• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1399/08/24
بررسی شکل‌‌گیری بنیادگرایی سکولار در فرانسه؛

افراط‌گرائی لائیک روی دیگر افراط‌گرائی داعش است

رهبر انقلاب اسلامی در پی اقدام توهین‌آمیز رئیس‌جمهور فرانسه درباره پیامبر اعظم(ص) پیامی خطاب به جوانان فرانسه صادر کردند که در آن دو سوال مطرح شد: «از رئیس جمهور خود بپرسید: چرا از اهانت به پیامبر خدا حمایت می‌کند و آن را آزادی بیان می‌شمارد؟ آیا معنی آزادی بیان این است: دشنام و اهانت، آن هم به چهره‌های درخشان و مقدس؟ ...  چرا تردید در هولوکاست جرم است؟ و اگر کسی چیزی در این‌باره نوشت باید به زندان برود، اما اهانت به پیامبر آزاد است؟» پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در پرونده «کاریکاتور آزادی» برای بررسی بیشتر این موضوع، گفتگویی با آقای دکتر محمدباقر خرمشاد، استاد علوم سیاسی دانشکده‌ی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی انجام داده است.

* هدف کلی اهانت‌های سریالی به مقدسات اسلام در سال‌های گذشته که در گوشه‌وکنار دنیا اتفاق می‌افتد چیست؟ آیا این قضایای اخیر مربوط به مجله شارلی ابدو در فرانسه هم در این پازل قرار می‌گیرد؟
* باید بین پدیده‌ی اسلام‌هراسی در حالت کلان آن و پدیده‌ی اسلام‌هراسی که در فرانسه اتفاق افتاد مقداری تفکیک قائل شد. طبیعتاً پدیده‌ی اسلام‌هراسی در درون جهان اسلام اتفاق نمی‌افتد. پدیده‌ی اسلام‌هراسی در جغرافیایی غیر از جغرافیای جهان اسلام اتفاق می‌افتد و همچنین وقتی ما این پدیده را پیگیری می‌کنیم، در جغرافیای جهان غیر غرب هم پدیده‌ی اسلام‌هراسی یا نیست یا اگر هست تابعی از پدیده‌ی اسلام‌هراسی است که در جغرافیای جهان غرب اتفاق می‌افتد.

امّا این سؤال مطرح می‌شود که غرب چرا به‌رغم اینکه اسلام یک دین دو میلیاردی هست و یک چهارم جمعیت جهان را تشکیل می‌دهد، بر اساس کدام عقلانیت اقدام به ناراضی‌کردن و ترساندن بقیه‌ی جهان از این جمعیت بزرگ می‌کند؟ در این زمینه می‌شود با رویکردهای مختلف، تحلیل‌های مختلفی را بیان کرد. یکی از محققان غربی بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دو حوزه‌ی تمدنی را به چالش‌کشنده‌ی تمدن مسلّط غرب می‌داند. یکی حوزه‌ی تمدنی چینی که به‌لحاظ اقتصادی تمدن غرب را به چالش می‌کشد که بیش از دو دهه‌ در غرب مطرح شده بود؛ ولی امروز کاملاً دیده می‌شود که این حرف، حرف درستی است. چینی‌ها توانستند به‌صورت جدی اقتصاد تمدن غرب را به چالش بکشند و غرب در موضعی فرودست نسبت به اقتصاد چین قرار بگیرد. خصوصاً این روند در دوره‌ی پساکرونا بیشتر هم خواهد شد و بهتر خودش را نمایان خواهد کرد.

