1399/08/11
بررسی تاریخچه میزان تعهد آمریکا به پیمانهای بینالمللی؛
آمریکاییها دنبال منفعت یک طرفه هستند
رهبر انقلاب اسلامی بارها خطاب به مردم و مسئولین نسبت به اعتماد نکردن به تعهدات آمریکا هشدار دادند و مواردی از نقض عهدهای این کشور مستکبر را یادآور شدند. پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در پرونده «آمریکای آشفته» برای بررسی مصداقی عدم پایبندی آمریکا به تعهدات بین المللی گفتاری از آقای دکتر ابوذر گوهری مقدم، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) منتشر میکند.
در رابطه با عدم پایبندی آمریکا به معاهدات بینالمللی و نقض عهد این کشور، نمونههای بسیاری در تاریخ وجود دارد. بخشی از بدعهدیها در قبال جمهوری اسلامی ایران و بخش دیگر در قبال سایر کشورها بوده است؛ امّا نکتهی کانونی همهی موضوعات مربوط به نقض عهد این است که ایالات متحده تا جایی خودش را متعهد به معاهدات بینالمللی میداند که منافع این کشور را به شکل یکجانبه تأمین شود. اگر معاهده یا یک تعهد بینالمللی برای آمریکا مخاطرهای داشته باشد بهسبب زورگویی و قلدری که در ذات این کشور نهفته است خودش را متعهد نمیداند و از انجام آن سرباز خواهد زد.
ازجمله معاهدات دوجانبه یا چند جانبهای که آمریکاییها آنها را امضاء کردند، امّا در نهایت از آنها خارج شدند یا به شکل نسبی آنها را نقض کردند میتوانیم به چندین مورد اشاره کنیم:
معاهدهی «نیروهای متعارف در اروپا» که بین آمریکا و روسیه در زمان جنگ سرد منعقد شد و آمریکا اعلام کرد که بهدلیل نقض مکرر این معاهده از سوی روسیه از معاهدهی مذکور خارج میشود. روسیه نیز روز بعد بهطور رسمی در اقدامی متقابل از این پیمان خارج شد.
معاهدهی دیگر «پیمان موشکهای ضد بالستیک» بود که آمریکایی¬ها در زمان بوش پسر بهدلیل سیاستگذاریهای نظامی ایالات متحده و توسعهی تسلیحاتی، با این بهانه که این معاهده منافع آنها را تأمین نمیکند از اجرای آن سرباز زدند.
«معاهدهی تجارت آزاد آمریکای شمالی یا پیمان نفتا»، معاهدهای بود که از سوی آمریکاییها در دورهی کلینتون امضاء شد؛ امّا ترامپ آن را مورد نقد قرار داد و معتقد بود که این معاهده نهتنها منافع آمریکا را تأمین نمیکند، بلکه آن را بهخطر میاندازد و شرایط ناعادلانهای در آن گنجانده شده است. با همین استدلال از پیمان نفتا خارج شد و مذاکرات جدیدی را برای امضای یک موافقتنامهی جدید انجام داد.
«معاهدهی زیستمحیطی پاریس» نیز از جمله معاهداتی بود که آمریکا در دورهی ترامپ از آن خارج شد. دولت ترامپ بهبهانهی اینکه اساساً مباحث مربوط به گرمایش زمین چندان مرتبط به سوختهای فسیلی نیست اقدام به خروج از این معاهده کرد؛ امّا مهمترین دلیل خروج آمریکا از معاهدهی پاریس، وابستگی حزبی و جناحی ترامپ به کارتلهای سوخت فسیلی و دِین شخصی او نسبت به این کارتلها بهدلیل حمایتهای آنان در انتخابات از رئیسجمهور آمریکا بود. از طرفی قرارگیری آمریکا بهعنوان یک مبنا در تصمیمات بینالمللی همچنان بهصورت یک رویکرد و فلسفهی سیاست خارجی در دورهی ترامپ نیز مطرح بود و این عامل هم نقش مهمی در خروج آمریکا از پیمان پاریس داشت. در مجموع خروج آمریکا از این معاهده بهعنوان یکی از کشورهایی که بیشترین آلایندههای زیستمحیطی دنیا را تولید میکند، آسیبهایی جدی را برای محیطزیست بینالمللی ایجاد کرد.
مورد دیگر نقض عهد آمریکاییها عدم پایبندی آنها به «کنوانسیونهای چهارگانهی ژنو» است. آمریکاییها نهتنها هیچکدام از موارد بشردوستانه را در مورد اسرای جنگی رعایت نکردند، بلکه آنها را شکنجه کردند که شکنجه غرق مصنوعی یکی از جدیترین آنها است. همچنین جنایاتی که در زندان ابوغریب نسبت به زندانیان عراقی انجام دادند از مهمترین مصادیق نقض عهد این پیمان است. شایان ذکر است که حمایتهای آمریکا از عربستان سعودی و فروش سلاحهای کشتارجمعی به این کشور برای قتلعام مردم بیدفاع یمن و کودککشی در این کشور از دیگر موارد نقض حقوق بشر است. محاصرهی مردم مظلوم یمن، عدم اجازه برای کمکرسانی مراجع بینالمللی پزشکی دارویی و غذایی به مردم و عدم رعایت حقوق غیرنظامیها که قربانی اصلی این حملات هستند از جمله مصادیق بارز نقض حقوق بشر از سوی آمریکا و کشورهای وابسته به آن است. همین مسئلهی نقض حقوق بشردوستانه در افغانستان هم قابل مشاهده است. در افغانستان بهبهانهی مبارزه با تروریسم از سلاحهای کشتارجمعی استفاده شد و مردم بیگناه کشته شدند. به مراسمات عزا و عروسی و حتی به بیمارستانها هم حمله کردند و در شهرهایی مثل قندهار، عزیزآباد و ... کشتار گسترده¬ای انجام شد که همه اینها برخلاف حقوق بشر و تعهداتی بود که آمریکا پذیرفته بود.
برای عدم پایبندی ایالاتمتحده نسبت به تعهدات خود در برابر ایران هم میتوان از پیش از انقلاب مثالهایی آورد؛ برای مثال دخالت در کودتای ۲۸ مرداد، سرنگونی دولت دکتر مصدق و براندازی دولت ملی در ایران در آن مقطع از جمله همین موارد است. بعد از انقلاب نیز میتوانیم مصادیق بسیار زیادی را نام ببریم. مثلاً بیانیههای الجزایر تعهدی ایجاد کرد که آمریکا در امور داخلی ایران مداخلهای نکند؛ امّا در ۴۱ سال گذشته بعد از پیروزی انقلاب ما شاهد اقدامات متعدد آمریکا برای دخالت در امور داخلی جمهوری اسلامی بودیم. از آخرین موارد نقض عهد آمریکا دربارهی ایران میتوان به نقض تعهدات آمریکا در «برنامهی جامع اقدام مشترک» یا برجام اشاره کرد که از دولت اوباما آغاز شد و در نهایت دولت ترامپ از این پیمان خروج کرد.
اگر مجموع موارد یادشده را در کنار هم بگذاریم میتوانیم دهها مورد دیگر از عدم پایبندی آمریکا بدون هیچ دلیل منطقی و حقوقی نسبت به پیمانهای بینالمللی به این لیست اضافه کنیم؛ بنابراین با سابقهای که آمریکا از عدم تعهد نسبت به معاهدات بینالمللی از خودش برجای گذاشته نمیتوانیم این کشور را در خصوص انجام تعهدات دارای اعتبار بدانیم. مخصوصاً رفتار سیاسی دولت ترامپ با خروج متعدد از توافقنامههایی مثل پیمان زیستمحیطی پاریس، پیمان مشارکت اقیانوس آرام، تی.پی.پی و ... بیش از گذشته این کشور را از اعتبار در زمینهی پایبندی به تعهدات خارج کرده است.
