• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1397/07/25
یادداشتی از حجت‌الاسلام والمسلمین محسن اراکی؛

محور امت واحده، اطاعت رسول خدا است

به مناسبت فرارسیدن بیست و هشتمین سالروز تأسیس مجمع تقریب اسلامی، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در یادداشت زیر به قلم حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر محسن اراکی، دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، الزامات وحدت اسلامی در عصر حاضر را بررسی کرده است.
گفتنی است مجمع تقریب مذاهب اسلامی در تاریخ ۱۹ مهر ۱۳۶۹ به دستور رهبر انقلاب اسلامی تأسیس شد.

 
 
* مسئله وحدت، هویت اسلامی ماست
«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلى‌ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ»‌[۱]
مسئله وحدتِ جامعه اسلامی نه یک تاکتیک و نه حتی یک استراتژی بلکه بر اساس منابع دینی ما، هویت اسلامی امت رسول الله(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) در گروی این مسئله است؛ یعنی اگر جامعه اسلامی دچار پراکندگی شود هویت خود را از دست داده است خداوند متعال می‌فرماید «إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کَانُوا شِیَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ»[۲] نیز می‌فرماید «وَ لَا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کَانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ»[۳] و این هویت است که همراه رحمت خاص الهی است آن چنانکه فرمود «وَ لَا یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ»[۴] اولین علامت و نشانه‌ای که تفرقه امت دارد این است که امت از رحمت الهی دور شده و عذاب الهی شامل او خواهد شد. این مسئله بسیار مهمی است که در قرآن کریم به این مطلب اشاره شده است؛ خداوند متعال می‌فرماید: «قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى‌ أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ»[۵]. او خدایی است که می‌تواند بر شما عذابی از بالا و از پایین نازل کند.
خداوند متعال می‌فرماید: «أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ» و این را به عنوان یک عذاب الهی مطرح کرده است. امتی که دچار پراکندگی، تفرقه، کینه و دشمنی شود به‌نحوی‌که بخشی‌ از این امت بخواهد با بخش دیگر آن ستیز کنند، نشانه آن است که این امت از رحمت الهی دور شده و مشمول عذاب الهی است.
 
* نقطه شروع وحدت
انبیاء و رسول اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) از وحدت اعتباری شروع می‌کنند و در نهایت جامعه اسلامی و جامعه تابع را به وحدت حقیقی می‌رسانند. وحدت حقیقی به معنای وحدت شخصیت و هویت جمعی از مردم است خدای متعال در قرآن کریم می‌فرماید «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ»[۶] روز قیامت هر جمعی را به نام امامشان فرامی‌خوانیم در روز قیامت نسب‌ها و نام‌های اعتباری دنیوی از بین می‌رود؛ «فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ»[۷] و افراد به نام عامل وحدت خود شناخته می‌شوند. «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ» در روایت آمده که اسم همه مؤمنین در روز قیامت، محمد است و در یک روایت دیگر هم وارد شده که اسم همه مؤمنین، علی است؛ زیرا در آنجا دیگر اسم اعتباری در کار نیست بلکه نام همه بازگوکننده صورت نوعیه حقیقی آن‌ها است نام امام هر جمعی بازگوکننده هویت آن جمع است زیرا نشان‌دهنده صورت نوعیه حقیقی آن جمع است.
 
* معنای تقریب
بنا بر آنچه بیان شد واژه وحدت از نظر مفهوم اخص از واژه تقریب است. تقریب به معنی نزدیک کردن جمعی به جمع دیگر یا فردی به فرد دیگر است. تقریب دارای پنج مرحله است.
 
* مراحل تقریب
مرحله اول عدم تخاصم فرد با فرد و جمع با جمع است؛ نخستین گام تقریب این است که در درون جامعه اسلامی ترک تخاصم ایجاد شود. نتیجه ترک تخاصم، هم‌زیستی است. این مرحله مقبول عُقلا و مورد تأکید شارع مقدس است، خداوند متعال فرمود: «وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرینَ»[۸]. این مرحله، مرحله هم‌زیستی مشترک و تفاهم و تعایش است.
مرحله دوم مرحله تعاون است؛ یعنی نه‌تنها عیش مشترک، بلکه افزون بر آن در امور خیر و انجام وظیفه شرعیِ مورد اتفاق همکاری داشته باشند، خداوند متعال «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‌ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ»[۹].
مرحله سوم مرحله اتحاد در برابر دشمن است؛ یعنی جبهه واحدی علیه دشمن تشکیل دادن و به دفاع مشترک از مرزهای جغرافیایی و سیاسی و عقیدتی اسلامی پرداختن است.
مرحله چهارم مرحله همکاری مبتنی بر محبت و الفت است؛ الفتی که به اتحاد عملی در اموری که به نفع و مصلحت جمع است منجر شود؛ خداوند متعال می‌فرماید: «هُوَ الَّذی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنینَ، وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ»[۱۰].
مرحله پنجم مرحله وحدت جامعه اسلامی است؛ این وحدت به‌نوبۀ خود به سه نوع تقسیم می‌شود:

