1398/01/27
پرونده کتاب «در کمین گل سرخ»
بسیجیِ بسیجیان، سپاهیِ سپاهیان و عزتِ ارتشیان
در آستانهی فرارسیدن روز ارتش جمهوری اسلامی ایران، هشتمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت با موضوع گرامیداشت یاد و خاطرهی امیر سپهد شهید علی صیاد شیرازی و انتشار تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب «در کمین گل سرخ» از سوی مؤسسهی پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی در جوار مزار این شهید عزیز در گلزار شهدای بهشت زهرا سلاماللهعلیها تهران برگزار شد.
به همین مناسبت پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در گفتوگو با امیر سرتیپ سیدحسام هاشمی، همرزم شهید صیاد شیرازی در دوران دفاع مقدس و عضو گروه مشاورین نظامی فرماندهی کل قوا، به تبیین ویژگیهای شخصیتی این شهید والامقام پرداخته است.
جنابعالی از چه زمانی شهید صیاد را میشناختید و اولین برخورد شما با ایشان چه زمانی و چگونه بود؟
در مهرماه سال ۵۷ که دانشجوی دورهی عالی شدم، شهید صیاد استاد من بود. ایشان در سه درس، یعنی نقشهخوانی، نقشهبرداری و ورزش استاد ما بودند. من در آن زمان سروان بودم و ایشان هم سروان چهارساله بود. اولین آشنایی من با ایشان در سر کلاس درس بود. یکی از خاطرههای جالبی که از آن زمان به یاد دارم این بود که ایشان وقتی وارد کلاس میشد، خب در آن زمان یعنی زمان طاغوت مرسوم نبود که "به نام خدا" بگویند، ولی ایشان روی تابلوی سیاه "بسم الله الرحمن الرحیم" را مینوشت و زیر لب زمزمه میکرد. من این کار را هم در کلاس نقشهخوانی، هم نقشهبرداری دیدم و در ورزش هم که روزهای دوشنبه بود، دانشجوها را صبح جمع میکرد و بعد "بسم الله الرحمن الرحیم" را تکرار میکرد.
در ۱۷ شهریورماه سال ۵۷ نیز تازه حکومت نظامی اعلام شده بود و ما هم چون بچه مذهبی بودیم تکلیفمان را نمیدانستیم که باید در ارتش بمانیم یا برویم. بر همین اساس من و همرزمم که برادرخانمم بود و با هم در پشت یک میز مینشستیم، متوجه شدیم که این استاد با بقیهی اساتید فرق دارد. به همین دلیل هر روز به بهانهی سؤال پرسیدن مزاحمش میشدم تا بفهمم که ایشان با کجا ارتباط دارد و چهجور شخصیتی است. ایشان هم طفره میرفت اما بالاخره گیرش انداختم و گفتم من نمیدانم شما با کجا و چه کسانی ارتباط دارید ولی میخواهم بدانم که تکلیف من چیست و در ارتش چه کاری باید انجام بدهم. ایشان ابتدا گفت که منزل شما کجاست، و بعد به منزل ما آمد و بحث و گفتوگو شکل گرفت؛ از همانجا بود که جلسات مستمر هفتهای دو بار در منزل ما برقرار شد و سازماندهی شهید صیاد برای انقلاب در ارتش پایهگذاری شد.
با توجه به اینکه جنابعالی از همرزمان نزدیک شهید صیاد شیرازی بودید، روحیات و خصوصیات شهید بزرگوار چگونه بود؟
شهید صیاد شیرازی در تمام طول عمر با برکت خود برای رضای خدا کار کرد و شعارش هم "من کان لله کان الله له" بود. بر همین اساس بود که خداوند به او عزت داد و برای نیروهای مسلح و مردم کشورمان الگو شد. حضرت آیتالله بهاءالدینی بارها فرموده بودند که صیاد یک روحانی است، صیاد یک پارچه آقاست و به طلبههایی که برای نصیحت خدمت ایشان میآمدند، میفرمودند اگر در زندگیتان میخواهید موفق شوید، مثل صیاد بشوید.
