1378/06/09
بیانات در دیدار خانوادههاى شهداى تربتجام
بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین. والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الأطهرین الأطیبین المنتجبین. سیّما بقیةالله فی الارضین.
از اینکه در جمع شما خانوادههای مکرّم شهیدان عزیزمان در شهر تربت جام و مناطق اطراف آن حضور پیدا کردهام، خدا را سپاسگزارم. عطر شهادت از این جلسهی شما به مشام میرسد. همهی این شور و احساسی که شما خانوادههای مکرّم شهیدان عزیز از خود بروز میدهید، از برکات خون مطهّر همان شهیدان است. امروز ما هر چه داریم، به برکت شهیدان داریم. اگر امروز بحمدالله این ملت در سطح بینالمللی، عزّت و عظمت دارد؛ اگر پرچم اسلام در این کشور برافراشته است؛ اگر ملت ما حول محور قرآن کریم و احکام مقدس اسلام متّحد است؛ اگر آفاق آیندهی این کشور روشن است؛ اگر دولتمردان این کشور، این فرصت و این توفیق را دارند که به مردم خدمت کنند و اگر ملت و جوانان در سایهی امنیت و عزّتی که اسلام به ملت ایران داده است، میتوانند با گامهای استوارِ خود راه آینده را بپیمایند، همه و همه به برکت خون شهیدان عزیز شماست.
در همهی ملتها، عزیز و عزیزتر، آن کسی است که فداکاری میکند. در میان همهی اقوام و ملل عالم، آن جوانی که جان خود را در عنفوان جوانی بر کف دست میگیرد و فداکاری میکند، عزیزترین است. در میان همهی کشورها و همهی ملتها آن خانوادهای که جوان و نهال برومند خود را تقدیم آرمانهای والای ملت کرده است، سربلند و مفتخر است. این مخصوص کشور ما نیست؛ اما یک چیز مخصوص کشور ماست و آن این است که شهادت و فداکاری برای این آرمانها، بهعنوان برجستهترین فضیلتهای دینی به حساب میآید که در حدیثی وارد شده است: «فوق کل برٍ برٌ حتی یقتل الرجل فی سبیلالله» (۱)؛ هر خوبی و هر عمل نیکی که شما فرض کنید، بالاتر از آن هم هست، تا به کشته شدن در راه خدا میرسد که بالاتر از آن، هیچ عملی وجود ندارد. خیلیها در طول سالهای متمادی در این کشور تلاش کردند تا روح فداکاری و مردانگی و از خود گذشتگی را از این ملت بگیرند.
آن کسانیکه قبل از انقلاب در جریان قضایای این کشور و سیاستهای دشمنان این کشور قرار داشتند، میدانند من چه میگویم. میخواستند آحاد مردم، بخصوص جوانان را سرگرم به آرزوهای حقیر زندگی کنند، جوانان را به شهوات سوق دهند، انسانها را خودپرست و فردپرست کنند، آرمان جمعی و هدف عمومی را از این ملت بگیرند، یا هدفهای کاذب درست کنند. میخواستند ملت ایران را که در طول تاریخ بهعنوان یک ملت دلاور و یک ملت شجاع شناخته شده بود، تسلیم زورگوییهای خودشان کنند. موفّق هم شده بودند؛ اما اسلام، ملت ایران را نجات داد. اسلام، این ملت - مردان و زنان - را بیدار کرد و آنها را از تلخی ذلّت در مقابل دشمنان، آگاه نمود.
