• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1399/08/12
بررسی انگیزه‌های مکرون از توهین به مقدسات اسلامی؛

به خیال رهبری اروپا!

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttp://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif رهبر انقلاب اسلامی در پی اقدام توهین‌آمیز رئیس‌جمهور فرانسه درباره پیامبر اعظم(ص) پیامی خطاب به جوانان فرانسه صادر کردند که در آن دو سوال مطرح شد: «از رئیس جمهور خود بپرسید: چرا از اهانت به پیامبر خدا حمایت می‌کند و آن را آزادی بیان می‌شمارد؟ آیا معنی آزادی بیان این است: دشنام و اهانت، آن هم به چهره‌های درخشان و مقدس؟ ...  چرا تردید در هولوکاست جرم است؟ و اگر کسی چیزی در این‌باره نوشت باید به زندان برود، اما اهانت به پیامبر آزاد است؟» پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در پرونده «کاریکاتور آزادی» برای بررسی وضعیت فکری و جایگاه رئیس‌جمهور فعلی فرانسه در این کشور و انگیزه او از این اقدام، یادداشتی از آقای دکتر حجت‌الله ایوبی، دانش‌آموخته دانشگاه لیون فرانسه و دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو در ایران منتشر می‌کند.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif در شرایطی که جهان درگیر جنگ با دشمن ناشناخته و نامرئی به نام کووید ۱۹ است، چرا رئیس‌جمهور فرانسه بحران جهانی دیگری را پدید آورد؟ این درحالی است که امانوئل مکرون با چالشی درونی و بی‌سابقه به نام جنبش جلیقه زردها روبه‌روست. از سال ۱۹۵۸ و با تأسیس جمهوری پنجم، هرگز فرانسه جنبشی این‌گونه مرکز‌گریز و مردمی را به خود ندیده بود. بحرانی که ناکارآمدی احزاب سیاسی و دموکراسی نمایندگی را در این کشور به‌خوبی نشان داد. جنبش جلیقه زردها بحران جدی نهادهای مدنی و سست‌بودن پایه‌های نظام دموکراسی را آشکار کرد. از سویی دیگر فرانسه به‌عنوان پیشتاز سیاست لائیسیته و ادغام فرهنگی یا «انتگراسیون»، چندین دهه در تلاش است تا خرده فرهنگ‌ها به‌ویژه فرهنگ اسلامی را در فرهنگ جمهوریت و دموکراسی ذوب و ادغام نماید.

تلاش‌های بی‌حاصل دوره‌های گوناگون برای ایجاد اسلام فرانسوی، جنگ روسری، ممنوعیت کمک به اماکن دینی و مذهبی و محدویت‌های شدید دینی در این کشور نمونه‌هایی از این سیاست‌هاست. اسلام، نخستین اقلیت دینی در فرانسه است و درصد مسلمانان معتقد روزبه‌روز در حال افزایش است. شکست سیاست‌های انتگراسیون فرانسوی‌ها بارها خود را نشان داد. سابقه‌ی کشتار و جنایت‌های فرانسوی‌ها در الجزایر هرگز از یادها نرفت و سینه‌به‌سینه به نسل‌های بعدی منتقل شد. هجوم نسل سوم و چهارم فرانسوی‌های الجزایر به میدان مسابقه‌ی تاریخی فوتبال الجزایر و فرانسه در پاریس نشان داد این نسلی که شاید حتی کشورش را ندیده دلبسته‌ی اصالت‌های فرهنگی خویش است. در پی این شکست‌های پی‌درپی و در این شرایط بحرانی بی‌سابقه‌ی اقتصادی و فرهنگی و فکری، برخی از دلایل اسیدپاشی به روح مسلمانان فرانسه و جهان را می‌توان در رویدادهای زیر جست‌وجو کرد:

