• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1396/10/03
نگاهی به کتاب «المعجم فی فقه لغة القرآن و سرّ بلاغته»

کتابی به گستردگی میراث تفسیری جهان اسلام

«المعجم فی فقه لغة القرآن و سرّ بلاغته» کتابی درباره‌ی توضیح معنای لغات قرآن کریم و حاصل تلاش چندین ساله‌ی مرحوم آیت‌الله واعظ‌ زاده خراسانی و جمعی از همکاران ایشان می‌باشد که به زبان عربی نگاشته شده است. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در تجلیل این کتاب فرموده‌اند: «در مراجعاتی که داشته‌ام، آن را از همه‌ی آنچه در این موضوع دیده‌ام بهتر یافتم.» پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR برای آشنایی بیشتر با این کتاب در گفتگویی با حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر محمدعلی مهدوی‌راد، استاد و پژوهشگر علوم قرآن و حدیث، این کتاب را بررسی کرده است که متن آن در ادامه می‌آید.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif درباره‌ی کتاب «معجم فی فقه لغة القرآن و سرّ بلاغته» حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرموده‌اند: «این فقط یک کتاب لغت نیست؛ یک موسوعه و دائرةالمعارف قرآنی است.» این کتاب چه ویژگی‌هایی دارد که آن را به فراتر از یک کتاب لغت ارتقا داده است؟
درست است که مرحوم حضرت آیت‌الله علّامه شیخ محمد واعظ‌ زاده (رضوان‌الله‌علیه) هدفشان فراتر از تبیین لغت در حوزه‌ی استعمالی قرآن بوده و توجه داشتند که ابعاد بلاغت را هم بیان کنند ولی در عمل «المعجم فی فقه لغة القرآن و سرّ بلاغته» همان‌طور که رهبر انقلاب فرمودند به یک تفسیر گسترده‌ی قرآنی تبدیل شده است. البته شاید برخی این وجه را از وجوه کاستی این کتاب بدانند و بگویند لغت یک چیز است و تفسیر چیزی دیگر، لکن سبک و سیاق کتاب این‌چنین است که بسیار روش‌مند و دقیق و نتیجتاً کارآمد است.(۱)
این کتاب تبدیل به یک کتاب تفسیری شده است و فراتر از کتاب لغت است؛ اگرچه آن بخش لغوی در قسمت آخر، خودش را می‌نمایاند. البته در لابه‌لای نقل‌ها گاهی به راز کاربردها توجه می‌شود.

ایشان در این کتاب ابتدا واژه را در کلام میراثِ لغوی پیگیری کرده‌اند و نه میراث تفسیری قرآنی؛ حتی اگر از کتاب تفسیری و قرآنی بهره می‌گیرند، از کتابی استفاده شده است که زاویه‌ی نگاهش ریشه‌یابی لغات است یا اینکه از بخشی از کتاب که فقط به لغت در این باره نگاه کرده است استفاده می‌کنند.

بعد از جمع‌بندی این مرحله که یک واژه‌شناسیِ دقیق است، کاربردهای این واژه در کتاب‌هایی که به واژه‌شناسی می‌پردازند همانند غریب‌القرآن‌ها، معجم‌ها و مفردات(۲) بررسی شده است. ایشان در این قسمت فقط نصوص -یعنی عین متن‌ها- را می‌آورند.

در مرحله‌ی سوم، آن واژه را در هر آیه‌ای که به‌کار رفته است و آن آیه را در تفسیرهای گوناگون -از تفسیر «مقاتل بن سلیمان»(۳) تا تفاسیر امروزی- مرور کرده‌اند.

وقتی کاربرد واژه در آیه‌های مختلف مشخص شد، آن مرحوم دو کار انجام می‌داد که شاهکار ایشان در این دو مرحله است که یکی «الاصول اللّغویة» و دیگری «الاستعمال القرآنی» است. یعنی در این بخش هم نشان می‌دادند ریشه‌ی اصلی و کاربرد اولیه‌ی عربی اصیل آن واژه چیست و هم اینکه به چه عنایتی معناهای دیگر در آن باب شده است. و نکته‌ی بعدی اینکه این واژه با توجه به این کاربرد اصیل، در حوزه‌ی کاربردی و استعمالی قرآن چه معنایی دارد و در فضای قرآنی چطور به‌کار برده می‌شود. آنچه در بخش دوم و سوم آمده است، گستره‌ی معنایی تفسیری و اصطلاحی قرآن است. پژوهشگر قرآنی در حین مطالعه‌ی این بخش‌ها به مواردی برخورد می‌کند که به راحتی و سهولت حتی با دستگاه‌های الکترونیکی هم به آن دست نمی‌یابد.

