• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1399/05/21
درباره عدالت و عدالت‌خواهی در مقیاسِ نظام‌سازی اسلامی؛

«عدالت‌خواهی حقیقی» کمک به تحققِ «حکمرانی اسلامی» است

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif «باید اذعان کنیم که در دهه‌ی پیشرفت و عدالت، نمره‌ی مطلوبی درباب عدالت به ‌دست نیاورده‌ایم.» ۱۳۹۹/۰۳/۰۷ این عبارت رهبر انقلاب اسلامی در پیامی که به‌مناسبت آغاز به کار مجلس یازدهم صادر کردند به‌روشنی عقب‌ماندگی در مسئله‌ی عدالت این آرمان و ارزش مهمِ نظام اسلامی را نشان می‌دهد. موضوعی که پیش از این از سوی ایشان مورد تصریح قرار گرفته بود: «در مورد عدالت ما عقب‌مانده هستیم؛ در دهه‌ی پیشرفت و عدالت واقعاً پیشرفت کردیم [امّا] در زمینه‌ی عدالت، باید تلاش کنیم، باید کار کنیم.، باید از خدای متعال و از مردم عزیز عذرخواهی کنیم.» ۱۳۹۶/۱۱/۲۹
البته حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در بیانیه‌ی گام دوم انقلاب تأکید کردند که: «نارضایتی این حقیر از کارکرد عدالت در کشور نباید به این معنی گرفته شود که برای استقرار عدالت کار انجام نگرفته است. واقعیّت آن است که دستاوردهای مبارزه با بی‌عدالتی در این چهار دهه، با هیچ دوره‌ی دیگر گذشته قابل مقایسه نیست.» ۱۳۹۷/۱۱/۲۲

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR برای بررسی و تحلیل ابعاد مسئله‌ی عدالت و عدم دستیابی به نقطه‌ی مطلوب در این زمینه، اقدام به نظرخواهی از کارشناسان، تحلیلگران و فعالین فرهنگی و سیاسی نموده است. پرسیده‌ایم: به نظر شما این  نقص جدی در مسئله‌ی عدالت اوّلاً ناشی از چه بوده است؟ و ثانیاً اولویت‌های کلیدی برای جبران بی‌عدالتی چیست؟

در گفت‌وگوی تفصیلی پیش‌رو
حجت‌الاسلام‌والمسلمین آقای سید محمدمهدی میرباقری استاد حوزه و مدرس دروس خارج فقه و اصول و از صاحب‌نظران و اساتید حوزه‌ی «تمدن‌پژوهی» ضمن بررسیِ آسیب‌شناسانه‌ی تحقق عدالت در نظام اسلامی، این مسئله را از منظر دولت‌سازی و حُکمرانی اسلامی بررسی و تحلیل کرده‌اند و برای تعمیقِ حرکت‌های عدالت‌خواهانه‌ی اسلامی و انقلابی نکات و پیشنهاداتی مطرح کرده‌اند:

* رهبر انقلاب طی دو سه سال اخیر -از جمله در بیانیه‌ی گام دوم انقلاب و...- چندین بار به این مسئله اشاره کرده‌اند که در مسئله‌ی عدالت به نقطه‌ی مطلوب و موردانتظار نرسیده‌ایم. برای شروع بحث بفرمایید که به نظر شما چرا علی‌رغم همه‌ی دستاوردها، در بحث عدالت عقب‌ماندگی داریم؟ چالش‌ها و موانع اصلی در این زمینه چه بوده است؟
پرداختن به مسئله‌ی عدالت از ضرورت‌های انقلاب اسلامی است، یعنی جز اصلی‌ترین معروف‌هایی است که ما به اقامه‌ی او، به امر به او و دعوت به او مکلف هستیم. به نظر من یک مقدار هم دیرهنگام داریم به آن می‌پردازیم و باید زودتر این بحث را جدی می‌گرفتیم و الان هم خیلی مبارک است که رهبر انقلاب بعد از تأکیدهای طولانی‌ که داشتند دوباره هم در بیانیه‌ی گام دوم و هم در نامه به مجلس یازدهم باز هم مؤکداً‌ این را بیان فرمودند.

مانع اصلی تحققِ عدالت در کشور گرچه عوامل متعددی دخیل‌اند، چالشی است که ما با «تمدن مدرن» داریم. یعنی نظامِ سیاست، فرهنگ و اقتصاد لیبرال در طرف چالش با انقلاب اسلامی است و این مسئله‌ای است که ما به آن مبتلا هستیم. یعنی دوگانه‌ی ادبیات و فرهنگِ انقلاب اسلامی و فرهنگ غرب؛ این مانع اصلی دست‌یابی به عدالت است و ما تا اصلاحات اساسی نکنیم به نتیجه نخواهیم رسید.

ما وقتی می‌خواهیم قیام برای عدالت کنیم حتماً باید در مقیاسِ تاریخی و مقیاسِ جهانی باشد. بعد، ذیل آن برای تحقق عدالت در مقیاسِ ملی اقدام کنیم. به تعبیر دیگر موانع تحقق عدالت یک سلسله موانع تاریخی و اجتماعی هستند آن هم در مقیاس جامعه‌ی جهانی، که اگر به آن توجه نکنیم و صرفاً بخواهیم عدالت را در حوزه‌ی کشور خودمان و در مثلاً مقیاس اقتصاد اقامه کنیم با موانع جدی روبرو می‌شویم. لذا به نظر من مهم‌ترین مانع تحقق عدالت، تمدن جدیدِ غرب هست. به تعبیر دیگر بزرگ‌ترین حجابِ عدالت «مدرنیزم» است که به‌هیچ‌وجه نمی‌گذارد عدالت سیاسی، فرهنگی و اقتصادی محقق شود. تمدن مدرن مبتنی بر «جور» یعنی «ظلم پنهان» است. یعنی آن ظلمی که در دوره‌ی نظام برده‌داری وجود داشته تبدیل شده به یک ظلم پنهان در دوره‌ی دموکراسی و حالا به جور تبدیل شده است. این بزرگ‌ترین مانعی است ما اگر بخواهیم به‌عدالت برسیم باید با آن مقابله کنیم.

به تعبیر دیگر، عدالت‌خواهی باید حتماً ضمن اقامه‌ی تاریخی و اجتماعیِ عدالت باشد. یعنی درگیری که بین انبیاء و فراعنه بر سر عدالت بوده و بعد هم کشیده شده به دوران ما یعنی درگیری انقلاب اسلامی و غرب مدرن، این درگیری، درگیری اساسی است. ما در این مقیاس باید دنبال عدالت باشیم. بر همین اساس به نظر من اصل انقلاب اسلامی و مراحل پنج‌گانه‌ای که حضرت آقا برای آن بیان فرمودند مراحلِ اقدام برای دست‌یابی به عدالت است.