عزیزان من! جوانانی که پدرانتان را ندیدید، یا در دوران کودکی خود چند صباحی آنها را دیدید و رنج نداشتن پدر را در طول جوانی خود حس میکنید؛ ای فرزندان شهدا! پدران شما به این ملت، به این کشور و این مرزها عظمت و استقلال و آزادی دادند؛ خون پدران شما هدر نرفت. ای پدران و مادران شهدای عزیز ما! خون جوانان برومند شما که آنها را با خون دل بزرگ کردید و شهید شدند، هدر نرفت؛ خدا نخواست. ارادهی بیگانگان بر این کشور حکومت میکرد. بیگانهپرستان بر این سرزمین وسیع و پهناور حکومت میکردند. منافع ملی و رشد شخصیت ملت، مورد اعتنای آنها نبود. آنها میخواستند با اربابان خودشان - با قدرتمندان بینالمللی - در یک قرارداد ننگین توافق کنند که اینجا سلطنت کنند، آنها هم هرچه میخواهند از این ملت غارت کنند و ببرند و ارادهی خودشان را بر این ملت تحمیل نمایند، ملت هم در زیر سایهی شوم چنین قراردادهای ننگینی، هر طور که میخواهد بندگی کند؛ در فقر، در تنگدستی، در ذلّت، در بیدینی و غرق در شهوات! فقر و اسارت و فساد باهم! اگر جوانان، غیور مردان و غیور زنانِ این ملت نبودند، این انقلاب نمیتوانست این ملت را نجات دهد. اگر جوانان شما نبودند، امام عزیز و بزرگوار ما با همهی عظمتش نمیتوانست کاری انجام دهد. هنر بزرگ امام این بود که قدر این ملت را دانست، قدرت این ملت را کشف کرد، شخصیت زنان و مردان مؤمن و نفوذ ایمان در اعماق دل این ملت را تشخیص داد، برروی آن تکیه کرد و این ملت به پا خاست.
چرا با ملت ایران دشمنند؟ چون ملت ایران نمیخواهد تسلیم زورگوییهای دشمنان شود. علّت، فقط همین است. چرا سگهای دستآموز و زنجیری خودشان را به جان ملت ایران میاندازند؟ چون ملت ایران به برکت اسلام میخواهد خودش حاکم کشور و سرزمین خود باشد، این سرزمین غنی را احیا کند و نظام سعادتمند و دارای عزّت و ملت سرافرازی شکل دهد. دشمن، این را نمیخواهد. من نمیخواهم از کشورهای دیگر اسلامی اسم بیاورم؛ اسم بعضی از کشورها اسلامی است، اما چه اسلامی! اسلامی که مردم نمازشان را میخوانند، اما سرنوشت، نفس، ثروت، ادارهی امور و فرهنگشان در مشت امریکاییهاست، اسلام است!؟ چه اسلامی است که سران آن کشورها با ظاهر اسلامی، رفتار فرعونی دارند!؟ کشوری که رؤسای آن با مردمشان قهرند، مردمشان با آنها قهرند، نه آنها از زندگی اینها خبر دارند، نه اینها از زندگی آنها خبر دارند؛ ارادهی مردم در قانونگذاری، در انتخاب مجریان و در موضعگیری سیاسی، در هیچکدام دخالت ندارد، آیا کشور اسلامی است!؟ اگر دشمن اشاره کند که باید روابطتان را با اسرائیل، حسنه کنید، حسنه میکنند! حالا اسرائیل یک ملت مسلمان - یعنی ملت فلسطین - را قلع و قمع کرده است، کرده باشد! اگر اسرائیل اشاره کند که باید روابطتان را با فلان ملتِ مسلمان تیره کنید، گوش میکنند! حالا اسلام گفته است که برادران مسلمان باید با هم مهربان باشند و جنگ نداشته باشند، گفته باشد! این کشور شد اسلامی!؟ کشوری به ظاهر اسلامی، در باطن امریکایی و طاغوتی! به ظاهر اسلامی، در باطن شیطانی! رؤسای کشور، مست در شهوات و غرق در فساد و ذخایر کشور زیر دست و پای بیگانگان!
بله؛ استکبار جهانی میخواست و میخواهد که کشور ایران هم آنطور باشد. اینجا هم کسانی حکومت کنند که اگر امریکا اشاره کرد با فلان کشور، بد باشید، بد شوند؛ اگر گفت خوب باشید، خوب شوند؛ اگر گفت با فلان کشورِ مسلمان وارد جنگ شوید، وارد جنگ بشوند؛ اگر گفت درهای مخازن زیرزمینی خودتان را به روی غارتگران بینالمللی باز کنید، باز کنند! آنها در ایران، چنین دولتی، چنین مسؤولانی و چنین ملتی میخواهند! اما اسلام اجازه نداده است. اسلام، ملت مسلمان را عزیز و سربلند، غنی و بهرهمند، دارای روح برادری و عدالت و دولتمردان را بندگان خدا، متواضع و دارای روابط صمیمانه با ملتشان میخواهد. این را انقلاب به ما داده است. امروز ملت ایران با مسؤولان خودش دارای روابط و پیوندهای مستحکم عاطفی است. امروز شما در هیچ جای دنیا کشوری را پیدا نمیکنید که اگر مسؤولان آن کشور وارد شهری شوند، مردم با آنها آن رفتاری را بکنند که امروز شما مردم تربتجام با این خدمتگزارتان کردید. این محبّتها، این صمیمیّتها، این عشق و احترام متقابلِ مسؤولان و مردم، همانطوری که در تربت جام است، در هر نقطهای از این کشور بزرگ و پهناور هم که شما بروید، همین قضایاست، همین مردمند، همین شور و محبّت و همین عواطف جوشان است، همین ارتباط قلبی فیمابین و همین احساسات پاک و صمیمانه است. امروز شما در دنیا هیچ جا را پیدا نمیکنید که چنین پیوند مستحکمی بین مسؤولان و مردم باشد.
