• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1386/03/08

بیانات در دیدار نمایندگان هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی

 بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 

خدای متعال را شکر میگزاریم که یکبار دیگر مجموعه‌ی منتخبان خدمتگزار مجلس در یک دوره‌ی قانونگذاری - با کوله‌باری از زحمات و خدمات و تلاشهائی که میتوانند آنها را فهرست کنند و نام ببرند و به آن افتخار کنند - امروز گرد آمده‌اند.

چه خوب است که انسان - در هر مرتبه و در هر شغلی - وقتی به پشت سر خود نگاه میکند، در یک محاسبه‌ی دقیق و سختگیرانه و بدون مسامحه، فهرستی از کارهایی را مشاهده کند که قابل ارائه‌ی به پیشگاه الهی است. این‌که به ما گفته‌اند: «حاسبوا أنفسکم قبل أن تحاسبوا» و علمای سلوک و اخلاق، محاسبه را یکی از اولین وظائف سالک دانسته‌اند، برای این است که ما دائم در حال خواندن نامه‌ی عمل خودمان باشیم و در روزی که این نامه‌ی اعمال خوانده خواهد شد، غافلگیر نشویم. قبل از این‌که نامه‌ی اعمال ما در پیشگاه الهی مورد محاسبه و مطالعه قرار بگیرد، خود ما بخوانیم؛ اگر کمبودی هست، اصلاح کنیم؛ اگر نقطه‌ی قوتی در آن هست، خدا را بر آن سپاس بگزاریم. والّا اگر این محاسبه را انجام ندهیم و غافل بمانیم، آن‌وقت غافلگیر میشویم.

امام سجاد در دعای ابوحمزه عرض میکند: «اللّهم فارحمنی إذا انقطعت حجّتی و کلّ عن جوابک لسانی و طاش عند سؤالک ایّای لبّی»، در مقابل سؤال الهی حجت انسان و استدلال انسان تمام میشود - به تعبیر رائجِ امروز، انسان کم میآورد - زبان انسان از گویائی میافتد و حتّی ذهن و عقل و لبّ انسان هم آشفته میشود؛ «و طاش عند سؤالک ایّای لبّی». آنهایی که خودشان را زیر مداقه‌ی یک محاسبه قرار دادند، امید فرجی دارند. وقتی به نامه‌ی اعمال خود نگاه کردیم و دیدیم این نقاط کمبود وجود دارد، چون هنوز وقت باقیست و عمر باقیست، جبران میکنیم؛ «و أنیبوا إلی ربّکم» - «أنیبوا» یعنی برگردید و جبران کنید - اگر دیدیم نقاط روشنی وجود دارد، به کمک الهی، به توفیق الهی و به هدایت الهی دلگرم و امیدوار میشویم؛ هم خدا را شکر میگزاریم، هم ادامه میدهیم؛ محاسبه فایده‌اش این است.

همان‌طور که یک فرد باید خودش را محاسبه کند، یک جمع هم - مثل مجلس شما، مثل دولتها، مثل مجموعه‌ها و افراد مسؤول در کشور - باید خودشان را محاسبه کنند؛ ما خودمان را باید محاسبه کنیم. اگر انسان چنین فهرستی داشته باشد - مثل این فهرستی که جناب آقای دکتر حداد در بیانات شیرین و خوش لفظ و معنای خودشان طبق معمول بیان کردند - طبعاً خوشحال میشود و خدا را شکر میکند؛ لکن قانع نمیشود. قانع نباید شد و از غفلتها و قصورها نباید اغماض کرد؛ همچنانی که در محاسبه‌ی دیگران هم - تا جایی که پای دوستیها و رابطه‌ها و ملاحظه‌ها در میان نباشد - اغماض نمیکنیم، سختگیری میکنیم و نکته میگیریم. برای خودمان هم باید همین گونه باشد. امیدواریم ان‌شاءاللَّه خدای متعال به شما، به ما، به همه‌ی مسؤولین این لطف را بکند که چشم بصیرِ به خود به ما بدهد و قوّت بر عمل و قوّت بر عزم را در ما روز به روز بیفزاید؛ «قوّ علی خدمتک جوارحی و اشدد علی العزیمة جوانحی.»

