1372/09/08
بیانات در دیدار جمعى از خواهران متخصّص رشتهى پزشکى و مامایى
بسماللهالرّحمنالرّحیم
خیلی خوشحالم که شما خواهران عزیز و دانشمند و متخصّص را، در مثل این روزها که نزدیک به ولادت حضرت زهرا سلاماللهعلیهاست، اینجا زیارت میکنم. خیلی خوش آمدید و انشاءالله که همیشه موفّق باشید.
من همواره در جستجوی این فرصت بودهام و هستم که خرسندی خودم را از اینکه بحمدالله امروز جمع معتنابهی از خواهران ما از دختران مؤمن این جامعه در کسوت تخصّص و استادی و دانشهای مورد نیاز مردم قرار گرفتهاند، ابراز کنم و این را یکی از افتخارات نظام جمهوری اسلامی میدانم. امروز هم از این فرصت، برای بیان دو نکته استفاده میکنم: یک نکته این است که زنان جامعهی اسلامی، در سایهی تربیت اسلامی میتوانند به بالاترین درجات علمی و معنوی نائل شوند.
اینکه میگوییم «در سایهی تربیت اسلامی»، به خاطر این است که در نظامهای غیراسلامی و در نظامهای طاغوتی نظامهایی که امروز متمثّل در تقلید کورکورانه از فرهنگ غربند برخی از زنان، بلاشک، مثل همهجا و مثل همهی قشرها، به مقاماتی از لحاظ معنوی میرسند. بلاشک این طور است. لکن روند عمومی حرکتِ زنان این نیست. علّت چیست؟ علّت این است که یکی از مشخّصههای فرهنگ غربی، مشغول و سرگرم کردن زن و مرد به خصوصیّات مربوط به زنان است. این از خصوصیّات فرهنگ غربی است. و اما این فرهنگ از کجا آمده است؟ آیا ناشی از تعالیم مسیحیّت انحرافی است؟ آیا ناشی از عادتها و روشهای اروپایی است که انسان در تاریخ و در داستانها و در جریانات غرب آن را مشاهده میکند؟ آیا ناشی از دستِ هدایت کنندهی بدخواهی است که اصلاً فرهنگ غرب را به این سمت پیش برده است؟
همهی اینها قابل تحلیل است. من در آن مقام و در آن صدد نیستم که این را تحلیل کنم. واقعیت این است. امروز شما فرهنگ غربی را ملاحظه بفرمایید: بخش عمدهای از وقت زنان و مردان، مجموعاً برای جلب توجّه همگان به مسائل مربوط به زنان، مسأله زیبایی، مسأله آرایش، مسألهی مد، مسألهی جلوهگریهای زنانه و مسائل شهوتانگیز بین زن و مرد میگذرد. این، وقت عمدهای از اوقات مردم را میگیرد. این، عمدی است. این، حساب شده است. بدیهی است یک زن در نظامی که آن طور هدایت غلط و خباثتآمیز و خطرناک دارد، نمیتواند همهی استعدادهای خودش را بروز دهد.
در آنجا، محیط عمومی جامعه، محیطی است که یک عدّه از زنان را به انزوا میکشاند. کمااینکه در زمان طاغوت آنهایی که سنّشان اجازه میدهد، یادشان است بسیاری از خانوادهها، بسیاری از دخترها، بسیاری از زنان خوب و با استعداد، در گوشهی خانهها ماندند و از ترقیّات محروم شدند؛ به خاطر اینکه فضای جامعه برایشان ناامن بود. اگر قرار بود دانشگاه بروند، حاضر نبودند. اگر قرار بود به محیطهای هنری بروند، دلشان نمیخواست بروند. چون احساس ناامنی میکردند. حتی اگر در محیطهای علمیِ غیر دانشگاهی میخواستند بروند مثل مجامع و کنفرانسهای علمی همینطور بود. محیط جامعه، محیط ناامنی بود. به محیطهای تربیتی، ورزشی و تربیت بدنی میخواستند بروند، همینطور. یعنی بخش مهمی از زنان جامعهی ما، در زمان طاغوت از حضور در مجامع پرهیز میکردند. شما ببینید از دخترانی که بیسواد مُردند و خانمهایی که مسن شدند سالیانی را گذراندند و بدون سواد و معلومات کافی، یا بدون برجستگیهای گوناگون علمی و هنری از دنیا رفتند چقدر بودند کسانی که استعدادهای علمی داشتند، استعدادهای هنری داشتند، استعداد نویسندگی داشتند، استعداد سخنوری داشتند، استعداد تحقیقات داشتند، استعدادهای گوناگون پزشکی داشتند. امّا میدیدند محیط جامعه، محیطِ ناامنی است. اینها یک گروه بودند.
