1396/06/28
گفتوگو با آقای فاضل نظری؛
شعر مثل دیوارهای قلعهی زبان است
بیست و هفتم شهریورماه مصادف با سالروز درگذشت محمدحسین بهجت (شهریار)، شاعر برجستهی معاصر کشورمان به نام روز «شعر و ادب فارسی» نامگذاری شده است. «شعر و شاعری» یکی از عرصههای فرهنگی مورد اهتمام ویژهی رهبر انقلاب است؛ جدای از برگزاری محفل شعرخوانی سالیانه با حضور شعرای فارسیزبان در نیمهی ماه رمضان، ارتباطات ویژهی رهبر انقلاب با شاعران، جایگاه برجستهای به این هنر انسانی در کشورمان داده است. پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR همزمان با ایام گرامیداشت شعر و ادب فارسی، در گفتوگویی با دکتر فاضل نظری، شاعر و معاون هنری حوزهی هنری، به بررسی وضعیت شعر فارسی پس از انقلاب و افقهای پیشروی آن پرداخته است.
بخشهایی از این گفتوگو را از اینجا بشنوید:
بخشهایی از این گفتوگو را از اینجا بشنوید:
آیا شعر انقلاب بهعنوان یک هویت مستقل معرفی شده است؟
شاید حدود ده سال پیش که در جلسات نیمهی رمضان، موضوع ویژگیهای شعر انقلاب عنوان شد، هنوز تصور دقیقی از حقیقت این موضوع برای شاعران وجود نداشت؛ یعنی شعر انقلاب اسلامی بهعنوان یک هویت نضجیافته در خیلی از ذهنها به رسمیت شناخته نمیشد. وقتی میگوییم هویت نضجیافته منظورمان این است که شعر انقلاب یک مقولهای است که بشود برای آن مؤلفههای مشترک برشمرد و به آن بهعنوان یک گونهی مستقل نگاه کرد. شما هنگامی که مثلاً کار صائب یا کار بیدل یا کار طالب آملی را میبینید، صرفنظر از اینکه این شعر را چه کسی سروده است، یک مؤلفههای مشترکی میان آنها وجود دارد؛ مثلاً نازکخیالی یا استفاده از تصاویر بدیع و حسن تعلیلهای ویژه؛ این موارد با توجه به مضامین انتخابی شاعران، ویژگیهایی است که میتوان در همهی آثار مشاهده کرد؛ یعنی هنگامی که یک کارشناس بررسی میکند، میتواند ببیند که این اثر متعلق به چه گونهای از نگاه به شعر و چه سبکی است.
وقتی این موضوع مطرح شد که ویژگیهای شعر انقلاب احصاء شود، به نظر میرسید که یک صحبت آرمانی است؛ یعنی مثلاً در پنجاه یا صد سال آینده این یک هدف و انتظار دستیافتنی است؛ ولی امروز که داریم صحبت میکنیم میبینیم اینچنین نیست، واقعاً شعر انقلاب دارای ویژگیهایی خاص است و در حال تبدیل به یک سبک مشخص و شکلگرفته است. ممکن است تعاریف این سبک یک مقدار مختلف باشد اما اختلاف نظر در مصادیق خیلی کم است.
از کدام نشانهها میتوان به شکلگیری یک سبک خاص با عنوان شعر انقلاب رسید؟
شما شعرها را که ببینید، میتوانید بفهمید این شعر مثلاً عاشقانه است، این شعر اجتماعی یا مثلاً انتقادی است؛ اما همهی آنها شعر انقلاب است؛ چرا؟ به این دلیل که میزان استفاده از نوع خاصی از واژگان افزایش یافته است؛ بهعنوان مثال در شعر انقلاب بسامد کلمات حوزهی مذهب بسیار بالاست؛ کلماتی مثل «قنوت» یا «نماز» یا «مسجد» حتی «شهادت». بسامد استفاده از واژههای حوزهی مذهب و شریعت در شعر پس از انقلاب خیلی بالا است. این یک ویژگی است.
