1366/08/29
بیانات در دیدار جمعی از طلّاب عازم جبهه
بسماللهالرّحمنالرّحیم
خیلى خوش آمدید برادران عزیز و طلّاب عزیز! و محفل ما و محیط کار ما را یک معنویّت و صفاى ویژهاى که مخصوص محیطهاى طلبگى است و جاى دیگر معمولاً از آن خبرى نیست، بخشیدید. چون قدرى هوا سرد است صحبت را کوتاه میکنم.
اوّلاً اینکه ما یک جمعى از طلّاب را بهصورت موظّف و متعهّد براى حضور در جبهه داشته باشیم و این تدریجاً به سراسر سطح حوزه گسترش پیدا بکند، یکى از بزرگترین موفّقیّتهاى حوزهى علمیّه است. پیش از همه، از یک انفاق، مُنفِق(۱) استفاده میکند. شما که دارید خودتان را در معرض جهاد و رزم قرار میدهید، پیش از آنکه جبهه استفاده کند، رزمندگان استفاده کنند و جنگ بهرهمند بشود، خود حوزه وخود جامعهى روحانیّت است که از این منتفع خواهد شد. برادران عزیز! ما کمبودهاى زیادى داشتیم و بعضى را بر اثر طول رکود و خُمود(۲) فکر و عمل هم هنوز داریم. انقلاب به ما جان داد، ما را احیا کرد، وظایف ما را به ما تفهیم کرد. نهضت اسلامى ــ که در حوزهى قم آغاز شد ــ تجربهى مبارکى شد براى همهى روحانیون اسلام در سراسر عالم و باید از این موقعیّت و فرصت، براى تقویت بنیهى روحانیّتِ اسلام استفاده کنیم؛ این فقط عاقبتاندیشى براى روحانیّت نیست، بلکه عاقبتاندیشى براى اسلام و احکام اسلام و فقه اسلام و جامعهى اسلامى و نظام اسلامى است؛ این را قدر بدانید.
در سال ۵۹ بنده از این لباسهاى فرم سربازى یا بسیجى، زیر قبا میپوشیدم و از مناطق جنگى ــ که در آن سال، غالباً آنجا بودم ــ مىآمدم تهران. هر دفعه مىآمدم، میرفتم خدمت امام گزارشى عرض میکردم. اوّلین بارى که با این لباس ــ که البته رویش قبا پوشیده بودم ــ رفتم خدمت ایشان، ایشان شدیداً متأثّر شدند؛ گفتند یک روزى بود که [پوشیدن] این لباس جُندى(۳) خلاف مروّت محسوب میشد؛ اگر عالمى، لباس جُندى مىپوشید، پشت سرش نماز نمیشد خواند؛ خلاف مروّت بود ــ در کتب فقهىّه هم مثال زدهاند براى خلاف مروّت، به [پوشیدن] لباس جُندى ــ امّا امروز، روحانیّت اسلام افتخار میکند که این لباس را میپوشد؛ ایشان شدیداً متأثّر شدند و ابراز خشنودى و خوشحالى کردند؛ حقیقت هم این است. واقعش هم این بود که پوشیدن لباس آن جُندها،(۴) خلاف مروّت بلکه خلاف عدالت بود، امّا لباس جُند امام زمان، براى ما از همه کس مناسبتر است که ادعاى این را داریم و کوسش را زدهایم که ما لشکر امام زمانیم؛ این نکتهى اول.
نکتهى دوّم این است که شما عزیزان ــ چه بهعنوان تبلیغ، چه بهعنوان رزم ــ در یگانهاى نظامى باید از همه جهت نمونه باشید. از بعضى جهات که خب معلوم است؛ شما علم دین را بیش از دیگران دارید، و انشاءالله مواظبت و مراقبت بر عمل را هم همچنین؛ امّا مضافاً بر این، طلبه و روحانى در میدان نبرد و در میان جمع رزمندگان، باید ممتاز باشد به اخلاق و گذشت و بالخصوص نظم. ما نظم را در جبههها ــ مخصوصاً در بعضى از بخشهاى جبهه ــ یک خرده کم داریم؛ از طلبه باید بیاموزند. چرا؟ چون همانطورى که ما «اَقیموُا الصَّلوٰةَ وَ ءاتُو الزَّکوٰةَ وَ ارکَعوا مَعَ الرّٰاکِعین»(۵) و «تَخَلَّقوا بِاَخلاقِ الله»(۶) و و و ... را از متون اسلامى براى مردم شرح میکنیم و باید خودمان به عملمان دعوتکنندهى مردم باشیم بیش از آنچه که به قولمان، همانطور هم باید به این جملهى امیرالمؤمنین که فرمود «اُوصیکُم بِتَقوَى الله وَ نَظمِ اَمرِکُم»،(۷) هم ناطق باشیم، هم عامل. نظمِ آقایان [طلبهها] در جبهه مهم است، اخلاقشان مهم است، همانطور که گفتم، گذشتشان و اغماضشان مهم است. اگر در وجود خود ما چیزى هم کم باشد، باید سعى کنیم آن را در خودمان بهوجود بیاوریم ــ خدا هم تفضّل خواهد کرد و در ما رنگِ ثابت خواهد یافت که «المَجازُ قَنطَرَةُ الحَقیقَة»(۸) ــ تا دیگران یاد بگیرند.
