1397/10/18
بررسی دشواریهای حفظ حجاب زنان در دوران پهلوی
دربارهی تاریخ حجاب در ایران از جمله مسئلهی کشف حجاب در دورهی رضاشاه و نیز وضعیت حجاب در دورهی پهلوی دوم، کتابهای بسیاری نوشته شده است اما یکی از مباحثی که بهدلایلی مغفول مانده، مشکلات زنان محجبه در زمان کشف حجاب و واکنشهای مختلف زنان در مورد کشف حجاب میباشد. در این مقاله در حد امکان به این مسئله پرداخته میشود.
وضعیت پوشش زن ایرانی پیش از انقلاب اسلامی
دوران پهلوی اول نخستین بزنگاه تاریخی ایران است که حکومت دربارهی نوع پوشش زنان اِعمال قدرت مینماید. مهمترین ویژگی اِعمال قدرت در این دوره، استفاده از اجبار در حذف چادر و پوشش در مورد زنان است که با نام «کشف حجاب» از آن یاد میشود. کشف حجاب واکنشهای مختلفی در بین زنان برانگیخت که در دنبالهی مطالب به آن اشاره میکنیم.
واکنش اقشار مختلف زنان
برای بررسی و تحلیل دقیقتر واکنش زنان در برابر کشف حجاب لازم است واکنش اقشار مختلف زنان را بهصورت جداگانه مورد توجه قرار داد:
الف) واکنش زنان امراء، رجال سیاسی و اشراف
زنان اشراف و رجال درباری اگرچه اکثراً به رفع حجاب پرداختند، اما در فراهم آوردن زمینهی کشف حجاب و یا پیشبرد آن، در مقایسه با زنان طبقهی روشنفکر و تحصیلکرده که با نظام جدید آموزشی و سیر تجددگرایی ارتباط بیشتری داشتند، فعالیت چشمگیری نکردند. در حقیقت، آنان بیشتر برای حفظ موقعیت سیاسی اداری همسرانشان، رفع حجاب کردند و از طرفداران پَروپاقُرص این طرح شدند.
در میان همسران رجال و امراء، معدود زنانی هم بودند که با قضیهی کشف حجاب همگام نبودند. همسر مخبرالسلطنه و همسر صدرالاشراف -وزیر عدلیهی رضاشاه- با کشف حجاب میانهای نداشتند. او پس از آنکه بالاجبار در مراسم مربوط به کشف حجاب، بهعنوان میزبان شرکت کرد، از شدت ناراحتی چنان بیمار شد که دیگر از خانه بیرون نیامد و تا یک سال بعد درگذشت و جنازهی او را از خانه بیرون بردند. اینها نادر زنانی بودند که انگیزههای مذهبی و سنتی قوی، مانع از حضورشان بهصورت بیحجاب در جمع دیگر خانوادههای رجال و امرای مملکت میشد.
ب) واکنش زنان روشنفکر و تحصیلکرده
کشف حجاب در ایران به دست زنانی که اکثراً تحصیلکردگان غرب و یا مدارس آموزشی جدید بودند، پایهریزی شد و در نتیجهی فعالیتهایی که طی دو دهه ادامه داشت، آنان بهعنوان پیشگامان کشف حجاب، انجمنها و محافل زنان را پایهگذاری کردند و به اشاعهی افکار و اندیشههای غربی درخصوص مسئلهی زنان و حقوق آنان در نشریات و جراید کشور پرداختند. آنها با پشتوانهی دولت، روزبهروز آهنگ رفع حجاب و بیحجابی را سرعت میبخشیدند و پس از اعلام رسمی طرح حکومتی، فعالیت خود را بیش از پیش گسترش دادند.
ج) واکنش زنان سایر طبقات شهری
این قشر زنان که پیوستگی بیشتری با مذهب و سنتهای اجتماعی داشتند، در برابر کشف حجاب از خود واکنش نشان دادند. زنان کارمند، در بسیاری از مواقع به بهانههای مختلفی از شرکت در جشنها و میهمانیها سر باز میزدند. زنان دیگر طبقات در سطح وسیعتری نسبت به این قضیه عکسالعمل نشان دادند و خصوصاً در ابتدای امر، حاضر به ترک چادر نشدند. به همین علّت پلیس نیز مأموریت داشت با شدت هرچه بیشتر با آنان برخورد نماید. بهطوری که «چادر از سر زنان برمیداشت و به ضرب و جرح آنان میپرداخت». در مقابل، زنان نیز سعی میکردند از رفتوآمد در کوچهها و خیابانها جز به وقت ضرورت خودداری نمایند. مثلاً در مشهد «با برداشته شدن چادر در خانههای مشهد تغییر تازهای روی داد و آن این بود که خانوادههای متدین در منزل خود حمام ساختند» تا زنانشان مجبور نباشند حتی برای رفتن به حمام از خانه خارج شوند.
در آن زمان «زیارت امام رضا (ع) نیز تقریباً در تمام مدت روز تعطیل بود و بانوان به هنگام شب و دیروقت به زیارت میرفتند». در میان آنان، زنانی بودند که سالهای جوانی را پشت سر نهاده و در میانسالگی، بعد از عمری بهسر بردن در حجاب، بیحجابی را بههیچعنوان نمیتوانستند تحمل کنند؛ زیرا تن دادن به این رفتار، در نظر آنان به معنی از دست دادن حیثیت و آبروی گذشته بود.