* شما عامل و مانع اصلی را بحث تمدنی و چالشِ فرهنگ و تمدن مدرن می‌دانید. امّا ما چالش‌های جدی‌ای هم در سطح کارگزاران داریم. یعنی مسئله‌ی عامل و کارگزار به‌نظر می‌رسد در اینجا خیلی مهم است. در سطح کارگزاران با چه چالش‌ها و آفت‌هایی مواجهه بوده‌ایم که در مسیر تحقق حداکثری عدالت تبدیل به‌مانع شده‌اند؟
وقتی ما در فضای فرهنگ مدرن زندگی می‌کنیم و نرم‌افزارهای اداره‌ی ما مبتنی بر بُنیان‌های تمدن مدرن هست آدم‌های خوب هم در این ساختار گرفتار می‌شوند. من قبول دارم که شرایط، انسان را مجبور نمی‌کند و انسان مؤمن و انقلابی در زندگی شخصی، در سبک زندگی خصوصی و در اقدامات اجتماعی باید بر علیه این شرایط قیام کند، ولی باید توجه داشته باشیم که این موج بر خلاف تحقق عدالت در انقلاب اسلامی است و کسانی که می‌خواهند برای تحقق عدالت قیام کنند باید بر علیه این موج حرکت کنند و بر این موج غلبه پیدا کنند. طبیعی است که بسیاری از آدم‌هایی که آدم‌های خوبی هم بودند آرام آرام در مسیر مبارزه با این موج تغییر وضعیت دادند، استحاله شدند و گاهی خودشان هم در مسیر رقیب قرار گرفتند. بنابراین دست‌پاک بودن، آلوده نشدن به اشرافیت و امثال این‌ها برای مدیرانی که می‌خواهند برای تحقق عدالت و قسط در جمهوری اسلامی عمل کنند یک ضرورت است و فقدان آن موجب بخشی از بی‌عدالتی‌ها شده است.

* سؤال بعدی ناظر به راهکارهای تحقق عدالت و اولویت‌هایش است. در چهارچوب معارف انقلاب و از منظر دولت‌سازی اسلامی و فرآیند تحققِ جامعه و تمدن نوین اسلامی شما اولویت‌ها را چه می‌دانید؟
ما وقتی دنبال تعریف عدالت یا تحقق عدالت هستیم صرفاً‌ نباید دنبال مثلاً توزیع درآمد یا توزیع دارایی و ثروت باشیم بلکه باید در یک مقیاس کلان عدالت را دنبال کنیم. الان گاهی وقتی بحث از عدالت‌خواهی می‌شود فقط ضریب جینی یا نحوه‌ی توزیع دارایی و ثروت را دنبال می‌کنند؛ این‌ها کافی نیست، نه اینکه لازم نیست. گمانم این است که یکی از شاخص‌های تحقق عدالت این است که باید مبتنی بر مکتب باشد. ما عدالت مبتنی بر مکتب خودمان را دنبال می‌کنیم. مکتب را اگر بخواهم یک مقدار تفصیل بدهم هم باید از مبانی عدالت بحث کنیم و هم نظریه‌ی اجتماعیِ مبتنی بر آن مبانی و هم نظریه‌ی عدالت را و عدالت را مستند به این سه ما باید تعریف کنیم.

ما برای تحقق عدالت در یک قدم نیاز به مکتب داریم و بعد در قدم بعد نیاز به علم داریم. یعنی این مکتب باید فرآوری شود و تبدیل به دانش شود و بعد نیاز به برنامه‌ریزی داریم، یعنی باید به مدل‌های علم برنامه‌ریزی تبدیل شود. و الّا اگر علم برنامه‌ریزی همان علم برنامه‌ریزی غربی باشد و علومی هم که مبتنی بر آن ما بخواهیم تحقق عدالت را دنبال کنیم همان علوم مدرن هستند، مکتب ما تحقق نخواهد یافت.

پس عدالت‌خواهی باید مبتنی بر مکتب باشد. اگر شما دنبال مکتب اسلام هستید، ولی می‌خواهید از علم مدرن استفاده کنید به چالش می‌خورید. ما الان مشکلمان همین است که انقلاب ما دنبال تحققِ مکتب اسلام است، ولی سازوکارهایی که برای تحقق عدالت به‌کار می‌گیریم سازوکارهای مدرن است و همین بحران ایجاد کرده است. ما باید عدالتِ مبتنی بر مبانی خودمان را تعریف کنیم، نظریه‌ی اجتماعی و نظریه‌ی عدالتمان هم مبتنی بر مبانی خودمان باشد و بعد آن‌وقت دنبال تحقق چنین عدالتی باشیم. برای تحققش هم باید نرم‌افزارها و دانش خودش را تولید کنیم. حتماً توجه هم باید داشته باشیم که وقتی ما دنبال تحقق عدالت هستیم نمی‌شود عدالت سیاسی را از سیاست اقتصادی جدا کرد، نمی‌شود عدالت در فرهنگ را از عدالت در اقتصاد جدا کرد. یعنی عدالت در قدرت، اطلاع و ثروت به هم پیوسته هستند.

* این ارتباط عدالت سیاسی و عدالت اقتصادی را بیشتر توضیح دهید.
ببینید شما وقتی دنبال تولید، توزیع و مصرف ثروت هستید این تابع نظام قدرت اجتماعی است. اگر فرض کنید یک نظام قدرتی باشد که نظام قدرت، در تولید، توزیع و مصرفِ قدرت، جائرانه و ظالمانه و مبتنی بر جور و ظلم است بعید است شما بتوانید که در حوزه‌ی اقتصاد توفیق به‌دست بیاورید.

* نظام قدرت را معادل اقتصاد سیاسی درنظر می‌گیرید؟
نه، یک وجهش اقتصاد سیاسی است، نظام قدرت اعم از اقتصاد سیاسی است. اگر بخواهید رابطه‌ی نظام قدرت را با اقتصاد ببینید می‌شود اقتصاد سیاسی. یعنی اقتصاد سیاسی نسبتِ قدرت و اقتصاد را مطالعه می‌کند نه اینکه فقط نظام قدرت برابر است با اقتصاد سیاسی. نظام قدرت اعم از سیاستِ سیاست، سیاستِ فرهنگ و سیاستِ اقتصاد است. سیاستِ اقتصاد در اقتصاد سیاسی مطالعه می‌شود.