عزیزان! ما ملّت ایران، قرنها در زیر حکومت سلاطین، از اخلاق اسلامى معالاسف دور ماندیم. اعتقادات اسلامى در ما ماند، چون قائم به علما است و علما گفتند؛ احکام اسلامى ــ هم علمش، هم عملش ــ در ما ماند، چون عمل به احکامِ قائم به بدن و جسم، چندان مشکل نیست؛ امّا اخلاق اسلامی در ما ضعیف شد؛ چون اخلاق، علم نیست که کسى بگوید و کسى یاد بگیرد؛ اخلاق، عملِ قائم به جسم نیست که انسان جسم خودش را وادار کند به یک عملى؛ اخلاق، قائم به نفس انسان است ــ کیفیّت نفسانى است؛ عمل نفسانى است ــ و این دشوارترین کارها است. ما ملّت ایران با اینکه انقلاب کردهایم و مسیر فرهنگ جوامع اسلامى را ــ نه فقط جامعهى خودمان را ــ عوض کردهایم و این قابل انکار نیست، همین حالا هم از لحاظ اخلاق و عمل اخلاقى و [داشتن] خصلتها، هنوز فاصلههایى داریم تا آنچه که باید. به این توجّه بکنید؛ سختتر از همه چیز هم اخلاق است.
حالا ما اگر بخواهیم ملتمان را به اخلاق اسلامى عامل بکنیم و تخلّق به اخلاقالله را در آنها پیاده کنیم، یکى از بهترین جاها جبههى جنگ است؛ چون اصل اوّلى و اساسى در باب اخلاق، مجاهدت با نفس است و مجاهدت با نفس در جبههى جنگ وجود دارد؛ چون نفس انسان راغب به رفاه و حیات و بقاء و آسایش است و جبههى جنگ، ضدّ همهى اینها است. پس جبههى جنگ، جاى تربیت اخلاقى است. مردم ما سرازیر شدهاند به جبههى جنگ و آنجا مثل یک کارخانهاى است؛ میشود آنجا مردم را ساخت و بهترین نوع ساختن، ساختن با عمل است. پس روحانىای که در جبهه است، اگر بتواند با عمل خود، اخلاق را تعلیم بدهد و بیاموزد، چون فضا، فضاى خوب و مناسبى است، محیط، محیط خوبى است، زمان، زمان انقلاب است، شما هم عامل به اخلاق اسلامى و متخلّق به اخلاق الهى هستید، بهترین جا براى ساختن اخلاقى مردم، آنجا است. صبر، ایثار، عدم اعتنا به شهوات، عدم تقیّد و پایبندى به شناخته شدن، اجتناب از خودنمایى، اجتناب از عُجب و ریا، اجتناب از تکبّر، اجتناب از زیادهخواهى بر دیگران، اجتناب از حسد، اجتناب از بخل، اجتناب از حرص ــ و این چیزهایى که در اخلاق هست ــ جاى اصلى اینها، آنجا است. اگر اینها در انسان حاصل شد، قطعاً فلاح و نجاح(۹) واقعى مال این ملّت است؛ آن وقت دیگر دنیا و استکبار و ده برابر استکبار هم قادر نخواهد بود کارى بکند؛ آن وقت تضمین شده است. وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفسِهٖ فَاُولٰئِکَ هُمُ المُفلِحون؛(۱۰) هر کسى بتواند از «شُحّ» ــ یعنى حرص و بخل نفس خودش ــ خودش را در امان نگهدارد، او فلاح پیدا کرده. نمىگوید «مَن صامَ» یا «مَن صَلّى» یا «مَن اَعطى»، [میگوید] «مَن یُوقَ شُحَّ نَفسِه»؛ این یکى از اخلاقیّات حسنهى اسلامى است؛ مىبینید که چقدر مهم است. پس این هم نکتهى دوّم که آقایان در آنجا معلّم اخلاق و ادب اسلامى و نظم اسلامى و ایثار اسلامى باشید؛ نه به قول، بلکه به عمل؛ کوُنوا دُعاةَ النّاس بِغَیرِ اَلسِنَتِکُم؛(۱۱) با لسان فایدهاى ندارد، اثرى هم خیلى نمىبخشد.