بسیجیها او را بسیجی، سپاهیها او را سپاهی و برادران همرزم ارتشیام او را مایهی عزت و برکت و اقتدار ارتش میشناسند. بزرگترین هنر شهید صیاد شیرازی در دفاع مقدس، وحدت بین ارتش و سپاه بود و ما اگر بخواهیم زندگی شهید صیاد شیرازی را در مقاطع مختلف خیلی مختصر مورد بررسی قرار بدهیم میبینیم که همیشه خدمات ارزنده و پربرکتی را برای کشور ما به همراه داشت. ایشان قبل از انقلاب در سازماندهی بچههای حزباللهی، مؤمن و دیندار در یگانهای عمدهی ارتش نقش بسیار سازندهای را ایفا کرد. تقریباً در اکثر یگانها و لشکرها افرادی را شناسایی و سازماندهی کرده بود که این افراد در شناسایی افراد مؤمن و آگاهسازی پرسنل ارتش علیه طاغوت نقش سازندهای داشتند و در پیروزی انقلاب بسیار مؤثر بودند.
هر کدام از دوستان شهید صیاد، با توجه به برنامهریزیای که از قبل شده بود، منشأ خدمات بسیار ارزندهای در نگهداری، سازماندهی و پاکسازی ارتش بودند. شهید صیاد شیرازی مرد مبارز و مرد بهاصطلاح در صحنه بود. شهید صیاد شیرازی با اینکه یک سروان رستهی توپخانه و استاد مرکز توپخانه بود و سِمتش بعد از انقلاب هم همین رئیس کمیته و انجمن اسلامی مرکز توپخانه بود، اما از اوضاع مسائل کشور غافل نبود. ایشان در شهریورماه سال ۵۸ با حضور در سردشت در مبارزه با ضد انقلاب، با شهید چمران آشنا میشود و در مدت ۱۰ روزی که با شهید چمران در سردشت بود، ۱۷ عملیات انجام داد. آن زمان وقتی علیه ارتش صحبت میشد، شهید چمران در سخنانش میگوید من مردی را میشناسم، سروانی را میشناسم که به او اقتدا میکنم و او برای من الگو است.
نقش شهید صیاد شیرازی در حوادث مربوط به کردستان و ماجرای اختلافش با بنیصدر چه بود؟
شهید صیاد شیرازی در سال ۵۹ خدمات ارزندهای را در کردستان انجام داد. ایشان در زمانی که تقریباً ضد انقلاب، کومله و دموکرات، همهی شهرهای کردستان و آذربایجان کردنشین را در تصرف خودشان داشتند و عبور از کرمانشاه به سنندج از دهکلان و یا از همدان به سنندج از قروه یا از بیجار به طرف دیواندره امکانپذیر نبود، صیاد در این شرایط وارد عمل شد و با برادران سپاهی عازم سنندج شد و در بیست روز مبارزه با ضد انقلاب در سنندج، بهعنوان فرمانده انتخاب شد.
شهید صیاد وقتی فرماندهی میدان را به عهده گرفت، من معاون عملیاتیاش بودم و برادر رحیم صفوی هم جانشین ایشان در عملیاتها و هماهنگکنندهی سپاه بود. در ظرف بیست روز سنندج آزاد شد و بعد، اولین قرارگاه مشترک ارتش و سپاه تشکیل شد تا موجب آزادسازی کلیهی شهرهای سنندج شود. شهید صیاد شیرازی برای خدا کار میکرد. بنیصدر گرچه در آن گامهای اول، وقتی پیروزیهای شهید صیاد را میبیند و کردستانِ از دست رفته را میبیند که شهید صیاد دارد نجات میدهد به ایشان دو تا درجه داد و ایشان را به سِمت فرماندهی قرارگاه منصوب کرد ولی وقتی شهید صیاد هدفش برای خدا بود و برای رشد، کمک و تجهیز برادران سپاهی از هیچ کوششی دریغ نمیکرد، اختلافش با بنیصدر شروع میشود و بنیصدر او را از فرماندهی خلع درجه میکند.