دستهی دیگری هم بودند که جرأت میکردند و وارد دانشگاه میشدند. حال یا برایشان آن فضای فاسد، اهمیت نداشت، یا نه؛ یک نوع گستاخی داشتند. میگفتند: «محیط فاسد است، باشد. ما وارد میشویم و نمیگذاریم فساد به ما سرایت کند». تعداد معدودی از این دختران داشتیم که در آن زمان، با چادر و با حجاب، در دانشگاهها مشغول آموزشهای گوناگون علمی، پزشکی و غیره بودند. البته خیلی معدود بودند. اما غالبِ کسانی که وارد محیطهای علمی میشدند و این جرأت را میکردند که وارد شوند، وقت زیادی از اوقاتشان برای اینطور چیزها صرف میشد: برای رسیدگی به مُد، برای مسائل مربوط به چیزهایی که در یک محیط غیراسلامی، برای زنان حتماً وجود دارد (ارتباطات نامشروع و خطرناک، گفتگوها و مذاکراتی که بین خود زنان و دختران هست). اینها چیزهایی است که وقت را میگیرد. البته وقت، مهمترین سرمایهی انسان است. هیچ سرمایهای در دنیا، عزیزتر از وقت نیست. اما بیش از وقت، همّت آنها را میگیرد. دختری که همّتش به مسألهی لباس و مُد و رفیق پسر و چگونه در فلان میهمانی ظاهر شدن و چطور به فلان مجمع راه پیدا کردن و چگونه راه رفتن، تا دیگران از او خوششان بیاید، باشد و به این چیزها بیندیشد، چقدر میتواند وقت خودش را در تحقیق صرف کند؟ چقدر میتواند خودش را در معلومات غرق کند؟ فقط عدّهی معدودی توانستند به آنجاها برسند. محیط در نظام غیراسلامی، محیط رشد لااقل برای زنان نیست. مردان هم همینطورند. منتها در مورد مردان، وضعِ جوامع بشری، کمی فرق دارد. البته این موضوع، مخصوص جامعهی ما نیست. مردان یک امکانات بیشتری دارند؛ آسایشها و آسودگیهای بیشتری دارند، که اینها هم البته جزو تربیتهای دهها قرنی است که متأسفانه وجود داشته؛ که نسبت به مرد، نظر دیگری است تا نسبت به زن. زن از لحاظ اخلاقی، از لحاظ آبرویی و مانند اینها، آسیبپذیرتر است. در محیط اسلامی و نظام اسلامی، خوشبختانه اینها نیست. من نمیگویم در محیط اسلامی فساد ریشهکن شده است. متأسّفانه نشده است. نمیگویم پیروی از مُد ریشه کن شده است. نه؛ متأسفانه نشده است. نمیگویم خودنمایی و خودآرایی و جلوهگریهای غلط و احیاناً مضر، ریشهکن شده است. نه؛ نشده است. اما بسیار کم شده است. این را نمیشود منکر شد که بسیار کم شده است. به همان میزانی که کم شده؛ به همان میزانی که به استعدادهای زنان بها داده شده و به آنان میدان داده شده است و بالاتر از همه، به همان میزانی که محیطِ دانشگاه محیطِ امنی شده است، استعدادها امکان بیشتری یافتهاند که وارد میدان شوند و رشد کنند و به مراتب بالای علمی برسند. امروز محیط دانشگاه، محیطی نیست که یک دختر مسلمان جوان از آن بترسد. امروز در محیطهای هنری، زنانی هستند مسلمان، متدیّن، متّقی؛ که هنرپیشگی میکنند، کارهای هنری میکنند، مسائل مربوط به هنر را پیگیری میکنند و ما برخی را میشناسیم که افراد بسیار مؤمن و بسیار با تقوایی هستند. البته طور دیگرشان هم هست. اما این طور هم، خوشبختانه داریم. یعنی محیط، تا حدود زیادی یک محیط امن و امان برای زنان و دخترانی شده است که میخواهند در محیطهای علمی حرکت کنند. پس میدان، میدان رشد و ترقّی است. البته این را عدّهای باور نمیکنند. عدّهای منفی بافند. همواره عادت دارند بگویند: «نه؛ نمیشود.» یا روی نقطهی ضعفی انگشت بگذارند و نقاط قوّت را نبینند. اما وجود شما خوشبختانه یک حجّت الهی است. شما واقعاً حجّت خدا هستید. حجّت اسلام هستید. اینکه میبینید علما را «حجّةالاسلام» میگویند به خاطر این است که وجودشان، بیانشان و روششان، حجّتی برای اسلام است. استدلال محکمی برای اسلام است. به این معنا، شما حجّت خدا و حجّت اسلام و حجّت دین هستید؛ برای اینکه به زنان جامعهی خودمان و زنان دیگر و صاحبنظران و آنهایی که همه چیز را میگویند «نمیشود»، نشان بدهید تا ببینند: نخیر؛ میشود.
ما امروز بهترین متخصّصان را در زمینهی جرّاحی و بیماریهای زنان داریم. من این را در گزارش خانمها خواندم. این را قبلها، در سالهای متمادی، شنیده بودم که پزشکان مرد میگفتند: «کارهایی در جرّاحی زنان هست، که زن نمیتواند انجام بدهد.» من، هفت، هشت، ده سال پیش از این، نسبت به مسألهی جرّاحی زنان و به اصطلاح دانش بیماریهای زنان، حسّاس شده بودم و کمی آن را دنبال میکردم. از بعضی پزشکان متدیّن پرسیدم: «چقدر این حرف راست است که میگویند کارهایی در جراحی زنان هست که زنها قادر نیستند انجام دهند؟» گفتند: «نه؛ هیچ اصلی ندارد. حرف بیخود و بیربطی است. خانمها همهی کارهایی را که یک مرد میتواند در باب دانش جرّاحی و عمل جرّاحی انجام دهد، میتوانند انجام دهند و حتّی گاهی بهتر از آن را.» این در زمینهی یک کارِ عملی است. آن کارهایی که صرفاً فکری یا صرفاً مغزی است که جای خود را دارد و کاملاً روشن است.
