1396/03/20
دیدار شاعران ۹۶ | شعرخوانی آقای کیومرث عباسی قصری
در شام میلاد کریم اهلبیت حضرت امام حسن مجتبی (علیهالسلام)، محفل شعرخوانی جمعی از شاعران در حضور حضرت آیتالله خامنهای برگزار شد. آقای کیومرث عباسی قصری از شعرای برجستهی کشورمان در این دیدار شعری را در پاسخ به مطروحهی چندی پیش رهبر انقلاب قرائت نمود که پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن این شعر را منتشر میکند.
یک
جهان را عار اگر باشد
همین یک ننگ بس باشد
که کرکس باشد آزاد و
قناری در قفس باشد
همین یک ننگ بس باشد
که کرکس باشد آزاد و
قناری در قفس باشد
در پاسخ به مطروحهی رهبر انقلاب:
«درنگی کرده بودم کاش در بزم جنون من هم
لبی تر کرده زان صهبای جام پرفسون من هم»
اگرچه نیستم بیگانه با بزم جنون من هم
به جز حسرت نخوردم زان شراب پرفسون من هم
میان برزخ شک و یقین گر جا نمیماندم
چو یاران میشدم واصل به یار خود کنون من هم
به راه عشق، عاشق را بلایی بدتر از شک نیست
چه میشد کرده بودم گر ز دل شک را برون من هم
شهادت کی نصیب هر زبونِ کمدلی گردد
ز ماندن کنده بودم دل، نبودم گر زبون من هم...
بر آتش میزدم خود را خلیلآسا چو بط بر شط
اگر بُتهای خود را کرده بودم سرنگون من هم
بُت شوخی چو خودخواهی خدایی میکند در ما
گرفتارم به دام این بُت شوخِ درون من هم
سرِ آزادگی دارم ولی چون سروِ پا در گل
نشد تا وارهم از خود دمی بی چند و چون من هم
از این حرمان که جز هجران نصیبم نیست از جانان
چو فرهادست بر دوشم غمی چون بیستون من هم
شهادت قسمتِ «قصری» نشد افسوس تا با شوق
چو قربانی به رقص آیم درونِ طشتِ خون من هم
لبی تر کرده زان صهبای جام پرفسون من هم»
اگرچه نیستم بیگانه با بزم جنون من هم
به جز حسرت نخوردم زان شراب پرفسون من هم
میان برزخ شک و یقین گر جا نمیماندم
چو یاران میشدم واصل به یار خود کنون من هم
به راه عشق، عاشق را بلایی بدتر از شک نیست
چه میشد کرده بودم گر ز دل شک را برون من هم
شهادت کی نصیب هر زبونِ کمدلی گردد
ز ماندن کنده بودم دل، نبودم گر زبون من هم...
بر آتش میزدم خود را خلیلآسا چو بط بر شط
اگر بُتهای خود را کرده بودم سرنگون من هم
بُت شوخی چو خودخواهی خدایی میکند در ما
گرفتارم به دام این بُت شوخِ درون من هم
سرِ آزادگی دارم ولی چون سروِ پا در گل
نشد تا وارهم از خود دمی بی چند و چون من هم
از این حرمان که جز هجران نصیبم نیست از جانان
چو فرهادست بر دوشم غمی چون بیستون من هم
شهادت قسمتِ «قصری» نشد افسوس تا با شوق
چو قربانی به رقص آیم درونِ طشتِ خون من هم