شهید صیاد شیرازی در این زمان بیکار ننشست. ایشان آدمی مبتکر و جستجوگر بود و واقعاً یک لحظه آرامش نداشت. در آن زمان بنده مجروح بودم و با همدیگر، آموزش برادران سپاه را در پادگان خلیج، همین چهارراه پاسداران شروع کردیم که همان زمان شهید کلاهدوز، ایشان را برای کمک در طرح و برنامهریزی سپاه دعوت کرد. بعد از برکناری بنیصدر، شهید رجایی دوباره شهید صیاد را به فرماندهی قرارگاه منصوب میکند و ایشان بقیهی کردستان را آزاد میکند.
شهید صیاد در مهرماه سال ۶۰ بعد از شهادت شهید فلاحی، فکوری، جهانآرا، کلاهدوز و شهید نامجو، از طرف امام به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد. در جنگ با توجه به تجربهای که ایشان در کردستان، در وحدت و همکاری و همدلی سپاه، ارتش، بسیج، جهادگران و پیشمرگان کُرد مسلمان به دست آورده بود، در ابتدای فرماندهیاش در نیروی زمینی، قرارگاه مشترک کربلا را تشکیل میدهد و در سال دوم جنگ، عملیاتهای غرورآفرینی همچون طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس را فرماندهی میکند. فرماندهی طریقالقدس شخصاً به عهدهی ایشان بود ولی دو تا عملیات بعدی را مشترک با برادر محسن رضایی فرماندهی کرد که موجب شد قسمت عمدهای از اراضی مملکت ما از وجود متجاوزین پاکسازی شود.
بعد از پایان جنگ، شهید صیاد شیرازی چه فعالیتها و اقداماتی را در ارتش انجام دادند؟
شهید صیاد شیرازی بعد از جنگ هم بیکار ننشست. در بازسازی نیروهای مسلح ارتش، سپاه و نیروی انتظامی بسیار بسیار نقش ارزندهای داشت. ایشان رئیس بازرسی ستاد کل بود. با بازرسیهای متعددی که در سال ۶۹ و ۷۰ در سراسر کشور داشت، موجب ارتقای توان رزمی نیروهای مسلح، اعم از سپاه، ارتش و نیروی انتظامی شد. شهید صیاد بنیانگذار هیئت معارف جنگ است. این ایده را از اول خدمتش داشت. یعنی ما وقتی در کردستان بودیم ایشان پیشنهاد کرد که دانشجویان دانشگاه افسری را به کردستان ببریم و در پادگان آموزشی نارنج مو چشم، آنجا یک ماه دوره ببینند. همین دانشجویان، دانشجویانی بودند که شهید نامجو آنها را برای آزادسازی خرمشهر برد؛ تعدادی شهید شدند، تعدادی هم ماندند و به مقامات بالا رسیدند.
شهید صیاد شیرازی در سال ۷۳، هیئت معارف جنگ را بهمنظور انتقال تجربهی پیشکسوتان دفاع مقدس به نسل جوان ایجاد کرد. تعریف ایشان از نسل جوان در آن ایام، دانشجویان دانشگاه افسری امام علی (ع) و نیروهای بسیجی در مساجد بود. بیشتر از یک سال ایشان در مساجد مختلف کشور سخنرانی داشت و به انتقال تجربه پرداخت که این کار ایشان باعث شد حضرت آقا شخصاً حمایت جانانهای از او بکنند. امروز اگر هیئت معارف جنگ در اوج خودش به سر میبرد، بهخاطر این است که این نهال را ایشان بسیار با اخلاص و با تمام وجودش غرس کرد تا امروز درخت تنومندی بشود.
