1398/08/18
تبیین منطقِ رفتاریِ جمهوری اسلامی در برخورد با دولت آمریکا از منظر آیتالله خامنهای؛
مواجهه سه لایه
از مهمترین مسائل تاریخ معاصر ما مسئلهی ایران و آمریکا و تقابل دامنهدار بین این دو کشور است. به شهادت تاریخ، دشمنیِ دولت آمریکا علیه ملت ایران به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و بر سر کار آمدن نظام جمهوری اسلامی برمیگردد. آنجا که دولت دکتر مصدق که برآمده از جنبش ملی شدن صنعت نفت بود با کودتای آمریکاییها سرنگون شد و عملا رژیم دیکتاتور پهلوی بهعنوان عامل دستنشاندهی دولت آمریکا مهمترین سنگرِ نفوذ، دخالت و سلطهگری آمریکاییها در ایران بود.
روند درگیری و چالش بین دو کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نیز ادامه یافت. دولت آمریکا با تمام قوا در مقابل پیروزی انقلاب مقاومت و کارشکنی کرد و پس از سرنگونی رژیم پهلوی نیز با تمام قوا علیه انقلاب و نظام اسلامیِ برآمده از آن، دست به توطئه و دشمنی همهجانبه زد.
اما منطقِ مواجههی جمهوری اسلامی با دولت مستکبر آمریکا چیست؟ چگونه و در قالب کدام چهارچوبِ تحلیلی میتوان نوع رفتار نظام اسلامی در برخورد با آمریکا را بهشکلی صحیح و جامع، فهم و صورتبندی کرد؟
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در یادداشت زیر براساس بیانات حضرت آبتالله خامنهای و نظام اندیشهای ایشان به بررسی این موضوع و پاسخ به سوالات فوق پرداخته است:
«هدفهای انقلاب چیست؟ در درجهی اوّل حاکمیّت اسلام است؛ اصلاً انقلاب برای این بهوجود آمد؛ برای اینکه اسلام حکومت کند؛ حاکمیّت داشته باشد با معنای خاصّ خودش... ما اگرچنانچه دنبال اقامهی حکم الهی و دین الهی نباشیم، چرا اینجا هستیم؟ چرا بنده اینجا باشم؟ خب همانهایی که بودند -یا آنها یا امثال آنها- بیایند اداره کنند حکومت را. ما هستیم برای اینکه میخواهیم دین خدا را تحکیم کنیم؛ حاکمیّت دین خدا باید تحقّق پیدا کند... اگر بحث دین خدا و تحکیم دین خدا و حاکمیّت الهی نباشد، بودن من و شما در اینجا اصلاً ضرورتی ندارد. پس این است: تحکیم اسلام».
بیانات رهبر انقلاب اسلامی ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
طرح بحث
یکی از مهمترین و چالشیترین مسائل در تاریخ معاصر ایران مسئلهی «مواجههی ایران و آمریکا» بوده است. این مسئله طی سالیان متمادی در بین مردم، نخبگان و رسانهها محل بحث بوده و بهخصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بیش از پیش مطرح شده است.
هر یک از کارشناسان و تحلیلگران براساس مبانی و زاویه دید خود تحلیلی از نحوهی مواجههی جمهوری اسلامی با آمریکا ارائه کردهاند که در جای خود جای توجه و تأمل دارد. در اینجا قصد دارم «منطق مواجههی جمهوری اسلامی با دولت آمریکا» را براساس نگاه حضرت آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب اسلامی مورد توجه و تحلیل قرار دهم. از آنجا که مهمترین ابزارِ گفتمانسازی، هدایت افکار عمومی و مدیریت کلان آیتالله خامنهای سخنرانیهای عمومی ایشان است موضوع را از بستر بررسی و تبیین بیانات ایشان دنبال خواهم کرد.
۳ لایه یک مواجهه
منطق مواجههی جمهوری اسلامی با دولت آمریکا را براساس بیانات و مواضع رهبر انقلاب در ۳ سطح میتوان مورد توجه قرار داد. در ادامه سعی میکنم این منطق را در ۳ لایهی «مبنایی – اعتقادی»، «تجربهی تاریخی» و «معادلات سیاسی و بینالمللی» مورد کنکاش و بازخوانی قرار داده و براساس بیانات رهبر انقلاب تبیین نمایم.
یکم: آمریکا «طاغوت اعظم» است
«توحید» در نظام اعتقادات اسلامی جایگاهی بُنیادین و ویژه دارد. توحید در اندیشهی آیتالله خامنهای نیز ضمن برخورداری از این جایگاه، دارای تعریف و تفسیری ویژه است. در بینش آیتالله خامنهای توحید دو رو دارد. دورویی که کاملا توأمان و درهمتنیده دارد: «ایمان به الله» و «کفر به طاغوت»: «توحید فقط عبارت نیست از اعتقاد به خدا؛ توحید عبارت است از اعتقاد به خدا، و کفر به طاغوت؛ عبودیت خدا، و عدم عبودیت غیر خدا؛ «تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الّا نعبد الّا الله و لا نشرک به شیئا». نمیگوید «لا نشرک به احداً» -البته یک جائی هم «احداً» دارد، اما اینجا اعم از آن است- میفرماید: «و لا نشرک به شیئا»؛ هیچ چیزی را شریک خدا قرار ندهید. یعنی شما اگر از عاداتِ بیدلیل پیروی کنید، این برخلاف توحید است؛ از انسانها پیروی کنید، همینجور است؛ از نظامهای اجتماعی پیروی کنید، همینجور است -آنجائی که به ارادهی الهی منتهی نشود- همهی اینها شرک به خداست، و توحید عبارت است از اعراض از این شرک.»
