1395/11/23
گفتوگو با راوی کتاب گلستان یازدهم:
الگوهایی برای نسل امروز
خانم زهرا پناهیروا، همسر شهید علی چیتسازیان، به گفتهی خانم ضرابیزاده، نویسندهی کتاب گلستان یازدهم، در ابتدا تمایلی به بیان خاطرات خود نداشت. شاید او تصور میکرد که زندگی یک سال و اندی با شهید چیتسازیان، آنچنانکه باید از جذابیت برخوردار نباشد. اما پس از شروع و ثبت خاطرات، و حالا که کتاب گلستان یازدهم منتشر شده و رهبر انقلاب نیز آن را خوانده و بر آن تقریظ نوشتهاند، معلوم شد که همین زمان اندک نیز میتواند تا چه اندازه مهم، و حتی دارای عناصر جذابیت داستانی باشد. گفتوگویی کوتاهی با ایشان انجام دادهایم که بدین شرح است:
سالها از شهادت شهید علی چیتسازیان میگذرد، چه اتفاقی افتاد که پس از این زمان طولانی به انتشار کتاب روایت زندگی مشترکتان با شهید چیتسازیان راضی شدید؟
شاید بیستوپنج، شش سال از شهادت همسرم میگذرد ولی در این سنوات افراد زیادی مراجعه کردند تا من خاطراتم را عنوان کنم و گوشهای از زندگیام را به تصویر بکشم. خیلی از نویسندگان مراجعه کردند، ولی من خودم خیلی راضی نبودم. شاید هم اینگونه احساس میکردم که این زندگی مشترک یک سالوهشت ماهی که از ازدواج ما تا شهادت علیآقا بهطول کشید بهدلیل حساسیت من به تمام لحظاتش قابل درک و بیان نباشد، از سوی دیگر یادآوری خاطرات تکهتکه و جدا از هم بود و احساس میکردم شاید نتوانم آنها را بهعنوان یک مجموعه به رشتهی تحریر دربیاورم. به هر حال چند سال با همین موقعیت سپری شد تا اینکه حوزهی هنری زمانی که من به تهران نقل مکان کرده بودم، جرقهای را در ذهن من ایجاد کرد. حوزهی هنری جلساتی داشت که در آن راویان دفاع مقدس، خاطرات و اتفاقات را روایت میکردند. در این جلسات من احساس کردم که بتوانم ورود پیدا کنم و حتی این زندگی مختصر و خاطرات اندکی که داشتم را بیان کنم.
امیدوار بودم که بشود یک اثر ماندگار منتشر شود تا اینکه کتاب دختر «شینا» توسط سرکار خانم ضرابیزاده به رشتهی تحریر درآمد. خیلی خوشحال شدم از انتشار این کتاب، چون راوی آن کتاب، مرحوم خانم محمدی کنعان، دوست خودم بود و از قدیم او را میشناختم. دیدم کتاب خیلی شیوا نوشته شده است و جذابیت خاصی دارد. وقتی حوزهی هنری این پیشنهاد را دادند که خاطرات ما به شکل کتاب منتشر شود و خانم ضرابیزاده را بهعنوان نویسنده پیشنهاد کردند، به این دلیل که کار قبلی ایشان برایم جذابیت خاصی داشت و دورادور ایشان را میشناختم برای این کار متمایل شدم. تا قبل از این هم ایشان را از نزدیک ندیده بودم، اما هنگامی که آمدند و با هم صحبت کردیم اخلاق و منش رفتاریشان خیلی به دلم نشست.
همچنین ایشان یک خانم بودند و این خیلی مهم بود. چون من بسیار راحتتر میتوانستم احساسات یک زن را به ایشان منتقل کنم و ایشان هم راحتتر میتوانستند آنها را درک کنند. خانم ضرابیزاده با صبر و حوصلهی زیاد خاطرات مشترک ما را نوشتند. در این زمانیکه بنده و خانم ضرابیزاده با هم در ارتباط بودیم، ایشان خیلی زحمت کشیدند تا بتوانند این کتاب را به نگارش درآورند. زمان زیادی را صرف کردند و بسیاری از اوقات رنج دوری از خانواده را تحمل کردند و در کنار من بودند تا بتوانند آن اعتقاد و احساس واقعی من را در کتاب منعکس کنند تا انشاءالله این کتاب یک اثر ماندگار شود.
پایین آمدن آستانهی تحمل در جوانان و بهویژه در میان زوجهای جوان، از معضلات جدی نهاد خانواده در جامعهی ما است، بهنظر شما انتشار و مطالعهی کتابهایی با موضوع روایت زندگی مشترک شهدا به حل این معضل کمک میکند؟
بله بهنظر من بسیار کمک میکند. اما برای این تأثیر لازم است تا مواردی رعایت شود. ابتدا نیاز داریم تا نویسندگان و اهل قلم بتوانند آن احساس و علقهی بین همسران را بهطور کامل به کتاب منتقل کنند تا عنصر جذابیت در کتاب بهوجود بیاید، در عین حالی که باید مستند و واقعی باشد. این اولین مرحله است. اقدام دوم تبلیغات مؤثر و هدفمند است. کتابهایی با این مضمون باید به شیوهی درستی رسانهای شوند تا بتوانیم الگوهای درست و واقعی را به نسل جوان منتقل کنیم. در مدارس و دانشگاهها ما میتوانیم با تبلیغاتی درست، این الگوی زندگی را به جوانان معرفی کنیم.
من فکر میکنم در حال حاضر نمیتوانیم به بچههای این نسل بگوییم شما حتما اینگونه عمل کنید، نه، فاصلهی زندگی من یک فاصلهی سی ساله است با جوان امروزی. این نگرشی که ما داشتیم بههر حال در موقعیت و در فضای دفاع مقدس بود که میخواستیم یک کاری برای انقلاب اسلامی انجام دهیم. بیتردید امروز اقتضائات زمانی خود را دارد اما میتوانیم آن احساسات پاک و آن انگیزههای زیبای خالی از تجمل را به جوانهای این نسل منتقل کنیم و بگوییم زندگی را خیلی سخت نگیرید. زندگی میگذرد و میرود، آن چیزی که میماند اخلاق، رفتار و منش یک جوان است که ماندگار میشود.
عکس پوستری: تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «گلستان یازدهم»
بچههای ما، نسل جوان ما اگر بخواهند ماندگار باشند باید کاری برای جامعه و در اصل برای خودشان انجام دهند. در این راه میتوانند از این الگوها استفاده کنند. برای انتخابهای خوب، برای گرفتن تصمیمهای درست در زندگی فردی و اجتماعی خود میتوانند از این الگوهای واقعی کمک بگیرند.
رهبر انقلاب بر ثبت و روایت زندگی فردی شهدا و نوع ارتباط آنها با همسر، فرزند و اقوامشان بارها تأکید کردهاند و کتاب گلستان یازدهم را میتوان نمونهی اعلای چنین روایتی دانست که در جلسهای هم ایشان از این کتاب تقدیر کردند و در نهایت تقریظی هم بر این کتاب نوشتند، نظر شما دربارهی این اتفاق چیست؟
بنده سعادت نداشتم در آن جلسه حضور داشته باشم اما بیانات سرکار خانم ضرابیزاده و همهی کسانی که در آن محفل بسیار معنوی حضور داشتند برای من مایهی افتخار و مباهات است. بر خودم میبالم که در آن جلسهی معنوی سرکار خانم ضرابیزاده توانستند حضور پیدا کنند و کتاب گلستان یازدهم را تقدیم آقا بکنند. این باعث افتخار همهی خانوادههای شهدا و مخصوصا برای من است، بهعنوان یک عضو کوچک از جامعهی خانواده شهدا. باعث افتخار است که آقا این دیدگاه را دربارهی این کتاب دارند. امیدوارم انشالله همهی عزیزانی که در این وادی حضور دارند و زحمت میکشند، بتوانند صحبتهای آقا و منویات ایشان به مرحلهی عمل برسانند. من تشکر میکنم و امیدوارم این اجازه را بدهند که ما ایشان را از نزدیک زیارت کنیم.
سالها از شهادت شهید علی چیتسازیان میگذرد، چه اتفاقی افتاد که پس از این زمان طولانی به انتشار کتاب روایت زندگی مشترکتان با شهید چیتسازیان راضی شدید؟
شاید بیستوپنج، شش سال از شهادت همسرم میگذرد ولی در این سنوات افراد زیادی مراجعه کردند تا من خاطراتم را عنوان کنم و گوشهای از زندگیام را به تصویر بکشم. خیلی از نویسندگان مراجعه کردند، ولی من خودم خیلی راضی نبودم. شاید هم اینگونه احساس میکردم که این زندگی مشترک یک سالوهشت ماهی که از ازدواج ما تا شهادت علیآقا بهطول کشید بهدلیل حساسیت من به تمام لحظاتش قابل درک و بیان نباشد، از سوی دیگر یادآوری خاطرات تکهتکه و جدا از هم بود و احساس میکردم شاید نتوانم آنها را بهعنوان یک مجموعه به رشتهی تحریر دربیاورم. به هر حال چند سال با همین موقعیت سپری شد تا اینکه حوزهی هنری زمانی که من به تهران نقل مکان کرده بودم، جرقهای را در ذهن من ایجاد کرد. حوزهی هنری جلساتی داشت که در آن راویان دفاع مقدس، خاطرات و اتفاقات را روایت میکردند. در این جلسات من احساس کردم که بتوانم ورود پیدا کنم و حتی این زندگی مختصر و خاطرات اندکی که داشتم را بیان کنم.
بچههای ما، نسل جوان ما اگر بخواهند ماندگار باشند باید کاری برای جامعه و در اصل برای خودشان انجام دهند. در این راه میتوانند از این الگوها استفاده کنند. برای انتخابهای خوب، برای گرفتن تصمیمهای درست در زندگی فردی و اجتماعی خود میتوانند از این الگوهای واقعی کمک بگیرند.
امیدوار بودم که بشود یک اثر ماندگار منتشر شود تا اینکه کتاب دختر «شینا» توسط سرکار خانم ضرابیزاده به رشتهی تحریر درآمد. خیلی خوشحال شدم از انتشار این کتاب، چون راوی آن کتاب، مرحوم خانم محمدی کنعان، دوست خودم بود و از قدیم او را میشناختم. دیدم کتاب خیلی شیوا نوشته شده است و جذابیت خاصی دارد. وقتی حوزهی هنری این پیشنهاد را دادند که خاطرات ما به شکل کتاب منتشر شود و خانم ضرابیزاده را بهعنوان نویسنده پیشنهاد کردند، به این دلیل که کار قبلی ایشان برایم جذابیت خاصی داشت و دورادور ایشان را میشناختم برای این کار متمایل شدم. تا قبل از این هم ایشان را از نزدیک ندیده بودم، اما هنگامی که آمدند و با هم صحبت کردیم اخلاق و منش رفتاریشان خیلی به دلم نشست.
همچنین ایشان یک خانم بودند و این خیلی مهم بود. چون من بسیار راحتتر میتوانستم احساسات یک زن را به ایشان منتقل کنم و ایشان هم راحتتر میتوانستند آنها را درک کنند. خانم ضرابیزاده با صبر و حوصلهی زیاد خاطرات مشترک ما را نوشتند. در این زمانیکه بنده و خانم ضرابیزاده با هم در ارتباط بودیم، ایشان خیلی زحمت کشیدند تا بتوانند این کتاب را به نگارش درآورند. زمان زیادی را صرف کردند و بسیاری از اوقات رنج دوری از خانواده را تحمل کردند و در کنار من بودند تا بتوانند آن اعتقاد و احساس واقعی من را در کتاب منعکس کنند تا انشاءالله این کتاب یک اثر ماندگار شود.
پایین آمدن آستانهی تحمل در جوانان و بهویژه در میان زوجهای جوان، از معضلات جدی نهاد خانواده در جامعهی ما است، بهنظر شما انتشار و مطالعهی کتابهایی با موضوع روایت زندگی مشترک شهدا به حل این معضل کمک میکند؟
بله بهنظر من بسیار کمک میکند. اما برای این تأثیر لازم است تا مواردی رعایت شود. ابتدا نیاز داریم تا نویسندگان و اهل قلم بتوانند آن احساس و علقهی بین همسران را بهطور کامل به کتاب منتقل کنند تا عنصر جذابیت در کتاب بهوجود بیاید، در عین حالی که باید مستند و واقعی باشد. این اولین مرحله است. اقدام دوم تبلیغات مؤثر و هدفمند است. کتابهایی با این مضمون باید به شیوهی درستی رسانهای شوند تا بتوانیم الگوهای درست و واقعی را به نسل جوان منتقل کنیم. در مدارس و دانشگاهها ما میتوانیم با تبلیغاتی درست، این الگوی زندگی را به جوانان معرفی کنیم.
من فکر میکنم در حال حاضر نمیتوانیم به بچههای این نسل بگوییم شما حتما اینگونه عمل کنید، نه، فاصلهی زندگی من یک فاصلهی سی ساله است با جوان امروزی. این نگرشی که ما داشتیم بههر حال در موقعیت و در فضای دفاع مقدس بود که میخواستیم یک کاری برای انقلاب اسلامی انجام دهیم. بیتردید امروز اقتضائات زمانی خود را دارد اما میتوانیم آن احساسات پاک و آن انگیزههای زیبای خالی از تجمل را به جوانهای این نسل منتقل کنیم و بگوییم زندگی را خیلی سخت نگیرید. زندگی میگذرد و میرود، آن چیزی که میماند اخلاق، رفتار و منش یک جوان است که ماندگار میشود.
عکس پوستری: تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «گلستان یازدهم»
بچههای ما، نسل جوان ما اگر بخواهند ماندگار باشند باید کاری برای جامعه و در اصل برای خودشان انجام دهند. در این راه میتوانند از این الگوها استفاده کنند. برای انتخابهای خوب، برای گرفتن تصمیمهای درست در زندگی فردی و اجتماعی خود میتوانند از این الگوهای واقعی کمک بگیرند.
رهبر انقلاب بر ثبت و روایت زندگی فردی شهدا و نوع ارتباط آنها با همسر، فرزند و اقوامشان بارها تأکید کردهاند و کتاب گلستان یازدهم را میتوان نمونهی اعلای چنین روایتی دانست که در جلسهای هم ایشان از این کتاب تقدیر کردند و در نهایت تقریظی هم بر این کتاب نوشتند، نظر شما دربارهی این اتفاق چیست؟
بنده سعادت نداشتم در آن جلسه حضور داشته باشم اما بیانات سرکار خانم ضرابیزاده و همهی کسانی که در آن محفل بسیار معنوی حضور داشتند برای من مایهی افتخار و مباهات است. بر خودم میبالم که در آن جلسهی معنوی سرکار خانم ضرابیزاده توانستند حضور پیدا کنند و کتاب گلستان یازدهم را تقدیم آقا بکنند. این باعث افتخار همهی خانوادههای شهدا و مخصوصا برای من است، بهعنوان یک عضو کوچک از جامعهی خانواده شهدا. باعث افتخار است که آقا این دیدگاه را دربارهی این کتاب دارند. امیدوارم انشالله همهی عزیزانی که در این وادی حضور دارند و زحمت میکشند، بتوانند صحبتهای آقا و منویات ایشان به مرحلهی عمل برسانند. من تشکر میکنم و امیدوارم این اجازه را بدهند که ما ایشان را از نزدیک زیارت کنیم.