1398/08/12
تحلیلی درباره بیانات امروز رهبر انقلاب
سد محکمی که آمریکا را به گوشه رینگ برد
رهبر انقلاب امروز در دیدار سالانه خود در سالگرد تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران، در سخنانی به سابقه دشمنی آمریکا با ملت ایران اشاره کرده و گفتند: شماها میبینید که هر کاری آمریکاییها توانستهاند در این مدّت [۴۱ سال اخیر] کردهاند، بخصوص با نهادهای برخاستهی از انقلاب، از جمله با خود نظام اسلامی؛ با خود جمهوری اسلامی که برخاستهی از انقلاب است، هر چه توانستهاند دشمنی کردهاند. البتّه ما هم از این طرف بیکار نبودهایم؛ ما هم از این طرف هر کار توانستهایم، در مقابل آمریکا کردهایم، در موارد زیادی هم طرف را گوشهی رینگ بردهایم؛ نتوانسته از خودش درست دفاع کند، این هم کاملاً واضح است، همهی دنیا میبینند.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در یادداشتی به قلم آقای امیرحسین یزدانپناه پژوهشگر مسائل سیاسی و فعال رسانهای به تحلیل این بخش از بیانات رهبر انقلاب میپردازد.
تجربه عقلایی جمهوری اسلامی در مقابله با آمریکا
فرمول رفتار ایالات متحده با ایران چه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و چه پس از آن از یک الگوی تقریباً ثابت و تکرارپذیر پیروی کرده است. جمهوری اسلامی پس از انقلاب اسلامی با شناخت هوشمندانهی این فرمول سدّ محکمی در برابر آن ایجاد کرد که نتایج خیرهکنندهای در پی داشته است.
نخستین بخش از این فرمول دشمنی، «عوامل پیشبرد اهداف دشمن» است. این عوامل چه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و چه پس از آن، هم در داخل کشور و هم در خارج از ایران فعال بودهاند. عوامل خارجی که بیشترِ آنها از نیروهای کارآزمودهی امنیتی و نظامی بودهاند، عمدهی مأموریتشان این بوده که با رابطان و عوامل داخلی مورد اعتماد خود مرتبط باشند و طراحیهای لازم را برای مقابله ارائه دهند و حتی در صورت نیاز و مهیا شدن امکان حضور، شخصاً و با حضور فیزیکی بر اجرای نسخههای ارائهشده نظارت کنند.
«اعتماد» و «دوستی» با دشمن اولین لایهی فرمول نفوذ یک کشور خارجی به کشور هدف است. این لایه بستر لازم را برای حضور عوامل مستقیم دشمن فراهم میکند. در این باره نمونههایی را میتوان ذکر کرد. از جمله ژنرال «نورمن شوارتسکف» رئیس مستشاران نظامی آمریکا در ژاندارمری ایران که چمدان دلارهای آمریکایی را برای کودتای ۲۸ مرداد به ایران آورد. «شوارتسکف» در ۱۱ مرداد ۱۳۳۲ یعنی ۱۷ روز قبل از آغاز کودتا به بهانهی جهانگردی به ایران آمد، ولی هم پیام «سیا» را با خود آورد و هم دلارهای آمریکایی را. او در دیدار با محمدرضا پهلوی پیام پشتیبانی آمریکا و انگلیس را به وی داد.
تاریخ انقلاب اسلامی البته باز هم چنین عواملی را به خود دیده است. اواسط دی ماه ۵۷ و در اوج مبارزات مردم ایران با رژیم پهلوی باز هم یک ژنرال آمریکایی در قالب یک طرح با عنوان «عملیات نجات» به تهران آمد تا شاید آمریکا این بار هم مانند مرداد ۳۲ بتواند محمدرضا پهلوی را نجات دهد. «هایزر» بعدها توصیهای را که به آخرین فرمانده ارتش پهلوی کرده بود، این طور روایت کرد که به قرهباغی گفتم در مواجهه با مردم «لولهی تفنگهایتان را پایین بیاورید» (۱) یعنی مستقیم مردم را هدف بگیرید! ارتباط این عوامل با بالاترین مقامات رژیم پهلوی و بهخصوص محمدرضا شاه برقرار بود و از این طریق عملاً سیاستهای واشنگتن در ایران دنبال میشد.