شما بحمدالله این سد را شکستید و این میدان را فتح کردید و جلو رفتید. شما حقیقتاً حجّت هستید. من اصرار دارم و بارها هم به مسؤولینمان گفتهام مسؤولین تبلیغاتی، مثل صدا و سیما که با امثال شما مصاحبه کنند. شما هم حرف بزنید و حضور خودتان را اعلام کنید. (این بحث، مقداری مربوط به نکتهی دومی میشود که میخواهم عرض کنم.) خلاصه، این حرکت، بحمدالله انجام گرفته است. من فکر میکنم در همهی رشتههای علمی، در جامعهی ما تحوّلی باید انجام گیرد و زنان با استعداد ما، در هر رشتهای که استعداد دارند، وارد شوند. البته رشتههایی هست که با ساختمان زن متناسب نیست. همانطور که ما به مردان میگوییم: شما با زایمان زنان چه کار دارید؟ این مربوط به شما نیست؛ مربوط به خودِ خانمهاست. شما در طول تاریخ نگاه کنید همه جای دنیا آیا هیچ وقت مامای مرد دیده شده است؟! ماماها، همیشه زن بودند؛ ماماهای تجربی قدیمی. این، یک کار زنانه است. کاری است که مربوط به زنان است و زنان باید آن را انجام بدهند. این یک امر طبیعی است. مردان در این خصوص برای چه وارد میشوند؟ بیایند چه کنند؟ بودنِ آنها چه لزومی دارد؟ حضور در میدانی است که کوچکترین نیازی به آنها نیست. بهعلاوه، ضررهایی هم دارد.
عین همین قضیه، در مورد خانمها نیز وجود دارد. میدانهایی هست که به زن ارتباطی ندارد. من باب مثال عرض میکنم نمیخواهم بخصوص روی مورد خاصّی تأکید کنم فرض کنیم مهندسی معدن. مثلاً یک خانم مهندس معدن شد. این چه حسنی دارد؟ یا مهندس راه و ساختمان شد؛ مثلاً چه اهمیتی دارد؟ چه حُسنی دارد؟ نمیگوییم: نمیتواند. چرا! او هم میتواند مثل بقیه باشد؛ اما این میدانی نیست که زن به خاطر استعدادهای خودش، به خاطر آن عشقها و شوقها و عواطف و خواستهای خودش، به آن تمایلی داشته باشد.
میدانهایی هست که نباید زن به آنها وارد شود البته مواردی را که اسم آوردم، نمیخواهم بخصوص رویشان تکیه کنم. لکن بههرحال چیزهایی وجود دارد اما در آن میدانهایی که این محدودیت طبیعی و فطری برای زن و مرد وجود ندارد و همه میتوانند وارد شوند، زنان باید وارد شوند، تحقیقات را گسترده و میدان را پر کنند. نیمی از استعداد یک کشور، مربوط به زنان است. ببینید اسلام با خلق فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها و با نشان دادن آن حضرت که در حدّ پیغمبر و علی است یعنی آثار و روایات ما نشان میدهد که فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها، فقط مسؤولیت نبوّت و امامت نداشته، و اِلّا از لحاظ معنوی، تفاوتی با پیغمبر و امیرالمؤمنین علیهماالصّلاةوالسّلام ندارد نشاندهندهی جهانبینی اسلام در مورد زن است.
یک زن میتواند به این حد برسد؛ آن هم در سنین جوانی. این طور نیست که حتماً یک خانم باید شصت سالش بشود تا بتواند به این مقامات برسد؛ نه. یک خانم هجده ساله، در سنین فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها که حدّاکثر سن ایشان بوده است به آن مقامات عالی معنوی و عرفانی و آن حکمت و آن گویندگی و آن تحلیل مسائل سیاسی و اجتماعی و آن آیندهنگری و آن قدرت برخورد با عظیمترین مسائل زمان خود رسیده است و همهی اینها را دارد.
اینکه به اسلام، یا به هر مکتبی نسبت داده شود که زن اساساً به طور طبیعی دارای یک نقص است، غلط است. خودِ وجودِ فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها، این را نشان میدهد. چیزی که تصوّر میشود نقص است، نقص نیست. اینکه جسم زن از لحاظ قوارهی متوسّط، از جسم مرد ظریفتر و کوچکتر است، نقص نیست. بزرگ بودن و هیکلمند بودن هم کمال نیست. این برای فطرتِ مرد، طبیعت مرد و ساختمان مرد لازم است. همچنانی که برای فطرت زن، آن ساختمانِ ظریف لازم است. و از این قبیل مسائل. یا اینکه گفته میشود وجود زن برای کار در خانه لازم است، معنایش این نیست که در میدانهای علمی و عملی و فعّالیتها، توانایی ندارد. یا از لحاظ معنویّت که بالاتر از همهی اینهاست و در مورد فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها، همهی اینها را مشاهده میکنیم. هرچند البته، طبیعیترین و فطریترین و مطلوبترین کار برای زنان، کار در خانه است. یعنی مسألهی اداره کردن همسر و فرزندان، طبیعیترین کار است، و من خیال نمیکنم زنی طبیعی باشد و به این کار عشق و علاقه نداشته باشد. به طور قهری، همهی زنان به این کار عشق و علاقه دارند. این، آن نکتهی اوّل؛ که این میدان بحمدالله باز است.
