1395/11/11
فداکاریها، ایثارگریها و شهادتطلبیها علت ماندگاری انقلاب اسلامی است
مردان آب و آتش
سرمقالهی نشریهی خط حزبالله (شمارهی شصتوهفتم)
هر سازه و ساختمانی را ستونهایی است که عامل ماندگاری آن است. ستونها هر اندازه که از "استحکام" بیشتری برخوردار باشند، عمر بیشتری خواهد داشت. گرچه ستونها، در ظاهر پیدا نیستند و معمولا ناظرین، به جلوههای بیرونی و بصری ساختمان نگاه میکنند، اما در حوادثی چون زلزله، سیل و ... است که اهمیت ستونها مشخص میشوند. بیشک، سازههایی که دارای "ستونهای مستحکم" هستند، در برابر این حوادث، مقاومت نشان داده و از ریزش جلوگیری میکنند. جامعه هم بهمثابه هر سازهی دیگری، دارای ستونهایی است که عمر جامعه، به آن بستگی دارد. پس برای تشخیص پویایی و مانایی جامعه، باید به آنها مراجعه کرد.
یکم. حکمای قدیم، "آب" و "آتش" را در کنار "باد" و "خاک"، چهار عنصری میدانستند که جهان بر مبنای آن ساخته شده است. آب و آتش در تضاد با هماند، اما گویا ماجرای این دو عنصر، در دو حادثه، به هم نزدیک میشود و مکمل یکدیگر. بهار سال گذشته، خبری به سرعت منتشر شد: "کشف پیکر مطهر ۱۷۵ شهید غواص دفاع مقدس با دستان بسته". شهدای عملیات کربلای ۴ که عملیاتشان توسط آواکسهای آمریکایی لو رفت و ارتش بعثی پس از اسارت آنان، دستها و بعضا پاهایشان را بست و در یک گور دستهجمعی زنده دفنشان کرد. شهدایی که برای دفاع از مردم و انقلاب، اینچنین خود را در معرض "امتحان" قرار دادند و مردم هم مانند همیشه، حق مطلب را آنگونه که باید ادا کردند و چنان تشییعی کردند که در تاریخ ماندگار شد. وقتی پیکر پاک این «شهیدان مظلوم غوّاص»، بر روی دستان هزاران هزار تن از مردم ایران تشییع شد، رهبر انقلاب در پیامی، زبان به حمد الهی گشودند بابت «ملّتِ خداجوی و خداباور» که در «لحظههای نیاز»، «بشارتهای تردیدناپذیر را بر دلهای بیدار نازل میفرماید و غبارها را میزداید.» ملتی که «وفادار»، «آگاه» و «مسئولیتپذیر» است.
مردم گویا بهتر از هر کسی، قدر و اهمیت کاری که این شهیدان غواص انجام داده بودند را میدانستند و برای همین، تشییع این شهدا، مراسمی بود آکنده از شور و شعور و شعف و حماسه. آن هم درست در ایامی که دشمن تصور میکرد به بهانه مذاکر ه میتواند این مردم را از انقلاب و روحیهی انقلابی جدا کند. این ماجرای آب بود و دریادلانی که به آب زده بودند برای انقلاب و مردم، و اما آتش، سهم آتش، ۱۸ ماه بعد، خودش را در ماجرای ساختمان پلاسکو نشان داد.
عکس پوستری: یاد شلمچه، یاد فکه، یاد مجنون...
آنجا که آتشنشانانی با «شهامت» و «فداکار»، همهی قوانین نوشتهشده سازمانی را کنار گذاشتند و برای نجات مردم و "مال مردم" به دل آتش زدند. قوانین بینالمللی دربارهی کارکرد آتشنشانها میگوید که آتشنشانها "جان خود را برای نجات افراد یا اموالی که شانس نجات آنها وجود ندارد، به خطر نیندازند. " با این حال، آتشنشانانی که مأمور خاموش کردن آتش ساختمان پلاسکو و نجات جان و اموال ساکنان آن بودند، کاری فراتر از وظیفهی قانونی و حتی منطقی خود نشان دادند. بلافاصله بعد از این حادثه، رهبر انقلاب، بار دیگر، دست به قلم بردند و پیامی نوشتند حماسی، که این حادثه، گرچه «مایهی اندوه و تأسف و نگرانی» است، اما «شهامت و فداکاری آتشنشانانی که در عملیات نجات مردم، خود دچار حادثهی خطیر شده و در حال فداکاری متعهدانه به امتحانی دشوار گرفتار آمدهاند، دل را از تحسین و تمجید و نیز از نگرانی و اندوه، آکنده میسازد.»