آن دسته از زنان طبقات عادی اجتماع که به ناگزیر کشف حجاب کردند، در ابتدای امر فقط چادر را کنار گذارده و به جای آن از کلاه استفاده میکردند و وقتی که کلاه بر سر میگذاشتند آن را حتیالامکان پایین میکشیدند و گاهی یک بلوز یقه چیندار تن میکردند و عینکی سیاه بر چشم میگذاشتند، بهطوری که چینهای بلوز، نیمی از صورت و تمام گلویشان را میپوشاند. اما بهتدریج تغییراتی در وضع پوشش جدید آنها در شهرهای بزرگ، خصوصاً در تهران روی داد. این تعداد کم با توجه به عدم حضور زنان محجبه در انظار عمومی بهواسطهی شدت عمل پلیس، بسیار زیاد به نظر میرسید. تبلیغات این عدهی اندک، در رسانههای وابستهی آن زمان نیز در سطح وسیعی منعکس میشد تا برای زنان محجبه اثبات نمایند که دوران حجاب رو به افول است.
د) واکنش زنان روستایی و عشایری
در مراحل اولیهی کشف حجاب از سوی حکومت، حساسیت خاصی نسبت به نحوهی پوشش زنان روستایی نشان داده نمیشد، اما پس از مدتی که کشف حجاب تا حدودی در شهرها جا افتاد، برنامهریزی برای تغییر پوشش زنان روستایی و عشایری نیز آغاز شد.
عشایر بر اساس این طرح مجبور بودند که چارقد را از سر برگیرند، اما این اجبار تنها بخشی از برنامهی حکومت برای آنان بود. مطابق برنامهای که در آن زمان برای روستاییان و عشایر در نظر گرفته بودند: «زنان ایلیاتی و دهاتی میبایست از لباس سنتی خود دست برداشته و به لباس زنان شهری میآمدند. معلوم بود که اجرای چنین فرمانی با توجه به وضعیت جغرافیایی مناطق و نوع شغل که مستلزم همان لباس سنتی بود، برای آنها میسر نبود. از طرف دیگر، آنها نمیتوانستند در مقابل این فرمان، همانند زنان شهری مبارزهی منفی در پیش گیرند و خانهنشینی اختیار کنند؛ چراکه ناگزیر از کار در مزارع و مراتع بودند و درحقیقت علاوه بر کارهای منزل، نیمی از این امورات را در خارج از خانه بر دوش داشتند. از این رو بهگفتهی یکی از مأمورین امنیه، زنهای روستایی و عشایری برای آنکه از اجرای دستور طرفه روند و در چنگال مأمورین نیفتند، صبحها خیلی زود از خانه خارج شده و از بیراهه به محل کار خود میرفتند و عصرها هنگامی بازمیگشتند که هوا کاملاً تاریک شده بود و یا روبهتاریکی میرفت. در بعضی مواقع نیز با دادن مبلغی پول به رئیس پاسگاه، آزادی عمل مییافتند.
در بعضی مناطق، بهجز نیروهای انتظامی، افراد ذینفوذ (کدخداها و خانها) نیز برای اجرای طرح و جلوگیری از حجاب و معرفی متخلفین مورد استفاده قرار میگرفتند.
علیرغم ایجاد محدودیت علیه زنان روستایی و عشایری، سیر کشف حجاب در این مناطق بهکندی پیش میرفت و آنها هنگامی که برای امری ضروری وارد شهرها میشدند، پوشش سنتی خود را به همراه داشتند و دولت نیز برای تغییر رفتار آنها سرمایهگذاری کمتری میکرد.
بهطور کلی، زنان روستایی و عشایری نسبت به پذیرش کشف حجاب، چندان تمایلی از خود نشان ندادند؛ هرچند سعی مجریان طرح بر آن بود تا زنان این مناطق «به لباس متمدنین دنیا درآیند، اما اجرای این دستور نیاز به برنامهریزی بلندمدت داشت. فرصتی که در دوران سلطنت مطلقهی رضاشاه به دست نیامد. در دورهی پهلوی دوم تا حدودی با آشناسازی زنان روستایی و عشایری با فرهنگ غربی شهر از طریق سپاه دانش، و با تشکیل کلاسهای پیکار با بیسوادی در روستاها، اقداماتی در این زمینه صورت گرفت. با همهی این فعالیتها، همراهی زنان روستایی و عشایری با طرح کشف حجاب، رضایت برنامهریزان را جلب نکرد.
دولت برای پیشبرد کشف حجاب، از دو طریق وارد عمل شد: یکی از طریق سیاست تشویق و دیگری تنبیه. اتخاذ این دو روش در ابتدا به موازاتِ هم نبود، بلکه اولی بر دومی پیشی میجست اما بعد از مدتی دومی بر اولی غلبه یافت.
در راستای اجرای روش اول، ابتدا برگزاری مجالس جشن و سرور بین کارمندان دولت که قابل کنترل بودند و نیز با برنامهی تجددطلبانهی رضاشاه موافقت بیشتری داشتند، صورت پذیرفت و آنگاه به دیگر اقشار سرایت کرد.
