1398/08/04
خلاصه گفتار دوم کتاب دو امام مجاهد؛
پایگاه رفیع امام حسن (علیهالسلام)
کتاب دو امام مجاهد مشتمل بر شش گفتار از آیتالله خامنهای در سالهای ۵۱ و ۵۲ است که دربارهی مبارزات امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) ایراد شده است. دو گفتار اوّل کتاب، شامل دو سخنرانی ایشان در فروردین سال ۵۱ است که در حسینیّهی ارشاد تهران انجام شده است. معظّمٌله در این دو جلسه که به مناسبت ایّام شهادت امام حسن(علیهالسّلام) در آخر ماه صفر برگزار شده، به جایگاه مهمّ امام حسن(علیهالسّلام) و چرایی دست کشیدن از جنگ و علل پذیرفتن آتشبس پرداختهاند.
با مطالعه این دو گفتار، فهمی عمیق از صلح امام حسن (علیهالسلام) بنابر تحلیل حضرت آیتالله خامنهای بدست میآید. بخش فقه و معارف پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR به مناسبت ایام شهادت امام حسن مجتبی (علیهالسلام) گزیده گفتار دوم را در این مطلب منتشر میکند.
معنای صحیح جهاد
ممکن است کسی سؤال کند که کجای زندگی امامانِ ما با آن تعریفی که ما از جهاد در ذهن داریم تطبیق میکند؟ جهاد در اسلام یک معنای روشنی دارد، مجاهدین فیسبیلالله چهرههای مشخّصی دارند.
جهاد را گروهی به معنای مطلقِ کوشش گرفتهاند و گروهی در نقطهی مقابل، آن را به معنای جنگ منظّم در سایهی حکومت اسلامی دانستهاند؛ که هر دو غلط است.
جهاد بهطور خلاصه یعنی مبارزه. جهاد یعنی پیکار با دشمن مکتب و ایدئولوژی اسلام که فعّالیّتهای حزبی و تشکیلاتی، آگاه کردن مردم، روشنگری فکر و... را شامل میشود. با این معنا امامان ما در تمام طول مدّت این ۲۵۰ سال، با یک مقداری کم و زیاد مشغول جهاد بودند.
نظریه انسان ۲۵۰ ساله
زندگی ائمّه را جدا جدا نباید حساب کرد، بنده این ۲۵۰ سال را عمر یازده نفر نمیدانم؛ اینها را عمر یک انسانِ ۲۵۰ ساله با یک فکر و یک هدف مشخّص فرض میکنم.
هدف نزدیکتر، تشکیل یک جامعهای است به قوارهی اسلامی و به شکل اسلامی؛ و هدف بعد از آن، ساختن یک انسان کامل و متعالی.
ائمه برای رسیدن به این هدف مشترک از تاکتیکها و روشهای مختلفی بهره میبردند، در هر روزگاری به تناسب زمانه و نقش زندگی خودشان در جامعه.
اقدامات مبارزاتی امام سجّاد(علیهالسّلام)
بعد از واقعهی کربلا، آنچنان ارعاب و خفقان در جامعهی اسلامی شدید شد که جمعیّت هواخواه ائمّه به جز تعداد کمی مجال نفس کشیدن برایشان باقی نمانده بود.
۱) امام سجاد یک تشکیلات خاصّی را بوجود میآورند که اگر شیعیان میخواستند با ایشان تماس خصوصی پیدا کنند، به وسیلهی این اشخاص خاص تماس برقرار میکردند.
۲) ایشان اطرافیان حکومت را به یک صورتهایی متوجّه مسئولیّت خطیرشان میکرد. امام به «زُهری»، عالم با نفوذ حکومت نامه مینویسد که: کمترین گناهی که تو مرتکب شدهای این است که بیمناکی دستگاه فساد بنیامیّه را از بین بردی.
۳) وقتی با یزید که روبهرو میشود، آنچنان با او حرف میزند که یک انسانی که دست از جان شسته و با تمام وجود به فکر و هدف خود مؤمن است، فقط میتواند آنجور حرف بزند.
اقدامات مبارزاتی امام باقر(علیهالسّلام)
امام باقر در طول زندگی خود دائماً درگیر بود؛ لااقل دو مرتبه امام باقر اسیر شده، بازداشت شده و او را با غل و زنجیر بردهاند به زندان افکندهاند.