هیئت معارف جنگ امروز زیر نظر حضرت آقا در حال انتقال تجربهی پیشکسوتان دفاع مقدس به نسل جوان است و دانشجویان دانشگاههای افسری و دورهی عالی، همچنین دورهی ستاد، فرماندهی ستاد و کلیهی سربازانی که وارد نیروهای مسلح میشوند، از خیر و برکات آن بهرهمند میشوند. شهید صیاد واقعاً انسان چند وجهی بود؛ در ابعاد مختلف میشود مردم از شهید صیاد تعریف کنند. یکی از خصوصیات خاص شهید، چهرهی مردمیاش بود. دفتر کار ایشان به روی همه باز بود و همهکس به ایشان دسترسی داشتند. او مایهی عزت، عظمت و سربلندی نیروهای مسلح و کشور عزیزمان بود.
نقش شهید صیاد شیرازی در جهاد خودکفایی ارتش چه بود؟
خب ایشان از همان روز اول فرماندهیاش به مسئلهی خودکفایی ارتش توجه داشت. جهاد خودکفایی نیروی زمینی در زمان ایشان تأسیس شد و بعد رشد پیدا کرد. البته بنیانگذار جهاد خودکفایی، حضرت آقا هستند که ابتدا در نیروی هوایی شروع شد و خود حضرت آقا نظارت داشتند. شهید صیاد بعد از جنگ هم وقتی در ستاد کل بود به این قسمت بسیار توجه داشت.
چرا منافقین، شهید صیاد شیرازی را ترور کردند؟
خب اولاً شهید صیاد حقش شهادت بود، یعنی حیف بود این انسان با مرگ طبیعی از دنیا برود. من ۲۱ سال با ایشان بودم و همیشه صیاد را با خیلی از شهدای بزرگ ارتش، سپاه و نیروهای مسلح مقایسه میکردم و میگفتم که صیاد از همهی اینها جلوتر است.
ایشان خودش هم کینهی عجیبی نسبت به منافقین داشت و ضربههای کاریای را در طول عمرش به منافقین زد. صیاد با سخنرانیهایش، با صحبتهایش، با عملش در کردستان، با ضد انقلاب مبارزه کرد. ایشان در عملیات مرصاد، با برعهده گرفتن فرماندهی هوانیروز، تنگهی مرصاد را برای منافقین تبدیل به گورستان کرد. آنجا به همین علت مرصاد نام گرفت؛ یعنی بالای ۲۵۰۰ نفر منافق که برای هر یک از آنها ما میبایست کلی تلاش میکردیم تا آنها را بکشیم، یکجا جمع شدند و شهید صیاد آنها را تار و مار کرد و باعث ایجاد کینهی شدیدی در دل آنها بهخصوص صدام کافر نسبت به شهید صیاد شد؛ بهطوری که بعد از شهادت شهید صیاد، منافقین از صدام جایزه گرفتند.
در پایان اگر سخن ناگفتهای دارید، بفرمایید.
سخن که خیلی زیاد است؛ ما ۲۱ سال با هم بودیم. من از روز اول و آخری که با شهید صیاد بودم، به جرئت میتوانم بگویم که ایشان همیشه رشد داشت، رشد صعودی داشت و هر روزش از روز قبل بهتر بود. شهید صیاد مرد عمل بود، یعنی اگر یک موضوعی را میشنید، تا عمل نمیکرد دنبال موضوع دیگر نمیرفت. خب مثال در این قضیه زیاد داریم. آقای بهاءالدینی میگفتند ایشان یک پارچه آقا است یا یک روحانی است، درحالیکه ایشان علم روحانی چندانی نداشت ولی یک مطلب را که از علما یاد میگرفت، عمل میکرد. یا اگر دربارهی نبوغ نظامی ایشان بخواهیم بگوییم، که البته ایشان نابغهی نظامی بود ولی خیلیهای دیگر بودند که از نظر نظامی شاید دورههای بیشتری یا دانش بیشتری داشتند، ولی مثل شهید صیاد، مرد عمل نبودند. شهید صیاد به ایدهها و به داشتههای خود عمل میکرد.
به همین مناسبت پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در گفتوگو با امیر سرتیپ سیدحسام هاشمی، همرزم شهید صیاد شیرازی در دوران دفاع مقدس و عضو گروه مشاورین نظامی فرماندهی کل قوا، به تبیین ویژگیهای شخصیتی این شهید والامقام پرداخته است.
جنابعالی از چه زمانی شهید صیاد را میشناختید و اولین برخورد شما با ایشان چه زمانی و چگونه بود؟
در مهرماه سال ۵۷ که دانشجوی دورهی عالی شدم، شهید صیاد استاد من بود. ایشان در سه درس، یعنی نقشهخوانی، نقشهبرداری و ورزش استاد ما بودند. من در آن زمان سروان بودم و ایشان هم سروان چهارساله بود. اولین آشنایی من با ایشان در سر کلاس درس بود. یکی از خاطرههای جالبی که از آن زمان به یاد دارم این بود که ایشان وقتی وارد کلاس میشد، خب در آن زمان یعنی زمان طاغوت مرسوم نبود که "به نام خدا" بگویند، ولی ایشان روی تابلوی سیاه "بسم الله الرحمن الرحیم" را مینوشت و زیر لب زمزمه میکرد. من این کار را هم در کلاس نقشهخوانی، هم نقشهبرداری دیدم و در ورزش هم که روزهای دوشنبه بود، دانشجوها را صبح جمع میکرد و بعد "بسم الله الرحمن الرحیم" را تکرار میکرد.
در ۱۷ شهریورماه سال ۵۷ نیز تازه حکومت نظامی اعلام شده بود و ما هم چون بچه مذهبی بودیم تکلیفمان را نمیدانستیم که باید در ارتش بمانیم یا برویم. بر همین اساس من و همرزمم که برادرخانمم بود و با هم در پشت یک میز مینشستیم، متوجه شدیم که این استاد با بقیهی اساتید فرق دارد. به همین دلیل هر روز به بهانهی سؤال پرسیدن مزاحمش میشدم تا بفهمم که ایشان با کجا ارتباط دارد و چهجور شخصیتی است. ایشان هم طفره میرفت اما بالاخره گیرش انداختم و گفتم من نمیدانم شما با کجا و چه کسانی ارتباط دارید ولی میخواهم بدانم که تکلیف من چیست و در ارتش چه کاری باید انجام بدهم. ایشان ابتدا گفت که منزل شما کجاست، و بعد به منزل ما آمد و بحث و گفتوگو شکل گرفت؛ از همانجا بود که جلسات مستمر هفتهای دو بار در منزل ما برقرار شد و سازماندهی شهید صیاد برای انقلاب در ارتش پایهگذاری شد.
با توجه به اینکه جنابعالی از همرزمان نزدیک شهید صیاد شیرازی بودید، روحیات و خصوصیات شهید بزرگوار چگونه بود؟
شهید صیاد شیرازی در تمام طول عمر با برکت خود برای رضای خدا کار کرد و شعارش هم "من کان لله کان الله له" بود. بر همین اساس بود که خداوند به او عزت داد و برای نیروهای مسلح و مردم کشورمان الگو شد. حضرت آیتالله بهاءالدینی بارها فرموده بودند که صیاد یک روحانی است، صیاد یک پارچه آقاست و به طلبههایی که برای نصیحت خدمت ایشان میآمدند، میفرمودند اگر در زندگیتان میخواهید موفق شوید، مثل صیاد بشوید.
بسیجیها او را بسیجی، سپاهیها او را سپاهی و برادران همرزم ارتشیام او را مایهی عزت و برکت و اقتدار ارتش میشناسند. بزرگترین هنر شهید صیاد شیرازی در دفاع مقدس، وحدت بین ارتش و سپاه بود و ما اگر بخواهیم زندگی شهید صیاد شیرازی را در مقاطع مختلف خیلی مختصر مورد بررسی قرار بدهیم میبینیم که همیشه خدمات ارزنده و پربرکتی را برای کشور ما به همراه داشت. ایشان قبل از انقلاب در سازماندهی بچههای حزباللهی، مؤمن و دیندار در یگانهای عمدهی ارتش نقش بسیار سازندهای را ایفا کرد. تقریباً در اکثر یگانها و لشکرها افرادی را شناسایی و سازماندهی کرده بود که این افراد در شناسایی افراد مؤمن و آگاهسازی پرسنل ارتش علیه طاغوت نقش سازندهای داشتند و در پیروزی انقلاب بسیار مؤثر بودند.