حوزه‌ی تمدنی دیگری که آنجا پیش‌بینی شده بود که تمدن مسلّط غرب را به چالش بکشد، تمدن اسلامی بود. البته بُعدی که صحبت می‌شد تمدن غرب را به چالش می‌کشد، بُعد فرهنگی است. آن محقق پیش‌بینی می‌کرد که برخلاف برخورد تمدنی تمدن کنفسیوسی چین با تمدن غرب که اقتصادی و به‌صورت نرم اتفاق خواهد افتاد، پیش‌بینی می‌کرد برخورد در بین دو حوزه‌ی تمدنی اسلام و غرب که فرهنگی خواهد بود لبه‌های خونینی داشته باشد. به نظر می‌رسد روند حوادث بعد از این حرفی که او در بیست‌وپنج سال قبل زده بود، درست‌بودن این فرضیه را نشان می‌دهد. غرب برخلاف تلاقی و مقابله‌ی با تمدن چین که از ابزارهای اقتصادی استفاده می‌کند، برای کندکردن یا کاهش چالش تمدن فرهنگی اسلام از ابزارها یا جنبه‌های نرم قدرت و جنبه‌های فرهنگی استفاده می‌کند که یکی از آن‌ها اسلام‌هراسی است؛ یعنی تلاش‌ برای اینکه اسلام را نه آن‌گونه که هست معرفی کنند.

مفروضی که در پس ذهن غرب وجود دارد این است که قدرت فرهنگی تمدن اسلامی اگر به‌صورت آرام در جهان پیش برود توان نفوذ، بست و گسترش خودش را خواهد داشت، لذا برای اینکه بتواند سلطه‌ی تمدنی خودش را حفظ کند و جلوی چالش تمدنی تمدن اسلامی را بگیرد باید غیر مسلمانان غربی را از مسلمانان بترساند و بینشان خون جاری کند تا پیام تمدن اسلامی نتواند از این جویِ خون جاری شده عبور کند و به گوش انسان‌های مسلمان و غیرمسلمان غربی برسد؛ چون یکی از اکسیرهای حیات‌بخش تمدن اسلامی که در حوزه‌ی تمدنی غرب مشتری پیدا می‌کند این است که تمدن غرب به‌دلیل ماده‌گرایی در چند قرن گذشته خالی از روح شده و پیام معنوی که در حوزه‌ی تمدن اسلامی وجود دارد می‌تواند آن خلأ را پر کند.

در مورد فرانسه هم چون این کشور خودش را از پیشگامان تمدن غرب می‌داند و به قول مکرون در آخرین سخنرانی‌اش در تابستان سال گذشته در جمع سفرا گفته بود تمدن غرب را فرانسوی‌ها در قرن هجدهم، انگلیسی‌ها در قرن نوزدهم و آمریکایی‌ها در قرن بیستم رهبری کردند؛ چون فرانسوی‌ها خودشان را پیشتاز و پیشگام در تمدن غرب خصوصاً در لائیسیته و سکولاریسم می‌دانند، بسیار بر اصول و بنیادهای سکولاریسم و لائیسیته تأکید می‌کنند. این تأکید زیاد و در کنار درآمیخته‌شدن با تحولات اخیر جهانی در چند دهه‌ی اخیر باعث شکل‌‌گیری نوعی بنیادگرایی سکولار یا بنیادگرایی لائیک در درون فرانسه شده است که حرف اوّل را می‌زند. این بنیادگرایی شبیه بنیادگرایی در القاعده و داعش در درون جهان اسلام است و شبیه این نوع افراط‌گرایی و تندروی در حوزه‌ی سکولاریزم و لائیسیته در فرانسه دیده می‌شود. به همان اندازه‌ای که آقای مرسی در مصر تحت تأثیر سلفی‌های تند قرار گرفت و اقداماتی را در مقابل تشیع در مصر انجام داد و مسئله‌ی شیعه و سنی را به یکی از مسائل مهم جامعه‌ی مصر تبدیل کرد و به‌عنوان یک بنیادگرای اسلام‌گرا عمل‌ کرد؛ آقای مکرون هم به‌عنوان یک بنیادگرای لائیک عمل می‌کند.

