1396/08/08
گفتوگو با آقای افشین علا
در کنار قیصر بودن، درس زندگی میداد
بیشک یکی از اثرگذارترین افراد در زمینهی شعر جوان و نوجوان انقلاب اسلامی، مرحوم قیصر امینپور بود. مردی که در جایگاههای مختلف مطبوعاتی و دانشگاهی، همواره بر تعالی و رشد نهال جوان ادبیات انقلاب همت داشت. به همین منظور، همزمان با سالروز وفات مرحوم قیصر امینپور، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR گفتوگویی با جناب آقای افشین علا، از شاعران برجسته و شاگردان آن مرحوم، پیرامون شخصیت مرحوم امینپور و وضعیت شعر فارسی انجام گرفته است.
شما بهعنوان یکی از شاگردان و افرادی که از نزدیک با مرحوم قیصر امینپور ارتباط داشتید، رمز ماندگاری شخصیت قیصر را در چه چیزی میدانید؟
یکی از موهبتهای زندگیام این بود که در ابتدای جوانی، وقتی که از شهرستان به تهران آمدم برای تحصیل در دانشگاه در سال ۶۶ با استاد زنده یاد قیصر امینپور آشنا شدم. از سال ۶۷ که مجلهی سروش نوجوان راهاندازی شد با سردبیری قیصر امینپور، دیگر تمام اوقاتم را در سروش نوجوان میگذراندم به عشق قیصر. به هر حال قیصر امینپور شمع آن جمع بود و محل مراجعهی دوستداران در سراسر کشور. در همان دفتر کوچک سروش نوجوان تا پاسی از شب، این استاد گرانقدر در خدمت همهی شاگردان و دوستانش بود. در کنار قیصر امینپور بودن خیلی چیزها به ما آموخت نه تنها مشق شعر، بلکه مشق زندگی و اینکه شاعر چشم و دل سیر است، شاعر بینیاز است، شاعر باید از یک منظر وسیع و از یک افق برازنده به اطراف و پیرامون خود نگاه کند را آموختیم. آموختیم که آنقدر گوهر درونی ادبیات و شعر ارزشمند است که یک شاعر باید مراقب این گوهر باشد تا اینکه بخواهد از طریق شعر بخواهد به شهرت یا منافعی برسد. این وفادار بودن به ذات هنر و ادبیات و شعر در کنار حفظ آن خلق نکو و فضائل اخلاقی و کرامات انسانی درسهایی بود که قیصر با رفتار خود با مشی خود با سکوت خود و با نحوهی تدریس خود به شاگردانش میداد.
مرحوم قیصر امینپور آغازگر راهی بودند که به تعبیر رهبر انقلاب با درگذشتشان آرزوهایی خاک شد، این راه چه ویژگیهایی داشت که تا این اندازه مهم بود؟
اعتقاد شخصیام این است که ثروت اصلی ملت ایران، نه نفت است نه ذخایر معدنی و زیرزمینی دیگر، بلکه ادبیات گرانسنگ فارسی ثروت اصلی ما است. بدون اغراق هیچ ملت و تمدنی نیست که به اندازهی ملت و تاریخ ادبیات ایران تنوع و تعدد چهرههای جهانی داشته باشد، چه در متون نظم و چه نثر و این ثروت ادبی ما، این امر صرفا محدود به شاعرانگی کلام نیست، بلکه شاعران و ادیبان تاریخ ادبیات ایران آثارشان مشحون از آموزهای کهنهنشدنی انسانی است.
حافظ را در نظر بگیرید با همان غزلهایی که خیلی هم پرشمار نیست اما در جهان به عنوان یکی از بزرگترین شاعران شناخته میشود، مثنوی مولانا را در نظر بگیرید که گویی این شش دفتر برای ابد و برای جهانیان در هر نسلی پیام دارد، یعنی گذشت زمان تغییری در معانی آن ایجاد نمیکند. معانی و مضامینی که گاهی دستاوردهای عصر مدرن و پسامدرن را به کناری میزند و بالاتر از آنها مینشیند. حال در این تاریخ ادبیات غنی، شاعران زیادی در دورههای مختلف ظهور و افول کردند، اما آنچیزی که رمز ماندگاری و مانایی یک شخصیت را در این تاریخ تضمین میکند، بهنظر بنده نخست عبارت است از اشراف بر گنجینهی کهن و قلههای رفیعی که ما در ادبیات داریم اعم از معاصر و کهن است و دیگری آراسته بودن و مقید بودن به آن آموزههای اخلاقی است. چون ادبیات و شعر صرفا عرصهی طبعآزمایی نیست و به قول حافظ:
بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی
مقبول طبع مردم صاحب نظر شود
حال قیصر از معدود کسانی بود که به هر دو حیطهای که عرض کردم اشراف توأمان داشت، یعنی هم حرمت واژگان و مفاهیم را میشناخت و هم بر مهندسی کلام و فروع سخنوری و مضمونپردازی اشراف استادانه داشت. قیصر انسانی بود که به معنای واقعی کلمه، مقید به شئونات انسانی و اخلاقی و ادبی بود، این خصائل و فضیلتها موجب شد، ایشان مقبول طبع خاص و عام شود، علیرغم اینکه قیصر هیچ اصراری در رسیدن به شهرت نداشت.