۱) وحدت در عمل؛ یعنی وحدت در مواضع عملی مشترک.
وحدت در مواضع سیاسی، اقتصادی و حتی فکری. اتحاد در مواضع به معنای اتحاد در عمل و موضع‌گیری عملی است. این اتحادِ رفتار مرحله اول وحدت است اما ضرورتاً اتحاد امت نیست بلکه می‌تواند زمینه اتحاد امت را فراهم کند، لذا از مراحل تقریب به شمار می‌رود و از نقاط مشترک تقریب با وحدت است.
۲) وحدت سیاسی (وحدت اعتباری)؛ اتحاد در این مرحله اتحاد در نظام سیاسی است که یک نوع وحدت اعتباری را به وجود می‌آورد که این نیز از مراحل تقریب است و از نقاط اشتراک وحدت با تقریب است. این وحدت به این شکل که بیان شد وحدت اعتباری و قراردادی است. این نوع از وحدت اساس شکل‌گیری امت واحد به وحدت اعتباری است که با اظهار شهادتین حاصل می‌گردد.
۳) وحدت هویت (وحدت حقیقی)؛ مرحله نهایی از وحدت، وحدتی است که در نتیجه آن یک امت واحد حقیقی به وجود می‌آید که همه از یک هویت واحد برخوردارند و مصادیق نوع واحد هستند. خداوند با اشاره به این وحدت نوعیه می‌فرماید: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِیمَاهُمْ فی‌ وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‌ عَلى‌ سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظیماً»[۱۱].
این وحدت حقیقی ناشی از معیت رسول است؛ معیتی که حقیقتاً همان اطاعت و پیروی عملی است. لذا بر اساس این آیه وحدت همه امت، گرد طاعة الرسول در همه اعصار و ازمنه و امکنه واجب است. مقصود این است که از ادله قرآنی و روایی استفاده می‌شود که امت رسول اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) باید امت واحده‌ای باشد که محور وحدتش اطاعة الرسول است. نتیجه این وجوب یک اثر وضعی است و آن اثر وضعی هم وحدت امت با هویت واحد محمدی و علوی است؛ یعنی در نتیجه عمل به فرمان رسول الله(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) امت اسلامی از هویت محمدی برخوردار می‌شود یعنی استخوان‌بندی اصلی شخصیت و هویت هر فرد مؤمن با شخصیت رسول اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) و ائمه هدی(علیهم‌السلام) متطابق و مشابه خواهد شد و بر همین اساس در روایات و در تفسیر آیه «وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسیماهُم‌»[۱۲] آمده است که «لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَنَا وَ عَرَفْنَاه‌»[۱۳].
 
* نتیجه نهایی وحدت
نتیجه نهایی این وحدت، گسترش این امت به سراسر جهان و ایجاد جامعه‌ی عدل جهانی است. مأموریت انبیاءِ قبل از رسول اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) همان مرحله اول بود، بعد اگر می‌توانستند چنین امتی درست کنند آن‌وقت مأموریت دوم به آن‌ها داده می‌شد. بسیاری از انبیاء نتوانستند مأموریت اول را به سرانجام برسانند لکن رسول اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) آن کار را انجام داد و این امت اسلامی شکل گرفت. لذا در قرآن کریم چنین آمده است: «کُنتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ»[۱۴] این آیه اشاره به آن امت صالحه‌ای دارد که اطاعت از رسول اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) را مبنای کار خود قرار داد و این همان جامعه اسلامی است که رسول اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) پی‌ریزی کرد.
 