سه سال گذشت؛ این سه سال - همین‌طور که جناب آقای حداد از قول این حقیر نقل کردند - زمان کم و زمان کوتاهی نبود؛ لکن همین زمانهای زیاد، به چشم بر هم زدنی میگذرد و تمام میشود؛ انسان تا به خود می‌آید، میبیند گذشت. عمر هم همین‌طور است. انسان وقتی به هفتاد سال و سنین بالا هم میرسد - حالا که الحمدللَّه خیلی از شماها جوانید - میبیند با چشم بر هم زدنی همه چیز گذشته و از این راه طولانی عبور کرده. این یکسال آخر هم باز با چشم بر هم زدنی خواهد گذشت. برای ما چه میماند؟ کاری که در این یک سال انجام بدهیم و آن مضمونی که در این جدول و خانه‌های یکساله بگنجانیم؛ مثل این حروف مقطعه‌ای که در جدول میگنجانیم تا یک جمله‌ی تمام و یک سخن درست از او در بیاید. نگاه کنیم، ببینیم ذره ذره‌ی کاری که در این مدت انجام خواهیم داد، چگونه است؟ چیست؟ با چه نیتی است؟ در کدام جهتی است؟ از پیش بدانیم چه میخواهیم و برای آنچه که میخواهیم، تدبیر لازم را انجام بدهیم. البته یکسال، زمان کمی هم نیست و زمان زیادی است. در این یک سال خیلی کارهای بزرگی میشود انجام داد؛ که بعد به آنها اشاره‌ای خواهم کرد.

آنچه که در مورد این دوره‌ی از مجلس این حقیر میتوانم عرض بکنم و جمع‌بندیای که تا امروز از این مجلس، فی الجمله در ذهن هست - به عنوان یک شاهد و یک ناظر که در بعضی از این مجالس متعدد، اندکی بودیم و بقیه را هم از نزدیک شاهد بودیم و با آنها تعامل داشتیم - به نظر من مجلس خوبیست و جزو دوره‌های خوب مجلس محسوب میشود. این مجلس، از جهتی یک خصوصیتی دارد و آن این است که این ترکیب - ترکیبی که بعضی از جهات کلی و خطوط اصلی آن را عرض خواهم کرد - در یک فضای نامناسب روئید؛ مثل گیاه یا درختی که از میان سنگلاخ برویَد. «ألا و إنّ الشّجرة البرّیّة أصلب عوداً و أبقی وقوداً»؛ درختی که در میان سنگ میرویَد، هم محکمتر و استوارتر است و هم آن وقتی که او را تبدیل به آتش کردند، آتش ماندگارتری دارد و اثرش برای مدتها میماند؛ مجلس شما این‌گونه است.

شرائطی که قبل از پدید آمدن این مجلس به وسیله‌ی بعضی اشخاصی که از روی غفلت، کارهایی انجام میدادند به وجود آمده بود - رفتن به سمت تحریم انتخابات، رفتن به سمت استعفای نمایندگان، اعتصاب در مجلس، مقابله‌ی مجلس - چیزهای بد و عجیبی بود و صدای عمومی مجلس، با خیلی از مبانی و اصول نظام مغایرت داشت. در یک چنین فضایی، این مجلس روئید.

معنای این چیست؟ مجلس را که کسی نصب نمیکند؛ مجلس را مردم انتخاب میکنند؛ معنایش این است که دل این ملت برای همان چیزی میتپد که کسانی برنامه‌ریزی کرده بودند که آن را قلعِ ماده کنند؛ دل این ملت برای اصول اسلامی میتپد. نمیخواهیم ادعا کنیم که همه‌ی آحاد ملت جزو مقدسینِ درجه‌ی یکاند؛ اما میخواهیم ادعا کنیم که آنهایی هم که در عمل جزو مقدسین درجه‌ی یک نیستند، برای اسلام و برای ارزشهای اسلامی و برای ارزشهایی که این انقلاب به این کشور داد، اهمیت قائلند و طعم آنها را چشیده‌اند. حافظه‌ی تاریخی این ملت، نمیتواند آن دورانی را که این کشور بزرگ و این ملتِ تاریخی، بازیچه‌ی دستِ استعمارگران و بازیگران صهیونیست شده بود، فراموش کند؛ میخواستند اقتصاد او را، فرهنگ او را، دل مردم را، جهت زندگی مردم را، پوشش مردم را، عقاید مردم را، دستمایه‌ی بازی خودشان قرار بدهند؛ اهانتی از این بزرگتر به این ملت متصور نبود. فقر بود، تبعیض بود، زورگویی بود، ظلم بود؛ در عین حال، همه‌ی اینها با اهانت به مقدسات بود، با جهتگیریهای ضد اسلامی و قرآنی و دینی بود؛ با کشاندن مرد و زن به سمت منجلاب فساد بود. حافظه‌ی این ملت، آن دوران را فراموش نخواهد کرد. اگر فرض کنیم در زمان حاضر، اکثر افراد ملت، آن دوران را با پوست و گوشتشان لمس نکرده‌اند - چون جوانند؛ البته ماها لمس کرده‌ایم - اما یک ملت چیزهایی را در ذهن و حافظه‌ی خود نگه میدارد و آنها به معارف آن ملت، فهم آن ملت و بصیرت آن ملت تبدیل میشود. ملت این اصول را دوست دارد.