شما بهعنوان یکی از شاگردان و افرادی که از نزدیک با مرحوم قیصر امینپور ارتباط داشتید، رمز ماندگاری شخصیت قیصر را در چه چیزی میدانید؟
یکی از موهبتهای زندگیام این بود که در ابتدای جوانی، وقتی که از شهرستان به تهران آمدم برای تحصیل در دانشگاه در سال ۶۶ با استاد زنده یاد قیصر امینپور آشنا شدم. از سال ۶۷ که مجلهی سروش نوجوان راهاندازی شد با سردبیری قیصر امینپور، دیگر تمام اوقاتم را در سروش نوجوان میگذراندم به عشق قیصر. به هر حال قیصر امینپور شمع آن جمع بود و محل مراجعهی دوستداران در سراسر کشور. در همان دفتر کوچک سروش نوجوان تا پاسی از شب، این استاد گرانقدر در خدمت همهی شاگردان و دوستانش بود. در کنار قیصر امینپور بودن خیلی چیزها به ما آموخت نه تنها مشق شعر، بلکه مشق زندگی و اینکه شاعر چشم و دل سیر است، شاعر بینیاز است، شاعر باید از یک منظر وسیع و از یک افق برازنده به اطراف و پیرامون خود نگاه کند را آموختیم. آموختیم که آنقدر گوهر درونی ادبیات و شعر ارزشمند است که یک شاعر باید مراقب این گوهر باشد تا اینکه بخواهد از طریق شعر بخواهد به شهرت یا منافعی برسد. این وفادار بودن به ذات هنر و ادبیات و شعر در کنار حفظ آن خلق نکو و فضائل اخلاقی و کرامات انسانی درسهایی بود که قیصر با رفتار خود با مشی خود با سکوت خود و با نحوهی تدریس خود به شاگردانش میداد.
مرحوم قیصر امینپور آغازگر راهی بودند که به تعبیر رهبر انقلاب با درگذشتشان آرزوهایی خاک شد، این راه چه ویژگیهایی داشت که تا این اندازه مهم بود؟
اعتقاد شخصیام این است که ثروت اصلی ملت ایران، نه نفت است نه ذخایر معدنی و زیرزمینی دیگر، بلکه ادبیات گرانسنگ فارسی ثروت اصلی ما است. بدون اغراق هیچ ملت و تمدنی نیست که به اندازهی ملت و تاریخ ادبیات ایران تنوع و تعدد چهرههای جهانی داشته باشد، چه در متون نظم و چه نثر و این ثروت ادبی ما، این امر صرفا محدود به شاعرانگی کلام نیست، بلکه شاعران و ادیبان تاریخ ادبیات ایران آثارشان مشحون از آموزهای کهنهنشدنی انسانی است.
حافظ را در نظر بگیرید با همان غزلهایی که خیلی هم پرشمار نیست اما در جهان به عنوان یکی از بزرگترین شاعران شناخته میشود، مثنوی مولانا را در نظر بگیرید که گویی این شش دفتر برای ابد و برای جهانیان در هر نسلی پیام دارد، یعنی گذشت زمان تغییری در معانی آن ایجاد نمیکند. معانی و مضامینی که گاهی دستاوردهای عصر مدرن و پسامدرن را به کناری میزند و بالاتر از آنها مینشیند. حال در این تاریخ ادبیات غنی، شاعران زیادی در دورههای مختلف ظهور و افول کردند، اما آنچیزی که رمز ماندگاری و مانایی یک شخصیت را در این تاریخ تضمین میکند، بهنظر بنده نخست عبارت است از اشراف بر گنجینهی کهن و قلههای رفیعی که ما در ادبیات داریم اعم از معاصر و کهن است و دیگری آراسته بودن و مقید بودن به آن آموزههای اخلاقی است. چون ادبیات و شعر صرفا عرصهی طبعآزمایی نیست و به قول حافظ:
بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی
مقبول طبع مردم صاحب نظر شود
حال قیصر از معدود کسانی بود که به هر دو حیطهای که عرض کردم اشراف توأمان داشت، یعنی هم حرمت واژگان و مفاهیم را میشناخت و هم بر مهندسی کلام و فروع سخنوری و مضمونپردازی اشراف استادانه داشت. قیصر انسانی بود که به معنای واقعی کلمه، مقید به شئونات انسانی و اخلاقی و ادبی بود، این خصائل و فضیلتها موجب شد، ایشان مقبول طبع خاص و عام شود، علیرغم اینکه قیصر هیچ اصراری در رسیدن به شهرت نداشت.
حوزهی دوستداران قیصر امینپور یک حوزهی خاص از یک مشرب خاصی نیست، عوام و خواص و کسانی که دارای سلیقههای متفاوتی هستند در عرصههای فرهنگی، هنری، اجتماعی و سیاسی نسبت به قیصر امینپور احترام خاصی قائل هستند. اینکه رهبر معظم انقلاب تاکید دارند بر شخص قیصر امینپور دقیقا به خاطر همان اشراف و تسلطی است که عرض کردم و رهبر انقلاب بیشتر از سایرین این اشراف را دارند. یعنی هم جوهرهی ادبیاتمان را میشناسند و هم فنون و شیوههای سخنوری را اشراف دارند و بههمین دلیل بیش از دیگران ارزش قیصر امینپور را میدانستند.
شعر خوب، شعر هدفدار، شعر اثرگذار که از یک جان پاک و وجدان بیدار نشات میگیرد، زمانبردار نیست، مخاطبش همهی عصرها و همهی نسلها هستند، چنین شعری در خدمت خیر است نه شر و این خیر میتواند برای یک جامعه راهگشا باشد، این امر برای جامعهای که داعیهی نهضت و تفکر دینی دارد، ضروریتر و حیاتیتر است، قیصر امینپور چنین حرکت هوشمندانه، عاشقانه و عارفانهای را آغاز کرده بود که میتوانست در خدمت اهداف یک جامعهی دینمدار و یک نهضت رو به تکامل و هدفمند باشد، از این جهت رهبر انقلاب خیلی هوشیارانه صحه گذاشتند بر آثار قیصر و به او علاقمند بودند چه در زمان حیات قیصر عزیز و چه بعد از فوت نا بههنگام او. بارها ایشان علاقهی خود و تاثر و تاسف خود را از فقدان او ابراز کردند.