* کارهایی که برای ایجاد وحدت در حال حاضر باید انجام داد
۱) باید تلاش کرد که جمع کلمه علی الدین یعنی همان «لا تَتَفَرّقُوا فِی الدِّین» درست شود. این کلمه واحده باید تا آنجا که ممکن است در همه عرصه‌ها باشد و حتی در زمینه عقاید و فقه هم می‌تواند ما را به حداقل اختلاف برساند. لذا باید تلاش کرده و علمای مذاهب را جمع کنیم و حتی در عقاید و فقه به یک کلمه واحد برسیم. مسلمین می‌توانند حداقل در کُبریات به هم برسند، هرچند ممکن است اختلافاتشان در صُغریات باقی بماند.
مثلاً در مسئله سیاست و امامت در مسئله اینکه چه کسی بعد از رسول الله(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) باید اطاعت شود که مهم‌ترین مسئله اختلافی مسلمین است می‌توانیم به نقطه مشترک برسیم. مسلمین اختلافی بر این ندارند که باید از کسی که منصوب نبی اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) است اطاعت کرد لکن برخی از مسلمین یعنی اهل تسنن در اینکه نصب عام است یا خاص با شیعیان اختلاف دارند؛ بنابراین همه مسلمین می‌توانند در این مسئله که اگر کسی به نصب خاص از سوی خدا و رسول خدا برای امام بعد الرسول(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) نصب شده باشد اطاعتش واجب است و او امام بر حق است، با هم به توافق و اتحاد کلمه برسند.
 
۲) باید برای تزاوُر و تلاقی تلاش کرد؛ یعنی اجتماعات و نشست‌های مشترک برگزار شوند. این نشست‌ها بی‌فایده نیست؛ خود این اجتماعات نوعی زمینه‌ساز برداشتن فاصله‌ها و ایجاد وحدت است.
فاصله‌های روانی هم نوعی فاصله است بلکه ریشه بسیاری از فاصله‌ها و جدائی‌هاست. خیلی از علمای ما و علمای اهل سنّت وقتی به هم می‌رسند متوجه می‌شوند می‌توانند با هم کارهای زیادی انجام دهند. مثلاً می‌توانند به این نتیجه برسند که یک حوزه واحد تشکیل دهند که در این حوزه واحدهای درسی سنّی و شیعه تدریس شود. در گذشته هم به این شکل بوده است برای مثال در حوزه بغداد شیخ طوسی در یک طرف درس می‌داد، علمای اهل سنت هم در طرف دیگر درس می‌دادند؛ معتزله و اشاعره و شیعه امامیه در یکجا تدریس می‌کردند. اما این سیاست‌مداران بودند که این دعواها را به وجود آوردند؛ سلاجقه که بر سر کار آمدند این دعواها به راه انداختند. آن‌ها سنّی‌ها را به جان شیعه و شیعه‌ها را به جان سنی‌ها انداختند.
 
۳) وجوب تقریب و حرمت تنفیر؛ دراین‌باره در روایات اهل سنت با تعابیری نظیر «قربّوا و لا تنفّروا» و «یسّروا و لا تعسّروا» فراوان وارد شده است که می‌توان بر مضمون آن‌ها ادعای تواتر کرد. در روایات اهل بیت(علیهم‌السلام) هم بر این مطلب تأکیدات فراوانی وارد شده است، از جمله این روایت که امام صادق(علیه‌السلام) میگوید: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اجْتَرَّ مَوَدَّةَ النَّاسِ إِلَینَا.»[۱۵] «خدای رحمت کند کسی را که مودّت مردم را به سوی ما جلب کند و هرچه می‌تواند برای ما دوست درست کند نه اینکه دشمن درست کند.»
در روایت دیگر امام صادق(علیه‌السلام) میفرماید: «برخی در این مسجد رسول الله می‌نشینند و ما را در برابر مردم انگشت‌نما می‌کنند؛ حرف‌هایی می‌زنند که برای عامه مردم قابل‌پذیرش نیست. مردم هم می‌گویند: نگاه کنید؛ این شیعه است و این حرف اوست. خدا آبروی آن‌ها را بریزد؛ به منِ امام صادق می‌گویند: امام! والله من فقط امام کسی هستم که مرا اطاعت کند. من امام کسی که من را اطاعت نکرده و برخلاف فرمان من عمل می‌کند، نیستم. چرا نام من را می‌برند؟! به خدا سوگند خدا من را با این‌گونه افراد جمع نخواهد کرد.»[۱۶]
لذا اگر کسی شبهه کند که چرا شما که مدام دم از وحدت می‌زنید چرا میان شیعه دنبال وحدت نیستید؟ (منظور برخی از افراد است که به نام شیعه به دنبال تفرقه‌اندازی هستند.) باید به آن‌ها گفت: به دلیل همین روایات؛ زیرا ما اصلاً آن‌ها را شیعه نمی‌دانیم! امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرماید: «فَوَ اللَّهِ لَا یجْمَعُنِی اللَّهُ وَ إِیاهُمْ فِی دَارٍ» امام صادق(علیه‌السلام) با اینان در یک جا جمع نمی‌شود معنایش این است که با این‌ها اصلاً نمی‌شود وحدت داشت.
 