از این خواست ملت، این مجلس جوشید. شما هم در تبلیغات انتخاباتیتان غالباً بر روی اصول اسلامی، پایبندی به ارزشها، مبارزه‌ی با فساد، کار برای طبقه‌ی محروم، تلاش برای حفظ استقلال و عزت ملی، تکیه کردید. مردم هم از این شعارها و حرفها استقبال کردند و رأی دادند و این مجلس تشکیل شد. این یک پدیده است و به یک مقطعی در تاریخ کشور تبدیل میشود. تاریخ، بیرحم است. آیندگان نگاه میکنند، قضاوت خواهند کرد و نظر خواهند داد و این مقطع یکی از آن مقاطع بسیار حساس و مهم بود. هویت مجلس شما این است.

بر مبنای همین هویت و در امتداد این شعارها، خطوط اساسی و خوبی هم - حقاً و انصافاً - تعقیب شد؛ نه دوستان شما - طرفداران مجلس - و نه دشمنان شما نمیتوانند منکر آنها بشوند. مجلس نشان داد که به طبقات ضعیف در جامعه اهتمام میورزد؛ برای او مسأله‌ی اساسی، جبران ضعف طبقات ضعیف و مردمان فقیر و دورماندگان از بسیاری از امتیازات است؛ به این توجه نشان دادید - هم در گفته‌ها گفته شد، هم در برخی از قوانین منعکس شد - که بسیار مهم و خوب بود.

در زمینه‌ی سیاستهای اصل چهل و چهار - که میتواند یک حرکت عظیم اقتصادی در کشور بوجود بیاورد - مجلس پاسخ خوبی داد. همین کمیسیون ویژه‌ای که اشاره کردند، تشکیل شده و دارد خوب کار میکند. منتها باید مجلس و همه‌ی نمایندگان از آن حمایت کنند و این‌که فقط چند نفر - که عضو آن کمیسیون هستند - دنبال کنند، کافی نیست. پیش بروید و یک قانون محکم و قوی بوجود بیاورید تا یادگاری شما برای کشور بماند.

از جمله‌ی نقاط قوّت بسیار بارز در این مجلس، مواضع محکم و اصولی در مسائل بین‌المللی و در مواجهه‌ی با استکبار بود. خیلی بد است که دشمنانی که با یک ملت، با جهتگیری یک ملت و با اصول یک ملت مخالفند، ناگهان از دل تشکیلاتِ مدیریت کشور، یک چراغ سبز و یک علامت موافقتی دریافت کنند! خیلی خجالت‌آور است و انسان احساس خفّت میکند.

منطق ما در مقابله‌ی با دست‌اندازیهای امریکایی، منطق ضعیفی نیست. منطقی است که اگر برای همه‌ی ملتهای دنیا تبیین بشود، با همه‌ی دل به آن میگروند. ما حرف زوری نمیزنیم؛ حرف خلاف متعارفی نمیزنیم. ما میگوییم یک ملت و یک کشور، نمیخواهد اجازه بدهد که یک قدرت، یک امپراطورىِ متجاوز، مدعی و طلبگار از همه‌ی دنیا، به منابع او دست بیندازد، به منابع انسانی او دست بیندازد، سیاست او را تعیین کند و از او سلب اختیارات کند. میگویند: فلان کار را بکنید، فلان کار را نکنید، فلان چیز را بفروشید، فلان چیز را بخرید، این کار را برای حکومتتان بپذیرید، آن را نپذیرید! این کاری است که الان امریکاییها در خیلی از جاهای دنیا دارند میکنند. در متصرفات شوروىِ سابق مکرر کردند؛ در منطقه‌ی خاورمیانه دهها سال است دارند میکنند؛ در آسیا و در خیلی از کشورها دارند میکنند. ایران گفت ما نمیخواهیم شما در کار ما دخالت کنید؛ میخواهیم خودمان تصمیم بگیریم. این حرف بدی است؟ ملت ایران در مواجهه‌ی روبه‌رو و آشکار با استکبار، میگوید شما چرا دم از حقوق بشر میزنید و این‌جور آشکار و فاضح حقوق بشر را در همه جا - در عراق، در افغانستان، در آفریقا، در کوزوو، حتّی در خود امریکا - نقض میکنید؟! این حرفی نیست که ملتها این را نفهمند.

