• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1395/11/20
زنان و روایت جنگ از نگاه آنان

روایتی بکر از عاشقانگی در هیاهوی جنگ

جنگی که مهرماه ۵۹ به کشورمان تحمیل شد، بخش بزرگی از حافظه تاریخی ملت ایران را از آن خود کرده است. بیش از یک ربع قرن از پایان رسمی این جنگ می‌گذرد اما آمدن جنازه شهدا، نشان می‌دهد که هنوز آثار جنگ تمام نشده است؛ خصوصا برای خانواده‌های شهدا و خاص‌تر مادران‌شان.

باید پذیرفت گرچه جنگ، نقشه‌ کشور را عوض نکرد اما نقش‌های زیادی را جابه‌جا کرد که مهم‌ترین‌شان پدر شدنِ مادرها بود و مرد شدن زن‌ها. جنگ اگرچه واقعیتی مردانه بود و خشن می‌نمود اما قربانیان بیشتری در میان زنان و کودکان داشت. آن‌ها بخشی از جنگ را دیدند که مردان کمتر می‌توانستند ببینند و لمس کنند اما دیده‌های آن‌ها را ما کمتر شنیده، ‌خوانده و دیده‌ایم.
باید پذیرفت گرچه جنگ، نقشه‌ کشور را عوض نکرد اما نقش‌های زیادی را جابه‌جا کرد که مهم‌ترین‌شان پدر شدنِ مادرها بود و مرد شدن زن‌ها. جنگ اگرچه واقعیتی مردانه بود و خشن می‌نمود اما قربانیان بیشتری در میان زنان و کودکان داشت. آن‌ها بخشی از جنگ را دیدند که مردان کمتر می‌توانستند ببینند و لمس کنند اما دیده‌های آن‌ها را ما کمتر شنیده، ‌خوانده و دیده‌ایم.

در ادبیات و روایت‌های اولیه از جنگ، که اغلب به قلم مردان است، زنان جایگاه زیادی ندارند و بیش از هرچیز به عنوان ابژه‌ای متعلق به مرد در نظر گرفته شده‌اند؛ مادرشهید، همسر شهید و دختر شهید. آنان به طور مستقیم به جنگ مرتبط نیستند؛ بلکه به مردِ جنگ تعلق دارند. این در حالی است که علاوه بر نقش‌هایی که زنان، پشت جبهه داشتند بسیاری از زنان و دختران به عنوان پزشک، امدادگر و ... در جنگ حضور مستقیم داشتند و حتی اسارت را تجربه کردند اما روایت‌شان از جنگ، خیلی دیر به دست ما رسید.

«دا»، ‌ «من زنده‌ام»، «دختر شینا»، «یکشنبه آخر»، ‌ «نگاه پر باران»، مجموعه‌های «مادران» و «همسران» روایت فتح، و در نهایت کتاب «گلستان یازدهم» از مهم‌ترین کتاب‌هایی هستند که از زاویه نگاه یک زن به جنگ و وقایع دوران دفاع مقدس نگریسته‌اند. آمار بالای چاپ و فروش این کتاب‌ها به خوبی  نشان از علاقه مردم به خواندن روایت‌های تازه دارد و اینکه چقدر جای روایت زنانه از جنگ در جامعه و ادبیات ما خالی بوده است.
***
با مروری اجمالی به این کتاب‌ها می‌بینیم که اغلب زبان زنانه، نحوه تصویرسازی‌ها و همچنین ویژگی‌های عاطفی زبان، بر خشونتی که در بسیاری لحظات رخ می‌دهد، غلبه دارد. خیال‌انگیزی، جست‌وجوی کودکی و فعال شدن ناخودآگاه، از ویژگی‌های دیگر این داستان‌هاست. فضاسازی به واسطه جزیی‌نگری در این روایت‌ها به خوبی دیده می‌شود. روایت‌ خانم حسینی در کتاب «دا» شاهد مثال خوبی برای این جزیی نگری است. او با ظرافت مکان‌ها، جنازه‌ها و ... را توصیف می‌کند؛ از صداها، ‌ بوها، رنگ‌ها و خواب‌هایش می‌گوید و خیلی آرام ما را به درون موقعیت هولناکی می‌کشد که هرگز آن را تجربه نکرده‌ایم ولی پس از خواندن کتاب، دیگر نمی‌توانیم آن را فراموش کنیم. مخصوصا که مدام فکر می‌کنیم تمام این اتفاقات تکان‌دهنده، بخشی از زندگی و جوانی یک زن است. زنی که زندگی را از دل مرگ بیرون کشیده است.
https://farsi.khamenei.ir/ndata/news/35594/C/13951120_0335594.jpg
عکس: تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «دختر شینا»
همین اتفاق در کتاب‌های دیگر هم‌ می‌افتد. در این روایت‌ها ما با زنانی سروکار داریم که بر خلاف آنچه عده‌ای می‌خواهند از نقش زن در نظام اسلامی نشان دهند، صرفا مفعول و معشوق نیستند. بسیاری از زنان قهرمان این روایت‌ها، یکباره بزرگ می‌شوند، آگاهانه و فعالانه تغییر نقش‌ و هویت خود را می‌پذیرند و کارهایی متفاوت با قبل از جنگ تحمیلی را به عهده می‌گیرند. مثل مریم کاظم زاده، خبرنگار زنی که هویت خود را تغییر می‌دهد و همراهِ «دستمال سرخ‌ها» به پاوه می‌رود و اخبار جنگ را از کردستان مخابره می‌کند. یا مثل قدم‌خیر محمدی کنعان قهرمان «دختر شینا». دختری روستایی ناز دردانه پدر و مادر که نه اهل کار در خانه بود و نه ‌آشپزی و رفت و روب منزل. دختری که تمام دختران روستای «رزن» آرزو داشتند جای او بودند. همین دختر ۱۴ سالش که شد با ستار ابراهیمی هژیر که بعدها یکی از سرداران همدان در جنگ شد، ازدواج کرد. عشق به زندگی و همسری که در جنگ بود اهل کار خانه‌اش که کرد هیچ، کاری کرد که هر روز کیلومترها دور از میدان جنگ، مثل یک سرباز از میدان مین‌های زندگی معبری باز کند تا بتواند ۴ دختر و یک پسرش را به سلامت از میان آنها عبور دهد.
داستان زندگی «دختر شینا» روایت عاشقانگی دیگر همسران، مادران و دختران جنگ هم هست. آن‌هایی که عشق‌شان پی معشوق دیگری به جبهه رفته‌اند! و همین عشق است که از آن‌ها قهرمان‌هایی ماندگار می‌سازد.
***
به‌طور کلی اگر بخواهیم یک دسته‌بندی روی روایت‌های زنانه از جنگ داشته باشیم؛ می‌توانیم آن‌ها را به دو گروه اصلی تقسیم کنیم:
داستان زندگی «دختر شینا» روایت عاشقانگی دیگر همسران، مادران و دختران جنگ هم هست. آن‌هایی که عشق‌شان پی معشوق دیگری به جبهه رفته‌اند! و همین عشق است که از آن‌ها قهرمان‌هایی ماندگار می‌سازد.