آمریکاییها به تعهداتی که منافع آنها را فقط در یک مقطع زمانی خاص تأمین کند پایبند نمیمانند. آنها حتی از بخشهای مختلف سازمان ملل مثل کمیتهی حقوق بشر خارج میشوند، چون قرار نیست پاسخگو باشند و میخواهند به شکل یکجانبه منافعی را برای خودشان تسهیل کنند. طبیعی است که بسیاری از کشورهای متحد آمریکا بهویژه اروپاییها بهدلیل داشتن منافع مشترک مانند آمریکا فکر میکنند و در بسیاری از موارد با سیاستهای این کشور همسو هستند؛ امّا در مُهرومومهای اخیر و بیشتر در دورهی ترامپ اروپاییها هم از نقض پیدرپی معاهدات بینالمللی از جانب ایالات متحده متضرر شدند.
توسل آمریکاییها به شورای امنیت سازمان ملل برای بازگشت تحریمهای تسلیحاتی ایران، آمریکا را در برابر بقیهی اعضای شورای امنیت و حتی متحدان اروپایی خودش قرار داد. این تقابل؛ یعنی اینکه آمریکا پایبند به حقوق بینالملل نیست یا هرجایی که احساس کند منافعش تأمین نمیشود تفسیرهای یکجانبه و تفسیر به رأیهایی دارد که میتواند اساس ساختار معادلات بینالمللی را بهخطر بیندازد. ناگفته نماند که مخالفت کشورهای همسو و متحدان آمریکا هم بهخاطر اصل ماجرا نیست، بلکه بهخاطر تأثیرات آن ماجرا بر بیاعتمادی و بیاعتباری قواعد و حقوق بینالملل است که عملاً به شکل جدی ساختارهای حقوقی بینالملل را تهدید میکند.
آمریکاییها برای این نوع رفتار سیاسی زورگویانه هزینههای زیادی پرداخت کردهاند که بیاعتباری و بیآبرویی بینالمللی این کشور و از دستدادن جایگاه در سیاست خارجی و قرارگرفتن آمریکا در مسیر افول از جمله این هزینهها است. از طرف دیگر عدم پایبندی آمریکا به تعهدات آنقدر از اعتبار نظامهای بینالمللی میکاهد تا اینکه بقیهی کشورها به ساختارهای آن توجهی نمیکنند و حتی ممکن است رقبای آمریکا از این روش سوءاستفاده کنند؛ بنابراین آن حیثیتی که باید در مسائل حقوق بینالملل توسط متولیان و واضعان آن رعایت شود کاملاً از بین رفته و به قدرت نرم آمریکا خدشهای جدی وارد ساخته است. بهخاطر همین بیاعتباری و بیحیثیتی، هر کشوری در هر سطحی، حتی متحدان نگران از امضای معاهده با آمریکا هستند؛ چون آمریکایی¬ها صراحتاً اعلام میکنند ما هیچ تعهدی نداریم که به توافق خودمان پایبند باشیم. مثلاً ترامپ در مورد کرهی شمالی اعلام کرد ما توافقی را امضاء میکنیم که معلوم نیست ششماه دیگر به آن پایبند باشیم؛ یعنی دولت آمریکا کاملاً صریح و بیپرده اشاره بهاحتمال نقض عهد خودش میکند.
تاریخ آمریکا از ابتدای شکلگیری تاکنون، مملو از این نقض عهدها و عدم توجه به پیمانهایی است که موظف به رعایت آنها بوده است. در همان آمریکای اوّلیه پیمانهایی با ساکنان اصلی این کشور که همان سرخپوستها بودند بسته شد؛ اما این توافقات بهسرعت نقض و حتی در مواردی به کشتار گسترده علیه سرخپوستان انجامید. این سیاست یکجانبهگرایی، زورگویی و سرکوب جهت تأمین منافع ایالات متحده حتی در خصوص کشورهای همسایه آمریکا مثل کشورهای آمریکای لاتین نیز اتخاذ شده است. سیاست نفوذ در منطقهای که آمریکاییها آن را حیاطخلوت خودشان میدانند در ظاهر با مبانی قراردادی و حقوق بینالملل و در عمل با رویکرد استعمارگری و پیمانشکنی در جهت تأمین منافع این کشور دنبال شد.