در بنیادگرایی لائیک، اسلام‌هراسی یک نقش برجسته‌ای دارد. اساساً مذهب و دین‌ستیزی بحث مهمی است، خصوصاً اینکه با مسیحیت هم همین برخورد را دارند و تکلیف اسلام در اینجا روشن‌تر می‌شود. به همین جهت آن کاریکاتوریست هم به‌عنوان بخشی از بنیادگرایی لائیک فرانسه عمل می‌کند و متأسفانه رئیس‌جمهور فرانسه هم تبدیل به سخنگوی جریان بنیادگرایی لائیک در فرانسه می‌شود که باعث بیشترشدن شکاف بین جامعه‌ی متدین، دین‌دار و مسلمان با جامعه‌ی غیر دین‌دار و غیر متدین در فرانسه و بیرون از آن می‌شود که عکس‌العمل‌های طبیعی تندی را در جهان اسلام علیه مکرون و علیه آن مجله به همراه داشت.

* با توجه به اینکه رهبر انقلاب می‌فرمایند حمایت دولت از این کاریکاتور نشان‌دهنده‌ی این است که دست‌های پشت پرده‌ای باعث شکل‌گیری آن اهانت شده است، این دست‌ها با چه انگیزه‌هایی روی کار می‌آیند؟ و چرا این اتفاق می‌افتد؟
* بعضی‌ها در فرانسه تلاش کردند این را مطرح کنند و در صحبت‌های آقای مکرون هم بود، که در قالب قاعده‌ی آزادی بیان که یکی از اصول و بنیادهای لائیسیته و سکولاریزم هست، همه‌ی نشریات و مجلات آزادند که بنویسند، چون تعدادی کشته شدند پس این حق وجود دارد که کاریکاتوری علیه رسول‌اللّه به‌عنوان آزادی بیان کشیده شود. این یک مغلطه‌ی آشکاری بود که رهبر معظّم انقلاب هم فرمودند اگر ظلمی به یک نفر در کشته‌شدن مظلومانه یا به ناحق توسط فرد یا افرادی انجام شده، محکوم شود و در موردش ابراز احساسات شود. اصلاً چگونه و با چه منطقی کشته‌شدن یک نفر توسط فردی افراطی که کارش شبیه همین کار افراطی مجله است، توجیهی برای اهانت به مقدس‌ترین و بزرگ‌ترین فرد جهان اسلام باشد که در دید مسلمانان شایسته‌ترین مخلوق خداوند در کره‌ی زمین از ازل تا ابد است؟

مسلمانان اعتقاد دارند که پیامبر (ص) افضل انسان‌ها و انسان کامل در طول تاریخ است. ایشان افضل‌الانبیاء و از پیامبران اولوالعزمی است که بر پیامبران اولوالعزم دیگر هم رجحان و هم رتبه‌ی بالاتری دارد. در مقابل چنین اعتقادی، اقدام به چنین حرکتی این شائبه را ایجاد می‌کند که احتمالاً مسئله،‌‌ آزادی بیان و یا کشته‌شدن چند نفر نیست، بلکه فراتر از این است و به افول تمدن غرب ربط دارد. دست‌های پشت پرده برای اینکه این افول به تأخیر بیفتد یا قدرت‌گیری تمدن اسلام به‌عنوان یکی از آلترناتیوهای تمدن غرب در جهان آینده و در آینده‌ی نه چندان دور به تأخیر بیفتد، با موانع و چالش مواجه‌اش می‌کنند؛ امّا در حالت خُرد، جمعیت مسلمانان در فرانسه در حال رشد است که می‌تواند نگاه سکولار تندرو و بنیادگرا را به‌شدت با مشکل مواجه کند. چون نه‌تنها جمعیت مسلمانان در فرانسه رو‌به‌رشد است، بلکه یک پله بالاتر جمعیت مسلمانانِ عامل به شریعت اسلام در حال رشد است. این هم یک چالش دیگری فراروی بنیادگرایی لائیک فرانسوی قرار می‌گیرد.