حکام بعضی از شهرها به بهانههای مختلف از قبیل افتتاح مدارس و مراکز تفریحی و ... مردم را دعوت میکردند که الفبای کشف حجاب را از کارکنان دولت و خانمهایشان بیاموزند. اقدام دیگری هم در نظر گرفته شده بود و آن اینکه کارکنان دولت دستور یافته بودند به اتفاق خانمهایشان در مواقع غیر اداری، عصرها در خیابانها گردش و عبور و مرور نموده، سرمشق اهالی باشند.
مهمترین نکتهای که طی سخنرانی مسئولین، در این جشنها به چشم میخورد، حملات شدید و بیرحمانه علیه حجاب و ترسیمی زشت و منفور از چهرهی حجاب است؛ بهطوری که سعی مداحان طرح این بود تا انواع فسق و فجور زنان را به حجاب و چادر مربوط سازند و در مقابل آن رفع حجاب را مترادف تقوا و پاکی زنان و هماهنگی آنها با ترقی و تمدن جامعهی بشری محسوب نمایند؛ با تأکید بر اینکه ترقی و تمدن همانا رعایت فرهنگ و آداب غربی است.
شایان توجه است که برای حمله به حجاب، گاهی از توجیهات مذهبی نیز استفاده میشد. چنین استناد میکردند که مسئلهی حجاب در مملکت ما چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام وجود نداشته است.
عدهای دیگر حجاب و چادر را تحفهی قوم وحشی و بربر عرب و تحمیل آن بر جامعهی ایرانی میدانستند. حال آنکه به قول مخبرالسلطنه، چادر رسم ایرانیان بوده و از قدیمالایام خود را به رعایت آن ملزم میدانستهاند.
پس از آنکه مدتی از اعلام رسمی کشف حجاب و منع حجاب گذشت و در شهرهای مذهبی و سنتی تمایلی جهت اجرای طرح از سوی خانوادهها صورت نگرفت، چهرهی دوم این سیاست یعنی اقدامات انتظامی و تنبیهی خود را نمایاند. در راستای آن به مأمورین دستور داده شد با کمال جدیت نسبت به اجرای مقصود با تشویق و وسایل دیگر بهطور دائم مراقبت کنند.
با استقرار پاسبانها در معابر عمومی، آمد و رفت زنان چادری کنترل میشد و برای برداشتن چادر نخست به آنها اخطار میگردید و در صورت عدم توجه، چادر را از سر آنها کشیده و اگر ارزش میداشت ضبط و در غیر این صورت پارهپاره میکردند. به همین سبب، بانوانی که ناگزیر بودند برای رفع حوائج ضروری از منزل خارج شوند، با پوشیدن پالتوهای یقهدار و بلند و به سر گذاردن کلاههای گشاد که تمامی موی سر را در بر میگرفت و نیز بعضاً با استفاده از عینکهای دودی بزرگ که قسمت اعظم صورت را میپوشاند، در خیابانها و معابر عمومی ظاهر میشدند. این عکسالعمل زنان موجب گردید تا از سوی رئیس دولت بخشنامهای به ولایات صادر و استفاده از این رویه ممنوع گردد.
با التزام گرفتن از گاراژدارها که زنان چادری را سوار نکرده و با گماردن مأمورین انتظامی در زیارتگاهها که زنان چادری را راه ندهند، و نیز ممانعت از رفتن زنان چادری به حمام از یک طرف و نظارت برکار حمامیها از طرف دیگر که مبادا زن باحجابی به حمام راه دهند، روزبهروز دایرهی فعالیت و حضور مأمورین دولتی علیه زنان محجبه گستردهتر شد.
این برخوردها تنها اختصاص به زنان محجبه و مدافعان حریم مکتب نداشت، بلکه شامل کارمندان دولتی متخلف نیز میشد. انفصال از خدمات دولتی، قطع حقوق ماهیانه و منتظر به خدمت نمودن، گوشهای از این برخوردها با کارکنان متخلف است. اما بعد از شهریور ۲۰ و دگرگونی اوضاع، در دستورالعملهای صادره، سیاست تشویق بر سیاست تنبیه ترجیح یافت.
بعد از خروج رضاشاه از ایران و با فراموش شدن اجرای قانون کشف حجاب، عدهای از زنان مجدداً به چادر روی میآورند تا جایی که مورد اعتراض فعالین زنان از جمله اعضای کانون بانوان قرار میگیرد.
اصلاحات محمدرضا شاه در مورد کشف حجاب در دو بخش فرهنگی-اجتماعی و اقتصادی سازمان یافته بود. به نظر میآید همزمان با اجرای سیاستهای فرهنگی، زنان و دختران به شیوههای مستقیم یا غیرمستقیم از استفادهی چادر در مکانهای آموزشی منع میشدند. اما به نظر میرسد حذف چادر با سیاست فرهنگی مورد نظر پیش نرفت و درنهایت در شورای هماهنگی امور اجتماعی نخستوزیری مورخ ۱۳۵۵/۹/۱۰ طرحی برای حذف چادر از پوشش زنان ارائه میشود. به نظر میرسد حکومت پهلوی دوم برای حذف نهایی چادر خود را ناچار به استفاده از اقدامات پهلوی اول میبیند که درنهایت، آشفتگی وضعیت سیاسی کشور در سالهای ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ مانع از اجرای این طرح میشود.
