• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1399/06/06
سخنرانی حجت‌الاسلام رفیعی در محرم ۱۴۴۲ حسینیه امام خمینی؛

زمینه‌های ایجاد تحول حسینی

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif در شب هشتم محرم الحرام ۱۴۴۲، مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان با حضور رهبر انقلاب اسلامی در حسینیه امام خمینی برگزار شد. در این مراسم، حجت‌الاسلام والمسلمین رفیعی در سخنانی نهضت حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام را نهضت رویش و تحول دانست و بسترها و زمینه‌های تحول یعنی «باور به تغییر، بینش و دانستن اشکالات، تلاش و اراده برای تغییر، انتخاب روش صحیح و برگزیدن راهنمای الهی» را تشریح کرد. به همین مناسبت بخش فقه و معارف پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR متن سخنان حجت‌الاسلام ناصر رفیعی با موضوع «تحول‌آفرینی نهضت حسینی» را منتشر می‌کند.
 
یکی از پیامهای مهم عاشورا پیام تحول و دگرگونی است. امام حسین یک امام تحول‌آفرین و دگرگون‌کننده است. بحثی که کمتر هم به آن پرداخته شده. یعنی یک مجموعه‌‌‌ای نوشته بشود از سال ۶۱ تا امروز افرادی که به واسطه‌ی کربلا تحول روحی، اخلاقی، اعتقادی و سیاسی پیدا کردند. اگر اینها جمع‌آوری بشود مجلدات انبوهی میشود. از حر و زهیر شروع می‌شود تا زمان خودمان، صدها موردی که قیام عاشورا و نهضت ابی‌ عبداللّه در آنها تغییر و تحول ایجاد کرده.

البته کتابهایی راجع به تحول نوشته شده. مثلاً کتاب «المتحولون» که بیش از ده جلد است و در لبنان چاپ شده. نویسنده این کتاب استقصا کرده کسانی را که در دنیا برایشان تحول اعتقادی پیدا شده. یا مجموعه‌ای که در قم منتشر شده، چند مجلد است «موسوعة المستبصرین» که گفتگو با افرادی است که تحول در آنها ایجاد شده و هر کدام هم برای تحولشان یک دلیلی دارند. البته این کتابها با نگاه خاص به امام حسین (علیه‌السّلام) نیست. اگرچه در همان کتابها هم موارد زیادی برای کربلاست.

من عنوان بحثم تحول آفرینی امام حسین است. قصه‌ی کربلا که خیلی تأثیرگذار بوده و امروز هم تأثیرگذار است و اگر از ما سؤال کنند چرا عاشورا را هر سال برپا می‌کنید؟ عرض می‌کنم جوابش همین است. این پیام تحول باید ادامه داشته باشد. من دو سه تا مثال می‌زنم. آقای ادریس حسینی که اهل مراکش است یک کتابی دارد با عنوان «لقد شیعنی الحسین». می‌گوید امام حسین من را با مکتب اهل بیت آشنا کرد. می‌گوید من هر قصه‌ای در تاریخ اتفاق افتاد توانستم یک توجیهی برای خودم درست کنم. اما وقتی رسیدم به قصه‌ی کربلا هیچ توجیهی پیدا نکردم که یک عده مسلمان‌نما، به اسم دین و خلافت اسلامی پسر پیامبر را قطعه قطعه کنند بعد هم هلهله کنند، شادی کنند! این قصه مرا کشید به اینجا که بیایم سراغ مکتب اهل بیت. آن آقای دیگر محمد سلیم سوری که آن هم جزو همین متحولین از نهضت عاشوراست. در یک جایی می‌گوید خطبه‌ی زینب کبری در کوفه من را متحول کرد. من دیدم این بانوی داغ دیده، چه زیبا مردم کوفه را به چالش کشیده. ببینید هر کسی با بخشی از داستان کربلا متحول شده است.