مضاف بر این، جریان راستِ افراطی در فرانسه در حال رشد است که از یک طرف با مسلمانان بسیار تند است و از طرف دیگر اگر قدرت بگیرد جامعه‌ی فرانسه را با چالش‌های جدی مواجه خواهد کرد. حتی ممکن است در درازمدت به‌سمت آشوب، شورش و جنگ‌های داخلی پیش برود. در نتیجه لائیک‌های تند تلاش می‌کنند برای اینکه از جمعیت مخاطب راست‌افراطی بکاهند، بخشی از شعارهای راست‌افراطی را خودشان تصاحب کنند تا بتوانند جمعیت مخاطب را جذب خودشان کنند. یک بخشش هم اسلام‌ستیزی و اسلام‌هراسی است که مکرون در این مسیر عمل کرد. درواقع یک سلسله عوامل درون جامعه‌ی فرانسه در این مسئله مؤثر است.

* رهبر انقلاب در بحثی دیگر فرمودند این حرکت‌ها نشان از وحشی‌گری و ظلمت ذاتی این تمدن است. نظر شما در مورد وحشی‌گری و ظلمت ذاتی این تمدن چیست؟
* وقتی یک تمدنی بر مادی‌گرایی صرف مبتنی شده است، در نگاه اسلامی و در نگاه منطقی بشری، چون این جهان تلفیقی از محاسبه و معنا و تلفیقی از ماده و معنا است، معنازدایی از انسان، جهان و هستی ظلمت‌آور است. روشنایی ماده به داشتن روح و معنویت است؛ چون روح را خالق هستی به‌عنوان یک ضرورت در جسم قرار داده است و این تمدن به بهانه‌ی روح‌زدایی یا افسون‌زدایی از انسان و هستی، که خود متفکرین غرب در این زمینه به‌کار بردند، به ظلمانی‌شدن زیست انسان کمک کرده است چون این تمدن به جز ماده، اصالتی برایش قائل نیست. به تعبیر دینی وقتی ظلمت قلوب انسان‌ها را می‌گیرد و در آن‌ها نوعی لائیسیته و سکولاریزم که سر از آته ایسم در می‌آورد، تثبیت می‌شود، دیگر اهانت به رسول‌اللّه که پیامبر خداوند محسوب می‌شود، کار ساده‌ای می‌شود.

همان‌طور که اشاره شد یک تاریکی در جوهر تمدن غرب وجود دارد. به‌دلیل اینکه جوهر تمدن غرب بر ماده‌گرایی و اصالت ماده و نفی معنا و حتی نفی خدا بنا شده که این تمدن را دچار تباین جدی با همه‌ی تمدن‌هایی می‌کند که نیم نگاهی به معنویت دارند یا انسان و هستی را ترکیبی از ماده و معنا می‌دانند.

چون یکی از مباحثی که تمدن سکولار به‌عنوان علم مطرح می‌کند پرداختن به واقعیت‌هاست. الان بیش از هر زمان دیگری آشکار شده که واقعیت انسان فقط ماده نیست. در نتیجه نگاه اسلامی یک نگاه علمی با همان تعریفی است که غربی‌ها بیان کردند. به‌دلیل اینکه به انسان بیشتر نزدیک است تا به اتحاد انسان، جهان و هستی که صرفاً توسط ماده باشد؛ چون وجود معنا قابل لمس است و فقدان آن آسیب و صدماتی ایجاد کرده که الان کاملاً قابل لمس است.

آنچه که جای تعجب است لج‌بازی غرب به نام علم و ماندن در دگماتیسمی است که بطلان آن آشکار شده و جالب‌تر‌ اجازه‌ندادن به بشری است که به این بطلان پی برده که دنبال یک راه بدیل، یک تمدن بدیل یا یک رویکرد بدیل برود که بتواند تلفیقی از ماده و معنا را با هم در کنار هم قرار دهد. یعنی مجموعه‌ای از رفاه مادی و سعادت دنیوی و سعادت اخروی را با هم معرفی کند و پیش ببرد. لذا چالش سختی بین تمدن غرب و تمدن‌های غیر غربی که نوعاً هم معناگرا هستند و به طرق مختلف اصالت را فقط به ماده نمی‌دهند به‌وجود آمده است و چنین چالشی تداوم دارد.