در ادامه، بخشی از سند «طرح حذف چادر» در دوران پهلوی دوم که در سال ۱۳۵۵ مصوب شده بود، در ادامه فهرست شده است:
۱. اقداماتی که در درازمدت مؤثر خواهد بود:
۱-۱- استفاده از رسانههای گروهی:
الف) ایجاد هماهنگی لازم بین رسانههای گروهی و متون کتابهای درسی برای دگرگونی باورداشتهای فعلی در زمینهی ارتباط چادر با معتقدات اخلاقی و مذهبی؛
ب) ایجاد هماهنگی کامل بین برنامههای تلویزیون، رادیو، محتوای مطبوعات با متون کتب درسی در تغییر تصویر ذهنی زن؛
ج) بهرهگیری از سهم تلویزیون در بزرگداشت پوشاک محلی و نشان دادن جنبههای دستوپاگیر چادر؛
۱-۲- استفاده از نفوذ روحانیون و سپاهیان دین:
الف) انتشار مقالات و نشریات مخصوص و اشاعهی محتوای این نشریات توسط روحانیون معتبر و سپاهیان دین؛
ب) بهرهگیری از نفوذ کلام روحانیون دانشمند و شناختهشده در جهت تفکیک مفهوم حجاب از چادر؛
۱-۳- بهرهگیری از فعالیت سازمانهای اجتماعی و آموزشی:
الف) استفاده از خدمات سازمانهای اجتماعی و آموزشی در دگرگونی بنیادی باورداشت همگان از رابطهی بین چادر و معتقدات مذهبی و اخلاقی؛
ب) بهرهگیری از فعالیت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در تهیهی متون کتب و فیلمها در جهت دگرگونیهای ذکرشده؛
ج) آموزش غیرمستقیم کودکان در مدارس به منظور انتقال این دریافتها به بزرگترها؛
د) گنجاندن مواد خاص در آموزشهای جنبی کانونها؛
۲. اقداماتی که در کوتاهمدت مؤثر خواهد بود:
۲-۱- ممنوع بودن چادر برای دانشآموزان و دانشجویان؛
۲-۲- استفاده از پوشش متحدالشکل در مدارس؛
۲-۳- اجرای کامل قانون تعلیمات اجتماعی اجباری در مورد خانوادههایی که از مدرسه رفتن دختران خود جلوگیری میکنند؛
۲-۴- ممنوعیت بانوان کارمند از استفاده از چادر؛
۲-۵- محرومیت زنان کارمندی که از چادر استفاده میکنند، از دسترسی به مقامها و موقعیتها و همچنین از تشویق؛
۲-۶- تشویق کارمندان زن به برگزیدن لباس متناسب با کار و شرایط؛
۲-۷- صدور بخشنامه به کلیهی کارخانجات و ملزم کردن کارگران به پوشیدن لباس متحدالشکل، متناسب با کار و شرایط محیط؛
۲-۸- تشویق کارگران زن به استفاده از لباس متناسب با لباس متحدالشکل خود؛
۲-۹- ممنوعیت زنان چادری از مراجعه به وزارتخانهها و سازمانهای دولتی؛
۲-۱۰- ممنوعیت زنان چادری از مسافرت با شرکت هواپیمایی ملی ایران؛
۲-۱۱- ممنوعیت زنان چادری از استفاده از اتوبوسهای شرکت واحد؛
۲-۱۲- ممنوعیت ورود زنان چادری به سینماها؛
۲-۱۳- ممنوعیت ورود زنان چادری از خرید در فروشگاههای شرکتهای تعاونی شهر و روستا؛
۲-۱۴- ممنوعیت زنان چادری در استفاده از خدمات اجتماعی؛
۲-۱۵- ممنوعیت ورود کودکان و نوجوانان چادربهسر به کتابخانهها؛
۲-۱۶- محرومیت از شرکت در هرگونه مجامع عمومی؛
۳. اقدامات جنبی:
اجرای مطلوب تصمیمات کوتاهمدت، مستلزم اقداماتی به شرح زیر است:
۳-۱- همکاری وسایل ارتباط جمعی در توجیه مقام زن و برداشت همهجانبه در این زمینه؛
۳-۲- همکاری وسایل ارتباط جمعی در ارائهی جنبههای منفی چادر و ارتباط آن با عقبماندگی؛
۳-۳- همکاری وسایل ارتباط جمعی در ایجاد برداشت صحیح از لباس متناسب؛
۳-۴- تحقیق، نگارش و چاپ مقالات مستند در زمینههای مربوط؛
۳-۵- توسعهی کارخانجات پوشاک و در دسترس قرار دادن لباسهای ارزانقیمت همراه با روسری که جایگزین چادر گردد.
این طرح درواقع نشاندهندهی فهرست کاملی از مشکلات زنان محجبه در آن زمان بود.
