• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1395/10/16
روایتی از دیدار دست‌اندرکاران کتاب «وقتی مهتاب گم شد» با رهبر انقلاب

«ما هم آرزوی آن لحظات شما را داریم»

آقای علی خوش‌لفظ، بسیجی جانباز دوران دفاع مقدّس و راوی کتاب «وقتی مهتاب گم شد» روز پنجشنبه ۱۳۹۵/۱۰/۱۶ در حاشیه دیدار  جمع محدودی از نویسندگان و اصحاب فرهنگ و ادب با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی دیدار کرد.
پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR روایتی از این دیدار و گفت‌وگوی صمیمانه را منتشر می‌کند
.
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif
علیرضا مختارپور

روز پنج‌شنبه شانزدهم دی ماه سال جاری قرار بود جمع محدودی از نویسندگان و اصحاب فرهنگ و ادب نماز مغرب را به امامت معظّم‌له اقامه کنند و بعد از آن ساعتی در محضر ایشان حضور داشته باشند.
در آن پنجشنبه به یادماندنی به جهاتی زودتر از بقیه به محل دیدار رسیدم. بعد از دقایقی یکی دو نفر از مهمانان آمدند و سپس جناب خوش‌لفظ و حمید حسام به جمع اضافه شدند. هنوز تا اذان مغرب فاصله داشتیم.
علی آقای خوش‌لفظ را بی‌تاب می‌دیدم و البته معلوم بود که دردهای یادگارهای ایثار و حماسه نیز دائماً خود را نشان می‌دهد.
سرانجام دقایقی قبل از اذان مغرب مقام معظّم رهبری تشریف آوردند و پس از چند لحظه علی‌آقای خوش‌لفظ را دیدند و او را در آغوش گرفتند. حتی تصاویر و فیلم‌های آن روز نمی‌تواند فضای معنوی و محبت و عشق و صمیمیتی که در آن لحظات جریان داشت بیان کند.
آن بی‌تابی و نتیجه آن در این چند عبارت مشهود است:
بعد از اینکه آقای خوش‌لفظ این لحظات دیدار را بهترین لحظات عمر خود می‌نامد رهبر انقلاب به او می‌فرماید:
 شما بهترین لحظه‌های عمر را نه یکبار، نه دو بار، دهها بار شاید صدها بار الحمدلله گذراندید ما هم آرزوی آن لحظات شما را داریم.
علی آقای خوش‌لفظ از مقام رهبری می‌خواهند که برای شهادتش دعا کنند و اینطور پاسخ می‌شنود که:
شما بعد از صد و بیست سال ان شاءالله که از دنیا رفتی قطعا شهیدید منتها فرق شما با آن شهدایی که آنجا یک گلوله خوردند و افتادند این است که شما سالها هم رنج کشیدید این افزون بر ارزش شهادت است. اینها هم همه به حساب می‌آیند.
سپس مقام معظّم رهبری از جناب حمید حسام سوالاتی درباره زمان و نحوه تنظیم کتاب وقتی مهتاب گم شد می‌‌پرسند و قوت قلم آقای حسام را مورد تحسین قرار می‌دهند و آن را مثل یک رمان اما واقعی می‌نامند در خلال این صحبتها آقای حسام می‌گوید: سردار همدانی اعتقاد داشتند که اگر چند اسم در استان ما خیلی برجسته باشد یکی‌اش آقای خوش‌لفظ است که همه فراز و نشیبها را از ابتدای سال  ۵۹ تا ۶۷ ... مقام معظّم رهبری جمله او را تکمیل می‌کنند و می‌فرمایند: ایشان از پانزده سالگی رفته جبهه، بی‌تجربه رفته سر تا پا تجربه برگشته
سپس مقام معظّم رهبری با حاضران احوالپرسی می‌کند و در لحظات قبل از اذان نحوه انتخاب این کتاب برای مطالعه را شرح می‌دهند.
بعد از خاتمه نماز آقای خوش‌لفظ روی صندلی‌ای تقریبا روبروی رهبر معظّم انقلاب می‌نشیند اما دوباره بی‌تاب است.
رهبر انقلاب می‌پرسند شما روی آن صندلی راحتید آقای خوش‌لفظ؟
و او پاسخ می‌هد: شما را دیدم دردهایم رفت، من چون شیمی درمانی می‌شوم خیلی درد دارم آقا، شما را که دیدم دردهایم رفت، آرام شدم، عمری آرزویم این بود آقا، ما فدایی شماهستیم فقط همین.
و بعد از آنکه رهبر انقلاب اسلامی برای آرامش دل و تن او دعا می‌کنند آقای خوش لفظ یک نکته را در نگرانی از برخی مسائل و مشکلات کشور و مسئولان می‌گوید اما مقام معظّم رهبری با بیانی منطقی و مطمئن و طبیعی دانستن مشکلات و سختی‌ها در راه کسانی که برای رسیدن به اهداف خود تلاش می‌کنند بار دیگر آرامشی عمیق را نه تنها بر دل و جان علی آقای خوش‌لفظ که بر قلوب همه حاضران روان می‌کند سپس در ضمن بیاناتی آقای خوش‌لفظ را خوش‌لفظ و خوش معنا و خوش رفیق و خوش زخم می‌نامند. و بعد از چند دقیقه مجددا به مناسبتی به دیداری با خانواده شهدا اشاره و می‌فرمایند:
«خدا ان شاءالله سایه شماها را کم نکند، سایه رزمندگان را کم نکند، سایه شهدا را از سر ما کم نکند، سایه خانواده‌های شهدا را کم نکند.»
بعد از صحبت چندتن از حاضران نوبت به آقای حمید حسام می‌رسد کتاب «آب هرگز نمی‌میرد» را تقدیم رهبر انقلاب می‌کند، یکی از حضار توضیح می‌دهد که ایشان هم از جانبازان هستند.
معلوم است مقام معظّم رهبری این کتاب را هنوز نخوانده‌اند و جالب اینکه همین کتاب ۷۴۲ صفحه‌ای را که شانزدهم دی‌ماه دیده‌اند تا حدود ۱۸ بهمن مطالعه کرده و تقریظی بسیار تأثیرگذار بر آن نگاشته‌اند.
در کنار حمید حسام آقای خوش‌لفظ نشسته است، می‌گویم آقای خوش‌لفظ نگین محفل امشب‌اند، بعد از یکی دو نفر نوبت به جناب امیری اسفندقه می‌رسد و اشعار زیبایی می‌خواند که مورد توجه مقام رهبری قرار می‌گیرد و پس از شنیدن اشعار او می‌فرمایند:
واقعا آقای امیری خیلی خوب می‌گویند، ولی بالاخره زبان هم خوب است، مضمون هم خوب است، من عقیده‌ام این است که اگر فرصت کنید مثل همین کتاب «وقتی مهتاب گم شد» آقای خوش‌لفظ را بخوانید آن وقت ده تا غزل در مضمون این کتاب خواهید گفت»
و شاعر متعهد می‌گوید چشم آقا می‌‌گویم و خدمتتان تقدیم می‌کنم.
بعد از مدتی نوبت به خانم ضرابی‌زاده می‌رسد پس از معرفی و اشاره به کتاب دختر شینا  به کتاب گلستان یازدهم هم اشاره می‌کنم که تازه منتشر شده.
خانم ضرابی‌زاده در خلال صحبت‌هایش اشاره می‌کند به اینکه گلستان یازدهم خاطرات سرکار خانم پناهی‌روا همسر سردار شهید علی چیت‌سازیان است.
رهبر انقلاب نام چیت‌سازیان را که می‌شنوند خطاب به جمع می‌گویند نوع آشنایی شهید چیت‌سازیان با همین علی آقا چیز خیلی جالبی است و ادامه می‌دهند که من اتفاقاً دلم می‌خواست که یک قدری بیشتر راجع به این مرد به مناسبت همین حرف‌هایی که ایشان در این کتاب گفتند بدانم.
معلوم می‌شود مطالعه گلستان یازدهم در ۳۱۶ صفحه هم از بعد از شانزدهم دی شروع شده و تقریظ معظّم‌له بر این کتاب تاریخ ۲۱ دی ماه ۹۵ را نشان می‌دهد یعنی در فاصله ۵ روز این کتاب مطالعه شده، ضمناً این ۵ روز هم جزو همان ۳۲ روزی است که کتاب ۷۴۲ صفحه‌ای آب هرگز نمی‌میرد مطالعه شده.
دیدار به اتمام نزدیک می‌شود اما معلوم است نقطه اصلی تمرکز و توجه رهبری علی آقا خوش لفظ است.
و آنچه پایان نمی‌پذیرد ماجرای محبت و صفا و صمیمیت و ارادت میان آیت‌الله العظمی سیدعلی خامنه‌ای رهبر معظّم انقلاب اسلامی و علی خوش‌لفظ‌ها و حمید حسام‌ها و ضرابی‌زاده‌ها و هزاران شهید و جانباز و دهها نویسنده متعهد است.
خداوند متعال جامعه ایران را قدردان شهدای به حق پیوسته و شهدای زندۀ جانباز، این حماسه‌سازان و چهره‌های نورانی و سرشار از معنویت قرار دهد. ان شاءالله.