در نتیجه این کتاب تبدیل به یک کتاب تفسیری شده است و فراتر از کتاب لغت است؛ اگرچه آن بخش لغوی در قسمت آخر، خودش را می‌نمایاند. البته در لابه‌لای نقل‌ها گاهی به راز کاربردها توجه می‌شود و این مهم است؛ به دخیل و غیردخیل بودن توجه می‌شود و به گمان من بسیار مهم است.

اگر این کتاب سامان می‌یافت و پایان می‌پذیرفت و از آن کتاب، واژه‌های دخیل یا معرّبات(۴) به‌طور جداگانه استخراج می‌شد و چاپ می‌شد، شاید دقیق‌ترین و قوی‌ترین و محکم‌ترین کتاب در حوزه‌ی معرّبات، همین کتاب بود. به این جهت این کتاب تبدیل به یک کتاب بزرگ تفسیری شده است و از صِرف واژه‌نمایی مفصل، خیلی فراتر رفته است.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif یکی از جملات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره‌ی این کتاب این است که: «حتی اهل سنت -مخصوصاً مصری‌ها که کارهای زیادی در این زمینه دارند- مانند این را ندارند.» درباره‌ی جایگاه این کتاب در میان اهل‌سنت توضیح بفرمایید.
اهل‌سنت متأسفانه به منابع ما نگاه نمی‌کنند. تا قرن ۴ یا ۵ کم‌وبیش مراجعه می‌شد، البته آن هم به آثاری که مؤلفانش به شیعه بودن شهره نبودند؛ اما از قرن‌های ۶ و ۷ به بعد، دیگر اهل‌سنت مراجعه نکرده‌اند و شاید یکی از بزرگ‌ترین کاستی‌های تفاسیر برادران اهل‌سنت همین باشد که در مواردی در تفاسیر شیعه نکاتی وجود دارد که قطعاً در منابع تفسیری آن بزرگواران نیست.

ولی علمای شیعه همواره به منابع اهل‌سنت مراجعه می‌کردند و استفاده می‌کردند که گاهی رد و نقد هم داشتند اما آزادانه نقد می‌کردند. به نظر من اگر جهان اهل‌سنت و دانشگاه‌های اهل‌سنت به این کتاب نگاه کنند و عبرت بیاموزند، بسیار قابل توجه است. اینکه ذیل هر واژه، در آیه‌ای که به‌کار رفته است، میراث تفسیری جهان اسلام با تسلسل تاریخی گزارش شده است که بدون هیچ‌گونه تعصب و خوانش ایدئولوژیکی و طرفدارانه از مکتب و مذهب و یا گرایش خاص است، بسیار ارزنده و قابل استفاده است.

البته نگاه این تفسیر، بررسی و فهم شیعی است و نمی‌توان این را نادیده گرفت ولی اصلاً حالت موضع‌گیری و داعیه‌داری ندارد. مطالبی که نقل شده در نهایت دقت و تأمل، بدون بُرش‌ها و گزینش‌ها و همراه با تأمل و نقد و بررسی است. از این جهت گمان می‌کنم اگر متفکر و دانشمند و محقق سنی به آن مراجعه کند، هیچ‌گاه او را برنمی‌انگیزاند که چرا این‌چنین گفته شده است و چرا چنان گفته شده است. مطمئن هستم اگر عامه و سنی به این کتاب مراجعه کند و از آن بهره بگیرد قطعاً در بهره‌ گرفتن هیچ‌گونه رنجشی نخواهد داشت.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif در مقدمه‌ی این کتاب، مباحث مفیدی درباره‌ی علوم قرآن به‌صورت اجمالی آمده است؛ اما همان‌طور که بیان کردید گویا ایشان نظرات مفصلی درباره‌ی علوم قرآن دارند. در این باره مقداری توضیح بفرمایید.
آنچه من بیان کردم بیشتر مربوط به مقدماتی بود که ایشان در مجموعه‌ی بسیار گران‌قدر و ارزشمند «نصوص فی علوم القرآن»(۵) که طراحی و هدایت کرده، آورده است؛ چون برای هر یک از آن بحث‌ها ایشان مقدمه‌ای عالمانه و مبتکرانه نوشته‌اند.