این نامه‌ای که امام حسین به سلیمان بن صرد خزاعی و چند نفر از شخصیتهای کوفه نوشته، این نامه را قیس بن مسهر صیداوی برای سران کوفه آورده است. چهار تا سفیر از امام حسین شهید شده‌اند. یکی از آنها مسلم بن عقیل است. یکی سلیمان بن رزین است که در بصره شهید شده. یکی هم همین قیس بن مسهر است و یکی هم یک آقایی به نام عبداللّه. چهار شهید از سفرای امام حسینند قبل از کربلا.
https://idc0-cdn0.khamenei.ir/ndata/news/46338/C/13990606_1746338.jpg
امام فرمود می‌دانید چرا من از مکه  و مدینه بیرون آمدم؟ «فقد علمتم أنّ رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله قد قال فی حیاته» جدم رسول خدا فرمود هر وقت پنج اتفاق در جامعه افتاد باید حرکت کرد و آن جامعه را تغییر داد. «مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً»، هر وقت یک حاکم ستمگری آمد سر کار. «مُسْتَحِلاًّ لِحُرَمِ اَللَّهِ» حرام خدا را دارد حلال می‌کند. «نَاکِثاً لِعَهْدِ اَللَّهِ»، پیمان خدا را دارد می‌شکند. «مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اَللَّهِ» بر خلاف سنت پیامبر دارد عمل می‌کند. «یَعْمَلُ فِی عِبَادِ اَللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ اَلْعُدْوَانِ» دارد در جامعه گناه و تجاوز را ترویج می‌کند. «فَلَمْ یُغَیَّرْ عَلَیْهِ بِفِعْلٍ وَ لاَ قَوْلٍ» کسی اینها را دید و عکس العمل نشان نداد، جایگاهش جهنم است. امروز آل سعود غیر از اینها دارد عمل می‌کند؟ غنی‌ترین کشور عربی دنیا به جان فقیرترین کشور عربی دنیا یعنی یمن افتاده است. چگونه این بچه‌ها دارند امروز تلف می‌شوند و این داستان مظلومیت یمن در لفافه‌ی مباحث سیاسی به فراموشی سپرده شده است. امروز نتانیاهوی خبیث سلطاناً جائراً مستحلاً لحرم اللّه نیست؟ یعمل فی عباداللّه بالاثم و العدوان نیست؟ چرا بعضی‌ها می‌گویند به ما چه؟ اگر اندیشه‌ی تحول و تغییر در یک مسلمان نباشد، چه خودش، چه جامعه، پس برای چه ماه رمضان می‌گویید،‌ غَیِّر سوءَ حالِنا بِحُسنِ حالِک؟ پس برای چه نوروز می‌گویید حَوِّل حالَنا اِلی اَحسَنِ الحال؟ ظرفیت بحث ما شاید ۴۰، ۵۰ جلسه است. اقسام تحول، عوامل تحول، موانع تحول، زمینه‌های تحول، متحولون در جامعه، اما اجازه بدهید من نخست بروم سراغ قرآن.

قرآن کریم دو جا می‌فرماید تحول و تغییر در صورتی اتفاق می‌افتد که تک تک افراد جامعه در خودشان تغییر ایجاد کنند. اول، در سوره‌ی انفال آیه‌ی ۵۳ میفرماید: « ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» زمانی نعمت در جامعه تغییر می‌کند که آدمها تغییر کنند.
دوم، سوره رعد آیه ۱۱ هست: «إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» مرحوم علامه طباطبایی ذیل این دو آیه می‌فرماید اینها از جامع‌ترین آیات در بحث تحول و تغییر است. تغییر انفسی تغییر جامعه را به عهده دارد.

در این بحث سه تا واژه داریم: تحول، توقف، تنزل یا بگوییم صعود، رکود، سقوط. شما باید ببینید کجای این سه مورد هستید؟ انسان یا در حال صعود و رویش است، «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ»(۱). یا در جا می‌زند، «أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ»(۲). یا سقوط میکند، « خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ»(۳). خوشا به حال آن کسانی که در این عالم جزو گروه اول باشند. رشد، حرکت، تحول، صعود، نه توقف و سقوط.