بنابراین عدالت باید مبتنی بر مکتب باشد و الزاماتش که دانش و فناوری‌های متناسب با آن مکتب هست محقق شود و در همه‌ی ابعاد هم دنبال شود. مبانی هم خیلی بحث مهمی است که ما عدالت را چه می‌دانیم. حالا در یک کلمه من اگر بخواهم تعریف کنم کلمه‌ی عدل یا شجره‌ی طیبه‌ی عدل که بعد در تاریخ این کلمه بسط پیدا می‌کند، کلمه‌ی توحید است که از طریق انبیاء و اولیاء در عالم بسط پیدا کرده و به تعبیری کلمه‌ی عدل خود امام علیه‌السلام است؛ آن‌ها هستند که ارکان‌البلادند. کمااینکه کلمه‌ی جور خود امام باطل است. یعنی شهر عادله بر محور امام عادل شکل می‌گیرد و تجسد روح امام عادل است.

* اینجا منظور از عدل همان حق است؟
نه این‌ها یک چیز نیستند بلکه ابعاد یک حقیقت‌اند. امام واقعا کلمه‌ی عدل است؛ «تَمَّت کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدقًا وَعَدلًا». اگر الوهیت حضرت حق را از عالم بردارید و عالم اله نداشته باشد، اصلاً عدل قابل تعریف نیست. این کسانی که می‌خواهند مبتنی بر نظام طبیعی عدالت تعریف کنند آب در هاون می‌کوبند. اگر الهی در عالم نیست، عدل و ظلم بی‌معناست.

فرض کنید عالم، عالم کور و یک نظام کیهانی کور و کر و بی‌شعور است، بعد عدالت یعنی چه؟ به ما که می‌رسد باید عادل باشیم! بله، اگر تعادل جبری می‌خواهید بگویید که آن که خارج از اختیار ماست. نظام کیهانی عالم یک تعادل جبری دارد. آن هم البته اگر خوب دنبال کنید بدون تکیه به یک اله حقیقی که قابل توصیف نیست. فرض می‌کنیم نظام کیهانی یک رفتار جبری دارد که به یک تعادلی می‌رسد، چرا اسمش را می‌گذارید عدالت؟ اینکه عدالت اخلاقی نیست.

* با این نگاه، اینکه عدل یک حُسن ذاتی دارد را رد می‌کنید؟
اصلاً عدل چیست که حُسن ذاتی دارد؟ آیا عدل به معنی یک صفت اخلاقی است که اختیار در تحققش دخیل است یا عدل به معنی تعادل جبری حاکم بر جهان است؟ این چه حُسنی دارد؟ حُسن اخلاقی ندارد. عدالت اگر بخواهد حُسن اخلاقی درش باشد حتماً باید اختیار در آن دیده شود و حتماً باید الوهیت در آن دیده شود. من تلقی‌ام این است شما بدون تعریف از اله اصلاً حق را نمی‌توانید تعریف کنید. اگر چنین الهی در عالم نباشد حقی اصلاً معنا پیدا نمی‌کند تا عدل و ظلم معنا پیدا بکند. اگر نظام کیهانی کر و کور است عدل و ظلم بی‌معناست؛ هر رفتاری نه ظالمانه است نه عادلانه.

قدم بعدی این است که الوهیت حضرت حق از طریق اسماء حسنی جاری می‌شود که معصومین همان صاحبان اسماء حسنی هستند، کلمه‌ی عدل در خود آن‌ها محقق می‌شود. بعد تحقق ولایت آن‌ها در یک جامعه‌ای جامعه را عادله می‌کند. یعنی الوهیت حضرت حق از طریق ولایتِ اولیا و خلفائش در عالم اختیار انسانی، جوامع و حیات انسانی جاری می‌شود و بعد تحقق آن از طریق شریعت است. شریعت مناسکِ تحقق عدالت است.

* یک بحث مهمی وجود دارد در نسبت بین عدل و قسط. از جهت مبنایی و نظری این بحث را چگونه می‌بینید و سطوح بحث عدالت چیست؟
قسط در مرحله‌ی بهره‌وری است. عدل وقتی به مرحله‌ی بهره‌وری می‌رسد و مردم می‌خواهند استفاده کنند می‌شود مرحله‌ی قسط. پشتوانه‌اش حتماً ساختارها هستند یعنی عدالتِ ساختاری است که این سطح دوم است که حالا از آن تعبیر کنیم سطح کمال. اگر ساختارهای اجتماعی ساختارهای عادلانه‌ای نباشند عدالت در بهره‌وری ممکن نیست. من مثال بزنم: اگر قانون اساسی یک کشوری عادلانه نباشد، یعنی این نظام، اساس عادلانه نیست، طبیعی است که بهره‌وری در آن نظام هم عادلانه نیست. درواقع ساختارها مثل ترازو هستند اگر ساختارها خودشان عادلانه نباشند آنچه محقق می‌شود به حسب ظاهر دارد ترازو می‌شود امّا خود ترازو جائرانه است. ما به این می‌گوییم جور یعنی ظلم پنهان. در نظام سرمایه‌داری این‌طور است، خود این نظام ساختارش جائرانه است، یعنی تمام امکانات، قدرت، ثروت، اطلاع به نفع یک طبقه‌ی خاص مصادره می‌شود. لذا در جهان پنجاه نفر پیدا می‌شوند که برابر با پنجاه درصد مردم جهان ثروت دارند. به تعبیر دیگر ساختارهای اجتماعی جائرانه است.

مرحله‌ی بعدش تکامل است. یعنی ساختارها ذیل تکامل شکل می‌گیرند. اگر تکامل حقیقی واقع شود تعادلی که ذیل آن تکامل حقیقی واقع می‌شود آن ساختار، ساختار عادلانه است بعد ذیل آن باید صحبت از بهره‌وری کنیم که حالا نحوه‌ی بهره‌وری در این ساختار عادلانه باید چه جوری باشد.

الان اصلی‌ترین مانع عدالت در جهان الگوهای توسعه‌ی پایدارند. اینها ساختار جهانی را جائرانه می‌کند. ذیل ساختار جائرانه، بهره‌وری جائرانه قطعاً شکل می‌گیرد؛ یک عده‌ای محرومند، یک عده‌ای غنی. آنچه این غنا و ثروت را شکل می‌دهد ساختار جائرانه است. این ساختار جائرانه ذیل الگوهای توسعه شکل می‌گیرد. یعنی خود مدل‌های توسعه بزرگترین مانع تحقق عدالت است.

پس عدالت باید مبتنی بر مکتب باشد. مکتب هم مقصودم اعم از مبانیِ کلامی، نظریه‌ی اجتماعی، نظریه‌ی عدالت و امثال این‌هاست. مبانی کلامی باید فرآوری در نظریه‌ی اجتماعی و نظریه‌ی عدالت و امثال این‌ها شود.

نکته‌ی بعدی این است که مبتنی بر مبنا اگر بخواهیم نگاه کنیم ما عدالتِ تاریخی-اجتماعی بلکه عدالت تکوینی داریم. عدالت در نظام تکوین برمی‌گردد به خالقیت حضرت حق و صفت عدالت در خلقتِ عالم و خلقتِ به حق و عدل که این پشتوانه‌ی عدالت در نظام تکوین است. ولی یک نظام تاریخی داریم که اراده‌های مخلوقات در‌ آن دخیل است که این نظام تاریخی هم باید بر مبنای عدل شکل بگیرد. بعد ذیل آن نظامات اجتماعی شکل می‌گیرند که بحث از نظامات تاریخ در فلسفه‌ی تاریخ می‌شود نه در علوم اجتماعی.

نقطه‌ی مقابلش یک ظلم در مقیاس تاریخ و یک ظلم اجتماعی داریم. این طرف انبیاء الهی هستند که ذیل عدالت تکوینیِ حضرت حق متناسب با او در عالم عمل می‌کنند و همان عدالت را بسط می‌دهند در زیرمجموعه‌ی خودشان، یعنی تاریخی که ذیل انبیاء شکل می‌گیرد تاریخِ عدل است، یک عدل جامع هم است مقصود عدل در حوزه‌ی معیشت و اقتصاد فقط نیست. ذیل فراعنه هم یک نظام تاریخی جائرانه شکل می‌گیرد که نظامات اجتماعی متولی به آن هستند. یعنی شما دو شجره‌ی طیبه و شجره‌ی خبیثه دارید. شجره‌ی عدل محورش نبی اکرم و انبیاء الهی و اولیاء معصوم هستند بعد جامعه‌ی مؤمنین و روابط اجتماعی و عدالت در حوزه‌ی فردی است. آن طرف هم فراعنه‌ی تاریخ هستند که ذیلشان نظام جائرانه شکل می‌گیرد.
 
* می‌خواهیم وارد بحث نظریه‌ی اجتماعی عدالت شویم. الان بیش از چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته است و مسائل و سوالاتِ پیش‌روی ما در حوزه‌ی حکمرانی و اداره‌ی جامعه جدی‌تر شده است. مثلا اینکه بالاخره در حوزه‌‌هایی چون مسکن یا آموزش و پرورش دولت باید متصدی باشد یا خود مردم و...
فقر تئوریک در مسئله‌ی عدالت جدی است و بسیاری از سوالات و ابهامات پاسخ دینیِ دقیقی دریافت نکرده‌اند. به نظر شما برای اینکه بتوانیم به یک نظریه‌ی جامع عدالت برسیم چه گام‌هایی باید برداریم و خلأها چیست؟

یکی از چیزهایی که ما برای رسیدن به عدالت حتماً به آن نیاز داریم نظریه‌ی جامع عدالت است که این نظریه‌ی جامع عدالت باید مبتنی بر مبانی اتفاق بیفتد و بعد هم برای تحققش نیاز به دانش داریم. یعنی علم به مفهوم علم تجربی و دانش‌های نظری و بعد حتی ممکن است بگویید به غیر از مثلاً مدل‌های یا دانش برنامه‌ریزی به فناوری‌ها و تکنولوژی‌ها و یک مجموع پدیده‌هایی که عدالت را محقق می‌کنند نیاز داریم. ما به یک مجموعه‌ای از این‌ها احتیاج داریم.
 
وقتی برای عدالت قیام می‌کنیم باید توجه داشته باشیم که عدالت، مقیاس تاریخی و اجتماعی دارد. یعنی عدالت تا در مقیاس تاریخ محقق نشود در مقیاس یک جامعه و در مقیاس حوزه‌ی زندگی انسان محقق نخواهد شد. لذا هر کسی برای عدالت قیام می‌کند یا باید خودش محور تحقق عدالت تاریخی باشد یا ذیل محورِ تحقق عدالت تاریخی حرکت کند. ما محورِ تحقق عدالت تاریخی نیستیم. هیچ عدالت‌خواهی نمی‌تواند بگوید تاریخ عدالت‌خواهی در جهان بر دوش من است. حتی امام بزرگوار که در مقیاس انقلاب اسلامی و ایجاد یک عصر جدید تحقق عدالت را دنبال می‌کنند ذیل نبی اکرم اقدام می‌کنند، ذیل امام زمان اقدام می‌کنند، می‌گویند انقلاب اسلامی ما مقدمه‌ی تحقق انقلاب جهانی اسلام به دست حضرت بقیه‌اللّه است. یعنی عدالت چنین امر بزرگی است. اینکه کسی خیال کند که عدالت یک امر ساده‌ی کوچکی است که من و شما می‌توانیم کل آن را محقق کنیم او متوهم است، لذا دچار استعجال می‌شود. این‌هایی که دنبال دولت مستعجل‌اند و می‌خواهند زود عدالت محقق شود، طول و عرض عدالت را در عالم نمی‌فهمند، «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...» یک چنین حرکت عظیم تاریخی است که با انبیاء شروع شده به ظهور ختم می‌شود. جریان تحقق عدالت یک جریان بزرگ تاریخی است و ما در درون این جریان باید عمل کنیم. ما محور تحقق عدالت در تاریخ نیستیم. کمااینکه جور و ظلم هم در تاریخ همین‌طور است. ابلیس محورِ جور و ظلم در عالم است و دستگاه‌های شیاطین و مستکبرین عالم. یک جریان تاریخی است که به نقطه‌ی اوج خودش که می‌رسد مثلاً می‌شود ظلم و جوری که در نظام لیبرال محقق می‌شود یا در حکمرانی مجازی بعداً به شکل پیچیده‌تری محقق خواهد شد. چه آن کس که دنبال اقامه‌ی ظلم است در عالم، چه آن کس که دنبال اقامه‌ی عدل است، باید جایگاه خودمان و مقیاس توانایی‌های خودمان را بشناسیم و بدانیم کجا باید بایستیم تا عدالت محقق شود. ما اگر می‌خواهیم عدالت محقق شود باید دنبال تحقق عدالت به دست حضرت بقیه‌اللّه باشیم و در مسیر او عمل کنیم.

یکی از اموری که برای فهم عدالت و طبیعتاً تحقق عدالت باید به آن توجه کنیم این است که تحقق عدالت در عالم یک محور دارد، محورش خود حضرت حق است که دنبال تحقق عدالت است و نظام تکوینی عالم که نظام عدل است. عمده می‌ماند آنجایی که به ما انسان‌ها اختیار دادند. ما می‌توانیم از مدارِ عدالت بیرون برویم. حرکت در مدارِ عدالت یعنی متناسب با ربوبیت حضرت حق و متناسب با مشیت او عمل کردن. می‌توانیم عمل نکنیم، لا اکراه فی الدین. می‌توانیم خدا را نپرستیم، می‌توانستیم نفس و دنیا را بپرستیم. اصل تحقق جور از اینجا شروع می‌شود. انبیاء آمدند عدالت را محقق کنند یعنی گسترش بندگی در عالم، گسترش مناسباتِ الوهیت حضرت حق و عدالتی که حضرت حق در نظام تکوین جاری کرده است. مستکبرین همان را می‌خواهند به‌هم بزنند، می‌خواهند بر مدار خودشان یک عالمی بسازند که این عالم جور می‌شود. ظلم و جور و فساد هم از همین‌جا شروع می‌شود. ما از مدار توحید که خارج می‌شویم ظلم شروع می‌شود. استکبار محورِ ظلم در عالم است.

تحقق برنامه‌ی الهی در عالم به وسیله‌ی انبیاء و اولیاست. ما بدانیم جایمان در تحقق عدل کجاست و متوهم نشویم. و اگر تحقق عدالت یک فرآیند تاریخی به این گستردگی دارد ما دنبال دولت مستعجل هم نباشیم. نمی‌گویم اقدام نکنیم بلکه در طرح بزرگ خدا، در طرح بزرگ امام زمان و در طرح انبیاء اقدام کنیم. این حرکت تاریخی‌اش است.

مقیاس اجتماعی‌اش را هم اگر بخواهید در نظر بگیرید می‌شود مثل انقلاب اسلامی. انقلاب اسلامی یک حرکت عدالت‌خواهانه در مقیاس جامعه‌ی جهانی است و در مقابل نظام جائرانه‌ی مدرنی که در بعد از دوره‌ی وقوع روشنگری شکل گرفته. در دوره‌ی روشنگری بزرگ‌ترین جوری که اتفاق افتاده این است که رابطه‌ی انسان را با غیبِ عالم قطع کردند. ایدئولوژی مدرن، که زیرساختی‌ترین لایه‌ی تمدن مدرن است، این بنیان جور در عالم است. مکتب مارکسیسم و مکتب سرمایه‌داری هم مدعی عدالت‌اند. گرچه خودشان وقتی با هم می‌جنگیدند یکی شعار آزادی می‌داد و یکی شعار عدالت، ولی هر دو هم مدعی آزادی هستند هم مدعی عدالت. ولی هر دویشان عدالت و آزادی را می‌خواهند در بستر انانیت انسان محقق کنند و این از بُنیان با عدالت و آزادی مخالف است؛ مبتنی بر پرستشِ نفس نه عدالت محقق می‌شود نه آزادی.
 
عدالت‌خواهان این را باید توجه کنند که این نظام مدرن جائرانه است. مقابل آن باید چه کار کرد؟ طبیعتاً باید در مقابل این دوران و عصر یک دوران و عصر جدید دیگری ایجاد کرد که دوباره انسان به عالم غیب و عالم الهی مرتبط شود. دوباره سعادت انسان،‌ آزادی انسان، عدالت و کرامت اجتماعی از بستر ارتباط با حضرت حق محقق شود. این نیاز به یک انقلاب بزرگ جهانی دارد. امام رحمه‌الله‌علیه چنین انقلاب بزرگ جهانی‌ای انجام داد. این انقلاب به تعبیر رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی باید پنج مرحله را هم طی کند. این انقلاب باید تبدیل به نظام بشود که شده است. تبدیل به دولت یعنی حکمرانی اسلامی بشود. ما الان در این مرحله‌ایم. اگر به تحقق حکمرانی اسلامی کمک نکنیم به عدالت کمک نکرده‌ایم. عدالت‌خواهی اگر در این مسیر نباشد و به این وسعت نباشد عدالت‌خواهی کور است و به نتیجه نخواهد رسید. بعد هم باید جامعه‌ی اسلامی و تمدن اسلامی درست شود. آیا این تمام عدالت است؟ نه، این بخشی از آن طرح بزرگی است که نبی اکرم صلی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم برای عالم دارند و ذیل طرح نبی اکرم و ذیل پرچمداری امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف محقق می‌شود.

بنابراین تحقق عدالت، نظام سیاسی‌اش نظامِ خلافت الهی بر محور معصوم است و اصلی‌ترین رکن این عدالت خود معصوم است، خود او کلمه‌ی عدل است. وقتی به نظام اجتماعی می‌رسید نظام سیاسی عادلانه، نظام اجتماعی چه نظامی باشد؟ نظام ولایت فقیه. در مقابل نظام لیبرال دموکراسی، نظام ولایت فقیه است. در این نظام اجتماعی رکن اصلی چیست؟ خود فقیه عادل جامع‌الشرایط است. لذا اگر کسی خیال کند که دنبال عدالت اجتماعی است ولی می‌خواهد امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را دور بزند چه کار می‌تواند بکند؟ هر حرکتی بکند جائرانه است. می‌خواهم عدالت را محقق کنم ولی کاری با خدا ندارم. حتماً ظلم می‌کنی! شدنی نیست. یعنی وقتی خودت از مدار بندگی خارج می‌شوی، خودت می‌شوی ابلیس؛ چه عدالتی؟!

