1397/08/08
مراسم عزاداری اربعین سیدالشهدا (علیهالسلام)؛
مرثیهسرایی جناب آقای میثم مطیعی
در اربعین حسینی علیهالسلام، حسینیهی امام خمینی رحمهالله میزبان هیئتهای دانشجویی از سراسر کشور بود و دانشجویان دلدادهی حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام و اصحاب باوفای ایشان، در حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی به عزاداری پرداختند.
در این مراسم، آقای میثم مطیعی نیز به ذکر مصیبت و نوحهخوانی پرداخت.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن اشعار خواندهشده توسط ایشان را منتشر میکند.
یک
قدم قدم موکبها رو میگردم
شعر از آقای محسن رضوانی
قدم قدم موکبارو می گردم
ستون ستون دنبال یه نشونه م
کجای این جمعیتی که می خوام
نمازمو پشت سرت بخونم
مگه می شه، شبای درد و غم به سر نیاد؟
مگه می شه، حبیب من توو این سفر نیاد؟
ما رو اینجا امام عسکری صدا زده
مگه می شه، پدر صدا کنه پسر نیاد؟
می دونم، که بین زائرا
می دونم، میون مردمی
می سوزم، توو آتیش غمت
ای آقا، عمود چندمی؟
یا مهدی، عزیز فاطمه
شاید الان تو جاده ای و شاید
گوشه کنار موکبا نشستی
دلم خوشه که این قدَر می دونم
تو هم کنار من تو جاده هستی
شاید الان، به زائرای تشنه آب میدی
یا توو موکب، مسافرا رو جای خواب میدی
می شه باهم، یه بار بریم مزار مادرت
مطمئنم، یه روز به این سوال جواب میدی
این لشکر، به یاری خدا
هرچیزی، براش فراهمه
از کوفه، با پرچم علی
می ریم تا، مزار فاطمه
یا مهدی، عزیز فاطمه
قبول دارم پیش تو رو سیاهم
منو سیاهی لشکرت حساب کن
ازین سپاه اربعینی آقا
سربازای ظهورو انتخاب کن
کی می دونه، توو قلبت این روزا چی می گذره؟
غم غربت، یا غصه ی نبود لشکره
می دونم که، دلت ازم یه کم مکدّره
ولی آقا، همیشه بخشش از بزرگتره
می گردم، ولی مث شما
محبوبی، نمی بینم آقا
تا دنیا، حسینو نشناسه
من از پا، نمی شینم آقا
یا مهدی، عزیز فاطمه
در این مراسم، آقای میثم مطیعی نیز به ذکر مصیبت و نوحهخوانی پرداخت.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن اشعار خواندهشده توسط ایشان را منتشر میکند.
یک
قدم قدم موکبها رو میگردم
شعر از آقای محسن رضوانی
قدم قدم موکبارو می گردم
ستون ستون دنبال یه نشونه م
کجای این جمعیتی که می خوام
نمازمو پشت سرت بخونم
مگه می شه، شبای درد و غم به سر نیاد؟
مگه می شه، حبیب من توو این سفر نیاد؟
ما رو اینجا امام عسکری صدا زده
مگه می شه، پدر صدا کنه پسر نیاد؟
می دونم، که بین زائرا
می دونم، میون مردمی
می سوزم، توو آتیش غمت
ای آقا، عمود چندمی؟
یا مهدی، عزیز فاطمه
شاید الان تو جاده ای و شاید
گوشه کنار موکبا نشستی
دلم خوشه که این قدَر می دونم
تو هم کنار من تو جاده هستی
شاید الان، به زائرای تشنه آب میدی
یا توو موکب، مسافرا رو جای خواب میدی
می شه باهم، یه بار بریم مزار مادرت
مطمئنم، یه روز به این سوال جواب میدی
این لشکر، به یاری خدا
هرچیزی، براش فراهمه
از کوفه، با پرچم علی
می ریم تا، مزار فاطمه
یا مهدی، عزیز فاطمه
قبول دارم پیش تو رو سیاهم
منو سیاهی لشکرت حساب کن
ازین سپاه اربعینی آقا
سربازای ظهورو انتخاب کن
کی می دونه، توو قلبت این روزا چی می گذره؟
غم غربت، یا غصه ی نبود لشکره
می دونم که، دلت ازم یه کم مکدّره
ولی آقا، همیشه بخشش از بزرگتره
می گردم، ولی مث شما
محبوبی، نمی بینم آقا
تا دنیا، حسینو نشناسه
من از پا، نمی شینم آقا
یا مهدی، عزیز فاطمه
دانلود با کیفیت پایین | دانلود با کیفیت بالا
دو
هنوز اصل خبرهای کربلا باقیست
شعر از آقای محمدمهدی سیار
چهل شب است که دریای خون شده دلمان
چهل شب است که آوارگیست منزلمان
هنوز از تنمان خستگی به در نشده
هنوز شام غریبانمان سحر نشده
هنوز زمزمه کودکان پدر پدر است
به پیش چشم همه خیمه های شعله ور است
گذشته است چهل شب ز بی حسین شدن
چه رفته بر دل زینب ز بی حسین شدن؟!
نپرسی از غم و رنج اسیری از زینب
سراغ طفل سه ساله نگیری از زینب
پس از تو یک تنه کار سپاه کردم من
و روز شام چو شام سیاه کردم من
به خطبه های علی وار خود برادر جان
دوباره پرچمت افراشتم به بام جهان
شد اربعین که دوباره ببیند این دنیا
قیامتی که قیام حسین کرده به پا
هزار و سیصد و هشتاد سال گرچه گذشت
مدام آتش این عشق شعله ورتر گشت
زمان شوکت و کشورگشایی عشق است
زمین قلمرو فرمانروایی عشق است
رسیده اند به هم دانه های یک تسبیح
ز جای جای جهان گرد آفتاب ضریح
برای تسلیت و بیعت آمدند همه
امام عصر! شما را صدا زدند همه
کدام موکب ساده، کجای این جاده؟
نشسته ای به تماشای خیل دلداده؟
کجای راه؟ عمود مبارک چندم؟
صدای گرم تو دل میبَرد: "هله بیکم"
خوش آمدید عزادارهای جدم! آه
خوش آمدید به کرب و بلای جدم، آه
دعای اول و آخر: دعا برای فرج
که مستجاب شود این همه دعای فرج
بگو که بشنود این "یا حسین" را دنیا
زمینه ساز ظهورید انقلابی ها!
به اربعین حسینی، به این قیام قسم
به انقلاب چهلسالهی امام قسم
که تازه اول عشق است و ماجرا باقیست
هنوز اصل خبرهای کربلا باقیست
"چهل" مجال رسیدن به موسم اثر است
"چهل" زمان بلوغ است و نوبت ثمر است
گذشته است چهل سال و باوری داریم
درخت بارور سایهگستری داریم
که مانده در گذر تندبادها ثابت
به ابر، شاخه رساندهست و "ٲصلها ثابت"
اگرچه زخم تبرها به پیکرش کم نیست
و خالی از خلل موریانهها هم نیست
اگرچه ریخته گهگاه برگهایی از آن
ولی پر است ز "رویش"، ز شاخههای جوان
هلا بگو به جوانها که دور دور شماست
کنون به دست شما حکم فتح فرداهاست
مباد قافله را حرص آب و نان ببرد
هراس و وسوسه و کینه و گمان ببرد
دو
هنوز اصل خبرهای کربلا باقیست
شعر از آقای محمدمهدی سیار
چهل شب است که دریای خون شده دلمان
چهل شب است که آوارگیست منزلمان
هنوز از تنمان خستگی به در نشده
هنوز شام غریبانمان سحر نشده
هنوز زمزمه کودکان پدر پدر است
به پیش چشم همه خیمه های شعله ور است
گذشته است چهل شب ز بی حسین شدن
چه رفته بر دل زینب ز بی حسین شدن؟!
نپرسی از غم و رنج اسیری از زینب
سراغ طفل سه ساله نگیری از زینب
پس از تو یک تنه کار سپاه کردم من
و روز شام چو شام سیاه کردم من
به خطبه های علی وار خود برادر جان
دوباره پرچمت افراشتم به بام جهان
شد اربعین که دوباره ببیند این دنیا
قیامتی که قیام حسین کرده به پا
هزار و سیصد و هشتاد سال گرچه گذشت
مدام آتش این عشق شعله ورتر گشت
زمان شوکت و کشورگشایی عشق است
زمین قلمرو فرمانروایی عشق است
رسیده اند به هم دانه های یک تسبیح
ز جای جای جهان گرد آفتاب ضریح
برای تسلیت و بیعت آمدند همه
امام عصر! شما را صدا زدند همه
کدام موکب ساده، کجای این جاده؟
نشسته ای به تماشای خیل دلداده؟
کجای راه؟ عمود مبارک چندم؟
صدای گرم تو دل میبَرد: "هله بیکم"
خوش آمدید عزادارهای جدم! آه
خوش آمدید به کرب و بلای جدم، آه
دعای اول و آخر: دعا برای فرج
که مستجاب شود این همه دعای فرج
بگو که بشنود این "یا حسین" را دنیا
زمینه ساز ظهورید انقلابی ها!
به اربعین حسینی، به این قیام قسم
به انقلاب چهلسالهی امام قسم
که تازه اول عشق است و ماجرا باقیست
هنوز اصل خبرهای کربلا باقیست
"چهل" مجال رسیدن به موسم اثر است
"چهل" زمان بلوغ است و نوبت ثمر است
گذشته است چهل سال و باوری داریم
درخت بارور سایهگستری داریم
که مانده در گذر تندبادها ثابت
به ابر، شاخه رساندهست و "ٲصلها ثابت"
اگرچه زخم تبرها به پیکرش کم نیست
و خالی از خلل موریانهها هم نیست
اگرچه ریخته گهگاه برگهایی از آن
ولی پر است ز "رویش"، ز شاخههای جوان
هلا بگو به جوانها که دور دور شماست
کنون به دست شما حکم فتح فرداهاست
مباد قافله را حرص آب و نان ببرد
هراس و وسوسه و کینه و گمان ببرد