نکتهی دوم که از آن گذرا عبور میکنم، این است که همه وظیفه داریم این میدان را گستردهتر کنیم. یعنی اگر امروز باز هم عدّهای در گوشه و کنار پیدا شوند و موذیانه بخواهند خانمها را کنار بگذارند و بگویند «خانمها به دانشگاهها آمدند و رشتهی زنان را انحصاری خودشان کردند و حالا نگذاریم در هیچ یک از میدانهای تصمیمگیری ورود داشته باشند» این به نظر من یک فکر بسیار منفی، بسیار بد و درست عکس مصلحت است.
من تا قبل از اینکه این گزارش را بخوانم، نمیدانستم که خانمها در گروههای تخصّصی زنان، برای رشتهها و دورههای بالا، حضور ندارند، یا حضور مؤثّر ندارند. بنده این را اطّلاع نداشتم. این امر تعجّبآوری است! نخیر؛ خانمها باید در این رشتهها، گروههای تخصّصی را پر کنند. بلکه باید اصلاً و صرفاً از آنها تشکیل شود. وزارت بهداشت و درمان، باید تمام تلاش خودش را در این راه مصروف کند. حال که ما بحمدالله، جمع قابل توجّهی از خانمها را داریم که متخصّصند و میتوانند در صحنههای علمی خودشان را نشان دهند، و میشود از پیشرفتهای علمیشان استفاده کرد، این میدان را بازتر و گستردهتر کنند. همچنین، در بقیهی رشتههای دانشگاهی. البته برای ما فوریتر و ضروریتَرش، همین رشتهی پزشکی است. در رشتهی پزشکی، بنده بارها گفتهام: به همان تعدادی که پزشک مرد داریم، پزشک زن لازم داریم. حالا مسأله فقط مسألهی زایمان و بیماریهای زنان که نیست! زنان هم به انواع و اقسام بیمارهایی که مردان میگیرند، مبتلا میشوند. برخی بیماریها ویژهی زنان است، برخی بیماریها ویژهی مردان است؛ اما این طور نباشد که اگر زن بیماری قلب گرفت، بیماری ریه گرفت، بیماری چشم گرفت، دندانش درد گرفت، مجبور باشد که حتماً به پزشک مرد مراجعه کند. چه لزومی دارد؟! ما باید به قدری پزشک زن در جامعه داشته باشیم که هر زن، برای مراجعهی به پزشک، هیچ احتیاجی به مرد نداشته باشد. البته اجباری نیست. اگر زنی دلش میخواهد برای معالجه نزد پزشک مرد برود، ما مانع او نمیشویم. اما باید شرعاً و عرفاً، هیچ اجباری وجود نداشته باشد. وقتی الزام شرعی نبود، آنوقت البته، مراجعه کردن خانمها به پزشک مرد، اشکال شرعی هم پیدا میکند. یعنی وقتی زنان میتوانند به پزشک مرد مراجعه کنند که امکانِ این نباشد که به پزشک زن مراجعه کنند. وقتی امکان هست که به پزشک زن مراجعه کنند، در مراحلی که معاینات وسیع یا تماسهای یدی نیاز دارد، آنجا دیگر مشروع هم نخواهد بود که به پزشک مرد مراجعه کنند.
ما باید تا این حد، پزشک زن در جامعه داشته باشیم. یعنی سطح جامعه را از پزشکان زن پر کنیم؛ هر تعدادی که لازم باشد. یعنی اگر فرض بفرمایید مثلاً سیهزار پزشک مرد داریم، باید سیهزار پزشک زن هم داشته باشیم. ما تا این حد باید پیش برویم. و این نمیشود، مگر وقتی که نظام پزشکی و نظام بهداشت و درمان، برای این پزشکان زنی که امروز داریم ارزش قائل شود. به اینها امکان بدهند در مراکز تصمیمگیری حضور داشته باشند. به این، حتماً باید توجّه شود. البته دوستان ما باید به مسؤولین بگویند که این کار را بکنند و در مجامع و هیأتهای تصمیمگیرنده برای انتخاب دانشجوی به اصطلاح دورههای تخصّصی، حتماً خانمها حضور داشته باشند، تا این خودش باعث پیشرفتی برای حرفهی پزشکی در میان خانمها باشد. خود شما هم، به نظر من باید این کار را یک حسنهی غیرقابل مقایسه با هیچ حسنهی دیگر به حساب آورید. اینکه شما بتوانید به بیماران زن برسید و آنها را از اینکه به پزشک مرد مراجعه کنند بینیاز کنید، به نظر من حسنهی بزرگی است.
امیدواریم که خدای متعال به شما اجر و توفیق دهد. خودِ این هم که خانمهای دانشمند و فاضل ما، به اسلام و حجاب و موازین اسلامی پایبند هستند، ارزش دیگری است که میتواند درس و تعلیمی عملی برای زنان و دختران جامعهی ما باشد. انشاءالله موفّق و مؤیّد باشید.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
خیلی خوشحالم که شما خواهران عزیز و دانشمند و متخصّص را، در مثل این روزها که نزدیک به ولادت حضرت زهرا سلاماللهعلیهاست، اینجا زیارت میکنم. خیلی خوش آمدید و انشاءالله که همیشه موفّق باشید.
من همواره در جستجوی این فرصت بودهام و هستم که خرسندی خودم را از اینکه بحمدالله امروز جمع معتنابهی از خواهران ما از دختران مؤمن این جامعه در کسوت تخصّص و استادی و دانشهای مورد نیاز مردم قرار گرفتهاند، ابراز کنم و این را یکی از افتخارات نظام جمهوری اسلامی میدانم. امروز هم از این فرصت، برای بیان دو نکته استفاده میکنم: یک نکته این است که زنان جامعهی اسلامی، در سایهی تربیت اسلامی میتوانند به بالاترین درجات علمی و معنوی نائل شوند.
اینکه میگوییم «در سایهی تربیت اسلامی»، به خاطر این است که در نظامهای غیراسلامی و در نظامهای طاغوتی نظامهایی که امروز متمثّل در تقلید کورکورانه از فرهنگ غربند برخی از زنان، بلاشک، مثل همهجا و مثل همهی قشرها، به مقاماتی از لحاظ معنوی میرسند. بلاشک این طور است. لکن روند عمومی حرکتِ زنان این نیست. علّت چیست؟ علّت این است که یکی از مشخّصههای فرهنگ غربی، مشغول و سرگرم کردن زن و مرد به خصوصیّات مربوط به زنان است. این از خصوصیّات فرهنگ غربی است. و اما این فرهنگ از کجا آمده است؟ آیا ناشی از تعالیم مسیحیّت انحرافی است؟ آیا ناشی از عادتها و روشهای اروپایی است که انسان در تاریخ و در داستانها و در جریانات غرب آن را مشاهده میکند؟ آیا ناشی از دستِ هدایت کنندهی بدخواهی است که اصلاً فرهنگ غرب را به این سمت پیش برده است؟
همهی اینها قابل تحلیل است. من در آن مقام و در آن صدد نیستم که این را تحلیل کنم. واقعیت این است. امروز شما فرهنگ غربی را ملاحظه بفرمایید: بخش عمدهای از وقت زنان و مردان، مجموعاً برای جلب توجّه همگان به مسائل مربوط به زنان، مسأله زیبایی، مسأله آرایش، مسألهی مد، مسألهی جلوهگریهای زنانه و مسائل شهوتانگیز بین زن و مرد میگذرد. این، وقت عمدهای از اوقات مردم را میگیرد. این، عمدی است. این، حساب شده است. بدیهی است یک زن در نظامی که آن طور هدایت غلط و خباثتآمیز و خطرناک دارد، نمیتواند همهی استعدادهای خودش را بروز دهد.
در آنجا، محیط عمومی جامعه، محیطی است که یک عدّه از زنان را به انزوا میکشاند. کمااینکه در زمان طاغوت آنهایی که سنّشان اجازه میدهد، یادشان است بسیاری از خانوادهها، بسیاری از دخترها، بسیاری از زنان خوب و با استعداد، در گوشهی خانهها ماندند و از ترقیّات محروم شدند؛ به خاطر اینکه فضای جامعه برایشان ناامن بود. اگر قرار بود دانشگاه بروند، حاضر نبودند. اگر قرار بود به محیطهای هنری بروند، دلشان نمیخواست بروند. چون احساس ناامنی میکردند. حتی اگر در محیطهای علمیِ غیر دانشگاهی میخواستند بروند مثل مجامع و کنفرانسهای علمی همینطور بود. محیط جامعه، محیط ناامنی بود. به محیطهای تربیتی، ورزشی و تربیت بدنی میخواستند بروند، همینطور. یعنی بخش مهمی از زنان جامعهی ما، در زمان طاغوت از حضور در مجامع پرهیز میکردند. شما ببینید از دخترانی که بیسواد مُردند و خانمهایی که مسن شدند سالیانی را گذراندند و بدون سواد و معلومات کافی، یا بدون برجستگیهای گوناگون علمی و هنری از دنیا رفتند چقدر بودند کسانی که استعدادهای علمی داشتند، استعدادهای هنری داشتند، استعداد نویسندگی داشتند، استعداد سخنوری داشتند، استعداد تحقیقات داشتند، استعدادهای گوناگون پزشکی داشتند. امّا میدیدند محیط جامعه، محیطِ ناامنی است. اینها یک گروه بودند.
دستهی دیگری هم بودند که جرأت میکردند و وارد دانشگاه میشدند. حال یا برایشان آن فضای فاسد، اهمیت نداشت، یا نه؛ یک نوع گستاخی داشتند. میگفتند: «محیط فاسد است، باشد. ما وارد میشویم و نمیگذاریم فساد به ما سرایت کند». تعداد معدودی از این دختران داشتیم که در آن زمان، با چادر و با حجاب، در دانشگاهها مشغول آموزشهای گوناگون علمی، پزشکی و غیره بودند. البته خیلی معدود بودند. اما غالبِ کسانی که وارد محیطهای علمی میشدند و این جرأت را میکردند که وارد شوند، وقت زیادی از اوقاتشان برای اینطور چیزها صرف میشد: برای رسیدگی به مُد، برای مسائل مربوط به چیزهایی که در یک محیط غیراسلامی، برای زنان حتماً وجود دارد (ارتباطات نامشروع و خطرناک، گفتگوها و مذاکراتی که بین خود زنان و دختران هست). اینها چیزهایی است که وقت را میگیرد. البته وقت، مهمترین سرمایهی انسان است. هیچ سرمایهای در دنیا، عزیزتر از وقت نیست. اما بیش از وقت، همّت آنها را میگیرد. دختری که همّتش به مسألهی لباس و مُد و رفیق پسر و چگونه در فلان میهمانی ظاهر شدن و چطور به فلان مجمع راه پیدا کردن و چگونه راه رفتن، تا دیگران از او خوششان بیاید، باشد و به این چیزها بیندیشد، چقدر میتواند وقت خودش را در تحقیق صرف کند؟ چقدر میتواند خودش را در معلومات غرق کند؟ فقط عدّهی معدودی توانستند به آنجاها برسند. محیط در نظام غیراسلامی، محیط رشد لااقل برای زنان نیست. مردان هم همینطورند. منتها در مورد مردان، وضعِ جوامع بشری، کمی فرق دارد. البته این موضوع، مخصوص جامعهی ما نیست. مردان یک امکانات بیشتری دارند؛ آسایشها و آسودگیهای بیشتری دارند، که اینها هم البته جزو تربیتهای دهها قرنی است که متأسفانه وجود داشته؛ که نسبت به مرد، نظر دیگری است تا نسبت به زن. زن از لحاظ اخلاقی، از لحاظ آبرویی و مانند اینها، آسیبپذیرتر است. در محیط اسلامی و نظام اسلامی، خوشبختانه اینها نیست. من نمیگویم در محیط اسلامی فساد ریشهکن شده است. متأسّفانه نشده است. نمیگویم پیروی از مُد ریشه کن شده است. نه؛ متأسفانه نشده است. نمیگویم خودنمایی و خودآرایی و جلوهگریهای غلط و احیاناً مضر، ریشهکن شده است. نه؛ نشده است. اما بسیار کم شده است. این را نمیشود منکر شد که بسیار کم شده است. به همان میزانی که کم شده؛ به همان میزانی که به استعدادهای زنان بها داده شده و به آنان میدان داده شده است و بالاتر از همه، به همان میزانی که محیطِ دانشگاه محیطِ امنی شده است، استعدادها امکان بیشتری یافتهاند که وارد میدان شوند و رشد کنند و به مراتب بالای علمی برسند. امروز محیط دانشگاه، محیطی نیست که یک دختر مسلمان جوان از آن بترسد. امروز در محیطهای هنری، زنانی هستند مسلمان، متدیّن، متّقی؛ که هنرپیشگی میکنند، کارهای هنری میکنند، مسائل مربوط به هنر را پیگیری میکنند و ما برخی را میشناسیم که افراد بسیار مؤمن و بسیار با تقوایی هستند. البته طور دیگرشان هم هست. اما این طور هم، خوشبختانه داریم. یعنی محیط، تا حدود زیادی یک محیط امن و امان برای زنان و دخترانی شده است که میخواهند در محیطهای علمی حرکت کنند. پس میدان، میدان رشد و ترقّی است. البته این را عدّهای باور نمیکنند. عدّهای منفی بافند. همواره عادت دارند بگویند: «نه؛ نمیشود.» یا روی نقطهی ضعفی انگشت بگذارند و نقاط قوّت را نبینند. اما وجود شما خوشبختانه یک حجّت الهی است. شما واقعاً حجّت خدا هستید. حجّت اسلام هستید. اینکه میبینید علما را «حجّةالاسلام» میگویند به خاطر این است که وجودشان، بیانشان و روششان، حجّتی برای اسلام است. استدلال محکمی برای اسلام است. به این معنا، شما حجّت خدا و حجّت اسلام و حجّت دین هستید؛ برای اینکه به زنان جامعهی خودمان و زنان دیگر و صاحبنظران و آنهایی که همه چیز را میگویند «نمیشود»، نشان بدهید تا ببینند: نخیر؛ میشود.
ما امروز بهترین متخصّصان را در زمینهی جرّاحی و بیماریهای زنان داریم. من این را در گزارش خانمها خواندم. این را قبلها، در سالهای متمادی، شنیده بودم که پزشکان مرد میگفتند: «کارهایی در جرّاحی زنان هست، که زن نمیتواند انجام بدهد.» من، هفت، هشت، ده سال پیش از این، نسبت به مسألهی جرّاحی زنان و به اصطلاح دانش بیماریهای زنان، حسّاس شده بودم و کمی آن را دنبال میکردم. از بعضی پزشکان متدیّن پرسیدم: «چقدر این حرف راست است که میگویند کارهایی در جراحی زنان هست که زنها قادر نیستند انجام دهند؟» گفتند: «نه؛ هیچ اصلی ندارد. حرف بیخود و بیربطی است. خانمها همهی کارهایی را که یک مرد میتواند در باب دانش جرّاحی و عمل جرّاحی انجام دهد، میتوانند انجام دهند و حتّی گاهی بهتر از آن را.» این در زمینهی یک کارِ عملی است. آن کارهایی که صرفاً فکری یا صرفاً مغزی است که جای خود را دارد و کاملاً روشن است.