در مقابل نظام جائرانه‌ی مدرن باید چه کنیم؟ باید یک اقدام بزرگ کنیم. یک اقدامی حضرت در تاریخ انجام می‌دهند تا ظهور محقق شود الان امام زمان علیه‌السلام مشغول هستند. یک اقدامی هم جامعه‌‌ی مؤمنین بر محور امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف در عصر غیبت انجام می‌دهند می‌شود انقلاب اسلامی. امتی بر محور یک ولی فقیه و نیابت عامه‌ی امام زمان علیه‌السلام یک قیامی کرده این قیام تبدیل به یک نظام شده است. مرحله‌ی بعدش این است که این نظام به حکمرانی اسلامی تبدیل بشود. بنابراین عدالت‌خواهی یعنی تلاش برای ادامه‌ی انقلاب اسلامی. اینکه ما خیال کنیم از انقلاب اسلامی بیرون بزنیم عدالت محقق می‌شود این شوخی است. اینکه ما خیال کنیم محور نظام اسلامی یعنی ولایت فقیه را تضعیف کنیم عدالت محقق می‌شود این شوخی است. با کدام ساختار کلان می‌خواهید عدالت محقق کنید؟

یک قدم بالاتر کسی بگوید من کار با امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف ندارم می‌خواهم عدالت محقق کنم. می‌گویم می‌افتی در دام شیطان، می‌شوی جزء قوای شیطان، و شیطان به وسیله‌ی تو جور خودش را محقق می‌کند. آدم نباید متوهم بشود و خیال کند محور عدالت در عالم است.

* در این چهارچوب نسبت عدالت و ولایت را چگونه تحلیل می‌کنید؟
همین‌طور که شما عدالت را در عرض توحید نمی‌توانید ببینید، عدالت از صفاتِ فعل حضرت حق است، اله عالم عادل است که جهان بر مدار عدل می‌چرخد و عدل، صفت فعل اوست همین‌طور در مرحله‌ی نازل هم در حیات تاریخی و اجتماعی انسان‌ها عدالت بر محور انسانِ عادل شکل می‌گیرد؛ منتها آن انسانی که محورِ تحقق تاریخ است، آن خلیفه‌اللّه. آنی که نسبت به مشیت حضرت حق مقام عصمت دارد، محل مشیت است و خودش کلمه‌‌ی عدل است. همان‌طور که عبودیت در عالم با امام محقق می‌شود، عدالت هم با امام محقق می‌شود. لذا ما اگر منتظر عدالتیم منتظر ظهور فعل خود امامیم. به تعبیر دیگر، منتظرِ ظهور فعل الهی هستیم. می‌خواهیم خدای متعال عالم را پر از عدل کند. آن دستی که دست خداست و خدای متعال عدالت را با او محقق می‌کند خود امام است. آن‌وقت اصلاً‌ خود عدالتی که محقق می‌شود جدای از امام نبینید.

عدالت این است که انسان بر محور معصوم حرکت کند. اگر تمام قوای تو ذیل معصوم بود ظهور اراده‌ی معصوم در آن واقع شد، عادل می‌شوی؛ «سلمان» عادل است. امّا اگر خواستی بر مدار نفس خودت حرکت کنی این می‌شود جور. این هم که می‌گوییم بر مدار امام چون حرکت کردن بر مدار خدا به حرکت کردن بر مدار امام برمی‌گردد. پرستش حضرت حق که پایگاه اساسی عدل است بر محور تولی به امام واقع می‌شود. عبادت با امام در عالم جاری می‌شود، عدالت هم با او جاری می‌شود.

ما خودمان اگر بخواهیم عادل بشویم باید تمام قوایمان ذیل معصوم باشد. اگر بخواهیم برای تحقق عدالت حرکت کنیم باید با تمام قوا طرح معصوم را در عالم محقق کنیم. طرح معصوم هم یک طرح تاریخی بزرگ به بزرگی خود معصوم است. ما در ظرف خودمان باید برای تحقق آن طرح اقدام کنیم. اوّل در خودمان محقق کنیم خودمان عادل بشویم. انسان تا خودش عادل نشود کدام عدل را می‌خواهد محقق کند؟ باید تلاش کنیم که با قوای خودمان طرح معصوم را به اندازه‌ی ظرف خودمان محقق کنیم. آن وقت اراده‌های انسان محور تحقق عدل می‌شود. انسان‌های عادل محور تحقق عدل‌اند و خود انسان‌های عادل اگر یک نظام پیدا کنند محورشان می‌شود آن اراده‌ای که اراده‌ی محوری است. لذا در تاریخ می‌شود معصوم. در نظام اجتماعی می‌شود فقیه جامع‌الشرایط که خودش را سپرده و ذیل معصوم دارد عمل می‌کند.

اینکه ما خیال کنیم نظام ولایت در جایی منافات با عدالت دارد درست نیست؛ ولایت هرگز این نیست که در جایی دنبال عدالت نباشید و تبعیتِ کور و کر بکنید و... . اصلاً معنایش این نیست. کاملاً‌ به عکس است. دستگاه شیطان است که آدم را کور و کر می‌کند. فرعون است که تخفیف می‌کند تا دنبالش حرکت بکنند، آدم‌ها را پوک می‌کند. انبیاء هیچ انسانی را خفیف نمی‌کردند، انسان رشید درست می‌کردند تا بتواند در عالم بندگی کند.

* براساس معارف اسلامی، شما عدالت‌خواهی صحیحِ اسلامی و انقلابی را چگونه ترسیم می‌کنید؟
عدالت‌طلبی باید ذیل نظریه‌ی اجتماعی خودتان باشد. در مقیاس تاریخی شما باید ذیل نبی اکرم باشید تا عدالت‌خواه باشید. خودم می‌خواهم عدالت به پا کنم! تو کجای عالمی که عدالت به پا کنی؟ خودت را هم شیطان می‌برد. اگر از ولایت نبی اکرم صلی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم بیرون آمدی، خودت می‌شوی ید شیطان. چه جوری می‌خواهی عدالت به پا کنی؟ خیال نکنیم آن‌هایی که دنبال عدالت بودند و بعد ظلم کردند از ماها خیلی ضعیف‌تر بودند. از مدار عدالت بیرون رفته، می‌خواهد عدالت به پا کند! شما اگر در عصر غیبت از مدار نظام سیاسی اسلام که نظام ولایت فقیه است خارج شدید دیگر نمی‌توانید عدالت به پا کنید. شوخی می‌کنید، شیطان از سر شما عبور می‌کند.

