1398/02/30
دیدار شاعران ۹۸
شعرخوانی آقای ناصر فیض
در شب ولادت کریم اهلبیت حضرت امام حسن مجتبی علیهالسلام، جمعی از اهالی فرهنگ، شعر و ادب فارسی با رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند. آقای ناصر فیض از شعرای کشورمان، شعری را در این جلسه قرائت نمود که پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن و فیلم این شعرخوانی را منتشر میکند.
سیاست را نمیخواهم نه از نزدیک نه دورش
ندارد چون پدر، مادر نه آن جورش نه اینجورش
سیاست جنگ بین عدهای سیاس اگر باشد
من شاعر چه ربطی دارم آخر با سلحشورش
اگر ربطی ندارد با سیاست فی المثل دریا
چه شد که در ارومیه درآمد ناگهان شورش
نمیشد خشک و دریا داشت اینک دلبری میکرد
اگر که آب را هرگز نمیکردند مجبورش
وطن یعنی همین خاکی که مینامد مرا دشمن
به جرم عشق ورزیدن به آن همواره مزدورش
فدای خاک پاکش میکنم این جان شیرین را
شود در کام من چون زهر اگر هم شهد انگورش
به طاوسش نمیبخشم اگر خواهد کسی از من
به قدر نیم بالی از دو بال پشهی کورش
یکی میگفت منظور تو را ما خوب فهمیدیم
نمیدانم چه بود از اینکه با من گفت منظورش
ولی من یک دعا خواندم، فرستادم ثوابش را
به روح پرفتوح والد مرحوم مغفورش
پس از آن مصرعی زیبا به یادم آمد از حافظ
سلیمان با چنان حشمت، نظرها بود با مورش
ولی بعد از سلیمان هر که هر چه پافشاری کرد
نشد باری نظر بر مور کردن هیچ مقدورش
برای آنکه گاهی آدمی طوری بد اقبال است
که حتی ماهی مرده نمیافتد ته تورش
که گاهی بی شراب تلخ هم با آن به هر صورت
بیاساید به دنیا ساعتی را بی شر و شورش
سیاست چیز خوبی نیست مخصوصاً در آن دنیا
که هر کس زور میگوید به هر کس میرسد زورش
سیاست گاه مانند زنی زیباست اما من
گذشتم از سر خیر سفید و سبزه و بورش
رهبر انقلاب: تمام شد؟! طیبالله انفاسکم آقای فیض.
سیاست را نمیخواهم نه از نزدیک نه دورش
ندارد چون پدر، مادر نه آن جورش نه اینجورش
سیاست جنگ بین عدهای سیاس اگر باشد
من شاعر چه ربطی دارم آخر با سلحشورش
اگر ربطی ندارد با سیاست فی المثل دریا
چه شد که در ارومیه درآمد ناگهان شورش
نمیشد خشک و دریا داشت اینک دلبری میکرد
اگر که آب را هرگز نمیکردند مجبورش
وطن یعنی همین خاکی که مینامد مرا دشمن
به جرم عشق ورزیدن به آن همواره مزدورش
فدای خاک پاکش میکنم این جان شیرین را
شود در کام من چون زهر اگر هم شهد انگورش
به طاوسش نمیبخشم اگر خواهد کسی از من
به قدر نیم بالی از دو بال پشهی کورش
یکی میگفت منظور تو را ما خوب فهمیدیم
نمیدانم چه بود از اینکه با من گفت منظورش
ولی من یک دعا خواندم، فرستادم ثوابش را
به روح پرفتوح والد مرحوم مغفورش
پس از آن مصرعی زیبا به یادم آمد از حافظ
سلیمان با چنان حشمت، نظرها بود با مورش
ولی بعد از سلیمان هر که هر چه پافشاری کرد
نشد باری نظر بر مور کردن هیچ مقدورش
برای آنکه گاهی آدمی طوری بد اقبال است
که حتی ماهی مرده نمیافتد ته تورش
که گاهی بی شراب تلخ هم با آن به هر صورت
بیاساید به دنیا ساعتی را بی شر و شورش
سیاست چیز خوبی نیست مخصوصاً در آن دنیا
که هر کس زور میگوید به هر کس میرسد زورش
سیاست گاه مانند زنی زیباست اما من
گذشتم از سر خیر سفید و سبزه و بورش
رهبر انقلاب: تمام شد؟! طیبالله انفاسکم آقای فیض.