1397/07/26
سخنان یکی از نخبگان در دیدار با رهبر انقلاب
انگارههای نادرست در مسیر پیشرفت ایران
صبح چهارشنبه جمعی از نخبگان و استعدادهای برتر علمی با رهبر انقلاب دیدار کردند و تعدادی از شرکتکنندگان نیز در ابتدای این برنامه به بیان دغدغهها و دیدگاههای خود در مسائل مختلف علمی، پژوهشی، مدیریتی و فناوری پرداختند. حضرت آیتالله خامنهای در ابتدای سخنانشان به مطالب عنوان شده از سوی نخبگان اشاره کردند و فرمودند «برخی از مطالبی که اینجا گفته شد، صددرصد مورد قبول و تأیید بنده است؛ البتّه بعضی از حرفها تخصّصی بود، خارج از حوزهی اطّلاعات و معلومات بنده بود، لکن برخی از مطالبی که دوستان در اینجا گفتند -آقایان و خانمها- حرفهای بسیار متین و متقنی بود و مخاطب بعضی از آنها هم ما هستیم که انشاءالله دنبال میکنیم، [مخاطب] بعضی از آنها هم مسئولین محترمند که در جلسه حضور دارند -وزرای محترم، معاون محترم رئیسجمهور مخاطب این حرفها هستند...».
در این دیدار آقای مصطفی زمانیان(۱)، مؤسس پژوهشکده دانشبنیان در زمینهی تدوین اسناد راهبرد ملی در سخنانی به بررسی «انگارههای نادرست در مسیر پیشرفت ایران» پرداخت که پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن آن را به شرح زیر منتشر میکند:
تجربهی تاریخی کشور در تدوین و اجرای برنامه های توسعه نشان می دهد که مشکلات موجود را باید فراتر و عمیقتر از موضوعاتی همچون ناکارآمدی دولت، نقص قوانین، کمبود منابع مالی و ضعف دانش فنی جستجو کرد.
بی آنکه قصد قضاوت در مورد عملکرد دولت یا قوهای را داشته باشم، با تمرکز بر الگوی کلان حکمرانی فناوری، به تبیین سه انگارهی نادرستی میپردازم که معتقدم از موانع جدی پیشرفت کشورند؛ باورهای غلطی که بنظر میرسد، باید پیش و بیش از سایر علل، برای درمان آنها چاره جویی کرد.
نخست
انگارهی نخبه سروری
ضمن احترام به نقش راهبردی نخبگان و قدردانی از تمام تلاشهایی که در راستای ساماندهی امور نخبگان، انجام شده است، اما واقعیت آن است که نظام برنامهریزی امور نخبگان، اساساً بر پارادایم حقوق نخبگان شکل گرفته است و بخش اجرایی کشور، خواسته یا ناخواسته، خود را در موضع پاسخگویی در برابر انتظارات طبقه نخبگانی قرار داده است. در این میان، سند راهبردی کشور در امور نخبگان نیز عمده توجه خود را بر وظایف حاکمیت در قبال نخبگان معطوف نموده و هر جا نیز که تکلیف نخبگان در حل مسایل کشور را مورد تاکید قرار داده است، زمینه سازی دولت را پیش شرط تحقق این رسالت دانسته است.
حال آنکه نظام آرمانی نخبگانی، نظامی است تکلیف مدار که در آن، مبتنی بر وسع خدادای طبقه نخبگانی، سهم ممتاز و ویژه ای از حل مسایل جامعه را بر عهده این گروه میداند و حاکمیت نه در مقام پاسخگویی، که در موضع مطالبه گری باید جریان نخبگانی کشور را در معرض مسایل اولویت دار جامعه قرار دهد. بی شک این رویکرد نافی نقش تسهیل گرایانه دولت و حاکمیت در حمایت و ایجاد فرصت حضور نخبگان نیست، اما باید فهمید و فهماند که حتی در غیاب چنین شرایطی، مسئولیت و تکلیف اجتماعی جریان نخبگی نفی نمی شود و در این شرایط، رفع موانع حضور و تکلیف محوری، خود اولین تکلیف نخبگان کشور است.
در این راستا پیشنهاد میشود بنیاد ملی نخبگان با همکاری جمعی از نخبگان، تدوین سند ملی مسئولیت اجتماعی نخبگان را به منظور تبیین جهت گیری ها و اولویت های امر در دستور کار خود قرار دهد.
