• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1395/05/10

درس‌های مشروطه برای حفظ انقلاب اسلامی

سرمقاله‌ی نشریه‌ی خط حزب‌الله (شماره‌ی چهل‌وسوم)
«چه شد که غربی‌ها، مشخصاً انگـلیسی‌ها، در مســأله [مشروطه] کامیاب شدند؛ از چه شگردی استفاده کردند که کامیاب شدند. در حالی که مردم که جمعیت اصلی هستند، می‌توانستند در اختیار علما باقی بمانند و اجازه داده نشود که شیخ فضل‌الله جلو چشم همین مردم به دار کشیده شود؛ قاعده‌ی قضیه این بود... که اینها توانستند یک عده‌ای از اعضای جبهه‌ی عدالت‌خواهی - یعنی همان اعضای دینی و عمدتاً علما - را فریب بدهند و حقیقت را برای اینها پوشیده نگه دارند و اختلاف ایجاد کنند. [دوم اینکه] حرف‌هایی را که از سوی روشنفکرها و به‌وسیله‌ی عمال حکومت گفته می‌شد و وعده‌هایی را که داده می‌شد، حمل بر صحت می‌کردند. این‌طور می‌گفتند که: شما دارید عجله می‌کنید؛ سوءظن دارید؛ اینها قصد بدی ندارند... انسان می‌بیند که حساسیت آنها را در مقابل انحراف کم کرده‌اند؛ اما حساسیت بعضی‌ها مثل مرحوم آشیخ فضل‌ا... باقی ماند... در قضایای عراق هم اول علما به طور جدی وارد شدند، بعد تعبیر و توجیه شروع شد: حالا شاید اینها راست بگویند! شاید هدف بدی نداشته باشند! انگلیس‌ها در آن‌جا بین مردم عراق شعارهایی را پخش کردند: «جئنا محررین لا مستعمرین!»؛ ما نیامده‌ایم برای استعمار شما، ما آمده‌ایم شما را از دست عثمانی‌ها آزاد کنیم... آن وقت آنها در آن‌جا از ۱۹۲۰ تا ۱۹۵۸ ظاهراً یا ۵۷، سی‌وهشت سال عراق را آن‌چنان فشردند که وقتی انسان این سال‌های طولانی را نگاه می‌کندو می‌خواند، گریه‌اش می‌گیرد.»(۱۳۸۵/۰۲/۰۹)

«در صدر مشروطه هم علمای بزرگی بودند که اینها ندیدند توطئه‌ای را که آن روز غربزدگان و به اصطلاح روشنفکرانی تحت تأثیر غرب، طراحی می‌کردند؛ توجه نکردند که حرف‌هائی که اینها دارند در مجلس شورای ملىِ آن زمان می‌زنند، یا در مطبوعاتشان می‌نویسند، مبارزه‌ی با اسلام است... مماشات کردند.»(۱۳۸۸/۱۲/۰۶) با توجه به غفلت و عدم حساسیت جریان‌های مذهبی و اختلافی که بین آن‌ها افتاده بود، استعمار خط خود را در بین افکار عمومی جلو می‌برد. «آن خطِ انگلیسىِ ماجرای مشروطه... [با] شعار توسعه و پیشرفت»(۱۳۸۶/۰۲/۲۵) اذهان مردم را به سمت خود کشیده بود. «نتیجه این شد که کسی که می‌دانست و می‌فهمید - مثل مرحوم شیخ فضل‌الله نوری - جلوی چشم آنها به دار زده شد و اینها حساسیتی پیدا نکردند؛ بعد خود آنهائی هم که به این حساسیت اهمیت نداده بودند، بعد از شیخ فضل‌الله مورد تعرض و تطاول و تهتک آنها قرار گرفتند؛ بعضی جانشان را، بعضی آبرویشان را از دست دادند. این اشتباهی است که آنجا انجام گرفت.»(۱۳۸۸/۱۲/۰۶) «ما اگر می‌خواهیم از تجربه‌ی مشروطیت استفاده کنیم، نباید بگذاریم این اشتباه تکرار شود.»(۱۳۸۵/۰۲/۰۹)

در آن روزها غربی‌ها و غرب‌زده‌ها «شعارهای برّاقی را مطرح کردند و عده‌ای را غافل کردند»(۱۳۸۵/۰۲/۰۹) درست مانند این روزها که آمریکایی‌ها «با تملّق حرف می‌زنند؛ گاهی به انسان نامه می‌نویسند که شما بیایید -با ما که آمریکا هستیم- مسائل جهانی را با مشارکت یکدیگر حل کنیم... انسان در اینجا ممکن است دچار وسوسه بشود که برویم با یک ابرقدرتی در حلّ مسائل بین‌المللی همکاری کنیم... امّا باطن قضیّه این نیست؛ باطن قضیّه این است که او یک نقشه‌ای دارد؛ می‌گوید شما بیا در آن میدانی که من ترسیم کرده‌ام بازی کن... تا آن هدفی که برای آن نقشه کشیده شده است، تحقّق پیدا بکند... اگر جمهوری اسلامی اینجا خام بشود، وارد بازی آنها بشود... معنایش این است که نقشه‌ی آنها را کامل کرده است.»(۱۳۹۵/۰۳/۱۴) یا اینکه غرب‌گرایان با افتخار بگویند که اقتصاد ایران را باید در اقتصاد جهانی حل کرد. در حالیکه این الگوی اقتصادی «عبارت است از نقشه‌ای و نظامی که سرمایه‌داران عمدتاً صهیونیستی و بعضاً غیر صهیونیستی برای تصرّف منابع مالی همه‌ی دنیا طراحی کرده‌اند... اینکه یک کشوری اقتصادش را ادغام کند در اقتصاد جهانی، افتخار نیست؛ این خسارت است [این کار] یعنی بلعیدن اقتصاد ایران به‌وسیله‌ی هاضمه‌ی اقتصاد بین‌المللی و جهانی که سردمدار آن هم آمریکا است.»(۱۳۹۵/۰۳/۱۴) بنابراین باید هوشیار بود چراکه اگر در نقشه استعمار بیفتیم سیلی ذلت را خواهیم چشید.