* جریانی که جنگ مذهبی را بالاتر از جنگ با صهیونیستها میداند!
یک جریانی که در بین جهان تشیع راه افتاد و اساس آن هم دستگاه‌های اطلاعاتی انگلیس و آمریکایی است. جریانی بود که این‌گونه شایع می‌کرد: "جنگ با اهل سنت از جنگ با صهیونیست‌ها لازم‌تر است." "اصلاً جنگ شیعه با سنی‌های سراسر اسلام است و همه سنی‌ها ناصبی‌اند!" این مطالب همان نظری است که داعشی‌ها و وهابی‌های ناصبی شایع می‌کردند و می‌گفتند: جنگ با شیعه‌ها از جنگ با صهیونیست‌ها واجب‌تر است. این دو مقوله هر دو از یک ریشه برخاسته و از یک چشمه (یعنی دستگاه‌های جاسوسی انگلیس و آمریکا) آب می‌خورند. این مقوله‌هایی است که جریان افراطی سنی و جریان تشیع افراطی در حال ترویج آن است و می‌گوید همه این سنی‌ها ناصبی‌اند و همگی جایز القتل و از دین خارج‌اند. درحالی‌که بیش از هشتاد درصد از سنی‌های جهان اسلام، محبان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هستند. نه‌تنها محب اهل بیت(علیهم‌السلام) هستند، بلکه بسیاری از آنان معتقد به امامت معنوی ائمه دوازده‌گانه حتی امام زمان(عجل‌الله‌فرجه) هستند. برخی از علمای اهل سنت درباره امام زمان(عجل‌الله‌فرجه) کتاب‌هایی نوشته‌اند؛ درباره اینکه او دوازدهمین امام است. برخی از آن‌ها می‌گویند ما امامت آن‌ها را قبول داریم اما دیگران خلیفه، حاکم و سیاستمدار بودند.
بنابراین نه آن ناصبی‌های خون‌خوار و نه این مدعیان تشیع فتنه‌انگیز هیچ‌کدام در دایره تقریب نمی‌توانند قرار بگیرند زیرا اساس کار آن‌ها ایجاد فتنه و تفرقه و خون‌ریزی بین مسلمین است و تنها هنگامی می‌توان دم از وحدت با آن‌ها زد که از راه و رسمی که در پیش گرفته‌اند توبه کنند و به دین خدا بازگردند.