پس از آن که پای سیاستهای آمریکا به ایران از طریق عوامل داخلی و خارجی آن باز شد، ردهی اصلی که در گامهای نخست هدف طراحی و تأثیر قرار میگرفتند، تصمیمسازان و تصمیمگیران داخلی بودند. وقتی این رده با عوامل دشمن ارتباط نزدیک و متحدانه ایجاد کند، تأثیر آن به اندازهای است که سیاستگذاریهای داخلی همراستا با منافع آمریکا انجام میشود. به این ترتیب اقتصاد، فرهنگ، صنعت، امنیت و همهی عرصههای حکمرانی صحنهی اجرای سیاستهایی میشود که در کاخ سفید پخت و پز شده است. به این ترتیب است که دشمن نهتنها بر منابع نفتی و درآمدهای کشور چیره میشود، بلکه در حوزههای مختلف هیچکس حتی بالاترین مقامها بدون مشورت با آمریکا قادر نیستند تصمیم بگیرند. به عنوان نمونه «آذر برزین» جانشین نیروی هوایی ارتش در رژیم پهلوی میگوید که محمدرضا شاه «دربارهی انتخاب فرماندهان و بلندپایگان کشور بدون دلیل با مقامات آمریکایی و بهخصوص با سفیر آمریکا (در تهران) تبادل نظر میکرد و به توصیههای آنها بیش از اندازه گوش میداد. در ارتش ایران سفیر و مستشاران آمریکایی مَحرم بودند.» این در حالی است که به گفتهی همین مقام رژیم پهلوی، رئیس افسران مستشاری خارجی هیچ مدرکی به مقامات ایرانی نمیداد و میگفت: «طبقهبندی شده است.»(۲)
این اتفاق ایران را در یک مسیر طراحیشدهی متناسب با منافع آمریکا قرار داد که اگرچه پوستهی آن با عنوان «ژاندارم منطقه» تزیین شده بود، اما ایران در دورهی پهلوی عملاً یک کشور وابسته بود که در جزئیترین اتفاقات و حوادث هم به خارج از مرزها وابسته بود. چنان کشوری طبعاً نه در حوزهی علم و دانش و فناوری، نه در صنعت و تجارت، نه در فرهنگ و نه در دیگر اجزای ساخت «قدرت» نمیتواند حرفی برای گفتن داشته باشد.
جمهوری اسلامی در مقابل این گامها چه کرد؟
به گواهی اسنادی که از سفارت سابق آمریکا در تهران به دست آمده است، پس از پیروزی انقلاب اسلامی مجدداً کاخ سفید همین فرمول را در قبال ایران دنبال میکرد تا بتواند به لایههای مختلف حکمرانی در کشور نفوذ کند و سیاستهای خود را پیش ببرد. با این حال جمهوری اسلامی قاطعانه در مقابل این تلاشها ایستاد و راه نفوذ را سدّ کرد. مردم ایران پس از انقلاب اسلامی با به دست گرفتن قدرتِ تصمیمگیری و حکمرانی در ایران، هوشمندانه عرصههای نفوذ آمریکا را بستند. هر چند که آمریکا در این مدت تقریباً تمام اقدامهای ممکن برای فروپاشی نظام یک کشور را علیه ایران به کار گرفته است؛ از تلاش برای کودتا و حملهی نظامی (در صحرای طبس) گرفته تا تحریک قومیتها و ایجاد آشوب در نقاط مختلف کشور. در یک سال اخیر نیز سیاست «فشار حداکثری» پیش گرفته است، یعنی سیاستی که حتی به تصریح مراجع تحلیلی غربی، شکست خورده است و اثرات آن تا سال آینده از اقتصاد ایران تخلیه خواهد شد.