یکی از دغدغههای همیشگی رهبر انقلاب تاکید بر حراست و حفظ زبان فارسی است، سلامت شعر و پویایی آن چه نقشی در حفظ سلامت زبان فارسی دارد؟
شعر سهلالوصول ترین قالب هنری است که در اختیار آحاد مردم هست، به تعبیر عوامانهتر انگار شعر در خون ایرانیان است بهطوریکه در شادیها، غمها، در برهههای مختلف زندگی مضامین شاعرانه و قالبهای شعر حضور دارند. حفاظت و پاسداری از سلامت و پویایی شعر علاوه بر آنکه به مسئولان و مدیران و دستاندرکاران فرهنگی کشور مربوط است به شاعران نیز ارتباط دارد. من بهعنوان فردی که در کنار شعر بهمعنای عام کلمه بودم و در ادبیات کودک بیشتر وقت گذاشتم و عرق ریختم و یکی از دغدغههای من شعر کودک است که سی سال در این زمینه در حال فعالیت هستم، در این حوزه از شعر همیشه به دیگر شاعران تأکید میکنم که در چاپ اثر وسواس و خست بیشتری داشته باشید.
به یاد دارم که اولین مجموعهی شعری که میخواستم چاپ کنم با نام «یک سبد بوی بهار» مجموعهی شعر نوجوان بود که با مرحوم قیصر عزیز در دفتر مجلهی سروش نوجوان مینشستیم و ایشان با آن لطفی که داشتند وقت میگذاشتند و از حدود دویست شعر، حدود بیست شعر را انتخاب کردیم، یعنی مثلا از ده تا شعر یکی را انتخاب میکردیم. ایشان آنقدر استاد دلسوزی بود که انگار کار شاگردانش، کار خودش بود، وقت میگذاشت و ما هم واقعا به ذوق و انتخاب ایشان احترام میگذاشتیم. اما در حال حاضر در بازار نشر میبینم که شعر کودک مبتلا به بیماریهای عدیدهای شده از جمله سریدوزی که با موضوعی مثل جشن تولد که میتواند برای کودکان جذاب باشد ناشر به شاعران سفارش میدهد که ده تا کتاب برای من بساز، همچنین آفتهایی نظیر گرایش به فانتزی یا گرایش به طبع بازاری در حوزهی ادبیات کودک به وجود آمده است که باعث شده یک نکته اصلی مغفول بماند و آن بحث حراست از زبان و ادبیات فارسی است.
ما ملتی هستیم که به راحتی با متون نظم و نثر هزار سال قبل خودمان ارتباط برقرار میکنیم، در حالی که این خاصیت و ویژگی زبان فارسی است. برخورد مسئولانه و وفاداری به مهندسی کلام از بدیهیترین وظیفهی شاعران است. اینگونه نیست که شعر تابع یک طبع جوشندهی درونی باشد، صرفاً آنچه بر ذهن و زبان تراوش کند، شعر نیست. متاسفانه در سبکهای جدید و نحلههای نوظهور مدرن و پسامدرن این شیوهها بیداد میکند. گاهی کلمات بیمعنایی روی کاغذ نوشته میشود بهعنوان شعر و اگر مخاطب معنای آن را نفهمد، شاعر این عدم درک را توفیق خود میداند که از زمان حال جلوتر است و فهم مخاطب فعلی به آن نمیرسد. نه شعر این نیست، شعر ذاتش همان است که سعدی سرود:
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم غم از دل برود چون تو بیایی
هیچ شعبدهبازی یا ادا و اطواری در این شعر نیست، سعدی یک مضمون کاملاً عادی را به نظم کشیده است، اما روح این بیت در جان ما نشسته است. ما در قبال ادبیاتی که گذشتگان مثل یک گنج باارزش به دست ما رساندهاند مسئولیم. ما باید این گنج را حفظ کنیم تا نسلهای بعدی با زبانی مواجه نشوند که با آن بیگانه باشند. خیلی از کشورها هستند که ادبیات کلاسیکشان را باید به زبان ترجمه کرد تا برای عموم مردم قابل فهم باشد. ما در فارسی لقمهی حاضر و آماده داریم، پس این را وظیفه داریم با شناخت صحیح شعر، با شناخت واژگان، با اشراف بر مفاهیم و ظرافتهای شعراز آن پاسداری کنیم.
یکی از دیدارهای ثابت و هرسالهی رهبر انقلاب، دیدار با شاعران در نیمهی ماه مبارک رمضان است، علاوه بر اینکه ایشان معمولا در طول سال تنها به یک دیدار نیز اکتفا نمیکنند و در مناسبتهای دیگر نیز میزبان شاعران هستند و یا نکاتی را پیرامون شعر فارسی بیان میکنند، بهنظر شما این دیدارها و توجهات ایشان به شعر فارسی، بیانگر چه چیزی است؟
ایشان سکاندار یک نهضتی هستند که این نهضت داعیهدار دفاع از حق و برافراشته نگهداشتن پرچم اهل بیت عصمت و طهارت و بزرگان دین اسلام در روزگار معاصر است. آموزههایی که قرنها مورد بیمهری و جفا قرار گرفته بود با نهضت ۵۷ مانند شعلههای آتش زبانه کشید تا بتواند مکتب مترقی اسلام عهدهدار تشکیل حکومت اسلامی باشد، حکومتی که مقدمهای است انشاءالله بر ظهور منجی آخرالزمان. شخصی که در مقام هدایت چنین حکومتی قرار بگیرد، قطعا باید آراسته و متخلق به خیلی از صفاتی باشد که شاید دیگر مسئولان از آن غفلت میورزند.
از جمله همانطور که عرض کردم، ادبیات فارسی یک نقطهی مثبت در تاریخ ملت ایران است. مقام معظم رهبری، خودشان در این عرصه صاحبنظر هستند و مطالعه کردند و اشراف دارند. چه ادبیات گذشتگان را و چه ادبیات معاصر را. شاید کمتر کتاب ارزشمندی به بازار بیاید و ایشان مطالعه نکرده باشند و اشراف نداشته باشند. بههمین دلیل ایشان به شاعران که امیران کلام محسوب میشوند و صاحب نفوذ کلام و اقتدار معنوی در بین مردم هستند، ارج مینهند و این نهایت هوشیاری و دلسوزی و تعهد شخص ایشان را میرساند.