در زندان هم، امام با تبلیغات مهیّج خود آنچنان زندانیها و زندانبانها را فریفته و مجذوب خود میکند که میبیند در زندان نگه داشتن امام باقر مصلحت نیست.
اقدامات مبارزاتی امام صادق (علیهالسّلام)
بعضی خیال میکنند قدرتهای زمان مجال نداشتند به امام بپردازند، لذا امام صادق بساط عمی را پهن میکنند و چهار هزار نفر پای درسش جمع میشدند، ولی قصه اینجوری نبوده است.
۱) کسانی هستند که میرفتند به تبعیدگاه امام صادق، سه روز میماندند که امام را ببینند، و از بس مأمورین زیاد بودند، برایشان این امکان دست نمیداد و برمیگشتند.
۲) بعضیشان کسانی بودند که امام را در حال تواری و فرار که بهطور مخفی از یک جایی به جای دیگر میرفت، میدیدند.
۳) بعضی در مدینه مخفیانه خانهی امام صادق میرفتند.
۴) بعضی از ناراضیهای زمان میرفتند به خانهی امام صادق و امام به اینها میگفت مصلحت نیست من و شما با هم تماس بگیریم.
در این فرصت امام صادق(علیهالسلام) مجال پیدا کرد که اوّلاً جمعیّت را توسعه بدهد، ثانیاً به آنها بیاموزد و آگاهی به آنها بدهد که طاغوتی که در قرآن هست، همین قدرت زمانه است.
اقدامات مبارزاتی امام کاظم(علیهالسّلام)
موسیبنجعفر بیش از دیگر ائمّه رویاروی قدرت زمان قرار گرفته و به صراحت بیشتری با او حرف زدهاند. قیامهای پیدرپی سادات در این دوره تاریخی وجود پیدا کرده و اوضاع حکومت را متزلزل میکرده است.
هارونالرّشید به حضرت گفت ما حاضریم فدک را به شما پس بدهیم. امام فرمود من فدک را از تو نمیگیرم مگر بهطور کامل و بعد حد آن را ترسیم کرد. هارونالرّشید گفت: برای ما دیگر چه ماند؟ پس بیا جای من بنشین! حضرت هم فرمود آن روز فدک شعار بود در مقابل دستگاه غاصب خلافت و امروز شعار چیز دیگری است.
دوران پنج امام آخر(علیهمالسّلام)
در دورهی بعد از امام هشتم، یعنى امام نهم، امام دهم و امام یازدهم، مسئلهی شیعه خیلی عمیقتر بود؛ شیعیان زیادتر بودند، ضربتهای کاریتر وارد میآوردند. این است که این سه امام دائماً در حال حبس و تبعید و زجر و شکنجه بودند.
این سه امام، هر سه جوان بودند، میدانید؛ امام نهم و دهم و یازدهم در سنین جوانى شهید شدند، در سنین میان ۲۵ سالگى تا ۳۵ سالگى.
در روزگار این ائمه، شیعیان به اوج فعّالیّت رسیده بودهاند و تشکیلات امام تا داخل تشکیلات خلافت و قدرت زمان گسترش داشته است.
شروع تشکیلات پنهان شیعه از زمان امام حسن(علیهالسّلام)
امام حسن مجتبی تشکیلات پنهانی تشیع را شروع کرد. در زمان خلفای سهگانه، شیعه مطلقا در حال استتار نبودهاند؛ ابتدای این قافله از زمان امام حسن است.
حزب سیاسى شیعه، یعنى حزبى که فعّالیّت سیاسى دارد با دریافت خاصّى از اسلام؛ که این درک را از پیغمبر به واسطهى على گرفته است.
تعبیر کنایی از علت صلح
امام حسن میفرماید علّتى که موجب شد پیغمبر با کفّار قریش و کفّار مکّه در سال ششم از هجرت عقد صلح ببندد و با آنها مصالحه کند، همان علّت موجب شد که من عین همان قرارداد را با معاویه ببندم.
در طول دو سالی که میان صلح حدیبیّه و فتح مکّه واقع شد، عدّهی مسلمانها برابر بود با دو برابر تمام مسلمانهایی که از اوّل بعثت تا آن روز مسلمان شده بودند و این برکت آن صلح بود. امام حسن میگوید علّت صلح من هم با معاویه این است.