ما اگر می‌خواهیم عدالت به پا کنیم باید بفهمیم جور و ظلم چیست؟ اگر ظلم و جور را نشناسیم نمی‌توانیم دنبال عدالت باشیم. شما اگر جور را نشناسید چطور می‌توانید عدل به پا کنید؟. اگر کسی خیال کرد عدالت سوسیالیستی، عدالت است دیگر چه ظلمی بدتر از این می‌تواند انجام بدهد؟ یا اینکه کسی خیال کند ذیل نظریه‌‌ی اجتماعی غرب و نظریه‌ی بازار و.. می‌شود عدالت اجتماعی درست کرد. یا فرض کنید خیال می‌کند از صرف «نقد» می‌تواند عدالت بیرون بیاید! بله، در ادبیات مارکسیستی همین‌طور است ولی در دستگاه نبی اکرم که این‌طور نیست. شما اگر جهتگیری‌ات در نقد، جهتگیریِ حق نباشد یعنی در جهت پرستش خدا نقد نکنی، خودت تبدیل می‌شوی به یک عامل ضدعدالت.

عدالت‌خواهی باید مبتنی بر مکتب اسلام و مبتنی بر شناخت جور باشد. عدالت‌خواهی باید ذیل اقامه‌ی عدالت تاریخی و اجتماعی باشد. اگر از نظام تاریخی و اجتماعیِ عدالت بیرون رفتید عدالت‌خواه نیستید و نیستیم. من خودم بخواهم خدای‌ناکرده در عرض امام زمان یک کار دیگری بکنم و بگویم می‌خواهم عدالت به پا کنم، خب چه عدالتی می‌خواهی به پا کنی؟! در طرح امام زمان حرکت کن، سعی کن طرح حضرت را به اندازه‌ی وُسع خودت محقق کنی. اولش هم باید در خودت محقق کنی و خودت عادل بشوی. خودت باید عبد بشوی، متواضع بشوی،‌ خاشع بشوی، صفت محبت در تو پیدا شود تا بتوانی شفاعت و دستگیری کنی و الاّ اگر صفات رذیله را در خودت سرکوب نکردی، خودت به حضرت پیوند نخوردی، صفات شیطانی در تو هست چه طور می‌توانی عدالت را در عالم توسعه بدهی؟ خودم اول باید عادل بشوم.

امام زمان اگر محور عدل است اول خودش عادل است. خود حضرت کلمه‌ی عدل است. هیچ نفسانیتی در او نیست. جز بندگی خدای متعال و شفاعت نسبت به عباداللّه کاری نمی‌کند. صفات کریمه‌ی الهی درش ظهور دارد با همان صفات دستگیری می‌کند. این‌جوری عدالت و کرامت محقق می‌شود. توهم است که ذیل آن مبانی و ذیل نظریه‌ی اجتماعی غرب، عدالت و کرامت محقق شود؛ به‌هیچ‌وجه محقق نمی‌شود.

* چندی پیش رهبر انقلاب بحث تحول‌خواهی و تحول‌طلبی ذیلِ مکتب امام(ره) را مطرح کردند. با این نگاه، پیشنهاداتِ عملیاتی شما به افرادی که دغدغه‌ی عدالت دارند و می‌خواهند عدالت‌خواهی کنند چیست؟
می‌گویم اوّل خودشان باید عادل شوند و دوم نگاهشان بزرگ شود. یعنی به مقیاسی که انسان در دستگاه امام زمان بزرگ می‌شود می‌تواند کمک کند به دستگاه. آدم کوچک، فعلش هم کوچک است. طوفان در فنجان چای که هنری نیست. شریعت و مناسک اقامه‌ی عدالت را هم باید از دین گرفت. هم آدم باید بزرگ شود و هم اینکه وقتی دنبال عدالتید باید ظلم را بشناسید و بعد وقتی شما در شرایط درگیری با ظلم هستید اگر در طرح امام زمان عمل می‌کنید دولت مستعجل نباید بخواهید. چه عجله‌ای؟ اقدام خودمان را می‌کنیم کمک می‌کنیم به تحقق عدل در عالم. دولت مستعجل وقتی درست می‌شود که من می‌خواهم طرحی مقابل طرح حضرت بزنم. طرح بزرگ، زمان خودش را می‌برد.

من توصیه می‌کنم اگر می‌خواهیم عدالت‌خواه شویم، هم عادل شویم و هم فهم‌مان را بزرگ کنیم. برای اینکه فهم‌مان بزرگ شود یکی از کارهای مهم این است که دعاهای مأثور که از ائمه علیه‌السلام وارد شده درباره امام زمان، مکرر بخوانیم تا جنس عدالت‌خواهی امام زمان را بفهمیم و در ما شکل بگیرد. دعای عصر غیبت، دعای ضراب، دعای یونس بن عبدالرحمان که از امام رضا علیه‌السلام نقل کردند؛ این‌ها را مکرر بخوانیم. دعای ندبه را بخوانیم تا بفهمیم باید یک اتفاقاتی بیفتد تا عدالت محقق شود. البته ما در مسیریم.

نکته‌ی بعدی اینکه تزاحمات را بفهمیم. ما در خلأ که زندگی نمی‌کنیم، ما با یک نظام استکباری درگیر هستیم که می‌خواهد جهان را بگیرد، کل این نظام هم جائرانه است. عدالت‌خواهی بدون درک تزاحمات نمی‌شود. ما در چالش با غربیم، او می‌خواهد جهان را بگیرد. ساختارهایش را درست کرده، علمش را تولید کرده، شما با علم مدرن سر و کار دارید و تا این را دگرگون نکنید نمی‌توانید عدالت ساختاری ایجاد کنید. شما با تکنولوژی مدرن مواجهید و تا اقتضائات تکنولوژی را تغییر ندهید نمی‌توانید عدالت برقرار کنید. تکنولوژی متمرکز، تمرکز سرمایه و بی‌عدالتی در توزیع ثروت می‌آورد. نظام حزبی، بی‌عدالتی در توزیع قدرت می‌آورد، صاحبان احزاب محور اداره‌ی کشور می‌شوند و قدرت دست آن‌ها می‌چرخد. پشتوانه‌ی‌ این ساختارها چیست؟ دانش‌هاست. علوم انسانی همین‌ها را پشتیبانی می‌کند. شما تا در محاصره‌ی این دانش‌ها و این تکنولوژی‌ها هستید تا نبینید که این را باید به هم بزنید، نمی‌توانید به عدالت برسید.
 
می‌خواهیم آسیب‌شناسی کنیم چرا به عدالت نرسیدیم؟ من قبول دارم بخشی برای سوء‌تدبیر، بخشی برای هوای نفس، بخشی برای زمین خوردن‌های ما در امتحان‌های الهی و دنیاطلبی و اشرافی‌گری و... بوده است، ولی سؤال من این است: آیا می‌بینید که ما با فرهنگ غرب در حوزه‌ی سیاست و فرهنگ و اقتصاد مواجهه هستیم؟ و می‌بینید که آن دانش، تا الان ابزارِ اداره بوده و این بی‌عدالتی ناشی از نئولیبرالیزم است؟ این را می‌بینید؟ اگر می‌بینید چه طرحی در مقابل آن دارید برای انقلاب اسلامی؟ می‌گویید چون نئولیبرالیزم و لیبرالیزم بد است انقلاب اسلامی را کنار بگذاریم؟ یا کاری کنیم که انقلاب اسلامی نجات پیدا بکند؟ آیا مقابل انقلاب اسلامی می‌خواهید یک عدالت‌خواهی دیگری راه بیندازید؟ می‌توانید؟ یعنی شما انسانی به عظمت حضرت امام دارید دوباره بیاید یک انقلابی را در جهان راه بیندازد؟ یا ذیل مکتب امام حرکت می‌کنید؟ اگر ذیل آن مکتب حرکت می‌کنید می‌خواهید همان انقلاب را برای عدالت‌خواهی پیش ببرید یا می‌خواهید این انقلاب را نابود کنید که عدالت‌خواهی محقق شود؟ در نگاه مارکسیستی شما آنتی تز باش، سنتز محقق خودش می‌شود! و هر انتقادی خوب است! اینکه عدالت‌خواهی نیست. سهم تأثیرِ نظام سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مدرن را در بی‌عدالتی در کشور خودتان می‌بینید یا نمی‌بینید؟ ما نمی‌توانیم با ابزارِ نظام سرمایه‌داری، عدالت‌خواهی محقق کنیم. نمی‌شود با ابزارهای مارکسیستی، عدالتِ اسلام را محقق کرد.

ما برای عدالت‌خواهی باید هم عدالت را در مقیاس تاریخی و اجتماعی بشناسیم، هم آن طرح بزرگ را بشناسیم و درون آن طرح عمل کنیم. الان عمل کردن درون آن طرح یعنی عمل کردن در درون طرح انقلاب اسلامی و اینکه نگذاریم این انقلاب در تمدن مدرن هضم بشود. تمدن مدرن می‌خواهد انقلاب اسلامی را که تنها رقیب است هضم کند، شما نباید بگذارید. به خصوص الان که در مرحله‌‌ی دولت‌سازی هستیم.

من می‌پذیرم که بعضی وقت‌ها تا از عدالت صحبت می‌کنیم می‌گویند این‌قدر توسعه پیدا کردیم. توسعه، پاسخگویی به عدالت نیست. بله اگر تکامل الهی واقع شد حتماً عدالت محقق می‌شود اما توسعه‌ی مادی که گسترشِ اخلاق مادی است هرچه بیشتر واقع شود و هر چه شتاب به‌سمت جامعه‌های آرمانی و جهان‌های رؤیایی مدلِ توسعه‌ی غرب بیشتر شود، به همان میزان ما از عدالت فاصله می‌گیریم. لذا نمی‌شود برای تحقق عدالت به شاخص‌های توسعه تکیه کرد.

معتقدم عدالت‌خواهی کنونی، حرکت کردن ذیل انقلاب اسلامی است. نباید بخواهد یک انقلاب جدیدی کند یا این انقلاب را نابود کند. این انقلاب هم در این مرحله، که مرحله‌ی دولت‌سازی است و می‌خواهد حکمرانی اسلامی بشود، نیاز به نرم‌افزار دارد؛ از «مکتب» تا «علم» تا «اجرا» همه‌اش نرم‌افزار است. بخشی از این نرم‌افزار تولید شده و بخشی از آن را ما باید تولید کنیم. و این تولیدات هم درازمدت، میان‌مدت، کوتاه‌مدت دارد. نمی‌گویم همیشه منتظر درازمدت باشیم. الان ممکن است یک طرح‌های کوتاه‌مدتی داشته باشیم ولی بدانیم داریم با چه چیزی درگیر می‌شویم. با نظام اقتصادی نئولیبرال که نمی‌شود عدالت اقتصادی محقق کرد.

بنابراین در این مرحله اگر بخواهیم عدالت‌خواهی کنیم، این عدالت‌خواهی باید در مقیاس انقلاب اسلامی و در تراز انقلاب اسلامی باشد که ذیل عدالت‌خواهی تاریخی است و دنبال دولت مستعجل هم نباید باشیم. در مرحله‌ی دولت‌سازی هم باید اقتضائات آن را ایجاد کنیم.

عدالت‌خواهی را هم باید در مقیاس انقلاب اسلامی ارتقاء ببخشیم. و این هزینه‌ی خودش را هم دارد. اگر می‌خواهیم به‌سمت ظهور حرکت کنیم هزینه‌ی خودش را دارد. عدالت باید در مقیاس جهانی محقق بشود و تا ما دنبال آن نباشیم عدالت را در مقیاس ملی هم نمی‌توانیم محقق کنیم. تا موازنه‌ی قدرت را در جهان به نفع اسلام و کلمه‌ی حق تغییر ندهیم و تا این رشد نکند ما در داخل نمی‌توانیم عدالت را محقق کنیم. نمی‌گویم این‌ها امور متوالی هستند نه ممکن است متوازی و همزمان برنامه‌ریزی بشود، ولی باید برنامه‌ی اصلی تغییر موازنه به نفع اسلام باشد که ذیل آن عدالت محقق شود. و باید سعی کنیم متناسب با موازنه‌ی قدرت، دولت‌سازی کنیم و حکمرانی را اسلامی کنیم. اسلامیت حکمرانی هم بیش از همه چیز محتاج به نرم‌افزارهاست. امام می‌فرمودند استراتژی حاکم بر جهان را مستکبرین معین می‌کنند، امّا ما باید معین کنیم؛ این می‌شود عدالت‌خواهی در مقیاس انقلاب اسلامی. البته این باید در مقیاس ملی هم پیاده شود. نمی‌شود ما یک پرچم عدالت‌خواهی را در جهان بالا ببریم ولی متوازی و همزمان با آن برای تحقق عدالت در مقیاس ملی کار نکنیم و دائماً چالش بین ما و دنیای غرب در کشور بحران‌ها را شدیدتر کند. به هر اندازه‌ای که موازنه‌ی قدرت را به‌هم می‌زنیم دست ساختارهای جهانی را از مقیاس ملی باید کوتاه کنیم و جایش ساختار جدید بیاوریم.

انسان‌های صالحِ دنبال عدالت و دارای انگیزه‌ی تمام باید دنبال طی این فرآیند باشند تا إن‌شاءالله ما به آن عدالت مطلوب برسیم.