من در بین سایر بزرگان حوزههای علمیه، روحانیت شیعه در درجهی اول مراجع عظام و سپس مسئولین جمهوری اسلامی در برهههای مختلف، به جرأت ادعا میکنم که هیچ کسی به اندازهی حضرت آیتالله خامنهای آشنایی و اشراف به ادبیات ندارد و قدر و شأن آن را نمیشناسد. ما چهرههای بزرگی داریم در بین روحانیت شیعه و بزرگان که هم طبع شعر داشتند، هم مشرب شاعرانهی ادبی و عرفانی داشتند، اما آن ظرافتمندی که ایشان دارد چه در کلیات و چه در جزئیات امر، بنده در کمتر کسی میبینم.
همانطور که اشاره کردید، دیدار شاعران که هر سال برگزار میشود، بهنظر بنده بیشتر نمادین است. ایشان میخواهند پیام دهند به جامعهی فرهنگی و ادبی کشور که از جانب ایشان آمادگی کامل وجود دارد و ایشان آغوش گشاده دارند برای شاعران، برای ادبیات، برای جدی گرفتن نقش اهالی قلم در عرصههای خطیر کشور. بزرگترین و بلندپایهترین مقام کشور، این اشتیاق و شوق خود را اینگونه ابراز میکنند. حالا دیگر مسئولان فرهنگی و اهالی فرهنگ و هنر هستند که باید به وظیفهی خودشان عمل کنند.
اگر جنابعالی هم از این دیدارهای ماه رمضان، خاطرهی خاصی دارید لطفا بفرمایید.
بعد از وقایع تلخی که در سال ۸۸ اتفاق افتاد، به هر حال کدورتها و شکافهایی در جامعهی ما ایجاد شد. بنده جزو کسانی بودم که به برخی از اقدامات انتقاد داشتم، اما واقعا دوست داشتم که بعد از ۸۸ ایشان را ملاقات کنم و شخصاً حرفهایم را به ایشان عرض کنم. چون خیلیها فکر میکنند که در حضور رهبری هیچ نظری که مخالف نظر ایشان باشد را نمیشود بر زبان آورد، درحالیکه اینگونه نیست. واقعا استنباط شخصی من این است که با شناختی که از ایشان پیدا کردم در طی این همه سال، شخص ایشان هرگز چنین رویهای را ندارند. مگر اینکه این مخالفتها در مسیری باشد که بخواهد به آن ارزشهایی که همهی ما به آن پایبند هستیم و به خاطر آن مردم ما شهید دادند و ارزشهای مقدسی است، لطمه یا خلل وارد کند که ایشان بدون تعارف در مقابل آن میایستد. اما در عین حال ذکاوت و هوشیاری عجیبی دارند نسبت به افرادی که با گرایشهای سیاسی مختلف، به اصل نظام و انقلاب و امام و حرکتی که نهضت ۵۷ براساس آن شکل گرفته مقید و وفادار هستند. ایشان واقعاً فرق میگذارند بین کسانی که با اصل نظام مخالفاند و کسانی که دلبستهی اصل نظامند. وقتی که خیلی محترمانه، قبل از اینکه شعر خودم را بخوانم گلایهی خودم را خدمت ایشان عرض کردم، ایشان با آن بیت قشنگی که خواندند، پیام خیلی اثرگذاری را دادند:
تو قاصد ار نفرستی و نامه ننویسی
از این طرف که منم راه کاروان باز است
یعنی من فکر میکنم منظور این بود که حالا اگر کسی هم قهر کرده، ما قهر نکردیم، ما آشتی هستیم و از طرف من این راه باز است و امیدوارم که این راه همیشه باز بماند و کسانی که دغدغه دارند و میتوانند منشا خدمت باشند به آرمانهای ملت و نظام اسلامی بیایند و دغدغههای خودشان را مطرح کنند. ایشان هم بزرگوارانه این فضا را ایجاد کردند و حتی شعرهایی را که نه در حضور ایشان، بلکه در فضای مجازی یا جاهای دیگر منتشر میشود، ایشان زیرنظر دارند و بارها شده که نظر خودشان و محبت خودشان را ابراز کردند و این خیلی برای من ارزشمند است.
شعر خوب، شعر هدفدار، شعر اثرگذار که از یک جان پاک و وجدان بیدار نشات میگیرد، زمانبردار نیست، مخاطبش همهی عصرها و همهی نسلها هستند، چنین شعری در خدمت خیر است نه شر و این خیر میتواند برای یک جامعه راهگشا باشد، این امر برای جامعهای که داعیهی نهضت و تفکر دینی دارد، ضروریتر و حیاتیتر است، قیصر امینپور چنین حرکت هوشمندانه، عاشقانه و عارفانهای را آغاز کرده بود که میتوانست در خدمت اهداف یک جامعهی دینمدار و یک نهضت رو به تکامل و هدفمند باشد، از این جهت رهبر انقلاب خیلی هوشیارانه صحه گذاشتند بر آثار قیصر و به او علاقمند بودند چه در زمان حیات قیصر عزیز و چه بعد از فوت نا بههنگام او. بارها ایشان علاقهی خود و تاثر و تاسف خود را از فقدان او ابراز کردند.
یکی از دغدغههای همیشگی رهبر انقلاب تاکید بر حراست و حفظ زبان فارسی است، سلامت شعر و پویایی آن چه نقشی در حفظ سلامت زبان فارسی دارد؟
شعر سهلالوصول ترین قالب هنری است که در اختیار آحاد مردم هست، به تعبیر عوامانهتر انگار شعر در خون ایرانیان است بهطوریکه در شادیها، غمها، در برهههای مختلف زندگی مضامین شاعرانه و قالبهای شعر حضور دارند. حفاظت و پاسداری از سلامت و پویایی شعر علاوه بر آنکه به مسئولان و مدیران و دستاندرکاران فرهنگی کشور مربوط است به شاعران نیز ارتباط دارد. من بهعنوان فردی که در کنار شعر بهمعنای عام کلمه بودم و در ادبیات کودک بیشتر وقت گذاشتم و عرق ریختم و یکی از دغدغههای من شعر کودک است که سی سال در این زمینه در حال فعالیت هستم، در این حوزه از شعر همیشه به دیگر شاعران تأکید میکنم که در چاپ اثر وسواس و خست بیشتری داشته باشید.