دوم
انگاره فناوری ثروت آفرین
ضرورت افزایش ثروت ملی، آن هم از مسیر تولید علم، حقیقتی انکار ناپذیر است. اما در این میان، محدود ساختن غایت نظام فناوری به هدفی به نام ثروت آفرینی، اشتباه بزرگی است که میتواند مسیر توسعه علمی و فناوری کشور را گمراه کند.
حقیقت آن است که کشوری که قرار شده الهام بخش باشد و تحقق تمدن آرمانی اسلامی را دنبال کند، نباید از مفهوم راهبردی قدرت در الفبای سیاستگذاری فناوری خود غافل شود. نباید ثروت آفرینی و پولسازی، کلید واژه محوری گفتمان سیاستگذاران و فن آفرینان کشور شود و در مقابل، اقتدار، به زینت الاسناد برنامه های توسعه تبدیل گردد. همچنین زیبنده آن است که زیست بوم توسعه فناوری به گونه ای بازتعریف شود تا تحقق پیامدهایی همچون: کرامت بخشی به انسان، خدمت به خلق و شکر نعمت را در کنار تولید ثروت ملی مورد تاکید قرار دهد و ارتقای سرمایه اجتماعی و اعتماد ملی را همراه با ارتقای کیفیت زندگی آحاد جامعه دنبال کند.
از این رهگذار، مسئله دیگری که باید بدان پرداخت، ضعف نظام توسعه فناوری در درون نگری به ظرفیت های ناب و در عین حال بکر تمدنی و دینی خودمان است.
به عنوان قطره بی مقداری که توفیق داشته ام چند سالی ساحل نشین اقیانوس عظیم اربعین باشم عرض میکنم از نظر حقیر، اربعین، یک فناوری است. اربعین موجود زنده ای است که هر سال، خودش مسیر نوشوندگیاش را پیدا میکند. این فناوری بلد است که چگونه همه ظرفیت های مادی و معنوی را پای کار آورد تا کودک ۴ ساله در کنار پیرمرد ۹۰ ساله اینگونه در خلق پدیدهای بی بدیل نقش آفرینی کنند. و صد افسوس در دنیایی که چشم آبی های اروپایی و آمریکایی، وقتی برای بحران پشه مالاریا در گوشه ای از آفریقا، راهی حلی مییابند، از آن تزها و نظریه ها و مدل ها میسازند و به جهان معرفی میکنند، آنوقت ما اینجا، در جایی که قرار بوده دانشگاههایش در تراز ام القرای اسلام باشد، نه تنها جایی برای تئوری پردازی الگوی اربعین در حل مسائل کشور نداریم، بلکه هنوز هم راه حل مسائلی همچون: مصرف بالای انرژی، آلودگی، فرار مالیاتی و ... را نه از منظر اجتماعی و انسانی، که صرفا از منظر فنی و مالی تدبیر میکنیم.
آری، مسئولان حوزه علم و فناوری کشور باید بدانند که نیمه پنهان کوه یخ فناوری های اولویتدار ملی، همین گنجینه های نابی است که ما، در هیاهوی خلق ثروت وGDP و مزیت رقابتی جهانی گم شان کرده ایم. فی المثل، وقف، تعاون و انفاق، فناوری های کارگشای مشکلات امروز کشور در حوزه های اشتغال، کارآفرینی و رفع فقر هستند که خواسته یا ناخواسته، در پس قامت های بحمدلله سربرافراشته نانو و بایو، حتی فرصت دیده شدن هم پیدا نکرده اند که صد البته، این نگاه، به معنای بی توجهی به ظرفیت فناوری های نوظهور این چنینی نیست. باید باورها و نگاهها را عوض کرد تا بتوان با استفاده از این فناوریهای عجین شده با تار و پود روح ایرانی، از مشکلاتی همچون: بحران ارزی، قاچاق، رگود، سرمایه های سرگردان مردم و امثالهم گره گشود.
در این میان، واقعیت تاسف بار دیگر این است که تا وقتی متون خارجی، واژگانی همچونCrowed Sourcing و جمع سپاری را در دایره المعارف توسعه فناوری جعل مفهوم نکنند، ما به خودمان اجازه نمیدهیم از واژگان اصیل و پر مغزی همچون "فناوری های مردم پایه"، در گفتمان نظام توسعه فناوری رونمایی کنیم.