از کربلا سه مثال بزنم. مثال تحول در کربلا حر است. مثال توقف در کربلا احنف بن قیس است که به کربلا نیامد. در بصره زیر نامه‌ی امام نوشت صبر کن! خدا با ماست، «یا حسین فاصبر ان اللّه مع الصابرین». مثال تنزّل عمر سعد است. کربلا عرصه‌ی صاعد و راکد و ساقط است. عرصه‌ی تحول و توقف و تنزل است.

بگذارید از قرآن یک مثال برای تحول بزنم. سحره‌ی فرعون آمدند موسی را زمین بزنند. آمدند با حقوقی که گرفتند، سالها هنرشان را نشان بدهند، اما در یک برخورد آن‌چنان متحول شدند و گفتند «وَإِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنْقَلِبُونَ»(۴) ما بازگشتمان به سوی خداست. اگر آدم متحول شد هیچ تهدیدی نمی‌تواند آن را از صحنه بیرون کند. فرعون می‌گوید دست و پایتان را قطع می‌کنم، می‌گویند قطع کن. این جوانان ما که جبهه رفتند؛ شهید فهمیده‌ها، شهید همت‌ها، اینها در اثر تحولی بود که امام سال ۵۷ ایجاد کرد، در زمان خودمان هم شهید حججی‌ها هستند.
 
زمینه‌های ایجاد تحول:
* ۱) باور داشتن به ایجاد تحول
 برای ایجاد یک تحول پنج زمینه لازم است. اول، باور به اینکه تحول و تغییر ممکن است. اگر یک کسی گفت:
به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد
گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه(۵)
مثال عرض می‌کنم حالا حافظ مقصودش این نبوده. اگر یک کسی گفت آقا مگر می‌شود ما یک عمری گناه کردیم مگر خدا ما را می‌بخشد؟ این اولین شرط تغییر را ندارد یعنی باور به تغییر. این باور باید در همین دنیا پیدا بشود و الا شب اول قبر و موقع جان دادن فایده ندارد، «رَبِّ ارْجِعُونِ، لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا»(۶) در صحرای محشر، آدم نور مؤمنین را ببیند و بگوید: «انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ» بایستید ما از این نور شما استفاده کنیم، دیگر اثر ندارد. «قِیلَ ارْجِعُوا وَرَاءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا»(۷).

ما نباید جبری باشیم، نباید بگوییم هر کس به دنیا می‌آید از همان اول همانی است که هست، دقیقه‌ی نود هم ممکن است بعضی‌ها عوض بشوند. امام حسین روز عاشورا چرا این قدر خطبه خوانده، «بالغ فی الموعظة». چرا روز عاشورا فریاد زد «اسمَعوا قَولی و لا تَعجَلوا بِقَتلی» شما را به خدا عجله نکنید! حرفهایم را بشنوید. «حتّی اعظکم بما یحق علیّ لکم» من حرفهایم را بزنم ببینید درست است یا نه؟ جوانان عزیز باورتان را به تغییر تقویت کنید، نگویید نمی‌شود! هم در کشور می‌شود تغییر کرد، هم در اقتصاد، هم در تولید داخلی، هم در اعتقادات، هم در صفات اخلاقی.

