1400/08/12
نگاهی به اهمیت و محتوای علمی اسناد لانه جاسوسی آمریکا و ضرورت مطالعه آن
«بنیاد تاریخنگاریِ انقلاب دوم» نیاز داریم
واقعهی تسخیر لانهی جاسوسی آمریکا در ایران در آبان ماه ۱۳۵۸ را میتوان یکی از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران دانست. اهمیت و عظمت این حادثه به صورتی بود که حضرت امام خمینی (ره) آن را با عنوان «انقلاب دوم» نامیدند. از مهمترین نتایج این حرکت انقلابی، دستیابی دانشجویان به اسنادِ جاسوسی و توطئهگری دولت آمریکا در ایران بود.
هرچند آمریکاییها در ساعات تصرف لانه توسط دانشجویان، سعی کردند با ابزار و دستگاههای موجود این اسناد را منهدم کرده و از بین ببرند اما بعد از تسخیر لانه، با کار سخت و تلاشی شبانهروزی بخش زیادی از این اسناد بازیابی و منتشر شد.
آقای دکتر حسن بهشتیپور پژوهشگر، تحلیلگر مسائل سیاسی و پژوهشگر اسناد لانهی جاسوسی آمریکا در موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی در گفتگوی ذیل ضمن تبیین وجوه اهمیت و جایگاه علمی و تاریخی این اسناد، چگونگی انتشار و دستهبندی آنها را نیز روایت کرده است. ایشان همچنین برای آشنایی هر چه بیشتر افکار عمومی بهخصوص نسل جوان و پژوهشگران با تاریخِ نفوذ و مداخلهی استعماری آمریکا در ایران و کسب و تقویت آگاهی و «بصیرت تاریخی» پیشنهاد «ایجاد بنیاد تاریخنگاریِ انقلاب دوم» را در این گفتگو مطرح کردهاند.
«سندپژوهی» چه اهمیتی دارد و این رشته در دنیای امروز و در پژوهشهای تاریخی و سیاسی چه جایگاهی دارد؟
یکی از مهمترین موضوعات تاریخ بحث سندپژوهی است، چون با صرفاً دستیابی به یک سند نمیشود به قضاوت نهایی رسید و باید روند پیش و بعد آن را از نظر تاریخی بررسی کرد. باید این سند را با سندهای دیگر و حتی با روایتهای دیگر مقایسه کرد و با شرایط تاریخی آن روزگار سنجید. در سندپژوهی اولاً خود آن کسی که در مورد یک سند پژوهش میکند، باید صلاحیتهای علمی در آن زمینه و موضوع را داشته باشد. یعنی باید تاریخ خوانده باشد یا اگر سند نظامی یا امنیتی یا اقتصادی و فرهنگی است، باید اطلاعات کافی در آن زمینه داشته باشد و متخصص باشد. ثانیاً باید آن سند را روشمند بررسی کند. یعنی همان طور که محتوای سند را در یک فرآیند میبیند و از یک سیر تاریخی بررسی میکند و شرایط آن روزگار سند را در نظر میگیرد، باید بداند نویسندهی این سند یا کسی که آن را تولید کرده، چه گرایش فکری و چه انگیزهها و رفتارهایی داشته است. اینها برای سندپژوه بسیار مهم است.
موضوع دیگری که باز باید به آن توجه داشته باشیم، این است که فرد سندپژوه باید در بررسیهای تاریخیاش از گرایشهای جناحی و گروهی دوری کند. ببینید، درواقع بیطرفی مطلق تاریخی وجود ندارد و ما چیزی تحت عنوان بیطرفی تاریخی نداریم. من نمیخواهم بگویم که یک پژوهشگر باید کاملاً خنثی باشد، ولی در بررسیهای علمی خودش در مورد یک سند یا یک موضوع نباید گرایشهای سیاسی و تمایلات شخصیاش را ورود بدهد.