و در نهایت
انگاره کفایت و صلاحیت
به عنوان دانشجویی که بیش از ۱۵ سال است در حوزه پژوهش و مطالعات سیاستگذاری دلمشغول و سرمشغولم عرض میکنم که بر خلاف تصور موجود، آنچه ضعف نظام پژوهش ماست، نه عدم صلاحیت اساتید و مشاوران و نه عدم کفایت راهحلهایی است که در طول این سالها در بخشهای مختلف کشور ارائه شده، بلکه ضعف نظام پژوهش را نخست باید در عدم صلاحیت کارفرمایی چارهجویی کرد. ناکارآمدی نظام تخصیص بودجه و منابع مالی، عدم الویتمداری و واقعنگری در تعریف طرح های پژوهشی، عدم شفافیت و پاسخگویی نظام پژوهش و ناتوانی در تعریع پروژههای کاربست، عارضه های شایع نظام کارفرمایی در بخش پژوهش است.
در سایهی وجود چنین شرایطی، پیشنهاد میشود نظام حکمرانی علم و فناوری، بخشی از ظرفیت حمایتی خود را معطوف به شکل دهی رکن سوم ساختار ملی پژوهش نماید. این رکن، بازیگران میانجیگری هستند که با اشراف دو سویه بر نظام مسائل و راهحلها، کارکرد بههمرسانی میان دو رکن دانشگاهی و دولتی را تقویت نماید. واقعیت آن است که بازیگران این نقش شامل اندیشکده ها و کانون های تفکر و امثالهم، نقش بسیار چشمگیری در تسهیل چرخه سیاستگذاری در کشورهای توسعه یافته ایفا نمودهاند.
دانلود با کیفیت پایین | دانلود با کیفیت بالا
۱) متنی که آقای زمانیان پس از دیدار در اختیار KHAMENEI.IR قرار داد:
برنامه دیدار که قطعی شد، به خودم گفتم حرفهایم باید حرف باشد. حرفی که بیارزد ۸۰ میلیون انسان بشوند. از خدا خواستم به کلماتم روح دهد و به قلمم جوهر نفوذ. با خودم گفتم اگر میخواهی چنین شود، باید از کلماتت بوی حقیقت بیاید و از بیانت، بوی صداقت... این بود که از صاحب اربعین مدد گرفتم و اینگونه اندیشیدم و آنگونه نوشتم و خواندم و شد آن که باید میشد. خدا خواست و وقتی پس از سخنانم به محضر آقا رسیدم برای عرض سلام، ایشان با همان صدای دلگرمکنندهشان، فرمودند: «خیلی خوب. حرفهای ما رو زدید شما. زنده باشید.»
در این دیدار آقای مصطفی زمانیان(۱)، مؤسس پژوهشکده دانشبنیان در زمینهی تدوین اسناد راهبرد ملی در سخنانی به بررسی «انگارههای نادرست در مسیر پیشرفت ایران» پرداخت که پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن آن را به شرح زیر منتشر میکند:
تجربهی تاریخی کشور در تدوین و اجرای برنامه های توسعه نشان می دهد که مشکلات موجود را باید فراتر و عمیقتر از موضوعاتی همچون ناکارآمدی دولت، نقص قوانین، کمبود منابع مالی و ضعف دانش فنی جستجو کرد.
بی آنکه قصد قضاوت در مورد عملکرد دولت یا قوهای را داشته باشم، با تمرکز بر الگوی کلان حکمرانی فناوری، به تبیین سه انگارهی نادرستی میپردازم که معتقدم از موانع جدی پیشرفت کشورند؛ باورهای غلطی که بنظر میرسد، باید پیش و بیش از سایر علل، برای درمان آنها چاره جویی کرد.