شما بحمدالله این سد را شکستید و این میدان را فتح کردید و جلو رفتید. شما حقیقتاً حجّت هستید. من اصرار دارم و بارها هم به مسؤولینمان گفتهام مسؤولین تبلیغاتی، مثل صدا و سیما که با امثال شما مصاحبه کنند. شما هم حرف بزنید و حضور خودتان را اعلام کنید. (این بحث، مقداری مربوط به نکتهی دومی میشود که میخواهم عرض کنم.) خلاصه، این حرکت، بحمدالله انجام گرفته است. من فکر میکنم در همهی رشتههای علمی، در جامعهی ما تحوّلی باید انجام گیرد و زنان با استعداد ما، در هر رشتهای که استعداد دارند، وارد شوند. البته رشتههایی هست که با ساختمان زن متناسب نیست. همانطور که ما به مردان میگوییم: شما با زایمان زنان چه کار دارید؟ این مربوط به شما نیست؛ مربوط به خودِ خانمهاست. شما در طول تاریخ نگاه کنید همه جای دنیا آیا هیچ وقت مامای مرد دیده شده است؟! ماماها، همیشه زن بودند؛ ماماهای تجربی قدیمی. این، یک کار زنانه است. کاری است که مربوط به زنان است و زنان باید آن را انجام بدهند. این یک امر طبیعی است. مردان در این خصوص برای چه وارد میشوند؟ بیایند چه کنند؟ بودنِ آنها چه لزومی دارد؟ حضور در میدانی است که کوچکترین نیازی به آنها نیست. بهعلاوه، ضررهایی هم دارد.
عین همین قضیه، در مورد خانمها نیز وجود دارد. میدانهایی هست که به زن ارتباطی ندارد. من باب مثال عرض میکنم نمیخواهم بخصوص روی مورد خاصّی تأکید کنم فرض کنیم مهندسی معدن. مثلاً یک خانم مهندس معدن شد. این چه حسنی دارد؟ یا مهندس راه و ساختمان شد؛ مثلاً چه اهمیتی دارد؟ چه حُسنی دارد؟ نمیگوییم: نمیتواند. چرا! او هم میتواند مثل بقیه باشد؛ اما این میدانی نیست که زن به خاطر استعدادهای خودش، به خاطر آن عشقها و شوقها و عواطف و خواستهای خودش، به آن تمایلی داشته باشد.
میدانهایی هست که نباید زن به آنها وارد شود البته مواردی را که اسم آوردم، نمیخواهم بخصوص رویشان تکیه کنم. لکن بههرحال چیزهایی وجود دارد اما در آن میدانهایی که این محدودیت طبیعی و فطری برای زن و مرد وجود ندارد و همه میتوانند وارد شوند، زنان باید وارد شوند، تحقیقات را گسترده و میدان را پر کنند. نیمی از استعداد یک کشور، مربوط به زنان است. ببینید اسلام با خلق فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها و با نشان دادن آن حضرت که در حدّ پیغمبر و علی است یعنی آثار و روایات ما نشان میدهد که فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها، فقط مسؤولیت نبوّت و امامت نداشته، و اِلّا از لحاظ معنوی، تفاوتی با پیغمبر و امیرالمؤمنین علیهماالصّلاةوالسّلام ندارد نشاندهندهی جهانبینی اسلام در مورد زن است.
یک زن میتواند به این حد برسد؛ آن هم در سنین جوانی. این طور نیست که حتماً یک خانم باید شصت سالش بشود تا بتواند به این مقامات برسد؛ نه. یک خانم هجده ساله، در سنین فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها که حدّاکثر سن ایشان بوده است به آن مقامات عالی معنوی و عرفانی و آن حکمت و آن گویندگی و آن تحلیل مسائل سیاسی و اجتماعی و آن آیندهنگری و آن قدرت برخورد با عظیمترین مسائل زمان خود رسیده است و همهی اینها را دارد.
اینکه به اسلام، یا به هر مکتبی نسبت داده شود که زن اساساً به طور طبیعی دارای یک نقص است، غلط است. خودِ وجودِ فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها، این را نشان میدهد. چیزی که تصوّر میشود نقص است، نقص نیست. اینکه جسم زن از لحاظ قوارهی متوسّط، از جسم مرد ظریفتر و کوچکتر است، نقص نیست. بزرگ بودن و هیکلمند بودن هم کمال نیست. این برای فطرتِ مرد، طبیعت مرد و ساختمان مرد لازم است. همچنانی که برای فطرت زن، آن ساختمانِ ظریف لازم است. و از این قبیل مسائل. یا اینکه گفته میشود وجود زن برای کار در خانه لازم است، معنایش این نیست که در میدانهای علمی و عملی و فعّالیتها، توانایی ندارد. یا از لحاظ معنویّت که بالاتر از همهی اینهاست و در مورد فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها، همهی اینها را مشاهده میکنیم. هرچند البته، طبیعیترین و فطریترین و مطلوبترین کار برای زنان، کار در خانه است. یعنی مسألهی اداره کردن همسر و فرزندان، طبیعیترین کار است، و من خیال نمیکنم زنی طبیعی باشد و به این کار عشق و علاقه نداشته باشد. به طور قهری، همهی زنان به این کار عشق و علاقه دارند. این، آن نکتهی اوّل؛ که این میدان بحمدالله باز است.