(۱۳۹۱/۰۸/۲۳)
از سوی دیگر بهلحاظ مبنایی دولت آمریکا از نگاه رهبر انقلاب «طاغوت اعظم» است: «امروز طاغوت اعظم در دنیا، رژیم ایالات متحدهی آمریکاست.» (۱۳۸۵/۰۵/۳۰)
مهمترین ایراد این طاغوت اعظم «مستکبر» بودن اوست. از نگاه آیتالله خامنهای دولت آمریکا بهدلیل برخورداری از این روحیهی استکباری، حاوی برخی خصوصیات روحیهای و رفتاری است که موجب دخالتگری آمریکا در امور سایر ملتها میشود. یکی از این خصوصیات «خودبرتربینی» است: «یکی از ویژگیهای نظام استکباری، خودبرتربینی است... وقتی مجموعهی خودشان را از بقیّهی انسانها، از بقیّهی مجموعهها برتر دانستند، وقتی خودشان را محور دانستند، همهچیز را فرع بر خودشان دانستند، یک معادلهی غلط و خطرناکی در تعاملات جهانی بهوجود میآید... این خودبرتربینی موجب میشود که ادّعای تولیت امور ملّتها را داشته باشند.» (۱۳۹۲/۰۸/۲۹) و یکی دیگر از این ویژگیها «حقناپذیری» است. خصوصیتی که در ماجرای هستهای ایران بهشکلی ملموس و عینی توسط ملت و نظام اسلامی تجربه شد: «نه حرف حق را میپذیرند، نه حقّ ملّتها را میپذیرند؛ حقناپذیرِ مطلق. در مباحثات جهانی بسیار اتّفاق میافتد یک حرف حقّی زده میشود، آمریکا به دلیلی نمیپذیرد؛ با انواع شیوهها حرف حق را رد میکنند، زیر بار حق نمیروند. حالا یک نمونهاش مسائل امروز ما است که مربوط به فعّالیّتهای هستهای و صنایع هستهای است؛ حرف حقّی وجود دارد؛ اگر چنانچه انسانی اهل حق باشد، اهل استدلال باشد، اهل منطق باشد، باید وقتی در مقابل استدلال قرار گرفت، تسلیم بشود، امّا استکبار تسلیم نمیشود.» (۱۳۹۲/۰۸/۲۹)
همچنین از آنجاکه براساس بینش توحیدی آیتالله خامنهای توحید مستلزم «کفر به طاغوت» است خودبخود مبارزه با دولت آمریکا بهعنوان طاغوت اعظم و رأس نظام استکبار با این خصوصیات، موضوعیت و اهمیتی اساسی مییابد: «در بسیاری از بخشهای امت اسلامی ایمان بالله هست؛ اما کفر به طاغوت نیست. کفر به طاغوت لازم است. بدون کفر به طاغوت، تمسک به عروهی وثقای الهی امکانپذیر نیست.» (۱۳۸۵/۰۵/۳۰) در واقع براساس این بینش، کفرِ به طاغوت و مقابله با زیادهخواهی و زورگویی دولت آمریکا به عنوان طاغوت اعظم اساسا مقدمهی صحتِ ایمان بالله است: «طبیعت اسلام این است؛ «فمن یکفر بالطّاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقی». این معنای اسلام است. یعنی ایمان بالله به تنهایی کافی نیست؛ کفر به طاغوت، مقدمهی صحت و صداقت و قبول ایمان بالله است. کفر به طاغوت یعنی چه؟ یعنی همین نظامهای سلطهی موجود در دنیا.» (۱۳۸۷/۰۳/۲۱)
دوم: انقلاب اسلامی، «انقلابی ضدّ آمریکایی» است
روابط ایران و آمریکا بهلحاظ «تاریخی» فراز و فرود زیادی داشته است. در دورهای حکومت ایران کاملا تحت نفوذ و کنترل دولت آمریکا بود و در دورهای دیگر دولت آمریکا با برخوردی انقلابی از صحنهی معادلات سیاسی و حاکمیتی ایران حذف شد. قطعا پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران رویدادی مهم و سرنوشتساز در سیر روابط ایران و آمریکا محسوب میشود. از نگاه رهبر انقلاب اگر به مجموعهی تعاملات و ارتباطات دولت آمریکا با ایران با دید یک «تجربهی تاریخی» نگریسته شود حاصل این تجربه چیزی جز دشمنی، توطئهگری و سلطهطلبی دولت آمریکا نسبت به ایران نیست.
در نگاه آیتالله خامنهای اعتراض به سلطهگری آمریکا پدیدهای نیست که صرفا پس از پیروزی انقلاب اسلامی به وجود آمده باشد بلکه از ابتدای نهضت امام خمینی (ره) در کنار مبارزه با رژیم دیکتاتوری پهلوی، مسئلهی اعتراض به دولت آمریکا بهعنوان عقبهی این رژیم نیز به شکلی جدی مطرح بوده است: «امام بزرگوار ملّت را آگاه کرد، بصیرت بخشید... بتدریج این آگاهی و بصیرت همهگیر شد، تا در سالهای ۵۶ و ۵۷ به شکل یک حرکت عمومی در میان ملّت ایران درآمد. این حرکت هدفش و آماج حملهاش فقط دستگاه سلطنت نبود، آمریکا هم بود. ملّت میفهمیدند، میدانستند که پشت سر این جنایاتی که دارد علیه آنها و علیه کشور در داخل انجام میگیرد، آمریکا است؛ این را فهمیدند. امام بزرگوار ما در سال ۴۲، در اوایل شروع نهضت اسلامی فرمود: رئیسجمهور آمریکا مبغوضترین افراد امروز در ایران است. این معنا را القا کرد به افکار عمومی؛ تبیین کرد برای مردم که هرچه هست زیر سر آمریکا است؛ شرارتها زیر سر آمریکا است.» (۱۳۹۴/۰۸/۱۲)
دولت آمریکا سالیان متمادی ملت ایران را مورد استعمار و چپاولگری قرار داده و اصلیترین حامی رژیم پهلوی بود. بنابر این بهلحاظ تاریخی مبارزهای تاریخی بین ملت ایران از یک سو و رژیم پهلوی و دولت آمریکا از سوی جریان داشت: «از سال ۱۳۴۱ مبارزهای همهگیر در ایران شروع شد. قبلاً هم مبارزه بود؛ امّا صنفی و کوچک بود... از سال ۱۳۴۱ تا سال ۱۳۵۷ -یعنی شانزده سال- این مبارزه ادامه داشت تا به پیروزی رسید. عزیزان من! این مبارزهی شانزده ساله اگرچه ظاهراً مبارزه با رژیم شاه محسوب میشد -چون اساساً رژیم شاه را آمریکاییها در سال سیودو بر سر کار آورده بودند و آنها پشتیبانیاش میکردند -اما در واقع یک مبارزهی ضدّ آمریکایی بود. آنها همهکارهی این کشور بودند. آنها به شاه قدرت بخشیده بودند. آنها پشتوانه بودند که او بتواند مردم را آنطور قتل عام و شکنجه کند.» (۱۳۷۳/۰۸/۱۱)