به لطف این سد محکم مردمی، نهتنها جلوی تسلط دوبارهی آمریکا بر ایران گرفته شده، بلکه با رشد علمی مبتنی بر دانش دانشمندان ایرانی، دستیابی متخصصان داخلی به فناوریهای نوین، پیشرفت صنعتی و نیز حضور جوانان در عرصههای مختلف، اجزای ساخت «قدرت» در کشور شکل گرفته و اکنون ایران به یک قدرت مؤثر منطقهای تبدیل شده است. حتی فراتر از این، جمهوری اسلامی در تقابل با آمریکا، نهتنها «راه ورود و نفوذ مجدد سیاسی آمریکا به کشور را بسته است» بلکه به بیان رهبر انقلاب جمهوری اسلامی: «در موارد زیادی طرف مقابل را به گوشهی رینگ» کشانده است. از جمله در تحولات منطقهی غرب آسیا که اکنون آمریکا گرفتار یک معادلهی پیچیدهی چندوجهی شده است و گامبهگام مقابل ایران و قدرت ملتهای منطقه عقبنشینی میکند.
سیر واکنشهای آمریکا به برخی تحولات در منطقه حاکی از آن است که بهخصوص از تابستان ۲۰۱۳ میلادی به بعد که آمریکا بر خلاف وعدهها و تهدیدهای مکرر نتوانست در تحولات سوریه مستقیماً دخالت نظامی کند، افول این کشور آشکارتر شده است. تا جایی که در سال ۲۰۱۹ آمریکا حتی از کمک به تأمین امنیت متحدانش در منطقه که میلیاردها دلار به این کشور پرداخت میکنند، عاجز مانده است و حتی در قبال سرنگونی پهپاد متجاوزش توسط جمهوری اسلامی نتوانست هیچ اقدامی انجام دهد و در «گوشهی رینگ» گرفتار شده است. این قدرتافزایی ایران نتیجهی شناخت دشمن و مقابلهی هوشمندانه و قاطعانه و ایجاد سد محکم در برابر نفوذ آمریکا است؛ مقابلهای که ایران را از یک کشور وابسته به یک «قدرت مؤثر» تبدیل کرده است.
پینوشتها:
۱- مأموریت در تهران، نوشتهی «رابرت هایزر»، ترجمهی علیاکبر عبدالرشیدی، انتشارات اطلاعات، صفحهی ۲۳۶
۲- فرماندهی و نافرمانی، حسین دهباشی، انتشارات سازمان اسناد کتابخانهی ملی جمهوری اسلامی ایران، صص ۱۳۰ و ۴۱۸
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در یادداشتی به قلم آقای امیرحسین یزدانپناه پژوهشگر مسائل سیاسی و فعال رسانهای به تحلیل این بخش از بیانات رهبر انقلاب میپردازد.
تجربه عقلایی جمهوری اسلامی در مقابله با آمریکا
فرمول رفتار ایالات متحده با ایران چه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و چه پس از آن از یک الگوی تقریباً ثابت و تکرارپذیر پیروی کرده است. جمهوری اسلامی پس از انقلاب اسلامی با شناخت هوشمندانهی این فرمول سدّ محکمی در برابر آن ایجاد کرد که نتایج خیرهکنندهای در پی داشته است.
نخستین بخش از این فرمول دشمنی، «عوامل پیشبرد اهداف دشمن» است. این عوامل چه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و چه پس از آن، هم در داخل کشور و هم در خارج از ایران فعال بودهاند. عوامل خارجی که بیشترِ آنها از نیروهای کارآزمودهی امنیتی و نظامی بودهاند، عمدهی مأموریتشان این بوده که با رابطان و عوامل داخلی مورد اعتماد خود مرتبط باشند و طراحیهای لازم را برای مقابله ارائه دهند و حتی در صورت نیاز و مهیا شدن امکان حضور، شخصاً و با حضور فیزیکی بر اجرای نسخههای ارائهشده نظارت کنند.