به یاد دارم که اولین مجموعهی شعری که میخواستم چاپ کنم با نام «یک سبد بوی بهار» مجموعهی شعر نوجوان بود که با مرحوم قیصر عزیز در دفتر مجلهی سروش نوجوان مینشستیم و ایشان با آن لطفی که داشتند وقت میگذاشتند و از حدود دویست شعر، حدود بیست شعر را انتخاب کردیم، یعنی مثلا از ده تا شعر یکی را انتخاب میکردیم. ایشان آنقدر استاد دلسوزی بود که انگار کار شاگردانش، کار خودش بود، وقت میگذاشت و ما هم واقعا به ذوق و انتخاب ایشان احترام میگذاشتیم. اما در حال حاضر در بازار نشر میبینم که شعر کودک مبتلا به بیماریهای عدیدهای شده از جمله سریدوزی که با موضوعی مثل جشن تولد که میتواند برای کودکان جذاب باشد ناشر به شاعران سفارش میدهد که ده تا کتاب برای من بساز، همچنین آفتهایی نظیر گرایش به فانتزی یا گرایش به طبع بازاری در حوزهی ادبیات کودک به وجود آمده است که باعث شده یک نکته اصلی مغفول بماند و آن بحث حراست از زبان و ادبیات فارسی است.
ما ملتی هستیم که به راحتی با متون نظم و نثر هزار سال قبل خودمان ارتباط برقرار میکنیم، در حالی که این خاصیت و ویژگی زبان فارسی است. برخورد مسئولانه و وفاداری به مهندسی کلام از بدیهیترین وظیفهی شاعران است. اینگونه نیست که شعر تابع یک طبع جوشندهی درونی باشد، صرفاً آنچه بر ذهن و زبان تراوش کند، شعر نیست. متاسفانه در سبکهای جدید و نحلههای نوظهور مدرن و پسامدرن این شیوهها بیداد میکند. گاهی کلمات بیمعنایی روی کاغذ نوشته میشود بهعنوان شعر و اگر مخاطب معنای آن را نفهمد، شاعر این عدم درک را توفیق خود میداند که از زمان حال جلوتر است و فهم مخاطب فعلی به آن نمیرسد. نه شعر این نیست، شعر ذاتش همان است که سعدی سرود:
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم غم از دل برود چون تو بیایی
هیچ شعبدهبازی یا ادا و اطواری در این شعر نیست، سعدی یک مضمون کاملاً عادی را به نظم کشیده است، اما روح این بیت در جان ما نشسته است. ما در قبال ادبیاتی که گذشتگان مثل یک گنج باارزش به دست ما رساندهاند مسئولیم. ما باید این گنج را حفظ کنیم تا نسلهای بعدی با زبانی مواجه نشوند که با آن بیگانه باشند. خیلی از کشورها هستند که ادبیات کلاسیکشان را باید به زبان ترجمه کرد تا برای عموم مردم قابل فهم باشد. ما در فارسی لقمهی حاضر و آماده داریم، پس این را وظیفه داریم با شناخت صحیح شعر، با شناخت واژگان، با اشراف بر مفاهیم و ظرافتهای شعراز آن پاسداری کنیم.
یکی از دیدارهای ثابت و هرسالهی رهبر انقلاب، دیدار با شاعران در نیمهی ماه مبارک رمضان است، علاوه بر اینکه ایشان معمولا در طول سال تنها به یک دیدار نیز اکتفا نمیکنند و در مناسبتهای دیگر نیز میزبان شاعران هستند و یا نکاتی را پیرامون شعر فارسی بیان میکنند، بهنظر شما این دیدارها و توجهات ایشان به شعر فارسی، بیانگر چه چیزی است؟
ایشان سکاندار یک نهضتی هستند که این نهضت داعیهدار دفاع از حق و برافراشته نگهداشتن پرچم اهل بیت عصمت و طهارت و بزرگان دین اسلام در روزگار معاصر است. آموزههایی که قرنها مورد بیمهری و جفا قرار گرفته بود با نهضت ۵۷ مانند شعلههای آتش زبانه کشید تا بتواند مکتب مترقی اسلام عهدهدار تشکیل حکومت اسلامی باشد، حکومتی که مقدمهای است انشاءالله بر ظهور منجی آخرالزمان. شخصی که در مقام هدایت چنین حکومتی قرار بگیرد، قطعا باید آراسته و متخلق به خیلی از صفاتی باشد که شاید دیگر مسئولان از آن غفلت میورزند.
از جمله همانطور که عرض کردم، ادبیات فارسی یک نقطهی مثبت در تاریخ ملت ایران است. مقام معظم رهبری، خودشان در این عرصه صاحبنظر هستند و مطالعه کردند و اشراف دارند. چه ادبیات گذشتگان را و چه ادبیات معاصر را. شاید کمتر کتاب ارزشمندی به بازار بیاید و ایشان مطالعه نکرده باشند و اشراف نداشته باشند. بههمین دلیل ایشان به شاعران که امیران کلام محسوب میشوند و صاحب نفوذ کلام و اقتدار معنوی در بین مردم هستند، ارج مینهند و این نهایت هوشیاری و دلسوزی و تعهد شخص ایشان را میرساند.
من در بین سایر بزرگان حوزههای علمیه، روحانیت شیعه در درجهی اول مراجع عظام و سپس مسئولین جمهوری اسلامی در برهههای مختلف، به جرأت ادعا میکنم که هیچ کسی به اندازهی حضرت آیتالله خامنهای آشنایی و اشراف به ادبیات ندارد و قدر و شأن آن را نمیشناسد. ما چهرههای بزرگی داریم در بین روحانیت شیعه و بزرگان که هم طبع شعر داشتند، هم مشرب شاعرانهی ادبی و عرفانی داشتند، اما آن ظرافتمندی که ایشان دارد چه در کلیات و چه در جزئیات امر، بنده در کمتر کسی میبینم.