اسناد به دست آمده در جریان تسخیر لانه از جهات مختلف چه اهمیت و جایگاه علمی و تحلیلیای دارند؟
چرا اسناد بهدستآمده از لانهی جاسوسی سفارت آمریکا اهمیت دارد؟ زیرا اولاً این اسناد برای اولین بار کشف شد و بزرگترین دستاوردش این است که سیاست پنهان آمریکا در ایران را آشکار میکند. یعنی این اسناد به ما نشان میدهد که آمریکاییها در بین خودشان در مورد تحولات ایران چهجور فکر میکردند و چه راهکارهایی را در ایران دنبال میکردند و چه مدل رفتاری داشتند برای ارتباطگیری با ایرانیهایی که در ایران زندگی میکردند. حوزهی تحت نفوذ ایستگاه سازمان سیا نیز در سفارت آمریکا در تهران مستقر بود. یعنی درواقع تهران یک مرکزی بوده برای پوشش منطقهای سیا و نهفقط ایران، پاکستان و عراق و کویت و عربستان و شوروی را هم پوشش میداده. یعنی اینجا یک جایی بوده که کل این منطقه را با منابع اطلاعاتیاشساماندهی میکرده است. خب این اسناد چون آن پشت قصه را و سیاست عملی را نشان میدهد، از این نظر به منِ پژوهشگر کمک میکند که روایت آن طرف ماجرا را هم داشته باشم.
هرچند آمریکاییها در ساعات تصرف لانه توسط دانشجویان، سعی کردند با ابزار و دستگاههای موجود این اسناد را منهدم کرده و از بین ببرند اما بعد از تسخیر لانه، با کار سخت و تلاشی شبانهروزی بخش زیادی از این اسناد بازیابی و منتشر شد.
آقای دکتر حسن بهشتیپور پژوهشگر، تحلیلگر مسائل سیاسی و پژوهشگر اسناد لانهی جاسوسی آمریکا در موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی در گفتگوی ذیل ضمن تبیین وجوه اهمیت و جایگاه علمی و تاریخی این اسناد، چگونگی انتشار و دستهبندی آنها را نیز روایت کرده است. ایشان همچنین برای آشنایی هر چه بیشتر افکار عمومی بهخصوص نسل جوان و پژوهشگران با تاریخِ نفوذ و مداخلهی استعماری آمریکا در ایران و کسب و تقویت آگاهی و «بصیرت تاریخی» پیشنهاد «ایجاد بنیاد تاریخنگاریِ انقلاب دوم» را در این گفتگو مطرح کردهاند.
«سندپژوهی» چه اهمیتی دارد و این رشته در دنیای امروز و در پژوهشهای تاریخی و سیاسی چه جایگاهی دارد؟
یکی از مهمترین موضوعات تاریخ بحث سندپژوهی است، چون با صرفاً دستیابی به یک سند نمیشود به قضاوت نهایی رسید و باید روند پیش و بعد آن را از نظر تاریخی بررسی کرد. باید این سند را با سندهای دیگر و حتی با روایتهای دیگر مقایسه کرد و با شرایط تاریخی آن روزگار سنجید. در سندپژوهی اولاً خود آن کسی که در مورد یک سند پژوهش میکند، باید صلاحیتهای علمی در آن زمینه و موضوع را داشته باشد. یعنی باید تاریخ خوانده باشد یا اگر سند نظامی یا امنیتی یا اقتصادی و فرهنگی است، باید اطلاعات کافی در آن زمینه داشته باشد و متخصص باشد. ثانیاً باید آن سند را روشمند بررسی کند. یعنی همان طور که محتوای سند را در یک فرآیند میبیند و از یک سیر تاریخی بررسی میکند و شرایط آن روزگار سند را در نظر میگیرد، باید بداند نویسندهی این سند یا کسی که آن را تولید کرده، چه گرایش فکری و چه انگیزهها و رفتارهایی داشته است. اینها برای سندپژوه بسیار مهم است.
موضوع دیگری که باز باید به آن توجه داشته باشیم، این است که فرد سندپژوه باید در بررسیهای تاریخیاش از گرایشهای جناحی و گروهی دوری کند. ببینید، درواقع بیطرفی مطلق تاریخی وجود ندارد و ما چیزی تحت عنوان بیطرفی تاریخی نداریم. من نمیخواهم بگویم که یک پژوهشگر باید کاملاً خنثی باشد، ولی در بررسیهای علمی خودش در مورد یک سند یا یک موضوع نباید گرایشهای سیاسی و تمایلات شخصیاش را ورود بدهد.