بسیجیها او را بسیجی، سپاهیها او را سپاهی و برادران همرزم ارتشیام او را مایهی عزت و برکت و اقتدار ارتش میشناسند. بزرگترین هنر شهید صیاد شیرازی در دفاع مقدس، وحدت بین ارتش و سپاه بود.
هر کدام از دوستان شهید صیاد، با توجه به برنامهریزیای که از قبل شده بود، منشأ خدمات بسیار ارزندهای در نگهداری، سازماندهی و پاکسازی ارتش بودند. شهید صیاد شیرازی مرد مبارز و مرد بهاصطلاح در صحنه بود. شهید صیاد شیرازی با اینکه یک سروان رستهی توپخانه و استاد مرکز توپخانه بود و سِمتش بعد از انقلاب هم همین رئیس کمیته و انجمن اسلامی مرکز توپخانه بود، اما از اوضاع مسائل کشور غافل نبود. ایشان در شهریورماه سال ۵۸ با حضور در سردشت در مبارزه با ضد انقلاب، با شهید چمران آشنا میشود و در مدت ۱۰ روزی که با شهید چمران در سردشت بود، ۱۷ عملیات انجام داد. آن زمان وقتی علیه ارتش صحبت میشد، شهید چمران در سخنانش میگوید من مردی را میشناسم، سروانی را میشناسم که به او اقتدا میکنم و او برای من الگو است.
نقش شهید صیاد شیرازی در حوادث مربوط به کردستان و ماجرای اختلافش با بنیصدر چه بود؟
شهید صیاد شیرازی در سال ۵۹ خدمات ارزندهای را در کردستان انجام داد. ایشان در زمانی که تقریباً ضد انقلاب، کومله و دموکرات، همهی شهرهای کردستان و آذربایجان کردنشین را در تصرف خودشان داشتند و عبور از کرمانشاه به سنندج از دهکلان و یا از همدان به سنندج از قروه یا از بیجار به طرف دیواندره امکانپذیر نبود، صیاد در این شرایط وارد عمل شد و با برادران سپاهی عازم سنندج شد و در بیست روز مبارزه با ضد انقلاب در سنندج، بهعنوان فرمانده انتخاب شد.
شهید صیاد وقتی فرماندهی میدان را به عهده گرفت، من معاون عملیاتیاش بودم و برادر رحیم صفوی هم جانشین ایشان در عملیاتها و هماهنگکنندهی سپاه بود. در ظرف بیست روز سنندج آزاد شد و بعد، اولین قرارگاه مشترک ارتش و سپاه تشکیل شد تا موجب آزادسازی کلیهی شهرهای سنندج شود. شهید صیاد شیرازی برای خدا کار میکرد. بنیصدر گرچه در آن گامهای اول، وقتی پیروزیهای شهید صیاد را میبیند و کردستانِ از دست رفته را میبیند که شهید صیاد دارد نجات میدهد به ایشان دو تا درجه داد و ایشان را به سِمت فرماندهی قرارگاه منصوب کرد ولی وقتی شهید صیاد هدفش برای خدا بود و برای رشد، کمک و تجهیز برادران سپاهی از هیچ کوششی دریغ نمیکرد، اختلافش با بنیصدر شروع میشود و بنیصدر او را از فرماندهی خلع درجه میکند.
شهید صیاد شیرازی در این زمان بیکار ننشست. ایشان آدمی مبتکر و جستجوگر بود و واقعاً یک لحظه آرامش نداشت. در آن زمان بنده مجروح بودم و با همدیگر، آموزش برادران سپاه را در پادگان خلیج، همین چهارراه پاسداران شروع کردیم که همان زمان شهید کلاهدوز، ایشان را برای کمک در طرح و برنامهریزی سپاه دعوت کرد. بعد از برکناری بنیصدر، شهید رجایی دوباره شهید صیاد را به فرماندهی قرارگاه منصوب میکند و ایشان بقیهی کردستان را آزاد میکند.