نخست اینکه، امانوئل مکرون نخستین رئیس‌جمهور فرانسه در جمهوری پنجم است که از دل ویرانه‌های نظام حزبی و فروپاشی دو حزب سیاسیِ کهن و سنتی چپ و راست سر برآورد. نبود پشتوانه‌ی حزبی قوی موجب شد در مدتی کوتاه مکرون محبوبیت خود را از دست داده و در نظرسنجی‌ها در سقوط محبوبیت، رکورد نیکولا سارکوزی را هم پشت سر بگذارد. تلاش مکرون برای میانجی‌گری بین ایران و آمریکا ناکام ماند؛ چراکه امانوئل مکرون در تلاش بود با بازی با کارت جمهوری اسلامی نقش اوّل سیاسی در اروپا و جهان را به‌دست آورد. تلاش‌های ناکام دیگر او در منطقه و به‌ویژه تنش با ترکیه، فرانسه را به کشوری بی‌تأثیر در عرصه‌ی سیاست خارجی تبدیل کرد. به‌رغم خواست احتمالی دولت فرانسه برای حفظ برجام، فرانسه به پیروی تمام و کامل از آمریکا و آن هم دونالد ترامپ روی آورد. سیاستی که با سنت آمریکاستیزی فرانسوی‌ها ناسازگار و شکوه دورانِ دوگل در برابر آمریکا را به چالش جدی کشیده است. فرانسوی‌ها از این دنباله‌روی احساس سرخوردگی و تحقیر می‌کنند و این یأس و حقارت را در سیاست‌های رئیس‌جمهور بی‌حزب و کم‌تجربه‌ی خود می‌بینند. در چنین شرایطی مکرون با دفاع از مجله‌ای زرد و سودجو می‌خواهد خود را به‌عنوان نماد و مدافع ارزش‌های جمهوریت معرفی کند؛ تلاشی که ناکام ماند و بحران پدیدآمده یک‌بار دیگر ناپختگی و سردرگمی الیزه را به نمایش گذاشت.

دوم اینکه، امانوئل مکرون که در سبد حامیان خود دو حزب قوی و ریشه‌دار چپ و راست را ندارد، با توهین به اسلام و پیامبر رحمت‌اش در تلاش است سوار بر موج راست افراطی شود. هواداران نئونازی و نوفاشسیت‌هایی که با شعار امنیت و مهاجرستیزی پیوسته به رأیشان افزوده می‌شود، برخلاف گذشته که جبهه‌ی ملی خط قرمز احزاب سنتی و چپ و راست بود، از زمان سارکوزی چرخش به راست افراطی برای پیروزی در انتخابات باب شد. امروز هم امانوئل مکرون برای ماندن بر قدرت تنها می‌تواند به رأی این این حزب پرحاشیه امیدوار باشد.

سوم اینکه، جنبش‌های مردمی و بی‌مانند جلیقه زردها اگرچه به برکت کرونا کم‌رنگ شد، امّا هرگز از بین نرفته است. به‌رغم همه‌ی تبلیغات دولت و مختل‌شدن زندگی مردم و خشونت‌های فراوان، این سال‌ها افکار عمومی همچنان پشتیبان جنبش زردهاست. ماهیت این جنبش زنگ خطری را برای کلیت نظام دموکراسی به صدا درآورده است. دموکراسی لیبرال امروز با بحران مشروعیت، بحران رژیم، بحران نهادهای مدنی، بحران شدید حزبی و بحران بی‌سابقه‌ی فکری روبه‌رو است. در این شرایط مکرون که خود را رئیس‌جمهوری متفاوت از دیگران می‌داند، در تلاش است به‌عنوان ناجی دموکراسی و ارزش‌های جمهوریت ظاهر شود. او با حمله به مسلمانان درصدد است چهره‌ای متفاوت و مقتدر از خود نشان دهد؛ امّا بازتاب بسیار بی‌سابقه‌ی این رفتار در جهان اسلام و همراه‌نشدن افکار عمومی با او، امانوئل مکرون را در شرایط بسیار بدی قرار داده است.