فهرست منابع
۱. مکی، حسین؛ تاریخ بیستساله ایران، ج ۶، تهران، نشر ناشر، ۱۳۴۰
۲. هدایت، مهدیقلی (مخبرالسلطنه)؛ خاطرات و خطرات، تهران، انتشارات کتابخانه زوار، چاپ سوم، ۱۳۶۱
۳. صدر، محسن؛ خاطرات صدرالاشراف، تهران، انتشارات وحید، چاپ اول، ۱۳۶۴
۴. روزنامه رستاخیز، شماره ۵۱۱ ، مورخ ۱۶ دی ماه، صاحب امتیاز: مجید یکتایی
۵. زن و روز مجله، صاحب امتیاز: قاسم طاهباز، سردبیر: مجید دوامی، وابسته به سازمان
وضعیت پوشش زن ایرانی پیش از انقلاب اسلامی
دوران پهلوی اول نخستین بزنگاه تاریخی ایران است که حکومت دربارهی نوع پوشش زنان اِعمال قدرت مینماید. مهمترین ویژگی اِعمال قدرت در این دوره، استفاده از اجبار در حذف چادر و پوشش در مورد زنان است که با نام «کشف حجاب» از آن یاد میشود. کشف حجاب واکنشهای مختلفی در بین زنان برانگیخت که در دنبالهی مطالب به آن اشاره میکنیم.
واکنش اقشار مختلف زنان
برای بررسی و تحلیل دقیقتر واکنش زنان در برابر کشف حجاب لازم است واکنش اقشار مختلف زنان را بهصورت جداگانه مورد توجه قرار داد:
الف) واکنش زنان امراء، رجال سیاسی و اشراف
زنان اشراف و رجال درباری اگرچه اکثراً به رفع حجاب پرداختند، اما در فراهم آوردن زمینهی کشف حجاب و یا پیشبرد آن، در مقایسه با زنان طبقهی روشنفکر و تحصیلکرده که با نظام جدید آموزشی و سیر تجددگرایی ارتباط بیشتری داشتند، فعالیت چشمگیری نکردند. در حقیقت، آنان بیشتر برای حفظ موقعیت سیاسی اداری همسرانشان، رفع حجاب کردند و از طرفداران پَروپاقُرص این طرح شدند.
در میان همسران رجال و امراء، معدود زنانی هم بودند که با قضیهی کشف حجاب همگام نبودند. همسر مخبرالسلطنه و همسر صدرالاشراف -وزیر عدلیهی رضاشاه- با کشف حجاب میانهای نداشتند. او پس از آنکه بالاجبار در مراسم مربوط به کشف حجاب، بهعنوان میزبان شرکت کرد، از شدت ناراحتی چنان بیمار شد که دیگر از خانه بیرون نیامد و تا یک سال بعد درگذشت و جنازهی او را از خانه بیرون بردند. اینها نادر زنانی بودند که انگیزههای مذهبی و سنتی قوی، مانع از حضورشان بهصورت بیحجاب در جمع دیگر خانوادههای رجال و امرای مملکت میشد.
ب) واکنش زنان روشنفکر و تحصیلکرده
کشف حجاب در ایران به دست زنانی که اکثراً تحصیلکردگان غرب و یا مدارس آموزشی جدید بودند، پایهریزی شد و در نتیجهی فعالیتهایی که طی دو دهه ادامه داشت، آنان بهعنوان پیشگامان کشف حجاب، انجمنها و محافل زنان را پایهگذاری کردند و به اشاعهی افکار و اندیشههای غربی درخصوص مسئلهی زنان و حقوق آنان در نشریات و جراید کشور پرداختند. آنها با پشتوانهی دولت، روزبهروز آهنگ رفع حجاب و بیحجابی را سرعت میبخشیدند و پس از اعلام رسمی طرح حکومتی، فعالیت خود را بیش از پیش گسترش دادند.
ج) واکنش زنان سایر طبقات شهری
این قشر زنان که پیوستگی بیشتری با مذهب و سنتهای اجتماعی داشتند، در برابر کشف حجاب از خود واکنش نشان دادند. زنان کارمند، در بسیاری از مواقع به بهانههای مختلفی از شرکت در جشنها و میهمانیها سر باز میزدند. زنان دیگر طبقات در سطح وسیعتری نسبت به این قضیه عکسالعمل نشان دادند و خصوصاً در ابتدای امر، حاضر به ترک چادر نشدند. به همین علّت پلیس نیز مأموریت داشت با شدت هرچه بیشتر با آنان برخورد نماید. بهطوری که «چادر از سر زنان برمیداشت و به ضرب و جرح آنان میپرداخت». در مقابل، زنان نیز سعی میکردند از رفتوآمد در کوچهها و خیابانها جز به وقت ضرورت خودداری نمایند. مثلاً در مشهد «با برداشته شدن چادر در خانههای مشهد تغییر تازهای روی داد و آن این بود که خانوادههای متدین در منزل خود حمام ساختند» تا زنانشان مجبور نباشند حتی برای رفتن به حمام از خانه خارج شوند.
در آن زمان «زیارت امام رضا (ع) نیز تقریباً در تمام مدت روز تعطیل بود و بانوان به هنگام شب و دیروقت به زیارت میرفتند». در میان آنان، زنانی بودند که سالهای جوانی را پشت سر نهاده و در میانسالگی، بعد از عمری بهسر بردن در حجاب، بیحجابی را بههیچعنوان نمیتوانستند تحمل کنند؛ زیرا تن دادن به این رفتار، در نظر آنان به معنی از دست دادن حیثیت و آبروی گذشته بود.
