1399/08/11
چرا جامعه آمریکا دچار دوقطبی و نابسامانیهای اجتماعی شده است؟
آشفتگیهای فکری واشنگتن
رهبر انقلاب اسلامی در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید قربان (۹۹/۵/۱۰) فرمودند: «مشکلات بزرگی که امروز حول و حوش دشمن اصلی ما را گرفته که دشمن اصلی ما نظام آمریکا و رژیم آمریکا است، قابل مقایسه با مشکلات ما نیست، دهها برابر بزرگتر از مشکلات ما است؛ آمریکاییها محصور به مشکلات گوناگون هستند» و سپس مواردی از آنان را ذکر کردند. پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در پرونده «آمریکای آشفته» برای بررسی بیشتر مشکلات جامعه آمریکا، یادداشتی از خانم دکتر ثمانه اکوان، پژوهشگر روابط بینالملل و مطالعات آمریکای شمالی منتشر میکند.
هرجومرج و بههمریختگی اوضاع سیاسی و اجتماعی آمریکا در چند هفتهی گذشته، تنها بهدلیل دوقطبیشدن فضای سیاسی در این کشور نیست. زمانی که کار به اعتراضات خیابانی میکشد و دولت و فرمانداران در سراسر ایالات متحده قادر به کنترل و مدیریت بحران نیستند باید این سؤال را پرسید که در داخل حلقههای فکری و اجرایی واشنگتن چه اتفاقی افتاده است که اینطور فضای آمریکا را بهسمت خشونت، برخورد فیزیکی، گسترش نفرت و سرانجام چند پارگی جامعه کشانده است. پاسخ به این سؤال را میتوان در چهار سال دوران ریاستجمهوری ترامپ و رفتوآمدهای مسئولین دولتی در کاخ سفید جستوجو کرد. افرادی که با یک دعوتنامه به کاخ سفید میرفتند و برای مدتی مدیریت بخشی از دولت آمریکا را برعهده گرفته و بعد از آن به یکباره بهدلیل عصبانیتها و یا رفتارهای شخصی ترامپ، بدون اینکه از قبل خبردار شوند، از طریق پیامهای توئیتری ترامپ از کار اخراج میشدند.
آشفتگی موجود در جامعهی آمریکا تا حد زیادی به آشفتگی ذهنی و اجرایی موجود در واشنگتن بازمیگردد و این آشفتگی حتی در آخرین روزهای ریاستجمهوری ترامپ نیز دست از سر او و دولتش برنمیدارد. با این حال این مسئله پدیدهای جدید در دولت ترامپ نیست. از همان روزهای ابتدایی فعالیت او در کاخ سفید، تعداد زیادی از مشاوران و دستیارانش بهدلایل مختلف قربانی نوع رفتار شخصی او در قبال زیر دستانش شدند و حالا نوع رفتار او در انتخابات ریاستجمهوری باعث شده است که عدهی دیگری از افراد داخل در حلقهی معتمدانش مورد غضب او واقع شوند.
مسئلهی اصلی در کمپین انتخاباتی ترامپ برای انتخابات پیش رو این است که او دیگر نمیخواهد راههای نرفته را برای رسیدن به کاخ سفید بیازماید و سعی دارد با استفاده از همان راه آزموده شدهی قبلی؛ یعنی متهمکردن نامزد دموکرات به فساد سیاسی و اقتصادی و نشاندادن خودش بهعنوان یک فرد بیرون از نظام سیاسی در واشنگتن که به قول خودش هنوز در مرداب سیاست واشنگتن گرفتار نشده است، رأی مردم را از آن خود سازد. شانس او در سال ۲۰۱۶ این بود که افرادی مانند جیمز کومی، رئیس پلیس اف.بی.آی او را در این راه همراهی کرد و با پیشکشیدهشدن تحقیقات اف.بی.آی در مورد ایمیلهای کلینتون ضربهی نهایی را به کمپین انتخاباتی دموکراتها وارد کرد. او این بار قصد داشت از طریق ایمیلهای هانتر بایدن، پسر بایدن این نقشه را جلو ببرد؛ امّا مدیران اطلاعاتی امریکا و همچنین رئیس اف.بی.آی چنین اقدامی را در حمایت از او انجام ندادند. همین مسئله باعث شده است که رئیسجمهور آمریکا که همه او را در واشنگتن با لقب «الههی انتقام» میشناسند تصمیم بگیرد که بلافاصله بعد از انتخابات به سراغ افرادی در دولتش برود که با او همراهی نکردهاند و انتقام نهایی خود را از آنها بگیرد. بر این اساس گفته میشود که او قرار است بهسرعت کریستوفر رأی، رئیس اف. بی.آی؛ جینا هاسپل، رئیس سیا؛ و مارک اسپر، وزیر دفاع را از کابینهاش اخراج کند.