«اعتماد» و «دوستی» با دشمن اولین لایهی فرمول نفوذ یک کشور خارجی به کشور هدف است. این لایه بستر لازم را برای حضور عوامل مستقیم دشمن فراهم میکند. در این باره نمونههایی را میتوان ذکر کرد. از جمله ژنرال «نورمن شوارتسکف» رئیس مستشاران نظامی آمریکا در ژاندارمری ایران که چمدان دلارهای آمریکایی را برای کودتای ۲۸ مرداد به ایران آورد. «شوارتسکف» در ۱۱ مرداد ۱۳۳۲ یعنی ۱۷ روز قبل از آغاز کودتا به بهانهی جهانگردی به ایران آمد، ولی هم پیام «سیا» را با خود آورد و هم دلارهای آمریکایی را. او در دیدار با محمدرضا پهلوی پیام پشتیبانی آمریکا و انگلیس را به وی داد.
تاریخ انقلاب اسلامی البته باز هم چنین عواملی را به خود دیده است. اواسط دی ماه ۵۷ و در اوج مبارزات مردم ایران با رژیم پهلوی باز هم یک ژنرال آمریکایی در قالب یک طرح با عنوان «عملیات نجات» به تهران آمد تا شاید آمریکا این بار هم مانند مرداد ۳۲ بتواند محمدرضا پهلوی را نجات دهد. «هایزر» بعدها توصیهای را که به آخرین فرمانده ارتش پهلوی کرده بود، این طور روایت کرد که به قرهباغی گفتم در مواجهه با مردم «لولهی تفنگهایتان را پایین بیاورید» (۱) یعنی مستقیم مردم را هدف بگیرید! ارتباط این عوامل با بالاترین مقامات رژیم پهلوی و بهخصوص محمدرضا شاه برقرار بود و از این طریق عملاً سیاستهای واشنگتن در ایران دنبال میشد.
پس از آن که پای سیاستهای آمریکا به ایران از طریق عوامل داخلی و خارجی آن باز شد، ردهی اصلی که در گامهای نخست هدف طراحی و تأثیر قرار میگرفتند، تصمیمسازان و تصمیمگیران داخلی بودند. وقتی این رده با عوامل دشمن ارتباط نزدیک و متحدانه ایجاد کند، تأثیر آن به اندازهای است که سیاستگذاریهای داخلی همراستا با منافع آمریکا انجام میشود. به این ترتیب اقتصاد، فرهنگ، صنعت، امنیت و همهی عرصههای حکمرانی صحنهی اجرای سیاستهایی میشود که در کاخ سفید پخت و پز شده است. به این ترتیب است که دشمن نهتنها بر منابع نفتی و درآمدهای کشور چیره میشود، بلکه در حوزههای مختلف هیچکس حتی بالاترین مقامها بدون مشورت با آمریکا قادر نیستند تصمیم بگیرند. به عنوان نمونه «آذر برزین» جانشین نیروی هوایی ارتش در رژیم پهلوی میگوید که محمدرضا شاه «دربارهی انتخاب فرماندهان و بلندپایگان کشور بدون دلیل با مقامات آمریکایی و بهخصوص با سفیر آمریکا (در تهران) تبادل نظر میکرد و به توصیههای آنها بیش از اندازه گوش میداد. در ارتش ایران سفیر و مستشاران آمریکایی مَحرم بودند.» این در حالی است که به گفتهی همین مقام رژیم پهلوی، رئیس افسران مستشاری خارجی هیچ مدرکی به مقامات ایرانی نمیداد و میگفت: «طبقهبندی شده است.»(۲)
این اتفاق ایران را در یک مسیر طراحیشدهی متناسب با منافع آمریکا قرار داد که اگرچه پوستهی آن با عنوان «ژاندارم منطقه» تزیین شده بود، اما ایران در دورهی پهلوی عملاً یک کشور وابسته بود که در جزئیترین اتفاقات و حوادث هم به خارج از مرزها وابسته بود. چنان کشوری طبعاً نه در حوزهی علم و دانش و فناوری، نه در صنعت و تجارت، نه در فرهنگ و نه در دیگر اجزای ساخت «قدرت» نمیتواند حرفی برای گفتن داشته باشد.