دوم. باری، آب و آتش گرچه در تضاد با هماند، اما اینجا، در عصر انقلاب اسلامی، مکمل هم شدند برای تداوم انقلاب. آنها که دل به آب و آتش زدند برای مردم، از شهدای غواص تا آتشنشانان پلاسکو، به تعبیر رهبر انقلاب، دچار «امتحانی دشوار» بودند که هسته مرکزی آن «شهامت»، «ایثار» و «فداکاری» بود: «همهی امتحانهائی که ما میشویم، در واقع نقطهی اصلیاش همین است؛ پای یک ایثار و یک گذشت به میان میآید... یک محنتی را، یک شدتی را جلوی پای یک انسانی یا یک ملتی میگذارند؛ عبور از این محنت، امتحان است. اگر توانست عبور کند، به آن منزل مقصود میرسد...»(۱۳۸۹/۰۸/۲۶)
برای همین، مردان آب و آتش را میتوان انسانهای تراز انقلاب اسلامی نامید. اتفاقا مردم، بیش از هر کسی، با این انسانهاست که احساس قرابت میکنند و برای همین هم قدر آنان را بیش از هر کس دیگری میدانند. شهدای غواص و آتشنشانان پلاسکو، حکم همان ستونها و «ارکان نگهدارندهی جامعه» را دارند. برای شناخت جامعهی ایران، باید به این ستونها و ارکان توجه کرد نه صرفا مشکلات ظاهری روبنایی و بصری. سرّ بقای این نظام، وابسته به چنین انسانها و روحیههایی است. «فلان گوشه یک ضعف هست، فلان آدم سستهمّت و ارادهای هم هست که دچار اعتیاد میشود... در هر جامعهای هست؛ مهم این است که یک جامعه از آن ارکان نگهدارندهای برخوردار باشد که بتواند آن را پیش ببرد و در مقابل حوادث حفظ کند و مثل صخرهای آن را نگه دارد؛ این ستونهای صخرهوار همین شهدای ما هستند... همین ایثارگران هستند؛ برای همین هم هست که جمهوری اسلامی در چالشهای گوناگون، غالباً بر این چالشها غلبه کرده.»(۱۳۹۵/۰۴/۰۵)
یکم. حکمای قدیم، "آب" و "آتش" را در کنار "باد" و "خاک"، چهار عنصری میدانستند که جهان بر مبنای آن ساخته شده است. آب و آتش در تضاد با هماند، اما گویا ماجرای این دو عنصر، در دو حادثه، به هم نزدیک میشود و مکمل یکدیگر. بهار سال گذشته، خبری به سرعت منتشر شد: "کشف پیکر مطهر ۱۷۵ شهید غواص دفاع مقدس با دستان بسته". شهدای عملیات کربلای ۴ که عملیاتشان توسط آواکسهای آمریکایی لو رفت و ارتش بعثی پس از اسارت آنان، دستها و بعضا پاهایشان را بست و در یک گور دستهجمعی زنده دفنشان کرد. شهدایی که برای دفاع از مردم و انقلاب، اینچنین خود را در معرض "امتحان" قرار دادند و مردم هم مانند همیشه، حق مطلب را آنگونه که باید ادا کردند و چنان تشییعی کردند که در تاریخ ماندگار شد. وقتی پیکر پاک این «شهیدان مظلوم غوّاص»، بر روی دستان هزاران هزار تن از مردم ایران تشییع شد، رهبر انقلاب در پیامی، زبان به حمد الهی گشودند بابت «ملّتِ خداجوی و خداباور» که در «لحظههای نیاز»، «بشارتهای تردیدناپذیر را بر دلهای بیدار نازل میفرماید و غبارها را میزداید.» ملتی که «وفادار»، «آگاه» و «مسئولیتپذیر» است.
مردم گویا بهتر از هر کسی، قدر و اهمیت کاری که این شهیدان غواص انجام داده بودند را میدانستند و برای همین، تشییع این شهدا، مراسمی بود آکنده از شور و شعور و شعف و حماسه. آن هم درست در ایامی که دشمن تصور میکرد به بهانه مذاکر ه میتواند این مردم را از انقلاب و روحیهی انقلابی جدا کند. این ماجرای آب بود و دریادلانی که به آب زده بودند برای انقلاب و مردم، و اما آتش، سهم آتش، ۱۸ ماه بعد، خودش را در ماجرای ساختمان پلاسکو نشان داد.
عکس پوستری: یاد شلمچه، یاد فکه، یاد مجنون...
آنجا که آتشنشانانی با «شهامت» و «فداکار»، همهی قوانین نوشتهشده سازمانی را کنار گذاشتند و برای نجات مردم و "مال مردم" به دل آتش زدند. قوانین بینالمللی دربارهی کارکرد آتشنشانها میگوید که آتشنشانها "جان خود را برای نجات افراد یا اموالی که شانس نجات آنها وجود ندارد، به خطر نیندازند. " با این حال، آتشنشانانی که مأمور خاموش کردن آتش ساختمان پلاسکو و نجات جان و اموال ساکنان آن بودند، کاری فراتر از وظیفهی قانونی و حتی منطقی خود نشان دادند. بلافاصله بعد از این حادثه، رهبر انقلاب، بار دیگر، دست به قلم بردند و پیامی نوشتند حماسی، که این حادثه، گرچه «مایهی اندوه و تأسف و نگرانی» است، اما «شهامت و فداکاری آتشنشانانی که در عملیات نجات مردم، خود دچار حادثهی خطیر شده و در حال فداکاری متعهدانه به امتحانی دشوار گرفتار آمدهاند، دل را از تحسین و تمجید و نیز از نگرانی و اندوه، آکنده میسازد.»
دوم. باری، آب و آتش گرچه در تضاد با هماند، اما اینجا، در عصر انقلاب اسلامی، مکمل هم شدند برای تداوم انقلاب. آنها که دل به آب و آتش زدند برای مردم، از شهدای غواص تا آتشنشانان پلاسکو، به تعبیر رهبر انقلاب، دچار «امتحانی دشوار» بودند که هسته مرکزی آن «شهامت»، «ایثار» و «فداکاری» بود: «همهی امتحانهائی که ما میشویم، در واقع نقطهی اصلیاش همین است؛ پای یک ایثار و یک گذشت به میان میآید... یک محنتی را، یک شدتی را جلوی پای یک انسانی یا یک ملتی میگذارند؛ عبور از این محنت، امتحان است. اگر توانست عبور کند، به آن منزل مقصود میرسد...»(۱۳۸۹/۰۸/۲۶)
برای همین، مردان آب و آتش را میتوان انسانهای تراز انقلاب اسلامی نامید. اتفاقا مردم، بیش از هر کسی، با این انسانهاست که احساس قرابت میکنند و برای همین هم قدر آنان را بیش از هر کس دیگری میدانند. شهدای غواص و آتشنشانان پلاسکو، حکم همان ستونها و «ارکان نگهدارندهی جامعه» را دارند. برای شناخت جامعهی ایران، باید به این ستونها و ارکان توجه کرد نه صرفا مشکلات ظاهری روبنایی و بصری. سرّ بقای این نظام، وابسته به چنین انسانها و روحیههایی است. «فلان گوشه یک ضعف هست، فلان آدم سستهمّت و ارادهای هم هست که دچار اعتیاد میشود... در هر جامعهای هست؛ مهم این است که یک جامعه از آن ارکان نگهدارندهای برخوردار باشد که بتواند آن را پیش ببرد و در مقابل حوادث حفظ کند و مثل صخرهای آن را نگه دارد؛ این ستونهای صخرهوار همین شهدای ما هستند... همین ایثارگران هستند؛ برای همین هم هست که جمهوری اسلامی در چالشهای گوناگون، غالباً بر این چالشها غلبه کرده.»(۱۳۹۵/۰۴/۰۵)