متأسفانه آن مجموعه الآن تا بخش قرائت چاپ شده است و نمی‌دانم ادامه پیدا می‌کند یا خیر؛ اما آن‌چنان که تقسیم‌بندی شده بود، در ادامه‌ی  این مجموعه باید بحث اعجاز، ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه می‌آمد و در هر کدام از اینها مقدماتی که ایشان نوشته‌اند چاپ می‌شد. مثلاً در  بحث جمع القرآن، مقدمه‌ی جمع القرآن نوشتند، در موضوع مصاحف، مقدمه برای مصاحف نوشتند و در بحث قرائت، مقدمه درباره‌ی تواتر قرائت یا عدم تواتر قرائت نوشتند. موضوعات دیگر هم اگر پیش می‌آمد، مقدمه می‌نوشتند. درعین‌حال بسیاری از اندیشه‌هایی که من با ایشان حضوری صحبت می‌کردم به کتابت نیامده است. مثلاً ایشان بنا بود بر آن «نصوص فی علوم القرآن» یک مدخل در حد کتابی بزرگ بنویسند و اذعان داشتند که به اندازه‌ی جلدهای خود نصوص خواهد بود و سیر تاریخی علوم قرآن را می‌خواست بحث کند و با همان تقسیم جدید و بکری که خود انجام داده است یعنی: علوم للقرآن، علوم فی القرآن و علوم حول القرآن، پیش برود و تاریخچه بنویسد و برای «معجم فی فقه لغة القرآن» هم بنا بود مقدمه‌ای در حد ۷۰۰-۶۰۰ صفحه بنویسد و سیر تاریخی و نگاه اعجازگونه به ادبیات و بلاغت قرآن و سرّ بلاغت قرآن را تحلیل کند.

متأسفانه هیچ یک از این دو کار، ظاهراً شکل نهایی پیدا نکرده است و آن‌طور که از گفته‌ها برمی‌آمد، نوشته‌ها و یادداشت‌های ایشان زیاد است اما به‌صورت تألیف‌شده درنیامده است. علاوه بر تفسیر و علوم قرآن، ایشان در حدیث هم بسیار نکته داشت، هم به لحاظ تاریخ حدیث و هم به لحاظ نوع مراجعه به حدیث و هم به لحاظ بهره‌گیری حدیث چنین بود.


۱) در این کتاب هر واژه‌ی قرآنی در چهار بخش مورد بررسی قرار می‌گیرد:
اول: «النصوص اللغویة» که نظرات دانشمندان لغت آورده می‌شود.
دوم: «النصوص التفسیریة» که نظرات مفسران قرآن کریم درباره‌ی آن لغت گزارش می‌شود.
سوم: «الاصول اللغویة» که مباحث ادبی و بلاغت لغت می‌آید.
چهارم: «الاستعمال القرآنی» که کاربرد واژه در سوره‌های مختلف قرآن تحلیل می‌شود.
۲) «غریب القرآن» درباره‌ی لغات دشوار و نامأنوس قرآن کریم؛ «معجم» درباره‌ی ساختار واژگان و تعداد کاربرد آن‌ها در قرآن؛ و «مفردات» در توضیح معنای واژگان به‌کاررفته در قرآن است.
۳) «تفسیر مقاتل بن سلیمان»، کهن‌‌ترین تفسیر کامل قرآن است که به ما رسیده است‌.
۴) به کلمات غیرعربی به کار رفته در قرآن، دخیل یا معربات اطلاق می‌شود.
۵) «نصوص فی علوم القرآن» کتابی درباره‌ی مباحث علوم قرآنی است که تحت اشراف آیت‌الله واعظ‌ زاده خراسانی توسط بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی چاپ شده است.