شخصی آمده بود کنار کعبه می‌گفت خدایا من را ببخش ولی می‌دانم نمی‌بخشی! خدایا من را عذاب نکن ولی می‌دانم عذاب می‌کنی! امام سجاد روی شانه‌اش زد و گفت چه طرز دعا کردن است! گفت آقا فلان جرم را مرتکب شدم، امام فرمود می‌دانم جرمت بزرگ است اما یأست بدتر است. «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا»(۸) قرآن می‌گوید ای بنده‌هایی که تجاوز کردید، از رحمت خدا مأیوس نشوید، « فَلَا تَکُنْ مِنَ الْقَانِطِینَ »(۹).
https://idc0-cdn0.khamenei.ir/ndata/news/46338/C/13990606_1946338.jpg
* ۲) بینش و فهمیدن اشکالات
 دومین بستر و زمینه‌ی تحول بینش است. من بدانم اشکالم کجاست. هیچ‌کس به اندازه‌ی خودم من را نمی‌شناسد، «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ»(۱۰). بد است که آدم عیبش را نداند. من بفهمم حسودم، بفهمم اشکالم حرص است، بفهمم در جناح غلطی رفتم، بفهمم باورهایم غلط است. اگر آدم این تشخیص را داد، این گام دوم در تحول است. هشام بن حکم یک جوانی است که انحراف فکری دارد، جزو مرجعه است. فکر می‌کرد ایمان به معنای عمل نیست. مرجعه می‌گفتند «الارجاع دین الملوک». می‌گفتند دلت پاک باشد حالا گناه هم کردی کردی. امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود خدا لعنت کند کسی که حرف مرجعه را بزند، بگوید «دلت پاک باشد عمل مهم نیست». عمل با ایمان همراه است. هشام یک وقتی احساس کرد اشتباه می‌کند. آمد خدمت امام صادق دو جلسه نشست، عوض شد.
یک وقتی یک آقایی نزد ابا‌عبدالله آمد و گفت «تعوت علی المعصیة» من عادت کردم به گناه. امام راهکار به او داد. پنج تا نصیحت به او کرد. فرمود برو جایی خدا تو را نبیند، روزی خدا را نخور. وقتی مالک جهنم می‌‌گوید برو جهنم بگو نمی‌روم. وقتی عزرائیل می‌آید جانت را بگیرد نرو. امام چند تا جمله گفت درست شد و رفت.
 
* ۳) تلاش در راه تحول
 گام سوم تلاش است. خب حالا باور دارم، عیبم را فهمیدم. اما برای اصلاحش هیچ گامی برندارم! «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا»(۱۱) هرثمة بن ابی مسلم آمد خدمت ابی‌عبداللّه - هشتم یا نهم محرم بوده- سلام کرد و عرض کرد آقا من با پدرت امیرالمؤمنین سال ۳۸ هجری از این سرزمین عبور می‌کردیم. پدرت در این سرزمین پیاده شد، خاک اینجا را بویید و بوسید. فرمود انسانهایی از روی این خاک بدون حساب به بهشت می‌روند که نظیر ندارند. من آن روز درک نکردم پدر شما چه می‌گوید اما امروز فهمیدم آن انسانها شمایید. این شخص فهمیده اما اشکالش در مرحله‌ی سوم است. آقا فرمود ما را یاری می‌کنی؟ گفت نه، «لا لک و لا علیک». سپس رفت به کوفه.

حر باور کرد به تغییر. اشکالش را هم فهمید در جبهه‌ی دشمن بودن است، تلاش هم کرد. آمد جلو و گفت «هل لی من توبة». زهیر اشکالش را فهمید، ابوالحتوف اشکالش را فهمید. مقدمه‌ی اصلی تحول تفکر است. بنشینید فکر کنید اشکالات‌تان کجاست رفع کنید. بد است یک عمر درجا بزنیم. نهضت ابی‌عبداللّه نهضت تحول آفرین است. می‌‌تواند در حوزه‌ی اخلاق، در حوزه‌ی سیاست، در حوزه‌ی حکومت حتی در حوزه‌ی اقتصاد، در حوزه‌ی فرد، در حوزه‌ی جامعه ایجاد تحول کند.
 