ویژگی دیگر، پیوند عرفان با حماسه است؛ در تاریخ ما شخصیتهایی اهل حماسه بودند و بهعنوان چهرههای حماسی در ادبیات مطرح میشدند؛ بهعنوان مثال رستم؛ ما انتظار نداریم که یک نیایش الهی یا یک جذبهی عرفانی در رستم ببینیم و برعکس، چهرههای عرفانی ما خیلی دست به شمشیر و اهل نبرد نبودند. اما پس از انقلاب اسلامی ما با یک مفهومی به اسم «شیران روز و پارسایان شب» بیشتر آشنا شدیم. در ادبیات پس از انقلاب، اشخاصی حضور دارند که عارف هستند اما مرد حماسه هم هستند. امام خمینی (رحمهالله) بهعنوان مبارزی بینالمللی در عرصهی مبارزه با صهیونیسم، مبارزه با بیعدالتی و ظلم جهانی شناخته شده است اما درعینحال یک عارف کامل بودند. قهرمانان دفاع مقدس نمونهای دیگر هستند؛ مانند شهید چمران. ما تصویری که از شهدای بزرگ دورهی انقلاب و دفاع مقدس داریم، تصویر یک عارف در کنار تصویر یک مبارز است؛ این هم یکی از ویژگیهای ادبیات انقلاب اسلامی است.
گزارش تصویری | گفتوگو با آقای فاضل نظری
نکتهی دیگر این است که باید به استفادههای تازه و بدیع از مضامین کهن در شعر امروز توجه کرد؛ بهطور مثال، همهی ما با داستان حضرت موسی (علیهالسلام) آشنا هستیم. امروز در شعر معاصر میبینیم که روایتهای تازهای از همان یک قصه بهعنوان اسطوره و اسوه خلق میشود، آن هم در شعر عاشقانه:
شاید حدود ده سال پیش که در جلسات نیمهی رمضان، موضوع ویژگیهای شعر انقلاب عنوان شد، هنوز تصور دقیقی از حقیقت این موضوع برای شاعران وجود نداشت؛ یعنی شعر انقلاب اسلامی بهعنوان یک هویت نضجیافته در خیلی از ذهنها به رسمیت شناخته نمیشد. وقتی میگوییم هویت نضجیافته منظورمان این است که شعر انقلاب یک مقولهای است که بشود برای آن مؤلفههای مشترک برشمرد و به آن بهعنوان یک گونهی مستقل نگاه کرد. شما هنگامی که مثلاً کار صائب یا کار بیدل یا کار طالب آملی را میبینید، صرفنظر از اینکه این شعر را چه کسی سروده است، یک مؤلفههای مشترکی میان آنها وجود دارد؛ مثلاً نازکخیالی یا استفاده از تصاویر بدیع و حسن تعلیلهای ویژه؛ این موارد با توجه به مضامین انتخابی شاعران، ویژگیهایی است که میتوان در همهی آثار مشاهده کرد؛ یعنی هنگامی که یک کارشناس بررسی میکند، میتواند ببیند که این اثر متعلق به چه گونهای از نگاه به شعر و چه سبکی است.
برخلاف سایر وجوه هنر، شعر انقلاب بهقدری گسترهی دادههایش وسیع شده است که از حوزهی محتوایی عبور، و ویژگیهای فرمی و شکلی یافته است. این امر به این خاطر است که در یک فاصلهی بسیار کوتاه، سواد عموم مردم ارتقا یافت، تعداد خواص جامعه افزایش پیدا کرد، تعداد علاقهمندان به شعر گسترده شد و توجه محافل و رسانهها به شعر بیشتر شد.
وقتی این موضوع مطرح شد که ویژگیهای شعر انقلاب احصاء شود، به نظر میرسید که یک صحبت آرمانی است؛ یعنی مثلاً در پنجاه یا صد سال آینده این یک هدف و انتظار دستیافتنی است؛ ولی امروز که داریم صحبت میکنیم میبینیم اینچنین نیست، واقعاً شعر انقلاب دارای ویژگیهایی خاص است و در حال تبدیل به یک سبک مشخص و شکلگرفته است. ممکن است تعاریف این سبک یک مقدار مختلف باشد اما اختلاف نظر در مصادیق خیلی کم است.
از کدام نشانهها میتوان به شکلگیری یک سبک خاص با عنوان شعر انقلاب رسید؟
شما شعرها را که ببینید، میتوانید بفهمید این شعر مثلاً عاشقانه است، این شعر اجتماعی یا مثلاً انتقادی است؛ اما همهی آنها شعر انقلاب است؛ چرا؟ به این دلیل که میزان استفاده از نوع خاصی از واژگان افزایش یافته است؛ بهعنوان مثال در شعر انقلاب بسامد کلمات حوزهی مذهب بسیار بالاست؛ کلماتی مثل «قنوت» یا «نماز» یا «مسجد» حتی «شهادت». بسامد استفاده از واژههای حوزهی مذهب و شریعت در شعر پس از انقلاب خیلی بالا است. این یک ویژگی است.