رفتار شگفت‌انگیز مکرون در حمله به اسلام موجب شد این نظریه فرانسوی که شیراک آخرین رئیس‌جمهور شایسته‌ی فرانسه بود، بار دیگر قوت بگیرد. از آغاز جمهوری پنجم، ژنرال دوگل؛ ژرژ پمبیدو؛ والری ژیسگاردستن؛ فرانسوا میتران و در نهایت ژاک شیراک شخصیت‌های سیاسی با سابقه و بسیار کارکشته‌ای بودند که کوشیدند در سیاست‌های خارجی صدایی متفاوت از آمریکا داشته باشند و در روابط با جهان اسلام و مسلمانان بسیار محتاط باشند. سیاست‌های متناقض رؤسای جمهوری بعدی در برابر آمریکا و سیاست‌های ناهماهنگ فرانسوی‌ها در برابر جهان اسلام، نظریه‌ی سقوط مشروعیت الیزه و حتی رفتن به‌سوی جمهوری ششم را تقویت کرد. به‌ویژه شکست سیاست‌های خارجی مکرون در قبال سوریه به این بحران دامن زد. چهارمین چالش جدی در سیاست‌های فرانسه اتفاقاً به موفقیت‌های مقاومت و پیروزی‌های مهم نظام جمهوری اسلامی ایران در سیاست‌های خارجی‌اش مربوط می‌شود. ایستادگی رهبر معظّم انقلاب و مقاومت دلیرانه‌ی مردم ایران در برابر تحریم‌ها و سیاست یکپارچه و هماهنگ کشورمان در خصوص حزب‌الله، یمن و عراق پرسش‌های جدی را برای مردم به‌ویژه جوانان پدید آورد. خیانت اروپا و آمریکا و زیر پاگذاشتن معاهده‌ای تاریخی و مهم، چالش فکری و پرسش‌های فراوانی را برای مردم و به‌ویژه جوانان غربی پدید آورد. حمایت‌های فرانسه و غرب از بن سلمان و رژیم منحط و ارتجاعی عربستان سعودی نشان داد که ارزش‌های دموکراسی و جمهوریت تنها مفاهیمی زیبا و در عمل بی‌پایه و اساس‌اند. شک و تردید در همه‌ی بافته‌های چهل‌ساله‌ی رسانه‌های صهیونی و غربی درباره‌ی نظام اسلامی ایران، میوه‌ی این سیاست‌های سرشار از دوگانگی و تناقض است.

پنجم اینکه، سال‌هاست که فرانسه در رقابتی نانوشته، امّا آشکار با آلمان، مدعی رهبری اروپاست. سیاست‌های اروپایی دوگل و میراث‌داران فرانسوا میتران نیز این‌گونه بود. رؤسای جمهور پس از شیراک هیچ‌کدام نتوانستند نقش برجسته‌ای در اتحادیه‌ی اروپا داشته باشند. این درحالی است که آلمان با سیاست‌های متفاوت در چنین جایگاهی قرارگرفته است. به نظر می‌رسد مکرون با تقویت حس اسلام‌ستیزی در تلاش است به‌گونه‌ای از خود چهره‌ی رهبر مقابله با اسلام‌گرایی در اروپا را به نمایش بگذارد؛ امّا برخورد سرد اروپا با این موضوع، سودای رهبری را در نطفه خفه کرد.

در پایان هوشمندی رهبر انقلاب در طرح پرسش از جوانان فرانسه ستودنی و ماندگار شد. در چنین شرایطی بسیاری از گزاره‌های جاافتاده در ذهن‌ها لرزان و سست‌شده است. مردم فرانسه و جهان از خود می‌پرسند که چگونه به نام آزادی مقدسات دو میلیارد مسلمان هتک می‌شود، امّا پرسش علمی درباره‌ی پدیده‌ای تاریخی به نام هولوکاست ممکن نیست؟ چگونه است که به نام دموکراسی توهین به مقدسات رواست، امّا رهبران نظام‌های دموکراسی با مستبدترین رهبران جهان بهترین روابط را دارند؟ شعار حقوق بشر امروز سخت پرسش برانگیز شده است. بی‌تفاوتی نظام‌های غرب در خصوص قتل فجیع خاشقچی نشان داد که حقوق بشر هم شعاری بی‌اساس و بی‌محتواست. این پرسش و پرسش‌های دیگر، نظام دموکراسی لیبرال و سیاست منهای اخلاق را به چالش جدی کشیده است.