دسته اول شامل کتاب‌هایی که از نظر زمانی در دوران هشت سال جنگ تحمیلی می‌گذرند و اغلب زندگی‌نامه‌اند مانند «دا» به روایت سیده زهرا حسینی، ‌ «من زنده‌ام» به قلم معصومه آباد، «دختر شینا» و «گلستان یازدهم» به قلم بهناز ضرابی زاده، «یک‌شنبه آخر» اثر معصومه رامهرمزی و «پوتین‌های مریم» نوشته مریم امجدی. برخی از کتاب‌ها هم مانند «سرود اروند»، نوشته منیژه آرمین در گروه رمان و داستان قرار می‌گیرند.

دسته دوم کتاب‌هایی را شامل می‌شود که روزها و سال‌های پس از جنگ را روایت می‌کنند. این دسته خود به چند گروه فرعی تقسیم می‌شوند: گروه اول کتاب‌هایی که به خانواده شهدا و مسائل زندگی آنان می‌پردازند مانند «هفت بند» و «جای خالی آفتابگردان‌ها» به قلم راضیه تجار و «مهتاب» به قلم زهرا زواریان. گروه دوم کتاب‌هایی‌اند که بازگشت جانبازان را روایت می‌کنند مانند داستان بلند «نیمه نارنج»، نوشته «شمسی خسروی» که به ازدواج دختر جوانی با یک جانباز شیمیایی می‌پردازد. دسته آخر هم روایت انتظار زنان از بازگشت اسرا است مانند کتاب‌های «فصل رزهای صورتی» نوشته «منیرالسادات موسوی» و «چشم سوم» به قلم نرگس آبیار. کتابی که نویسنده‌اش سال‌ها بعد فیلم زیبا و ماندگار «شیار ۱۴۳» را بر اساس آن ساخت.
***
و در انتها از روایت زنانه مکتوب از جنگ که بگذریم می‌رسیم به روایتی که سینما در این سال‌ها از حضور زنان در جنگ داشته است. به راستی سینمای دفاع مقدس ما چند قهرمان زن در این سال‌ها معرفی کرده؟ اگر آنسوی دنیا برای جنگ‌های‌شان، قهرمانان خیالی می‌سازند آیا رواست که فیلم‌سازان ما چشم بر روی قهرمانان زن کتاب‌های پرفروش این‌سال‌ها مانند «دا»، «من زنده‌ام» و «دختر شینا» و «گلستان یازدهم» ببندند؟ تاکنون «الفت» شیار ۱۴۳ تنها قهرمانی‌ست که از دل کتاب در‌آمده و در مقابل تمام روایت‌های مردانه از جنگ در سینما ایستاده است. به نظر می‌رسد پیوند سینما و ادبیات در این زمینه بتواند به فراگیر و پررنگ‌تر شدن «روایت زنانه» از جنگی که هنوز برای زنان و مادران این سرزمین تمام نشده، ‌ کمک شایانی کند.