1397/12/27
گفتگو با جناب آقای حسین یکتا
راهیان نور، کارخانه کادرسازی است
بهمناسبت فرارسیدن ایام سفرهای کاروانهای راهیان نور به مناطق عملیاتی دوران جنگ تحمیلی، بخش دفاع مقدس پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در گفتوگویی با جناب آقای حسین یکتا از راویان دوران دفاع مقدس و از مسئولان سابق ستاد راهیان نور، به بررسی نکاتی دربارهی آثار این اردوها و چگونگی شکلگیری و تاریخچهی آغاز سفرهای راهیان نور پرداخته است.
بهعنوان سؤال اول با توجه به اینکه نسل امروز اطلاعات کمتری از تاریخچه شکلگیری راهیان نور دارد، برای ما پیرامون تاریخچهی راهیان نور مقداری توضیح دهید. چه شد که این اتفاق افتاد و این فضا شکل گرفت؟
ببینید ما اگر بخواهیم دربارهی تاریخچهی راهیان نور -یعنی بازدید از مناطق عملیاتی، مقتل و مدفنالشهدا- صحبت کنیم، باید به خود جبهه برگردیم. زمان جنگ، گاهی اوقات گروهی از مادران و پدران شهدا به جبهه علیالخصوص پادگانها و محلهای آموزشی میآمدند. بهنظر من تاریخچهی راهیان نور به آن زمانی که پدران و مادران شهدا برای بازدید از مقتل شهیدشان یا جایی که شهیدشان مفقودالاثر شده بود، به جبهه میآمدند برمیگردد. در آن منطقهی عملیاتی، آنها بهدنبال برقراری یک ارتباط روحی و معنوی با فرزندشان بودند. حتی آن موقع بازاریهایی که برای کمکرسانی و پشتیبانی به جبهه میآمدند، یک بازدیدی هم از خط میکردند. تقریباً این رفتوآمدها و دید و بازدیدها از محل رزم و شهادت رزمندگان از زمان جنگ شروع شد، ولی نه با اسم راهیان نور.
اسم "راهیان نور" و بازدید مناطق عملیاتی، همزمان با شروع تفحص شهدا کمکم بر سر زبانها افتاد. بهتدریج با پخش شدن اخبار و فیلمهای تفحص شهدا، و باز شدن معبرهایی در فکه و طلائیه و بازخوردهای زیادی که نیروهای تفحص در برگشت از منطقه داشتند و این را برای دیگران تعریف میکردند، تقریباً رفتوآمدها به منطقه هم بیشتر شد. پس میتوانیم بگوییم نقطهی شروع از تفحص بود. اما اگر بخواهم تعبیر زیباتری از این قضیه بگویم، به اعتقاد من از وقتی که شهدا رخ نشان دادند، جاذبهای ایجاد شد و باعث شد خیلیها را به رفتن به این سفر، مشتاق و جذب کنند. تقریباً این اتفاق از سال ۷۲ یا ۷۳ رخ داد اما دلیلی که باعث شد این قضیه قوت بیشتری بگیرد، به اعتقاد من زمانی بود که آقا، بحث شبیخون فرهنگی یا تهاجم فرهنگی را مطرح کردند.
یادم میآید اولین گروههایی که به راهیان نور رفتند دانشجوها بودند. یعنی آن روز، دانشجوها پرچمدار این حرکت فرهنگی شدند و بعد از آنها اقشار و اصناف آمدند. بعدها گروههای دانشآموزی اضافه شدند و الان هم که آحاد و عموم مردم با اتوبوس در قالب کاروانهای راهیان نور یا حتی با ماشینهای شخصیشان به بازدید از مناطق عملیاتی میآیند.
شما در صحبتهایتان به اعلام تهاجم فرهنگی از سوی رهبر انقلاب اشاره کردید. با توجه به تهاجم فرهنگی در دههی هفتاد، به نظر شما چه اتفاقی افتاد که از این نسل، رویشهایی همچون شهید حججی خوش درخشید؟
در اولین سفر رهبر انقلاب به این مناطق که مربوط به سال ۷۸ و حضور ایشان در منطقهی شلمچه بود، ایشان یک سخنرانی معروفی کردند و فرمودند اینجا قطعهای از بهشت است. درواقع اولین کسی که پرچم هدایت و حمایت راهیان نور را به دست گرفت، خود ایشان بودند. این نکته را چند بار در سخنرانیهایم هم گفتهام که به اعتقاد من، کار حضرت آقا در این سفر اول که به منطقهی شلمچه آمدند و در نقطهی صفر مرزی از شهدا استمداد طلبیدند، میتوان تشبیه کرد به همان حالتی که حضرت اباعبدالله (علیهالسلام) به شمشیرشان تکیه داده بودند و یارانش را صدا میزدند که "کجایید! بلند شوید که دشمن در حال حمله به خیمه است" همانند همان حالت، رهبر انقلاب آنجا گفتند شهیدان! بلند شوید که دشمن در حال حمله به دین و ایمان جوانان است. تعبیر من از آن سفر اول ایشان به منطقه، صدا کردن شهیدان بود. و شهدا هم به رهبرشان لبیک گفتند و رخ نشان دادند که شما نتیجهی آن را در بیشتر شدن تشییع جنازهها، یادوارههای شهدا و سفرهای راهیان نور میبینید؛ این تعبیر من است.
ببینید در آن دههی هفتاد که فتنهی ۷۸ و حوادث کوی دانشگاه اتفاق افتاد، دشمن بهدنبال استحالهی فرهنگی و نهایتاً براندازی بود. در سال ۸۸ هم دشمن همهی توان خود را برای براندازی به میدان آورد اما حضرت آیتالله خامنهای فرمودند: اگر یک روزی این مملکت تهدید بشود، اگر نگوییم بیشتر از آن روزها اما کمتر هم نمیآیند. نمونهی کوچک آن را در مدافعان حرم میبینیم. پس نهتنها براندازی اتفاق نیفتاد بلکه نسلی همچون حججیها بهوجود آمد که این هم به برکت خون شهدا و راهیان نور بود.
پس آن چیزی که کشور را در مقابل براندازی دشمن با نقشهی شبیخون فرهنگی یا ناتوی فرهنگی حفظ کرد، همین شهدا و راهیان نور بودند. اگر در فتنهی ۸۸ میبینیم کسی علمدار معرفت و بصیرت بوده است، کسی نیروها را در کف خیابان حمایت و هدایت کرده است و کسی حمایت از ولایت توسط دهه شصتیها و دهه هفتادیها را علمداری کرده است، این بهخاطر شهدا و راهیان نور بود.
البته ما نباید راهیان نور را خامفروشی کنیم بلکه باید آن را فرآوری کنیم و از آن خروجیهایی بگیریم که مثلاً یکی از آن خروجیها، سبک زندگی است که اساس آن سیرهی شهدا است.
منظورتان از خامفروشی و فرآوری کردن راهیان نور چیست؟ نگاه راهبردی رهبر انقلاب دراینباره به نظر شما چیست؟
به اعتقاد من نگاه ایشان به راهیان نور، یک نگاه راهبردی در سطح بالا است. رهبر انقلاب میفرمایند شما باید راهیان نور را فرآوری کنید؛ یعنی باید فرهنگسازی و کادرسازی کنیم؛ میگویند شما فناورانه با راهیان نور برخورد کنید یعنی خامفروشی نکنید. پس ما باید راهیان نور را همچون یک دانشگاه عالی ببینیم و کار تربیتی در آن انجام دهیم. یعنی اینکه راهیان نور یک جایی برای فکر کردن است که ما میتوانیم مهمترین مفاهیم را در آنجا به سرعت انتقال دهیم. پس آنجا یک معدن عظیم انرژی برای انسانسازی و کادرسازی و منبع و منشأ خیرات و برکات برای انقلاب اسلامی است.
ستاد مرکزی راهیان نور چگونه شکل گرفت؟
در دههی هشتاد، زمانی که من مشغول سفرهای راهیان نور و روایتگری بودم، آن موقع سردار باقرزاده به تازگی مسئول بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس شده بود. با سایر دوستان خدمت وی رسیدیم و طرح ستاد مرکزی را به ایشان دادیم که در ابتدا خادمالشهداء و نشریهی امتداد شکل گرفت. در سال ۸۶ یک گزارشی را تنظیم کردیم و برای رهبر انقلاب فرستادیم. ایشان فرمودند سلام من را به این دوستان برسانید و به این دوستان بگویید که من به یادشان هستم و دعایشان میکنم و بگویید که تحولی که در جامعه ایجاد شد نتیجهی کاروانهای راهیان نور و تشییع پیکرهای شهدا بود. یعنی آن نگاهی که به راهیان نور و شهدا داشتند، یک نگاه راهبردی بود. من یادم میآید وقتی میخواستیم ستاد مرکزی راهیان نور را راهاندازی کنیم، یک نامهای به رهبر انقلاب نوشتم که آقای باقرزاده، آن را به دستشان رساندند. من در آن نامه نوشته بودم که ما ساختمانی را برای ستاد خریداری کردهایم و نیاز به کمک مالی داریم و خب ایشان قبول کردند و راهیان نور عملاً با تأیید و تأکید رهبر انقلاب و حمایت ایشان قدرت و قوت بیشتری گرفت.
آقای یکتا، طی سالهایی که شما چه به عنوان مسئول و چه به عنوان راوی در منطقه حضور داشتهاید، رهبر انقلاب بارها به مناطق عملیاتی دفاع مقدس سر زدهاند و در جمع کاروان راهیاننور حاضر شدهاند. آیا خاطرهی ناگفتهای از این سفرها دارید؟
من از سفرهای رهبر انقلاب به منطقه دو سفر را حضور داشتم. یکی از آن سفرها مربوط میشود به سال ۸۵ وقتی میخواستند به دهلاویه بیایند. آن موقع هم بحثهای مربوط به دعوای خلق عرب و هم تیراندازی به اتوبوسهای راهیان داغ بود. دشمن، منطقه را ناامن کرده بود تا مردم به راهیان نور نیایند. در این شرایط من بهتازگی دبیر ستاد مرکزی راهیان شده بودم. ما فهمیدیم که قرار است ایشان به منطقه تشریف بیاورند. با توجه به اینکه منطقه ناامن بود و نمیخواستیم مردم حساس شوند، مثلاً اعلام کرده بودیم که قرار است رئیسجمهور به منطقه بیاید. دقیقاً آن شب ویژه در حافظهی همه ماند و از آن شب برای ما خاطرهی زیبایی به جا ماند. همه تا صبح در سرما کار کردیم. فردای روزی که قرار بود ایشان بیایند، مردمی که پای جایگاه آمده بودند، نمیدانستند که حضرت آیتالله خامنهای قرار است بیایند؛ که ناگهان ایشان به حیاط دهلاویه آمدند و این صحنه برای مردم دیدنی بود. آقا آمدند در جایگاه ایستادند و جمعیت زیادی از عشایر از ایشان استقبال کردند. نکتهی جالب سفر برای من این بود که ایشان از اهواز با ماشین به سوسنگرد آمده بودند و بعد به گلزار شهدای سوسنگرد رفته بودند. یعنی تمام مسیری که ما از ناامنی آن گفتیم را با ماشین آمده بودند. ایشان میتوانستند با توجه به ناامن بودن فضا، با هلیکوپتر بیایند اما با ماشین آمدند که این برای من جالب و عجیب بود.
بهعنوان آخرین سؤال، نظر شما دربارهی بیانیهی گام دوم چیست؟
به اعتقاد بنده بچههای نسل جدید با بیانیهی گام دوم، بعثتشان شروع شده است. پیغمبر در چهلسالگی مبعوث شدند. بعثت دهه شصتیها، هفتادیها و هشتادیها در چهل سالگی انقلاب با این بیانیه شروع شده است. بیانیهی گام دوم میگوید بچهها خودتان را آماده کنید؛ هفت بندی که رهبر انقلاب در بیانیهی گام دوم مطرح کردند یعنی هر تیمی، هر گردانی و هر لشکری، هر کدام یک شهر از این هفت شهر عشق را فتح کند. یعنی خرمشهرها در پیش است؛ آن خرمشهرهایی که ایشان گفتند در پیش است، در بیانیه، خودش را نشان داد. به نظر من تا الان مشهود بود ولی الان معلوم شد؛ هفت منزل عشق، هفت شهر عشق برای بنای تمدن نوین اسلامی.
رهبر انقلاب با بیانیهی گام دوم، جوانان را صدا زدند و گفتند جوانان بیایید پرچم ظهور را به بالاترین قلل رفیع دنیا بکوبید و آن "طالب بدم المقتول بکربلا" را انشاءالله یاری کنید. این حرفها کنار هم، نشاندهندهی یک مأموریت است و بیانیهی گام دوم انقلاب یعنی کار عملیاتیای که نقشه و اساسنامه و مرامنامهای برای دهه شصتیها، هفتادیها و هشتادیها به همراه دارد. جوانان این را جدی بگیرند.