نکتهی دوم که از آن گذرا عبور میکنم، این است که همه وظیفه داریم این میدان را گستردهتر کنیم. یعنی اگر امروز باز هم عدّهای در گوشه و کنار پیدا شوند و موذیانه بخواهند خانمها را کنار بگذارند و بگویند «خانمها به دانشگاهها آمدند و رشتهی زنان را انحصاری خودشان کردند و حالا نگذاریم در هیچ یک از میدانهای تصمیمگیری ورود داشته باشند» این به نظر من یک فکر بسیار منفی، بسیار بد و درست عکس مصلحت است.
من تا قبل از اینکه این گزارش را بخوانم، نمیدانستم که خانمها در گروههای تخصّصی زنان، برای رشتهها و دورههای بالا، حضور ندارند، یا حضور مؤثّر ندارند. بنده این را اطّلاع نداشتم. این امر تعجّبآوری است! نخیر؛ خانمها باید در این رشتهها، گروههای تخصّصی را پر کنند. بلکه باید اصلاً و صرفاً از آنها تشکیل شود. وزارت بهداشت و درمان، باید تمام تلاش خودش را در این راه مصروف کند. حال که ما بحمدالله، جمع قابل توجّهی از خانمها را داریم که متخصّصند و میتوانند در صحنههای علمی خودشان را نشان دهند، و میشود از پیشرفتهای علمیشان استفاده کرد، این میدان را بازتر و گستردهتر کنند. همچنین، در بقیهی رشتههای دانشگاهی. البته برای ما فوریتر و ضروریتَرش، همین رشتهی پزشکی است. در رشتهی پزشکی، بنده بارها گفتهام: به همان تعدادی که پزشک مرد داریم، پزشک زن لازم داریم. حالا مسأله فقط مسألهی زایمان و بیماریهای زنان که نیست! زنان هم به انواع و اقسام بیمارهایی که مردان میگیرند، مبتلا میشوند. برخی بیماریها ویژهی زنان است، برخی بیماریها ویژهی مردان است؛ اما این طور نباشد که اگر زن بیماری قلب گرفت، بیماری ریه گرفت، بیماری چشم گرفت، دندانش درد گرفت، مجبور باشد که حتماً به پزشک مرد مراجعه کند. چه لزومی دارد؟! ما باید به قدری پزشک زن در جامعه داشته باشیم که هر زن، برای مراجعهی به پزشک، هیچ احتیاجی به مرد نداشته باشد. البته اجباری نیست. اگر زنی دلش میخواهد برای معالجه نزد پزشک مرد برود، ما مانع او نمیشویم. اما باید شرعاً و عرفاً، هیچ اجباری وجود نداشته باشد. وقتی الزام شرعی نبود، آنوقت البته، مراجعه کردن خانمها به پزشک مرد، اشکال شرعی هم پیدا میکند. یعنی وقتی زنان میتوانند به پزشک مرد مراجعه کنند که امکانِ این نباشد که به پزشک زن مراجعه کنند. وقتی امکان هست که به پزشک زن مراجعه کنند، در مراحلی که معاینات وسیع یا تماسهای یدی نیاز دارد، آنجا دیگر مشروع هم نخواهد بود که به پزشک مرد مراجعه کنند.
ما باید تا این حد، پزشک زن در جامعه داشته باشیم. یعنی سطح جامعه را از پزشکان زن پر کنیم؛ هر تعدادی که لازم باشد. یعنی اگر فرض بفرمایید مثلاً سیهزار پزشک مرد داریم، باید سیهزار پزشک زن هم داشته باشیم. ما تا این حد باید پیش برویم. و این نمیشود، مگر وقتی که نظام پزشکی و نظام بهداشت و درمان، برای این پزشکان زنی که امروز داریم ارزش قائل شود. به اینها امکان بدهند در مراکز تصمیمگیری حضور داشته باشند. به این، حتماً باید توجّه شود. البته دوستان ما باید به مسؤولین بگویند که این کار را بکنند و در مجامع و هیأتهای تصمیمگیرنده برای انتخاب دانشجوی به اصطلاح دورههای تخصّصی، حتماً خانمها حضور داشته باشند، تا این خودش باعث پیشرفتی برای حرفهی پزشکی در میان خانمها باشد. خود شما هم، به نظر من باید این کار را یک حسنهی غیرقابل مقایسه با هیچ حسنهی دیگر به حساب آورید. اینکه شما بتوانید به بیماران زن برسید و آنها را از اینکه به پزشک مرد مراجعه کنند بینیاز کنید، به نظر من حسنهی بزرگی است.
امیدواریم که خدای متعال به شما اجر و توفیق دهد. خودِ این هم که خانمهای دانشمند و فاضل ما، به اسلام و حجاب و موازین اسلامی پایبند هستند، ارزش دیگری است که میتواند درس و تعلیمی عملی برای زنان و دختران جامعهی ما باشد. انشاءالله موفّق و مؤیّد باشید.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته