• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1398/03/08
سخنان اساتید دانشگاه‌ها در دیدار رهبر انقلاب

مسئولان از فضای فرهنگی دانشگاه غافل شده‌اند

 https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif در بیست و سومین روز از ماه مبارک رمضان ۱۳۹۸ جمعی از استادان و اعضای هیئتهای علمی دانشگاه‌ها با رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند و ۱۰ نفر از آنان به ارائه دیدگاه‌های خود درباره موضوعات مختلف وضعیت کشور پرداختند. یکی از این اشخاص، سرکار خانم دکتر سهیلا صادقی فسایی، دانشیار و عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بود که طی سخنانی به طرح «مسائلی درباره چالش‌های فرهنگی در دانشگاه» پرداخت. پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR متن و فیلم این سخنان را به شرح زیر منتشر می‌کند.
 

بحث‌هایم را در دو بخش تنظیم کرده بودم که خدمت شما عرض بکنم. فکر می‌کنم که با توجه به محدودیت زمان و صلواتی که دوستان می‌فرستند دیگر اینجا صلوات باران خواهد شد! لذا اگر اجازه بفرمایید من از بحثی که پیرامون زنان و خانواده می‌خواستم بکنم گذر کنم و درواقع به عنوان فردی که سابقه‌ی ۳۰ ساله در دانشگاه تهران دارم و عمدتاً با مراکز آموزشی آشنایی کم و بیشی دارم درواقع یک بحثی را پیرامون مراکز دانشگاهی داشته باشیم.

اگرچه که می‌دانم نقدی که امروز بر دانشگاه وارد می‌کنم احتمالاً برای من تبعاتی را در محیط کاری به بار می‌آورد. اما به جان خریدارم چرا که هدف ارتقای دانشگاه است و به عنوان زنی که مولود انقلاب اسلامی است هرگز به یاد ندارم که در موضع حق‌گرایی درواقع عقب‌نشینی کرده باشم.

همان‌طور که مستحضرید دانشگاه تهران به عنوان دانشگاه مادر همواره نقش مهمی را در حیات سیاسی، اجتماعی کشور ایفا کرده است. اگرچه در کلام گفته می‌شود دانشگاه مادر. اما متأسفانه در عمل روح مادری که حاکی از نگاه مشفقانه، دلسوزانه و متعهدانه است کمتر در این دانشگاه به چشم می‌خورد. متأسفانه تقدم نظم سیاسی بر نظم اجتماعی و نظم علمی، دانشگاه تهران را به جولان‌گاه نزاع‌های سیاسی تبدیل کرده است. و روح تعامل و همدلی را تضعیف نموده است.

امروز بیش از هر زمان دیگری عزل و نصب مدیران دانشگاه و دانشکده‌ها بیشتر از آن که تابع شایستگی‌های علمی، اخلاقی و تجربه باشد تابع باند بازی‌های سیاسی است. روندهای شتابزده و تخلف از رویه‌های متعارف در جذب اعضای هیئت علمی فرصتی را برای بررسی قابلیت‌ها و ظرفیت‌های واقعی افراد باقی نمی‌گذارد و آنچه که در موضوع جذب بیش از هر عاملی نمایان می‌گردد یارگیری سیاسی است. 

متأسفانه متقاضیان جذب از فرصت‌های یکسان و عادلانه برخوردار نمی‌شوند. در این میان بیشتر از همه نیروهایی متضرر می‌گردند که از قابلیت‌های لازم برخوردارند ولی درون قبیله‌های سیاسی قرار نمی‌گیرند. در عوض فضا برای کسانی باز می‌شود که عصاره‌ی وجودی آنها را عوام فریبی تشکیل می‌دهد و بنا بر اقتضائات زمانی شکل و رنگ سیاسی لازم را به خود می‌گیرند. اگر وضعیت به همین منوال پیش رود بیم آن می‌رود که باند بازی‌های سیاسی و حزبی بر شایسته‌سالاری علمی و اخلاقی مستولی گردد و دانشگاه به باتلاق نزاع‌های سیاسی تبدیل گردد.

یقیناً این گونه تغییرات شتاب زده چیزی جز خسارت برای دانشگاه به ارمغان نخواهد آورد. متأسفانه ارتقاهای زودرس یک عده و سنگ اندازی برای عده‌ای دیگر نیز تا حدودی تابع همین بازی‌های سیاسی است و از همه بدتر آن که به شدت تابع سفارشات و پست‌های سیاسی است. این امر می‌تواند به شدت به حیثیت علمی کشور لطمه وارد کند و حس حرمان را برای اساتید ساعی، پرکار و عالمی فراهم سازد که اهل زد و بندهای سیاسی نیستند.