خوب است که ما بیش از این هم مزاحم شما نشویم. بههرحال قدر بدانید، ما هم وجود شما را قدر میدانیم؛ شما هم این حالت را قدر بدانید؛ این آمیختگى عمامه و لباس جُند را وقتى براى خدا است، بایستی قدر دانست که فوقالعاده ارزشمند است. شما را به خدا مىسپارم و امیدوارم که انشاءالله دعاى امام ــ که دیروز دعا فرمودند ــ(۱۲) در حقّ شما مستجاب بشود و انشاءالله دعاى ایشان در حقّ مردم و دعاى مردم در حقّ ایشان به اجابت الهى برسد و خداوند انشاءالله که خواستهها و مطالیب این رهبر و معلّم بزرگ این ملّت را به احسنِوجهى انشاءالله در عالمِ عمل و تحقّق، تحقّق ببخشد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) انفاقکننده
۲) سستی، ضعف
۳) سرباز
۴) لشکر
۵) سورهی بقره، آیهی ۴۳
۶) بحارالانوار، ج ۵۸، ص ۱۲۹
۷) نهجالبلاغه، ص ۴۲۱ (با اندکی تفاوت)
۸) دهخدا. امثالوحکم، ج۱، ص۲۷۰؛ کنایه از اینکه انجام امور ظاهری و مَجازی، بتدریج تبدیل به واقعیّت و حقیقت خواهد شد.
۹) پیروزى، کامیابى
۱۰) سورهی حشر، بخشى از آیهی ۹
۱۱) اصول کافى، ج۲، ص۷۸
۱۲) صحیفهی امام، ج ۲۰، ص ۴۲۳؛ بیانات در جمع تیپ امام جعفر صادق (ع) مرکّب از طلّاب رزمی ـ تبلیغی قم (۱۳۶۶/۸/۲۸)
خیلى خوش آمدید برادران عزیز و طلّاب عزیز! و محفل ما و محیط کار ما را یک معنویّت و صفاى ویژهاى که مخصوص محیطهاى طلبگى است و جاى دیگر معمولاً از آن خبرى نیست، بخشیدید. چون قدرى هوا سرد است صحبت را کوتاه میکنم.
اوّلاً اینکه ما یک جمعى از طلّاب را بهصورت موظّف و متعهّد براى حضور در جبهه داشته باشیم و این تدریجاً به سراسر سطح حوزه گسترش پیدا بکند، یکى از بزرگترین موفّقیّتهاى حوزهى علمیّه است. پیش از همه، از یک انفاق، مُنفِق(۱) استفاده میکند. شما که دارید خودتان را در معرض جهاد و رزم قرار میدهید، پیش از آنکه جبهه استفاده کند، رزمندگان استفاده کنند و جنگ بهرهمند بشود، خود حوزه وخود جامعهى روحانیّت است که از این منتفع خواهد شد. برادران عزیز! ما کمبودهاى زیادى داشتیم و بعضى را بر اثر طول رکود و خُمود(۲) فکر و عمل هم هنوز داریم. انقلاب به ما جان داد، ما را احیا کرد، وظایف ما را به ما تفهیم کرد. نهضت اسلامى ــ که در حوزهى قم آغاز شد ــ تجربهى مبارکى شد براى همهى روحانیون اسلام در سراسر عالم و باید از این موقعیّت و فرصت، براى تقویت بنیهى روحانیّتِ اسلام استفاده کنیم؛ این فقط عاقبتاندیشى براى روحانیّت نیست، بلکه عاقبتاندیشى براى اسلام و احکام اسلام و فقه اسلام و جامعهى اسلامى و نظام اسلامى است؛ این را قدر بدانید.