در نگاه رهبر انقلاب با اتکاء به این تجربهی تاریخی، انقلاب اسلامی اساسا «انقلابی ضدّ آمریکایی» است: «امام عزیز ما، آن مرد یگانهی تاریخ ما، در مقابل طرح کاپیتولاسیون و مصونیت آمریکاییها -که آن روز در ایران همهکاره بودند- ایستاد و بهخاطر این اعتراض، روز ۱۳ آبان با حال غربت و تنهائی، بهوسیلهی مزدوران آمریکا از ایران تبعید شد... پس، وقتی در سال پنجاه و هفت مبارزه پیروز شد و انقلابِ پیروزمند به ثمر رسید، در حقیقت یک انقلاب ضدّ آمریکایی به ثمر رسیده بود.» (۱۳۹۰/۸/۱۱)
از نگاه رهبر انقلاب علیرغم همهی دشمنیهای آمریکاییها علیه ملت ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران آغازگر دشمنی نبود. دولت آمریکا پس از آنکه پس از تلاشهای بسیار نتوانست رژیم پهلوی را در ایران حفظ کند از همان ابتدای انقلاب به دشمنی با ملت ایران و انقلاب اسلامیشان پرداخت: «[آمریکاییها پس از پیروزی انقلاب اسلامی] رفتار شدیداً خصمانهای در پیش گرفتند. این سفارتی که بعد بهعنوان لانهی جاسوسی معرّفی شد -که واقعش نیز همین بود- به مرکز سازماندهی مخالفین و دشمنان انقلاب تبدیل شد... محمّدرضا را که فراری ملّت ایران بود، در آمریکا پذیرفتند.» (۱۳۷۳/۰۸/۱۱) و اینگونه بود که از ابتدای پیروزی انقلاب یکی از اصلیترین راهبردهای امام خمینی (ره) «مرزبندی روشن» با دولت آمریکا بود. واژهی «شیطان بزرگ» برای مشخص کردن همین جبههبندی توسط امام (ره) به کار رفت: «واژهی «شیطان بزرگ» برای آمریکا، یک ابداع عجیبی از سوی امام بود. امتداد معرفتی و عملی این تعبیر شیطان بزرگ خیلی زیاد است. وقتی شما یک کسی را، یک دستگاهی را شیطان دانستید، معلوم است که باید رفتار شما در مقابل او چگونه باشد، باید احساسات شما نسبت به او چگونه باشد؛ امام تا روز آخر، نسبت به آمریکا همین احساس را داشت.» ۱۳۹۴/۰۳/۱۴
با این نگاه حرکت تسخیر لانهی جاسوسی آمریکا «انقلاب دوم» است چراکه در ادامهی خط ضدّ استکباری و ضدّ آمریکایی نهضت امام خمینی (ره) بود: «امام را از خانهاش ربودند و در غربت کامل، او را در روز ۱۳ آبان سال ۴۳ از ایران تبعید کردند. پانزده سال بعد -پانزده سال، زمان زیادی نیست؛ مثل برق میگذرد- فرزندان امام، یعنی جوانان انقلابی دانشجو، در روز ۱۳ آبان رفتند لانهی جاسوسی آمریکا در تهران را تسخیر کردند؛ آمریکا را از ایران تبعید کردند.» (۱۳۹۰/۰۸/۱۱)
سوم: آمریکا به دنبال از بین بردن «عناصر اقتدار» نظام است
در تبیین منطقِ مواجههی جمهوری اسلامی با دولت آمریکا لایه و سطحی دیگری نیز وجود دارد. میتوان به این ماجرا از حیث معادلات قدرت سیاسی و بینالمللی نیز نگریست. انقلاب اسلامی توانست رژیم دیکتاتوری و وابستهی پهلوی را از بین برده و روند دخالت و چپاولگری دولت آمریکا در ایران را متوقف سازد. اما انقلاب در این نقطه متوقف نشد و در گامهای بعدی توانست وارد مرحلهی «نظامسازی» شده و زمینهی پیشرفت ایران و قدرت گرفتن و اقتدار یافتن ایران را فراهم کند: «این انقلاب، نظامسازی کرد و موفّق و پیروز شد.» (۱۳۹۵/۰۳/۰۶)
از نگاه رهبر انقلاب دولت آمریکا با همین «اسلامِ قدرتمند» دشمن است: «از اسلام میترسند؛ کدام اسلام؟ اسلامی که دارای قدرت است، دارای نظامات است، دارای سیاست است، دارای حکومت است، دارای ارتش است، دارای نیروی مسلّح است، دارای تواناییهای علمی است، دارای تواناییهای بینالمللی [است]. از اینجور اسلامی میترسند.» (۱۳۹۵/۰۵/۳۱) و برای تضعیف این نظام، «نابودی عناصرِ قدرت» آن را در دستور کار دارد: «میخواهند کاری کنند که نظام اسلامی از عناصری که در درون او است و مایهی اقتدار او است، تهی بشود و خالی بشود. وقتی ضعیف شد، وقتی عناصر قدرت در او نبود، وقتی اقتدار نبود، دیگر از بین بردنش و کشاندنش به این سَمت و به آن سَمت، کار مشکلی برای ابرقدرتها نخواهد بود؛ میخواهند او را وادار کنند به تبعیّت.» ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
«تحریم» و جنگ روانی» دو راهبرد اساسی دولت آمریکا علیه اقتدار ایران اسلامی بوده است: «مرحلهی دیگری از مقابله و معارضهی آنها، عبارت بود از حملهی نرم. حملهی نرم یک نوعش همین چیزهایی است که مشاهده کردید: تحریم اقتصادی، تبلیغات اغواگر و امثال اینها... به خیال خودشان تحریمهای فلجکنندهای را نسبت به جمهوری اسلامی اعمال کردند... میخواستند جمهوری اسلامی را با این تحریمها و با این محاصرهی اقتصادی فلج کنند، [ولی] جمهوری اسلامی فلج نشد. در همان دوران تحریم، کارهای بزرگی انجام گرفت.» (۱۳۹۵/۰۳/۰۶) و پس از آنکه این دو راهبرد نتواست اهدافشان را محقق کند مرحلهی جدیدی از جنگ نرم یعنی «نفوذ» را در دستور کار قرار دادند: «جنگ نرم از نوع دیگر، این است که خیلی خطرناک است، این آن چیزی است که بنده مکرّر در مکرّر تذکّر میدهم به مسئولان مختلف و به جهات مختلف؛ و آن عبارت است از نفوذ در مراکز تصمیمسازی و تصمیمگیری؛ آن عبارت است از نفوذ برای تغییر باورهای مردم؛ آن عبارت است از نفوذ برای تغییر محاسبات.» (۱۳۹۵/۰۳/۰۶)
از نگاه رهبر انقلاب یکی از مهمترین برنامههای آمریکاییها برای تحقق این برنامه «اختلال در دستگاه محاسباتی مسئولان» است: «هدف اساسى دشمن این است که در دستگاه محاسباتى ما اختلال ایجاد بکند. دستگاه محاسباتى وقتى دچار اختلال شد، از دادههاى درست، خروجىهاى غلط بهدست خواهد آورد؛ یعنى تجربهها هم دیگر به درد او نخواهد خورد. وقتى دستگاه محاسباتى خوب کار نکرد، درست کار نکرد و محاسبه درست انجام نگرفت، تجربهها هم دیگر به کار نمىآید.» (۱۳۹۳/۰۵/۰۱)
براساس این چارچوب تحلیلی، هرچند برای «آشکارتر شدن چهرهی استکباری دولت آمریکا» و «لغو تحریمهای ظالمانه» مجوز مذاکرات هستهای از سوی رهبر انقلاب صادر و از هیئت مذاکره کنندهی هستهای نیز حمایت میشود اما پس از آشکارشدن دوبارهی دشمنی عمیق دولت آمریکا، ایشان باب چنین مذاکرهای را با دولت آمریکا میبندند. آیتالله خامنهای باتوجه به ویژگیهای سیاسی و رفتاری دولت آمریکا و با اتکاء به «تجربهی ملموسی چون برجام» این گزارهی مهم را مطرح میکنند که اساسا «مذاکره با آمریکا» راهحل رفع مسائل و مشکلات نیست و مذاکره در این زمینه کارآمدی نداشته و نتیجه نمیدهد: «در همین توافقی هم که ما با آمریکاییها در قضیهی پنج بعلاوهی یک و مسئلهی هستهای کردیم، آمریکاییها به آنچه وعده داده بودند عمل نکردند و کاری را که باید میکردند انجام ندادند... بنابراین، کسانی که امید میبندند به اینکه بنشینیم با آمریکا در فلان مسئله مذاکره کنیم و به یک نقطهی توافقی برسیم -یعنی ما یک تعهّدی بکنیم، طرف مقابل هم یک تعهّدی بکند- از این غفلت میکنند که ما ناگزیر باید به همهی تعهّدهای خود عمل کنیم [امّا] طرف مقابل با طُرق مختلف، با شیوههای مختلف، با خدعه، با تقلّب سر باز میزند و به تعهّدهایی که کرده است عمل نمیکند.» (۱۳۹۵/۰۱/۰۱)
جمعبندی
منطقِ مواجههی جمهوری اسلامی با دولت آمریکا را از نگاه حضرت آیتالله خامنهای در قالب یک مثلث میتوان توضیح داد. از نظر اعتقادی دولت آمریکا دولتی مستکبر و طاغوت اعظم است. براساس آموزههای اسلامی و در رأس آن توحید ایمان اسلامی مستلزم نفی کفر و طاغوت است و بنابر این ایستادگی در مقابل دولت آمریکا تکلیفی دینی است. از طرف دیگر تجربهی دهها سالهی ملت ایران نشان میدهد آمریکا همواره علیه هویت و منافع ملی ایران حرکت کرده است. دولت آمریکا عقبهی رژیم پهلوی بوده، از هیچ تلاشی برای جلوگیری از پیروزی انقلاب اسلامی فروگذار نکرده و از ابتدای انقلاب دست به دشمنی و توطئهگری علیه جمهوری اسلامی زده است. و در سطح سیاسی و بینالمللی دولت آمریکا بهدنبال از بین بردن عناصر قدرت و اقتدار جمهوری اسلامی است. این برنامهی کلان از طریق راهبردهایی چون: تحریم، جنگ روانی و مذاکره و نفوذ دنبال میشود. در مقابل این برنامه آگاهسازی و بصیرتبخشی و افزودن به تجربهی تاریخی ملت ایران از سویی و بستن راه نفوذ آمریکاییها از سوی دیگر از سوی رهبر انقلاب دنبال شده است.
پایان سخن اینکه از نگاه رهبر انقلاب مبارزهی تاریخی ملت ایران و دولت امریکا تا زمانی که روحیهی استکباری این دولت و روحیهی زورگویانه و زیادهخواهانهی آن پابرجا باشد ادامه دارد.
قدرت جمهوری اسلامی به دلیل عدم کُرنش و «سازش» در مقابل نظام استکبار شکل گرفته و تقویت شده و سرانجام این مبارزهی تاریخی «پیروزی حق بر باطل» است: «ما یقین داریم که در این کارزاری که بین حق و باطل، امروز راه افتاده است -کارزار بین اسلام و معارف اسلامی و بیداری اسلامی از یکسو، و طمعورزیهای استکباری سیاستهای شیاطین عالم و در رأس آنها شیطان بزرگ یعنی دولت آمریکا از یک طرف دیگر- پیروزی با ماست؛ پیروزی با طرف حق است. در این، هیچ تردیدی وجود ندارد. همهی قرائن این را نشان میدهند و تأیید میکنند. طبیعتِ سنن الهی هم همین است؛ یعنی غیر از این معنی ندارد. آن گروهی که طرفدار حقند اگر بایستند و اقدام بکنند، شکی نیست که بر باطل پیروز خواهند شد. سنتهای الهی در جهت تقویت حق است و انتظار طبیعی از جریان سنن الهی در تاریخ، اقتضاء این را دارد. ما هم داریم به تجربه این را مشاهده میکنیم.» (۱۳۸۶/۰۵/۲۸)
روند درگیری و چالش بین دو کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نیز ادامه یافت. دولت آمریکا با تمام قوا در مقابل پیروزی انقلاب مقاومت و کارشکنی کرد و پس از سرنگونی رژیم پهلوی نیز با تمام قوا علیه انقلاب و نظام اسلامیِ برآمده از آن، دست به توطئه و دشمنی همهجانبه زد.