همانطور که اشاره کردید، دیدار شاعران که هر سال برگزار میشود، بهنظر بنده بیشتر نمادین است. ایشان میخواهند پیام دهند به جامعهی فرهنگی و ادبی کشور که از جانب ایشان آمادگی کامل وجود دارد و ایشان آغوش گشاده دارند برای شاعران، برای ادبیات، برای جدی گرفتن نقش اهالی قلم در عرصههای خطیر کشور. بزرگترین و بلندپایهترین مقام کشور، این اشتیاق و شوق خود را اینگونه ابراز میکنند. حالا دیگر مسئولان فرهنگی و اهالی فرهنگ و هنر هستند که باید به وظیفهی خودشان عمل کنند.
اگر جنابعالی هم از این دیدارهای ماه رمضان، خاطرهی خاصی دارید لطفا بفرمایید.
بعد از وقایع تلخی که در سال ۸۸ اتفاق افتاد، به هر حال کدورتها و شکافهایی در جامعهی ما ایجاد شد. بنده جزو کسانی بودم که به برخی از اقدامات انتقاد داشتم، اما واقعا دوست داشتم که بعد از ۸۸ ایشان را ملاقات کنم و شخصاً حرفهایم را به ایشان عرض کنم. چون خیلیها فکر میکنند که در حضور رهبری هیچ نظری که مخالف نظر ایشان باشد را نمیشود بر زبان آورد، درحالیکه اینگونه نیست. واقعا استنباط شخصی من این است که با شناختی که از ایشان پیدا کردم در طی این همه سال، شخص ایشان هرگز چنین رویهای را ندارند. مگر اینکه این مخالفتها در مسیری باشد که بخواهد به آن ارزشهایی که همهی ما به آن پایبند هستیم و به خاطر آن مردم ما شهید دادند و ارزشهای مقدسی است، لطمه یا خلل وارد کند که ایشان بدون تعارف در مقابل آن میایستد. اما در عین حال ذکاوت و هوشیاری عجیبی دارند نسبت به افرادی که با گرایشهای سیاسی مختلف، به اصل نظام و انقلاب و امام و حرکتی که نهضت ۵۷ براساس آن شکل گرفته مقید و وفادار هستند. ایشان واقعاً فرق میگذارند بین کسانی که با اصل نظام مخالفاند و کسانی که دلبستهی اصل نظامند. وقتی که خیلی محترمانه، قبل از اینکه شعر خودم را بخوانم گلایهی خودم را خدمت ایشان عرض کردم، ایشان با آن بیت قشنگی که خواندند، پیام خیلی اثرگذاری را دادند:
تو قاصد ار نفرستی و نامه ننویسی
از این طرف که منم راه کاروان باز است
یعنی من فکر میکنم منظور این بود که حالا اگر کسی هم قهر کرده، ما قهر نکردیم، ما آشتی هستیم و از طرف من این راه باز است و امیدوارم که این راه همیشه باز بماند و کسانی که دغدغه دارند و میتوانند منشا خدمت باشند به آرمانهای ملت و نظام اسلامی بیایند و دغدغههای خودشان را مطرح کنند. ایشان هم بزرگوارانه این فضا را ایجاد کردند و حتی شعرهایی را که نه در حضور ایشان، بلکه در فضای مجازی یا جاهای دیگر منتشر میشود، ایشان زیرنظر دارند و بارها شده که نظر خودشان و محبت خودشان را ابراز کردند و این خیلی برای من ارزشمند است.
گویا اخیراً هم از سوی رهبر انقلاب پیام تشکری برای اشعار شما ارسال شده است، لطفاً دربارهی آنها هم توضیح بفرمایید.
بله، البته قبلاً هم این اتفاق افتاده است. مثلا من دو سال قبل در ایام نوروز، درخواست کردم که خدمتشان برسم و قرار شد همراه یک جمعی به دیدار رهبر برویم. من شخصاً اعتقاد و علاقهی عجیبی به شخص رهبر معظم انقلاب دارم و این لطف خداست که نخواسته است که هرگز از این دایره خودم را خارج بدانم. خلاصه عرض کنم جمع محدودی بودند که بیشتر هم سیاسیون بودند مثلا از آقای شریعتمداری کیهان آنجا بودند تا آقای دکتر عارف، که بنده هم با این جمع خدمت ایشان رسیدم. خیلی برای من جالب بود که ایشان به محض اینکه وارد شدند و با همه سلام و علیک کردند، به بنده خیلی محبت داشتند و گفتند: «آن شعری که برای حضرت امکلثوم سرودید بسیار زیبا بود». من خیلی تعجب کردم چون شعر را اخیراً سروده بودم و با خودم هم گفته بودم که چرا ما این همه در حماسهی عاشورا پیرامون شخصیت اباعبدالله، حضرت زینب، حضرت ابالفضل و سایر بزرگواران اهل بیت علیهمالسلام در کارهای آیینیمان مصداق زیاد داریم، اما دربارهی این بانوی بزرگوار شعر کمتر سروده شده است. این دغدغهی من بود و ایشان آن غزل را دیدند، بعد هم زمان خداحافظی باز هم در کنار بنده ایشان درنگ کردند و دوباره دربارهی ابیات آن نظر دادند. برای من خیلی ارزشمند است. ایشان که در چنین جایگاه رفیعی قرار دارند، تا این حد دقت در آثار تولیدات ادبی دارند.
