1395/07/18
روزی که بجنورد تا صبح بیدار بود
روایتی از سفر رهبر انقلاب به استان خراسان شمالی
در یکی از روزهای پاییزی مهرماه ۹۱، خراسان شمالی یکی از شرقیترین استانهای کشور میزبان مهمانی ویژهای بود. مردم استان خودشان را برای استقبال از رهبر انقلاب آماده کرده بودند. چند روز قبل از آمدن رهبر انقلاب، شهرها حال و هوای دیگری به خود گرفته بود و همه انتظار لحظهی آمدنش را میکشیدند. همه از آمدن آقا صحبت میکردند: «رانندهی پژوی نقرهای که صورت صاف و صوف و سیبیل مرتبی دارد هی از آقا میگوید. اهل مشهد است و مقیم اسفراین. خط اسفراین - بجنورد کار میکند. آقا را بارها در مشهد دیده. آن وقتها که آقا طلبهی جوانی بود. چند سالی از آقا کوچکتر است. ضبطصوتش روشن است و همه جور میخواند...» حسوحال مردم عجیب است و همه مشتاق دیدن آقا هستند. آمادگی در چهرهی همه موج میزند و هر کس به نوبهی خود مشغول کاری است...
«جلوهی اهل خراسان۱» روایتی از سفرنامهی حسینعلی جعفری از سفر هشت روزهی رهبر انقلاب در سال ۱۳۹۱ به استان خراسان شمالی است. کتاب در قالب سفرنامه براساس هشت روز حضور رهبر انقلاب در خراسان شمالی دستهبندی شده است و بیانگر روایتهای نابی از حضور با شکوه و زیبای مردم در استقبال از رهبر انقلاب است. نویسنده با توجه به اتفاقاتی که در طی هشت روز در این سفر میافتد به روایتگری میپردازد. در پایان هر روز از روایتگری، در انتهای آن بخش از کتاب تصاویری از استقبال و دیدار مردم با رهبر انقلاب و خانوادههای شهدا وجانبازان، مسئولین و روحانیون آورده شده است.
جعفری به هر زحمتی که بود خود را یک روز زودتر از رهبر انقلاب، در غروب سهشنبه ۱۸ مهرماه ۹۱ به بجنورد میرساند. او که برای اولین بار است به این شهر قدم میگذارد، شور و اشتیاق مردم شهر را این گونه روایت میکند: «اینجا همه منتظرند. حتی در و دیوار. با بنرها و پارچه نوشتههای رنگارنگ در دست و بر سینه. با خیر مقدم و خوشآمد. با ابراز عشق و ارادت با آقا. با سخنانی از خود آقا.» شب قبل از آمدن آقا، همهی مردم بیدار بودند و انتظار رسیدن فردای استقبال از آقا را میکشیدند. «بجنورد امشب بیدار است. انتظار، خواب را بر چشمها حرام کرده. شب اشتیاق است و انتظار...»
«جلوهی اهل خراسان۱» روایتی از سفرنامهی حسینعلی جعفری از سفر هشت روزهی رهبر انقلاب در سال ۱۳۹۱ به استان خراسان شمالی است. کتاب در قالب سفرنامه براساس هشت روز حضور رهبر انقلاب در خراسان شمالی دستهبندی شده است و بیانگر روایتهای نابی از حضور با شکوه و زیبای مردم در استقبال از رهبر انقلاب است. نویسنده با توجه به اتفاقاتی که در طی هشت روز در این سفر میافتد به روایتگری میپردازد. در پایان هر روز از روایتگری، در انتهای آن بخش از کتاب تصاویری از استقبال و دیدار مردم با رهبر انقلاب و خانوادههای شهدا وجانبازان، مسئولین و روحانیون آورده شده است.
جعفری به هر زحمتی که بود خود را یک روز زودتر از رهبر انقلاب، در غروب سهشنبه ۱۸ مهرماه ۹۱ به بجنورد میرساند. او که برای اولین بار است به این شهر قدم میگذارد، شور و اشتیاق مردم شهر را این گونه روایت میکند: «اینجا همه منتظرند. حتی در و دیوار. با بنرها و پارچه نوشتههای رنگارنگ در دست و بر سینه. با خیر مقدم و خوشآمد. با ابراز عشق و ارادت با آقا. با سخنانی از خود آقا.» شب قبل از آمدن آقا، همهی مردم بیدار بودند و انتظار رسیدن فردای استقبال از آقا را میکشیدند. «بجنورد امشب بیدار است. انتظار، خواب را بر چشمها حرام کرده. شب اشتیاق است و انتظار...»
قرار بود رهبر انقلاب چهارشنبه، ۱۹ مهرماه سال ۱۳۹۱به استان خراسان شمالی بیایند. صبح همان روز حسینعلی جفعری از شدت ازدحام جمعیت به هر زحمتی که بود خود را با تیم محافظها به فرودگاه میرساند و از آنجا سوار ماشینی یغور که به آن وانت جیمز میگفتند و مخصوص حمل خبرنگارها بود، میشود. نویسنده که از استقبال مردم شگفتزده شده بود دربارهی مشاهدات خود از شور و اشتیاق مردم از آمدن رهبر انقلاب به خراسان شمالی در آن روز، حضور مردم را به «جلوهی ناب وحدت ملی» تعبیر میکند و این چنین روایت میکند: «همه آمدهاند، زن و مرد. پیرو جوان. ریشدار و تیغزده. با حجاب و بدحجاب. ژلزده و ژلنزده. عطر زده و عطر نزده.»... «بعضی بچه به بغل آمدهاند. نوعی تربیت عملی. در دستهای کوچکشان پرچم ایران یا عکس آقاست. شعارها گاهش ته میکشد و دوباره اوج میگیرد. خستگی ندارند مردم.»
مردم وقتی چشمشان به ماشینی که آقا در آن است میافتد، همهی سعیشان را میکنند تا خود را به ایشان برسانند. ازدحام جمعیت در مسیر استقبال از رهبر انقلاب آنقدر زیاد است و ماشین به سختی حرکت میکند که وقتی ایشان به وزرشگاه میرسند، از تراکم جمعیت در مسیر استقبال و نگرانی خودش برای مردم میگویند وحتی عذرخواهی میکنند که موجب این فشردگی و ازدحام و در نتیجه فشار آمدن به آنها شده است. بعد آقا در ادامه به نشانههای نشاط و سرزندگی مردم خراسان شمالی اشاره میکنند و میگویند: «مردم این منطقه، غیورند؛ دیندارند؛ مرزبانند؛ سرزنده و با نشاط و شجاعند. این خصوصیات، خصوصیات برجستهای است.»
کتاب با تکیه بر متن و بهخصوص حاشیههای مقام معظم رهبری با اقشار مختلف مردم، مسئولان، نخبگان، علما، روحانیون، دانشگاهیان و خانوادههای شهدا و سفر به شهرهای اسفراین و شیروان روایت میشود و با اتمام سفر رهبر انقلاب و بازگشت نویسنده به پایان میرسد. نویسنده با بیانی صادقانه و بیتکلف وقایع را روایت میکند.
از جذابترین قسمتهای این کتاب، حضور رهبر انقلاب در منزل شهدا است که بهگونهای لطیف خواننده را با خود همراه میکند و فضای واقعی و ملموس را پیشروی آن میگذارد. در قسمتی از کتاب این چنین از دیدار رهبر انقلاب با خانوادههای شهدا روایت شده است:
پدر شهیدان سیدعلی و سید محسن از شهیدانش میگوید و اینکه تقدیم اسلام کرد. خدا را شاکر است. چندبار بابت شهادت پسرهایش خدا را شکر میکند. آقا میگوید: «همین روحیه باعث شده که اسلام حفظ بشود.» و بعد میپرسند: «چند فرزند دارید؟»
وقتی پدر شهیدان از خانوادهی پر جمعیتش میگوید، آقا میخندند و میگویند: «ماشاءالله! انا اعطیناک الکوثر شده است.» همه میخندیم...
میخواهند چایی بیاورند. آقا میگویند: «بیاورید.»
پدر شهیدان میگوید: «میوه بیاوریم. از باغ خودمان است.» آقا میگویند: «حتما. حتما»
میوه میآورند: سیب و انگور. آقا چای را میخورند و میگویند: «از میوهی باغ حاج آقا بخوریم و بریم.» و حبهی انگوری به دهان میگذارند.
علاقهمندان برای اطلاع از نحوهی تهیهی کتاب فوق میتوانند با شماره تلفنهای ۶۶۴۹۳۵۴۸-۰۲۱ و ۶۶۴۸۳۶۹۵-۰۲۱ تماس حاصل نمایند یا به پایگاه اطلاعرسانی www.book-khamenei.ir مراجعه کنند.
پینوشت:
۱. اسم کتاب برگرفته از شعری سرودهی اوحدالدین انوری ابیوردی (سدهی ۶ ه.ق) است.
اهل شو در عشق تا چون انوریت جلوهی اهل خراسان میکنم
مردم وقتی چشمشان به ماشینی که آقا در آن است میافتد، همهی سعیشان را میکنند تا خود را به ایشان برسانند. ازدحام جمعیت در مسیر استقبال از رهبر انقلاب آنقدر زیاد است و ماشین به سختی حرکت میکند که وقتی ایشان به وزرشگاه میرسند، از تراکم جمعیت در مسیر استقبال و نگرانی خودش برای مردم میگویند وحتی عذرخواهی میکنند که موجب این فشردگی و ازدحام و در نتیجه فشار آمدن به آنها شده است. بعد آقا در ادامه به نشانههای نشاط و سرزندگی مردم خراسان شمالی اشاره میکنند و میگویند: «مردم این منطقه، غیورند؛ دیندارند؛ مرزبانند؛ سرزنده و با نشاط و شجاعند. این خصوصیات، خصوصیات برجستهای است.»
کتاب با تکیه بر متن و بهخصوص حاشیههای مقام معظم رهبری با اقشار مختلف مردم، مسئولان، نخبگان، علما، روحانیون، دانشگاهیان و خانوادههای شهدا و سفر به شهرهای اسفراین و شیروان روایت میشود و با اتمام سفر رهبر انقلاب و بازگشت نویسنده به پایان میرسد. نویسنده با بیانی صادقانه و بیتکلف وقایع را روایت میکند.
از جذابترین قسمتهای این کتاب، حضور رهبر انقلاب در منزل شهدا است که بهگونهای لطیف خواننده را با خود همراه میکند و فضای واقعی و ملموس را پیشروی آن میگذارد. در قسمتی از کتاب این چنین از دیدار رهبر انقلاب با خانوادههای شهدا روایت شده است:
پدر شهیدان سیدعلی و سید محسن از شهیدانش میگوید و اینکه تقدیم اسلام کرد. خدا را شاکر است. چندبار بابت شهادت پسرهایش خدا را شکر میکند. آقا میگوید: «همین روحیه باعث شده که اسلام حفظ بشود.» و بعد میپرسند: «چند فرزند دارید؟»
وقتی پدر شهیدان از خانوادهی پر جمعیتش میگوید، آقا میخندند و میگویند: «ماشاءالله! انا اعطیناک الکوثر شده است.» همه میخندیم...
میخواهند چایی بیاورند. آقا میگویند: «بیاورید.»
پدر شهیدان میگوید: «میوه بیاوریم. از باغ خودمان است.» آقا میگویند: «حتما. حتما»
میوه میآورند: سیب و انگور. آقا چای را میخورند و میگویند: «از میوهی باغ حاج آقا بخوریم و بریم.» و حبهی انگوری به دهان میگذارند.
علاقهمندان برای اطلاع از نحوهی تهیهی کتاب فوق میتوانند با شماره تلفنهای ۶۶۴۹۳۵۴۸-۰۲۱ و ۶۶۴۸۳۶۹۵-۰۲۱ تماس حاصل نمایند یا به پایگاه اطلاعرسانی www.book-khamenei.ir مراجعه کنند.
پینوشت:
۱. اسم کتاب برگرفته از شعری سرودهی اوحدالدین انوری ابیوردی (سدهی ۶ ه.ق) است.
اهل شو در عشق تا چون انوریت جلوهی اهل خراسان میکنم