جمهوری اسلامی در مقابل این گامها چه کرد؟
به گواهی اسنادی که از سفارت سابق آمریکا در تهران به دست آمده است، پس از پیروزی انقلاب اسلامی مجدداً کاخ سفید همین فرمول را در قبال ایران دنبال میکرد تا بتواند به لایههای مختلف حکمرانی در کشور نفوذ کند و سیاستهای خود را پیش ببرد. با این حال جمهوری اسلامی قاطعانه در مقابل این تلاشها ایستاد و راه نفوذ را سدّ کرد. مردم ایران پس از انقلاب اسلامی با به دست گرفتن قدرتِ تصمیمگیری و حکمرانی در ایران، هوشمندانه عرصههای نفوذ آمریکا را بستند. هر چند که آمریکا در این مدت تقریباً تمام اقدامهای ممکن برای فروپاشی نظام یک کشور را علیه ایران به کار گرفته است؛ از تلاش برای کودتا و حملهی نظامی (در صحرای طبس) گرفته تا تحریک قومیتها و ایجاد آشوب در نقاط مختلف کشور. در یک سال اخیر نیز سیاست «فشار حداکثری» پیش گرفته است، یعنی سیاستی که حتی به تصریح مراجع تحلیلی غربی، شکست خورده است و اثرات آن تا سال آینده از اقتصاد ایران تخلیه خواهد شد.
به لطف این سد محکم مردمی، نهتنها جلوی تسلط دوبارهی آمریکا بر ایران گرفته شده، بلکه با رشد علمی مبتنی بر دانش دانشمندان ایرانی، دستیابی متخصصان داخلی به فناوریهای نوین، پیشرفت صنعتی و نیز حضور جوانان در عرصههای مختلف، اجزای ساخت «قدرت» در کشور شکل گرفته و اکنون ایران به یک قدرت مؤثر منطقهای تبدیل شده است. حتی فراتر از این، جمهوری اسلامی در تقابل با آمریکا، نهتنها «راه ورود و نفوذ مجدد سیاسی آمریکا به کشور را بسته است» بلکه به بیان رهبر انقلاب جمهوری اسلامی: «در موارد زیادی طرف مقابل را به گوشهی رینگ» کشانده است. از جمله در تحولات منطقهی غرب آسیا که اکنون آمریکا گرفتار یک معادلهی پیچیدهی چندوجهی شده است و گامبهگام مقابل ایران و قدرت ملتهای منطقه عقبنشینی میکند.
سیر واکنشهای آمریکا به برخی تحولات در منطقه حاکی از آن است که بهخصوص از تابستان ۲۰۱۳ میلادی به بعد که آمریکا بر خلاف وعدهها و تهدیدهای مکرر نتوانست در تحولات سوریه مستقیماً دخالت نظامی کند، افول این کشور آشکارتر شده است. تا جایی که در سال ۲۰۱۹ آمریکا حتی از کمک به تأمین امنیت متحدانش در منطقه که میلیاردها دلار به این کشور پرداخت میکنند، عاجز مانده است و حتی در قبال سرنگونی پهپاد متجاوزش توسط جمهوری اسلامی نتوانست هیچ اقدامی انجام دهد و در «گوشهی رینگ» گرفتار شده است. این قدرتافزایی ایران نتیجهی شناخت دشمن و مقابلهی هوشمندانه و قاطعانه و ایجاد سد محکم در برابر نفوذ آمریکا است؛ مقابلهای که ایران را از یک کشور وابسته به یک «قدرت مؤثر» تبدیل کرده است.
پینوشتها:
۱- مأموریت در تهران، نوشتهی «رابرت هایزر»، ترجمهی علیاکبر عبدالرشیدی، انتشارات اطلاعات، صفحهی ۲۳۶
۲- فرماندهی و نافرمانی، حسین دهباشی، انتشارات سازمان اسناد کتابخانهی ملی جمهوری اسلامی ایران، صص ۱۳۰ و ۴۱۸