همچنین در ماجرای شعری که برای شهید حججی سروده بودم نیز ایشان تقدیر کردند و این برای من خیلی ارزشمند بود. چون حماسهی شهید حججی متعلق به مردم شد و همه دغدغه داشتند، کسی نبود که نسوزد در این حماسهی بزرگ، پیر و جوان مرد و زن همه با هر سلیقه و گرایشی سوختند در این حماسه. واقعاً انگار این شهید حججی تبدیل شد به حلقهی وصل امت. به هر حال حضور ما در سوریه و مبارزهی با داعش سالها بود که مورد مناقشهی گرایشهای سیاسی در کشور بود و بعضیها به شدت مخالفت میکردند میکنند. در حالیکه به اعتقاد من بعدها در تاریخ مشخص خواهد شد که این حضور نظامی ایران چه خدمت بزرگی بود به کشورمان و به کل منطقه و مسئول مستقیم این قضیه هم شخص رهبر انقلاب هستند و زمانی که همه مأیوس بودند، ایشان مطمئن بودند به پیروزی. افرادی که میروند آنجا و جان خودشان را در این راه میدهند، باید یک علقهی عجیب و عرفان کمنظیری نسبت به رهبر و مقتدای خودشان داشته باشند. اینجا دیگر بحث جنگ تحمیلی نیست که صدام به کشور ما حمله کرده و پیر و جوان کرور کرور میآمدند و از کشور خودشان دفاع میکردند، شهیدان دفاع مقدس ارج و قرب خودشان را دارند اما شهدای مدافع حرم به نظر من حکایتشان خیلی فرق میکند و شهید حججی یکی از آنها بود و سمبل آنها شد چون شباهت عجیبی داشت این حماسه به حماسهی عاشورا.
من سعی کردم شعری که برای شهید حججی بگویم چون این حداقل کاری بود که در مقابل این عظمت میتوانستم انجام دهم و مخاطب این شعر را هم حضرت زینب سلاماللهعلیها قرار دادم. هیچ توقعی نداشتم بابت این شعر، زیرا وقتی در حیطهی شعر آیینی و انقلابی قدم برمیدارید باید یکسری از ناملایمات را نادیده بگیرید مثلا میگویند این شاعر که منتقد است یا به فضاهای نوین شعر آشنا است چرا برای شهدای مدافع حرم شعر میگوید، درحالیکه من هیچگاه خلاف اعتقادم حرفی نزدهام.
پس از مدتی شعر دیگری دربارهی شهید حججی سرودم که مخاطبش خودم بودم و حدیث نفسی بود در واقع خطاب به غفلت خودم. دو شعر گفته شد و لابلای حجم زیادی شعرها گم شد، اما بعد از دفتر آقا تماس گرفتند و با تأکید و محبت زیاد، پیام رهبر انقلاب را منتقل کردند مبنی بر اینکه هر دو شعر را ایشان پسندیده بودند.
پس از مدتی غائلهی اقلیم کردستان پیش آمد و و من احساس کردم که عجب نقشهی شومی برای این منطقه از جمله برای کشور ما در حال طراحی و اجرا است. وقتی از احساسات پاک قوم شریف کرد سوءاستفاده میشود و مشوقشان هم مستقیماً اسرائیل است چرا باید روشنفکران ما صاحبنظران ما سکوت کنند یا حتی استقبال کنند!؟ از این همه سادهاندیشی در بین مدعیان روشنفکری واقعا در حیرت بودم که واقعاً کدام کشوری به خودش اجازهی تجزیه میدهد و آن هم به چه واسطهای؟ به واسطه رژیم صهیونیستی!؟ بههمین دلیل شعری دراینباره سرودم و تأکید کردم بر ایرانی بودن و اینکه ما با بادی که منشاء آن انگلیس و اسرائیل است خم نمیشویم، در واقع من موضع رهبری را نمیدانستم اما واقعاً احساس میکردم این آن چیزی است که ایشان میخواهند بگویند. اما مجددا از دفتر تماس گرفتند و باز هم تأکید کردند و تشکر کردند از طرف رهبر انقلاب. من خیلی خوشحال شدم و در عین حال خندیدم و گفتم اگر این رسانهای شود دیگران میگویند این خیلی دارد خودشیرینی میکند، که به بنده جواب دادند رهبر انقلاب تعارف ندارند و اتفاقا تأکید هم داشتند که تقدیر و تشکر بشود. در عین حال من فکر میکنم ایشان با این منش خود به دیگران هم دارند پیام میدهند که کارگزاران فرهنگی و سیاسی نظام در جناح¬های مختلف نقاط امتیاز را و وجوه مشخصهی افراد را بشناسند.
جریانی همواره تاکید دارد که میان حضور سیاسی و دغدغههای اجتماعی و هنر جدایی بیاندازد، نظر شما دربارهی این تفکیک و جدایی چیست؟
بله، برخی در محافلشان مینشینند، ای ایران میخوانند، شاهنامه میخوانند، آن وقت در قبال تهدیدهایی که کیان ما را هدف گرفته است، سکوت میکنند. آن وقت ناخواسته در خط تبلیغاتی که دشمنان ما میخواهند قرار میگیرند. من با این غفلتها مخالف هستم و میدانم اگر بخواهم با نظام همنوا باشم، اپوزیسون و منتقدین طعنه میزنند که ایشان دارد خودشیرینی میکند. اما بحث شاعر این نیست، بحث این است که اگر جایی یک کژی یا نابرازندگی در خود نظام میببینیم، فریاد میزنیم، آنجایی هم که حق است و در مدار حق پیش میرود را باید بگوییم و فریاد بزنیم.
بله، البته قبلاً هم این اتفاق افتاده است. مثلا من دو سال قبل در ایام نوروز، درخواست کردم که خدمتشان برسم و قرار شد همراه یک جمعی به دیدار رهبر برویم. من شخصاً اعتقاد و علاقهی عجیبی به شخص رهبر معظم انقلاب دارم و این لطف خداست که نخواسته است که هرگز از این دایره خودم را خارج بدانم. خلاصه عرض کنم جمع محدودی بودند که بیشتر هم سیاسیون بودند مثلا از آقای شریعتمداری کیهان آنجا بودند تا آقای دکتر عارف، که بنده هم با این جمع خدمت ایشان رسیدم. خیلی برای من جالب بود که ایشان به محض اینکه وارد شدند و با همه سلام و علیک کردند، به بنده خیلی محبت داشتند و گفتند: «آن شعری که برای حضرت امکلثوم سرودید بسیار زیبا بود». من خیلی تعجب کردم چون شعر را اخیراً سروده بودم و با خودم هم گفته بودم که چرا ما این همه در حماسهی عاشورا پیرامون شخصیت اباعبدالله، حضرت زینب، حضرت ابالفضل و سایر بزرگواران اهل بیت علیهمالسلام در کارهای آیینیمان مصداق زیاد داریم، اما دربارهی این بانوی بزرگوار شعر کمتر سروده شده است. این دغدغهی من بود و ایشان آن غزل را دیدند، بعد هم زمان خداحافظی باز هم در کنار بنده ایشان درنگ کردند و دوباره دربارهی ابیات آن نظر دادند. برای من خیلی ارزشمند است. ایشان که در چنین جایگاه رفیعی قرار دارند، تا این حد دقت در آثار تولیدات ادبی دارند.