حضرت آیتالله بهاءالدینی بارها فرموده بودند که صیاد یک روحانی است، صیاد یک پارچه آقاست و به طلبههایی که برای نصیحت خدمت ایشان میآمدند، میفرمودند اگر در زندگیتان میخواهید موفق شوید، مثل صیاد بشوید.
شهید صیاد در مهرماه سال ۶۰ بعد از شهادت شهید فلاحی، فکوری، جهانآرا، کلاهدوز و شهید نامجو، از طرف امام به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد. در جنگ با توجه به تجربهای که ایشان در کردستان، در وحدت و همکاری و همدلی سپاه، ارتش، بسیج، جهادگران و پیشمرگان کُرد مسلمان به دست آورده بود، در ابتدای فرماندهیاش در نیروی زمینی، قرارگاه مشترک کربلا را تشکیل میدهد و در سال دوم جنگ، عملیاتهای غرورآفرینی همچون طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس را فرماندهی میکند. فرماندهی طریقالقدس شخصاً به عهدهی ایشان بود ولی دو تا عملیات بعدی را مشترک با برادر محسن رضایی فرماندهی کرد که موجب شد قسمت عمدهای از اراضی مملکت ما از وجود متجاوزین پاکسازی شود.
بعد از پایان جنگ، شهید صیاد شیرازی چه فعالیتها و اقداماتی را در ارتش انجام دادند؟
شهید صیاد شیرازی بعد از جنگ هم بیکار ننشست. در بازسازی نیروهای مسلح ارتش، سپاه و نیروی انتظامی بسیار بسیار نقش ارزندهای داشت. ایشان رئیس بازرسی ستاد کل بود. با بازرسیهای متعددی که در سال ۶۹ و ۷۰ در سراسر کشور داشت، موجب ارتقای توان رزمی نیروهای مسلح، اعم از سپاه، ارتش و نیروی انتظامی شد. شهید صیاد بنیانگذار هیئت معارف جنگ است. این ایده را از اول خدمتش داشت. یعنی ما وقتی در کردستان بودیم ایشان پیشنهاد کرد که دانشجویان دانشگاه افسری را به کردستان ببریم و در پادگان آموزشی نارنج مو چشم، آنجا یک ماه دوره ببینند. همین دانشجویان، دانشجویانی بودند که شهید نامجو آنها را برای آزادسازی خرمشهر برد؛ تعدادی شهید شدند، تعدادی هم ماندند و به مقامات بالا رسیدند.
شهید صیاد شیرازی در سال ۷۳، هیئت معارف جنگ را بهمنظور انتقال تجربهی پیشکسوتان دفاع مقدس به نسل جوان ایجاد کرد. تعریف ایشان از نسل جوان در آن ایام، دانشجویان دانشگاه افسری امام علی (ع) و نیروهای بسیجی در مساجد بود. بیشتر از یک سال ایشان در مساجد مختلف کشور سخنرانی داشت و به انتقال تجربه پرداخت که این کار ایشان باعث شد حضرت آقا شخصاً حمایت جانانهای از او بکنند. امروز اگر هیئت معارف جنگ در اوج خودش به سر میبرد، بهخاطر این است که این نهال را ایشان بسیار با اخلاص و با تمام وجودش غرس کرد تا امروز درخت تنومندی بشود.
هیئت معارف جنگ امروز زیر نظر حضرت آقا در حال انتقال تجربهی پیشکسوتان دفاع مقدس به نسل جوان است و دانشجویان دانشگاههای افسری و دورهی عالی، همچنین دورهی ستاد، فرماندهی ستاد و کلیهی سربازانی که وارد نیروهای مسلح میشوند، از خیر و برکات آن بهرهمند میشوند. شهید صیاد واقعاً انسان چند وجهی بود؛ در ابعاد مختلف میشود مردم از شهید صیاد تعریف کنند. یکی از خصوصیات خاص شهید، چهرهی مردمیاش بود. دفتر کار ایشان به روی همه باز بود و همهکس به ایشان دسترسی داشتند. او مایهی عزت، عظمت و سربلندی نیروهای مسلح و کشور عزیزمان بود.