اما منطقِ مواجههی جمهوری اسلامی با دولت مستکبر آمریکا چیست؟ چگونه و در قالب کدام چهارچوبِ تحلیلی میتوان نوع رفتار نظام اسلامی در برخورد با آمریکا را بهشکلی صحیح و جامع، فهم و صورتبندی کرد؟
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در یادداشت زیر براساس بیانات حضرت آبتالله خامنهای و نظام اندیشهای ایشان به بررسی این موضوع و پاسخ به سوالات فوق پرداخته است:
«هدفهای انقلاب چیست؟ در درجهی اوّل حاکمیّت اسلام است؛ اصلاً انقلاب برای این بهوجود آمد؛ برای اینکه اسلام حکومت کند؛ حاکمیّت داشته باشد با معنای خاصّ خودش... ما اگرچنانچه دنبال اقامهی حکم الهی و دین الهی نباشیم، چرا اینجا هستیم؟ چرا بنده اینجا باشم؟ خب همانهایی که بودند -یا آنها یا امثال آنها- بیایند اداره کنند حکومت را. ما هستیم برای اینکه میخواهیم دین خدا را تحکیم کنیم؛ حاکمیّت دین خدا باید تحقّق پیدا کند... اگر بحث دین خدا و تحکیم دین خدا و حاکمیّت الهی نباشد، بودن من و شما در اینجا اصلاً ضرورتی ندارد. پس این است: تحکیم اسلام».
بیانات رهبر انقلاب اسلامی ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
طرح بحث
یکی از مهمترین و چالشیترین مسائل در تاریخ معاصر ایران مسئلهی «مواجههی ایران و آمریکا» بوده است. این مسئله طی سالیان متمادی در بین مردم، نخبگان و رسانهها محل بحث بوده و بهخصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بیش از پیش مطرح شده است.
هر یک از کارشناسان و تحلیلگران براساس مبانی و زاویه دید خود تحلیلی از نحوهی مواجههی جمهوری اسلامی با آمریکا ارائه کردهاند که در جای خود جای توجه و تأمل دارد. در اینجا قصد دارم «منطق مواجههی جمهوری اسلامی با دولت آمریکا» را براساس نگاه حضرت آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب اسلامی مورد توجه و تحلیل قرار دهم. از آنجا که مهمترین ابزارِ گفتمانسازی، هدایت افکار عمومی و مدیریت کلان آیتالله خامنهای سخنرانیهای عمومی ایشان است موضوع را از بستر بررسی و تبیین بیانات ایشان دنبال خواهم کرد.
۳ لایه یک مواجهه
منطق مواجههی جمهوری اسلامی با دولت آمریکا را براساس بیانات و مواضع رهبر انقلاب در ۳ سطح میتوان مورد توجه قرار داد. در ادامه سعی میکنم این منطق را در ۳ لایهی «مبنایی – اعتقادی»، «تجربهی تاریخی» و «معادلات سیاسی و بینالمللی» مورد کنکاش و بازخوانی قرار داده و براساس بیانات رهبر انقلاب تبیین نمایم.
یکم: آمریکا «طاغوت اعظم» است
«توحید» در نظام اعتقادات اسلامی جایگاهی بُنیادین و ویژه دارد. توحید در اندیشهی آیتالله خامنهای نیز ضمن برخورداری از این جایگاه، دارای تعریف و تفسیری ویژه است. در بینش آیتالله خامنهای توحید دو رو دارد. دورویی که کاملا توأمان و درهمتنیده دارد: «ایمان به الله» و «کفر به طاغوت»: «توحید فقط عبارت نیست از اعتقاد به خدا؛ توحید عبارت است از اعتقاد به خدا، و کفر به طاغوت؛ عبودیت خدا، و عدم عبودیت غیر خدا؛ «تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الّا نعبد الّا الله و لا نشرک به شیئا». نمیگوید «لا نشرک به احداً» -البته یک جائی هم «احداً» دارد، اما اینجا اعم از آن است- میفرماید: «و لا نشرک به شیئا»؛ هیچ چیزی را شریک خدا قرار ندهید. یعنی شما اگر از عاداتِ بیدلیل پیروی کنید، این برخلاف توحید است؛ از انسانها پیروی کنید، همینجور است؛ از نظامهای اجتماعی پیروی کنید، همینجور است -آنجائی که به ارادهی الهی منتهی نشود- همهی اینها شرک به خداست، و توحید عبارت است از اعراض از این شرک.»