شما ببینید، امروز مسؤولین کشور - رئیس جمهور یا مسؤولان بلندپایه‌ی دیگر - به هر کشوری که سفر میکنند، اگر بتوانند در بین دانشگاهیها، در بین روشنفکرها یا در بین توده‌ی مردم حضور پیدا کنند و حرفی بزنند، با پاسخی از اعماق دل آنها مواجه میشوند. برای چیست؟ قبلاً هم همین‌جور بود: سفر بنده به پاکستان، سفر آقای هاشمی به آفریقا و سفرهای آقای خاتمی به بعضی نقاط دیگر. امروز رئیس‌جمهور ما به هر کشور اسلامیای که میرود، اگر به مردم میدان بدهند و اجازه بدهند، بخاطر مواضع قاطعی که از ایشان شنیده‌اند، با گرمىِ بیش از حد استقبال میکنند. اینها معنایش این است که ملتها - بخصوص دنیای اسلام - این حرفها را میپسندند.

حالا ما به عنوان یک دولت، یک ملت، یک کشور، به صورت یکپارچه و یک تشکیلات حکومتی - نه به صورت یک گروه یا حزب معترضِ مسلح یا غیرمسلح در یک گوشه‌ی دنیا - ایستاده‌ایم و داریم این حرفها را میزنیم و همه‌ی دنیا هم ما را بخاطر این ایستادگی تحسین میکنند؛ ولی ناگهان از وسط جبهه‌ی ما - بخصوص از چادر و خیمه‌ی فرماندهىِ نظام - یک علامتی داده بشود که ما با شمائیم! «یاایّها الّذین امنوا لاتتّخذوا عدوّی و عدوّکم اولیاء ... تسرّون الیهم بالمودّة.»

این مجلس در موضع رفیع و والای مجلسِ قانونگذاری ایستاد و در همه‌ی ماجراها و فراز و نشیب‌ها، این موضعِ ضد استکباری خودش را علناً، با صراحت، با وضوح و با منطق، بیان کرد. منطق و استدلال هم بر سخنان و رفتار او حاکم بود. این خیلی باارزش است و نمیشود آن را ندیده گرفت. دوستان شما هم این را قبول دارند، دشمنان شما هم این را قبول دارند. این هم یکی از آن خطوط اساسی افتخارات شماست که در محاسباتتان، باید شکر او را بگزارید.

یکی از امتیازات این مجلس در این سه سال گذشته - که ان‌شاءاللَّه در یک سال باقیمانده هم همین‌طور باشد - این بود که منشأ تشنجات سیاسی و بگومگوهای اختلاف‌افکن در بیرون نشد؛ رادیو را که انسان باز میکند تا گفتگوی مجلس را بشنود، با مجموعه‌ای از بیانها و گفتارهایی مواجه بشود که جز دعوا و تشنج و اختلاف و اتهام از آن بیرون نمی‌آید. این مجلس در این زمینه، مواضعِ خوب و قابل قبولی داشت. البته برخی از اظهارات در مجلس هست که به آن اشاره میکنم؛ لکن مجموعاً مجلسِ تشنج‌آفرینی نبود و در درون خودش خوب بود. امتیازات دیگری هم جناب آقای دکتر حداد نقل کردند و کارها و فعالیتهایی که انجام گرفته را گفتند.

برادران و خواهران عزیز! سال آخر یکی از سالهای امتحان است. من در اولِ این دوره به شما گفته‌ام - البته قبلاً به دوره‌های دیگر هم گفته‌ام - در مجلس، نباید نماینده‌ی فلان منطقه تصور کند که هنر نمایندگی او در این است که برای آن منطقه دائماً پشتیبانی جلب کند. اصلاً مسأله‌ی نماینده‌ی مجلس این نیست؛ نباید فکر کنیم که چون ما نماینده‌ی فلان شهر یا فلان استانیم، مرتب بایستی برای آن شهر یا استان امتیاز بگیریم. این یک میدانِ رقابتِ غلط و بیبرنامه و نادرستی است که تبعات بدی هم دارد. شما درست است که از فلان نقطه‌ی کشور انتخاب شده‌اید، اما فقط نماینده‌ی آن‌جا نیستید؛ شما نماینده‌ی همه‌ی ملت ایرانید. شأن مجلس هم قانونگذاری است، نه گرفتن تسهیلات و کمکهای عمرانی و غیره برای آن منطقه‌ی خود؛ به قانون اساسی هم نگاه کنید. شأن شما این است که قانون بگذارید؛ منتها قانونی بگذارید که آنقدر محکم و خوب و شامل باشد که منطقه‌ی شما را هم سیراب کند. این حالت گاهی در سال آخر تشدید میشود؛ حالا ما این را بیرودربایستی به شما عرض بکنیم؛ مراقب باشید. بنابراین سال آخر، سال امتحان الهی است. همیشه این‌طور بوده، حالا هم همین‌طور است. مراقب باشید.

آنچه که به نظر من میرسد که در این یک سال انجام بگیرد - با این تصور که چون شما یک سال دیگر هم فرصت دارید که برای مردم در قواره‌ی مجلس شورای اسلامی کار کنید، باز همین یک سال هم فرصت مهمی است - این است که نگاه کنید و ببینید اولویتها و اهم‌ها چیست و با جدیت دنبال آن بروید. البته یک فهرستی هم رئیس محترم مجلس چندی پیش به من ارائه کردند که پانزده، شانزده مورد در آن نوشته شده بود؛ خوب بود؛ البته بنده نه تعیین میکنم و نه ترجیح میدهم، شما خودتان میدانید. تعدادی از چیزهائی را که واقعاً برای کشور مهم و اساسی و ماندگار است، یا فوری و فوتی است - و لو خیلی اساسی نیست، اما برای وضع کنونی از یک فوریتی برخوردار است - انتخاب کنید و بدون نگاه به مسائل خاصی که ممکن است برای هر کسی پیش بیاید - مسائل جناحی و شخصی و غیر ذلک - آنها را دنبال کنید. این یک سال، میتواند سال بابرکتی باشد.

البته در آن خطوط اساسىِ مهمی که لازم بود به عنوان امتیاز عرض بکنیم، مواضع قاطع شما در قضیه‌ی هسته‌ای بود که آن هم یکی از نقاط برجسته است. خیلی خوب عمل کردید. کار درست همین بود که دولت را الزام کنید به ایستادگی؛ دولت هم خودش علاقه‌مند به این کار و پیشرو در این کار است. این درست بر طبق مصلحت کشور و مصلحت آینده است. به طبقات کم‌درآمد و ضعیف هم مانند قبل اهتمام داشته باشید.

اگر میگوئیم به کارهای اساسی بپردازید، با همین ملاحظات اساسىِ دیگری است که در این کار وجود دارد. مثلاً یک وقتی امام به نمایندگان مجلس شورای اسلامی فرمودند که درست است که هر چه شما تصویب کنید به شورای نگهبان میرود و اگر مخالف قانون اساسی بود رد میشود؛ اما این معنایش این نیست که شما از اول، چیزی را که میدانید مخالف قانون اساسی است تصویب کنید و به آن‌جا بفرستید؛ آنها هم رد میکنند؛ بعد هم بالاخره یک مجمع تشخیصی وجود دارد که برود آن‌جا! نه، این تضییع وقت مجلس است: آوردن قانونی که صریحاً بر خلاف قانون اساسی است به مجلس، یا وارد شدن به بعضی از جزئیاتِ مسائل اجرائی.

البته ارتباطات مجلس و دولت خوب است و من میدانم که ارتباطات مجلس و دولت چه‌طور است. الحمدللَّه جهتگیریهای کلی، جهتگیریهای یکسانی است؛ اگرچه اختلاف سلائقی وجود دارد. در موارد اختلاف سلیقه، بالاخره هر طرف بایستی یک مقداری کوتاه بیاید تا بتوانند مسائل را جمع کنند. این را به عنوان یک نگاه مصلحت‌اندیشانه‌ی اساسی من عرض میکنم: با دولت بایستی همراهی بشود. دولت در اداره‌ی کشور و در مدیریت کشور، جهتگیری درستی دارد. در همه‌ی برنامه‌ها، دولتها ممکن است با مجالس، با بعضی از نخبگان یا با بعضی از افراد دیگر اختلاف‌نظرهایی داشته باشند؛ در این اختلاف‌نظرها هم هیچ کس نمیتواند ادعا کند که قطعاً و در همه جا، حق با این طرف است یا با آن طرف؛ ممکن است گاهی حق با این طرف باشد، گاهی هم حق با آن طرف دیگر باشد. اما این نباید موجب بشود که دولت اصولگرای معتقد به مبانی انقلاب و بشدت در حال تحرک و خدمت و زحمت‌کشی، تضعیف بشود؛ این را توجه داشته باشید.

نه اینکه بگوئیم انتقاد نکنند؛ انتقاد دو گونه است. علامتِ دلسوزانه بودن انتقاد این است که وقتی انسان انتقاد را بیان میکند، نقطه‌ی قوّت را هم در کنار او بیان کند تا معلوم بشود که بنای نظر شخصی، بنای انتقام‌گیری و بنای اذیت کردن ندارد؛ والّا اگر ما یک مجموعه‌ای داشته باشیم که نقاط قوّت و نقاط ضعفی هم دارد، آن وقت در بیان انتقاد، نقاط قوّتش را اصلاً در نظر نگیریم و به زبان نیاوریم، بعد یک یا دو یا ده‌تا از نقاط ضعف را همین طور بنا کنیم گفتن؛ معلوم است که تضعیف خواهد شد. علامت این که نمیخواهیم تضعیف کنیم، این است که نقاط قوت را هم بیان کنیم. حالا اگر یک وقت در موردی انتقادی هم داریم، بگوئیم؛ اشکالی ندارد و کسی با آن مخالفتی ندارد.

بالاخره خود هماهنگی مجلس و دولت هم یکی از برکات این دوره است. دشمنانی هم داشت و دارد؛ این را به شما عرض بکنم. کسانی هستند که با هماهنگی دولت و مجلس مخالفند. از اول هم همین‌طور شعار دادند که اینها یکدست کردند؛ با این که کسی در این یکدستی تأثیری نداشت. ملت این کار را کرده بود و این‌طور انتخاب کرده بود؛ رئیس جمهور را آن‌طور، نمایندگان را هم این‌طور. حالا یکدست درآمده‌اند دیگر! چه کار کنیم؟ این یکدستی عیب نیست، حسن است؛ تا بتوانند با همدیگر کار کنند و با هم اهداف مشترکی را دنبال بکنند.

توجه بکنید در این اظهاراتی که بر زبان میآورید - هم نطقِ پیش از دستور، هم بیان تذکر، هم راه‌های نظارت بر دولت: سؤال و تذکر و استیضاح - در طرف مقابل و جبهه‌ی مقابل، دشمن از روی غفلت خود یک پیام غلطی دریافت نکند. چون گاهی اوقات ما قصد بدی هم نداریم، اما طوری حرف میزنیم که طرف مقابل از حرف ما دچار اشتباه میشود؛ خیال میکند که یک گرایش طرفدارِ او در بین این مجموعه وجود دارد؛ آن وقت تشویق میشود و روحیه پیدا میکند. مواظب باشید دشمن روحیه پیدا نکند.

حالا به هر حال ما آنچه را که در پایان این سه سال به شما میتوانیم عرض بکنیم، «خسته نباشید» است. ان‌شاءاللَّه که خداوند کمکتان کند تا بتوانید همین صراط مستقیم را ان‌شاءاللَّه با پرهیز از مزلّات ادامه بدهید و مراقب مزالّ اقدام باشید. در روایات ما هست که از موارد شبهه بپرهیزید، زیرا که نزدیک شدن به موارد شبهه انسان را در خطر لغزش به آن سوی مرز قرار میدهد. این است که امیدواریم که خدای متعال ان‌شاءاللَّه شماها را تأیید کند، به شما توفیق بدهد و کمکتان بکند و بتوانید ان‌شاءاللَّه در پایان این دوره، پیش خدای متعال یک کارنامه‌ی روشن و مورد قبول پروردگار داشته باشید.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته