1396/03/20
دیدار شاعران ۹۶ | شعرخوانی آقای قادر طهماسبی (فرید)
در شام میلاد کریم اهلبیت حضرت امام حسن مجتبی (علیهالسلام)، محفل شعرخوانی جمعی از شاعران در حضور حضرت آیتالله خامنهای برگزار شد. آقای قادر طهماسبی (فرید) از شعرای کشورمان، اشعاری را در این جلسه قرائت نمود که پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن این اشعار را منتشر میکند.
یک
فرید! خط شهادت همیشه حائل باد
میان خستگی و پای پایداری ما
دو
سر بشکنید فتنهگر بیوجود را
رسوا کنید فتنهی آل سعود را
با چند بیوجود مگر میتوان شکست
آرامش طلایی شهر شهود را
از داعش خبیث گرفتیم عین و شین
زین بافه وا کنید دگر تار و پود را
تهران داغدار! در این غم صبور باش
ایران من! بخند و بگریان حسود را
آهستهتر خرام در این دشت ای صبا!
ما بذر لاله کاشتهایم این حدود را...
ما اهل فتنه را به بصیرت شناختیم
طول از چه میدهید قیام و قعود را
سه
خشم ما چونان سپند در شرار افتادهای است
یا که طوفان به دشت کارزار افتادهای است
نیست ما را باکی از تهدید جنگافزارها
کاین سلاح کهنه نیرنگ ز کار افتادهای است
زردرویی را به نام ارغوان سر بشکنید
کاین زمان این سکه از اعتبار افتادهای است
آتشافروز سیهکردار کجپندار را
خشم ما چون شعله در خارزار افتادهای است
هر سر افتاده اینجا از فراز قامتی
بنگری گر راست منصور ز دار افتادهای است
اشتیاق ما و آغوش شهادت این زمان
طفل از پستان مادر بر کنار افتادهای است
اشک خونآلود من در کوچ سرخ لالهها
شبنم سرخ به دامان بهار افتادهای است
زین میان جان گرانبار و تبآلود فرید
سنگ سنگین در آغوش مزار افتادهای است
یک
فرید! خط شهادت همیشه حائل باد
میان خستگی و پای پایداری ما
دو
سر بشکنید فتنهگر بیوجود را
رسوا کنید فتنهی آل سعود را
با چند بیوجود مگر میتوان شکست
آرامش طلایی شهر شهود را
از داعش خبیث گرفتیم عین و شین
زین بافه وا کنید دگر تار و پود را
تهران داغدار! در این غم صبور باش
ایران من! بخند و بگریان حسود را
آهستهتر خرام در این دشت ای صبا!
ما بذر لاله کاشتهایم این حدود را...
ما اهل فتنه را به بصیرت شناختیم
طول از چه میدهید قیام و قعود را
سه
خشم ما چونان سپند در شرار افتادهای است
یا که طوفان به دشت کارزار افتادهای است
نیست ما را باکی از تهدید جنگافزارها
کاین سلاح کهنه نیرنگ ز کار افتادهای است
زردرویی را به نام ارغوان سر بشکنید
کاین زمان این سکه از اعتبار افتادهای است
آتشافروز سیهکردار کجپندار را
خشم ما چون شعله در خارزار افتادهای است
هر سر افتاده اینجا از فراز قامتی
بنگری گر راست منصور ز دار افتادهای است
اشتیاق ما و آغوش شهادت این زمان
طفل از پستان مادر بر کنار افتادهای است
اشک خونآلود من در کوچ سرخ لالهها
شبنم سرخ به دامان بهار افتادهای است
زین میان جان گرانبار و تبآلود فرید
سنگ سنگین در آغوش مزار افتادهای است