1395/08/01
پیام نشست بینالمللی راهکار سیاسی برای بحران سوریه
همآورد قدرتمند
گزارش نشریهی خط حزبالله (شمارهی پنجاهوپنج)
هفتهای که گذشت با تحولات قابل ملاحظهای در عرصهی نبرد میدانی در سوریه و عراق همراه بود. از سویی پیشرویهای ارتش سوریه و متحدان آن در حلب شرقی سرعت یافت و از سوی دیگر عملیات سرنوشتساز آزادسازی موصل از سوی ارتش عراق و نیروهای حشدالشعبی آغاز شد. اما این همهی ماجرا نبود، این هفته در حالی "نشست بینالمللی راهکار سیاسی برای بحران سوریه" در لوزان سوئیس برگزار شد که جمهوری اسلامی ایران در آخرین ساعات اعلام کرد در سطح وزیر خارجه در آن حضور خواهد یافت. اجلاسی که بنا بر اخبار منتشر شده از سوی طرفهای مختلف حاضر در آن با کمترین توفیق به کار خود پایان داد اما قطعا نمیتوان از متن و حاشیه آن بیتفاوت عبور کرد.
یکی از برجستهترین ابعاد در ارزیابی نشست لوزان چرایی حضور ایران است. برای یافتن پاسخ این سوال باید به منطق ثابت و شفاف نظام در قبال مسائل منطقهای و از جمله تحولات سوریه اشاره کرد: «راهحل عبارت است از اتّحاد ملّتهای مسلمان، اتّحاد دولتهای مسلمان و ایستادگی در مقابل هدفهای استکباری و اهداف آمریکا و بعضی از دولتهای اروپایی.»(۱۳۹۴/۰۸/۱۰)
از سویی دیگر، اگرچه از همان آغاز، ایران بر راهحل سیاسی بهعنوان تنها گزینه برای پایان بحران تحمیل شده به سوریه تأکید داشت اما در مسیر اثربخشی راهحل سیاسی، مبارزه با داعش، النصره و سایر تروریستها را امری ضروری پنداشته و از همین باب با حضور موثر و جدی مستشاری فرماندهان نظامی ایران و هم پیمانانش در محور مقاومت، ضمن حمایت از دولت منتخب سوریه، شکستهای پی در پی را به جبههی عبری، عربی و غربی وارد کرد. تا آنجا که در اواسط بحران وزیر خارجهی آمریکا اعتراف کرد: "رئیس جمهوری بشار اسد به لطف حمایت حزبالله و ایران بر سرکار مانده است".
با تداوم این توفیقات میدانی ارتش سوریه و متحدان آن که البته با فراز و فرودهایی هم همراه بوده و هست، دشمنان سوریه به ناچار تلاش کردند تا حداقل در ظاهر از ضرورت رجوع به راهحل سیاسی سخن به میان آورند اگرچه به موازات آن از تقویت حمایتهای مالی و اطلاعاتی از تروریستها هم دریغ نکردند. کنفرانسها و نشستهای متعددی در اروپا و آسیا به اسم جعلی دوستان سوریه تشکیل شد اما هیچکدام کمترین توفیقی نداشت، تا آنجا که بازهم آمریکاییها و همپیمانشان مجبور به اعتراف دیگری شدند "تا ایران نباشد امکان یافتن راه برون رفت از بحران وجود ندارد" و این مهم نتیجه تدبیر درست جمهوری اسلامی در عرصهی نبرد میدانی و به موازات آن ارائهی پیشنهادات شفاف و عملی سیاسی بود.