نخست
انگارهی نخبه سروری
ضمن احترام به نقش راهبردی نخبگان و قدردانی از تمام تلاشهایی که در راستای ساماندهی امور نخبگان، انجام شده است، اما واقعیت آن است که نظام برنامهریزی امور نخبگان، اساساً بر پارادایم حقوق نخبگان شکل گرفته است و بخش اجرایی کشور، خواسته یا ناخواسته، خود را در موضع پاسخگویی در برابر انتظارات طبقه نخبگانی قرار داده است. در این میان، سند راهبردی کشور در امور نخبگان نیز عمده توجه خود را بر وظایف حاکمیت در قبال نخبگان معطوف نموده و هر جا نیز که تکلیف نخبگان در حل مسایل کشور را مورد تاکید قرار داده است، زمینه سازی دولت را پیش شرط تحقق این رسالت دانسته است.
حال آنکه نظام آرمانی نخبگانی، نظامی است تکلیف مدار که در آن، مبتنی بر وسع خدادای طبقه نخبگانی، سهم ممتاز و ویژه ای از حل مسایل جامعه را بر عهده این گروه میداند و حاکمیت نه در مقام پاسخگویی، که در موضع مطالبه گری باید جریان نخبگانی کشور را در معرض مسایل اولویت دار جامعه قرار دهد. بی شک این رویکرد نافی نقش تسهیل گرایانه دولت و حاکمیت در حمایت و ایجاد فرصت حضور نخبگان نیست، اما باید فهمید و فهماند که حتی در غیاب چنین شرایطی، مسئولیت و تکلیف اجتماعی جریان نخبگی نفی نمی شود و در این شرایط، رفع موانع حضور و تکلیف محوری، خود اولین تکلیف نخبگان کشور است.
در این راستا پیشنهاد میشود بنیاد ملی نخبگان با همکاری جمعی از نخبگان، تدوین سند ملی مسئولیت اجتماعی نخبگان را به منظور تبیین جهت گیری ها و اولویت های امر در دستور کار خود قرار دهد.
دوم
انگاره فناوری ثروت آفرین
ضرورت افزایش ثروت ملی، آن هم از مسیر تولید علم، حقیقتی انکار ناپذیر است. اما در این میان، محدود ساختن غایت نظام فناوری به هدفی به نام ثروت آفرینی، اشتباه بزرگی است که میتواند مسیر توسعه علمی و فناوری کشور را گمراه کند.
حقیقت آن است که کشوری که قرار شده الهام بخش باشد و تحقق تمدن آرمانی اسلامی را دنبال کند، نباید از مفهوم راهبردی قدرت در الفبای سیاستگذاری فناوری خود غافل شود. نباید ثروت آفرینی و پولسازی، کلید واژه محوری گفتمان سیاستگذاران و فن آفرینان کشور شود و در مقابل، اقتدار، به زینت الاسناد برنامه های توسعه تبدیل گردد. همچنین زیبنده آن است که زیست بوم توسعه فناوری به گونه ای بازتعریف شود تا تحقق پیامدهایی همچون: کرامت بخشی به انسان، خدمت به خلق و شکر نعمت را در کنار تولید ثروت ملی مورد تاکید قرار دهد و ارتقای سرمایه اجتماعی و اعتماد ملی را همراه با ارتقای کیفیت زندگی آحاد جامعه دنبال کند.
از این رهگذار، مسئله دیگری که باید بدان پرداخت، ضعف نظام توسعه فناوری در درون نگری به ظرفیت های ناب و در عین حال بکر تمدنی و دینی خودمان است.
به عنوان قطره بی مقداری که توفیق داشته ام چند سالی ساحل نشین اقیانوس عظیم اربعین باشم عرض میکنم از نظر حقیر، اربعین، یک فناوری است. اربعین موجود زنده ای است که هر سال، خودش مسیر نوشوندگیاش را پیدا میکند. این فناوری بلد است که چگونه همه ظرفیت های مادی و معنوی را پای کار آورد تا کودک ۴ ساله در کنار پیرمرد ۹۰ ساله اینگونه در خلق پدیدهای بی بدیل نقش آفرینی کنند. و صد افسوس در دنیایی که چشم آبی های اروپایی و آمریکایی، وقتی برای بحران پشه مالاریا در گوشه ای از آفریقا، راهی حلی مییابند، از آن تزها و نظریه ها و مدل ها میسازند و به جهان معرفی میکنند، آنوقت ما اینجا، در جایی که قرار بوده دانشگاههایش در تراز ام القرای اسلام باشد، نه تنها جایی برای تئوری پردازی الگوی اربعین در حل مسائل کشور نداریم، بلکه هنوز هم راه حل مسائلی همچون: مصرف بالای انرژی، آلودگی، فرار مالیاتی و ... را نه از منظر اجتماعی و انسانی، که صرفا از منظر فنی و مالی تدبیر میکنیم.
آری، مسئولان حوزه علم و فناوری کشور باید بدانند که نیمه پنهان کوه یخ فناوری های اولویتدار ملی، همین گنجینه های نابی است که ما، در هیاهوی خلق ثروت وGDP و مزیت رقابتی جهانی گم شان کرده ایم. فی المثل، وقف، تعاون و انفاق، فناوری های کارگشای مشکلات امروز کشور در حوزه های اشتغال، کارآفرینی و رفع فقر هستند که خواسته یا ناخواسته، در پس قامت های بحمدلله سربرافراشته نانو و بایو، حتی فرصت دیده شدن هم پیدا نکرده اند که صد البته، این نگاه، به معنای بی توجهی به ظرفیت فناوری های نوظهور این چنینی نیست. باید باورها و نگاهها را عوض کرد تا بتوان با استفاده از این فناوریهای عجین شده با تار و پود روح ایرانی، از مشکلاتی همچون: بحران ارزی، قاچاق، رگود، سرمایه های سرگردان مردم و امثالهم گره گشود.
در این میان، واقعیت تاسف بار دیگر این است که تا وقتی متون خارجی، واژگانی همچونCrowed Sourcing و جمع سپاری را در دایره المعارف توسعه فناوری جعل مفهوم نکنند، ما به خودمان اجازه نمیدهیم از واژگان اصیل و پر مغزی همچون "فناوری های مردم پایه"، در گفتمان نظام توسعه فناوری رونمایی کنیم.
و در نهایت
انگاره کفایت و صلاحیت
به عنوان دانشجویی که بیش از ۱۵ سال است در حوزه پژوهش و مطالعات سیاستگذاری دلمشغول و سرمشغولم عرض میکنم که بر خلاف تصور موجود، آنچه ضعف نظام پژوهش ماست، نه عدم صلاحیت اساتید و مشاوران و نه عدم کفایت راهحلهایی است که در طول این سالها در بخشهای مختلف کشور ارائه شده، بلکه ضعف نظام پژوهش را نخست باید در عدم صلاحیت کارفرمایی چارهجویی کرد. ناکارآمدی نظام تخصیص بودجه و منابع مالی، عدم الویتمداری و واقعنگری در تعریف طرح های پژوهشی، عدم شفافیت و پاسخگویی نظام پژوهش و ناتوانی در تعریع پروژههای کاربست، عارضه های شایع نظام کارفرمایی در بخش پژوهش است.
در سایهی وجود چنین شرایطی، پیشنهاد میشود نظام حکمرانی علم و فناوری، بخشی از ظرفیت حمایتی خود را معطوف به شکل دهی رکن سوم ساختار ملی پژوهش نماید. این رکن، بازیگران میانجیگری هستند که با اشراف دو سویه بر نظام مسائل و راهحلها، کارکرد بههمرسانی میان دو رکن دانشگاهی و دولتی را تقویت نماید. واقعیت آن است که بازیگران این نقش شامل اندیشکده ها و کانون های تفکر و امثالهم، نقش بسیار چشمگیری در تسهیل چرخه سیاستگذاری در کشورهای توسعه یافته ایفا نمودهاند.
۱) متنی که آقای زمانیان پس از دیدار در اختیار KHAMENEI.IR قرار داد:
برنامه دیدار که قطعی شد، به خودم گفتم حرفهایم باید حرف باشد. حرفی که بیارزد ۸۰ میلیون انسان بشوند. از خدا خواستم به کلماتم روح دهد و به قلمم جوهر نفوذ. با خودم گفتم اگر میخواهی چنین شود، باید از کلماتت بوی حقیقت بیاید و از بیانت، بوی صداقت... این بود که از صاحب اربعین مدد گرفتم و اینگونه اندیشیدم و آنگونه نوشتم و خواندم و شد آن که باید میشد. خدا خواست و وقتی پس از سخنانم به محضر آقا رسیدم برای عرض سلام، ایشان با همان صدای دلگرمکنندهشان، فرمودند: «خیلی خوب. حرفهای ما رو زدید شما. زنده باشید.»