در سال ۵۹ بنده از این لباسهاى فرم سربازى یا بسیجى، زیر قبا میپوشیدم و از مناطق جنگى ــ که در آن سال، غالباً آنجا بودم ــ مىآمدم تهران. هر دفعه مىآمدم، میرفتم خدمت امام گزارشى عرض میکردم. اوّلین بارى که با این لباس ــ که البته رویش قبا پوشیده بودم ــ رفتم خدمت ایشان، ایشان شدیداً متأثّر شدند؛ گفتند یک روزى بود که [پوشیدن] این لباس جُندى(۳) خلاف مروّت محسوب میشد؛ اگر عالمى، لباس جُندى مىپوشید، پشت سرش نماز نمیشد خواند؛ خلاف مروّت بود ــ در کتب فقهىّه هم مثال زدهاند براى خلاف مروّت، به [پوشیدن] لباس جُندى ــ امّا امروز، روحانیّت اسلام افتخار میکند که این لباس را میپوشد؛ ایشان شدیداً متأثّر شدند و ابراز خشنودى و خوشحالى کردند؛ حقیقت هم این است. واقعش هم این بود که پوشیدن لباس آن جُندها،(۴) خلاف مروّت بلکه خلاف عدالت بود، امّا لباس جُند امام زمان، براى ما از همه کس مناسبتر است که ادعاى این را داریم و کوسش را زدهایم که ما لشکر امام زمانیم؛ این نکتهى اول.
نکتهى دوّم این است که شما عزیزان ــ چه بهعنوان تبلیغ، چه بهعنوان رزم ــ در یگانهاى نظامى باید از همه جهت نمونه باشید. از بعضى جهات که خب معلوم است؛ شما علم دین را بیش از دیگران دارید، و انشاءالله مواظبت و مراقبت بر عمل را هم همچنین؛ امّا مضافاً بر این، طلبه و روحانى در میدان نبرد و در میان جمع رزمندگان، باید ممتاز باشد به اخلاق و گذشت و بالخصوص نظم. ما نظم را در جبههها ــ مخصوصاً در بعضى از بخشهاى جبهه ــ یک خرده کم داریم؛ از طلبه باید بیاموزند. چرا؟ چون همانطورى که ما «اَقیموُا الصَّلوٰةَ وَ ءاتُو الزَّکوٰةَ وَ ارکَعوا مَعَ الرّٰاکِعین»(۵) و «تَخَلَّقوا بِاَخلاقِ الله»(۶) و و و ... را از متون اسلامى براى مردم شرح میکنیم و باید خودمان به عملمان دعوتکنندهى مردم باشیم بیش از آنچه که به قولمان، همانطور هم باید به این جملهى امیرالمؤمنین که فرمود «اُوصیکُم بِتَقوَى الله وَ نَظمِ اَمرِکُم»،(۷) هم ناطق باشیم، هم عامل. نظمِ آقایان [طلبهها] در جبهه مهم است، اخلاقشان مهم است، همانطور که گفتم، گذشتشان و اغماضشان مهم است. اگر در وجود خود ما چیزى هم کم باشد، باید سعى کنیم آن را در خودمان بهوجود بیاوریم ــ خدا هم تفضّل خواهد کرد و در ما رنگِ ثابت خواهد یافت که «المَجازُ قَنطَرَةُ الحَقیقَة»(۸) ــ تا دیگران یاد بگیرند.
عزیزان! ما ملّت ایران، قرنها در زیر حکومت سلاطین، از اخلاق اسلامى معالاسف دور ماندیم. اعتقادات اسلامى در ما ماند، چون قائم به علما است و علما گفتند؛ احکام اسلامى ــ هم علمش، هم عملش ــ در ما ماند، چون عمل به احکامِ قائم به بدن و جسم، چندان مشکل نیست؛ امّا اخلاق اسلامی در ما ضعیف شد؛ چون اخلاق، علم نیست که کسى بگوید و کسى یاد بگیرد؛ اخلاق، عملِ قائم به جسم نیست که انسان جسم خودش را وادار کند به یک عملى؛ اخلاق، قائم به نفس انسان است ــ کیفیّت نفسانى است؛ عمل نفسانى است ــ و این دشوارترین کارها است. ما ملّت ایران با اینکه انقلاب کردهایم و مسیر فرهنگ جوامع اسلامى را ــ نه فقط جامعهى خودمان را ــ عوض کردهایم و این قابل انکار نیست، همین حالا هم از لحاظ اخلاق و عمل اخلاقى و [داشتن] خصلتها، هنوز فاصلههایى داریم تا آنچه که باید. به این توجّه بکنید؛ سختتر از همه چیز هم اخلاق است.