اسناد به دست آمده در جریان تسخیر لانه از جهات مختلف چه اهمیت و جایگاه علمی و تحلیلیای دارند؟
چرا اسناد بهدستآمده از لانهی جاسوسی سفارت آمریکا اهمیت دارد؟ زیرا اولاً این اسناد برای اولین بار کشف شد و بزرگترین دستاوردش این است که سیاست پنهان آمریکا در ایران را آشکار میکند. یعنی این اسناد به ما نشان میدهد که آمریکاییها در بین خودشان در مورد تحولات ایران چهجور فکر میکردند و چه راهکارهایی را در ایران دنبال میکردند و چه مدل رفتاری داشتند برای ارتباطگیری با ایرانیهایی که در ایران زندگی میکردند. حوزهی تحت نفوذ ایستگاه سازمان سیا نیز در سفارت آمریکا در تهران مستقر بود. یعنی درواقع تهران یک مرکزی بوده برای پوشش منطقهای سیا و نهفقط ایران، پاکستان و عراق و کویت و عربستان و شوروی را هم پوشش میداده. یعنی اینجا یک جایی بوده که کل این منطقه را با منابع اطلاعاتیاشساماندهی میکرده است. خب این اسناد چون آن پشت قصه را و سیاست عملی را نشان میدهد، از این نظر به منِ پژوهشگر کمک میکند که روایت آن طرف ماجرا را هم داشته باشم.
نزدیک به یازده هزار سند در موضوعات مختلف هست که یک بخشش مربوط میشود به ارتباط آمریکا و کشورهای منطقه. یک بخشش مربوط است به ارتباط آمریکا با ایرانیهای داخل ایران. یک بخشش سیاستهایی است که آمریکا میخواسته اعمال بشود به عنوان یک طراحی و نقشه. یک بخشش هم تحلیلهایی در مورد وضعیت و اتفاقاتی که در ایران یا در کشورهای منطقه میافتاده است. این اسناد خیلی متنوع است و شناخت و تحقیق در مورد اینها کمک میکند تا سیاست آمریکا را در بخش مربوط به ایران و منطقهی آسیای غربی را خوب بشناسیم و درست قضاوت بکنیم.
بعضی از این اسناد بسیار مهم بود، برای این که دربارهی افراد مختلفی بود که کد داشتند. یک سری افراد هستند که با کد و رمز ازشان یاد میشود. خب این کد رمز برای چه بوده؟ چرا سند صریحاً از او نام نمیبرد؟ خیلیها حدسشان این است به این دلیل که او مأمور همکاری کنندهی با سفارت و با سازمان سیا بوده و برای این که لو نرود حتی در رژیم شاه و بعد از انقلاب، از کد رمز برایشان استفاده میشده است.
خلاصه این اسناد و این رشتههای به هم پیوستهی سفارت آمریکا موجب شد که موضوعاتی کشف شود. در آن فضای احساسی دانشجویان پیرو خط امام شروع کردند به افشاگری. اسامی نزدیک به ۱۱۴ یا ۱۱۵ نفر از این اسناد درآمد که مستقیماً با آمریکا در ارتباط بودند. دقیقتر یعنی این که آمریکا با ایشان صحبت و گفتوگو میکرد و این اسناد حکایت از این دارد که آمریکا میکوشید با این افراد ارتباط برقرار کند. این عده از طیفهای مختلفی هم بودند. خب بسیار مهم است که این افراد شناخته بشوند برای مردم ایران. مثلاً آقای مهدی هروی؛ این آدم کاملاً در اختیار آمریکا بوده و ارتباط خیلی خیلی وسیعی داشته طبق این اسناد. یا مثلاً دکتر عبدالکریم اَیادی که پزشک مخصوص شاه بوده و خیلی آدم بانفوذی بوده که با آمریکاییها هم ارتباط داشته. یا آقای خسرو اقبال، برادر منوچهر اقبال، ارتباط مستقیم داشته با آمریکاییها طبق این اسناد. یا ارتشبد خاتم که فرمانده نیروی هوایی بوده و شوهرخواهر شاه. همچنین آقای شاپور ریپورتر در اسناد مختلف اسمش هست و ارتباط تنگاتنگی با آمریکاییها در موضوعات مختلف داشته است.
میخواهم بگویم باید توجه داشته باشیم اینها افرادی بودند که مکرر ارتباط داشتند و معلوم است که آمریکا برای نفوذ در ایران با آدمهای مختلفی کار میکرده است. بعضی از اینها آنقدر بهراحتی با آمریکا کار میکردند که اسمشان هم خیلی راحت آورده شده در اسناد و هیچ احساس نگرانی نبوده از این بابت که مثلاً بعدها این اسناد دست کسی بیفتد. ولی بعضی از افراد کد رمز دارند که بیش از چهل نفر بودند. اینها خیلی مهم هستند. در هر حال بررسی این اسناد به ما کمک میکند که با روشهای نفوذ و اجرای سیاستهای آمریکا در ایران و با روشهای کارکردنشان روی آدمهای تأثیرگذار آشنا شویم. به نظرم خیلی میشود در مورد این اسناد کار کرد و میشود دهها رسالهی فوق لیسانس و دکتری از داخل این اسناد با موضوعات مختلف درآورد.
این حدوداً یازده هزار سند در موضوعات مسائل نظامی، امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و مسائل فرهنگی ایران است. فقط راجع به ایران هم نیست؛ راجع به شوروی هست، در مورد عراق، کویت، عربستان و پاکستان هم هست. همچنین راجع به احزاب داخل ایران، در مورد اشخاص مختلف و بانفوذ در ایران با گرایشهای مذهبی و قومیتهای مختلف. در مورد دربار مفصل هست و تحلیلهایی از دربار شاه و کارهایی که آنجا میکردند. دربارهی خود شاه و اطرافیانش و سوءاستفاده هایی که میکردند، بهصراحت و بهتفصیل گفته شده است. مثلاً صد خانوادهی بانفوذ در آن موقع ایران را تشریح کردهاند. آمریکاییهایی که مأموریت میآمدند به ایران که مثلاً در سفارت کار کنند، از قبل این کتاب را میخواندند. اینها در همان اسناد موجود است و ترجمه هم شده است.
دانشجویانی که در سال ۱۳۵۸ سفارت آمریکا را گرفتند، چگونه به این اسناد رسیدند و با چه مکانیزمی توانستند این اسناد را بازخوانی کنند؟
طراحان این حرکت در مصاحبههاشان اعلام کردهاند که ما از تصرف سفارت آمریکا در ایران دو هدف عمده را دنبال میکردیم؛ یکی اعلام نارضایتی نسبت به پناهدادن و بردن شاه به آمریکا، چون تصور میکردیم که میخواهند یک کودتایی شبیه ۲۸ مرداد ۳۲ را دوباره احیا کنند و دوم این که دسترسی پیدا کنیم به اسناد مداخلهی آمریکا در ایران. یعنی یکی از اهداف اصلی این بوده که به اسناد دسترسی پیدا کنند.
اما چگونه به این اسناد دسترسی پیدا کردند؟ این طور نقل میکنند که وقتی گروگانها را بازداشت کردیم، یک صداهای مشکوکی در همان ساختمان اصلی سفارت میشنیدیم که نمیدانستیم دقیقاً از کجاست. بعداً به وسیلهی خود گروگانها راهنمایی شدیم که یک صندوق بزرگی مثل گاوصندوق آنجا هست که چند نفر در آن مشغول کارند. این صندوق اول باز نمیشد و به هر حال و با هر زوری بود، بالاخره این را باز میکنند، منتها متأسفانه مثلاً از ساعت ده صبح تا دوازده ظهر طول میکشد تا این صندوق کشف و باز شود. میبینند چند نفر مشغول بودند که اسناد را با یک دستگاهی پودر میکردند. خوشبختانه آن دستگاه خراب شده بوده از بس با عجله اسناد را در آن میریختند و بعد از آن شروع کرده بودند با دستگاه دیگری به رشته کردن الباقی آن اسناد. آن اسنادی که پودر شده بود، اصلاً دیگر قابل احیا نبود، ولی این اسنادی که رشتهرشته میشده، به اندازهی یک بشکهی ۲۲۰ لیتری که سرریز هم شده بود، پر بود از همین اسناد رشتهرشته شده. شما تصور بفرمایید اینها حساسترین سندهای سرّی و بهکلی سرّی را با اولویت نابود کرده بودند. بعضی از اسناد هم سالم مانده بود به دلایلی. بعدها آن رشتهها را هم بازیابی کردند، به این ترتیب که یکی از آمریکاییها که ظاهراً اوایلش همکاری میکند، نشان میدهد که ترتیبات اینها را میشود از رنگ سند، از رنگ صفحه و همچنین سرفصلهای بالای سند یا آرمی که داشته، جداسازی و بازیابی کنند. بعد هم از برخی دانشآموزان و دانشجوها دعوت به کمک میکنند، چون تعداد زیادی افراد میخواسته که این رشتهها را کنار هم بگذارند و این پازل را مرحله به مرحله تکمیل کنند.