نقض عهد معاهدات و توافقنامههای دوجانبهی آمریکا در قبال کشورهای مختلف مثل عراق، لیبی، کوبا، کرهی شمالی و ایران در دولتهای مختلف دموکرات و جمهوریخواه به شکل مکرر انجام شده است و از طرف دیگر رفتار ایالات متحده در برابر معاهداتی مثل «تجارت آزاد آمریکای شمالی» یا همان نفتا در برابر کشورهای متحدی مثل کانادا نشانهای از رویکرد زیادهخواهانه این کشور در مقابل دولتهای همسو با آمریکا است.
نکتهی جالب اینکه با نگاهی به تاریخ سیاست خارجی دو ابرقدرت شرق و غرب در زمان جنگ سرد متوجه میشویم که حتی در برهههایی شوروی در موضع ضعف قرار داشته و در آن مقطع هم نتوانسته مانع از بدعهدی آمریکاییها شود. جالبتر و تأسفبارتر اینکه آمریکاییها حتی در داخل کشور خودشان هم در برابر شهروندانشان از قواعد بینالمللی و جهانی مثل کنوانسیون منع شکنجه پیروی نکردند و مجازات ظالمانهی غیرانسانی و تحقیرآمیز را اعمال کردند. اساساً این موارد را هم باید جزو مصادیق پیمانشکنی آمریکا در قبال شهروندان خودش بدانیم.
مجموعهی نکاتی که عرض شد نشاندهندهی این است که آمریکاییها در طول تاریخ خودشان در برابر کشورهای رقیب و دشمن به شکل صریح نقض عهد کردند و در برابر متحدینشان هم مصادیق مکرری از این مسئله را شاهد هستیم. در کنوانسیونها و مقررات بینالمللی هم این موارد به شکل گسترده دیده میشود.
مجموعهی این تحولات نشاندهنده و بیانکنندهی این واقعیت است که ذات استکباری ایالات متحده اساساً با بدعهدی و تقابل با حقوق بینالملل و سازمانهای بینالمللی همراه بوده و بخش غیرقابلانکاری از تاریخ ایالات متحده را شکل داده است تا جایی که امروز بخش زیادی از قدرت نرم آمریکا به این شکل از بین رفته و این کشور بهعنوان کشوری که به هرحال برای خودش جایگاهی در نظام بینالملل داشته در مسیر سراشیبی و افول قرارگرفته است.
در رابطه با عدم پایبندی آمریکا به معاهدات بینالمللی و نقض عهد این کشور، نمونههای بسیاری در تاریخ وجود دارد. بخشی از بدعهدیها در قبال جمهوری اسلامی ایران و بخش دیگر در قبال سایر کشورها بوده است؛ امّا نکتهی کانونی همهی موضوعات مربوط به نقض عهد این است که ایالات متحده تا جایی خودش را متعهد به معاهدات بینالمللی میداند که منافع این کشور را به شکل یکجانبه تأمین شود. اگر معاهده یا یک تعهد بینالمللی برای آمریکا مخاطرهای داشته باشد بهسبب زورگویی و قلدری که در ذات این کشور نهفته است خودش را متعهد نمیداند و از انجام آن سرباز خواهد زد.
ازجمله معاهدات دوجانبه یا چند جانبهای که آمریکاییها آنها را امضاء کردند، امّا در نهایت از آنها خارج شدند یا به شکل نسبی آنها را نقض کردند میتوانیم به چندین مورد اشاره کنیم:
معاهدهی «نیروهای متعارف در اروپا» که بین آمریکا و روسیه در زمان جنگ سرد منعقد شد و آمریکا اعلام کرد که بهدلیل نقض مکرر این معاهده از سوی روسیه از معاهدهی مذکور خارج میشود. روسیه نیز روز بعد بهطور رسمی در اقدامی متقابل از این پیمان خارج شد.
معاهدهی دیگر «پیمان موشکهای ضد بالستیک» بود که آمریکایی¬ها در زمان بوش پسر بهدلیل سیاستگذاریهای نظامی ایالات متحده و توسعهی تسلیحاتی، با این بهانه که این معاهده منافع آنها را تأمین نمیکند از اجرای آن سرباز زدند.
«معاهدهی تجارت آزاد آمریکای شمالی یا پیمان نفتا»، معاهدهای بود که از سوی آمریکاییها در دورهی کلینتون امضاء شد؛ امّا ترامپ آن را مورد نقد قرار داد و معتقد بود که این معاهده نهتنها منافع آمریکا را تأمین نمیکند، بلکه آن را بهخطر میاندازد و شرایط ناعادلانهای در آن گنجانده شده است. با همین استدلال از پیمان نفتا خارج شد و مذاکرات جدیدی را برای امضای یک موافقتنامهی جدید انجام داد.
«معاهدهی زیستمحیطی پاریس» نیز از جمله معاهداتی بود که آمریکا در دورهی ترامپ از آن خارج شد. دولت ترامپ بهبهانهی اینکه اساساً مباحث مربوط به گرمایش زمین چندان مرتبط به سوختهای فسیلی نیست اقدام به خروج از این معاهده کرد؛ امّا مهمترین دلیل خروج آمریکا از معاهدهی پاریس، وابستگی حزبی و جناحی ترامپ به کارتلهای سوخت فسیلی و دِین شخصی او نسبت به این کارتلها بهدلیل حمایتهای آنان در انتخابات از رئیسجمهور آمریکا بود. از طرفی قرارگیری آمریکا بهعنوان یک مبنا در تصمیمات بینالمللی همچنان بهصورت یک رویکرد و فلسفهی سیاست خارجی در دورهی ترامپ نیز مطرح بود و این عامل هم نقش مهمی در خروج آمریکا از پیمان پاریس داشت. در مجموع خروج آمریکا از این معاهده بهعنوان یکی از کشورهایی که بیشترین آلایندههای زیستمحیطی دنیا را تولید میکند، آسیبهایی جدی را برای محیطزیست بینالمللی ایجاد کرد.
مورد دیگر نقض عهد آمریکاییها عدم پایبندی آنها به «کنوانسیونهای چهارگانهی ژنو» است. آمریکاییها نهتنها هیچکدام از موارد بشردوستانه را در مورد اسرای جنگی رعایت نکردند، بلکه آنها را شکنجه کردند که شکنجه غرق مصنوعی یکی از جدیترین آنها است. همچنین جنایاتی که در زندان ابوغریب نسبت به زندانیان عراقی انجام دادند از مهمترین مصادیق نقض عهد این پیمان است. شایان ذکر است که حمایتهای آمریکا از عربستان سعودی و فروش سلاحهای کشتارجمعی به این کشور برای قتلعام مردم بیدفاع یمن و کودککشی در این کشور از دیگر موارد نقض حقوق بشر است. محاصرهی مردم مظلوم یمن، عدم اجازه برای کمکرسانی مراجع بینالمللی پزشکی دارویی و غذایی به مردم و عدم رعایت حقوق غیرنظامیها که قربانی اصلی این حملات هستند از جمله مصادیق بارز نقض حقوق بشر از سوی آمریکا و کشورهای وابسته به آن است. همین مسئلهی نقض حقوق بشردوستانه در افغانستان هم قابل مشاهده است. در افغانستان بهبهانهی مبارزه با تروریسم از سلاحهای کشتارجمعی استفاده شد و مردم بیگناه کشته شدند. به مراسمات عزا و عروسی و حتی به بیمارستانها هم حمله کردند و در شهرهایی مثل قندهار، عزیزآباد و ... کشتار گسترده¬ای انجام شد که همه اینها برخلاف حقوق بشر و تعهداتی بود که آمریکا پذیرفته بود.