شهید صیاد هر روزش از روز قبل بهتر بود؛ مرد عمل بود، یعنی اگر یک موضوعی را میشنید، تا عمل نمیکرد دنبال موضوع دیگر نمیرفت. آقای بهاءالدینی میگفتند ایشان یک روحانی است، درحالیکه ایشان علم روحانی چندانی نداشت ولی یک مطلب را که از علما یاد میگرفت عمل میکرد. یا دربارهی نبوغ نظامی ایشان، خب خیلیها بودند که دانش بیشتری داشتند، ولی مثل شهید صیاد، مرد عمل نبودند. شهید صیاد به داشتههای خود عمل میکرد.
نقش شهید صیاد شیرازی در جهاد خودکفایی ارتش چه بود؟
خب ایشان از همان روز اول فرماندهیاش به مسئلهی خودکفایی ارتش توجه داشت. جهاد خودکفایی نیروی زمینی در زمان ایشان تأسیس شد و بعد رشد پیدا کرد. البته بنیانگذار جهاد خودکفایی، حضرت آقا هستند که ابتدا در نیروی هوایی شروع شد و خود حضرت آقا نظارت داشتند. شهید صیاد بعد از جنگ هم وقتی در ستاد کل بود به این قسمت بسیار توجه داشت.
چرا منافقین، شهید صیاد شیرازی را ترور کردند؟
خب اولاً شهید صیاد حقش شهادت بود، یعنی حیف بود این انسان با مرگ طبیعی از دنیا برود. من ۲۱ سال با ایشان بودم و همیشه صیاد را با خیلی از شهدای بزرگ ارتش، سپاه و نیروهای مسلح مقایسه میکردم و میگفتم که صیاد از همهی اینها جلوتر است.
ایشان خودش هم کینهی عجیبی نسبت به منافقین داشت و ضربههای کاریای را در طول عمرش به منافقین زد. صیاد با سخنرانیهایش، با صحبتهایش، با عملش در کردستان، با ضد انقلاب مبارزه کرد. ایشان در عملیات مرصاد، با برعهده گرفتن فرماندهی هوانیروز، تنگهی مرصاد را برای منافقین تبدیل به گورستان کرد. آنجا به همین علت مرصاد نام گرفت؛ یعنی بالای ۲۵۰۰ نفر منافق که برای هر یک از آنها ما میبایست کلی تلاش میکردیم تا آنها را بکشیم، یکجا جمع شدند و شهید صیاد آنها را تار و مار کرد و باعث ایجاد کینهی شدیدی در دل آنها بهخصوص صدام کافر نسبت به شهید صیاد شد؛ بهطوری که بعد از شهادت شهید صیاد، منافقین از صدام جایزه گرفتند.
در پایان اگر سخن ناگفتهای دارید، بفرمایید.
سخن که خیلی زیاد است؛ ما ۲۱ سال با هم بودیم. من از روز اول و آخری که با شهید صیاد بودم، به جرئت میتوانم بگویم که ایشان همیشه رشد داشت، رشد صعودی داشت و هر روزش از روز قبل بهتر بود. شهید صیاد مرد عمل بود، یعنی اگر یک موضوعی را میشنید، تا عمل نمیکرد دنبال موضوع دیگر نمیرفت. خب مثال در این قضیه زیاد داریم. آقای بهاءالدینی میگفتند ایشان یک پارچه آقا است یا یک روحانی است، درحالیکه ایشان علم روحانی چندانی نداشت ولی یک مطلب را که از علما یاد میگرفت، عمل میکرد. یا اگر دربارهی نبوغ نظامی ایشان بخواهیم بگوییم، که البته ایشان نابغهی نظامی بود ولی خیلیهای دیگر بودند که از نظر نظامی شاید دورههای بیشتری یا دانش بیشتری داشتند، ولی مثل شهید صیاد، مرد عمل نبودند. شهید صیاد به ایدهها و به داشتههای خود عمل میکرد.