امّا این اوضاع و تغییرات پیاپی غیر از اینکه نشاندهندهی اوضاع آشفته در واشنگتن و بهتبع آن، آشفتگی محض در فضای سیاسی آمریکا است، چه مسائل دیگری از داخل آمریکا را به نمایش میگذارد؟ ویل دورانت تاریخدان معروف مینویسد: «تمدن با نظم شروع میشود، با آزادی رشد مییابد و با آشفتگی میمیرد.» سالهاست که تحلیلگران آمریکایی از افول آمریکا و یا افول جایگاهش در دنیا میگویند. برخی پا را فراتر از این گذاشته و به فروپاشی احتمالی آمریکا از درون میپردازند و اعتقاد دارند وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در ایالات متحده بهگونهای است که این تمدن نیز مانند همهی تمدنهای دیگری که روزی در اوج بودهاند و روز دیگر به افول و زوال رسیدهاند، نشانههایی از زوال و افول را از خود نشان دهد. این تحلیل مسلماً بهمعنای فروریختن و فروپاشی سریع ایالات متحده در روزهای پس از انتخابات نیست؛ امّا نشاندهندهی یک «روند» است که به قدرترسیدن ترامپ آن را تشدید کرده است.
انزوای آمریکا در سطح جهان و بهویژه در سازمانهای بینالمللی، استفادهی مکرر رؤسای جمهور این کشور از ابزار جنگ و تحریم و تهدید علیه کشورهای دیگر و بیاثرشدن این ابزارها در طول زمان، انزوای اقتصادی آمریکا با شعار «اوّل آمریکا» ی ترامپ، بستهشدن مرزهای این کشور به روی کالاهای اقتصادی و تکنولوژیهای نوین روز و درگیریها و دعواهای داخلی بین دو حزب دموکرات و جمهوریخواه که در انتخابات ریاستجمهوری پیش رو قرار است این کشور را به مرز فروپاشی و جنگ داخلی ببرد، همه نشانههایی است که میگوید این روزها، حال آمریکا اصلاً خوب نیست و روند افول در دوران ریاستجمهوری ترامپ رنگ و بوی جدیتری به خود گرفته است. با وجود اختلافات شدید در کاخ سفید و همچنین اختلافات موجود میان جمهوریخواهان در جهت حمایتکردن از ترامپ و یا رفتن بهسمت دموکراتها، اگر ترامپ نخواهد قدرت را به روش مسالمتآمیز به رئیسجمهور بعدی تحویل دهد، پروسهی افول آمریکا با درگرفتن درگیریهای داخلی و مشخصنبودن این مسئله که آیا پنتاگون و نیروهای ارتش این کشور طرف ترامپ را میگیرند یا به رئیسجمهور جدید میپیوندند، با جهشی عظیم روبهرو خواهد شد. آمریکایی که در درون مرزهای خود درگیر مسائل داخلی و خشونت و کشتار است، مطمئناً چند گام نهایی بیشتر تا زوال در پیش نخواهد داشت و این مسئلهای است که فضای دوقطبی شدید بهوجود آمده در این کشور اجازه نمیدهد مسئولان سیاسی در کاخ سفید آن را بهصورت کامل و درست درک کنند و راهی برای ممانعت از آن داشته باشند.
هرجومرج و بههمریختگی اوضاع سیاسی و اجتماعی آمریکا در چند هفتهی گذشته، تنها بهدلیل دوقطبیشدن فضای سیاسی در این کشور نیست. زمانی که کار به اعتراضات خیابانی میکشد و دولت و فرمانداران در سراسر ایالات متحده قادر به کنترل و مدیریت بحران نیستند باید این سؤال را پرسید که در داخل حلقههای فکری و اجرایی واشنگتن چه اتفاقی افتاده است که اینطور فضای آمریکا را بهسمت خشونت، برخورد فیزیکی، گسترش نفرت و سرانجام چند پارگی جامعه کشانده است. پاسخ به این سؤال را میتوان در چهار سال دوران ریاستجمهوری ترامپ و رفتوآمدهای مسئولین دولتی در کاخ سفید جستوجو کرد. افرادی که با یک دعوتنامه به کاخ سفید میرفتند و برای مدتی مدیریت بخشی از دولت آمریکا را برعهده گرفته و بعد از آن به یکباره بهدلیل عصبانیتها و یا رفتارهای شخصی ترامپ، بدون اینکه از قبل خبردار شوند، از طریق پیامهای توئیتری ترامپ از کار اخراج میشدند.
آشفتگی موجود در جامعهی آمریکا تا حد زیادی به آشفتگی ذهنی و اجرایی موجود در واشنگتن بازمیگردد و این آشفتگی حتی در آخرین روزهای ریاستجمهوری ترامپ نیز دست از سر او و دولتش برنمیدارد. با این حال این مسئله پدیدهای جدید در دولت ترامپ نیست. از همان روزهای ابتدایی فعالیت او در کاخ سفید، تعداد زیادی از مشاوران و دستیارانش بهدلایل مختلف قربانی نوع رفتار شخصی او در قبال زیر دستانش شدند و حالا نوع رفتار او در انتخابات ریاستجمهوری باعث شده است که عدهی دیگری از افراد داخل در حلقهی معتمدانش مورد غضب او واقع شوند.