شیوهی تنظیم، تدوین و ترجمه این اسناد به چه صورتی بوده و با چه روشهایی دست به این کار زدند؟
اینها اول آن اسناد رشتهشده را در اولویت گذاشتند، چون میدانستند حساسیت بیشتری روی اینها بوده. بعد بهمرور اصل اسناد و ترجمهشان را به ترتیب موضوعی در ۷۴ جلد کتاب چاپ کردند. دو بخش و تقسیم مهم دارند این اسناد؛ یکی قسمت مربوط به قبل از پیروزی انقلاب است، یک سری هم برای بعد از پیروزی انقلاب است، یعنی از بهمن سال ۵۷ تا آبان ۵۸ است. به نظرم کسی که میخواهد کار کند، خیلی مهم است که حداقل اسناد ۵۷ تا ۵۸ را در اولویت مطالعاتی قرار دهد.
ببینید، آمریکاییها ادعا میکردند انقلاب ایران را به رسمیت شناختهاند و میخواهند با انقلابیون کار کنند، اما طبق اسناد خودشان در این مدت چه رفتاری داشتند نسبت به ایران و انقلاب؟ دانشجویان مسلمان پیرو خط امام سلیقه به خرج دادند و اسناد را فقط دستهبندی کردند، اما پژوهشگر میتواند مثلاً موضوع کاپیتولاسیون را در اسناد لانهی جاسوسی، یا موضوع مستشاری را در اسناد لانهی جاسوسی و از نگاه اسناد بررسی کند. یا مسألهی رفتار اینها با افرادی که دوستدار آمریکا بودند طبق ادبیات اسناد آمریکا. وقتی دارد مذاکراتش با یک فردی مثل خسرو قشقایی را توضیح میدهد، کاملاً پژوهشگر میتواند بفهمد که سیاستهای اینها چهجور بوده و چگونه میتوانستند افراد را متقاعد به همکاری کنند. این یک متخصص سندپژوه میخواهد که وقتی دارد موضوع را میخواند، با این شگردها آشنا باشد و کشف کند.
یک نکتهی بسیار جالب در این اسناد، روشهای نگارش اینهاست. نگارش و گزارشگری آمریکاییها از یک روش خاصی پیروی میکند. مثلاً از سال ۴۸ تا ۵۸ ادبیات این سندها مشترک و کاملاً روشمند است. یعنی هر کسی که میخواند، کاملاً میفهمد کارکنان سفارت چقدر موظف بودند که گزارش را دقیق و با یک متد خاصی شروع و به یک جایی ختم کنند. در مورد این که اصل این اسناد به وسیلهی خود آن کارمندهای سفارت در سالها و روزهای مختلف تهیه تنظیم شده، تردیدی وجود ندارد. ادبیاتشان هم این طور نیست که یک عده معتقدند دانشجوهای پیرو خط امام خودشان نشستند و اینها را درست کردند.
اصلاً نمیشود چنین کسانی که سواد متوسط انگلیسی داشتند و نه عالی، چنین ذهنیت افسانهسازی هم داشته باشند و اینقدر دقیق در سالهای مختلف و راجع به کشورها و آدمهای مختلف اینجوری گزارشهای دقیقی را تنظیم کنند. اصلاً نشدنی است. آن هم با آن تسلّط به زبان و ادبیات انگلیسی. من به عنوان یک پژوهشگر در مورد اینکه اینها روشمند نوشته شده، شکی ندارم و این که ادبیاتش کاملاً یک ادبیات دیپلماتیک است و در چهارچوبهای اداری و دیپلماتیک نوشته شده و با رعایت ملاحظات مختلف. بنابراین فقط یک آدم کنجکاو، دلسوز و باسواد میخواهد که بنشیند اینها را باحوصله بخواند و روشهایی را که آمریکاییها به کار میگرفتند برای نفوذ و تأثیر؛ روشهایی که ما اسمش را میگذاریم جاسوسی و مداخله، استخراج کند.
بعضیها میگویند که آقا خب تمام سفارتخانهها گزارش مینویسند و این فقط آمریکا نبوده، این که جاسوسی نیست و اگر این جاسوسی باشد، پس همهی دیپلماتها جاسوسند. ببینید، یک فرق اساسی وجود دارد. اینهایی که در سفارتخانههای مختلف گزارش مینویسند، دارند از محیط میدانیشان به مرکزشان گزارش میدهند که آقا اینجا مثلاً فلان اتفاق افتاد. این در اصطلاح عرف میتواند جاسوسی باشد، ولی به هر حال همه آن را پذیرفتهاند و انجام میدهند؛ یکجور جمعآوری اطلاعات محیطی که اگرچه خلاف است، ولی همه پذیرفتهاند و کسی هم به آن مهر جاسوسی نمیزند، اما گیر جای دیگری است؛ اینکه یکی برود در یک جایی گزارش تهیه کند و در کنارش هم سعی کند با افراد آنجا ارتباط بگیرد و همه را به جان هم بیندازند و مداخله کنند که مثلاً فلانی بیاید سر کار، کی به قدرت برسد و کی ساقط شود، این دیگر مصداق روشن توطئه و مداخله است.
از ۱۹۳ کشور عضو سازمان ملل حداقل تحقیقات خودشان نشان میدهد که آمریکا در ۱۷۲ کشور مداخلهی مستقیم داشته در این مدلی که عرض میکنم. پس تهران تافتهی جدا بافته نبوده. در اینجا وقتی میگویند لانهی جاسوسی، منظورشان دقیقاً این بخش از مداخله در امثال این موارد است که شاه چه کاری را بکند و چه کاری را نه، سرنگون بشود یا نه، آیا با جمهوری اسلامی همکاری کنند یا نه، در جایی شلوغ بکنند یا نه، افرادی را تحریک کنند یا نه.
بنابراین من فکر میکنم که خیلی مهم است که ما این اسناد را بادقت مطالعه کنیم و هوشمندانه تحلیل محتوا کنیم. اینها یک آدم باصلاحیت و هوشمند میخواهد که هر چه بهتر بتواند متنهای اصلی را ببیند و خیلی خیلی مهم است که این را به صورت یک روند ببیند. متأسفم که در این زمینهها هنوز ما کار جدیای ندیدهایم.
برای برخی از دوستداران تاریخ این سؤال مطرح است که آیا تمامی اسناد لانه منتشر شده است؟ آیا مثلاً جلوی انتشار بعضی از اسناد گرفته میشد؟
اولاً تمام آن اسنادی که وجود داشته، منتشر شده. البته جز یک بخش جزئی که محتوای خاصی نداشته که منتشر شود. نه گرهی را باز میکند و نه محرمانه است. فقط شاید آن موقع در دسترس نبوده که چاپ نکردند و ممکن است فردا روزی اینها هم منتشر شود. یک بخشهایی هم اطلاعات نظامی بوده که همان موقع در اختیار نهادهای نظامی گذاشتند. یعنی سپاه آن موقع اینها را در اختیار گرفت. آن موقع کل این اسناد برای این که دست کسی نیفتد، به وسیلهی یک وانت بیرون رفت از سفارت و در اختیار تشکیلات اطلاعات سپاه قرار گرفت که آن موقع آقای محسن رضایی بود. بعداً برگرداندند اسناد را، ولی بخش نظامیاش را نگهداشتند. به نظرم این بخش نظامی اسناد هم با توجه به این که چهل سال گذشته است، قاعدتاً قابل انتشار خواهد بود. البته همینهایی هم که منتشر شده، ما رویش خوب کار نکردهایم.
اگر بخواهیم دنبال یک دستهبندی خوب در این اسناد باشیم، از حیث اسامی و عناوین افراد، مکانها و وقایع دیگر، این مطالب و اسناد چگونه دستهبندی میشود؟
یک سری افراد مخالف آمریکا مثل شهید بهشتی، مثل آیتاللّه منتظری و دیگران که الان اسامیشان هست و با ایشان ملاقات و مذاکره شده در کوران انقلاب. آمریکاییها برای این که بتوانند با انقلاب کنار بیایند و معتقد بودند که میتوانند یک جوری راه نفوذ پیدا کنند، بیشتر سعی کردند با دولت موقت و طرفداران فکری آنان کار و مذاکره کنند. با شهید بهشتی هم تلاششان را کردند، ولی ایشان موضعگیریهایی کرده که خیلی قاطع است و معلوم است به آن نتایج مطلوبشان نرسیدند. با آیتاللّه طالقانی هم یک نمایندهشان ملاقاتی داشته. با آیتاللّه منتظری هم صحبت کردند و کاملاً معلوم است که به نتیجه نرسیدند. ارزیابیهایشان را هم البته میگویند در هر مورد.
پس دستهی اول افرادی بودند که انقلاب را قبول داشتند و در چهارچوب انقلاب با ایشان صحبت میشده. دستهی دوم افرادی بودند مثل اعضای جبههی ملی یا نهضت آزادی. آمریکاییها تصور میکردند میتوانند با اینها کنار بیایند برای این که بتوانند انقلاب را در مسیر مطلوب خودشان قرار دهند. یک طیفی از عباس امیرانتظام گرفته و دیگران. دستهی سوم هم نظامیهای زمان شاه بودند که چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن با ایشان در تماس بودند و ارتباط داشتند. یک بخش دیگر هم تکنوکراتهایی که حزبی نبودند و فقط شیفتهی غرب بودند، با اینها هم سعی میکردند ارتباط بگیرند. البته آدمهای حزبی هم بودند مثل مقدم مراغهای که با حزب جمهوری خلق مسلمان کار میکرد و با آنها ارتباط داشت قبل از پیروزی انقلاب و بعد از آن. در این چهارچوب ما میتوانیم اسناد قبل و بعد از انقلاب را ببینیم.
از جنبهی تحلیل تاریخ معاصر ایران اگر بخواهیم بهخصوص در دورهی پهلوی و نفوذ جریان سلطه نکات اصلیای این اسناد را مطرح کنیم، به نظر شما چه مواردی قابل طرح است؟
به نظرم باید موردپژوهی کنیم. مثلاً در مورد واقعهی ۱۵ خرداد و نگاه اینها، اگرچه اسناد به ۴۲ نمیرسد، ولی دارد راجع به آن صحبت میکند. نوع موضوع را مطرح میکند که چهجور برخورد میکردند. یا مثلاً در مورد کاپیتولاسیون خیلی خیلی مهم است. در مورد روندش و مذاکراتی که سفیر وقت با شاه داشته. بحث مربوط به این که مستشارهای آمریکایی واقعاً چه جوری میآمدند، قراردادهای تسلیحاتی که بسته شد. به بعضیشان پرداخته شده در این اسناد و انگیزههای افراد.
نوع برخورد اینها با افرادی که تلاش میکردند با آنها ارتباط برقرار کنند و جذبشان کنند. مثلا بنیصدر که ابتدا یک تاجر بلژیکی یا فرانسوی با او ارتباط برقرار میکند و سعی میکند اطلاعات بازرگانی و اقتصادی در مورد ایران زمان شاه بگیرد. بعد یواشیواش این ارتباط گستردهتر میشود و بعد از انقلاب هم ادامه پیدا میکند. جالبش این است که بعد از انقلاب هم ادامه پیدا میکند و خب این روندش به نظرم یک مطالعهی خیلی خوبی است که حتماً باید یک فردی مستنداً دربیاورد که جایگاه بنیصدر در اسناد اشغال لانهی جاسوسی چیست.
به نظرم خیلی خیلی موضوعات متنوعی در این اسناد هست که جای کار دارد؛ هم از لحاظ روششناسی نفوذ، هم از نظر نوع برخورد با موضوع که اختلافات درونی آمریکاییها یکی از مسائل مختلف است. یعنی وزارت خارجهی آمریکا یک تحلیلی دارد، وزارت دفاعش یک تحلیلی دارد و سازمان سیا یک تحلیلی. اینجوری نبوده که مثلاً راجع به یک موضوع همهشان یکدست یک فکر میکردند. حداقل در گزارشها انعکاس دارد که نوع نگاهشان متفاوت است و مثالهای متعددی هست. مثلاً سفیر وقت آمریکا در تهران در مورد روند انقلاب نظرش این بوده که با انقلابیون کار کنند، در حالی که در آمریکا مشاور امنیت ملی برژینسکی و دار و دستهی آنها بهشدت مخالف هرگونه تماسی با انقلابیون بودند. در خاطراتشان هم هست. یعنی در خاطراتی هم که نوشتند، منتشر شده. لذا در بخش اعلانی هم اینها با هم اختلاف دارند و نهفقط در بخش پنهانی.
ضرورت مطالعه و پژوهش در اسناد لانه برای دانشجویان و پژوهشگران چه میتواند باشد و به نظر شما چه سازمانها و نهادهایی میتواند بستر این موضوع را فراهم کند؟
اولاً که این یک کار تخصصی است. هر نهادی که میخواهد این کار را بکند، باید نیروهای انسانی تربیت کند که سندپژوهی را خیلی خوب بلد باشند و متخصص باشند در موضوعات قابل بررسی. نکتهی دوم اینکه به نظرم باید یک مؤسسه و بنیاد فراجناحی و فراقوهایِ تاریخنگاریِ انقلاب دوم شکل بگیرد. یعنی واقعاً موضوع اینقدر ضرورت و اهمیت دارد که یک بنیادی یک بار برای همیشه شروع کند به تدوین تاریخ انقلاب دوم یا به تعبیر امام، انقلابی بزرگتر از انقلاب اول. واقعاً کشش دارد، چون مبارزه علیه استعمار بوده و خشکاندن ریشهی آن. در انقلاب اول مبارزه بیشتر علیه استبداد داخلی و نظام شاهنشاهی است، اما در اینجا ریشهکنسازی استعمار است که حامی استبداد داخلی بوده و اینها پیوند نزدیک با هم دارد.
بنابراین باید یک جایی باشد که جنبههای دانشگاهیاش تقویت بشود، نیرو برایش تربیت شود و این کار مهم را انجام بدهد و روی این اسناد درست کار بشود و زیر نظر اساتید باانگیزه. انگیزهاش این باشد که ریشهی استعمار در این کشور خوب شناخته شود. انگیزهاش این باشد که کمک کنیم به این که تجربههای تاریخی را کشف کنیم و از تکرارش جلوگیری کنیم و این تجربههای تلخ را دیگر تکرار نکنیم. دیگر اعتماد نکنیم به خارجیها. دیگر اجازه ندهیم که سرنوشت کشورمان را به دست بگیرند. اینها انگیزههاست.
یک کار نزدیک به ده تا پانزده ساله است و به نظرم اگر خوب میخواهد کار بشود، این ارزش سرمایهگذاری را دارد، چون خدمت میکند به تاریخ خودمان و به این که فاجعهی مداخلهی خارجی دیگر تکرار نشود. تکرار آدمهایی که چهجوری فریب خوردند و چهجوری تحت تأثیر قرار گرفتند. این روشها را کشف کنیم و به عنوان یک تجربهی تاریخی در اختیار جوانها بگذاریم.
پیشنهاد عملی شما برای شناخت و آشنایی عموم مردم با این اسناد و محتوای آنها چیست؟
حداقل الان باید یک مرکز کتابخانهای تشکیل شود؛ یک کتابخانهی تخصصی در مورد بحث انقلاب دوم و ایجاد یک سایت تخصصی که هر کسی بتواند راجع به این بحث اشغال لانهی جاسوسی به آن مراجعه کند. تمام منابع فارسی و انگلیسیاش هم در آنجا موجود باشد. این کتابخانه میتواند دیجیتالی هم بشود. مثلاً کارتر(۱) یک چیزی درست کرده: «جیمی کارتر لایبری دات کام». یک سایت بزرگی است که خیلی از نکات خودشان در مورد ماجرای گروگانگیری به زبان انگلیسی در آن هست. خب ما چرا در ایران چنین فضایی را ایجاد نکنیم؟
در پایان اگر نکتهای درباره این بحث باقی مانده، بفرمایید.
آن موقع یک عده جوان اعتراض کردند به رفتن شاه به آمریکا و احساسشان این بود که میتوانند حداکثر ۴۸ ساعت تا ۷۲ ساعت اینجا را بگیرند، اسنادش را هم بگیرند و قضیه تمام بشود. اصلاً فکر نمیکردند ۴۴۴ روز طول بکشد. من میخواهم بگویم که آنها هر فکری و هر کاری که کردند، اثر فعلش در مورد ما خیلی مهم است که ما این تاریخ را درست تدوین و بررسی کنیم. من معتقدم که آمریکاییها روی فکرها و قلبهای ما کار میکنند و برای نفوذ در فکرها و قلبها روشهای خاص خودشان را دارند. این روشها را برویم کشف کنیم و خودمان را در این زمینه واکسینه کنیم. این البته بصیرت میخواهد. کسی که بصیرت تاریخی پیدا کند، دیگر فریب اینجور چیزها را نمیخورد.
پینوشت: