1398/10/19
مولفههای راهبردی در یک عقبنشینیِ تاریخی؛
آمریکا «جنگ ارادهها» را به ایران باخت
شهادت سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و در پی آن، سیلی موشکی جمهوری اسلامی ایران به پایگاه عین الاسد آمریکاییها که از خاک ایران و سپس با اعلام رسمی همراه بود تحولی مهم و تاریخساز محسوب میشود. در سوی دیگر ماجرا هرچند رئیس جمهور آمریکا و دولتمردان این کشور قبل از پاسخ موشکی ایران از پاسخ متقابل و واکنش نظامی صحبت میکردند اما پس از آن در یک عقبنشینیِ آشکار، از همکاری و مذاکره با ایران سخن گفتند.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در یادداشت زیر به قلم آقای دکتر محمد جمشیدی عضو هیئت علمی دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و تحلیلگر ارشد مسائل آمریکا ابعاد مختلف این مسئله و فراز و فرودهای آن را مورد واکاوی و تحلیل قرار داده است.
چراییِ یک ترور
تقلیل ترور شهید حاج قاسم سلیمانی به تصمیم تیم امنیت ملی ترامپ و روحیات هیجانی رئیسجمهور آمریکا سادهانگارانه است. آمریکا به این برآورد رسیده بود که با بروز تغییرات معنادار در صحنهی غربآسیا، بهزودی قدرت بازیگری سیاسی خود را از دست خواهد داد. جمعبندی این بود که برای اینکه آمریکا همچنان یک بازیگر سیاسی و امنیتی در غربآسیا باقی بماند، حداقل باید در کوتاهمدت وارد یک بازی پر ریسک شود.
بروز ناآرامیهای آبانماه در ایران و همچنین تحولات پر تنش در عراق و لبنان این ذهنیت را در آمریکا تقویت کرد که نباید اجازه داد که ساختار قدرت منطقهای ایران دست نخورده باقی بماند و باید از فرصت آشوبها برای تنزّل قدرت ایران استفاده کرد. در همین فضا بود که آمریکا از بهانهی کشته شدن یک پیمانکار آمریکایی در پایگاه کرکوک یا هجوم مردم عراق به سفارت آمریکا در بغداد استفاده کرد و مارک اسپر وزیر دفاع آمریکا اعلام کرد که «بازی عوض شده» و آمریکا بهسمت سیاست «پیشدستی» حرکت میکند. ترور شهید حاج قاسم سلیمانی گام بزرگ اول در «سیاستِ امنیتی جدید آمریکایی» بود تا ساختار شبکهی قدرت منطقهای ایران را از هم بپاشاند.
[دریافت فیلم ]
اگر جمهوری اسلامی در قبال این وضعیت امنیتی جدید عقب مینشست، جدای از ضربهی اساسی به هیمنهی انقلاب اسلامی، باید منتظر ترورهای بیشتری نیز میشد و اعتماد متحدین و اعتبار منطقهای ایران از بین میرفت. ترامپ قمار باز (آنگونه که شهید حاج قاسم سلیمانی میگفت) این بار قمار بزرگی در بازی تصاعد با ایران به راه انداخت و در این میان بر روی شکاف داخلی حاکمیت ایران در پاسخ به آمریکا حساب کرده بود.
عقبنشینیِ گام به گام آمریکاییها
جدای از نقش بیبدیل رهبر انقلاب در مدیریت این وضعیت، همه به چشم خود دیدند که اثرِ خون پاک حاج قاسم و حضور غیرقابل توصیف مردم در ایجاد یک وضعیت جدید چقدر نقشآفرین است.
ادبیات ترامپ، پمپئو و اسپر کم کم شواهدی از «پاسخ متناسب» بهجای تصاعد به «سطح بالاتر» و زدن «۵۲ نقطهی بسیار مهم» را نیز نشان داد. ترامپ که در سخنرانی ۳ ژانویه، حاج قاسم را سرکوب کنندهی اعتراضات مردم در ایران معرفی کرده بود، بهصورت احمقانه و وقیحانهای قصد داشت که پشتوانهی داخلی در ایران برای اقدام خود ایجاد کند اما با حضور میلیونها نفر از مردم در تشییع پیکر مطهر حاج قاسم عملاً سکوت کرد.
تصور آمریکا این بود که ایران از طریق نیروهای متحد منطقهای خود به آمریکا ضربه میزند. آمریکاییها هرگز انتظار ضربهی مستقیم را نداشتند. درک آنها از الگویِ جنگ ایران این بود که جمهوری اسلامی از اقدام مستقیم و از خاک خود علیه منافع آمریکا استفاده نخواهد کرد. با اینکه اسپر وزیر دفاعشان اعلام کرده بود که حتی اگر حرفی از حمله بشنویم بهصورت پیشدستانه به ایران حمله میکنیم، اما کم کم آمریکاییها پذیرفتند که ایران پاسخ بدهد.. «ارادهی جمهوری اسلامی مبنی بر لزومِ اقدام متقابل» در کنار «شهامتِ حملهی مستقیم از خاک ایران به نیروهای آمریکایی» و در عین حال «آمادگی برای گسترش بحران از جمله علیه رژیم صهیونیستی» سه مؤلفهی راهبردی هستند که بر عقبنشینی تاریخی آمریکا در برابر دشمن خود اثرگذار بود.
سخنرانی ترامپ در ۸ ژانویه نیز بهوضوح عقبنشینی آمریکا از جنگ با ایران بود. تنها پنج روز پس از حملهی نظامی آمریکا، جمهوری اسلامی ایران به پایگاه هوایی آمریکا در عراق حمله کرد ولی رئیسجمهور آمریکا از پاسخ متقابل عقبنشینی کرد. این واکنشی است که در تاریخ ثبت خواهد شد. البته این به معنی غفلت از طرحها و گامهای بعدی آمریکا نیست. نیروهای مسلح و امنیتی و سیاسی باید در برابر برنامههای آیندهی آنها کاملاً هوشیار باقی بمانند و سطح قدرت بازدارندگی ایران باید جهش پیدا کند. همچنین آمریکا در توجیه عدم واکنش خود میگوید که چون تلفاتی ندادهایم پس لزومی به پاسخ نیست ولی آنطور که فرماندهان نظامی ایران اشاره کردهاند گرفتن تلفات اولویت اول حمله نظامی ایران نبوده البته از ایجاد تلفات ابایی نداشتهاند کما اینکه عملاً وجود داشته است.
شکست آمریکا در جنگ ارادهها
در آخر اینکه آمریکاییها در بازی تصاعد و «جنگِ ارادهها» باختند ولی بهدنبال جبران آن در جنگ رسانهای هستند. کشورهای منطقه هم پیام اقدام ایران را بهخوبی میفهمند. همچنین بهخوبی معنی این جملهی رهبر انقلاب را میفهمند که دشمن اصلی جمهوری اسلامی، آمریکا و رژیمصهیونیستی هستند و دیگران تا زمانیکه همدستی در اقدام علیه ایران نکنند، دشمن محسوب نمیشوند. این پیامی واضح برای آنها است. هوشیاری بعد از سیلی اقتضای دیگری هم دارد و آن تغییر بازی در سطح راهبردی اعم از ژئوپلتیک منطقه و همچنین عرصههای دیگری دارد. اکنون این ایران است که بازی را تغییر میدهد.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در یادداشت زیر به قلم آقای دکتر محمد جمشیدی عضو هیئت علمی دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و تحلیلگر ارشد مسائل آمریکا ابعاد مختلف این مسئله و فراز و فرودهای آن را مورد واکاوی و تحلیل قرار داده است.
چراییِ یک ترور
تقلیل ترور شهید حاج قاسم سلیمانی به تصمیم تیم امنیت ملی ترامپ و روحیات هیجانی رئیسجمهور آمریکا سادهانگارانه است. آمریکا به این برآورد رسیده بود که با بروز تغییرات معنادار در صحنهی غربآسیا، بهزودی قدرت بازیگری سیاسی خود را از دست خواهد داد. جمعبندی این بود که برای اینکه آمریکا همچنان یک بازیگر سیاسی و امنیتی در غربآسیا باقی بماند، حداقل باید در کوتاهمدت وارد یک بازی پر ریسک شود.
بروز ناآرامیهای آبانماه در ایران و همچنین تحولات پر تنش در عراق و لبنان این ذهنیت را در آمریکا تقویت کرد که نباید اجازه داد که ساختار قدرت منطقهای ایران دست نخورده باقی بماند و باید از فرصت آشوبها برای تنزّل قدرت ایران استفاده کرد. در همین فضا بود که آمریکا از بهانهی کشته شدن یک پیمانکار آمریکایی در پایگاه کرکوک یا هجوم مردم عراق به سفارت آمریکا در بغداد استفاده کرد و مارک اسپر وزیر دفاع آمریکا اعلام کرد که «بازی عوض شده» و آمریکا بهسمت سیاست «پیشدستی» حرکت میکند. ترور شهید حاج قاسم سلیمانی گام بزرگ اول در «سیاستِ امنیتی جدید آمریکایی» بود تا ساختار شبکهی قدرت منطقهای ایران را از هم بپاشاند.
اگر جمهوری اسلامی در قبال این وضعیت امنیتی جدید عقب مینشست، جدای از ضربهی اساسی به هیمنهی انقلاب اسلامی، باید منتظر ترورهای بیشتری نیز میشد و اعتماد متحدین و اعتبار منطقهای ایران از بین میرفت. ترامپ قمار باز (آنگونه که شهید حاج قاسم سلیمانی میگفت) این بار قمار بزرگی در بازی تصاعد با ایران به راه انداخت و در این میان بر روی شکاف داخلی حاکمیت ایران در پاسخ به آمریکا حساب کرده بود.
عقبنشینیِ گام به گام آمریکاییها
جدای از نقش بیبدیل رهبر انقلاب در مدیریت این وضعیت، همه به چشم خود دیدند که اثرِ خون پاک حاج قاسم و حضور غیرقابل توصیف مردم در ایجاد یک وضعیت جدید چقدر نقشآفرین است.
ادبیات ترامپ، پمپئو و اسپر کم کم شواهدی از «پاسخ متناسب» بهجای تصاعد به «سطح بالاتر» و زدن «۵۲ نقطهی بسیار مهم» را نیز نشان داد. ترامپ که در سخنرانی ۳ ژانویه، حاج قاسم را سرکوب کنندهی اعتراضات مردم در ایران معرفی کرده بود، بهصورت احمقانه و وقیحانهای قصد داشت که پشتوانهی داخلی در ایران برای اقدام خود ایجاد کند اما با حضور میلیونها نفر از مردم در تشییع پیکر مطهر حاج قاسم عملاً سکوت کرد.
تصور آمریکا این بود که ایران از طریق نیروهای متحد منطقهای خود به آمریکا ضربه میزند. آمریکاییها هرگز انتظار ضربهی مستقیم را نداشتند. درک آنها از الگویِ جنگ ایران این بود که جمهوری اسلامی از اقدام مستقیم و از خاک خود علیه منافع آمریکا استفاده نخواهد کرد. با اینکه اسپر وزیر دفاعشان اعلام کرده بود که حتی اگر حرفی از حمله بشنویم بهصورت پیشدستانه به ایران حمله میکنیم، اما کم کم آمریکاییها پذیرفتند که ایران پاسخ بدهد.. «ارادهی جمهوری اسلامی مبنی بر لزومِ اقدام متقابل» در کنار «شهامتِ حملهی مستقیم از خاک ایران به نیروهای آمریکایی» و در عین حال «آمادگی برای گسترش بحران از جمله علیه رژیم صهیونیستی» سه مؤلفهی راهبردی هستند که بر عقبنشینی تاریخی آمریکا در برابر دشمن خود اثرگذار بود.
سخنرانی ترامپ در ۸ ژانویه نیز بهوضوح عقبنشینی آمریکا از جنگ با ایران بود. تنها پنج روز پس از حملهی نظامی آمریکا، جمهوری اسلامی ایران به پایگاه هوایی آمریکا در عراق حمله کرد ولی رئیسجمهور آمریکا از پاسخ متقابل عقبنشینی کرد. این واکنشی است که در تاریخ ثبت خواهد شد. البته این به معنی غفلت از طرحها و گامهای بعدی آمریکا نیست. نیروهای مسلح و امنیتی و سیاسی باید در برابر برنامههای آیندهی آنها کاملاً هوشیار باقی بمانند و سطح قدرت بازدارندگی ایران باید جهش پیدا کند. همچنین آمریکا در توجیه عدم واکنش خود میگوید که چون تلفاتی ندادهایم پس لزومی به پاسخ نیست ولی آنطور که فرماندهان نظامی ایران اشاره کردهاند گرفتن تلفات اولویت اول حمله نظامی ایران نبوده البته از ایجاد تلفات ابایی نداشتهاند کما اینکه عملاً وجود داشته است.
شکست آمریکا در جنگ ارادهها
در آخر اینکه آمریکاییها در بازی تصاعد و «جنگِ ارادهها» باختند ولی بهدنبال جبران آن در جنگ رسانهای هستند. کشورهای منطقه هم پیام اقدام ایران را بهخوبی میفهمند. همچنین بهخوبی معنی این جملهی رهبر انقلاب را میفهمند که دشمن اصلی جمهوری اسلامی، آمریکا و رژیمصهیونیستی هستند و دیگران تا زمانیکه همدستی در اقدام علیه ایران نکنند، دشمن محسوب نمیشوند. این پیامی واضح برای آنها است. هوشیاری بعد از سیلی اقتضای دیگری هم دارد و آن تغییر بازی در سطح راهبردی اعم از ژئوپلتیک منطقه و همچنین عرصههای دیگری دارد. اکنون این ایران است که بازی را تغییر میدهد.