1397/11/25
پرونده «گام دوم انقلاب»
فراخوانیِ جهاد و شانههای زیر بار مسئولیت
رهبر انقلاب اسلامی در بیانیهی «گام دوم انقلاب» با مرور تجربهی ۴۰ سالهی انقلاب اسلامی اعلام کردند: انقلاب «وارد دوّمین مرحلهی خودسازی و جامعهپردازی و تمدّنسازی شده است». گام دومی که باید در چارچوب «نظریهی نظام انقلابی» و با «تلاش و مجاهدت جوانان ایران اسلامی» بهسوی تحقق آرمانِ «ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنافداه)» برداشته شود.
به همین مناسبت پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR طی سلسله یادداشتها و گفتگوهایی در قالب پروندهی «گام دوم انقلاب» به بررسی و تبیین ابعاد مختلف این بیانیه میپردازد.
آنچه در ادامه میآید یادداشت دکتر حامد حاجی حیدری عضو هیأت علمی دانشگاه تهران است که به بررسی موضوع «اعلام جهاد» در متن این بیانیه و ریشهها و ابعاد مسئله در فرهنگ برآمده از انقلاب اسلامی پرداخته است.
به همین مناسبت پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR طی سلسله یادداشتها و گفتگوهایی در قالب پروندهی «گام دوم انقلاب» به بررسی و تبیین ابعاد مختلف این بیانیه میپردازد.
آنچه در ادامه میآید یادداشت دکتر حامد حاجی حیدری عضو هیأت علمی دانشگاه تهران است که به بررسی موضوع «اعلام جهاد» در متن این بیانیه و ریشهها و ابعاد مسئله در فرهنگ برآمده از انقلاب اسلامی پرداخته است.
مهمترین مضمون بیانیه «گام دوم انقلاب»
در بیانیهی «گام دوم انقلاب» خطاب به ملت ایران، یک مضمون سه بار تکرار شده است: «جوانان باید شانههای خود را به زیر بار مسئولیت دهند.» به دلایلی که در این نوشتار توضیح داده خواهد شد، به نظر میرسد که این مضمون باید مهمترین مضمون بیانیه به حساب آید. جملهی «جوانان باید شانههای خود را به زیر بار مسئولیت دهند.» دو بار عیناً در متن تکرار شده و یک بار هم مضمون آن در عبارت «اینک مطالبهی عمومی من از شما جوانان آن است که این راه را با احساس مسئولیت بیشتر و همچون یک جهاد در پیش گیرید» تکرار شده است. از این رو، مهمترین موضوع، «اعلام جهاد» و فراخوانی شانههایی است که زیر بار مسئولیت بروند.
مفهوم «جهاد» در ادبیات انقلاب اسلامی
به باور من، مهمترین جملهی رهبر عالی ما، که سبک رهبری سیاسی و معنوی ایشان را بهوضوح توضیح میدهد، جملهای است که ۲۲ سال قبل در اَبَرسخنرانی مشهور به «عبرتهای عاشورا / عوام و خواص» بیان شد: «بنده بیشترِ سنگینی بارم این است که نگاه کنم ببینم کجا شعلهی جهاد در حال فروکش کردن است و به کمک پروردگار نگذارم.» (۱)
بیگمان، از دیدگاه تحلیلگران امروز دنیای سیاست، مهمترین مفهوم سیاسی اسلام، «جهاد» است. حفظ جهاد، مهمترین وزن و جدّوجهد یک رهبر شاخص در انقلابیگری اسلامی شیعی را میسازد. نکتهی بعد آن است که جهاد، یک مفهوم عمیقاً فرهنگی است. ایشان در همان اَبَرسخنرانی در سال ۱۳۷۵، مفهوم جهاد را اینچنین تعریف فرمودهاند: «یکی از نکات برجسته در فرهنگ اسلامی، که مصداقهای بارزش، بیشتر در تاریخ صدر اسلام و کمتر در طول زمان دیده میشود، فرهنگ رزمندگی و جهاد است. جهاد هم فقط بهمعنای حضور در میدان جنگ نیست؛ زیرا هرگونه تلاش در مقابله با دشمن، میتواند جهاد تلقی شود. البته بعضی ممکن است کاری انجام دهند و زحمت هم بکشند و از آن، تعبیر به جهاد کنند. اما این تعبیر، درست نیست. چون یک شرط جهاد، این است که در مقابله با دشمن باشد. این مقابله، یکوقت در میدان جنگِ مسلحانه است که جهاد رزمی نام دارد؛ یکوقت در میدان سیاست است که جهاد سیاسی نامیده میشود؛ یکوقت هم در میدان مسائل فرهنگی است که به جهاد فرهنگی تعبیر میشود و یکوقت در میدان سازندگی است که به آن جهاد سازندگی اطلاق میگردد. البته جهاد، با عنوانهای دیگر و در میدانهای دیگر هم هست. پس، شرط اولِ جهاد این است که در آن، تلاش و کوشش باشد و شرط دومش اینکه در مقابل دشمن صورت گیرد.»
مشابه همین مضمون در میراث امام سید روحالله موسوی خمینی رحمهالله نیز با تأکید بر مفهوم «جهاد اکبر» مشهود است؛ با این تأکید که جهاد، مسلک سازندگی معنوی انسان است. در تلقی امام خمینی رحمهالله «اساساً اسلام براى سازندگى آمده است. و نظر اسلام به ساختن انسان است؛ جهاد براى سازندگى. سازندگى انسان، خودش مقدم بر همهی جهادها است. این است که رسول اکرم، جهاد اکبر فرمودهاند؛ جهادى بس بزرگ است و مشکل. و همهی فضیلتها دنبال آن جهاد -جهاد اکبر- است؛ جهادى است که با نفْس طاغوتى خودش، انسان انجام مىدهد.»(۲) اصل «جهاد» در تلقی امام خمینی رحمهالله، بهعنوان پیششرطِ «جهاد متکی بر حدید»، همین مضمون عمیقاً فرهنگی یعنی «جهاد اکبر» است. این، یک خط حائل مهم، میان «مفهوم جهاد در انقلاب اسلامی» و «گروههای مخرب جهادی در اسلام آمریکایی و منحرف تکفیری» است.
مفهوم اخیرتر «مدیریت جهادی» را باید به اتکاء این برداشت اصولی از جهاد نزد امام خمینی رحمهالله و آیتالله خامنهای درک کرد. در واقع مدیریت جهادی که خود را بهویژه در عملکردهای انقلاب اسلامی طی نبرد هشتساله بهخوبی نشان داد، حاکی از تمایز مهمی میان «شیوهی بوروکراتیک» و «شیوهی فرهنگی - جهادی» است. در شیوهی بوروکراتیک، گونهای انتظامِ از بالا به پایین، خواهان انضباط کامل شهروندان، تحت فرمان یک بوروکراسی آهنین است. در مقابلِ روش بوروکراتیک، در شیوهی فرهنگی - جهادی، «ارزشهای متعالی» جمع است که جمع را با نرمی و تدریج، اما مؤثر و کوبنده، به هماهنگی در مقابل «دشمن» به پیش میراند. نظم اجتماعی در این شیوه، از طریق اتحاد فرهنگی در مقابل دشمن به دست میآید. در این معنا، وزن واژهی «فرهنگ» به پیشوند «فر» بار شده است که به معنای «پیش»، «به سوی پیش»، و «به پیش» است و اشارهی مستقیم به «ارزش»ها دارد. بدین ترتیب در اصطلاح و عبارت، نهایتاً «فرهنگ» به «ارزش»ها و قواعد پیشران جامعه اطلاق میشود و «مدیریت فرهنگی - جهادی» با توش و توان «ارزشها» است که حرکت میکند.
میراث نهادی انقلاب اسلامی
میراث نهادی انقلاب اسلامی ایران، برآور نحوی عبور از این دوگانهی مفهومی بوده است؛ بهگونهای که شیوهی فرهنگی - جهادی، در همهی موقعیتها جای شیوهی بوروکراتیک را میگیرد؛ حتی در موقعیتهایی که همه به فکر اِعمال بوروکراتیک و آهنین نظم هستند، یعنی زمان جنگ. انقلاب اسلامی، صحنهی قدرت و اهمیت فرهنگ است؛ از این قرار است که مفهوم «سیاست» و «قانون» در جمهوری اسلامی همواره مفهوم ویژهای است که بار نیرومند «فرهنگی - جهادی» دارد و بر یک مبنا و پایهی عقیدتی استوار است.
راهاندازی یک «جریان سازمانی فرهنگی - جهادی» همواره دشوارتر از یک «سازماندهی آهنین بوروکراتیک» است، چراکه مبتنی بر همفکری و اقناع و اتحاد عقیدتی در ارزشهای پیشرو خواهد بود. این اتحاد عقیدتی همیشه بهسهولت به دست نمیآید و نیاز به کار فرهنگی دارد. بهرغم این دشواری آغازین، وقتی ارابهی «سازمان فرهنگی - جهادی» به حرکت درمیآید، نوعی از سازمان چابک را رقم میزند که آهنگ حرکت آن، چندین برابر شتابناکتر و مؤثرتر و پرنفوذتر و کارآمدتر از یک «سازمان آهنین بوروکراتیک» است؛ سرّ و دلیل آن هم این است که امروز، سازماندهی و مدیریت، مبتنی بر مفهوم مهم «نوآوری» گردیده است. وقتی فرض ما در مورد سازمان جامعه، «انسانی» است نه «ماشینی»، فرایندهای نوآوری به جای آنکه تنها در تارک دولت متمرکز باشد و سایر اجزای جامعه تنها مجری و عملکننده باشند، در سرتاسر کشور منتشر است. بدین ترتیب هر یک از عاملیتهای وطن در جای خود مشغول نوآوری در شیوهها و عملکردها هستند و این اتفاق، سرزندگی، پختگی، و چابکی قابل ملاحظهای به جمهوری اسلامی بخشیده و میبخشد.
ایجاد یک مسیر نوآورانه
امروزه پیشرانیِ یک کشور نوآور، بههیچعنوان ساده نیست. برای تحریک و برانگیختن نوآوری در یک کشور، با طیف متنوعی از موانع از درون و بیرون کشور، و آنچه نوآوری را در مسیری قرار میدهد که خودش را تقویت کند، مواجه خواهیم شد. فائق آمدن به این موانع، نیاز به آن دارد که یک تصمیمسازی منتشر و درعینحال همگرا در همهی عاملیتهای سازمان، با تشخیص محلی و بهنگام، موانع را از جلوی پای سازمان بردارد و این، با مدیریت بوروکراتیک میسر نیست. سطح مناسب و مهمی از انعطاف نیاز است که درعینحال جهتگیریهای کلی را نیز یادآوری کند. از این قرار، باید به مدیریت «فرهنگی - جهادی» بهمثابه یک «فضای تنفسی نوآوری» نگاه کرد؛ فضایی که افراد با تنفس در آن، به تشخیص و تحلیل و نوآوری برای برداشتن موانعِ اِعمال مدیریت جهادی برانگیخته میشوند. با این فرض است که مهمترین وظیفهی رهبری، این خواهد بود که فضای تنفسی نوآوری را با مدیریت انسانی و اقناع گسترده زنده نگه دارد و «نگاه کند و ببیند کجا شعلهی جهاد در حال فروکش کردن است و به کمک پروردگار نگذارد.»
فضای تنفسی نوآوری شامل مجموع همهی طرفها و شُرکای کنش اجتماعی است و با کوتهنظری نمیسازد. در پیشرانی بوروکراتیک کشور، به فرایندهای تصمیمگیری و اجرا، بهمثابه توسعهی یکبارهی ایده و خط مشی سیاسی، از بالا به پایین نگاه میکنند. این در حالی است که در یک سازماندهی چابک که درخور سیاست عمیقاً تحولیابندهی امروز است، تلاشهای نوآورانه منحصراً بر آینده و ایده و خط مشی سیاسی بعدی تمرکز دارند و باید داشته باشند. از این دیدگاه، ایجاد یک مسیر نوآورانه مستلزم فرایندهای وسیع و انتشاریافتهای است که طی آن، ایدهها در هر نقطهای مجال طرح مییابند، به رسمیت شناخته میشوند، امتحان میشوند، به سمت اجرا میروند، بازخورد میگیرند، تصحیح میشوند و نهایتاً به فرمولهای عملیاتی در سرتاسر کشور بدل میگردند و بدون توقف، به سمت مسیرهای آینده معطوف میشوند. در این میان نقش رهبری این است که همهی تلاشها را به سمت هدف معنوی معطوف دارد و درعینحال «ببیند کجا شعلهی جهاد در حال فروکش کردن است و به کمک پروردگار نگذارد.»
پینوشت:
۱. بیانات در دیدار فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص)، ۱۳۷۵/۳/۲۰
۲. صحیفهی امام، ج۸، ص۳۰۰، سخنرانى در جمع دانشجویان دانشگاه صنعتى اصفهان، ۱۳۵۸/۴/۵