در واقع نظام به درستی تشخیص داد که ایران هدف نهایی تروریستهای تکفیری دست پروردهی غرب است و «اگر جلویش گرفته نمیشد، ما باید اینجا در کرمانشاه و همدان و بقیهی استانها با اینها میجنگیدیم و جلوی اینها را میگرفتیم. در واقع این شهدای عزیز ما جان خودشان را در راه دفاع از کشور، ملت، دین، انقلاب اسلامی فدا کردند.»(۱۳۹۴/۱۱/۰۵)
حال حضور ایران در نشست ۴ ساعتهی لوزان را در ادامهی همین مسیر و بلکه گامی بلندتر از تحولات قبلی میتوان تفسیر نمود. جمهوریاسلامی از ابتدای دعوت به این نشست، پاسخ به آنرا مسکوت گذاشت و تنها در شرایطی در ساعات پایانی منتهی به برگزاری آن از مشارکتش خبر داد که همهی رصدگران تحولات بینالمللی دریافتند که شرایط ایران از سوی برگزارکنندگان پذیرفته شده است که تغییر ترکیب کشورهای حاضر در اجلاس به نفع محور مقاومت و تقویت موضع حامیان دولت قانونی سوریه عینیترین آنها بود، اقدامی که خشم رژیمهای مرتجع و کودککش منطقه را به دنبال داشت. ضمن اینکه به صراحت این پیام رسانده شد که: حضور ایران در چنین نشستهای بهطور مستقل و بهواسطه اهمیت جایگاه و اثرگذاری این کشور است و جمهوری اسلامی برگهای در جیب هیچ قدرت منطقهای یا بینالمللی نیست که با خواست آن به عملی واداشته شود. نکتهی مهم دیگر در نشست لوزان عدم مذاکرهی دوجانبه با آمریکاییها بود، مسئلهای که همواره از سوی ایران بهعنوان خط قرمز اعلام شده و هم مقامات کشور به آن ملتزم شدهاند چراکه «سیاستهای ما در منطقه، نقطهی مقابل سیاستهای آمریکا است. ما تمامیّت ارضی کشورهای منطقه برایمان بسیار مهم است.»(۱۳۹۴/۰۵/۲۶) ضمن اینکه مذاکره با آمریکا یعنی «یک چیزی بده، یک چیزی بگیر- و آنچه را باید بدهی از شما میگیرد، [امّا] آنچه را باید بدهد، به شما نمیدهد؛ زورگویی میکند؛ خب مستکبر یعنی همین.»(۱۳۹۵/۰۵/۱۱)
حال با مقایسهی شرایط میدانی و سیاسی به عیان میتوان ارتقاء جایگاه و نقش ایران در تحولات منطقهای و جهانی را مشاهده کرد: «امروز جوری شده است که آمریکا و انگلیس و بقیّه میآیند صف میبندند برای اینکه امکانات موجود جمهوری اسلامی در منطقه را بلکه بتوانند بنحوی مصادره کنند، و نمیتوانند؛ یعنی اینجور گسترش پیدا کرده است عزّت اسلامی و عزّت نظام اسلامی و ایران اسلامی که آنهایی که با چشم تحقیر نگاه میکردند به ملّتها و ازجمله به ملّت ایران -مثل دوران طاغوت- امروز مجبورند مثل یک هماورد قدرتمند با او مواجه بشوند. این پیشرفت عمومی ملّت است.»
یکی از برجستهترین ابعاد در ارزیابی نشست لوزان چرایی حضور ایران است. برای یافتن پاسخ این سوال باید به منطق ثابت و شفاف نظام در قبال مسائل منطقهای و از جمله تحولات سوریه اشاره کرد: «راهحل عبارت است از اتّحاد ملّتهای مسلمان، اتّحاد دولتهای مسلمان و ایستادگی در مقابل هدفهای استکباری و اهداف آمریکا و بعضی از دولتهای اروپایی.»(۱۳۹۴/۰۸/۱۰)
از سویی دیگر، اگرچه از همان آغاز، ایران بر راهحل سیاسی بهعنوان تنها گزینه برای پایان بحران تحمیل شده به سوریه تأکید داشت اما در مسیر اثربخشی راهحل سیاسی، مبارزه با داعش، النصره و سایر تروریستها را امری ضروری پنداشته و از همین باب با حضور موثر و جدی مستشاری فرماندهان نظامی ایران و هم پیمانانش در محور مقاومت، ضمن حمایت از دولت منتخب سوریه، شکستهای پی در پی را به جبههی عبری، عربی و غربی وارد کرد. تا آنجا که در اواسط بحران وزیر خارجهی آمریکا اعتراف کرد: "رئیس جمهوری بشار اسد به لطف حمایت حزبالله و ایران بر سرکار مانده است".
با تداوم این توفیقات میدانی ارتش سوریه و متحدان آن که البته با فراز و فرودهایی هم همراه بوده و هست، دشمنان سوریه به ناچار تلاش کردند تا حداقل در ظاهر از ضرورت رجوع به راهحل سیاسی سخن به میان آورند اگرچه به موازات آن از تقویت حمایتهای مالی و اطلاعاتی از تروریستها هم دریغ نکردند. کنفرانسها و نشستهای متعددی در اروپا و آسیا به اسم جعلی دوستان سوریه تشکیل شد اما هیچکدام کمترین توفیقی نداشت، تا آنجا که بازهم آمریکاییها و همپیمانشان مجبور به اعتراف دیگری شدند "تا ایران نباشد امکان یافتن راه برون رفت از بحران وجود ندارد" و این مهم نتیجه تدبیر درست جمهوری اسلامی در عرصهی نبرد میدانی و به موازات آن ارائهی پیشنهادات شفاف و عملی سیاسی بود.
در واقع نظام به درستی تشخیص داد که ایران هدف نهایی تروریستهای تکفیری دست پروردهی غرب است و «اگر جلویش گرفته نمیشد، ما باید اینجا در کرمانشاه و همدان و بقیهی استانها با اینها میجنگیدیم و جلوی اینها را میگرفتیم. در واقع این شهدای عزیز ما جان خودشان را در راه دفاع از کشور، ملت، دین، انقلاب اسلامی فدا کردند.»(۱۳۹۴/۱۱/۰۵)
حال حضور ایران در نشست ۴ ساعتهی لوزان را در ادامهی همین مسیر و بلکه گامی بلندتر از تحولات قبلی میتوان تفسیر نمود. جمهوریاسلامی از ابتدای دعوت به این نشست، پاسخ به آنرا مسکوت گذاشت و تنها در شرایطی در ساعات پایانی منتهی به برگزاری آن از مشارکتش خبر داد که همهی رصدگران تحولات بینالمللی دریافتند که شرایط ایران از سوی برگزارکنندگان پذیرفته شده است که تغییر ترکیب کشورهای حاضر در اجلاس به نفع محور مقاومت و تقویت موضع حامیان دولت قانونی سوریه عینیترین آنها بود، اقدامی که خشم رژیمهای مرتجع و کودککش منطقه را به دنبال داشت. ضمن اینکه به صراحت این پیام رسانده شد که: حضور ایران در چنین نشستهای بهطور مستقل و بهواسطه اهمیت جایگاه و اثرگذاری این کشور است و جمهوری اسلامی برگهای در جیب هیچ قدرت منطقهای یا بینالمللی نیست که با خواست آن به عملی واداشته شود. نکتهی مهم دیگر در نشست لوزان عدم مذاکرهی دوجانبه با آمریکاییها بود، مسئلهای که همواره از سوی ایران بهعنوان خط قرمز اعلام شده و هم مقامات کشور به آن ملتزم شدهاند چراکه «سیاستهای ما در منطقه، نقطهی مقابل سیاستهای آمریکا است. ما تمامیّت ارضی کشورهای منطقه برایمان بسیار مهم است.»(۱۳۹۴/۰۵/۲۶) ضمن اینکه مذاکره با آمریکا یعنی «یک چیزی بده، یک چیزی بگیر- و آنچه را باید بدهی از شما میگیرد، [امّا] آنچه را باید بدهد، به شما نمیدهد؛ زورگویی میکند؛ خب مستکبر یعنی همین.»(۱۳۹۵/۰۵/۱۱)
حال با مقایسهی شرایط میدانی و سیاسی به عیان میتوان ارتقاء جایگاه و نقش ایران در تحولات منطقهای و جهانی را مشاهده کرد: «امروز جوری شده است که آمریکا و انگلیس و بقیّه میآیند صف میبندند برای اینکه امکانات موجود جمهوری اسلامی در منطقه را بلکه بتوانند بنحوی مصادره کنند، و نمیتوانند؛ یعنی اینجور گسترش پیدا کرده است عزّت اسلامی و عزّت نظام اسلامی و ایران اسلامی که آنهایی که با چشم تحقیر نگاه میکردند به ملّتها و ازجمله به ملّت ایران -مثل دوران طاغوت- امروز مجبورند مثل یک هماورد قدرتمند با او مواجه بشوند. این پیشرفت عمومی ملّت است.»