حالا ما اگر بخواهیم ملتمان را به اخلاق اسلامى عامل بکنیم و تخلّق به اخلاقالله را در آنها پیاده کنیم، یکى از بهترین جاها جبههى جنگ است؛ چون اصل اوّلى و اساسى در باب اخلاق، مجاهدت با نفس است و مجاهدت با نفس در جبههى جنگ وجود دارد؛ چون نفس انسان راغب به رفاه و حیات و بقاء و آسایش است و جبههى جنگ، ضدّ همهى اینها است. پس جبههى جنگ، جاى تربیت اخلاقى است. مردم ما سرازیر شدهاند به جبههى جنگ و آنجا مثل یک کارخانهاى است؛ میشود آنجا مردم را ساخت و بهترین نوع ساختن، ساختن با عمل است. پس روحانىای که در جبهه است، اگر بتواند با عمل خود، اخلاق را تعلیم بدهد و بیاموزد، چون فضا، فضاى خوب و مناسبى است، محیط، محیط خوبى است، زمان، زمان انقلاب است، شما هم عامل به اخلاق اسلامى و متخلّق به اخلاق الهى هستید، بهترین جا براى ساختن اخلاقى مردم، آنجا است. صبر، ایثار، عدم اعتنا به شهوات، عدم تقیّد و پایبندى به شناخته شدن، اجتناب از خودنمایى، اجتناب از عُجب و ریا، اجتناب از تکبّر، اجتناب از زیادهخواهى بر دیگران، اجتناب از حسد، اجتناب از بخل، اجتناب از حرص ــ و این چیزهایى که در اخلاق هست ــ جاى اصلى اینها، آنجا است. اگر اینها در انسان حاصل شد، قطعاً فلاح و نجاح(۹) واقعى مال این ملّت است؛ آن وقت دیگر دنیا و استکبار و ده برابر استکبار هم قادر نخواهد بود کارى بکند؛ آن وقت تضمین شده است. وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفسِهٖ فَاُولٰئِکَ هُمُ المُفلِحون؛(۱۰) هر کسى بتواند از «شُحّ» ــ یعنى حرص و بخل نفس خودش ــ خودش را در امان نگهدارد، او فلاح پیدا کرده. نمىگوید «مَن صامَ» یا «مَن صَلّى» یا «مَن اَعطى»، [میگوید] «مَن یُوقَ شُحَّ نَفسِه»؛ این یکى از اخلاقیّات حسنهى اسلامى است؛ مىبینید که چقدر مهم است. پس این هم نکتهى دوّم که آقایان در آنجا معلّم اخلاق و ادب اسلامى و نظم اسلامى و ایثار اسلامى باشید؛ نه به قول، بلکه به عمل؛ کوُنوا دُعاةَ النّاس بِغَیرِ اَلسِنَتِکُم؛(۱۱) با لسان فایدهاى ندارد، اثرى هم خیلى نمىبخشد.
خوب است که ما بیش از این هم مزاحم شما نشویم. بههرحال قدر بدانید، ما هم وجود شما را قدر میدانیم؛ شما هم این حالت را قدر بدانید؛ این آمیختگى عمامه و لباس جُند را وقتى براى خدا است، بایستی قدر دانست که فوقالعاده ارزشمند است. شما را به خدا مىسپارم و امیدوارم که انشاءالله دعاى امام ــ که دیروز دعا فرمودند ــ(۱۲) در حقّ شما مستجاب بشود و انشاءالله دعاى ایشان در حقّ مردم و دعاى مردم در حقّ ایشان به اجابت الهى برسد و خداوند انشاءالله که خواستهها و مطالیب این رهبر و معلّم بزرگ این ملّت را به احسنِوجهى انشاءالله در عالمِ عمل و تحقّق، تحقّق ببخشد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) انفاقکننده
۲) سستی، ضعف
۳) سرباز
۴) لشکر
۵) سورهی بقره، آیهی ۴۳
۶) بحارالانوار، ج ۵۸، ص ۱۲۹
۷) نهجالبلاغه، ص ۴۲۱ (با اندکی تفاوت)
۸) دهخدا. امثالوحکم، ج۱، ص۲۷۰؛ کنایه از اینکه انجام امور ظاهری و مَجازی، بتدریج تبدیل به واقعیّت و حقیقت خواهد شد.
۹) پیروزى، کامیابى
۱۰) سورهی حشر، بخشى از آیهی ۹
۱۱) اصول کافى، ج۲، ص۷۸
۱۲) صحیفهی امام، ج ۲۰، ص ۴۲۳؛ بیانات در جمع تیپ امام جعفر صادق (ع) مرکّب از طلّاب رزمی ـ تبلیغی قم (۱۳۶۶/۸/۲۸)