* ۴) روش صحیح داشتن برای تحول
 چهارمین بستر و زمینه برای ایجاد تغییر روش است. حالا فهمیدیم، می‌خواهیم تلاش هم بکنیم اما با چه روشی؟ گرفتار عرفانهای نوظهور و جریانهای انحرافی نشوید! متأسفانه در جامعه‌ی امروز بعضی‌ها در روش اشتباه می‌کنند. اینکه امام حسین فرمود «وَ إِنْ تُطِیعُوا أَمْرِی أَهْدِکُمْ سَبِیلَ اَلرَّشَادِ» ببینید راه این است، از من تبعیت کنید؛ نه عبداللّه بن زبیر، نه دیگران، نه حتی کسانی که ادعای جریان اصلاحی داشتند. امام به مردم کوفه نوشت امام حاکم به قرآن است سراغ من بیایید. من تغییر می‌دهم، من اصلاح می‌کنم. روش قرآن است، روش سنت است، روش ائمه‌اند، «اَلْهَادُونَ اَلْمَهْدِیُّونَ».
 
* ۵) راهنما داشتن در جهت تحول
 مرحله‌ی پنجم که خیلی مهم است راهنماست. چه کسی جلودار باشد، با چه شیوه‌ای؟ شما را به خدا جوانان عزیز مواظب فضاهای مجازی باشید، مواظب شبکه‌های انحرافی باشید. امروز همه ادعای تحول دارند، همه ادعای تغییر دارند، همه می‌خواهند جذب کنند. ننشینید پای این تحلیلها. پای سخن کسی بنشینید که شک شما را ببرد و یقین بیاورد. هر شبکه‌ای، هر آدمی، هر جریانی که یقین را به شک تبدیل می‌کند خطرناک است. شبهه‌افکنی می‌کند، متأسفانه امروز بعضی‌ها در لباس روحانیت حرفهای ناپسند و نادرست میزنند. نگویید اینکه طلبه و روحانی است. مگر در اصحاب پیغمبر «وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ» نداشتیم؟

بنابراین ابی‌عبداللّه علیه‌السلام نهضتش نهضت رویش و تحول است. تأثیرات امام حسین الزاماً این نبوده که اعتقادات یک کسی عوض بشود. یک کسی مثل آنتوان بارا را هفت بار به سفر کربلا کشانده، یک اربعین به سفر کربلا کشانده. به او می‌گویند شما در این کتاب «حسین در اندیشه‌ی مسیحیت»، وقتی می‌نوشتی گریه هم می‌کردی؟ می‌‌گوید خط خط این کتاب را با اشک نوشتم. اشک بر ابی‌عبداللّه. بله این تأثیر امام حسین (علیه‌السّلام) در عالم هستی است. بنده این شبها توفیق دارم در میدان امام حسین جلسه‌ی بسیار باشکوهی داریم، یک شبی دو سه تا جوان آمدند سؤالاتی کردند و مطالبی گفتند. بعد یکی‌شان گفت که من مسیحی هستم. دفترچه‌اش را آورد، دیدم هر شب می‌آیند پای روضه و سخنرانی ما مطالب را یادداشت می‌کنند. بله این علاقه‌ی به مکتب ابی‌عبداللّه است. به ایشان هم گفتم این کتاب آنتوان بارا را بخوان. ببینید جهان مسیحیت و جهان اهل سنت چقدر مقتل و کتاب برای ابی‌عبداللّه نوشتند. جانم به فدای این آقایی که لحظه لحظه‌ی سخنانش، حرکتش، شهادتش تحول‌آفرین است.

پی‌نوشت:
۱) سوره فاطر، آیه ۱۰
۲) سوره اعراف، آیه ۱۷۶
۳) سوره حج، آیه ۳۱
۴) سوره زخرف، آیه ۱۴
۵) دیوان حافظ
۶) سوره مؤمنون، آیات ۹۹ و ۱۰۰
۷) سوره حدید، آیه ۱۳
۸) سوره زمر، آیه ۵۳
۹) سوره حجر، آیه ۵۵
۱۰) سوره قیامت، آیه ۱۴
۱۱) سوره عنکبوت، آیه ۶۹