جای بسی تأسف است که عرض کنم حوزه‌های پژوهش در دانشگاه نیز تابع رانت بازی‌های سیاسی است. و معمولاً‌ بودجه‌های پژوهشی کلان در اختیار آن دسته از افرادی قرار می‌گیرد که در بیرون از دانشگاه دارای اتصالات خاصی هستند. لذا حوزه‌ی پژوهش بعضاً نه بر اساس نیازهای واقعی کشور و نه به دست متخصصان و صاحب نظران که به دست عده‌ای صاحب منصب نوپا و نوظهور می‌چرخد که تنها قابلیت آنها جذب رانت‌های پژوهشی است. نگاهی به کارنامه‌ی بعضی از این افراد مؤید گفتار بنده است. و از همه تأسف‌‌بارتر آنکه هیچ نظارت حرفه‌ای و اصولی بر طرح‌های پژوهشی صورت نمی‌گیرد. و معمولاً  ارزیابان و ناظران طرح‌های پژوهشی با زد و بند مجریان انتخاب می‌گردند. و مثل این می‌ماند که در یک تیم پژوهشی یاور و داور و سرور همه از یک قبیله‌اند و به صورت چرخشی در طرح‌های متعدد جایشان عوض می‌شود. لذا دور از انتظار نیست که چنین طرح‌هایی که با پول مردم بیچاره انجام می‌گیرد گره‌ای از درد مردم نگشاید. اگر چه برای مجریان رانت پژوه ثمره‌ی مالی، مقاله‌ای و ارتقاء را به دنبال خواهد داشت.


عدم ارزیابی‌های صحیح و حرفه‌ای از توانایی‌های اساتید و تحمیل رویه‌های ناصواب برای ارتقاء، باب نابهنجاری‌های علمی را در کشور گشوده است. موضوعی که باید سریعاً مورد بازبینی قرار گیرد. نگاهی کمّی‌گرایانه به دانشگاه و ارتقاء موجب شده است که اساتید از کارهای کیفی باز بمانند و دائماً خود را درگیر چاپ مقالات برای ژورنال‌های خارجی نمایند. 

تحمیل چاپ مقاله‌های آی.اس.آی اگرچه در بعضی از حوزه‌های علوم، ریاضی، فنّی، پزشکی می‌تواند منعکس کننده‌ی مشارکت ما در سطح بین‌المللی باشد ولی در حوزه‌های علوم اجتماعی و انسانی چندان توجیه منطقی ندارد. چرا که نتایج در مورد حیات اجتماعی ایران به راحتی در اختیار غربیان قرار می‌گیرد.

نکته‌ی طنزآلود در این است که بر خلاف مسئولین ما که میلیون‌ها تومان را صرف پژوهش می‌کنند اما به نتیجه‌ی تحقیق و کار بست آن علاقه‌ای نشان نمی‌دهند و حتی نمی‌دانند که یافته‌های تحقیق حاکی از چیست. غربی‌ها بدون آنکه ریالی خرج کنند به راحتی به نتایج پژوهش‌ها دست می‌یابند و آن را اساس برنامه‌ریزی‌های خود علیه کشور قرار می‌دهند.

مسئله‌ی دیگری که از اهمیت خاصی برخوردار است وضعیت بغرنج فرهنگی دانشگاه‌های کشور است. سیاست بازی و مدیریت‌های بعضاً نحیف در حوزه‌ی دانشگاه‌ها باعث شده است که هیچ برنامه ریزی اصولی در این زمینه صورت نگیرد. این امر حاکی از آن است که حوزه‌ی معاونت فرهنگی در وزارت علوم و دانشگاه جزء کار، جزء ناکارآمدترین حوزه‌هاست. هیچ برنامه‌ریزی جامع از سوی وزارت علوم برای صیانت از ارزش‌های فرهنگی، مقابله با انواع آسیب‌های اجتماعی و رفتارهای پرخطری که دانشجویان را تهدید می‌کند وجود ندارد.


درگیری‌های اخیر در دانشگاه تهران پیرامون حجاب نشان می‌دهد که دانشگاه فاقد طرح جامع و استراتژی مشخص برای مدیریت این‌گونه مسائل است. حتی به نظر می‌رسد که عده‌ای از مسئولین نسبت به دغدغه‌های فرهنگی حساسیت لازم را از خود نشان نمی‌دهند. غافل از اینکه اگر چیزی به اسم جمهوری اسلامی و ارزش‌های مرتبط به آن نباشد هیچ دلیلی برای مسئولیت حضرات و تداوم مدیریت آنها وجود ندارد. چرا که آنها نیز به نوعی برآمده از همین نظام هستند. جالب است که هنوز مسئولین ذی‌ربط در وزارت علوم به این سؤال پاسخ نداده‌اند که چرا تاوان ناکارآمدی مسئولین را دانشجویان جوان و بیگناه باید بپردازند.