دلیل انتخاب صلح
اگر امام حسن با همان عدّهی کم وارد میدان جنگ با معاویه میشد، از دو حال خارج نبود:
۱) امام حسن در این جنگ کشته نمیشد. در این حالت یا اسیر میشد یا مجبور میشد تسلیم بشود. و در ادامه یا با منت معاویه آزاد میشد و یا مجبور به تن دادن به صلحی میشد که غلبه با معاویه بود.
۲) امام حسن کشته میشدند. در این حالت امام حسین هم وارد میدان میشد و کشته میشد. بقیه اصحاب وفادار نیز کشته میشدند و امام حسن را هم یک آدم اخلالگر در تاریخ برمیشمردند.
اگر امام مجتبىٰ کشته میشد، امروز از اسلام یا نامى نبود یا اگر نامى بود، شخصیّت اوّل اسلام معاویةبن ابىسفیان بود. یعنى آن اسلامى که شالودهى کاخ سبز است؛ آن اسلامى که پشتوانهى ظلم و قدرتهای غاصب است.
مفاد صلحنامهی امام حسن(علیهالسّلام)
معاویه کاغذ سفیدْامضائی برای امام میفرستد و همه شروط را میپذیرد و فقط حکومت را میخواهد، بالطبع امام هم هرآنچه به مصلحت اسلام بود را مینویسد. برخی مواد صلحنامه که در تاریخ گزارش شده است:
۱) اسم تو امیرالمؤمنین نیست، یعنی خلیفهی رسمی از نظر ما نیستی.
۲) حق نداری به جان یکی از افراد شیعه تعرّض کنی.
۳) حق نداری حکومت را موروثی خاندان خودت بکنی و کسی را بعد از خودت معیّن کنی.
۴) بعد از تو حکومت از آنِ حسن است و اگر او نبود از آنِ حسین.
علّامه آلیاسین میگوید: «ما در موادّ صلحنامه هرچه دیدیم به مصلحت امام حسن است، یقین میکنیم جزو صلحنامه است، هرچه به ضرر امام حسن است یقین میکنیم جزو صلحنامه نیست؛ چون امام حسن به ضرر خودش که چیزى نمینویسد، به نفع خودش مینویسد.»
امام این صلحنامه را امضا میکند، جنگ را قطع میکند، امّا بهعنوان آتشبس. آتش بس یعنی فرصت تدارک امکانات تازه نه اینکه به نفع دیگری میدان را ترک کنی و از اهداف خویش دست بکشی.
فواید صلح
در ضمنِ صلحنامه، معاویه در تاریخ رسوا شد.
بزرگترین و مقتدرترین دشمن معاویه، یعنى امام حسن، در دنیا براى ادامهى دشمنى خود با معاویه باقى ماند.
حزب تشیّع تشکیل شد و زمینهى انقلابهاى بعدى و برافتادن و انقراض حکومت بنىامیّه فراهم آمد.
رابطهى نسلهاى آینده با مکتب اسلام و چهرهى واقعى قرآن محفوظ ماند.
معنای صحیح جهاد
ممکن است کسی سؤال کند که کجای زندگی امامانِ ما با آن تعریفی که ما از جهاد در ذهن داریم تطبیق میکند؟ جهاد در اسلام یک معنای روشنی دارد، مجاهدین فیسبیلالله چهرههای مشخّصی دارند.
جهاد را گروهی به معنای مطلقِ کوشش گرفتهاند و گروهی در نقطهی مقابل، آن را به معنای جنگ منظّم در سایهی حکومت اسلامی دانستهاند؛ که هر دو غلط است.
جهاد بهطور خلاصه یعنی مبارزه. جهاد یعنی پیکار با دشمن مکتب و ایدئولوژی اسلام که فعّالیّتهای حزبی و تشکیلاتی، آگاه کردن مردم، روشنگری فکر و... را شامل میشود. با این معنا امامان ما در تمام طول مدّت این ۲۵۰ سال، با یک مقداری کم و زیاد مشغول جهاد بودند.
نظریه انسان ۲۵۰ ساله
زندگی ائمّه را جدا جدا نباید حساب کرد، بنده این ۲۵۰ سال را عمر یازده نفر نمیدانم؛ اینها را عمر یک انسانِ ۲۵۰ ساله با یک فکر و یک هدف مشخّص فرض میکنم.
هدف نزدیکتر، تشکیل یک جامعهای است به قوارهی اسلامی و به شکل اسلامی؛ و هدف بعد از آن، ساختن یک انسان کامل و متعالی.
ائمه برای رسیدن به این هدف مشترک از تاکتیکها و روشهای مختلفی بهره میبردند، در هر روزگاری به تناسب زمانه و نقش زندگی خودشان در جامعه.