پی‌نوشتها:
[۱] سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی ۱۰۳؛ «و همگى به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت علیهم السلام‌] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن‌] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌هاى شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالى از آتش بودید، ولى شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌هاى [قدرت، لطف و رحمت‌] خود را براى شما روشن مى‌سازد تا هدایت شوید.»
[۲] سوره‌ی انعام، بخشی از آیه‌ی ۱۵۹؛ «مسلماً کسانى که دینشان را بخش بخش کردند، وگروه گروه شدند، تو را هیچ پیوندى با آنان نیست...»
[۳] سوره‌ی روم، بخشی از آیه‌ی ۳۱ و آیه‌ی ۳۲؛ «... و از مشرکانی نباشید که دینشان را بخش بخش کردند و [سرانجام‌] گروه گروه شدند، در حالى که هر گروهى به آنچه [از بخشى از دین‌] نزد آنان است [به تصور اینکه حق است‌] شادمانند.»
[۴] سوره‌ی هود، بخشی از آیات ۱۱۸و۱۱۹؛ «... همواره [در امر دین‌] در اختلاف‌اند. مگر کسانى که پروردگارت به آنان رحم کرده‌...»
[۵] سوره‌ی انعام، آیه‌ی ۶۵؛ «بگو: او تواناست که از بالاى سرتان یا از زیر پاهایتان عذابى بر شما برانگیزد، یا شما را گروه گروه و حزب حزب به جان هم اندازد، [تا وضعتان به اختلافات سنگین و کینه‌هاى سخت بیانجامد،] و مزه تلخ جنگ و خونریزى را به هر گروه شما به وسیله گروه دیگر بچشاند؛ با تأمل بنگر چگونه آیات خود را به صورت‌هاى گوناگون بیان مى‌کنیم تا بفهمند.»
[۶]. سوره‌ی اسراء، آیه‌ی ۷۱.
[۷]. سوره‌ی المؤمنون، آیه‌ی ۱۰۱.
[۸]. سوره‌ی الأنفال، آیه‌ی ۴۶؛ «و از خدا و پیامبرش فرمان برید، و با یکدیگر نزاع و اختلاف مکنید، که سست و بد دل مى‌شوید، و قدرت و شوکتتان از میان مى‌رود؛ و شکیبایى ورزید؛ زیرا خدا با شکیبایان است.‌»
[۹]. سوره‌ی المائدة، بخشی از آیه‌ی ۲؛ «... یکدیگر را بر انجام کارهاى خیر و پرهیزکارى یارى نمایید، و یکدیگر را بر گناه و تجاوز یارى ندهید...»
[۱۰]. سوره‌ی الانفال، بخشی از آیه‌ی ۶۲ و آیه‌ی ۶۳؛ «... اوست کسى که تو را با یارى خود و به وسیله مؤمنان نیرومند ساخت. و میان دل‌هایشان الفت و پیوند برقرار کرد که اگر همه آنچه را در روى زمین است، هزینه مى‌کردى نمى‌توانستى میان دل‌هایشان الفت اندازى، ولى خدا میان آنان ایجاد الفت کرد؛ زیرا خدا تواناى شکست‌ناپذیر و حکیم است‌.»
[۱۱]. سوره‌ی الفتح، آیه‌ی ۲۹؛ « محمّد، فرستاده خداست و کسانى که با او هستند بر کافران سرسخت و در میان خودشان با یکدیگر مهربانند، همواره آنان را در رکوع و سجود مى‌بینى که پیوسته فضل و خشنودى خدا را مى‌طلبند؛ نشانه آنان در چهره‌شان از اثر سجود پیداست، این است توصیف آنان در تورات، و اما توصیفشان در انجیل این است که وجودشان چون زراعتى است که جوانه‌هاى خود را رویانده پس تقویتش کرده تا ستبر و ضخیم شده، و در نتیجه بر ساقه‌هایش [محکم و استوار] ایستاده است، به طورى که دهقانان را [از رشد و انبوهى خود] به تعجب مى‌آورد تا خدا به وسیله [انبوهى و نیرومندى‌] مؤمنان، کافران را به خشم آورد. [و] خدا به کسانى از آنان که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‌اند، آمرزش و پاداشى بزرگ وعده داده است‌.»
[۱۲]. سوره‌ی الأعراف، بخشی از آیه‌ی ۴۶؛ « ... و بر بلنداى آن [حائل بین بهشتیان و دوزخیان] مردانى هستند که هر کدام از دو گروه را به نشانه‌هایشان مى‌شناسند...»
[۱۳]. بحار الأنوار ، ج‌۸، ص۳۳۸؛ «... نحنُ الأعْرافُ الّذینَ لا یَدخُلُ الجنّةَ إلاّ مَن عَرَفَنا و عَرَفْناهُ... » « ماییم اعراف؛ همانان که تا فردى ما را نشناسد و ما او را نشناسیم به بهشت نمى رود.»
[۱۴]. سوره‌ی آل عمران، بخشی از آیه‌ی ۱۱۰ ؛ « شما بهترین امتى هستید که [براى اصلاح جوامع انسانى‌] پدیدار شده‌اید... »
.[۱۵] وسائل الشیعة، ج ۱۶، ص ۲۳۶.
[۱۶] الکافی، ج ۸، ص۳۷۴؛ «عَنِ الْقَاسِمِ شَرِیک الْمُفَضَّلِ وَ کانَ رَجُلَ صِدْقٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یقُولُ حَلَقٌ فِی الْمَسْجِدِ یشْهَرُونَّا وَ یشْهَرُونَ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِک لَیسُوا مِنَّا وَ لَا نَحْنُ مِنْهُمْ أَنْطَلِقُ فَأُوَارِی ‌وَ أَسْتُرُ فَیهْتِکونَ سِتْرِی هَتَک اللَّهُ سُتُورَهُمْ یقُولُونَ إِمَامٌ أَمَا وَ اللَّهِ مَا أَنَا بِإِمَامٍ إِلَّا لِمَنْ أَطَاعَنِی فَأَمَّا مَنْ عَصَانِی فَلَسْتُ لَهُ بِإِمَامٍ لِمَ یتَعَلَّقُونَ بِاسْمِی أَ لَا یکفُّونَ اسْمِی مِنْ أَفْوَاهِهِمْ فَوَ اللَّهِ لَا یجْمَعُنِی اللَّهُ وَ إِیاهُمْ فِی دَارٍ.»