اما سخن آخر پیرامون بحران مدیریت در کشور است. اجازه دهید بی تعارف عرض کنم که ظاهراً گرفتن مسئولیت و مدیریت در کشور ما راحت‌ترین کار است. چرا که اگر قلمرویی که تحت اختیار مدیری است به تباهی هم کشیده شود هیچ تنبیه و یا نظارتی وجود ندارد و حتی مسئولین خود را پاسخگو هم نمی‌دانند. معلوم نیست که این مصونیت سیاسی ناصواب و شغلی برای مدیران از کجا آمده است؟ این امر متأسفانه از جمله معضلاتی است که گریبان‌گیر کشور است. اگر مدیران و مسئولان در هر سازمان و در هر نهادی حدأقل تاوان را برای سوء مدیریت خود می‌پرداختند بی تردید مدیریت کلان کشور امروز از مسائلی چون رانت خواری، رابطه بازی، اختلاس، حقوق نجومی و داستان یک مرد و ده پست رنج نمی‌برد.

اینها اموری نیستند که بتوان آنها را توجیه کرد و یا به راحتی از آنها گذشت. و یا فکر کنیم بیان آنها جایز نیست. این امور موجب دلسردی، ناامیدی، سلب اعتماد در میان مردم می‌گردد و مهم‌ترین آفت اجتماعی را به دنبال خواهد داشت که بی‌تفاوتی و دلسردی است. لذا باید در این زمینه کاری کرد.

ای کاش یک مدیر و مسئول ناکارآمد و بی کفایت که سوء مدیریت‌های وی خسارت‌های جبران ناپذیری را به بار می‌آورد به اندازه‌ی یک سارق گوشی موبایل در این جامعه تنبیه می‌شد. تا این امر به مردم ثابت کند که همه در چشم قانون یکسان هستند. و جمهوری اسلامی با خطاکاران واقعی مدارا نخواهد کرد.

اما متأسفانه حکایت مسئولیت و مدیریت در کشور ما حکایت جالبی است. اگر به هر دلیلی مدیری از یک پست رانده شود از در دیگری وارد و در جایگاه رفیع‌تری قرار می‌گیرد. و این سوء تفاهم شکل می‌گیرد که لازمه‌ی ارتقاء عملکرد ناصواب است نه صواب. ظاهراً اصل بقای انرژی در مورد مدیریت‌های ما خودش را به خوبی نشان می‌دهد. برای مثال عزل مدیر از یک وزارت خانه به نصب وی در وزارت خانه‌ی دیگری تبدیل می‌شود.

اما سخن آخر را با فرازی راجع به موقعیت زنان در دانشگاه به پایان می‌رسانم. اگرچه بیش از شصت درصد از دانشجویان دانشگاه‌ها را زنان تشکیل می‌دهند اما متأسفانه سهم آنها در حوزه‌ی مدیریت دانشگاه بسیار اندک است و ارتقا و جذب آنها برای هیئت علمی همواره با موانع جدی روبروست. جای بسی تأسف است که به عرض برسانم سهم هیئت علمی برای زنان در حال حاضر چیزی حدود ده درصد است و این امر نشان می‌دهد که هنوز تبعیض جنسیتی علیه زنان امری جدی است که نگاه ویژه‌ای را می‌طلبد. شاید اختصاص یک ظرفیت ویژه برای زنان تا حدودی بتواند مشکل را حل کند.

بنده برای دفاع از حقوق زنان تمسک به نظریه‌های غربی را به هیچ وجه جایز نمی‌دانم. چرا که این نظریه‌ها غالباً زنان و مردان را در تقابل و تخاصم با هم قرار می‌دهد. و به جای تأمین عدالت و تناسب بر تشابه و برابری تأکید می‌کند، که چیزی جز ظلم مضاعف را برای زنان به بار نمی‌آورد. و قویاً‌ بر این باورم که راه حل واقعی را باید در گفتمان‌های معیار و فرهنگ غنی اسلامی دنبال کرد. لذا تقاضا دارم که بر علیه تعصبات و تبعیضات جنسی که علیه زنان وجود دارد و ریشه‌ای در دیانت ندارد موضوع را به جدی دنبال کنید. از صبر و حوصله‌ی شما تشکر می‌کنم.