ویژگی دیگر، پیوند عرفان با حماسه است؛ در تاریخ ما شخصیتهایی اهل حماسه بودند و بهعنوان چهرههای حماسی در ادبیات مطرح میشدند؛ بهعنوان مثال رستم؛ ما انتظار نداریم که یک نیایش الهی یا یک جذبهی عرفانی در رستم ببینیم و برعکس، چهرههای عرفانی ما خیلی دست به شمشیر و اهل نبرد نبودند. اما پس از انقلاب اسلامی ما با یک مفهومی به اسم «شیران روز و پارسایان شب» بیشتر آشنا شدیم. در ادبیات پس از انقلاب، اشخاصی حضور دارند که عارف هستند اما مرد حماسه هم هستند. امام خمینی (رحمهالله) بهعنوان مبارزی بینالمللی در عرصهی مبارزه با صهیونیسم، مبارزه با بیعدالتی و ظلم جهانی شناخته شده است اما درعینحال یک عارف کامل بودند. قهرمانان دفاع مقدس نمونهای دیگر هستند؛ مانند شهید چمران. ما تصویری که از شهدای بزرگ دورهی انقلاب و دفاع مقدس داریم، تصویر یک عارف در کنار تصویر یک مبارز است؛ این هم یکی از ویژگیهای ادبیات انقلاب اسلامی است.
گزارش تصویری | گفتوگو با آقای فاضل نظری
نکتهی دیگر این است که باید به استفادههای تازه و بدیع از مضامین کهن در شعر امروز توجه کرد؛ بهطور مثال، همهی ما با داستان حضرت موسی (علیهالسلام) آشنا هستیم. امروز در شعر معاصر میبینیم که روایتهای تازهای از همان یک قصه بهعنوان اسطوره و اسوه خلق میشود، آن هم در شعر عاشقانه:
«به هیچ معجزهای اعتماد ممکن نیست
بسا که بار دگر اژدها عصا نشود»
بسا که بار دگر اژدها عصا نشود»
در حالی که در منطق ما اژدها باید عصا بشود.
چنین اتفاقاتی افتاده است که ما پذیرفتهایم شعر انقلاب یک پدیدهی نضجیافته است. به همین دلیل وقتی که از شعر انقلاب سخن میگوییم، ذهن دچار تشویش و سردرگمی نمیشود اما وقتی میگویم موسیقی انقلاب، ذهنتان دچار تشویش میشود. وقتی از سینمای انقلاب سخن بگوییم ذهن دچار سردرگمی میشود. اگر بنده به شما بگویم هنرهای تجسمی انقلاب و نقاشی انقلاب چه چیزی به ذهن شما متبادر میشود؟ باید بگردید ببینید چه چیزی موسیقی انقلاب و فیلم انقلاب و هنر انقلاب است، چه چیزی هنر انقلاب نیست و ممکن است نهایتاً چند اثر را بهعنوان مصداقهای آن پیدا کنید اما در شعر امروز، یک پهنهی مشخص برای شعر انقلاب وجود دارد.
به نظر شما چه اتفاق یا فعل و انفعالاتی رخ داد که شعر انقلاب توانست به این هویت دست پیدا کند اما دیگر هنرها تا در حد دستیابی به مصادیق متوقف ماندهاند؟
ببینید، وقتی از هنرهای تجسمی انقلابی یا نقاشی انقلاب سخن میگوییم و بهدنبال مصادیق آن میگردیم، از محتوا خارج نمیشویم. در واقع این هنرها تماماً دال بر محور محتوا هستند و وارد فرم نمیشوند؛ یعنی اگر از سینمای انقلاب سخن میگوییم به مصادیق و آثاری میرسیم که محتوای انقلابی یا مضامینی مطابق با ارزشهای انقلاب دارند، اما فرم این ارزشها در فرم آثار سینمایی ظهور و بروز نیافته است. درحالیکه ارزشهای انقلاب شامل ارزشهای اسلامی، انسانی و ملی هستند و گسترهی وسیعی را شامل میشوند. برخلاف سایر وجوه هنر، شعر انقلاب بهقدری گسترهی دادههایش وسیع شده است که از حوزهی محتوایی عبور، و ویژگیهای فرمی و شکلی یافته است. این امر به این خاطر است که در یک فاصلهی بسیار کوتاه، سواد عموم مردم ارتقا یافت، تعداد خواص جامعه افزایش پیدا کرد، تعداد علاقهمندان به شعر گسترده شد و توجه محافل و رسانهها به شعر بیشتر شد؛ بهویژه اینکه بسیاری از این وقایع، تحت تأثیر همان جلساتی که در نیمهی ماه رمضان در حضور رهبر انقلاب برگزار میشود بوده است. تصور کنید اگر این جلسات و توجه رهبر انقلاب به شاعران نبود، اگر با درگذشت شاعران، پیامهای تکریم و تسلیت ایشان داده نمیشد، اگر به کتابهای شعر توجه نمیشد، امروز شعر چه وضعیتی داشت؟ این توجه ایشان علیرغم بیتوجهی بسیاری از دستگاههای حکومتی یا دولتی، رسانهی ملی یا دیگر رسانهها بسیار با اهمیت است.
برای تقویت و انسجام بیشتر این مکتب، چه باید کرد؟
این باور در بین علاقهمندان به ادبیات و شعر، مسئولین فرهنگی، مسئولین رسانهها و بدنهی جامعه باید ایجاد و القاء شود که تولد حافظها و صائبهای تازه، شدنی است. رهبر انقلاب در دیدار ماه رمضان امسال با شاعران، اشاره داشتند که در این روزگار حتی میشود چهرههایی را برتر از حافظ و سعدی دید. من دیگر به این جملات به چشم آرمان و یک افق دور از دسترس نگاه نمیکنم، به چشم یک چشمانداز واقعی نگاه میکنم، بهعنوان یک مقصدی که اگر اسباب سفر مهیا شود، میتوان به آن رسید. دقت کنیم که کمیت شعر در حال حاضر شاید دو برابر روزگار گذشته است. در اوج دوران شکوفایی ادبی هیچوقت این اندازه شاعر و علاقهمند به شعر نداشتیم که در حال حاضر از وجودشان بهرهمندیم.
این رهنمود رهبر انقلاب یک انتظار است و این انتظار را ایشان از روی عدم شناخت یا برای ایجاد انگیزه مطرح نکردهاند؛ نه، اینطور نیست. این انتظار را شخصی مطرح میکند که در مورد شعر از گذشته تا امروز اطلاع دارد، با بسیاری از شاعران بهاصطلاح دمخور بوده است، بسیار مطالعهی ادبی دارد و بسیاری از این شاعران را به اسم و رسم میشناسد، آثار آنها را خوانده و قبلاً هم پیشبینیهای دقیق و صحیحی را بیان نموده است. به این پیشبینیها از منظر پیشبینیهای کارشناسانهی ادبی باید نگاه کرد؛ پیشبینی از منظر رهبر جریان ادبیات فارسی باید در نظر گرفت. جریانهای ادبی هم احتیاج به رهبری و هدایت دارند که این هدایتها شامل ترسیم چشماندازها و مأموریتهای اصلی، ترسیم اهداف و نمایاندن خطرها و گلوگاهها و بزنگاهها بر روی نقشه برای آیندهی ادبیات است.
گزارش تصویری | گفتوگو با آقای فاضل نظری
رهبر انقلاب در دیدار سال ۱۳۹۲ با شاعران، آنان را در دنیای امروز که روزگار مواجههی انقلاب اسلامی و نظام سلطه است، دارای نقش و مسئولیت برجسته دانستند و از نظر ایشان عرصههای جهاد مثل جهاد نظامی، اصلاح سبک زندگی و ساخت مستحکم درونی، میدانهای بروز این نقش هستند. از این حیث، شعر با حضور فعال و اثرگذار در این میادین میتواند نقش مهمی در معماری تمدن نوین اسلامی داشته باشد. نظر شما دربارهی این نقش و مسئولیت چیست؟
من میخواهم توجه شما را به یکسری از مؤلفههای موجود در شرایط عمومی جهان جلب کنم؛ وضعیت امروز جهان اسلام را در نظر بگیرید؛ از جهت سیاسی مد نظرم نیست، بیشتر از جهت اعتقادی است. من معتقدم که مرز اعتقادی اگر مهمتر از مرز سرزمینی، یعنی وطن و خاک نباشد، بیاهمیتتر نیست.
چنین اتفاقاتی افتاده است که ما پذیرفتهایم شعر انقلاب یک پدیدهی نضجیافته است. به همین دلیل وقتی که از شعر انقلاب سخن میگوییم، ذهن دچار تشویش و سردرگمی نمیشود اما وقتی میگویم موسیقی انقلاب، ذهنتان دچار تشویش میشود. وقتی از سینمای انقلاب سخن بگوییم ذهن دچار سردرگمی میشود. اگر بنده به شما بگویم هنرهای تجسمی انقلاب و نقاشی انقلاب چه چیزی به ذهن شما متبادر میشود؟ باید بگردید ببینید چه چیزی موسیقی انقلاب و فیلم انقلاب و هنر انقلاب است، چه چیزی هنر انقلاب نیست و ممکن است نهایتاً چند اثر را بهعنوان مصداقهای آن پیدا کنید اما در شعر امروز، یک پهنهی مشخص برای شعر انقلاب وجود دارد.
بسیاری از این وقایع، تحت تأثیر همان جلسات نیمهی رمضان در حضور رهبر انقلاب است. تصور کنید اگر این جلسات و توجه رهبر انقلاب به شاعران نبود، اگر با درگذشت شاعران، پیامهای تکریم و تسلیت ایشان داده نمیشد، اگر به کتابهای شعر توجه نمیشد، امروز شعر چه وضعیتی داشت؟ این توجه، علیرغم بیتوجهی بسیاری از دستگاهها و رسانهها بسیار با اهمیت است.
به نظر شما چه اتفاق یا فعل و انفعالاتی رخ داد که شعر انقلاب توانست به این هویت دست پیدا کند اما دیگر هنرها تا در حد دستیابی به مصادیق متوقف ماندهاند؟
ببینید، وقتی از هنرهای تجسمی انقلابی یا نقاشی انقلاب سخن میگوییم و بهدنبال مصادیق آن میگردیم، از محتوا خارج نمیشویم. در واقع این هنرها تماماً دال بر محور محتوا هستند و وارد فرم نمیشوند؛ یعنی اگر از سینمای انقلاب سخن میگوییم به مصادیق و آثاری میرسیم که محتوای انقلابی یا مضامینی مطابق با ارزشهای انقلاب دارند، اما فرم این ارزشها در فرم آثار سینمایی ظهور و بروز نیافته است. درحالیکه ارزشهای انقلاب شامل ارزشهای اسلامی، انسانی و ملی هستند و گسترهی وسیعی را شامل میشوند. برخلاف سایر وجوه هنر، شعر انقلاب بهقدری گسترهی دادههایش وسیع شده است که از حوزهی محتوایی عبور، و ویژگیهای فرمی و شکلی یافته است. این امر به این خاطر است که در یک فاصلهی بسیار کوتاه، سواد عموم مردم ارتقا یافت، تعداد خواص جامعه افزایش پیدا کرد، تعداد علاقهمندان به شعر گسترده شد و توجه محافل و رسانهها به شعر بیشتر شد؛ بهویژه اینکه بسیاری از این وقایع، تحت تأثیر همان جلساتی که در نیمهی ماه رمضان در حضور رهبر انقلاب برگزار میشود بوده است. تصور کنید اگر این جلسات و توجه رهبر انقلاب به شاعران نبود، اگر با درگذشت شاعران، پیامهای تکریم و تسلیت ایشان داده نمیشد، اگر به کتابهای شعر توجه نمیشد، امروز شعر چه وضعیتی داشت؟ این توجه ایشان علیرغم بیتوجهی بسیاری از دستگاههای حکومتی یا دولتی، رسانهی ملی یا دیگر رسانهها بسیار با اهمیت است.
برای تقویت و انسجام بیشتر این مکتب، چه باید کرد؟
این باور در بین علاقهمندان به ادبیات و شعر، مسئولین فرهنگی، مسئولین رسانهها و بدنهی جامعه باید ایجاد و القاء شود که تولد حافظها و صائبهای تازه، شدنی است. رهبر انقلاب در دیدار ماه رمضان امسال با شاعران، اشاره داشتند که در این روزگار حتی میشود چهرههایی را برتر از حافظ و سعدی دید. من دیگر به این جملات به چشم آرمان و یک افق دور از دسترس نگاه نمیکنم، به چشم یک چشمانداز واقعی نگاه میکنم، بهعنوان یک مقصدی که اگر اسباب سفر مهیا شود، میتوان به آن رسید. دقت کنیم که کمیت شعر در حال حاضر شاید دو برابر روزگار گذشته است. در اوج دوران شکوفایی ادبی هیچوقت این اندازه شاعر و علاقهمند به شعر نداشتیم که در حال حاضر از وجودشان بهرهمندیم.
این رهنمود رهبر انقلاب یک انتظار است و این انتظار را ایشان از روی عدم شناخت یا برای ایجاد انگیزه مطرح نکردهاند؛ نه، اینطور نیست. این انتظار را شخصی مطرح میکند که در مورد شعر از گذشته تا امروز اطلاع دارد، با بسیاری از شاعران بهاصطلاح دمخور بوده است، بسیار مطالعهی ادبی دارد و بسیاری از این شاعران را به اسم و رسم میشناسد، آثار آنها را خوانده و قبلاً هم پیشبینیهای دقیق و صحیحی را بیان نموده است. به این پیشبینیها از منظر پیشبینیهای کارشناسانهی ادبی باید نگاه کرد؛ پیشبینی از منظر رهبر جریان ادبیات فارسی باید در نظر گرفت. جریانهای ادبی هم احتیاج به رهبری و هدایت دارند که این هدایتها شامل ترسیم چشماندازها و مأموریتهای اصلی، ترسیم اهداف و نمایاندن خطرها و گلوگاهها و بزنگاهها بر روی نقشه برای آیندهی ادبیات است.
گزارش تصویری | گفتوگو با آقای فاضل نظری
رهبر انقلاب در دیدار سال ۱۳۹۲ با شاعران، آنان را در دنیای امروز که روزگار مواجههی انقلاب اسلامی و نظام سلطه است، دارای نقش و مسئولیت برجسته دانستند و از نظر ایشان عرصههای جهاد مثل جهاد نظامی، اصلاح سبک زندگی و ساخت مستحکم درونی، میدانهای بروز این نقش هستند. از این حیث، شعر با حضور فعال و اثرگذار در این میادین میتواند نقش مهمی در معماری تمدن نوین اسلامی داشته باشد. نظر شما دربارهی این نقش و مسئولیت چیست؟
من میخواهم توجه شما را به یکسری از مؤلفههای موجود در شرایط عمومی جهان جلب کنم؛ وضعیت امروز جهان اسلام را در نظر بگیرید؛ از جهت سیاسی مد نظرم نیست، بیشتر از جهت اعتقادی است. من معتقدم که مرز اعتقادی اگر مهمتر از مرز سرزمینی، یعنی وطن و خاک نباشد، بیاهمیتتر نیست.
«برادر منی و سرزمینم از تو جداست
وطنپرستم و دینم برای من وطن است»
وطنپرستم و دینم برای من وطن است»
یعنی دین من وطن من است. شما اگر شیعه هستی، در هر جای از دنیا هموطن من هستید. من در تاجیکستان یک خانم شاعری را دیدم که گفت شاهنامه وطن است؛ آن هم حرف درستی است؛ ما همزبانیم، مادران ما به یک زبان به ما آموختند و به همان زبان برای ما لالایی گفتند. ما وقتی میخواهیم با هم حرف بزنیم بدون جستجوی واژه با هم صحبت میکنیم؛ یعنی زبان بهعنوان عنصری که ما با آن فکر میکنیم و تصمیم میگیریم، مشترک است؛ پس وطن مشترکی داریم. بنابراین باز هم اهمیت مرزهای زبان فارسی از اهمیت مرزهای سرزمینی اگر بیشتر نباشد کمتر نیست.
حالا وقتی مؤلفهای به اسم زبان با مؤلفهای به اسم مذهب گره میخورد، قدرتش دوچندان میشود؛ چرا این را عرض میکنم؟ زبان اول جهان اسلام زبان عربی است و زبان دوم جهان اسلام زبان فارسی است. این همه آثار ادبی، آثار دینی، اعتقادی، فلسفی و علمی که از گذشته تا امروز به زبان فارسی خلق شده است و حجم بسیار زیادی را در جهان اسلام به خود اختصاص داده است، میراث معنوی باقیمانده از گذشته تا امروز است. به این فکر کنید که فارسی، زبان اول جهان تشیع است. بسیاری از شیعیان در نقاط مختلف دنیا با این زبان صحبت میکنند؛ مثلاً در شهر دورافتادهای در هندوستان مثل «له» شیعیان از سر اعتقاد زبان فارسی را یاد گرفتند. در خیلی از کشورها زبان فارسی گاهی زبان مادری و گاهی زبان دومشان است. در لبنان، زبان فارسی برای شیعیان نقش هویتی دارد و کاملاً به باورها و اعتقاداتشان گره خورده است؛ به خاطر اینکه ایران بهعنوان یک کشور بزرگ شیعی، زبانش فارسی است. پس این را بپذیریم که زبان فارسی اهمیت فوقالعادهای دارد.
این اهمیت زبان فارسی در طراحی معماری هویتی ما در امروز و آینده برای رسیدن به آن قله و منظرهای که تحت عنوان تمدن نوین اسلامی طراحی شده، خود را نشان میدهد. کافی است برای درک این مطلب به نقش شعر در زبان فارسی دقت کنید. شعر مثل دیوارهای قلعهی زبان است. اگر قرار است کسی این زبان را خراب کند باید دیوارهای قلعه را فرو بریزد تا باد و باران و سیل بتواند این قلعه را خراب کند؛ تا هر کسی بخواهد حمله کند، موفق شود. حالا این حملهها چگونه انجام میشود؟ از حوزهای مثل تکنولوژی که کلماتی به زبان ما سرازیر میشوند؛ از حوزهی فرهنگی که سعی میشود باور ما نسبت به زبان و اهمیت آن کم شود؛ یا از سوی دیگر تغییر معنی شعر و شاعری؛ سالهای پیش اینگونه بود که شعر معادل شده بود با کلمات بیمعنی؛ یعنی به کلمات گزاف میگفتند این شعر است و شاعر یک آدم پریشانگوی پریشانحال آشفتهروز بود که با همهی دنیا قهر است. درحالیکه شاعر کسی است که کلمات را به نظم درمیآورد؛ پس میتواند عناصر دیگر را هم به نظم دربیاورد. از بس که نمونههای تقلبی شاعر خلق شد، ما آنها را پذیرفتیم. بنابراین شعر در حکم ستونهای باشکوه این بنای مجلل زبان فارسی است.
از گذشته تا امروز هر شخصی در سپهر ایران درخشیده، یا شاعر بوده یا دستی بر آتش شعر داشته یا با شاعران و ادیبان و فرزانگان ارتباط داشته است. ستارهشناسها را ببینید، شاعر بودند. طبیبها را ببینید، شاعر بودند. حکیمها را ببینید، شاعر بودند. ریاضیدانها و وزیران و بزرگان دربارها هم به همین شکل. امروز اگر از ما بپرسند ما اهل کدام کشوریم؟ علیرغم اهمیت ژئوپلیتیک ایران و مخازن نفت و گاز و معادن و مساحت جغرافیاییمان، همه میگوییم فرزند سرزمین حافظ و سعدی و فردوسی هستیم؛ هویت ما به این شاعران گره خورده است.
حالا آیا برای طراحی و رسیدن به آن تمدن نوین که قدمهای اولیهاش واقعاً برداشته شده و دارند این رودخانهها به هم میپیوندند، شکل گرفتن چهرههای درخشان و بزرگ در عرصهی زبان فارسی ضرورت ندارد؟ و نمیشود پیشبینی کرد؟ حتماً این اتفاق خواهد افتاد.
خیلی وقتها چهرههای درخشان ادبیات در جاهایی که جنگ و نزاع بود به جای امنتری میرفتند و بعد آنجا شعر اتفاق میافتاد و آثار درخشان خلق میشد. امروز در این امنیت عمومی و دسترسی عمومیای که به اطلاعات وجود دارد و این امکان مطالعه و تحقیق، اگر شاعران ما بپذیرند، اگر برخی از شاعرنماها با سنگ انداختن و پا جلوی پای دیگران گرفتن یا با بیاعتقاد بودن و غیرواقعی جلوه دادن آن نگاه امیدوارانه، مانع تجلی این آرزو نشوند، به نظر من دیگر نمیشود به آن گفت آرزو.
رهبر انقلاب در دیدار ماه رمضان امسال با شاعران، اشاره داشتند که در این روزگار حتی میشود چهرههایی را برتر از حافظ و سعدی دید. این رهنمود یک انتظار است. این انتظار را شخصی مطرح میکند که در مورد شعر از گذشته تا امروز اطلاع دارد، با بسیاری از شاعران دمخور بوده، بسیار مطالعهی ادبی دارد و بسیاری از این شاعران را به اسم و رسم میشناسد.
حالا وقتی مؤلفهای به اسم زبان با مؤلفهای به اسم مذهب گره میخورد، قدرتش دوچندان میشود؛ چرا این را عرض میکنم؟ زبان اول جهان اسلام زبان عربی است و زبان دوم جهان اسلام زبان فارسی است. این همه آثار ادبی، آثار دینی، اعتقادی، فلسفی و علمی که از گذشته تا امروز به زبان فارسی خلق شده است و حجم بسیار زیادی را در جهان اسلام به خود اختصاص داده است، میراث معنوی باقیمانده از گذشته تا امروز است. به این فکر کنید که فارسی، زبان اول جهان تشیع است. بسیاری از شیعیان در نقاط مختلف دنیا با این زبان صحبت میکنند؛ مثلاً در شهر دورافتادهای در هندوستان مثل «له» شیعیان از سر اعتقاد زبان فارسی را یاد گرفتند. در خیلی از کشورها زبان فارسی گاهی زبان مادری و گاهی زبان دومشان است. در لبنان، زبان فارسی برای شیعیان نقش هویتی دارد و کاملاً به باورها و اعتقاداتشان گره خورده است؛ به خاطر اینکه ایران بهعنوان یک کشور بزرگ شیعی، زبانش فارسی است. پس این را بپذیریم که زبان فارسی اهمیت فوقالعادهای دارد.
این اهمیت زبان فارسی در طراحی معماری هویتی ما در امروز و آینده برای رسیدن به آن قله و منظرهای که تحت عنوان تمدن نوین اسلامی طراحی شده، خود را نشان میدهد. کافی است برای درک این مطلب به نقش شعر در زبان فارسی دقت کنید. شعر مثل دیوارهای قلعهی زبان است. اگر قرار است کسی این زبان را خراب کند باید دیوارهای قلعه را فرو بریزد تا باد و باران و سیل بتواند این قلعه را خراب کند؛ تا هر کسی بخواهد حمله کند، موفق شود. حالا این حملهها چگونه انجام میشود؟ از حوزهای مثل تکنولوژی که کلماتی به زبان ما سرازیر میشوند؛ از حوزهی فرهنگی که سعی میشود باور ما نسبت به زبان و اهمیت آن کم شود؛ یا از سوی دیگر تغییر معنی شعر و شاعری؛ سالهای پیش اینگونه بود که شعر معادل شده بود با کلمات بیمعنی؛ یعنی به کلمات گزاف میگفتند این شعر است و شاعر یک آدم پریشانگوی پریشانحال آشفتهروز بود که با همهی دنیا قهر است. درحالیکه شاعر کسی است که کلمات را به نظم درمیآورد؛ پس میتواند عناصر دیگر را هم به نظم دربیاورد. از بس که نمونههای تقلبی شاعر خلق شد، ما آنها را پذیرفتیم. بنابراین شعر در حکم ستونهای باشکوه این بنای مجلل زبان فارسی است.
شعر مثل دیوارهای قلعهی زبان است. اگر قرار است کسی این زبان را خراب کند باید دیوارهای قلعه را فرو بریزد تا بتواند قلعه را خراب کند؛ حالا این حملهها چگونه انجام میشود؟ از حوزهای مثل تکنولوژی که کلماتی به زبان ما سرازیر میشوند؛ از حوزهی فرهنگی، که سعی میشود باور ما نسبت به زبان و اهمیت آن کم شود؛ یا از سوی دیگر، تغییر معنی شعر و شاعری.
از گذشته تا امروز هر شخصی در سپهر ایران درخشیده، یا شاعر بوده یا دستی بر آتش شعر داشته یا با شاعران و ادیبان و فرزانگان ارتباط داشته است. ستارهشناسها را ببینید، شاعر بودند. طبیبها را ببینید، شاعر بودند. حکیمها را ببینید، شاعر بودند. ریاضیدانها و وزیران و بزرگان دربارها هم به همین شکل. امروز اگر از ما بپرسند ما اهل کدام کشوریم؟ علیرغم اهمیت ژئوپلیتیک ایران و مخازن نفت و گاز و معادن و مساحت جغرافیاییمان، همه میگوییم فرزند سرزمین حافظ و سعدی و فردوسی هستیم؛ هویت ما به این شاعران گره خورده است.
حالا آیا برای طراحی و رسیدن به آن تمدن نوین که قدمهای اولیهاش واقعاً برداشته شده و دارند این رودخانهها به هم میپیوندند، شکل گرفتن چهرههای درخشان و بزرگ در عرصهی زبان فارسی ضرورت ندارد؟ و نمیشود پیشبینی کرد؟ حتماً این اتفاق خواهد افتاد.
خیلی وقتها چهرههای درخشان ادبیات در جاهایی که جنگ و نزاع بود به جای امنتری میرفتند و بعد آنجا شعر اتفاق میافتاد و آثار درخشان خلق میشد. امروز در این امنیت عمومی و دسترسی عمومیای که به اطلاعات وجود دارد و این امکان مطالعه و تحقیق، اگر شاعران ما بپذیرند، اگر برخی از شاعرنماها با سنگ انداختن و پا جلوی پای دیگران گرفتن یا با بیاعتقاد بودن و غیرواقعی جلوه دادن آن نگاه امیدوارانه، مانع تجلی این آرزو نشوند، به نظر من دیگر نمیشود به آن گفت آرزو.