1395/08/10
«جهانی شدن» نام دیگر «وابستگی»
رهبر انقلاب اسلامی در دیدار نخبگان علمی کشور، «جهانی شدن» را بازتولیدِ «وابستگی به قدرتهای استعماری» در قالبی «شیک و رنگآمیزیشده» معرفی کردند. ایشان عوامل دشمن و افراد سستعنصر را از جمله عاملان بازتولید این فرهنگ ویرانگر میدانند. پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در یادداشت زیر، ضمن تبیین چیستی جهانیسازی، به ترسیم وضعیت و جهتگیری کشور در برخورد با این موضوع و راهکار ایستادگی در برابر توطئهی بازتولیدِ فرهنگ وابستگی بر اساس بیانات رهبر انقلاب پرداخته است.
جهانی شدن: شرکت سهامی استعمارگران
«جهانی شدن، اسم خیلی قشنگی است و هر کشوری فکر میکند بازارهای جهانی به رویش باز میشود. اما جهانی شدن به معنای تبدیل شدن به یک پیچ و مهرهای در ماشین سرمایهداری غرب، نباید مورد قبول هیچ ملت مستقلی باشد.» ۱۳۸۸/۲/۲۷ [۱]
امروز «جهانی شدن» یا به تعبیر دقیقتر «جهانیسازی» یکی از مسائل مهم و مورد بحث در دنیا است؛ هرچند تئوریسینهای وابسته به قدرتهای سلطهگرِ جهانی تلاش میکنند جهانی شدن را بهعنوان پدیدهای جذاب به بشریت و بهخصوص ملتها و دولتهای مستقل معرفی کنند: «امروز تئوریسینها و تبلیغاتچیهای غربی درصددند خط ارتجاع به غرب -خط برگشت به همان تحمیلپذیری غربی- را دوباره برگردانند... تحت عنوان یک تئوری شبه روشنفکرانه؛ بهعنوان یک حرف نو؛ تئوری جهانی شدن.» ۱۳۷۹/۱۲/۹ [۲] اما حقیقت این است که: «جهانی شدن، گفتمان واقعبینی، گفتمان پیوستن به نظم نوین جهانی؛ یعنی سیاهی لشکر آمریکا شدن! این جهانی شدن، اسمش جهانی شدن است؛ اما باطنش آمریکایی شدن است.» ۱۳۷۹/۱۲/۹ [۳]
هدایت جهانیسازی بر عهدهی طبقهی «زرسالاران اقتدارطلب» است که هدفشان سیطره بر منافع حیاتی همهی دنیاست: «اشغالگر، یک طبقهی اجتماعی است؛ طبقهیی که دولت آمریکا و دولتهای دیگر را به قدر توانایی و قدرت خود و آمادگی آنها دارد هدایت میکند... هدایت، هدایت یک دولت نیست؛ هدایت یک مجموعهی طبقاتی است، که اگر بخواهیم در یک عبارت برای اینها اسم معین کنیم، باید بگوییم «زرسالاران اقتدارطلب». هدفشان هم سیطره بر منابع حیاتی و مالی همهی دنیاست. البته این سیطره، یک الزامات سیاسی دارد که همان نظم نوین جهانی است؛ یک الزامات علمی و اداری دارد که بتدریج خود را به آن نزدیک میکنند. مسألهی جهانیسازی که امروز در تجارت، پول، فرهنگ و شبکههای فرهنگی -مثل اینترنت و مانند آن- مطرح است، همه دانسته و نادانسته در خدمت این مجموعهی طبقاتی است.» ۱۳۸۳/۹/۱۱ [۴]
جهانیسازیای که شبکهی سرمایهداری جهانی، مطرح و دنبال میکند یعنی: «یک مجموعه از قدرتهای جهانی؛ عمدتاً آن کسانی که در سازمان ملل هم نفوذ دارند؛ عمدتاً همان کسانی که استعمارگران دیروز دنیا بودند؛ چند کشوری که درصددند فرهنگ و اقتصاد و عادات و آداب خودشان را به همهی دنیا گسترش دهند؛ یک شرکت سهامی درست کنند که نود و پنج درصد سهمش در واقع مال آنهاست، پنج درصد بقیه هم مال همهی کشورهای دیگر. اختیار در دست آنها و تصمیمگیری هم با آنهاست! این معنای جهانیگری است.» ۱۳۷۹/۲/۱ [۵] در واقع: «دستگاههای مالی و اقتصادی و... برای بیشتر بلعیدن دنیا، دنبال تفکّر جهانی شدن هستند.» ۱۳۸۰/۶/۱۵ [۶]
هرچند جهانیسازی بیشتر در عرصهی اقتصاد مطرح میشود اما ابعاد کاملاً روشن سیاسی و فرهنگی دارد: «فعلاً مسألهی اقتصاد مطرح است؛ اما گفته و ناگفته، نوشته و نانوشته، جهانیسازی در زمینهی سیاست و فرهنگ هم حتماً وجود دارد و عمل میشود.» ۱۳۸۱/۳/۷ [۷]
در بُعد فرهنگی و سیاسی نیز «انحصارطلبیِ نظام استکبار» درونمایهی جهانیسازی را تشکیل میدهد: «مسألهای که برای... نظام استکبار و استثمار جهانی و کمپانیهای صهیونیستی و همپیمانان و همراهانشان مطرح است، هیچ چیز نیست جز اینکه بتوانند از مراکز قدرت خودشان، کاملاً انحصارطلبانه و تمامتخواهانه، کنترل همهی مراکز اساسی منافع جهانی را در اختیار داشته باشند... دنیا را بهعنوان دهکدهی جهانی معرفی میکنند، برای اینکه کدخدایی این دهکده را در اختیار بگیرند. شعار وحدت فرهنگی و جهانیگری فرهنگی میدهند، برای اینکه فرهنگ خودشان را بر تمام فرهنگهای عالم مسلط کنند.» ۱۳۷۹/۱۲/۹ [۸]
توطئه دشمن: بازتولیدِ فرهنگ وابستگی
اما سؤال مهم این است که ایران اسلامی در مقابل پدیدهی جهانیسازی چه وضعیت و جهتگیریای دارد؟
برای فهم دقیقتر ماجرا باید به مناسبات ایران و غرب طی قرون گذشته نگاهی تاریخی داشته باشیم تا وضعیت برآمده از انقلاب اسلامی و نگاههای مختلف نسبت به مسألهی جهانیسازی را بهتر درک کنیم. غرب طی بازهی زمانیای طولانیمدت به استعمار ایران و جلوگیری از پیشرفت کشور پرداخت؛ برنامهای که کموبیش در بسیاری از نقاط دنیا و علیه مللِ غیر غربی دیگری نیز اجرا شد:
«غرب، کشورهای غربی، از اواسط دوران قاجار، علیه کشور ما فعّالیّتهایشان را شروع کردند؛ ضعف سلاطین قاجار موجب شد اینها دائماً همینطور امتیاز بگیرند، مدام فشار بیاورند، مدام دایرهی زندگی ما را تنگ کنند و پیشرفتهای ما را متوقّف کنند. بعد به این نتیجه رسیدند که باید یک نفر از خودشان را بیاورند، که آوردند؛ رضاخان از خودشان بود... بعد که باز از درون کشور یک حرکتی بهعنوان نهضت ملّی شروع شد، سرکوب کردند و بیستوهشتم مرداد را بهوجود آوردند. بعد از بیستوهشتم مرداد، دستگاه جهنّمی ساواک را بهوجود آوردند. اینها را غربیها کردند، اینها را همین انگلیسها کردند؛ بعد از انگلیسها نوبت آمریکاییها بود. کشاورزی کشور را نابود کردند، پیشرفت علمی کشور را متوقّف کردند، مغزهای فعّال را دزدیدند و بردند یا متوقّف کردند، طبقهی جوان را به فساد و لاابالیگری و اعتیاد و مشروبخواری و مانند اینها کشاندند؛ این کارهایی است که غرب در کشور ما کرده.» [۹]