(۱۳۹۱/۰۸/۲۳)
از سوی دیگر بهلحاظ مبنایی دولت آمریکا از نگاه رهبر انقلاب «طاغوت اعظم» است: «امروز طاغوت اعظم در دنیا، رژیم ایالات متحدهی آمریکاست.» (۱۳۸۵/۰۵/۳۰)
مهمترین ایراد این طاغوت اعظم «مستکبر» بودن اوست. از نگاه آیتالله خامنهای دولت آمریکا بهدلیل برخورداری از این روحیهی استکباری، حاوی برخی خصوصیات روحیهای و رفتاری است که موجب دخالتگری آمریکا در امور سایر ملتها میشود. یکی از این خصوصیات «خودبرتربینی» است: «یکی از ویژگیهای نظام استکباری، خودبرتربینی است... وقتی مجموعهی خودشان را از بقیّهی انسانها، از بقیّهی مجموعهها برتر دانستند، وقتی خودشان را محور دانستند، همهچیز را فرع بر خودشان دانستند، یک معادلهی غلط و خطرناکی در تعاملات جهانی بهوجود میآید... این خودبرتربینی موجب میشود که ادّعای تولیت امور ملّتها را داشته باشند.» (۱۳۹۲/۰۸/۲۹) و یکی دیگر از این ویژگیها «حقناپذیری» است. خصوصیتی که در ماجرای هستهای ایران بهشکلی ملموس و عینی توسط ملت و نظام اسلامی تجربه شد: «نه حرف حق را میپذیرند، نه حقّ ملّتها را میپذیرند؛ حقناپذیرِ مطلق. در مباحثات جهانی بسیار اتّفاق میافتد یک حرف حقّی زده میشود، آمریکا به دلیلی نمیپذیرد؛ با انواع شیوهها حرف حق را رد میکنند، زیر بار حق نمیروند. حالا یک نمونهاش مسائل امروز ما است که مربوط به فعّالیّتهای هستهای و صنایع هستهای است؛ حرف حقّی وجود دارد؛ اگر چنانچه انسانی اهل حق باشد، اهل استدلال باشد، اهل منطق باشد، باید وقتی در مقابل استدلال قرار گرفت، تسلیم بشود، امّا استکبار تسلیم نمیشود.» (۱۳۹۲/۰۸/۲۹)
همچنین از آنجاکه براساس بینش توحیدی آیتالله خامنهای توحید مستلزم «کفر به طاغوت» است خودبخود مبارزه با دولت آمریکا بهعنوان طاغوت اعظم و رأس نظام استکبار با این خصوصیات، موضوعیت و اهمیتی اساسی مییابد: «در بسیاری از بخشهای امت اسلامی ایمان بالله هست؛ اما کفر به طاغوت نیست. کفر به طاغوت لازم است. بدون کفر به طاغوت، تمسک به عروهی وثقای الهی امکانپذیر نیست.» (۱۳۸۵/۰۵/۳۰) در واقع براساس این بینش، کفرِ به طاغوت و مقابله با زیادهخواهی و زورگویی دولت آمریکا به عنوان طاغوت اعظم اساسا مقدمهی صحتِ ایمان بالله است: «طبیعت اسلام این است؛ «فمن یکفر بالطّاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقی». این معنای اسلام است. یعنی ایمان بالله به تنهایی کافی نیست؛ کفر به طاغوت، مقدمهی صحت و صداقت و قبول ایمان بالله است. کفر به طاغوت یعنی چه؟ یعنی همین نظامهای سلطهی موجود در دنیا.» (۱۳۸۷/۰۳/۲۱)
دوم: انقلاب اسلامی، «انقلابی ضدّ آمریکایی» است
روابط ایران و آمریکا بهلحاظ «تاریخی» فراز و فرود زیادی داشته است. در دورهای حکومت ایران کاملا تحت نفوذ و کنترل دولت آمریکا بود و در دورهای دیگر دولت آمریکا با برخوردی انقلابی از صحنهی معادلات سیاسی و حاکمیتی ایران حذف شد. قطعا پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران رویدادی مهم و سرنوشتساز در سیر روابط ایران و آمریکا محسوب میشود. از نگاه رهبر انقلاب اگر به مجموعهی تعاملات و ارتباطات دولت آمریکا با ایران با دید یک «تجربهی تاریخی» نگریسته شود حاصل این تجربه چیزی جز دشمنی، توطئهگری و سلطهطلبی دولت آمریکا نسبت به ایران نیست.
در نگاه آیتالله خامنهای اعتراض به سلطهگری آمریکا پدیدهای نیست که صرفا پس از پیروزی انقلاب اسلامی به وجود آمده باشد بلکه از ابتدای نهضت امام خمینی (ره) در کنار مبارزه با رژیم دیکتاتوری پهلوی، مسئلهی اعتراض به دولت آمریکا بهعنوان عقبهی این رژیم نیز به شکلی جدی مطرح بوده است: «امام بزرگوار ملّت را آگاه کرد، بصیرت بخشید... بتدریج این آگاهی و بصیرت همهگیر شد، تا در سالهای ۵۶ و ۵۷ به شکل یک حرکت عمومی در میان ملّت ایران درآمد. این حرکت هدفش و آماج حملهاش فقط دستگاه سلطنت نبود، آمریکا هم بود. ملّت میفهمیدند، میدانستند که پشت سر این جنایاتی که دارد علیه آنها و علیه کشور در داخل انجام میگیرد، آمریکا است؛ این را فهمیدند. امام بزرگوار ما در سال ۴۲، در اوایل شروع نهضت اسلامی فرمود: رئیسجمهور آمریکا مبغوضترین افراد امروز در ایران است. این معنا را القا کرد به افکار عمومی؛ تبیین کرد برای مردم که هرچه هست زیر سر آمریکا است؛ شرارتها زیر سر آمریکا است.» (۱۳۹۴/۰۸/۱۲)
دولت آمریکا سالیان متمادی ملت ایران را مورد استعمار و چپاولگری قرار داده و اصلیترین حامی رژیم پهلوی بود. بنابر این بهلحاظ تاریخی مبارزهای تاریخی بین ملت ایران از یک سو و رژیم پهلوی و دولت آمریکا از سوی جریان داشت: «از سال ۱۳۴۱ مبارزهای همهگیر در ایران شروع شد. قبلاً هم مبارزه بود؛ امّا صنفی و کوچک بود... از سال ۱۳۴۱ تا سال ۱۳۵۷ -یعنی شانزده سال- این مبارزه ادامه داشت تا به پیروزی رسید. عزیزان من! این مبارزهی شانزده ساله اگرچه ظاهراً مبارزه با رژیم شاه محسوب میشد -چون اساساً رژیم شاه را آمریکاییها در سال سیودو بر سر کار آورده بودند و آنها پشتیبانیاش میکردند -اما در واقع یک مبارزهی ضدّ آمریکایی بود. آنها همهکارهی این کشور بودند. آنها به شاه قدرت بخشیده بودند. آنها پشتوانه بودند که او بتواند مردم را آنطور قتل عام و شکنجه کند.» (۱۳۷۳/۰۸/۱۱)