اقدامات مبارزاتی امام سجّاد(علیهالسّلام)
بعد از واقعهی کربلا، آنچنان ارعاب و خفقان در جامعهی اسلامی شدید شد که جمعیّت هواخواه ائمّه به جز تعداد کمی مجال نفس کشیدن برایشان باقی نمانده بود.
۱) امام سجاد یک تشکیلات خاصّی را بوجود میآورند که اگر شیعیان میخواستند با ایشان تماس خصوصی پیدا کنند، به وسیلهی این اشخاص خاص تماس برقرار میکردند.
۲) ایشان اطرافیان حکومت را به یک صورتهایی متوجّه مسئولیّت خطیرشان میکرد. امام به «زُهری»، عالم با نفوذ حکومت نامه مینویسد که: کمترین گناهی که تو مرتکب شدهای این است که بیمناکی دستگاه فساد بنیامیّه را از بین بردی.
۳) وقتی با یزید که روبهرو میشود، آنچنان با او حرف میزند که یک انسانی که دست از جان شسته و با تمام وجود به فکر و هدف خود مؤمن است، فقط میتواند آنجور حرف بزند.
اقدامات مبارزاتی امام باقر(علیهالسّلام)
امام باقر در طول زندگی خود دائماً درگیر بود؛ لااقل دو مرتبه امام باقر اسیر شده، بازداشت شده و او را با غل و زنجیر بردهاند به زندان افکندهاند.
در زندان هم، امام با تبلیغات مهیّج خود آنچنان زندانیها و زندانبانها را فریفته و مجذوب خود میکند که میبیند در زندان نگه داشتن امام باقر مصلحت نیست.
اقدامات مبارزاتی امام صادق (علیهالسّلام)
بعضی خیال میکنند قدرتهای زمان مجال نداشتند به امام بپردازند، لذا امام صادق بساط عمی را پهن میکنند و چهار هزار نفر پای درسش جمع میشدند، ولی قصه اینجوری نبوده است.
۱) کسانی هستند که میرفتند به تبعیدگاه امام صادق، سه روز میماندند که امام را ببینند، و از بس مأمورین زیاد بودند، برایشان این امکان دست نمیداد و برمیگشتند.
۲) بعضیشان کسانی بودند که امام را در حال تواری و فرار که بهطور مخفی از یک جایی به جای دیگر میرفت، میدیدند.
۳) بعضی در مدینه مخفیانه خانهی امام صادق میرفتند.
۴) بعضی از ناراضیهای زمان میرفتند به خانهی امام صادق و امام به اینها میگفت مصلحت نیست من و شما با هم تماس بگیریم.
در این فرصت امام صادق(علیهالسلام) مجال پیدا کرد که اوّلاً جمعیّت را توسعه بدهد، ثانیاً به آنها بیاموزد و آگاهی به آنها بدهد که طاغوتی که در قرآن هست، همین قدرت زمانه است.
اقدامات مبارزاتی امام کاظم(علیهالسّلام)
موسیبنجعفر بیش از دیگر ائمّه رویاروی قدرت زمان قرار گرفته و به صراحت بیشتری با او حرف زدهاند. قیامهای پیدرپی سادات در این دوره تاریخی وجود پیدا کرده و اوضاع حکومت را متزلزل میکرده است.
هارونالرّشید به حضرت گفت ما حاضریم فدک را به شما پس بدهیم. امام فرمود من فدک را از تو نمیگیرم مگر بهطور کامل و بعد حد آن را ترسیم کرد. هارونالرّشید گفت: برای ما دیگر چه ماند؟ پس بیا جای من بنشین! حضرت هم فرمود آن روز فدک شعار بود در مقابل دستگاه غاصب خلافت و امروز شعار چیز دیگری است.
دوران پنج امام آخر(علیهمالسّلام)
در دورهی بعد از امام هشتم، یعنى امام نهم، امام دهم و امام یازدهم، مسئلهی شیعه خیلی عمیقتر بود؛ شیعیان زیادتر بودند، ضربتهای کاریتر وارد میآوردند. این است که این سه امام دائماً در حال حبس و تبعید و زجر و شکنجه بودند.
این سه امام، هر سه جوان بودند، میدانید؛ امام نهم و دهم و یازدهم در سنین جوانى شهید شدند، در سنین میان ۲۵ سالگى تا ۳۵ سالگى.
در روزگار این ائمه، شیعیان به اوج فعّالیّت رسیده بودهاند و تشکیلات امام تا داخل تشکیلات خلافت و قدرت زمان گسترش داشته است.
شروع تشکیلات پنهان شیعه از زمان امام حسن(علیهالسّلام)
امام حسن مجتبی تشکیلات پنهانی تشیع را شروع کرد. در زمان خلفای سهگانه، شیعه مطلقا در حال استتار نبودهاند؛ ابتدای این قافله از زمان امام حسن است.
حزب سیاسى شیعه، یعنى حزبى که فعّالیّت سیاسى دارد با دریافت خاصّى از اسلام؛ که این درک را از پیغمبر به واسطهى على گرفته است.
تعبیر کنایی از علت صلح
امام حسن میفرماید علّتى که موجب شد پیغمبر با کفّار قریش و کفّار مکّه در سال ششم از هجرت عقد صلح ببندد و با آنها مصالحه کند، همان علّت موجب شد که من عین همان قرارداد را با معاویه ببندم.
در طول دو سالی که میان صلح حدیبیّه و فتح مکّه واقع شد، عدّهی مسلمانها برابر بود با دو برابر تمام مسلمانهایی که از اوّل بعثت تا آن روز مسلمان شده بودند و این برکت آن صلح بود. امام حسن میگوید علّت صلح من هم با معاویه این است.
دلیل انتخاب صلح
اگر امام حسن با همان عدّهی کم وارد میدان جنگ با معاویه میشد، از دو حال خارج نبود:
۱) امام حسن در این جنگ کشته نمیشد. در این حالت یا اسیر میشد یا مجبور میشد تسلیم بشود. و در ادامه یا با منت معاویه آزاد میشد و یا مجبور به تن دادن به صلحی میشد که غلبه با معاویه بود.
۲) امام حسن کشته میشدند. در این حالت امام حسین هم وارد میدان میشد و کشته میشد. بقیه اصحاب وفادار نیز کشته میشدند و امام حسن را هم یک آدم اخلالگر در تاریخ برمیشمردند.
اگر امام مجتبىٰ کشته میشد، امروز از اسلام یا نامى نبود یا اگر نامى بود، شخصیّت اوّل اسلام معاویةبن ابىسفیان بود. یعنى آن اسلامى که شالودهى کاخ سبز است؛ آن اسلامى که پشتوانهى ظلم و قدرتهای غاصب است.
مفاد صلحنامهی امام حسن(علیهالسّلام)
معاویه کاغذ سفیدْامضائی برای امام میفرستد و همه شروط را میپذیرد و فقط حکومت را میخواهد، بالطبع امام هم هرآنچه به مصلحت اسلام بود را مینویسد. برخی مواد صلحنامه که در تاریخ گزارش شده است:
۱) اسم تو امیرالمؤمنین نیست، یعنی خلیفهی رسمی از نظر ما نیستی.
۲) حق نداری به جان یکی از افراد شیعه تعرّض کنی.
۳) حق نداری حکومت را موروثی خاندان خودت بکنی و کسی را بعد از خودت معیّن کنی.
۴) بعد از تو حکومت از آنِ حسن است و اگر او نبود از آنِ حسین.
علّامه آلیاسین میگوید: «ما در موادّ صلحنامه هرچه دیدیم به مصلحت امام حسن است، یقین میکنیم جزو صلحنامه است، هرچه به ضرر امام حسن است یقین میکنیم جزو صلحنامه نیست؛ چون امام حسن به ضرر خودش که چیزى نمینویسد، به نفع خودش مینویسد.»
امام این صلحنامه را امضا میکند، جنگ را قطع میکند، امّا بهعنوان آتشبس. آتش بس یعنی فرصت تدارک امکانات تازه نه اینکه به نفع دیگری میدان را ترک کنی و از اهداف خویش دست بکشی.
فواید صلح
در ضمنِ صلحنامه، معاویه در تاریخ رسوا شد.
بزرگترین و مقتدرترین دشمن معاویه، یعنى امام حسن، در دنیا براى ادامهى دشمنى خود با معاویه باقى ماند.
حزب تشیّع تشکیل شد و زمینهى انقلابهاى بعدى و برافتادن و انقراض حکومت بنىامیّه فراهم آمد.
رابطهى نسلهاى آینده با مکتب اسلام و چهرهى واقعى قرآن محفوظ ماند.