حاصل این حضورِ استعماری غرب، شکلگیری بیماری ویرانگر «وابستگی» بود که: «مادرِ همهی آفتهای ملی، وابستگی است... ایران، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، یک کشور وابسته بود.»[۱۰] در چنین فضایی انقلاب اسلامی رخ داد: «اوّلین کارِ این انقلاب بزرگ در داخل کشوری که سالهای متمادی را با وابستگی گذرانیده، قطع پیوندهای وابستگی و دستیابی به استقلال برای ملت ایران بود.» [۱۱] اما با قطع وابستگی سیاسی ایرانِ پس از پیروزی انقلاب به قدرتهای استعماری، مسألهی «استقلال» و «وابستگی» پایان نیافت. عوامل دشمن و عناصر خودباخته و سادهلوح در صدد «بازتولید وابستگی» برآمدند: «آفت وابستگی، بعد به شکلهای دیگری در کشور بازتولید شد؛ چون بالاخره دشمنان عامل دارند... در درون ملّت -مثل همهی ملّتهای دیگر- آدمهای غریبپرست، آدمهای سستعنصر، آدمهای مادّی، آدمهای فریببخور هستند» [۱۲]
این بار وابستگی به بیگانه با ادبیّاتی رنگآمیزیشده مطرح شد و نام آن را «جهانی شدن» گذاشتند:
«اینها شروع کردند بازتولیدِ همان فرهنگ وابستگی، منتها با یک ادبیّات شیک و رنگآمیزیشده و قالببندیشده و بستهبندیشده به اسمهای دیگر: جهانی شدن، وارد شدن در خانوادهی جهانی.» [۱۳]
در واقع شکلگیری «اسلامِ مقتدر» در قامت نظام جمهوری اسلامی مانع ادامه یافتن سیطره و چپاولگری استعمارگران در ایران شده است؛ چیزی که امروز مستکبران بهشدت با آن دشمن هستند:
«آن اسلامی که با آن مقابلند، با آن مخالفند، با آن دشمنند، کینهی آن را در دل میپرورانند، اسلام مقتدر است.» [۱۴]
و از سوی دیگر جمهوری اسلامیِ مبتنی بر «اسلام انقلابی» در سطح جهانی بهعنوان «اپوزیسیون نظام استکباری»[۱۵] در مقابل استعمار فرانو در لباس جهانی شدن ایستادگی کرده و بهعنوان یک الگو مطرح شده است:
«استعماری که امروز مطرح است، بالاتر از نو است؛ کاملاً جدید است... مجموعهی غیور باایمان توانای آگاه از جوانب امر که مقابل این حادثه ایستاده، ایران اسلامی است.» ۱۳۸۳/۹/۱۱ [۱۶]
توطئهی زیر سؤال بردن مفهوم «استقلال» و بیارزش معرفی کردن آن در میان افکار عمومی، دقیقاً در جهت از میان برداشتن همین سدِّ مستحکم و سیطرهی دوبارهی مستکبرین بر همهی شئونات و مقدرات کشور پیگیری میشود:
«[میخواهند] باور به استقلال را عوض کنند... میگویند امروز دیگر استقلال کشورها مطرح نیست. یعنی چه؟ یعنی در نقشهی جغرافیای جهانی یک قدرتی وجود دارد، آن قدرت تصمیم میگیرد و همه عمل میکنند -مثل حرارت مرکزی- یک جایی یک چیزی تولید میکند، بقیّه مصرف میکنند. این را دارند ترویج میکنند؛ نفوذ یعنی این.» [۱۷]
وظیفه ما: مقاومت؛ با استحکام بخشیدن به بنیانها
اکنون در مقابل توطئههای گوناگون مستکبرین و عواملشان برای بازتولیدِ وابستگی با عنوان جهانی شدن و «هضم نظام اسلامی در هاضمهی قدرتهای استکباری» چه باید کرد؟
بی شک ایستادگی در مقابل این سیل بنیان برافکن، تکلیف الهی ما است:
«ما یک وظیفه و تکلیف الهی و مسئولیت خدایی را انجام میدهیم... این بنا برای اعلای کلمهی حق و احیای کلمهی توحید ساخته شده است. ما بهعنوان کسانی که در این مجموعه چنین وظیفهای داریم و این مسئولیت را احساس میکنیم، در مقابل این سیل جهانی باید مقاومت کنیم.» ۱۳۸۱/۳/۷ [۱۸]
برای تحقق این مقاومت باید بنیانهای کشور را مستحکم کرد:
«مقاومت، تنها با استحکام بخشیدن به بنیانها صورت میگیرد. هر سیل بنیانکنی وقتی به یک صخرهی استوار برسد، نمیتواند در آن اثر بگذارد. ما باید خود را استوار و مستحکم کنیم و بنیانهای فرهنگی و اقتصادی و سیاسی خود را استحکام ببخشیم. هر کاری که در جهت استحکام بخشیدن باشد، مقدس و خوب و مورد اجر و ثواب الهی است... به نظر من آنچه امروز وظیفه اصلی ماست، این است که در بخشهای سهگانه -یعنی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی- پایهها را مستحکم کنیم.» ۱۳۸۱/۳/۷ [۱۹]
و توجه داشت که لازم است برای حرکت کلانِ کشور «الگوی پیشرفت حقیقی» را در مقابل «الگوی پیشرفت صوری و وابسته» درنظر داشته و دنبال کنیم:
«هر الگوی پیشرفتی بایستی تضمینکنندهی استقلال کشور باشد؛ این باید بهعنوان یک شاخص بهحساب بیاید. هر الگوئی از الگوهای طراحیشوندهی برای پیشرفت که کشور را وابسته کند، ذلیل کند و دنبالهرو کشورهای مقتدر و دارای قدرت سیاسی و نظامی و اقتصادی بکند، مردود است. یعنی استقلال، یکی از الزامات حتمىِ مدل پیشرفت در دههی پیشرفت و توسعه است. پیشرفت ظاهری -با وابسته شدن در سیاست و اقتصاد و غیره- پیشرفت محسوب نمیشود.» ۱۳۸۸/۲/۲۷ [۲۰]
۱. بیانات در دیدار استادان و دانشجویان کردستان ۱۳۸۸/۲/۲۷
۲. بیانات در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر ۱۳۷۹/۱۲/۹
۳. همان
۴. بیانات در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما ۱۳۸۳/۹/۱۱
۵. بیانات در دیدار با جوانان در مصلای بزرگ تهران ۱۳۷۹/۲/۱
۶. بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان ۱۳۸۰/۶/۱۵
۷. بیانات در دیدار نمایندگان مجلس ۱۳۸۱/۳/۷
۸. بیانات در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر ۱۳۷۹/۱۲/۹
۹. بیانات در دیدار رئیس و اعضاى مجلس خبرگان رهبرى ۱۳۹۴/۱۲/۲۰
۱۰. بیانات در سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره) ۱۳۷۴/۳/۱۴
۱۱. همان
۱۲. بیانات در دیدار نخبگان علمی جوان ۱۳۹۵/۷/۲۸
۱۳. همان
۱۴. بیانات در دیدار ائمه جماعات مساجد استان تهران ۱۳۹۵/۵/۳۱
۱۵. بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری ۱۳۸۳/۱۲/۲۷
۱۶. بیانات در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما ۱۳۸۳/۹/۱۱
۱۷. بیانات در دیدار رئیس و اعضاى مجلس خبرگان رهبرى ۱۳۹۴/۱۲/۲۰
۱۸. بیانات در دیدار نمایندگان مجلس ۱۳۸۱/۳/۷
۱۹. همان
۲۰. بیانات در دیدار استادان و دانشجویان کردستان ۱۳۸۸/۲/۲۷
جهانی شدن: شرکت سهامی استعمارگران
«جهانی شدن، اسم خیلی قشنگی است و هر کشوری فکر میکند بازارهای جهانی به رویش باز میشود. اما جهانی شدن به معنای تبدیل شدن به یک پیچ و مهرهای در ماشین سرمایهداری غرب، نباید مورد قبول هیچ ملت مستقلی باشد.» ۱۳۸۸/۲/۲۷ [۱]
امروز «جهانی شدن» یا به تعبیر دقیقتر «جهانیسازی» یکی از مسائل مهم و مورد بحث در دنیا است؛ هرچند تئوریسینهای وابسته به قدرتهای سلطهگرِ جهانی تلاش میکنند جهانی شدن را بهعنوان پدیدهای جذاب به بشریت و بهخصوص ملتها و دولتهای مستقل معرفی کنند: «امروز تئوریسینها و تبلیغاتچیهای غربی درصددند خط ارتجاع به غرب -خط برگشت به همان تحمیلپذیری غربی- را دوباره برگردانند... تحت عنوان یک تئوری شبه روشنفکرانه؛ بهعنوان یک حرف نو؛ تئوری جهانی شدن.» ۱۳۷۹/۱۲/۹ [۲] اما حقیقت این است که: «جهانی شدن، گفتمان واقعبینی، گفتمان پیوستن به نظم نوین جهانی؛ یعنی سیاهی لشکر آمریکا شدن! این جهانی شدن، اسمش جهانی شدن است؛ اما باطنش آمریکایی شدن است.» ۱۳۷۹/۱۲/۹ [۳]
جهانیسازیای که شبکهی سرمایهداری جهانی، مطرح و دنبال میکند یعنی «یک مجموعه از قدرتهای جهانی؛ عمدتاً همان کسانی که استعمارگران دیروز دنیا بودند؛ چند کشوری که درصددند فرهنگ و اقتصاد و عادات و آداب خودشان را به همهی دنیا گسترش دهند؛ یک شرکت سهامی درست کنند که نود و پنج درصد سهمش در واقع مال آنهاست.»
هدایت جهانیسازی بر عهدهی طبقهی «زرسالاران اقتدارطلب» است که هدفشان سیطره بر منافع حیاتی همهی دنیاست: «اشغالگر، یک طبقهی اجتماعی است؛ طبقهیی که دولت آمریکا و دولتهای دیگر را به قدر توانایی و قدرت خود و آمادگی آنها دارد هدایت میکند... هدایت، هدایت یک دولت نیست؛ هدایت یک مجموعهی طبقاتی است، که اگر بخواهیم در یک عبارت برای اینها اسم معین کنیم، باید بگوییم «زرسالاران اقتدارطلب». هدفشان هم سیطره بر منابع حیاتی و مالی همهی دنیاست. البته این سیطره، یک الزامات سیاسی دارد که همان نظم نوین جهانی است؛ یک الزامات علمی و اداری دارد که بتدریج خود را به آن نزدیک میکنند. مسألهی جهانیسازی که امروز در تجارت، پول، فرهنگ و شبکههای فرهنگی -مثل اینترنت و مانند آن- مطرح است، همه دانسته و نادانسته در خدمت این مجموعهی طبقاتی است.» ۱۳۸۳/۹/۱۱ [۴]
جهانیسازیای که شبکهی سرمایهداری جهانی، مطرح و دنبال میکند یعنی: «یک مجموعه از قدرتهای جهانی؛ عمدتاً آن کسانی که در سازمان ملل هم نفوذ دارند؛ عمدتاً همان کسانی که استعمارگران دیروز دنیا بودند؛ چند کشوری که درصددند فرهنگ و اقتصاد و عادات و آداب خودشان را به همهی دنیا گسترش دهند؛ یک شرکت سهامی درست کنند که نود و پنج درصد سهمش در واقع مال آنهاست، پنج درصد بقیه هم مال همهی کشورهای دیگر. اختیار در دست آنها و تصمیمگیری هم با آنهاست! این معنای جهانیگری است.» ۱۳۷۹/۲/۱ [۵] در واقع: «دستگاههای مالی و اقتصادی و... برای بیشتر بلعیدن دنیا، دنبال تفکّر جهانی شدن هستند.» ۱۳۸۰/۶/۱۵ [۶]
هرچند جهانیسازی بیشتر در عرصهی اقتصاد مطرح میشود اما ابعاد کاملاً روشن سیاسی و فرهنگی دارد: «فعلاً مسألهی اقتصاد مطرح است؛ اما گفته و ناگفته، نوشته و نانوشته، جهانیسازی در زمینهی سیاست و فرهنگ هم حتماً وجود دارد و عمل میشود.» ۱۳۸۱/۳/۷ [۷]
در بُعد فرهنگی و سیاسی نیز «انحصارطلبیِ نظام استکبار» درونمایهی جهانیسازی را تشکیل میدهد: «مسألهای که برای... نظام استکبار و استثمار جهانی و کمپانیهای صهیونیستی و همپیمانان و همراهانشان مطرح است، هیچ چیز نیست جز اینکه بتوانند از مراکز قدرت خودشان، کاملاً انحصارطلبانه و تمامتخواهانه، کنترل همهی مراکز اساسی منافع جهانی را در اختیار داشته باشند... دنیا را بهعنوان دهکدهی جهانی معرفی میکنند، برای اینکه کدخدایی این دهکده را در اختیار بگیرند. شعار وحدت فرهنگی و جهانیگری فرهنگی میدهند، برای اینکه فرهنگ خودشان را بر تمام فرهنگهای عالم مسلط کنند.» ۱۳۷۹/۱۲/۹ [۸]
توطئه دشمن: بازتولیدِ فرهنگ وابستگی
اما سؤال مهم این است که ایران اسلامی در مقابل پدیدهی جهانیسازی چه وضعیت و جهتگیریای دارد؟
برای فهم دقیقتر ماجرا باید به مناسبات ایران و غرب طی قرون گذشته نگاهی تاریخی داشته باشیم تا وضعیت برآمده از انقلاب اسلامی و نگاههای مختلف نسبت به مسألهی جهانیسازی را بهتر درک کنیم. غرب طی بازهی زمانیای طولانیمدت به استعمار ایران و جلوگیری از پیشرفت کشور پرداخت؛ برنامهای که کموبیش در بسیاری از نقاط دنیا و علیه مللِ غیر غربی دیگری نیز اجرا شد:
«غرب، کشورهای غربی، از اواسط دوران قاجار، علیه کشور ما فعّالیّتهایشان را شروع کردند؛ ضعف سلاطین قاجار موجب شد اینها دائماً همینطور امتیاز بگیرند، مدام فشار بیاورند، مدام دایرهی زندگی ما را تنگ کنند و پیشرفتهای ما را متوقّف کنند. بعد به این نتیجه رسیدند که باید یک نفر از خودشان را بیاورند، که آوردند؛ رضاخان از خودشان بود... بعد که باز از درون کشور یک حرکتی بهعنوان نهضت ملّی شروع شد، سرکوب کردند و بیستوهشتم مرداد را بهوجود آوردند. بعد از بیستوهشتم مرداد، دستگاه جهنّمی ساواک را بهوجود آوردند. اینها را غربیها کردند، اینها را همین انگلیسها کردند؛ بعد از انگلیسها نوبت آمریکاییها بود. کشاورزی کشور را نابود کردند، پیشرفت علمی کشور را متوقّف کردند، مغزهای فعّال را دزدیدند و بردند یا متوقّف کردند، طبقهی جوان را به فساد و لاابالیگری و اعتیاد و مشروبخواری و مانند اینها کشاندند؛ این کارهایی است که غرب در کشور ما کرده.» [۹]
حاصل این حضورِ استعماری غرب، شکلگیری بیماری ویرانگر «وابستگی» بود که: «مادرِ همهی آفتهای ملی، وابستگی است... ایران، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، یک کشور وابسته بود.»[۱۰] در چنین فضایی انقلاب اسلامی رخ داد: «اوّلین کارِ این انقلاب بزرگ در داخل کشوری که سالهای متمادی را با وابستگی گذرانیده، قطع پیوندهای وابستگی و دستیابی به استقلال برای ملت ایران بود.» [۱۱] اما با قطع وابستگی سیاسی ایرانِ پس از پیروزی انقلاب به قدرتهای استعماری، مسألهی «استقلال» و «وابستگی» پایان نیافت. عوامل دشمن و عناصر خودباخته و سادهلوح در صدد «بازتولید وابستگی» برآمدند: «آفت وابستگی، بعد به شکلهای دیگری در کشور بازتولید شد؛ چون بالاخره دشمنان عامل دارند... در درون ملّت -مثل همهی ملّتهای دیگر- آدمهای غریبپرست، آدمهای سستعنصر، آدمهای مادّی، آدمهای فریببخور هستند» [۱۲]
این بار وابستگی به بیگانه با ادبیّاتی رنگآمیزیشده مطرح شد و نام آن را «جهانی شدن» گذاشتند:
«اینها شروع کردند بازتولیدِ همان فرهنگ وابستگی، منتها با یک ادبیّات شیک و رنگآمیزیشده و قالببندیشده و بستهبندیشده به اسمهای دیگر: جهانی شدن، وارد شدن در خانوادهی جهانی.» [۱۳]
«مسأله برای نظام استکبار و استثمار جهانی، هیچ چیز نیست جز اینکه بتوانند از مراکز قدرت خودشان، کاملاً انحصارطلبانه و تمامتخواهانه، کنترل همهی مراکز اساسی منافع جهانی را در اختیار داشته باشند... دنیا را بهعنوان دهکدهی جهانی معرفی میکنند، برای اینکه کدخدایی این دهکده را در اختیار بگیرند. شعار جهانیگری فرهنگی میدهند، برای اینکه فرهنگ خودشان را بر تمام فرهنگهای عالم مسلط کنند.»
در واقع شکلگیری «اسلامِ مقتدر» در قامت نظام جمهوری اسلامی مانع ادامه یافتن سیطره و چپاولگری استعمارگران در ایران شده است؛ چیزی که امروز مستکبران بهشدت با آن دشمن هستند:
«آن اسلامی که با آن مقابلند، با آن مخالفند، با آن دشمنند، کینهی آن را در دل میپرورانند، اسلام مقتدر است.» [۱۴]
و از سوی دیگر جمهوری اسلامیِ مبتنی بر «اسلام انقلابی» در سطح جهانی بهعنوان «اپوزیسیون نظام استکباری»[۱۵] در مقابل استعمار فرانو در لباس جهانی شدن ایستادگی کرده و بهعنوان یک الگو مطرح شده است:
«استعماری که امروز مطرح است، بالاتر از نو است؛ کاملاً جدید است... مجموعهی غیور باایمان توانای آگاه از جوانب امر که مقابل این حادثه ایستاده، ایران اسلامی است.» ۱۳۸۳/۹/۱۱ [۱۶]
توطئهی زیر سؤال بردن مفهوم «استقلال» و بیارزش معرفی کردن آن در میان افکار عمومی، دقیقاً در جهت از میان برداشتن همین سدِّ مستحکم و سیطرهی دوبارهی مستکبرین بر همهی شئونات و مقدرات کشور پیگیری میشود:
«[میخواهند] باور به استقلال را عوض کنند... میگویند امروز دیگر استقلال کشورها مطرح نیست. یعنی چه؟ یعنی در نقشهی جغرافیای جهانی یک قدرتی وجود دارد، آن قدرت تصمیم میگیرد و همه عمل میکنند -مثل حرارت مرکزی- یک جایی یک چیزی تولید میکند، بقیّه مصرف میکنند. این را دارند ترویج میکنند؛ نفوذ یعنی این.» [۱۷]
وظیفه ما: مقاومت؛ با استحکام بخشیدن به بنیانها
اکنون در مقابل توطئههای گوناگون مستکبرین و عواملشان برای بازتولیدِ وابستگی با عنوان جهانی شدن و «هضم نظام اسلامی در هاضمهی قدرتهای استکباری» چه باید کرد؟
بی شک ایستادگی در مقابل این سیل بنیان برافکن، تکلیف الهی ما است:
«ما یک وظیفه و تکلیف الهی و مسئولیت خدایی را انجام میدهیم... این بنا برای اعلای کلمهی حق و احیای کلمهی توحید ساخته شده است. ما بهعنوان کسانی که در این مجموعه چنین وظیفهای داریم و این مسئولیت را احساس میکنیم، در مقابل این سیل جهانی باید مقاومت کنیم.» ۱۳۸۱/۳/۷ [۱۸]
«هر الگوی پیشرفتی بایستی تضمینکنندهی استقلال کشور باشد؛ این باید بهعنوان یک شاخص بهحساب بیاید. هر الگوئی برای پیشرفت که کشور را وابسته کند، ذلیل کند و دنبالهرو کشورهای مقتدر و دارای قدرت سیاسی و نظامی و اقتصادی بکند، مردود است. پیشرفت ظاهری -با وابسته شدن در سیاست و اقتصاد و غیره- پیشرفت محسوب نمیشود.»
برای تحقق این مقاومت باید بنیانهای کشور را مستحکم کرد:
«مقاومت، تنها با استحکام بخشیدن به بنیانها صورت میگیرد. هر سیل بنیانکنی وقتی به یک صخرهی استوار برسد، نمیتواند در آن اثر بگذارد. ما باید خود را استوار و مستحکم کنیم و بنیانهای فرهنگی و اقتصادی و سیاسی خود را استحکام ببخشیم. هر کاری که در جهت استحکام بخشیدن باشد، مقدس و خوب و مورد اجر و ثواب الهی است... به نظر من آنچه امروز وظیفه اصلی ماست، این است که در بخشهای سهگانه -یعنی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی- پایهها را مستحکم کنیم.» ۱۳۸۱/۳/۷ [۱۹]
و توجه داشت که لازم است برای حرکت کلانِ کشور «الگوی پیشرفت حقیقی» را در مقابل «الگوی پیشرفت صوری و وابسته» درنظر داشته و دنبال کنیم:
«هر الگوی پیشرفتی بایستی تضمینکنندهی استقلال کشور باشد؛ این باید بهعنوان یک شاخص بهحساب بیاید. هر الگوئی از الگوهای طراحیشوندهی برای پیشرفت که کشور را وابسته کند، ذلیل کند و دنبالهرو کشورهای مقتدر و دارای قدرت سیاسی و نظامی و اقتصادی بکند، مردود است. یعنی استقلال، یکی از الزامات حتمىِ مدل پیشرفت در دههی پیشرفت و توسعه است. پیشرفت ظاهری -با وابسته شدن در سیاست و اقتصاد و غیره- پیشرفت محسوب نمیشود.» ۱۳۸۸/۲/۲۷ [۲۰]
۱. بیانات در دیدار استادان و دانشجویان کردستان ۱۳۸۸/۲/۲۷
۲. بیانات در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر ۱۳۷۹/۱۲/۹
۳. همان
۴. بیانات در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما ۱۳۸۳/۹/۱۱
۵. بیانات در دیدار با جوانان در مصلای بزرگ تهران ۱۳۷۹/۲/۱
۶. بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان ۱۳۸۰/۶/۱۵
۷. بیانات در دیدار نمایندگان مجلس ۱۳۸۱/۳/۷
۸. بیانات در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر ۱۳۷۹/۱۲/۹
۹. بیانات در دیدار رئیس و اعضاى مجلس خبرگان رهبرى ۱۳۹۴/۱۲/۲۰
۱۰. بیانات در سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره) ۱۳۷۴/۳/۱۴
۱۱. همان
۱۲. بیانات در دیدار نخبگان علمی جوان ۱۳۹۵/۷/۲۸
۱۳. همان
۱۴. بیانات در دیدار ائمه جماعات مساجد استان تهران ۱۳۹۵/۵/۳۱
۱۵. بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری ۱۳۸۳/۱۲/۲۷
۱۶. بیانات در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما ۱۳۸۳/۹/۱۱
۱۷. بیانات در دیدار رئیس و اعضاى مجلس خبرگان رهبرى ۱۳۹۴/۱۲/۲۰
۱۸. بیانات در دیدار نمایندگان مجلس ۱۳۸۱/۳/۷
۱۹. همان
۲۰. بیانات در دیدار استادان و دانشجویان کردستان ۱۳۸۸/۲/۲۷