عزیزان من! این پیوند را چه عاملی بهوجود آورده است؟ اسلام، ایمان اسلامی. شخص، مطرح نیست؛ مردم با پیوند ایمانی با مسؤولان مرتبطند، به آنان اعتماد دارند و محبّت میورزند. این پرچم اسلام و ایمان را که موجب شده است مسؤولان، خدمتگزار مردم و مردم هم دوستدار مسؤولان باشند - که این به برکت اسلام است - چه کسی در این مملکت برافراشت و نگهداشت؟ فرزندان و جوانان شما، شهیدان عزیز، پدران جوانانی از قبیل همین دختر خانم جوان که این قطعهی زیبا را خواند و این نوجوانانی که فرزندان شهدا هستند. صف اوّل، شهدا هستند. در قیامت هم گروه اوّلی که انشاءالله مورد لطف و رحمت و رضوان الهی قرار میگیرند، شهدایند. و صف دوم، پدران و مادران و خانوادهها هستند. شما پدران و مادران به گردن این انقلاب و این کشور، خیلی حق دارید. صبر شما، تحمّل و بردباری شما، تسلیم شما در مقابل حادثهی تلخی که چون در راه خداست، شیرین به کام شما میآید، پیش خدا خیلی اهمیت دارد.
یک مادر، فقدان عزیز خودش را چطور تحمّل میکند!؟ دوری گلی را که در طول سالهای متمادی در آغوش خود پرورده و نهالی را که با زلال محبّت خود آبیاری کرده است، چطور تحمّل میکند!؟ ولی ما، مادران عزیزی را سراغ داشتیم و سراغ داریم که در غم شهادت فرزند شهید خود، حتّی خم به ابرو نیاوردند! بنده گاهی که به دیدار خانوادههای شهدا مشرّف میشوم و از روی ارادت به آنها سری میزنم، بعضی از مادران میگویند ما گریه نمیکنیم تا دشمن، احساس ضعف در ما نکند. بنده به آن مادران عرض کردهام نه؛ گریه کنید، گریه اشکالی ندارد. ما باید به آنها بگوییم گریه کنید! چقدر عظمت در این دلها و در این روحها نهفته است!؟ پدران همینطور، مادران هم همینطور. فرزندانی هم که امروز به دوران جوانی رسیدهاند، بهخاطر شهادت پدرانشان افتخار میکنند؛ اینها خیلی عزیزند. همسران شهدا هم همینطور. جانبازان هم مثل شهدا هستند. جانباز قطع نخاعی، این جوانی که جوانی خودش را در راه خدا از دست داده، کم چیزی را از دست نداده است؛ اما با افتخار، با شرف و با عزّت، تحمّل میکند. خانوادهها، مخصوصاً همسران جانبازان هم همینطور. آزادگان هم بعضی دو سال، بعضی پنج سال، بعضی ده سال در اسارت دشمن بودند و در مقابل دشمن، ضعف نشان ندادند. آبروی ملت ایران و آبروی کشور و امام را حفظ کردند، تا سرفراز به خانهی خودشان برگشتند. خانوادهها، پدران و مادران، همسران و فرزندانشان، همه بر گردن انقلاب حق دارند.
عزیزان من! شادابی این انقلاب به این است که عزّت شهیدان، عزّت خانوادههای شهیدان و ایثارگران و احترام آنها محفوظ بماند و ارزش کار آنها فراموش نشود. بعضیها میخواهند یاد شهدا را هم به فراموشی بسپارند. ما متأسفانه کسانی را داریم - بخصوص بعضی روشنفکرنمایان و قلم بهدستان - که میخواهند یاد شهدا و ایثارگران از خاطرهها محو شود؛ یعنی یاد شهامت و شجاعت و عظمت این ملت، از خاطرهها برود! این خلاف مصلحت ملی و خلاف راه سعادت ملت است؛ این خلاف مصالح ملتی است که میخواهد آرمانهای بزرگ را دنبال کند. باید یاد شهدا را زنده نگه داشت. خانوادههای شهدا! به شهیدانتان افتخار کنید. جانبازان! افتخار کنید به اینکه در راه خدا امتحان سختی دادید. آزادگان! افتخار کنید که در دوران اسارت، از خود ضعف نشان ندادید. خانوادههایتان هم باید افتخار کنند. افتخار به معنای تکبّر و به معنای حقیر دانستن دیگران نیست؛ به معنای شکر کردن خداست. خدا را شاکر باشید که این نعمت بزرگ را به شما و به ملتتان داده است.
پروردگارا! روح شهیدان ما را روزبهروز دربارگاه قدس خود مقرّبتر فرما. پروردگارا! جانبازان عزیز ما را شفا عنایت فرما. پروردگارا! دلهای داغدیده و رنج کشیدهی خانوادههای شهدا و جانبازان و ایثارگران را با مرهم لطف و رحمت خود شفا عنایت کن. پروردگارا! این ملت را بر دشمنانش پیروز و قدرت این ملت را روزبهروز بیشتر کن. پروردگارا! هرکس به این مردم خدمت میکند، هرکس برای این مردم زحمت میکشد، مسؤولان دلسوز و زحمتکش را از خزانهی لطف خودت، اجر و فیض معنوی عنایت کن. پروردگارا! ما را هم با مرگ افتخارآمیز شهیدان بمیران. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، آنچه گفتیم و آنچه شنیدیم، برای خودت و در راه خودت قرار بده و به کرمت آن را از ما قبول فرما.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) خصال، ص ۹
الحمدلله ربّ العالمین. والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الأطهرین الأطیبین المنتجبین. سیّما بقیةالله فی الارضین.
از اینکه در جمع شما خانوادههای مکرّم شهیدان عزیزمان در شهر تربت جام و مناطق اطراف آن حضور پیدا کردهام، خدا را سپاسگزارم. عطر شهادت از این جلسهی شما به مشام میرسد. همهی این شور و احساسی که شما خانوادههای مکرّم شهیدان عزیز از خود بروز میدهید، از برکات خون مطهّر همان شهیدان است. امروز ما هر چه داریم، به برکت شهیدان داریم. اگر امروز بحمدالله این ملت در سطح بینالمللی، عزّت و عظمت دارد؛ اگر پرچم اسلام در این کشور برافراشته است؛ اگر ملت ما حول محور قرآن کریم و احکام مقدس اسلام متّحد است؛ اگر آفاق آیندهی این کشور روشن است؛ اگر دولتمردان این کشور، این فرصت و این توفیق را دارند که به مردم خدمت کنند و اگر ملت و جوانان در سایهی امنیت و عزّتی که اسلام به ملت ایران داده است، میتوانند با گامهای استوارِ خود راه آینده را بپیمایند، همه و همه به برکت خون شهیدان عزیز شماست.
در همهی ملتها، عزیز و عزیزتر، آن کسی است که فداکاری میکند. در میان همهی اقوام و ملل عالم، آن جوانی که جان خود را در عنفوان جوانی بر کف دست میگیرد و فداکاری میکند، عزیزترین است. در میان همهی کشورها و همهی ملتها آن خانوادهای که جوان و نهال برومند خود را تقدیم آرمانهای والای ملت کرده است، سربلند و مفتخر است. این مخصوص کشور ما نیست؛ اما یک چیز مخصوص کشور ماست و آن این است که شهادت و فداکاری برای این آرمانها، بهعنوان برجستهترین فضیلتهای دینی به حساب میآید که در حدیثی وارد شده است: «فوق کل برٍ برٌ حتی یقتل الرجل فی سبیلالله» (۱)؛ هر خوبی و هر عمل نیکی که شما فرض کنید، بالاتر از آن هم هست، تا به کشته شدن در راه خدا میرسد که بالاتر از آن، هیچ عملی وجود ندارد. خیلیها در طول سالهای متمادی در این کشور تلاش کردند تا روح فداکاری و مردانگی و از خود گذشتگی را از این ملت بگیرند.
آن کسانیکه قبل از انقلاب در جریان قضایای این کشور و سیاستهای دشمنان این کشور قرار داشتند، میدانند من چه میگویم. میخواستند آحاد مردم، بخصوص جوانان را سرگرم به آرزوهای حقیر زندگی کنند، جوانان را به شهوات سوق دهند، انسانها را خودپرست و فردپرست کنند، آرمان جمعی و هدف عمومی را از این ملت بگیرند، یا هدفهای کاذب درست کنند. میخواستند ملت ایران را که در طول تاریخ بهعنوان یک ملت دلاور و یک ملت شجاع شناخته شده بود، تسلیم زورگوییهای خودشان کنند. موفّق هم شده بودند؛ اما اسلام، ملت ایران را نجات داد. اسلام، این ملت - مردان و زنان - را بیدار کرد و آنها را از تلخی ذلّت در مقابل دشمنان، آگاه نمود.
عزیزان من! جوانانی که پدرانتان را ندیدید، یا در دوران کودکی خود چند صباحی آنها را دیدید و رنج نداشتن پدر را در طول جوانی خود حس میکنید؛ ای فرزندان شهدا! پدران شما به این ملت، به این کشور و این مرزها عظمت و استقلال و آزادی دادند؛ خون پدران شما هدر نرفت. ای پدران و مادران شهدای عزیز ما! خون جوانان برومند شما که آنها را با خون دل بزرگ کردید و شهید شدند، هدر نرفت؛ خدا نخواست. ارادهی بیگانگان بر این کشور حکومت میکرد. بیگانهپرستان بر این سرزمین وسیع و پهناور حکومت میکردند. منافع ملی و رشد شخصیت ملت، مورد اعتنای آنها نبود. آنها میخواستند با اربابان خودشان - با قدرتمندان بینالمللی - در یک قرارداد ننگین توافق کنند که اینجا سلطنت کنند، آنها هم هرچه میخواهند از این ملت غارت کنند و ببرند و ارادهی خودشان را بر این ملت تحمیل نمایند، ملت هم در زیر سایهی شوم چنین قراردادهای ننگینی، هر طور که میخواهد بندگی کند؛ در فقر، در تنگدستی، در ذلّت، در بیدینی و غرق در شهوات! فقر و اسارت و فساد باهم! اگر جوانان، غیور مردان و غیور زنانِ این ملت نبودند، این انقلاب نمیتوانست این ملت را نجات دهد. اگر جوانان شما نبودند، امام عزیز و بزرگوار ما با همهی عظمتش نمیتوانست کاری انجام دهد. هنر بزرگ امام این بود که قدر این ملت را دانست، قدرت این ملت را کشف کرد، شخصیت زنان و مردان مؤمن و نفوذ ایمان در اعماق دل این ملت را تشخیص داد، برروی آن تکیه کرد و این ملت به پا خاست.
چرا با ملت ایران دشمنند؟ چون ملت ایران نمیخواهد تسلیم زورگوییهای دشمنان شود. علّت، فقط همین است. چرا سگهای دستآموز و زنجیری خودشان را به جان ملت ایران میاندازند؟ چون ملت ایران به برکت اسلام میخواهد خودش حاکم کشور و سرزمین خود باشد، این سرزمین غنی را احیا کند و نظام سعادتمند و دارای عزّت و ملت سرافرازی شکل دهد. دشمن، این را نمیخواهد. من نمیخواهم از کشورهای دیگر اسلامی اسم بیاورم؛ اسم بعضی از کشورها اسلامی است، اما چه اسلامی! اسلامی که مردم نمازشان را میخوانند، اما سرنوشت، نفس، ثروت، ادارهی امور و فرهنگشان در مشت امریکاییهاست، اسلام است!؟ چه اسلامی است که سران آن کشورها با ظاهر اسلامی، رفتار فرعونی دارند!؟ کشوری که رؤسای آن با مردمشان قهرند، مردمشان با آنها قهرند، نه آنها از زندگی اینها خبر دارند، نه اینها از زندگی آنها خبر دارند؛ ارادهی مردم در قانونگذاری، در انتخاب مجریان و در موضعگیری سیاسی، در هیچکدام دخالت ندارد، آیا کشور اسلامی است!؟ اگر دشمن اشاره کند که باید روابطتان را با اسرائیل، حسنه کنید، حسنه میکنند! حالا اسرائیل یک ملت مسلمان - یعنی ملت فلسطین - را قلع و قمع کرده است، کرده باشد! اگر اسرائیل اشاره کند که باید روابطتان را با فلان ملتِ مسلمان تیره کنید، گوش میکنند! حالا اسلام گفته است که برادران مسلمان باید با هم مهربان باشند و جنگ نداشته باشند، گفته باشد! این کشور شد اسلامی!؟ کشوری به ظاهر اسلامی، در باطن امریکایی و طاغوتی! به ظاهر اسلامی، در باطن شیطانی! رؤسای کشور، مست در شهوات و غرق در فساد و ذخایر کشور زیر دست و پای بیگانگان!
بله؛ استکبار جهانی میخواست و میخواهد که کشور ایران هم آنطور باشد. اینجا هم کسانی حکومت کنند که اگر امریکا اشاره کرد با فلان کشور، بد باشید، بد شوند؛ اگر گفت خوب باشید، خوب شوند؛ اگر گفت با فلان کشورِ مسلمان وارد جنگ شوید، وارد جنگ بشوند؛ اگر گفت درهای مخازن زیرزمینی خودتان را به روی غارتگران بینالمللی باز کنید، باز کنند! آنها در ایران، چنین دولتی، چنین مسؤولانی و چنین ملتی میخواهند! اما اسلام اجازه نداده است. اسلام، ملت مسلمان را عزیز و سربلند، غنی و بهرهمند، دارای روح برادری و عدالت و دولتمردان را بندگان خدا، متواضع و دارای روابط صمیمانه با ملتشان میخواهد. این را انقلاب به ما داده است. امروز ملت ایران با مسؤولان خودش دارای روابط و پیوندهای مستحکم عاطفی است. امروز شما در هیچ جای دنیا کشوری را پیدا نمیکنید که اگر مسؤولان آن کشور وارد شهری شوند، مردم با آنها آن رفتاری را بکنند که امروز شما مردم تربتجام با این خدمتگزارتان کردید. این محبّتها، این صمیمیّتها، این عشق و احترام متقابلِ مسؤولان و مردم، همانطوری که در تربت جام است، در هر نقطهای از این کشور بزرگ و پهناور هم که شما بروید، همین قضایاست، همین مردمند، همین شور و محبّت و همین عواطف جوشان است، همین ارتباط قلبی فیمابین و همین احساسات پاک و صمیمانه است. امروز شما در دنیا هیچ جا را پیدا نمیکنید که چنین پیوند مستحکمی بین مسؤولان و مردم باشد.
عزیزان من! این پیوند را چه عاملی بهوجود آورده است؟ اسلام، ایمان اسلامی. شخص، مطرح نیست؛ مردم با پیوند ایمانی با مسؤولان مرتبطند، به آنان اعتماد دارند و محبّت میورزند. این پرچم اسلام و ایمان را که موجب شده است مسؤولان، خدمتگزار مردم و مردم هم دوستدار مسؤولان باشند - که این به برکت اسلام است - چه کسی در این مملکت برافراشت و نگهداشت؟ فرزندان و جوانان شما، شهیدان عزیز، پدران جوانانی از قبیل همین دختر خانم جوان که این قطعهی زیبا را خواند و این نوجوانانی که فرزندان شهدا هستند. صف اوّل، شهدا هستند. در قیامت هم گروه اوّلی که انشاءالله مورد لطف و رحمت و رضوان الهی قرار میگیرند، شهدایند. و صف دوم، پدران و مادران و خانوادهها هستند. شما پدران و مادران به گردن این انقلاب و این کشور، خیلی حق دارید. صبر شما، تحمّل و بردباری شما، تسلیم شما در مقابل حادثهی تلخی که چون در راه خداست، شیرین به کام شما میآید، پیش خدا خیلی اهمیت دارد.
یک مادر، فقدان عزیز خودش را چطور تحمّل میکند!؟ دوری گلی را که در طول سالهای متمادی در آغوش خود پرورده و نهالی را که با زلال محبّت خود آبیاری کرده است، چطور تحمّل میکند!؟ ولی ما، مادران عزیزی را سراغ داشتیم و سراغ داریم که در غم شهادت فرزند شهید خود، حتّی خم به ابرو نیاوردند! بنده گاهی که به دیدار خانوادههای شهدا مشرّف میشوم و از روی ارادت به آنها سری میزنم، بعضی از مادران میگویند ما گریه نمیکنیم تا دشمن، احساس ضعف در ما نکند. بنده به آن مادران عرض کردهام نه؛ گریه کنید، گریه اشکالی ندارد. ما باید به آنها بگوییم گریه کنید! چقدر عظمت در این دلها و در این روحها نهفته است!؟ پدران همینطور، مادران هم همینطور. فرزندانی هم که امروز به دوران جوانی رسیدهاند، بهخاطر شهادت پدرانشان افتخار میکنند؛ اینها خیلی عزیزند. همسران شهدا هم همینطور. جانبازان هم مثل شهدا هستند. جانباز قطع نخاعی، این جوانی که جوانی خودش را در راه خدا از دست داده، کم چیزی را از دست نداده است؛ اما با افتخار، با شرف و با عزّت، تحمّل میکند. خانوادهها، مخصوصاً همسران جانبازان هم همینطور. آزادگان هم بعضی دو سال، بعضی پنج سال، بعضی ده سال در اسارت دشمن بودند و در مقابل دشمن، ضعف نشان ندادند. آبروی ملت ایران و آبروی کشور و امام را حفظ کردند، تا سرفراز به خانهی خودشان برگشتند. خانوادهها، پدران و مادران، همسران و فرزندانشان، همه بر گردن انقلاب حق دارند.
عزیزان من! شادابی این انقلاب به این است که عزّت شهیدان، عزّت خانوادههای شهیدان و ایثارگران و احترام آنها محفوظ بماند و ارزش کار آنها فراموش نشود. بعضیها میخواهند یاد شهدا را هم به فراموشی بسپارند. ما متأسفانه کسانی را داریم - بخصوص بعضی روشنفکرنمایان و قلم بهدستان - که میخواهند یاد شهدا و ایثارگران از خاطرهها محو شود؛ یعنی یاد شهامت و شجاعت و عظمت این ملت، از خاطرهها برود! این خلاف مصلحت ملی و خلاف راه سعادت ملت است؛ این خلاف مصالح ملتی است که میخواهد آرمانهای بزرگ را دنبال کند. باید یاد شهدا را زنده نگه داشت. خانوادههای شهدا! به شهیدانتان افتخار کنید. جانبازان! افتخار کنید به اینکه در راه خدا امتحان سختی دادید. آزادگان! افتخار کنید که در دوران اسارت، از خود ضعف نشان ندادید. خانوادههایتان هم باید افتخار کنند. افتخار به معنای تکبّر و به معنای حقیر دانستن دیگران نیست؛ به معنای شکر کردن خداست. خدا را شاکر باشید که این نعمت بزرگ را به شما و به ملتتان داده است.
پروردگارا! روح شهیدان ما را روزبهروز دربارگاه قدس خود مقرّبتر فرما. پروردگارا! جانبازان عزیز ما را شفا عنایت فرما. پروردگارا! دلهای داغدیده و رنج کشیدهی خانوادههای شهدا و جانبازان و ایثارگران را با مرهم لطف و رحمت خود شفا عنایت کن. پروردگارا! این ملت را بر دشمنانش پیروز و قدرت این ملت را روزبهروز بیشتر کن. پروردگارا! هرکس به این مردم خدمت میکند، هرکس برای این مردم زحمت میکشد، مسؤولان دلسوز و زحمتکش را از خزانهی لطف خودت، اجر و فیض معنوی عنایت کن. پروردگارا! ما را هم با مرگ افتخارآمیز شهیدان بمیران. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، آنچه گفتیم و آنچه شنیدیم، برای خودت و در راه خودت قرار بده و به کرمت آن را از ما قبول فرما.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) خصال، ص ۹