همچنین در ماجرای شعری که برای شهید حججی سروده بودم نیز ایشان تقدیر کردند و این برای من خیلی ارزشمند بود. چون حماسهی شهید حججی متعلق به مردم شد و همه دغدغه داشتند، کسی نبود که نسوزد در این حماسهی بزرگ، پیر و جوان مرد و زن همه با هر سلیقه و گرایشی سوختند در این حماسه. واقعاً انگار این شهید حججی تبدیل شد به حلقهی وصل امت. به هر حال حضور ما در سوریه و مبارزهی با داعش سالها بود که مورد مناقشهی گرایشهای سیاسی در کشور بود و بعضیها به شدت مخالفت میکردند میکنند. در حالیکه به اعتقاد من بعدها در تاریخ مشخص خواهد شد که این حضور نظامی ایران چه خدمت بزرگی بود به کشورمان و به کل منطقه و مسئول مستقیم این قضیه هم شخص رهبر انقلاب هستند و زمانی که همه مأیوس بودند، ایشان مطمئن بودند به پیروزی. افرادی که میروند آنجا و جان خودشان را در این راه میدهند، باید یک علقهی عجیب و عرفان کمنظیری نسبت به رهبر و مقتدای خودشان داشته باشند. اینجا دیگر بحث جنگ تحمیلی نیست که صدام به کشور ما حمله کرده و پیر و جوان کرور کرور میآمدند و از کشور خودشان دفاع میکردند، شهیدان دفاع مقدس ارج و قرب خودشان را دارند اما شهدای مدافع حرم به نظر من حکایتشان خیلی فرق میکند و شهید حججی یکی از آنها بود و سمبل آنها شد چون شباهت عجیبی داشت این حماسه به حماسهی عاشورا.
من سعی کردم شعری که برای شهید حججی بگویم چون این حداقل کاری بود که در مقابل این عظمت میتوانستم انجام دهم و مخاطب این شعر را هم حضرت زینب سلاماللهعلیها قرار دادم. هیچ توقعی نداشتم بابت این شعر، زیرا وقتی در حیطهی شعر آیینی و انقلابی قدم برمیدارید باید یکسری از ناملایمات را نادیده بگیرید مثلا میگویند این شاعر که منتقد است یا به فضاهای نوین شعر آشنا است چرا برای شهدای مدافع حرم شعر میگوید، درحالیکه من هیچگاه خلاف اعتقادم حرفی نزدهام.
پس از مدتی شعر دیگری دربارهی شهید حججی سرودم که مخاطبش خودم بودم و حدیث نفسی بود در واقع خطاب به غفلت خودم. دو شعر گفته شد و لابلای حجم زیادی شعرها گم شد، اما بعد از دفتر آقا تماس گرفتند و با تأکید و محبت زیاد، پیام رهبر انقلاب را منتقل کردند مبنی بر اینکه هر دو شعر را ایشان پسندیده بودند.
پس از مدتی غائلهی اقلیم کردستان پیش آمد و و من احساس کردم که عجب نقشهی شومی برای این منطقه از جمله برای کشور ما در حال طراحی و اجرا است. وقتی از احساسات پاک قوم شریف کرد سوءاستفاده میشود و مشوقشان هم مستقیماً اسرائیل است چرا باید روشنفکران ما صاحبنظران ما سکوت کنند یا حتی استقبال کنند!؟ از این همه سادهاندیشی در بین مدعیان روشنفکری واقعا در حیرت بودم که واقعاً کدام کشوری به خودش اجازهی تجزیه میدهد و آن هم به چه واسطهای؟ به واسطه رژیم صهیونیستی!؟ بههمین دلیل شعری دراینباره سرودم و تأکید کردم بر ایرانی بودن و اینکه ما با بادی که منشاء آن انگلیس و اسرائیل است خم نمیشویم، در واقع من موضع رهبری را نمیدانستم اما واقعاً احساس میکردم این آن چیزی است که ایشان میخواهند بگویند. اما مجددا از دفتر تماس گرفتند و باز هم تأکید کردند و تشکر کردند از طرف رهبر انقلاب. من خیلی خوشحال شدم و در عین حال خندیدم و گفتم اگر این رسانهای شود دیگران میگویند این خیلی دارد خودشیرینی میکند، که به بنده جواب دادند رهبر انقلاب تعارف ندارند و اتفاقا تأکید هم داشتند که تقدیر و تشکر بشود. در عین حال من فکر میکنم ایشان با این منش خود به دیگران هم دارند پیام میدهند که کارگزاران فرهنگی و سیاسی نظام در جناح¬های مختلف نقاط امتیاز را و وجوه مشخصهی افراد را بشناسند.
جریانی همواره تاکید دارد که میان حضور سیاسی و دغدغههای اجتماعی و هنر جدایی بیاندازد، نظر شما دربارهی این تفکیک و جدایی چیست؟
بله، برخی در محافلشان مینشینند، ای ایران میخوانند، شاهنامه میخوانند، آن وقت در قبال تهدیدهایی که کیان ما را هدف گرفته است، سکوت میکنند. آن وقت ناخواسته در خط تبلیغاتی که دشمنان ما میخواهند قرار میگیرند. من با این غفلتها مخالف هستم و میدانم اگر بخواهم با نظام همنوا باشم، اپوزیسون و منتقدین طعنه میزنند که ایشان دارد خودشیرینی میکند. اما بحث شاعر این نیست، بحث این است که اگر جایی یک کژی یا نابرازندگی در خود نظام میببینیم، فریاد میزنیم، آنجایی هم که حق است و در مدار حق پیش میرود را باید بگوییم و فریاد بزنیم.