1395/09/03
یادداشتی از خانم دکتر جلالی، کارشناس مسائل خانواده
خانواده، مزیت رقابتی جمهوری اسلامی ایران
جامعهی انسانی، از بخشها و نهادهای مختلفی تشکیل شده است، با توجه به ارتباطی که همهی این بخشها با یکدیگر دارند، اما باید در نظر داشت که اهمیت و تاثیرگذاری همهی آنها در زندگی اجتماعی یک ملت یکسان نیست. به عبارت دیگر جامعهی انسانی تشکیل شده از نهادهای اجتماعی ذومراتب و دارای اهمیت است. حال اگر بخواهیم این بخشها را از حیث اهمیت بررسی نمائیم، بی شک نهاد خانواده را باید به عنوان مهمترین و تاثیرگذارترین بخش جامعهی انسانی در نظر گرفت و به همان اندازه به آن توجه نمود. ابلاغ سیاستهای کلی خانواده از سوی رهبر انقلاب در تاریخ (۱۳۹۵/۰۶/۱۳) نیز با تاکید بر اهمیت و تاثیرگذاری این نهاد اجتماعی است. به منظور واکاوی دقیقتر اهمیت خانواده، پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR یادداشتی از سرکار خانم دکتر جلالی، کارشناس حوزهی خانواده را منتشر کرد.
هنگامی که از پدیدهای به نام خانواده صحبت میشود، همواره سخنها با یک جملهی کلیشهای آغاز میگردد و آن اینکه «خانواده مقدس است». اما این نکته که این تقدس از کجا نشئت میگیرد و چگونه در جامعه تسری مییابد، مسکوت مانده است. به نظر میرسد این تقدس برآمده از حیثیت و میزان اثربخشی و اولویتبندیای است که خانواده در آیندهی هر جامعهای دارد و میزان توجهی که سیاستگذاران نه بهعنوان سلول بنیادی، بلکه بهعنوان مبدأ و مأخذ در ابتدا و انتهای چرخهی پیشرفت، به آن دارند.
بیتردید ابلاغ سیاستهای کلی خانواده توسط رهبر انقلاب بار دیگر تأکیدی است بر لزوم همگرایی تمامی عناصر نظام برای اتخاذ یک رویکرد خانوادهمحور تا در سایهی آن، حاکمیت گفتمان انقلاب اسلامی به ثمر بنشیند. خانواده مزیت رقابتی انقلاب اسلامی در برابر اومانیسم غرب و سوسیالیسم شرق است و اینکه مقام معظم رهبری هوشمندانه در شانزده ماده زن و مرد را در ظرف خانواده نشانده و بر نقشهای خانوادگی تأکید کردهاند، ناشی از همین توجه است.
گفتمان خانوادهمحوری که مورد تأکید رهبر انقلاب است، یعنی تمامی ارکان پیشرفت مبتنی بر ارتقای خانواده استوار شود و خانوادهی اسلامی نه در شکل فروشگاهی و نمادین یک زن و یک مرد و دو فرزند، بلکه به فراگیری امت اسلامی که همسایه و همسفره و همکار را نیز دربرمیگیرد، تشکیل شود.
لزوم تبدیل سیاستها به عمل
در یک نگاه کلیتر، در بررسی اجمالی و تحلیل همهجانبهی سیاستهای ابلاغی توسط ایشان، از سیاستهای سلامت تا اقتصاد مقاومتی، به یک شاکلهی ثابت میرسیم و آن تلاش و تمرکز برای ایجاد «خانوادهی مولد» است. مفهومی که شاید کمتر به آن توجه شده است. خانوادهی مولد یعنی خانوادهای با چهار مؤلفه:
۱. خانوادهای که تولید عاطفه و امنیت میکند با عشق ورزیدن.
۲. خانوادهای که تولید اخلاق و قانون میکند با تربیت کردن.
۳. خانوادهای که تولید اقتصادی دارد با کارآفرینی و مهارتآموزی.
۴. و در نهایت خانوادهای که تولیدمثل میکند و بنیان جمعیت را استوار نگه میدارد.
اما بیتردید اذعان خواهید داشت تاکنون سهم طراحیها و نقشهی راهها در تحقق اجرای خطمشیها بسیار کمرنگ بوده است و ما بدون توجه به همگرا کردن فعالیت دستگاهها، به اتخاذ برنامههایی سطحی و اغلب شعاری مبتنی بر این خطمشیها، بسنده کردهایم. گفتمان انقلاب اسلامی وقتی محقق خواهد شد که این خطمشیها در مجموعهی قوانین و ساختارها، جنبه عملیاتی و اجرایی پیدا کند، نه اینکه متوسطپسندانه تبدیل به شعارهای مفهومی شود و از رسانههای اغواگر سر برآورد و در چنبرهی مناسبات فردی و سلیقههای شخصی محو شود.
فقدان اندیشههای واحد و عدم تفاهم در مبانی خانواده و نبود ساختارهای اجرایی، مبدأ بسیاری از مشکلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، محیطزیستی و غیره است. در حوزهی سیاستهای خانواده در زمینهی اهداف مطلوب و نوع عملکرد و رویکرد، به نظر میرسد حتی حداقل اجماع حاصل نیست و درحالیکه خطمشیها ماه را نشان میدهند، تمامی بحثوجدلها پیرامون انگشت سبابه شکل میگیرد.
مبانی فکری در حوزهی خانواده باید با بحثوجدل متوازن، همدلی و همفکری، احترام و ادب و شنیدن و اولویت دادن به مصالح کشور و آیندهی آن تنظیم شود و پس از آن، برای عملیاتی کردن آنها، باید ساختار ساخت. بنا کردن این ساختار کار بسیار خطیری است که با جشنواره و بیانیه و سمینار و برنامهی رادیویی و تلویزیونی به دست نمیآید. گفتمان خانواده باید در مویرگهای قانونی و ساختاری کشور رسوخ کند و همانگونه که رهبر انقلاب ابلاغ فرمودند، موجب ارتقای سرمایهی اجتماعی شود. سیاست شانزدهمادهای اگر بهعنوان خطمشی در دستورکار همهی دستگاهها قرار گیرد و اولویت هر تصمیمگیری و هر تصمیمسازی شود، آنگاه میتوان به الگوی پیشرفت مورد نظر رهبری هم رسید.
تناقض اهداف ترویجی و قربانی شدن خانواده
از سویی دیگر، اعوجاج اهداف آموزشی با اهداف اقتصادی و اهداف توسعه با اهداف فرهنگی، خانواده را سرگردان و از اولویت خارج میکند. به همین دلیل است که شأن نقشهای خانوادگی در پرتو مدارک دکترا و مهندسی و مقام ریاست و مدیرکلی نقش میبازد و دیگر کسی به مادر بودن و پدر بودن افتخار نمیکند و برای دریافت نشان لیاقت همسری تلاشی دیده نمیشود. ازدواج، بهعنوان حلقهی اصلی تشکیل خانواده، به امر دستچندمی در جدول اهداف و اولویتهای فرد و جامعه میرسد و مسئولیتپذیری والدین به نهادهای دولتی واگذار میشود و در این وانفسا، خانواده است که آسیبپذیر میشود و آسیب میبیند. خانوادهای که مبنای تحقق گفتمان انقلاب اسلامی است. در حقیقت عشیره تبدیل شده است به نظام لیبرال دولتی که برپایهی مناسبات قدرت و نه تعهدات بومی و فرهنگی، اقدام میکند. اشتیاق ارتقای جمعی در پی کسب منافع فردی رنگ میبازد و فردیت فربهشده در برابر خانواده میایستد.
باید پذیرفت که وقتی فکرها و فلسفهها در حوزهی خانواده همگرا نشوند، تقسیمبندیها و چندگانگیهای متضاد فکری-فلسفی ضد پیشرفت عمل خواهند کرد. در این میان، معلوم نیست خانواده معلول است یا علت. در چنین وضعیتی، هرچقدر متولیان نصیحت کنند و دانشگاهیان هشدار دهند، اتفاق خاصی نخواهد افتاد. تازمانیکه سیستم در راستای ارتقای خانواده عمل نکند و سرنوشت فرد در چارچوب خانواده دیده نشود، این وضعیت اصلاح نخواهد شد. سیستم باید براساس ظرف و ساختار خانوادهی مولد کار کند و تمام تلاشش اعتلای فرهنگ خانوادهمحوری باشد.
لزوم تسری نگاهی جامع به خانواده
بیراه نگفتهایم که گفتمان خانوادهمحوری باید به نظام ساختاری تبدیل شود و اینکه عدهای از مجریان ناخواسته درک عمیقی از اهمیت بنیادی مفهوم خانواده پیدا نکردهاند و در عمل، ساختارسازی توسعه با ارتقای خانواده ضدیت دارد. کشف این تضاد، کار سختی نیست. کافی است به افراطها و تفریطهای حوزهی قانونی و عرفی نگاهی بیندازیم. افراطوتفریطی که همواره فضیلت خانواده را دستخوش آسیب کرده و به اسم حمایت و ضدیت با دوقطبی کردن جنسیتی، مفهوم والای خانواده را تحتالشعاع قرار داده است. جامعیت سیاستهای خانواده از نگاه جامع مقام معظم رهبری به مقولهی خانواده نشئت میگیرد. در هیچ بندی مرد بر زن و زن بر مرد ارجحیت ندارد و همواره همهچیز در درون خانواده معنا یافته است؛ از معیشت اقتصادی تا مشارکت اجتماعی و حتی اصلاح رویههای قضایی.
بازوان اجرایی و دستگاهها نیز باید همین جامعیت را حفظ کنند و یک فرایند آگاهانه و تحلیلی و مدون را طی کنند. اصول و ارزشهای حاکم بر خانواده آنقدر پیچیده نیست، اما از شدت حضور، از آن غافل میشویم. فقط کافی است گفتمان خانواده در رأس همهی اهداف بنشیند و ما همواره به یاد داشته باشیم انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، دو مثال واقعی و امروزی از غلبهی خانوادهمحوری بر نظامها و ساختارهای کاپیتالیستی و لیبرالیستی است.
هنگامی که از پدیدهای به نام خانواده صحبت میشود، همواره سخنها با یک جملهی کلیشهای آغاز میگردد و آن اینکه «خانواده مقدس است». اما این نکته که این تقدس از کجا نشئت میگیرد و چگونه در جامعه تسری مییابد، مسکوت مانده است. به نظر میرسد این تقدس برآمده از حیثیت و میزان اثربخشی و اولویتبندیای است که خانواده در آیندهی هر جامعهای دارد و میزان توجهی که سیاستگذاران نه بهعنوان سلول بنیادی، بلکه بهعنوان مبدأ و مأخذ در ابتدا و انتهای چرخهی پیشرفت، به آن دارند.
بیتردید ابلاغ سیاستهای کلی خانواده توسط رهبر انقلاب بار دیگر تأکیدی است بر لزوم همگرایی تمامی عناصر نظام برای اتخاذ یک رویکرد خانوادهمحور تا در سایهی آن، حاکمیت گفتمان انقلاب اسلامی به ثمر بنشیند. خانواده مزیت رقابتی انقلاب اسلامی در برابر اومانیسم غرب و سوسیالیسم شرق است و اینکه مقام معظم رهبری هوشمندانه در شانزده ماده زن و مرد را در ظرف خانواده نشانده و بر نقشهای خانوادگی تأکید کردهاند، ناشی از همین توجه است.
گفتمان خانوادهمحوری که مورد تأکید رهبر انقلاب است، یعنی تمامی ارکان پیشرفت مبتنی بر ارتقای خانواده استوار شود و خانوادهی اسلامی نه در شکل فروشگاهی و نمادین یک زن و یک مرد و دو فرزند، بلکه به فراگیری امت اسلامی که همسایه و همسفره و همکار را نیز دربرمیگیرد، تشکیل شود.
لزوم تبدیل سیاستها به عمل
در یک نگاه کلیتر، در بررسی اجمالی و تحلیل همهجانبهی سیاستهای ابلاغی توسط ایشان، از سیاستهای سلامت تا اقتصاد مقاومتی، به یک شاکلهی ثابت میرسیم و آن تلاش و تمرکز برای ایجاد «خانوادهی مولد» است. مفهومی که شاید کمتر به آن توجه شده است. خانوادهی مولد یعنی خانوادهای با چهار مؤلفه:
۱. خانوادهای که تولید عاطفه و امنیت میکند با عشق ورزیدن.
۲. خانوادهای که تولید اخلاق و قانون میکند با تربیت کردن.
۳. خانوادهای که تولید اقتصادی دارد با کارآفرینی و مهارتآموزی.
۴. و در نهایت خانوادهای که تولیدمثل میکند و بنیان جمعیت را استوار نگه میدارد.
اما بیتردید اذعان خواهید داشت تاکنون سهم طراحیها و نقشهی راهها در تحقق اجرای خطمشیها بسیار کمرنگ بوده است و ما بدون توجه به همگرا کردن فعالیت دستگاهها، به اتخاذ برنامههایی سطحی و اغلب شعاری مبتنی بر این خطمشیها، بسنده کردهایم. گفتمان انقلاب اسلامی وقتی محقق خواهد شد که این خطمشیها در مجموعهی قوانین و ساختارها، جنبه عملیاتی و اجرایی پیدا کند، نه اینکه متوسطپسندانه تبدیل به شعارهای مفهومی شود و از رسانههای اغواگر سر برآورد و در چنبرهی مناسبات فردی و سلیقههای شخصی محو شود.
فقدان اندیشههای واحد و عدم تفاهم در مبانی خانواده و نبود ساختارهای اجرایی، مبدأ بسیاری از مشکلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، محیطزیستی و غیره است. در حوزهی سیاستهای خانواده در زمینهی اهداف مطلوب و نوع عملکرد و رویکرد، به نظر میرسد حتی حداقل اجماع حاصل نیست و درحالیکه خطمشیها ماه را نشان میدهند، تمامی بحثوجدلها پیرامون انگشت سبابه شکل میگیرد.
مبانی فکری در حوزهی خانواده باید با بحثوجدل متوازن، همدلی و همفکری، احترام و ادب و شنیدن و اولویت دادن به مصالح کشور و آیندهی آن تنظیم شود و پس از آن، برای عملیاتی کردن آنها، باید ساختار ساخت. بنا کردن این ساختار کار بسیار خطیری است که با جشنواره و بیانیه و سمینار و برنامهی رادیویی و تلویزیونی به دست نمیآید. گفتمان خانواده باید در مویرگهای قانونی و ساختاری کشور رسوخ کند و همانگونه که رهبر انقلاب ابلاغ فرمودند، موجب ارتقای سرمایهی اجتماعی شود. سیاست شانزدهمادهای اگر بهعنوان خطمشی در دستورکار همهی دستگاهها قرار گیرد و اولویت هر تصمیمگیری و هر تصمیمسازی شود، آنگاه میتوان به الگوی پیشرفت مورد نظر رهبری هم رسید.
تناقض اهداف ترویجی و قربانی شدن خانواده
از سویی دیگر، اعوجاج اهداف آموزشی با اهداف اقتصادی و اهداف توسعه با اهداف فرهنگی، خانواده را سرگردان و از اولویت خارج میکند. به همین دلیل است که شأن نقشهای خانوادگی در پرتو مدارک دکترا و مهندسی و مقام ریاست و مدیرکلی نقش میبازد و دیگر کسی به مادر بودن و پدر بودن افتخار نمیکند و برای دریافت نشان لیاقت همسری تلاشی دیده نمیشود. ازدواج، بهعنوان حلقهی اصلی تشکیل خانواده، به امر دستچندمی در جدول اهداف و اولویتهای فرد و جامعه میرسد و مسئولیتپذیری والدین به نهادهای دولتی واگذار میشود و در این وانفسا، خانواده است که آسیبپذیر میشود و آسیب میبیند. خانوادهای که مبنای تحقق گفتمان انقلاب اسلامی است. در حقیقت عشیره تبدیل شده است به نظام لیبرال دولتی که برپایهی مناسبات قدرت و نه تعهدات بومی و فرهنگی، اقدام میکند. اشتیاق ارتقای جمعی در پی کسب منافع فردی رنگ میبازد و فردیت فربهشده در برابر خانواده میایستد.
باید پذیرفت که وقتی فکرها و فلسفهها در حوزهی خانواده همگرا نشوند، تقسیمبندیها و چندگانگیهای متضاد فکری-فلسفی ضد پیشرفت عمل خواهند کرد. در این میان، معلوم نیست خانواده معلول است یا علت. در چنین وضعیتی، هرچقدر متولیان نصیحت کنند و دانشگاهیان هشدار دهند، اتفاق خاصی نخواهد افتاد. تازمانیکه سیستم در راستای ارتقای خانواده عمل نکند و سرنوشت فرد در چارچوب خانواده دیده نشود، این وضعیت اصلاح نخواهد شد. سیستم باید براساس ظرف و ساختار خانوادهی مولد کار کند و تمام تلاشش اعتلای فرهنگ خانوادهمحوری باشد.
لزوم تسری نگاهی جامع به خانواده
بیراه نگفتهایم که گفتمان خانوادهمحوری باید به نظام ساختاری تبدیل شود و اینکه عدهای از مجریان ناخواسته درک عمیقی از اهمیت بنیادی مفهوم خانواده پیدا نکردهاند و در عمل، ساختارسازی توسعه با ارتقای خانواده ضدیت دارد. کشف این تضاد، کار سختی نیست. کافی است به افراطها و تفریطهای حوزهی قانونی و عرفی نگاهی بیندازیم. افراطوتفریطی که همواره فضیلت خانواده را دستخوش آسیب کرده و به اسم حمایت و ضدیت با دوقطبی کردن جنسیتی، مفهوم والای خانواده را تحتالشعاع قرار داده است. جامعیت سیاستهای خانواده از نگاه جامع مقام معظم رهبری به مقولهی خانواده نشئت میگیرد. در هیچ بندی مرد بر زن و زن بر مرد ارجحیت ندارد و همواره همهچیز در درون خانواده معنا یافته است؛ از معیشت اقتصادی تا مشارکت اجتماعی و حتی اصلاح رویههای قضایی.
بازوان اجرایی و دستگاهها نیز باید همین جامعیت را حفظ کنند و یک فرایند آگاهانه و تحلیلی و مدون را طی کنند. اصول و ارزشهای حاکم بر خانواده آنقدر پیچیده نیست، اما از شدت حضور، از آن غافل میشویم. فقط کافی است گفتمان خانواده در رأس همهی اهداف بنشیند و ما همواره به یاد داشته باشیم انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، دو مثال واقعی و امروزی از غلبهی خانوادهمحوری بر نظامها و ساختارهای کاپیتالیستی و لیبرالیستی است.