آن دسته از زنان طبقات عادی اجتماع که به ناگزیر کشف حجاب کردند، در ابتدای امر فقط چادر را کنار گذارده و به جای آن از کلاه استفاده میکردند و وقتی که کلاه بر سر میگذاشتند آن را حتیالامکان پایین میکشیدند و گاهی یک بلوز یقه چیندار تن میکردند و عینکی سیاه بر چشم میگذاشتند، بهطوری که چینهای بلوز، نیمی از صورت و تمام گلویشان را میپوشاند. اما بهتدریج تغییراتی در وضع پوشش جدید آنها در شهرهای بزرگ، خصوصاً در تهران روی داد. این تعداد کم با توجه به عدم حضور زنان محجبه در انظار عمومی بهواسطهی شدت عمل پلیس، بسیار زیاد به نظر میرسید. تبلیغات این عدهی اندک، در رسانههای وابستهی آن زمان نیز در سطح وسیعی منعکس میشد تا برای زنان محجبه اثبات نمایند که دوران حجاب رو به افول است.
د) واکنش زنان روستایی و عشایری
در مراحل اولیهی کشف حجاب از سوی حکومت، حساسیت خاصی نسبت به نحوهی پوشش زنان روستایی نشان داده نمیشد، اما پس از مدتی که کشف حجاب تا حدودی در شهرها جا افتاد، برنامهریزی برای تغییر پوشش زنان روستایی و عشایری نیز آغاز شد.
عشایر بر اساس این طرح مجبور بودند که چارقد را از سر برگیرند، اما این اجبار تنها بخشی از برنامهی حکومت برای آنان بود. مطابق برنامهای که در آن زمان برای روستاییان و عشایر در نظر گرفته بودند: «زنان ایلیاتی و دهاتی میبایست از لباس سنتی خود دست برداشته و به لباس زنان شهری میآمدند. معلوم بود که اجرای چنین فرمانی با توجه به وضعیت جغرافیایی مناطق و نوع شغل که مستلزم همان لباس سنتی بود، برای آنها میسر نبود. از طرف دیگر، آنها نمیتوانستند در مقابل این فرمان، همانند زنان شهری مبارزهی منفی در پیش گیرند و خانهنشینی اختیار کنند؛ چراکه ناگزیر از کار در مزارع و مراتع بودند و درحقیقت علاوه بر کارهای منزل، نیمی از این امورات را در خارج از خانه بر دوش داشتند. از این رو بهگفتهی یکی از مأمورین امنیه، زنهای روستایی و عشایری برای آنکه از اجرای دستور طرفه روند و در چنگال مأمورین نیفتند، صبحها خیلی زود از خانه خارج شده و از بیراهه به محل کار خود میرفتند و عصرها هنگامی بازمیگشتند که هوا کاملاً تاریک شده بود و یا روبهتاریکی میرفت. در بعضی مواقع نیز با دادن مبلغی پول به رئیس پاسگاه، آزادی عمل مییافتند.
در بعضی مناطق، بهجز نیروهای انتظامی، افراد ذینفوذ (کدخداها و خانها) نیز برای اجرای طرح و جلوگیری از حجاب و معرفی متخلفین مورد استفاده قرار میگرفتند.
علیرغم ایجاد محدودیت علیه زنان روستایی و عشایری، سیر کشف حجاب در این مناطق بهکندی پیش میرفت و آنها هنگامی که برای امری ضروری وارد شهرها میشدند، پوشش سنتی خود را به همراه داشتند و دولت نیز برای تغییر رفتار آنها سرمایهگذاری کمتری میکرد.
بهطور کلی، زنان روستایی و عشایری نسبت به پذیرش کشف حجاب، چندان تمایلی از خود نشان ندادند؛ هرچند سعی مجریان طرح بر آن بود تا زنان این مناطق «به لباس متمدنین دنیا درآیند، اما اجرای این دستور نیاز به برنامهریزی بلندمدت داشت. فرصتی که در دوران سلطنت مطلقهی رضاشاه به دست نیامد. در دورهی پهلوی دوم تا حدودی با آشناسازی زنان روستایی و عشایری با فرهنگ غربی شهر از طریق سپاه دانش، و با تشکیل کلاسهای پیکار با بیسوادی در روستاها، اقداماتی در این زمینه صورت گرفت. با همهی این فعالیتها، همراهی زنان روستایی و عشایری با طرح کشف حجاب، رضایت برنامهریزان را جلب نکرد.
دولت برای پیشبرد کشف حجاب، از دو طریق وارد عمل شد: یکی از طریق سیاست تشویق و دیگری تنبیه. اتخاذ این دو روش در ابتدا به موازاتِ هم نبود، بلکه اولی بر دومی پیشی میجست اما بعد از مدتی دومی بر اولی غلبه یافت.
در راستای اجرای روش اول، ابتدا برگزاری مجالس جشن و سرور بین کارمندان دولت که قابل کنترل بودند و نیز با برنامهی تجددطلبانهی رضاشاه موافقت بیشتری داشتند، صورت پذیرفت و آنگاه به دیگر اقشار سرایت کرد.
حکام بعضی از شهرها به بهانههای مختلف از قبیل افتتاح مدارس و مراکز تفریحی و ... مردم را دعوت میکردند که الفبای کشف حجاب را از کارکنان دولت و خانمهایشان بیاموزند. اقدام دیگری هم در نظر گرفته شده بود و آن اینکه کارکنان دولت دستور یافته بودند به اتفاق خانمهایشان در مواقع غیر اداری، عصرها در خیابانها گردش و عبور و مرور نموده، سرمشق اهالی باشند.
مهمترین نکتهای که طی سخنرانی مسئولین، در این جشنها به چشم میخورد، حملات شدید و بیرحمانه علیه حجاب و ترسیمی زشت و منفور از چهرهی حجاب است؛ بهطوری که سعی مداحان طرح این بود تا انواع فسق و فجور زنان را به حجاب و چادر مربوط سازند و در مقابل آن رفع حجاب را مترادف تقوا و پاکی زنان و هماهنگی آنها با ترقی و تمدن جامعهی بشری محسوب نمایند؛ با تأکید بر اینکه ترقی و تمدن همانا رعایت فرهنگ و آداب غربی است.
شایان توجه است که برای حمله به حجاب، گاهی از توجیهات مذهبی نیز استفاده میشد. چنین استناد میکردند که مسئلهی حجاب در مملکت ما چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام وجود نداشته است.
عدهای دیگر حجاب و چادر را تحفهی قوم وحشی و بربر عرب و تحمیل آن بر جامعهی ایرانی میدانستند. حال آنکه به قول مخبرالسلطنه، چادر رسم ایرانیان بوده و از قدیمالایام خود را به رعایت آن ملزم میدانستهاند.
پس از آنکه مدتی از اعلام رسمی کشف حجاب و منع حجاب گذشت و در شهرهای مذهبی و سنتی تمایلی جهت اجرای طرح از سوی خانوادهها صورت نگرفت، چهرهی دوم این سیاست یعنی اقدامات انتظامی و تنبیهی خود را نمایاند. در راستای آن به مأمورین دستور داده شد با کمال جدیت نسبت به اجرای مقصود با تشویق و وسایل دیگر بهطور دائم مراقبت کنند.
با استقرار پاسبانها در معابر عمومی، آمد و رفت زنان چادری کنترل میشد و برای برداشتن چادر نخست به آنها اخطار میگردید و در صورت عدم توجه، چادر را از سر آنها کشیده و اگر ارزش میداشت ضبط و در غیر این صورت پارهپاره میکردند. به همین سبب، بانوانی که ناگزیر بودند برای رفع حوائج ضروری از منزل خارج شوند، با پوشیدن پالتوهای یقهدار و بلند و به سر گذاردن کلاههای گشاد که تمامی موی سر را در بر میگرفت و نیز بعضاً با استفاده از عینکهای دودی بزرگ که قسمت اعظم صورت را میپوشاند، در خیابانها و معابر عمومی ظاهر میشدند. این عکسالعمل زنان موجب گردید تا از سوی رئیس دولت بخشنامهای به ولایات صادر و استفاده از این رویه ممنوع گردد.
با التزام گرفتن از گاراژدارها که زنان چادری را سوار نکرده و با گماردن مأمورین انتظامی در زیارتگاهها که زنان چادری را راه ندهند، و نیز ممانعت از رفتن زنان چادری به حمام از یک طرف و نظارت برکار حمامیها از طرف دیگر که مبادا زن باحجابی به حمام راه دهند، روزبهروز دایرهی فعالیت و حضور مأمورین دولتی علیه زنان محجبه گستردهتر شد.
این برخوردها تنها اختصاص به زنان محجبه و مدافعان حریم مکتب نداشت، بلکه شامل کارمندان دولتی متخلف نیز میشد. انفصال از خدمات دولتی، قطع حقوق ماهیانه و منتظر به خدمت نمودن، گوشهای از این برخوردها با کارکنان متخلف است. اما بعد از شهریور ۲۰ و دگرگونی اوضاع، در دستورالعملهای صادره، سیاست تشویق بر سیاست تنبیه ترجیح یافت.
بعد از خروج رضاشاه از ایران و با فراموش شدن اجرای قانون کشف حجاب، عدهای از زنان مجدداً به چادر روی میآورند تا جایی که مورد اعتراض فعالین زنان از جمله اعضای کانون بانوان قرار میگیرد.
اصلاحات محمدرضا شاه در مورد کشف حجاب در دو بخش فرهنگی-اجتماعی و اقتصادی سازمان یافته بود. به نظر میآید همزمان با اجرای سیاستهای فرهنگی، زنان و دختران به شیوههای مستقیم یا غیرمستقیم از استفادهی چادر در مکانهای آموزشی منع میشدند. اما به نظر میرسد حذف چادر با سیاست فرهنگی مورد نظر پیش نرفت و درنهایت در شورای هماهنگی امور اجتماعی نخستوزیری مورخ ۱۳۵۵/۹/۱۰ طرحی برای حذف چادر از پوشش زنان ارائه میشود. به نظر میرسد حکومت پهلوی دوم برای حذف نهایی چادر خود را ناچار به استفاده از اقدامات پهلوی اول میبیند که درنهایت، آشفتگی وضعیت سیاسی کشور در سالهای ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ مانع از اجرای این طرح میشود.
در ادامه، بخشی از سند «طرح حذف چادر» در دوران پهلوی دوم که در سال ۱۳۵۵ مصوب شده بود، در ادامه فهرست شده است:
۱. اقداماتی که در درازمدت مؤثر خواهد بود:
۱-۱- استفاده از رسانههای گروهی:
الف) ایجاد هماهنگی لازم بین رسانههای گروهی و متون کتابهای درسی برای دگرگونی باورداشتهای فعلی در زمینهی ارتباط چادر با معتقدات اخلاقی و مذهبی؛
ب) ایجاد هماهنگی کامل بین برنامههای تلویزیون، رادیو، محتوای مطبوعات با متون کتب درسی در تغییر تصویر ذهنی زن؛
ج) بهرهگیری از سهم تلویزیون در بزرگداشت پوشاک محلی و نشان دادن جنبههای دستوپاگیر چادر؛
۱-۲- استفاده از نفوذ روحانیون و سپاهیان دین:
الف) انتشار مقالات و نشریات مخصوص و اشاعهی محتوای این نشریات توسط روحانیون معتبر و سپاهیان دین؛
ب) بهرهگیری از نفوذ کلام روحانیون دانشمند و شناختهشده در جهت تفکیک مفهوم حجاب از چادر؛
۱-۳- بهرهگیری از فعالیت سازمانهای اجتماعی و آموزشی:
الف) استفاده از خدمات سازمانهای اجتماعی و آموزشی در دگرگونی بنیادی باورداشت همگان از رابطهی بین چادر و معتقدات مذهبی و اخلاقی؛
ب) بهرهگیری از فعالیت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در تهیهی متون کتب و فیلمها در جهت دگرگونیهای ذکرشده؛
ج) آموزش غیرمستقیم کودکان در مدارس به منظور انتقال این دریافتها به بزرگترها؛
د) گنجاندن مواد خاص در آموزشهای جنبی کانونها؛
۲. اقداماتی که در کوتاهمدت مؤثر خواهد بود:
۲-۱- ممنوع بودن چادر برای دانشآموزان و دانشجویان؛
۲-۲- استفاده از پوشش متحدالشکل در مدارس؛
۲-۳- اجرای کامل قانون تعلیمات اجتماعی اجباری در مورد خانوادههایی که از مدرسه رفتن دختران خود جلوگیری میکنند؛
۲-۴- ممنوعیت بانوان کارمند از استفاده از چادر؛
۲-۵- محرومیت زنان کارمندی که از چادر استفاده میکنند، از دسترسی به مقامها و موقعیتها و همچنین از تشویق؛
۲-۶- تشویق کارمندان زن به برگزیدن لباس متناسب با کار و شرایط؛
۲-۷- صدور بخشنامه به کلیهی کارخانجات و ملزم کردن کارگران به پوشیدن لباس متحدالشکل، متناسب با کار و شرایط محیط؛
۲-۸- تشویق کارگران زن به استفاده از لباس متناسب با لباس متحدالشکل خود؛
۲-۹- ممنوعیت زنان چادری از مراجعه به وزارتخانهها و سازمانهای دولتی؛
۲-۱۰- ممنوعیت زنان چادری از مسافرت با شرکت هواپیمایی ملی ایران؛
۲-۱۱- ممنوعیت زنان چادری از استفاده از اتوبوسهای شرکت واحد؛
۲-۱۲- ممنوعیت ورود زنان چادری به سینماها؛
۲-۱۳- ممنوعیت ورود زنان چادری از خرید در فروشگاههای شرکتهای تعاونی شهر و روستا؛
۲-۱۴- ممنوعیت زنان چادری در استفاده از خدمات اجتماعی؛
۲-۱۵- ممنوعیت ورود کودکان و نوجوانان چادربهسر به کتابخانهها؛
۲-۱۶- محرومیت از شرکت در هرگونه مجامع عمومی؛
۳. اقدامات جنبی:
اجرای مطلوب تصمیمات کوتاهمدت، مستلزم اقداماتی به شرح زیر است:
۳-۱- همکاری وسایل ارتباط جمعی در توجیه مقام زن و برداشت همهجانبه در این زمینه؛
۳-۲- همکاری وسایل ارتباط جمعی در ارائهی جنبههای منفی چادر و ارتباط آن با عقبماندگی؛
۳-۳- همکاری وسایل ارتباط جمعی در ایجاد برداشت صحیح از لباس متناسب؛
۳-۴- تحقیق، نگارش و چاپ مقالات مستند در زمینههای مربوط؛
۳-۵- توسعهی کارخانجات پوشاک و در دسترس قرار دادن لباسهای ارزانقیمت همراه با روسری که جایگزین چادر گردد.
این طرح درواقع نشاندهندهی فهرست کاملی از مشکلات زنان محجبه در آن زمان بود.
فهرست منابع
۱. مکی، حسین؛ تاریخ بیستساله ایران، ج ۶، تهران، نشر ناشر، ۱۳۴۰
۲. هدایت، مهدیقلی (مخبرالسلطنه)؛ خاطرات و خطرات، تهران، انتشارات کتابخانه زوار، چاپ سوم، ۱۳۶۱
۳. صدر، محسن؛ خاطرات صدرالاشراف، تهران، انتشارات وحید، چاپ اول، ۱۳۶۴
۴. روزنامه رستاخیز، شماره ۵۱۱ ، مورخ ۱۶ دی ماه، صاحب امتیاز: مجید یکتایی
۵. زن و روز مجله، صاحب امتیاز: قاسم طاهباز، سردبیر: مجید دوامی، وابسته به سازمان