مسئلهی اصلی در کمپین انتخاباتی ترامپ برای انتخابات پیش رو این است که او دیگر نمیخواهد راههای نرفته را برای رسیدن به کاخ سفید بیازماید و سعی دارد با استفاده از همان راه آزموده شدهی قبلی؛ یعنی متهمکردن نامزد دموکرات به فساد سیاسی و اقتصادی و نشاندادن خودش بهعنوان یک فرد بیرون از نظام سیاسی در واشنگتن که به قول خودش هنوز در مرداب سیاست واشنگتن گرفتار نشده است، رأی مردم را از آن خود سازد. شانس او در سال ۲۰۱۶ این بود که افرادی مانند جیمز کومی، رئیس پلیس اف.بی.آی او را در این راه همراهی کرد و با پیشکشیدهشدن تحقیقات اف.بی.آی در مورد ایمیلهای کلینتون ضربهی نهایی را به کمپین انتخاباتی دموکراتها وارد کرد. او این بار قصد داشت از طریق ایمیلهای هانتر بایدن، پسر بایدن این نقشه را جلو ببرد؛ امّا مدیران اطلاعاتی امریکا و همچنین رئیس اف.بی.آی چنین اقدامی را در حمایت از او انجام ندادند. همین مسئله باعث شده است که رئیسجمهور آمریکا که همه او را در واشنگتن با لقب «الههی انتقام» میشناسند تصمیم بگیرد که بلافاصله بعد از انتخابات به سراغ افرادی در دولتش برود که با او همراهی نکردهاند و انتقام نهایی خود را از آنها بگیرد. بر این اساس گفته میشود که او قرار است بهسرعت کریستوفر رأی، رئیس اف. بی.آی؛ جینا هاسپل، رئیس سیا؛ و مارک اسپر، وزیر دفاع را از کابینهاش اخراج کند.
امّا این اوضاع و تغییرات پیاپی غیر از اینکه نشاندهندهی اوضاع آشفته در واشنگتن و بهتبع آن، آشفتگی محض در فضای سیاسی آمریکا است، چه مسائل دیگری از داخل آمریکا را به نمایش میگذارد؟ ویل دورانت تاریخدان معروف مینویسد: «تمدن با نظم شروع میشود، با آزادی رشد مییابد و با آشفتگی میمیرد.» سالهاست که تحلیلگران آمریکایی از افول آمریکا و یا افول جایگاهش در دنیا میگویند. برخی پا را فراتر از این گذاشته و به فروپاشی احتمالی آمریکا از درون میپردازند و اعتقاد دارند وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در ایالات متحده بهگونهای است که این تمدن نیز مانند همهی تمدنهای دیگری که روزی در اوج بودهاند و روز دیگر به افول و زوال رسیدهاند، نشانههایی از زوال و افول را از خود نشان دهد. این تحلیل مسلماً بهمعنای فروریختن و فروپاشی سریع ایالات متحده در روزهای پس از انتخابات نیست؛ امّا نشاندهندهی یک «روند» است که به قدرترسیدن ترامپ آن را تشدید کرده است.
انزوای آمریکا در سطح جهان و بهویژه در سازمانهای بینالمللی، استفادهی مکرر رؤسای جمهور این کشور از ابزار جنگ و تحریم و تهدید علیه کشورهای دیگر و بیاثرشدن این ابزارها در طول زمان، انزوای اقتصادی آمریکا با شعار «اوّل آمریکا» ی ترامپ، بستهشدن مرزهای این کشور به روی کالاهای اقتصادی و تکنولوژیهای نوین روز و درگیریها و دعواهای داخلی بین دو حزب دموکرات و جمهوریخواه که در انتخابات ریاستجمهوری پیش رو قرار است این کشور را به مرز فروپاشی و جنگ داخلی ببرد، همه نشانههایی است که میگوید این روزها، حال آمریکا اصلاً خوب نیست و روند افول در دوران ریاستجمهوری ترامپ رنگ و بوی جدیتری به خود گرفته است. با وجود اختلافات شدید در کاخ سفید و همچنین اختلافات موجود میان جمهوریخواهان در جهت حمایتکردن از ترامپ و یا رفتن بهسمت دموکراتها، اگر ترامپ نخواهد قدرت را به روش مسالمتآمیز به رئیسجمهور بعدی تحویل دهد، پروسهی افول آمریکا با درگرفتن درگیریهای داخلی و مشخصنبودن این مسئله که آیا پنتاگون و نیروهای ارتش این کشور طرف ترامپ را میگیرند یا به رئیسجمهور جدید میپیوندند، با جهشی عظیم روبهرو خواهد شد. آمریکایی که در درون مرزهای خود درگیر مسائل داخلی و خشونت و کشتار است، مطمئناً چند گام نهایی بیشتر تا زوال در پیش نخواهد داشت و این مسئلهای است که فضای دوقطبی شدید بهوجود آمده در این کشور اجازه نمیدهد مسئولان سیاسی در کاخ سفید آن را بهصورت کامل و درست درک کنند و راهی برای ممانعت از آن داشته باشند.