برای عدم پایبندی ایالاتمتحده نسبت به تعهدات خود در برابر ایران هم میتوان از پیش از انقلاب مثالهایی آورد؛ برای مثال دخالت در کودتای ۲۸ مرداد، سرنگونی دولت دکتر مصدق و براندازی دولت ملی در ایران در آن مقطع از جمله همین موارد است. بعد از انقلاب نیز میتوانیم مصادیق بسیار زیادی را نام ببریم. مثلاً بیانیههای الجزایر تعهدی ایجاد کرد که آمریکا در امور داخلی ایران مداخلهای نکند؛ امّا در ۴۱ سال گذشته بعد از پیروزی انقلاب ما شاهد اقدامات متعدد آمریکا برای دخالت در امور داخلی جمهوری اسلامی بودیم. از آخرین موارد نقض عهد آمریکا دربارهی ایران میتوان به نقض تعهدات آمریکا در «برنامهی جامع اقدام مشترک» یا برجام اشاره کرد که از دولت اوباما آغاز شد و در نهایت دولت ترامپ از این پیمان خروج کرد.
اگر مجموع موارد یادشده را در کنار هم بگذاریم میتوانیم دهها مورد دیگر از عدم پایبندی آمریکا بدون هیچ دلیل منطقی و حقوقی نسبت به پیمانهای بینالمللی به این لیست اضافه کنیم؛ بنابراین با سابقهای که آمریکا از عدم تعهد نسبت به معاهدات بینالمللی از خودش برجای گذاشته نمیتوانیم این کشور را در خصوص انجام تعهدات دارای اعتبار بدانیم. مخصوصاً رفتار سیاسی دولت ترامپ با خروج متعدد از توافقنامههایی مثل پیمان زیستمحیطی پاریس، پیمان مشارکت اقیانوس آرام، تی.پی.پی و ... بیش از گذشته این کشور را از اعتبار در زمینهی پایبندی به تعهدات خارج کرده است.
آمریکاییها به تعهداتی که منافع آنها را فقط در یک مقطع زمانی خاص تأمین کند پایبند نمیمانند. آنها حتی از بخشهای مختلف سازمان ملل مثل کمیتهی حقوق بشر خارج میشوند، چون قرار نیست پاسخگو باشند و میخواهند به شکل یکجانبه منافعی را برای خودشان تسهیل کنند. طبیعی است که بسیاری از کشورهای متحد آمریکا بهویژه اروپاییها بهدلیل داشتن منافع مشترک مانند آمریکا فکر میکنند و در بسیاری از موارد با سیاستهای این کشور همسو هستند؛ امّا در مُهرومومهای اخیر و بیشتر در دورهی ترامپ اروپاییها هم از نقض پیدرپی معاهدات بینالمللی از جانب ایالات متحده متضرر شدند.
توسل آمریکاییها به شورای امنیت سازمان ملل برای بازگشت تحریمهای تسلیحاتی ایران، آمریکا را در برابر بقیهی اعضای شورای امنیت و حتی متحدان اروپایی خودش قرار داد. این تقابل؛ یعنی اینکه آمریکا پایبند به حقوق بینالملل نیست یا هرجایی که احساس کند منافعش تأمین نمیشود تفسیرهای یکجانبه و تفسیر به رأیهایی دارد که میتواند اساس ساختار معادلات بینالمللی را بهخطر بیندازد. ناگفته نماند که مخالفت کشورهای همسو و متحدان آمریکا هم بهخاطر اصل ماجرا نیست، بلکه بهخاطر تأثیرات آن ماجرا بر بیاعتمادی و بیاعتباری قواعد و حقوق بینالملل است که عملاً به شکل جدی ساختارهای حقوقی بینالملل را تهدید میکند.
آمریکاییها برای این نوع رفتار سیاسی زورگویانه هزینههای زیادی پرداخت کردهاند که بیاعتباری و بیآبرویی بینالمللی این کشور و از دستدادن جایگاه در سیاست خارجی و قرارگرفتن آمریکا در مسیر افول از جمله این هزینهها است. از طرف دیگر عدم پایبندی آمریکا به تعهدات آنقدر از اعتبار نظامهای بینالمللی میکاهد تا اینکه بقیهی کشورها به ساختارهای آن توجهی نمیکنند و حتی ممکن است رقبای آمریکا از این روش سوءاستفاده کنند؛ بنابراین آن حیثیتی که باید در مسائل حقوق بینالملل توسط متولیان و واضعان آن رعایت شود کاملاً از بین رفته و به قدرت نرم آمریکا خدشهای جدی وارد ساخته است. بهخاطر همین بیاعتباری و بیحیثیتی، هر کشوری در هر سطحی، حتی متحدان نگران از امضای معاهده با آمریکا هستند؛ چون آمریکایی¬ها صراحتاً اعلام میکنند ما هیچ تعهدی نداریم که به توافق خودمان پایبند باشیم. مثلاً ترامپ در مورد کرهی شمالی اعلام کرد ما توافقی را امضاء میکنیم که معلوم نیست ششماه دیگر به آن پایبند باشیم؛ یعنی دولت آمریکا کاملاً صریح و بیپرده اشاره بهاحتمال نقض عهد خودش میکند.
تاریخ آمریکا از ابتدای شکلگیری تاکنون، مملو از این نقض عهدها و عدم توجه به پیمانهایی است که موظف به رعایت آنها بوده است. در همان آمریکای اوّلیه پیمانهایی با ساکنان اصلی این کشور که همان سرخپوستها بودند بسته شد؛ اما این توافقات بهسرعت نقض و حتی در مواردی به کشتار گسترده علیه سرخپوستان انجامید. این سیاست یکجانبهگرایی، زورگویی و سرکوب جهت تأمین منافع ایالات متحده حتی در خصوص کشورهای همسایه آمریکا مثل کشورهای آمریکای لاتین نیز اتخاذ شده است. سیاست نفوذ در منطقهای که آمریکاییها آن را حیاطخلوت خودشان میدانند در ظاهر با مبانی قراردادی و حقوق بینالملل و در عمل با رویکرد استعمارگری و پیمانشکنی در جهت تأمین منافع این کشور دنبال شد.
نقض عهد معاهدات و توافقنامههای دوجانبهی آمریکا در قبال کشورهای مختلف مثل عراق، لیبی، کوبا، کرهی شمالی و ایران در دولتهای مختلف دموکرات و جمهوریخواه به شکل مکرر انجام شده است و از طرف دیگر رفتار ایالات متحده در برابر معاهداتی مثل «تجارت آزاد آمریکای شمالی» یا همان نفتا در برابر کشورهای متحدی مثل کانادا نشانهای از رویکرد زیادهخواهانه این کشور در مقابل دولتهای همسو با آمریکا است.
نکتهی جالب اینکه با نگاهی به تاریخ سیاست خارجی دو ابرقدرت شرق و غرب در زمان جنگ سرد متوجه میشویم که حتی در برهههایی شوروی در موضع ضعف قرار داشته و در آن مقطع هم نتوانسته مانع از بدعهدی آمریکاییها شود. جالبتر و تأسفبارتر اینکه آمریکاییها حتی در داخل کشور خودشان هم در برابر شهروندانشان از قواعد بینالمللی و جهانی مثل کنوانسیون منع شکنجه پیروی نکردند و مجازات ظالمانهی غیرانسانی و تحقیرآمیز را اعمال کردند. اساساً این موارد را هم باید جزو مصادیق پیمانشکنی آمریکا در قبال شهروندان خودش بدانیم.
مجموعهی نکاتی که عرض شد نشاندهندهی این است که آمریکاییها در طول تاریخ خودشان در برابر کشورهای رقیب و دشمن به شکل صریح نقض عهد کردند و در برابر متحدینشان هم مصادیق مکرری از این مسئله را شاهد هستیم. در کنوانسیونها و مقررات بینالمللی هم این موارد به شکل گسترده دیده میشود.
مجموعهی این تحولات نشاندهنده و بیانکنندهی این واقعیت است که ذات استکباری ایالات متحده اساساً با بدعهدی و تقابل با حقوق بینالملل و سازمانهای بینالمللی همراه بوده و بخش غیرقابلانکاری از تاریخ ایالات متحده را شکل داده است تا جایی که امروز بخش زیادی از قدرت نرم آمریکا به این شکل از بین رفته و این کشور بهعنوان کشوری که به هرحال برای خودش جایگاهی در نظام بینالملل داشته در مسیر سراشیبی و افول قرارگرفته است.