در نگاه رهبر انقلاب با اتکاء به این تجربهی تاریخی، انقلاب اسلامی اساسا «انقلابی ضدّ آمریکایی» است: «امام عزیز ما، آن مرد یگانهی تاریخ ما، در مقابل طرح کاپیتولاسیون و مصونیت آمریکاییها -که آن روز در ایران همهکاره بودند- ایستاد و بهخاطر این اعتراض، روز ۱۳ آبان با حال غربت و تنهائی، بهوسیلهی مزدوران آمریکا از ایران تبعید شد... پس، وقتی در سال پنجاه و هفت مبارزه پیروز شد و انقلابِ پیروزمند به ثمر رسید، در حقیقت یک انقلاب ضدّ آمریکایی به ثمر رسیده بود.» (۱۳۹۰/۸/۱۱)
از نگاه رهبر انقلاب علیرغم همهی دشمنیهای آمریکاییها علیه ملت ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران آغازگر دشمنی نبود. دولت آمریکا پس از آنکه پس از تلاشهای بسیار نتوانست رژیم پهلوی را در ایران حفظ کند از همان ابتدای انقلاب به دشمنی با ملت ایران و انقلاب اسلامیشان پرداخت: «[آمریکاییها پس از پیروزی انقلاب اسلامی] رفتار شدیداً خصمانهای در پیش گرفتند. این سفارتی که بعد بهعنوان لانهی جاسوسی معرّفی شد -که واقعش نیز همین بود- به مرکز سازماندهی مخالفین و دشمنان انقلاب تبدیل شد... محمّدرضا را که فراری ملّت ایران بود، در آمریکا پذیرفتند.» (۱۳۷۳/۰۸/۱۱) و اینگونه بود که از ابتدای پیروزی انقلاب یکی از اصلیترین راهبردهای امام خمینی (ره) «مرزبندی روشن» با دولت آمریکا بود. واژهی «شیطان بزرگ» برای مشخص کردن همین جبههبندی توسط امام (ره) به کار رفت: «واژهی «شیطان بزرگ» برای آمریکا، یک ابداع عجیبی از سوی امام بود. امتداد معرفتی و عملی این تعبیر شیطان بزرگ خیلی زیاد است. وقتی شما یک کسی را، یک دستگاهی را شیطان دانستید، معلوم است که باید رفتار شما در مقابل او چگونه باشد، باید احساسات شما نسبت به او چگونه باشد؛ امام تا روز آخر، نسبت به آمریکا همین احساس را داشت.» ۱۳۹۴/۰۳/۱۴
با این نگاه حرکت تسخیر لانهی جاسوسی آمریکا «انقلاب دوم» است چراکه در ادامهی خط ضدّ استکباری و ضدّ آمریکایی نهضت امام خمینی (ره) بود: «امام را از خانهاش ربودند و در غربت کامل، او را در روز ۱۳ آبان سال ۴۳ از ایران تبعید کردند. پانزده سال بعد -پانزده سال، زمان زیادی نیست؛ مثل برق میگذرد- فرزندان امام، یعنی جوانان انقلابی دانشجو، در روز ۱۳ آبان رفتند لانهی جاسوسی آمریکا در تهران را تسخیر کردند؛ آمریکا را از ایران تبعید کردند.» (۱۳۹۰/۰۸/۱۱)
سوم: آمریکا به دنبال از بین بردن «عناصر اقتدار» نظام است
در تبیین منطقِ مواجههی جمهوری اسلامی با دولت آمریکا لایه و سطحی دیگری نیز وجود دارد. میتوان به این ماجرا از حیث معادلات قدرت سیاسی و بینالمللی نیز نگریست. انقلاب اسلامی توانست رژیم دیکتاتوری و وابستهی پهلوی را از بین برده و روند دخالت و چپاولگری دولت آمریکا در ایران را متوقف سازد. اما انقلاب در این نقطه متوقف نشد و در گامهای بعدی توانست وارد مرحلهی «نظامسازی» شده و زمینهی پیشرفت ایران و قدرت گرفتن و اقتدار یافتن ایران را فراهم کند: «این انقلاب، نظامسازی کرد و موفّق و پیروز شد.» (۱۳۹۵/۰۳/۰۶)
از نگاه رهبر انقلاب دولت آمریکا با همین «اسلامِ قدرتمند» دشمن است: «از اسلام میترسند؛ کدام اسلام؟ اسلامی که دارای قدرت است، دارای نظامات است، دارای سیاست است، دارای حکومت است، دارای ارتش است، دارای نیروی مسلّح است، دارای تواناییهای علمی است، دارای تواناییهای بینالمللی [است]. از اینجور اسلامی میترسند.» (۱۳۹۵/۰۵/۳۱) و برای تضعیف این نظام، «نابودی عناصرِ قدرت» آن را در دستور کار دارد: «میخواهند کاری کنند که نظام اسلامی از عناصری که در درون او است و مایهی اقتدار او است، تهی بشود و خالی بشود. وقتی ضعیف شد، وقتی عناصر قدرت در او نبود، وقتی اقتدار نبود، دیگر از بین بردنش و کشاندنش به این سَمت و به آن سَمت، کار مشکلی برای ابرقدرتها نخواهد بود؛ میخواهند او را وادار کنند به تبعیّت.» ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
«تحریم» و جنگ روانی» دو راهبرد اساسی دولت آمریکا علیه اقتدار ایران اسلامی بوده است: «مرحلهی دیگری از مقابله و معارضهی آنها، عبارت بود از حملهی نرم. حملهی نرم یک نوعش همین چیزهایی است که مشاهده کردید: تحریم اقتصادی، تبلیغات اغواگر و امثال اینها... به خیال خودشان تحریمهای فلجکنندهای را نسبت به جمهوری اسلامی اعمال کردند... میخواستند جمهوری اسلامی را با این تحریمها و با این محاصرهی اقتصادی فلج کنند، [ولی] جمهوری اسلامی فلج نشد. در همان دوران تحریم، کارهای بزرگی انجام گرفت.» (۱۳۹۵/۰۳/۰۶) و پس از آنکه این دو راهبرد نتواست اهدافشان را محقق کند مرحلهی جدیدی از جنگ نرم یعنی «نفوذ» را در دستور کار قرار دادند: «جنگ نرم از نوع دیگر، این است که خیلی خطرناک است، این آن چیزی است که بنده مکرّر در مکرّر تذکّر میدهم به مسئولان مختلف و به جهات مختلف؛ و آن عبارت است از نفوذ در مراکز تصمیمسازی و تصمیمگیری؛ آن عبارت است از نفوذ برای تغییر باورهای مردم؛ آن عبارت است از نفوذ برای تغییر محاسبات.» (۱۳۹۵/۰۳/۰۶)
از نگاه رهبر انقلاب یکی از مهمترین برنامههای آمریکاییها برای تحقق این برنامه «اختلال در دستگاه محاسباتی مسئولان» است: «هدف اساسى دشمن این است که در دستگاه محاسباتى ما اختلال ایجاد بکند. دستگاه محاسباتى وقتى دچار اختلال شد، از دادههاى درست، خروجىهاى غلط بهدست خواهد آورد؛ یعنى تجربهها هم دیگر به درد او نخواهد خورد. وقتى دستگاه محاسباتى خوب کار نکرد، درست کار نکرد و محاسبه درست انجام نگرفت، تجربهها هم دیگر به کار نمىآید.» (۱۳۹۳/۰۵/۰۱)
براساس این چارچوب تحلیلی، هرچند برای «آشکارتر شدن چهرهی استکباری دولت آمریکا» و «لغو تحریمهای ظالمانه» مجوز مذاکرات هستهای از سوی رهبر انقلاب صادر و از هیئت مذاکره کنندهی هستهای نیز حمایت میشود اما پس از آشکارشدن دوبارهی دشمنی عمیق دولت آمریکا، ایشان باب چنین مذاکرهای را با دولت آمریکا میبندند. آیتالله خامنهای باتوجه به ویژگیهای سیاسی و رفتاری دولت آمریکا و با اتکاء به «تجربهی ملموسی چون برجام» این گزارهی مهم را مطرح میکنند که اساسا «مذاکره با آمریکا» راهحل رفع مسائل و مشکلات نیست و مذاکره در این زمینه کارآمدی نداشته و نتیجه نمیدهد: «در همین توافقی هم که ما با آمریکاییها در قضیهی پنج بعلاوهی یک و مسئلهی هستهای کردیم، آمریکاییها به آنچه وعده داده بودند عمل نکردند و کاری را که باید میکردند انجام ندادند... بنابراین، کسانی که امید میبندند به اینکه بنشینیم با آمریکا در فلان مسئله مذاکره کنیم و به یک نقطهی توافقی برسیم -یعنی ما یک تعهّدی بکنیم، طرف مقابل هم یک تعهّدی بکند- از این غفلت میکنند که ما ناگزیر باید به همهی تعهّدهای خود عمل کنیم [امّا] طرف مقابل با طُرق مختلف، با شیوههای مختلف، با خدعه، با تقلّب سر باز میزند و به تعهّدهایی که کرده است عمل نمیکند.» (۱۳۹۵/۰۱/۰۱)
جمعبندی
منطقِ مواجههی جمهوری اسلامی با دولت آمریکا را از نگاه حضرت آیتالله خامنهای در قالب یک مثلث میتوان توضیح داد. از نظر اعتقادی دولت آمریکا دولتی مستکبر و طاغوت اعظم است. براساس آموزههای اسلامی و در رأس آن توحید ایمان اسلامی مستلزم نفی کفر و طاغوت است و بنابر این ایستادگی در مقابل دولت آمریکا تکلیفی دینی است. از طرف دیگر تجربهی دهها سالهی ملت ایران نشان میدهد آمریکا همواره علیه هویت و منافع ملی ایران حرکت کرده است. دولت آمریکا عقبهی رژیم پهلوی بوده، از هیچ تلاشی برای جلوگیری از پیروزی انقلاب اسلامی فروگذار نکرده و از ابتدای انقلاب دست به دشمنی و توطئهگری علیه جمهوری اسلامی زده است. و در سطح سیاسی و بینالمللی دولت آمریکا بهدنبال از بین بردن عناصر قدرت و اقتدار جمهوری اسلامی است. این برنامهی کلان از طریق راهبردهایی چون: تحریم، جنگ روانی و مذاکره و نفوذ دنبال میشود. در مقابل این برنامه آگاهسازی و بصیرتبخشی و افزودن به تجربهی تاریخی ملت ایران از سویی و بستن راه نفوذ آمریکاییها از سوی دیگر از سوی رهبر انقلاب دنبال شده است.
پایان سخن اینکه از نگاه رهبر انقلاب مبارزهی تاریخی ملت ایران و دولت امریکا تا زمانی که روحیهی استکباری این دولت و روحیهی زورگویانه و زیادهخواهانهی آن پابرجا باشد ادامه دارد.
قدرت جمهوری اسلامی به دلیل عدم کُرنش و «سازش» در مقابل نظام استکبار شکل گرفته و تقویت شده و سرانجام این مبارزهی تاریخی «پیروزی حق بر باطل» است: «ما یقین داریم که در این کارزاری که بین حق و باطل، امروز راه افتاده است -کارزار بین اسلام و معارف اسلامی و بیداری اسلامی از یکسو، و طمعورزیهای استکباری سیاستهای شیاطین عالم و در رأس آنها شیطان بزرگ یعنی دولت آمریکا از یک طرف دیگر- پیروزی با ماست؛ پیروزی با طرف حق است. در این، هیچ تردیدی وجود ندارد. همهی قرائن این را نشان میدهند و تأیید میکنند. طبیعتِ سنن الهی هم همین است؛ یعنی غیر از این معنی ندارد. آن گروهی که طرفدار حقند اگر بایستند و اقدام بکنند، شکی نیست که بر باطل پیروز خواهند شد. سنتهای الهی در جهت تقویت حق است و انتظار طبیعی از جریان سنن الهی در تاریخ، اقتضاء این را دارد. ما هم داریم به تجربه این را مشاهده میکنیم.» (۱۳۸۶/۰۵/۲۸)