1385/06/06
بیانات در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیأت دولت
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
تا این لحظه با شما دوستان عزیز و مسئولان محترم، جلسهی خیلی خوبی داشتیم و من گزارشهای دوستان را با دقت گوش کردم؛ گزارشهای شفاف و روشنی بود.
من روز سوم شعبان را - که بحمداللَّه امسال دیدار ما با شما مسئولان محترم دولت با این روز مصادف شده است - به همهتان تبریک عرض میکنم. یاد شهید رجایی عزیز و شهید باهنر عزیز را - که در همان مدت کوتاه مسئولیتشان، طوری عمل کردند که از خودشان برای ما الگو باقی گذاشتند - گرامی میدارم و حقیقتاً با تلاش سختی که کردند، با تحملی که به خرج دادند و با تمسکی که به عقیده و ایمان خودشان در عمل ورزیدند، موجب شدند که ما امروز بتوانیم برای تعریف مدل موردنظر خودمان، اسم و یاد اینها را مطرح کنیم. در یک جملهی کوتاه، کتابی از معنا را از نام اینها بفهمیم، این خیلی ارزش دارد. یادشان گرامی باد!
این را هم در مورد گزارشهای امروز عرض بکنم که به نظر من، گزارش آقای رئیسجمهور، گزارش خوب و جامعی بود و مناسب است که این گزارش عیناً منتشر شود؛ گزارش جامعالاطرافی است. اگر چه کلی بود؛ اما در عین حال، چنانچه به این شکل منعکس نشده، حتماً منعکس بشود؛ خوب است.
آنچه که من میخواهم در این جلسهی خصوصی و صمیمی به شما دوستان عزیز عرض بکنم، این است که فرصت این روز و روزگاری که شما بر سر کار هستید، بسیار فرصت استثنایی و مغتنمی است؛ حقیقتاً از دورههایی است که ما نظیر آن را در گذشتهی دوران انقلاب تا امروز کم داشتهایم. اولاً، شعارهای دولت و مسئولان و اهداف تعیینشدهی آنان کاملاً با مبانی انقلاب و با مبانی اعلامشدهی امام عزیز ما منطبق است. ثانیاً، این گفتمان در بین مردم به طور محسوسی زنده است و وجود دارد؛ که وجود این گفتمان میان مردم هم، عامل عمده و اصلىِ گرایش آنها به این دولت و این رئیسجمهور محترم بود. مردم، تشنهی عدالت، تشنهی مبارزه با فساد و تشنهی تمسک به اصول انقلاب بودند، که وقتی دیدند یک نفر صادقانه این شعارها را سر دست گرفته و مطرح میکند، حول محور او جمع شدند؛ خود این نعمت بزرگی است که این تفکر به صورت یک گفتمان مسلط در جامعه درآمد و همچنان ادامه دارد و بعد از روی کار آمدن این دولت، بحمداللَّه تقویت هم شده است. طبیعت کار هم این است، هر چه شما بهتر، بیشتر، صمیمیتر و پایبندتر به اصول حرکت کنید و پیش بروید، عمق این ایمان در دلهای مردم ما بیشتر خواهد شد و تغییر آن به وسیلهی دستهای بیگانه، برای آنها دشوارتر خواهد شد. بنابراین فرصت، واقعاً فرصت مهمی است. مردم به دولت اعتماد دارند؛ دولت، خود را جزوِ مردم و از جنس مردم میداند و میشمارد؛ از لحاظ انعکاس بینالمللی، کشور از یک عزت کمسابقه یا بیسابقهای برخوردار است؛ ابهت نظام اسلامی، عظمت ملت ایران، رسایی و شفافیت اغراض و اهداف جمهوری اسلامی در دنیای اسلام، بیش از همیشه است؛ و حّتی در دنیای غیر مسلمان، امروز عزت و ابهت ملت ما بسیار برجسته است و این را همه تصدیق میکنند و از نشانهها و عکسالعملهای خارجیاش هم این را میفهمیم. به هر حال، فرصت بسیار مهمی است.
آنچه که من به این مناسبت میخواهم عرض بکنم، این است که من و شما - همه مان، یکایکمان - توجه داشته باشیم که این فرصت را نباید از دست بدهیم. در گزارش دولت - که به مناسبت این روزها به من داده شده - خواندهام که دولت حتّی یک روز را هم بیهوده از دست نداده؛ همینطور درست است. من میخواهم تکیه کنم که حتّی یک روز را هم نگذارید هدر برود. از تمام روزهای این سه سالی که علیالعجاله از عمر این دولت باقی است، حداکثر استفاده را بکنید؛ این فرصت، بسیار فرصت مهمی است. اگر خدای نکرده طوری بشود که نتوانیم آنچه را که مردم دربارهی مجموعهمان تصور میکنند، آن را تحقق ببخشیم، خسارت بزرگ خواهد بود و به این جریان و جهتگیری حتماً ضربه وارد خواهد آمد. آن وقت امیرالمؤمنین فرمود: «و لقلّ ما شیء ادبر ثمّ اقبل»؛ موجی که برگشت و رفت، دیگر خیلی آسان این طرف نمیاید و برنمیگردد. خون دلها باید خورد و زحمتها باید کشید تا اینکه باز برای اقبال و توجهی که امروز وجود دارد، زمینه فراهم شود. این را نباید از دست داد.
خوب، نتیجهی این چیست؟ نتیجهاش این است که هم شما و هم همهی دلسوزان کشور باید به دولت کمک کنند تا بتواند این شعارهایی را که مطرح کرده، تحقق ببخشد. همه، بدون اغماض، و هر کسی که حقیقتاً برای این کشور و نظام دلسوز است، باید در این زمینه، خود را متعهد بداند.
نکتهی بعدی این است که این دولت به عنوان یک دولت «اصولگرا» شناخته شده و رفتار و تلاشی هم که تا امروز نشان داده و آنچه در عمل و قولش منعکس شده، همین اصولگرایی را نشان میدهد؛ که انشاءاللَّه خودِ همین برای کشور و شما برکاتی خواهد داشت. شاخصههای اصولگرایی، شاخصههای مهمی است؛ این شاخصهها باید مورد توجه قرار بگیرد، که من به بعضی از اینها اشاره میکنم. در اظهارات شما هم هست، آن را میگویید و تکرار میکنید و در برنامههایتان میگنجانید. تحقق مجموعهی این شاخصهها به معنای حقیقی کلمه، آن وقت دولت را به عنوان یک دولت اصولگرا معرفی خواهد کرد.
شاخصهی اول «عدالتخواهی و عدالتگستری» است. به زبان آسان است؛ اما در عمل بسیار کار دشواری است و مقدمات بسیاری لازم دارد. باید خیلی کار کرد تا اینکه عدالت تحقق پیدا کند؛ عدالت جغرافیایی، عدالت طبقاتی، عدالت در زمینههای مسایل اقتصادی، عدالت در زمینههای مسایل فرهنگی، عدالت در جایگزین شدن و جای گرفتن در مسئولیتها و مناصب و عدالت در قضاوتهای ما - نه فقط قضاوتی که قاضی در دادگاه میکند، بلکه داوریهایی که ما نسبت به اشخاص و قضایا میکنیم - اینها همه عدالت است و عدالت در آنها نقش دارد. عدالتخواهی و عدالتگستری به معنای همهی اینهاست. البته امروز کشور ما بیش از هر چیز دیگر، تشنهی عدالت اقتصادی است. علت هم این است که واقعاً یک شکافی به صورت میراث معیوبی از گذشته بود و این شکاف باید پُر میشد، که نشده است. البته به شکل معقولی باید پُر شود. ما پُر کردنِ این شکاف را به همان شکلی میگوییم که اسلام توصیه میکند؛ حرفهای غیر منطقی و ناممکن و نامعقول را نمیخواهیم به میان بیاوریم؛ همانطوری که اسلام میگوید: فرصتها در مقابل همه باشد و امکانات عمومی مورد استفادهی همه قرار گیرد. بنابراین یک شاخصه، مسئلهی عدالتخواهی و عدالتگستری است که پهنهی وسیعی دارد.
«فسادستیزی» شاخصهی دیگری است. «سلامت اعتقادی و اخلاقىِ مسئولان کشور» - بخصوص مسئولان عالیرتبه، در سطوح دولت و معاونین و از این قبیل - بسیار مهم است و شاخصهی دیگری است که از لحاظ اعتقادی و اخلاقی اشخاص سالمی باشند.
«اعتزاز به اسلام» یکی دیگر از شاخصههای اصولگرایی است. ما در دورانِ این بیستوهفت سال، بعضی از مسئولان نظام اسلامی را دیده بودیم که خجالت میکشیدند یک حکم اسلامی یا یک جهتگیری اسلامی را صریحاً بر زبان بیاورند؛ نه، ما طلبگاریم. من بارها گفتهام، در قضیهی «زن»، ما پاسخگوی غرب نیستیم، غرب باید پاسخگوی ما باشد؛ ما هستیم که سؤال مطرح میکنیم. در زمینهی حقوقبشر، ماییم که طلبگار مدعیان منافق و دو روی حقوقبشر هستیم. بنابراین به اسلام اعتزاز داشته باشید. آنچه را که اسلام به ما آموخته، اگر ما درست یاد گرفته باشیم و دچار کجفکری و انحراف و غلط فهمی نشده باشیم، چیزی است که باید به آن افتخار کنیم.
«سادهزیستی و مردمگرایی» شاخصهی دیگری است که بحمداللَّه دارید.
«تواضع و نغلتیدن در گرداب غرور» هم یکی از شاخصههایی است که لازمهی اصولگرایی است؛ ما در معرض این هستیم. ببینید عزیزان! شماها در موضع بالایی قرار دارید و مورد احترامید؛ افراد پیش شماها میآیند و تعریف و تمجید میکنند - بعضی از روی اعتقاد، بعضی بدون اعتقاد - برای اینکه شما خوشتان بیاید. ما خودمان باید مواظب باشیم حرفهایی که در تمجید و ستایش ما میزنند، اینها را باور نکنیم. ما باید به درون خودمان نگاه کنیم: «الانسان علی نفسه بصیرة»؛ نقصها، مشکلات و کمبودهایمان را نگاه کنیم و فریب نخوریم. این فریب خوردن، انسان را در دام و گرداب غرور میاندازد. اگر انسان خودش را بد برآورد کرد، آن وقت دیگر نجات پیدا نمیکند.
«اجتناب از اسراف و ریختوپاش» که جزو برنامههای بسیار خوب شماهاست.
«خردگرایی و تدبیر و حکمت در تصمیمگیری و عمل»، این جزو مسائلی است که حتماً به آن احتیاج دارید؛ همهمان در تصمیمگیریها و عملمان به آن احتیاج داریم. البته بعضی از اینها را من بعداً باز مختصری توضیح میدهم و باز میکنم.
«مسئولیتپذیری و پاسخگویی»؛ در هر بخشی که ما هستیم، مسئولیت آن کاری که بر عهده گرفتهایم، این را بپذیریم. زیرمجموعه، زیرمجموعهی ماست، احساس مسئولیت کنیم. در هر نقطهای مسئولیت تعریفشدهای وجود دارد، آن مسئولیت را بایستی پذیرفت.
از جملهی شاخصههای مهم اصولگرایی، یکی «اهتمام به علم و پیشرفت علمی» است. شما ببینید چه زمانی در آغاز پیدایش اسلام گفته شد که: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة» یا «مؤمن و مؤمنة»؛ یعنی همان وقتی که نماز و زکات و این چیزها آمد، طلب العلم هم آمد؛ «اطلبوا العلم ولو بالصین» هم آمد. من بارها تکرار میکنم، این به خاطر همین است که جامعه، بدون علم نخواهد توانست آرمانهای خودش را بالا بیاورد. مثل این است که انسان حرف حقی داشته باشد؛ اما اصلاً زبان گفتنش را نداشته باشد. نداشتن علم اینطوری است. علم موجب میشود که شما بتوانید آن آرمانها، آن اهداف و آن خط روشن و جادهی روشنِ صراط مستقیمی را که در دست و اختیار شماست، مطرح کنید و کسان بیشتری را از بشریت، به آن هدایت کنید. علم نداشته باشید، این امکانپذیر نخواهد بود. بنابراین علم - که وسیلهی رشد ملی، بشری، انسانی و اوج گرفتن در محیط عام بشریت است - جزوِ چیزهای لازم است و باید به این اهتمام داشته باشید.
«سعهی صدر و تحمل مخالف»؛ که از جملهی شاخصههایی است که جزوِ پایههای اصولگرایی است. گاهی انسان از حرفی که میزنند، ناراحت هم میشود؛ حرص هم میخورد، گاهی به خدا هم شکایت میکند که خدایا! تو که میبینی واقع قضیه چیست و چقدر با چیزی که اینها میگویند، فاصله دارد؛ اما در عین حال، انسان بایستی حلم به خرج دهد. حلم یعنی ظرفیت و تحمل صدای مخالف را داشتن. البته این - شاید بعداً هم عرض بکنم - به معنای آن نیست که دولت از عملکرد خودش دفاع نکند؛ نه، حتماً بایستی دفاع کند.
«اجتناب از هواهای نفس»؛ چه هوای نفس شخصی، چه هوای نفس گروهی؛ که حالا آقای رئیسجمهور گفتند و این نکتهی خوبی است. بحمداللَّه عناصر دولت به هیچ گروه و دسته و باند و جریانی وابسته نیستند؛ این خیلی نکتهی مهمی است. مراقب باشید حرکت، اظهارنظر و حرف، انتساب به یک جریان، به یک باند و به یک گروه را پیش نیاورد، که اگر اینطور شود، هوای نفس تقریباً انفکاکناپذیر است. هوای نفس گروهی هم مثل هوای نفس شخصی است؛ آن هم همینطور است. هوای نفس گروهی هم انسان را بیحساب و کتاب به این طرف و آن طرف میکشاند و از خرد و جادهی مستقیم منحرف میکند. این هم جزو لوازم اصولگرایی است.
«شایستهسالاری»، «نظارت بر عملکرد زیرمجموعه» و «تلاش بیوقفه برای این خدمات»، که انصافاً این مورد در این دولت برجسته است. این تلاش بیوقفه را حقیقتاً همه شاهدند و ما هم شاهدیم. این حرکت پُرتلاشی که همهی دولت - بخصوص شخص آقای رئیسجمهور - نشان میدهند، خیلی باارزش است. «قانونگرایی»، «شجاعت و قاطعیت در بیان و اعمال آنچه که حق است».
«انس با خدا»، «انس با قرآن» و «استمداد دائمی از خدا»؛ این آخری - که از شاخصههای اصولگرایی است - تضمینکنندهی همهی آن چیزهایی است که قبلاً عرض کردیم. انس با خدا یادتان نرود. ما بارها میگوییم که خدمات مسئولان نظام از هر عبادتی بالاتر است؛ این حرف درستی است و مبالغه هم در آن نیست. اما بدانید، این خدمات، آن وقتی خدمت خواهد شد و آن وقتی با خلوص و درخشش و شفافیت خود باقی خواهد ماند که شما دلتان با خدا مأنوس باشد. اگر دل از خدا غافل شد، اگر دل رابطهی خودش را با ذکر و توجه و خشوع از دست داد، همین خدمتی که ما میگوییم بالاترین عبادت است، همین خدمت، مشوب خواهد شد؛ اصلاً به کلی مشوب میشود و در آن اغراض و هواها میآید. جهاد در میدان جنگ و میدان نظامی که اینقدر عظمت دارد، اگر با اهداف خدایی نباشد و بدون ارتباط با خدا باشد، به یک چیز کمارزش یا بیارزش و گاهی هم ضد ارزش، تبدیل میشود! لذا من بر این امر تأکید و اصرار دارم؛ بخصوص حالا که ماه شعبان هم هست. در این صلوات ماه شعبان - صلواتی که وارد شده و اول ظهر خوانده میشود - «الّلهم صلّ علی محمّد و آل محمّد شجرة النبوّة و موضع الرّسالة»، تا میرسد به اینجا «و هذا شهر نبیّک سیّد رسلک شعبان الّذی حففته منک بالرّحمة و الرّضوان»؛ این ماه پوشیده و محفوفشدهی به رحمت و رضوان الهی است؛ آن وقت «الّذی کان رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله یدأب فی صیامه و قیامه فی لیالیه و ایّامه بخوعا لک فی اکرامه و اعظامه الی محل حمامه»؛ یعنی تا دم مرگ، پیغمبر این حالت را حفظ کرد؛ ماه شعبان که میشد، ماه صیام و قیام پیغمبر بود - قیام یعنی برخاستن در نیمههای شب و تضرع، ذکر و خشوع، و صیام هم که روزهی روز هست - این روش پیغمبر بود. ببینید پیغمبر با آن عظمت مقامش و با آن رسیدن به عالیترین مرتبهی عصمت، در عین حال از این تلاش و مجاهدتی که او را دائم به خدا نزدیکتر و متذکرتر کند، تا دم مرگ باز نمیایستاد. چون پیغمبر هم روزبهروز تکامل پیدا میکرد. پیغمبرِ سال اول بعثت با پیغمبرِ سال بیستوسوم بعثت، یکجور نبودند؛ پیغمبر بیستوسه سال در تقرب پروردگار جلو رفته بود. اما حتّی تا همان سال آخر هم - که مراحل عالی انسانیت که اصلاً در عقل هیچ انسانی نمیگنجد، او طی کرده بود - از ذکر و ارتباط و اتصال و خشوع غافل نمیماند. ماها که خیلی عقبیم، خیلی احتیاج داریم. ما بیشتر از آن بزرگوار احتیاج داریم؛ منتها همت ما آنقدر نیست. به هر حال، ارتباط با قرآن را، نماز اول وقت را، قرآن خواندنِ هر روز را، توجه و ذکر و استمداد از خداوند را، متوسل شدن در آن جاهایی که کار مشکل میشود، آن جاهایی که بار سنگین میشود و از خدا طلب کمک کردن، اینها را فراموش نکنید، اینها بسیار مهم است.
خوب حالا چند نکته را عرض میکنم. خوشبختانه ارزیابی یک ساله را دولت شروع کرده و خود آقای رئیسجمهور در این زمینه پیشقدم شدند؛ این کار بسیار خوبی است. نقاط قوّت و ضعفتان را بسنجید و بدون تعصب داوری کنید. از نظرات افراد دلسوز در این داوری حتماً استفاده کنید. آن کسانی را که دچار ضعف یا عملکرد نامطلوب هستند، به طور طبیعی به شکلهای مختلف مورد تعرض قرار میدهید؛ اما در کنار آن، مدیری را هم که خوب عمل کرده، حتماً تشویق کنید؛ یعنی آن چیزی را که من اینجا میخواهم توصیه کنم، این است که، اخم به ضعفها و عملکردهای ضعیف را ما در عملکرد مسئولان و رئیسجمهور و بعضی دیگر مشاهده میکنیم؛ اما لبخند و تشویق و توجه به آن کسانی هم که خوب عمل کردهاند، این هم باید حتماً در کنارش باشد. پس ارزیابی و مترتب بر ارزیابی و تقویم عملکردها، باید برخورد متناسب با نوع و سطح عملکرد باشد.
نکتهی بعدی این است که بالأخره عمر دولت شما و امکاناتش هم محدود است. اگر چه امکانات کشور خیلی وسیع است؛ اما بالأخره نیازها و درخواستهایی که بعضی از گذشته متراکم شده است و بعضی هم بالفعل به طور طبیعی وجود دارد، اینها خیلی زیاد و وسیع است. از طرف دیگر، همت انسان مؤمن این است که همهی این مشکلات را برطرف کند؛ اما معلوم نیست واقعیتها اجازهی این را بدهد که بتوان همهی نقاط را در این مدتی که مسئولیت بر دوش این دولت است، برطرف کرد؛ بنابراین اولویتهای کاری را مشخص کنید؛ معنایش این نیست که به کارهای غیراولی نپردازید؛ نه، چند نقطهی برجسته را که میتواند در بخشهای دیگر اثر بگذارد و حالت سرفصل و چهارراه به خود میگیرد، اینها را مشخص کنید - چه در زمینههای اقتصادی، چه در زمینههای فرهنگی و چه در بقیهی زمینههایی که موجود است - و به طور مداوم روی آنها تکیه کنید؛ اگر امر دائر شد بین آنها و غیر آنها، آنها را مقدّم بدارید.
نکتهی بعدی توجه دائم به سند چشمانداز است. این سند چشمانداز، مسئلهی مهمی است. نباید هم تصور شود که این سند یا سیاستهای کلی را کسانی نشستهاند و دارند تنظیم میکنند؛ نه. درست است که اینها یک فرایندی دارد و از یک جاهایی شروع میشود؛ لیکن آن کسی که در این زمینه کار و فکر میکند و تصمیم میگیرد، خودِ رهبری است؛ این سیاستها، سیاستهای رهبری است. اینها چیزهایی است که با توجه به همهی جوانب ملاحظه شده و این سند چشمانداز درآمده است و بر اساس سیاستهای کلیای که در این مدت وجود داشته، اعلام شده است. اینها باید در برنامهها رعایت شود و نباید تخلف شود. البته ممکن است بعضی از تاکتیکها به ظاهر با سیاستها متناسب نباشد؛ اما انسان دقت که بکند، میبیند این تاکتیک در نهایت به همان چیزی که در سیاستها یا در سند چشمانداز ترسیم شده است، برمیگردد. ما از این امتناعی نداریم. مثل اینکه شما با اتومبیل دارید به طرف شرق حرکت میکنید، یک جا جاده پیچ میخورد؛ اگر کسی آنجا نگاه کند، میبیند جاده به طرف غرب یا شمال یا جنوب میرود؛ اما این پیچ طبیعىِ جاده است. بعد از اینجا که عبور کردیم، باز به همان مسیر طبیعی میرسیم. اینطور حرکتها و مانورهای تاکتیکی و بینراهی را من ایراد نمیگیرم؛ اما جهتگیری حتماً باید جهتگیری سند چشمانداز باشد.
نکتهی بعدی این است که سرعت را با دقت همراه کنید. سرعت غیر از شتابزدگی است؛ شتابزدگی بد است. سرعت وقتی با دقت همراه شد، کار معقول و صحیح است. سرعتِ بدون دقت، میشود شتابزدگی. مواظب باشید در تصمیمگیریها و نوع کارها، شتابزدگی پیش نیاید و دستپاچهمان نکنند. گاهی اوقات دستپاچه کردنِ مسئولان به مسائل مختلف - گاهی بعضی از نخبگان، بعضی از آحاد مردم و بعضی از مرتبطین، آدم را سر یک کاری دستپاچه میکنند - آنها را عقب میاندازد. انسان وقتی که دستپاچه شد، حتّی گاهی همان کاری هم که در فرصت معینی میتوانست انجام بدهد، آن را هم نمیتواند انجام بدهد؛ یعنی تأخیر هم میافتد. علاوه بر اینکه خیلی اوقات کار هم غلط و همراه با ضایعه انجام میگیرد. من تأکید میکنم، این سرعت عملی که در رفتار دولت مشاهده میشود، چیز ممدوحی است؛ اما مراقب باشید این سرعت عمل، شکل شتابزدگی به خودش نگیرد؛ یعنی همیشه با دقت همراه باشد.
طبعاً تدبیر و درایت در تصمیمگیریها و اجرا، از جملهی توصیههای عمومی ماست.
نکتهی لازمی که باید عرض بکنم، این است که مردم به این وعدهها و به این سفرهای استانىِ پُربرکت، حقیقتاً امید بستهاند؛ کوشش کنید این امیدها برآورده شود. مبادا در هر بخشی از بخشها طوری عمل شود که مردم احساس کنند که امیدوار نیستند. الان خوشبختانه مردم امیدوارند؛ این را ما از طرق مختلف و با نشانههای گوناگون به دست آوردهایم. فقط به این جمعیت نگاه نمیکنم، ما در این سالها تجربهمان در این مسایل کم نیست؛ نه، از راههای مختلفی به دست آوردهایم که مردم خوشبختانه امیدوارند. این امید خیلی سرمایهی بزرگی است، آن را نباید از دست داد. چطوری از دست میرود؟ اینکه مردم تصور کنند که فلان کار، در فلان نقطه، فلان شکل تحقق پیدا میکند، بعد ببینند تحقق پیدا نکرد و مراجعه کنند ببینند که فایدهای نکرد، اینطور امید مردم از دست میرود. اگر یکبار هم حمل بر صحت کنند، وقتی تکرار شود، دیگر حمل بر صحت هم نخواهند کرد. این را مراقب باشید. حالا این که گفتند در معاونتها بخشی مخصوص پیگیری هست، این چیز خوبی است؛ این پیگیری را به طور جدی دنبال کنید. البته یکی از راههایی که این امیدواریها از بین نرود، این است که ما با مردم در همان آغاز کار بگوییم، آقا این کار را ما نمیخواهیم بکنیم یا این کار را نمیتوانیم بکنیم؛ مردم به رئیسجمهور و دولت اطمینان دارند، اگر یک وقت شما گفتید این کار را ما نمیتوانیم بکنیم، از شما قبول میکنند. یا بگویید بودجه و امکانات کشور برای این کار کافی نیست. اگر در مواردی اینطور هم برخورد بکنید، این هم ایرادی ندارد. این هم از همان مواردی است که گفتیم فشارها انسان را دستپاچه نکند.
نکتهی مهم دیگر این است که از برنامهها و اقدامهای بلندمدت به خاطر مشکلاتی که به صورت جاری و روزمره و همینطور متعاقب یکدیگر برای دولت مطرح میشود، غفلت نشود. همانطور که گفتیم، مطالبات متراکم از گذشته زیاد هست، که حالا یا کوتاهی شده یا نتوانستهاند یا به هر دلیل دیگر انجام نگرفته و مردم آنها را میخواهند؛ اما این موجب نشود که ما از کارهای مهم و زیربنایی و بلندمدت غفلت کنیم.
آن نکتهای که در مورد امید مردم عرض کردم، منظورم این است که تعهدات را با مقدورات تنظیم کنید و به مطالبات و توقعات ناممکن دامن نزنید. البته امروز یک عدهای به خاطر مخالفت با دولت این مطالبات را دامن میزنند! اینها مشهود و محسوس است و داریم میبینیم. خودشان میگویند که دولت چرا به توقعات دامن میزند؛ اما خودشان هم واقعاً توقعات را دامن میزنند و شعارهای بیخودی و کارهای ناممکن مطرح میکنند. شما هم از این اطمینانی که مردم به شما دارند، بیشترین استفاده را بکنید. آن جایی که واقعاً ممکن نیست، آن جایی که درست نیست و آن جایی که کار نشدنی است، به مردم صریح بگویید؛ بگویید این کار نمیشود و با امکانات کشور سازگار نیست؛ مردم از شما قبول میکنند. من در یک مورد خاصی به آقای رئیسجمهور گفتم این مورد را به مردم بگویید نمیشود؛ حتّی اگر پیش از شما هم وعدهای داده شده و حالا شما میبینید عملی نیست، به مردم بگویید آقا عملی نیست. مردم هم میپذیرند.
نکتهی بعدی، مسئلهی کارِ کارشناسی است. من بارها در دولتهای قبل و شاید با بعضی از شما دوستان هم در جلسات خصوصی و غیر خصوصی گفتهام که گاهی کارشناسیهای مغرضانه، پوست خربزه زیر پای مسئولان است. به عنوان یک کارشناس یک کاغذ را روی میز انسان میلغزانند و این میشود یک سندی که آدم باید دنبالش برود؛ اما آدم نمیفهمد از کجا آمده است. من از این قبیل دیدهام. اما این یک روی قضیه است؛ روی دیگر قضیه این است که همه به کار کارشناسی احتیاج داریم. کار بدون کارشناسی، ابتر و عقیم و خنثی خواهد بود. این حرف موجب نشود که ما به کار کارشناسی بیاعتنایی کنیم. کارشناسان صادق و خوب در دستگاهها و مجموعهی ظرفیت عظیم انسانی کشور هستند؛ حتماً از نظر کارشناسی این افراد صادق و مؤمن استفاده کنید. کار بدون کارشناسی نباید انجام بگیرد.
نکتهی بعدی - که این هم بسیار مهم است - مسئلهی تعامل با قواست. بالأخره شما و مجلس و قوهی قضائیه یک واحدید و یک کلّ هستید؛ ناچار باید با هم تعامل کنید. این هم نمیشود که این قوّه تقصیر را بر گردن آن قوه بیندازد و آن قوه تقصیر را بر گردن این قوه بیندازد. بالاخره در مجموع، حالا بنده که بر حسب قانون مسئولیت تنظیم قوا را بر عهده دارم، وقتی اینطور میبینم، به این نتیجه میرسم که یک خُرده تقصیر این قوّه است و یک خُرده تقصیر آن قوّه است. وقتی که اینطوری شد، طبعاً یک ذره این باید جلو بیاید، یک ذره آن باید جلو بیاید. بدون هماهنگی با قوای دیگر، شما نمیتوانید کار را پیش ببرید و حتماً بایستی این تعامل و هماهنگی و اعتماد را بهوجود آورید؛ که این اعتمادِ از یک طرف، اعتماد از طرف دیگر را هم به وجود بیاورد. البته بدیهی و طبیعی است که وقتی انسان با یک طرفی میخواهد تعامل کند که در آن طرف هم ارادههای مختلفی وجود دارد، نباید انتظار داشته باشد که همهی ارادهها و زبانها در آن طرف، به این اعتماد و خوشاخلاقیای که شما نشان دادید، توجه کنند؛ نه، حالا بالاخره یک گوشهای هم یک صدایی در میآید. اما اصل را بر این باید گذاشت؛ هم آنها باید به شما اعتماد کنند، هم شما باید به آنها اعتماد کنید. میثاق همهی ما قانون اساسی است و یک وظایف تعریفشدهای در قانون اساسی کشور وجود دارد. یک کاری بر عهدهی مجلس است که باید انجام بدهد، دولت ناگزیر بایستی از آن تبعیت کند. اختیاراتی هم بر عهدهی دولت گذاشته شده است، مجلس و قوای دیگر حق ندارند در آنها دخالت کنند. هر کدام یک محدودیت و مسئولیت تعریف شدهای دارند و بر اساس همین بایستی تعامل داشته باشید. بالاخره قانون و مجلس و اینها اهمیت کمی ندارند.
نکتهی بعدی، تعامل با نخبگان همفکر و بااخلاص است. آقای رئیسجمهور اشاره کردند در سرتاسر کشور نخبگان زیادی هستند - در تهران هم خیلی هستند، در جاهای دیگر هم هستند - باید با اینها تعامل کنیم. البته نشست و برخاست با نخبگان در سفرها خوب است؛ لیکن این کافی نیست، بیش از این لازم است. کسانی هستند که با شما همدلند و از جنس شمایند و حقیقتاً هم نخبهی فکری و دارای نظر صائب هستند. اصلاً نباید خود را از تعامل با اینها و استفادهی از وجود اینها محروم کرد؛ همچنان که از ظرفیت مدیریتی کشور نباید غافل شد. ما الان در طول این سالهای متمادی، بالأخره افراد زیادی داشتهایم که در این چرخهی مدیریتی کشور ورز خوردهاند؛ این ورز خوردن نیروها و ورزیده شدن آنها خیلی چیز باارزشی است. این ظرفیتی است و از این ظرفیت باید استفاده کرد. در هر ردهای از مسئولیتها که میتوانید اعتماد کنید، حتماً از این مدیریتها استفاده کنید؛ اینها به درد بخورند. البته یک وقتی آدمی است که عناد و دشمنی دارد، بنای بر اخلال و کارشکنی دارد، خوب، بدیهی است که از او نمیتوان استفاده کرد. اما وقتی یک مدیر شایسته و آدم بااخلاصی است و به کشور و اهداف کلان نظام و اینها علاقهمند هم است، از این ظرفیت مدیریتی حتماً استفاده کنید. اینها به تدریج جمع شدهاند و نباید آسان از دست داد.
یک نکتهی دیگر، مسئلهی سالمسازی دستگاه دولت است؛ یعنی آسیبزدایی، که به نظر من جزو کارهای خیلی سخت است. از جمله کارهایی که طبق تجربهی ما واقعاً سخت است، سالمسازی این دستگاه عظیم اداری و دیوانی و به اصطلاح بوروکراسی است که در کشور وجود دارد. اگر بتوانید این مشکل را یک طوری حل و علاج کنید، حقیقتاً کارِ کارستانی انجام دادهاید و خیلی باارزش است.
نکتهی بعدی که من باز مفید میدانم در اینجا عرض بکنم، مسئلهی تصدیگری دولت در غیر وظایف حاکمیت است. این از مسائل مهم است. باید حتماً تا آنجایی که میتوانید، در غیر وظایف حکومتی و حاکمیتی، از تصدیگری دولت اجتناب کنید؛ بگذارید کار دست مردم باشد. حالا در این مسئلهی اصل چهلوچهار - به اصطلاح این مصوبهای که به عنوان تفسیر و بیان اصل چهلوچهار ارائه شد - بند «ج» آن حالا محل بحث و کلام و ابلاغ است - که حالا ایشان اشاره کردند - اما آن بندهای «الف» و «ب» مصوبهی ما خیلی مهم است؛ آن جلوگیری از ورود دولت در سرمایهگذاریهای جدید و تصدیگریهای جدید است؛ نه اینکه دست دولت را به کلی کوتاه کنیم؛ اما یک حدودی در آنها مشخص شده است. به این توجه کنید.
یک مسئله هم تمرکززدایی است که جزوِ شعارهای این دولت است و شعار بسیار درستی هم هست؛ منتها مشخص کنید این تمرکززدایی چطوری است؛ مدل مشخصی لازم دارد. باید بالاخره به خصوصیات اقلیمی و قومىِ استانهای مختلف کشور توجه شود؛ طبق مسئلهی آمایش سرزمین، چه کارهایی را میخواهید به این منطقهی بخصوص محوّل کنید؟ ممکن است بر اساس طرح آمایش سرزمین، این کار اصلاً در این منطقه مصلحت نباشد؛ حالا استاندار یا نمایندهی مجلس یا امام جمعه یا برخی از مردم دائم اصرار دارند! خوب، در اینجا تمرکززدایی معنی ندارد؛ یعنی در طرح آمایش سرزمین، حتماً به خصوصیات اقلیمی و قومی در این تمرکززداییها و واگذاری مسئولیت به استانها توجه بکنید؛ همچنان که بایستی به قانون اساسی و سیاستها توجه بشود.
یک نکتهی دیگر هم کارهای خوبی است که در زمینهی اقتصاد انجام گرفته - مثل این سهام عدالت، ادامهی طرحهای نیمه تمام، نوع عدالت در ارائهی تسهیلات بانکی، صندوق مهر رضا و امثال اینها - محتوا و فواید این کارها را با شکل صحیح برای مردم بیان کنید تا معلوم شود این کارها انجام گرفته است. البته ما بارها گفتهایم آمدن و نشستن و پشت میکروفون یا جلوی دوربین حرف زدن، این کافی نیست؛ یک مقداری برنامهسازی و ارائهی مطلب، به شکل هنرمندانه لازم است.
مسئلهی دیگر، مبارزهی با فساد همراه با قاطعیت است. الان خوشبختانه رویکرد دولت و آقای رئیسجمهور طوری بوده که کسانی که تمایل به فساد دارند، مرعوبند؛ اما اگر کار صحیح و واقعی انجام نگیرد، کمکم این رعب شکسته میشود و این ابهت از بین میرود؛ میل به فساد در یک جاهایی وجود دارد. با فساد و تخلفات مالی بیمحابا برخورد کنید. البته عرض کردیم بیمحابا و با شجاعت و قاطعیت برخورد کردن، معنایش بیدرایتی در نوع برخورد نیست! اینها را باید با هم جمع کنید. هر دو طرفِ این کفهی متوازن بایستی دیده بشود.
یک مسئلهی مهم، حفظ سرمایههای ملی است. بعضی از دوستان حالا به این ساخت و سازها و توسعهی شهرهای بزرگ و بخصوص تهران اشاره کردند. از پانزده، شانزده سال قبل که این ساخت و سازهای اطراف تهران، به صورت یک حرکت سرطانی آغاز شد، ما همینطور مکرر شهردارها - همهی شهردارهایی که در این مدت تا امروز آمدهاند - را مورد خطاب قرار دادیم و به آنها دائم مطالبی را گفتیم. بعد به این نتیجه رسیدیم که فقط مسئلهی شهرداریها نیست. متصدیان منابع طبیعی اینجا تخلفات بزرگی کردهاند؛ منابع طبیعی را با سفارش و رفاقت و با ملاحظه و برای جلب حمایت این و آن، همینطور بیدریغ در اختیار اشخاص و گروهها و مسئولان و عمامهای و غیرعمامهای و نهادهای انقلابی و ... قرار دادهاند. یعنی یک ملاحظه و مصلحت کوتاهمدت را در نظر گرفتهاند و دیگر نگاه نکردهاند. آدم وقتی به طرف شمال تهران و ارتفاعات میرود، واقعاً وحشت میکند؛ یک بخشهایی هست که بنده هر وقت میروم، با اینکه محیط حرکت و گردش و تحرک و ورزش است، با اعصاب ناراحت به خانه برمیگردم. هر دفعه میروم، میبینم باز یک کارهای جدیدی انجام گرفته است. این دولت به طور جدی مسئول است؛ هم وزارت مسکن، هم وزارت کشاورزی - که منابع طبیعی را در اختیار دارد - هم بقیهی دستگاهها و هم از جمله وزارت کشور و شهرداریها. نباید بگذارید این اتفاق بیفتد؛ دارد همه جا اتفاق میافتد. انسان در شهرهای مختلف میبیند؛ تهران که جلوی چشم ماست و من به طور متوالی میبینم؛ بعضی جاهای دیگر هم که رفتهایم، همینطور است. نگذارید این سرمایههای ملی را اینطوری ضایع کنند.
مسئلهی فرهنگ و قضایای فرهنگی خیلی مهم است که من حالا چون اهتمام شماها را به مسائل فرهنگ میدانم و بحمداللَّه احساس میکنم که وزرای فرهنگی ما اهتمام دارند، روی آن تکیه نمیکنم؛ والّا من سالهای گذشته در دیدارهای با دولتها، یکی از آن بخشهایی که بیشترین تکیه را روی آن میکردم، مسئلهی فرهنگ بود. اهمیت کار فرهنگی نباید مورد غفلت قرار گیرد. در کار فرهنگی هیچ وقفه و تعللی جایز نیست؛ چون بیشترین تلاش دشمنان بر روی جامعه و ملت و کشور ما، تلاش فرهنگی است. این مبالغه نیست! بیشتر و پُرحجمتر و مؤثرتر از تلاشهای سیاسی و امنیتی، تلاش فرهنگی است. علت هم این است که آنها میدانند اگر در تلاشهای فرهنگی علیه انقلاب موفق و پیروز شوند، بقیهی کارها برای آنها آسان خواهد شد؛ لذا روی این متمرکزند. ما مطلقاً نبایستی توقف داشته باشیم، باید پیش برویم. هیچ سطحینگری جایز نیست. ظاهرگرایی و عوامزدگی در کار فرهنگی جایز نیست. کار فرهنگی بایستی مدبرانه، عمیق، با حوصله و از سوی آدمهای باصلاحیت و کارشناسهای حقیقتاً وارد، در همهی شعبهها و شاخههای گوناگون فرهنگی مورد توجه قرار بگیرد.
در کنار این مسئلهی کار فرهنگی هم باید به مسئلهی تحقیق و علم و فناوری توجه کرد. که حالا ما در آن جلسهای که تقریباً دو هفتهی پیش با رؤسای دانشگاهها(1) داشتیم، من گزارشی داشتم که بودجهی تحقیقاتی از آنچه که در برنامه در نظر گرفته شده و ما تصور میکردیم که درصدی پیش رفته، تنزل کرده است! حالا در گزارشها من شنیدم: « برای کار تحقیقات داریم تلاش میکنیم»؛ نه، طبق آن گزارش من گفتم به ششدهم درصد رسیده، بنابراین بودجهی تحقیقاتیمان کمتر شده است؛ ما باید به یکونیم درصد میرسیدیم و تا آخر برنامه این بودجه باید به سه درصد برسد؛ نه فقط به یک و نیم درصد نرسیدیم، بلکه از یک درصد هم پایینتر رفته است! یا مثلاً بنیاد نخبگان که من آن روز هم گفتم و اعتراض کردم؛ این اعتراض به نظر من مهم است، باید به این برسید. یا صندوق حمایت از پژوهشگران؛ این صندوق حمایت از پژوهشگران و این سبک کارها، با اصرار و تأکید متوالىِ چند سالهی ما در دولتهای قبلی به وجود آمده است؛ اینها را نباید متوقف کرد؛ اینها کارهای بسیار لازم و مهمی است. یا دفتر ارتباط علم و صنعت که من در دورهی این پانزده، شانزده سالِ اخیر، با دو نفر از رؤسای محترم جمهور این را در میان گذاشتم و تأکید و اصرار کردم؛ اما نشد. باید این دفتر را راه بیندازید. این کارهای اساسىِ مهم، بین بخشی است؛ یعنی حتماً باید وابستهی به دفتر ریاست جمهوری باشد؛ نمیتواند به وزارت علوم یا وزارت آموزش و پرورش یا بقیهی بخشها وابسته باشد. این باید حتماً زیر نظر دستگاه ریاست جمهوری باشد و آنجا اداره بشود.
در زمینهی مسایل سیاسی هم کارهای زیادی شده و بیان هم کردند؛ ما هم تأکید و اصرار میکنیم همین مسئلهی تحرکت دیپلماسىِ جهتدار، برنامهدار، پخته، نافذ و اثرگذار باشد. ما هر چه در زمینهی دیپلماسی تحرکمان بیشتر باشد، بهتر است. این سفرهای خارجی، ملاقاتهای خوب و گفتگوهای تلفنی، همهاش کارهای لازم امروز ماست؛ هر چه حجم و کیفیت اینها را بالا ببرید، بهتر است. مسئلهی دیپلماسی مهم است؛ البته همینطور که گفتیم، دیپلماسی باید جهتدار باشد؛ باید بدانیم چه میخواهیم و دنبال چه هستیم. گاهی انسان با پنج، شش، ده تا کار متفرق به یک هدفی میرسد که ظاهراً هیچکدام از آن کارها، فی نفسه آن هدف را نشان نمیدهند؛ اما مجموع آن کارها، آن هدف را نشان میدهند. فرض کنید فلان موقعیت منطقهای یا فلان پیشرفت بینالمللی با پنج تا، شش تا، ده تا کار فراهم میشود. و دیپلماسی را باید به کار اقتصادی بینالمللی وصل کرد. یکی از ضعفهای عمدهی ما، هم زمان دولت قبل، هم زمان دولت ماقبلِ قبل، همین بود که دستگاههای اقتصادىِ ما به دستگاه وزارت خارجهی ما متصل نبودند؛ یعنی آنها برای خودشان کار میکردند؛ گاهی یک نفری میرفت از یک وزارتخانهای، در یک کشوری یک قرارداد مهمِ قابل توجهی هم میبست، آن وقت سفیر ما در آن کشور اصلاً مطلع نمیشد؛ خوب، این خیلی عیب بزرگی است. نباید بگذارید این کار در این دولت اتفاق بیفتد.
به هر حال، خداوند متعال کمککار شماست. آنچه را که ما داریم مشاهده و حس میکنیم، همین است و این را کاملاً نشان میدهد. یک به یک، این قدمها با حمایت و کمک الهی انجام میگیرد و پیش میرود. اوضاع بینالمللی، اوضاع منطقه و ضعف روزافزون دشمنِ معاندِ نظام جمهوری اسلامی - یعنی امریکا و صهیونیسم - اینها همه، چیزهایی است که جزوِ امدادهای الهی است؛ اینها را مغتنم بشماریم و از این فرصت، هر چه ممکن است بیشتر استفاده کنیم. ما هم که برای همهی شماها دعا میکنیم؛ جزوِ دعاهای همیشگی ما، دعای به آقای رئیسجمهور و شما و به مسئولان کشور است که بتوانید این بار سنگینی را که شانهتان را زیرش دادهاید، انشاءاللَّه به بهترین وجهی به منزل برسانید و کشور و انقلاب را یک قدم پیش ببرید.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
1) دیدار با رؤسای دانشگاهها (23/5/1385)
تا این لحظه با شما دوستان عزیز و مسئولان محترم، جلسهی خیلی خوبی داشتیم و من گزارشهای دوستان را با دقت گوش کردم؛ گزارشهای شفاف و روشنی بود.
من روز سوم شعبان را - که بحمداللَّه امسال دیدار ما با شما مسئولان محترم دولت با این روز مصادف شده است - به همهتان تبریک عرض میکنم. یاد شهید رجایی عزیز و شهید باهنر عزیز را - که در همان مدت کوتاه مسئولیتشان، طوری عمل کردند که از خودشان برای ما الگو باقی گذاشتند - گرامی میدارم و حقیقتاً با تلاش سختی که کردند، با تحملی که به خرج دادند و با تمسکی که به عقیده و ایمان خودشان در عمل ورزیدند، موجب شدند که ما امروز بتوانیم برای تعریف مدل موردنظر خودمان، اسم و یاد اینها را مطرح کنیم. در یک جملهی کوتاه، کتابی از معنا را از نام اینها بفهمیم، این خیلی ارزش دارد. یادشان گرامی باد!
این را هم در مورد گزارشهای امروز عرض بکنم که به نظر من، گزارش آقای رئیسجمهور، گزارش خوب و جامعی بود و مناسب است که این گزارش عیناً منتشر شود؛ گزارش جامعالاطرافی است. اگر چه کلی بود؛ اما در عین حال، چنانچه به این شکل منعکس نشده، حتماً منعکس بشود؛ خوب است.
آنچه که من میخواهم در این جلسهی خصوصی و صمیمی به شما دوستان عزیز عرض بکنم، این است که فرصت این روز و روزگاری که شما بر سر کار هستید، بسیار فرصت استثنایی و مغتنمی است؛ حقیقتاً از دورههایی است که ما نظیر آن را در گذشتهی دوران انقلاب تا امروز کم داشتهایم. اولاً، شعارهای دولت و مسئولان و اهداف تعیینشدهی آنان کاملاً با مبانی انقلاب و با مبانی اعلامشدهی امام عزیز ما منطبق است. ثانیاً، این گفتمان در بین مردم به طور محسوسی زنده است و وجود دارد؛ که وجود این گفتمان میان مردم هم، عامل عمده و اصلىِ گرایش آنها به این دولت و این رئیسجمهور محترم بود. مردم، تشنهی عدالت، تشنهی مبارزه با فساد و تشنهی تمسک به اصول انقلاب بودند، که وقتی دیدند یک نفر صادقانه این شعارها را سر دست گرفته و مطرح میکند، حول محور او جمع شدند؛ خود این نعمت بزرگی است که این تفکر به صورت یک گفتمان مسلط در جامعه درآمد و همچنان ادامه دارد و بعد از روی کار آمدن این دولت، بحمداللَّه تقویت هم شده است. طبیعت کار هم این است، هر چه شما بهتر، بیشتر، صمیمیتر و پایبندتر به اصول حرکت کنید و پیش بروید، عمق این ایمان در دلهای مردم ما بیشتر خواهد شد و تغییر آن به وسیلهی دستهای بیگانه، برای آنها دشوارتر خواهد شد. بنابراین فرصت، واقعاً فرصت مهمی است. مردم به دولت اعتماد دارند؛ دولت، خود را جزوِ مردم و از جنس مردم میداند و میشمارد؛ از لحاظ انعکاس بینالمللی، کشور از یک عزت کمسابقه یا بیسابقهای برخوردار است؛ ابهت نظام اسلامی، عظمت ملت ایران، رسایی و شفافیت اغراض و اهداف جمهوری اسلامی در دنیای اسلام، بیش از همیشه است؛ و حّتی در دنیای غیر مسلمان، امروز عزت و ابهت ملت ما بسیار برجسته است و این را همه تصدیق میکنند و از نشانهها و عکسالعملهای خارجیاش هم این را میفهمیم. به هر حال، فرصت بسیار مهمی است.
آنچه که من به این مناسبت میخواهم عرض بکنم، این است که من و شما - همه مان، یکایکمان - توجه داشته باشیم که این فرصت را نباید از دست بدهیم. در گزارش دولت - که به مناسبت این روزها به من داده شده - خواندهام که دولت حتّی یک روز را هم بیهوده از دست نداده؛ همینطور درست است. من میخواهم تکیه کنم که حتّی یک روز را هم نگذارید هدر برود. از تمام روزهای این سه سالی که علیالعجاله از عمر این دولت باقی است، حداکثر استفاده را بکنید؛ این فرصت، بسیار فرصت مهمی است. اگر خدای نکرده طوری بشود که نتوانیم آنچه را که مردم دربارهی مجموعهمان تصور میکنند، آن را تحقق ببخشیم، خسارت بزرگ خواهد بود و به این جریان و جهتگیری حتماً ضربه وارد خواهد آمد. آن وقت امیرالمؤمنین فرمود: «و لقلّ ما شیء ادبر ثمّ اقبل»؛ موجی که برگشت و رفت، دیگر خیلی آسان این طرف نمیاید و برنمیگردد. خون دلها باید خورد و زحمتها باید کشید تا اینکه باز برای اقبال و توجهی که امروز وجود دارد، زمینه فراهم شود. این را نباید از دست داد.
خوب، نتیجهی این چیست؟ نتیجهاش این است که هم شما و هم همهی دلسوزان کشور باید به دولت کمک کنند تا بتواند این شعارهایی را که مطرح کرده، تحقق ببخشد. همه، بدون اغماض، و هر کسی که حقیقتاً برای این کشور و نظام دلسوز است، باید در این زمینه، خود را متعهد بداند.
نکتهی بعدی این است که این دولت به عنوان یک دولت «اصولگرا» شناخته شده و رفتار و تلاشی هم که تا امروز نشان داده و آنچه در عمل و قولش منعکس شده، همین اصولگرایی را نشان میدهد؛ که انشاءاللَّه خودِ همین برای کشور و شما برکاتی خواهد داشت. شاخصههای اصولگرایی، شاخصههای مهمی است؛ این شاخصهها باید مورد توجه قرار بگیرد، که من به بعضی از اینها اشاره میکنم. در اظهارات شما هم هست، آن را میگویید و تکرار میکنید و در برنامههایتان میگنجانید. تحقق مجموعهی این شاخصهها به معنای حقیقی کلمه، آن وقت دولت را به عنوان یک دولت اصولگرا معرفی خواهد کرد.
شاخصهی اول «عدالتخواهی و عدالتگستری» است. به زبان آسان است؛ اما در عمل بسیار کار دشواری است و مقدمات بسیاری لازم دارد. باید خیلی کار کرد تا اینکه عدالت تحقق پیدا کند؛ عدالت جغرافیایی، عدالت طبقاتی، عدالت در زمینههای مسایل اقتصادی، عدالت در زمینههای مسایل فرهنگی، عدالت در جایگزین شدن و جای گرفتن در مسئولیتها و مناصب و عدالت در قضاوتهای ما - نه فقط قضاوتی که قاضی در دادگاه میکند، بلکه داوریهایی که ما نسبت به اشخاص و قضایا میکنیم - اینها همه عدالت است و عدالت در آنها نقش دارد. عدالتخواهی و عدالتگستری به معنای همهی اینهاست. البته امروز کشور ما بیش از هر چیز دیگر، تشنهی عدالت اقتصادی است. علت هم این است که واقعاً یک شکافی به صورت میراث معیوبی از گذشته بود و این شکاف باید پُر میشد، که نشده است. البته به شکل معقولی باید پُر شود. ما پُر کردنِ این شکاف را به همان شکلی میگوییم که اسلام توصیه میکند؛ حرفهای غیر منطقی و ناممکن و نامعقول را نمیخواهیم به میان بیاوریم؛ همانطوری که اسلام میگوید: فرصتها در مقابل همه باشد و امکانات عمومی مورد استفادهی همه قرار گیرد. بنابراین یک شاخصه، مسئلهی عدالتخواهی و عدالتگستری است که پهنهی وسیعی دارد.
«فسادستیزی» شاخصهی دیگری است. «سلامت اعتقادی و اخلاقىِ مسئولان کشور» - بخصوص مسئولان عالیرتبه، در سطوح دولت و معاونین و از این قبیل - بسیار مهم است و شاخصهی دیگری است که از لحاظ اعتقادی و اخلاقی اشخاص سالمی باشند.
«اعتزاز به اسلام» یکی دیگر از شاخصههای اصولگرایی است. ما در دورانِ این بیستوهفت سال، بعضی از مسئولان نظام اسلامی را دیده بودیم که خجالت میکشیدند یک حکم اسلامی یا یک جهتگیری اسلامی را صریحاً بر زبان بیاورند؛ نه، ما طلبگاریم. من بارها گفتهام، در قضیهی «زن»، ما پاسخگوی غرب نیستیم، غرب باید پاسخگوی ما باشد؛ ما هستیم که سؤال مطرح میکنیم. در زمینهی حقوقبشر، ماییم که طلبگار مدعیان منافق و دو روی حقوقبشر هستیم. بنابراین به اسلام اعتزاز داشته باشید. آنچه را که اسلام به ما آموخته، اگر ما درست یاد گرفته باشیم و دچار کجفکری و انحراف و غلط فهمی نشده باشیم، چیزی است که باید به آن افتخار کنیم.
«سادهزیستی و مردمگرایی» شاخصهی دیگری است که بحمداللَّه دارید.
«تواضع و نغلتیدن در گرداب غرور» هم یکی از شاخصههایی است که لازمهی اصولگرایی است؛ ما در معرض این هستیم. ببینید عزیزان! شماها در موضع بالایی قرار دارید و مورد احترامید؛ افراد پیش شماها میآیند و تعریف و تمجید میکنند - بعضی از روی اعتقاد، بعضی بدون اعتقاد - برای اینکه شما خوشتان بیاید. ما خودمان باید مواظب باشیم حرفهایی که در تمجید و ستایش ما میزنند، اینها را باور نکنیم. ما باید به درون خودمان نگاه کنیم: «الانسان علی نفسه بصیرة»؛ نقصها، مشکلات و کمبودهایمان را نگاه کنیم و فریب نخوریم. این فریب خوردن، انسان را در دام و گرداب غرور میاندازد. اگر انسان خودش را بد برآورد کرد، آن وقت دیگر نجات پیدا نمیکند.
«اجتناب از اسراف و ریختوپاش» که جزو برنامههای بسیار خوب شماهاست.
«خردگرایی و تدبیر و حکمت در تصمیمگیری و عمل»، این جزو مسائلی است که حتماً به آن احتیاج دارید؛ همهمان در تصمیمگیریها و عملمان به آن احتیاج داریم. البته بعضی از اینها را من بعداً باز مختصری توضیح میدهم و باز میکنم.
«مسئولیتپذیری و پاسخگویی»؛ در هر بخشی که ما هستیم، مسئولیت آن کاری که بر عهده گرفتهایم، این را بپذیریم. زیرمجموعه، زیرمجموعهی ماست، احساس مسئولیت کنیم. در هر نقطهای مسئولیت تعریفشدهای وجود دارد، آن مسئولیت را بایستی پذیرفت.
از جملهی شاخصههای مهم اصولگرایی، یکی «اهتمام به علم و پیشرفت علمی» است. شما ببینید چه زمانی در آغاز پیدایش اسلام گفته شد که: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة» یا «مؤمن و مؤمنة»؛ یعنی همان وقتی که نماز و زکات و این چیزها آمد، طلب العلم هم آمد؛ «اطلبوا العلم ولو بالصین» هم آمد. من بارها تکرار میکنم، این به خاطر همین است که جامعه، بدون علم نخواهد توانست آرمانهای خودش را بالا بیاورد. مثل این است که انسان حرف حقی داشته باشد؛ اما اصلاً زبان گفتنش را نداشته باشد. نداشتن علم اینطوری است. علم موجب میشود که شما بتوانید آن آرمانها، آن اهداف و آن خط روشن و جادهی روشنِ صراط مستقیمی را که در دست و اختیار شماست، مطرح کنید و کسان بیشتری را از بشریت، به آن هدایت کنید. علم نداشته باشید، این امکانپذیر نخواهد بود. بنابراین علم - که وسیلهی رشد ملی، بشری، انسانی و اوج گرفتن در محیط عام بشریت است - جزوِ چیزهای لازم است و باید به این اهتمام داشته باشید.
«سعهی صدر و تحمل مخالف»؛ که از جملهی شاخصههایی است که جزوِ پایههای اصولگرایی است. گاهی انسان از حرفی که میزنند، ناراحت هم میشود؛ حرص هم میخورد، گاهی به خدا هم شکایت میکند که خدایا! تو که میبینی واقع قضیه چیست و چقدر با چیزی که اینها میگویند، فاصله دارد؛ اما در عین حال، انسان بایستی حلم به خرج دهد. حلم یعنی ظرفیت و تحمل صدای مخالف را داشتن. البته این - شاید بعداً هم عرض بکنم - به معنای آن نیست که دولت از عملکرد خودش دفاع نکند؛ نه، حتماً بایستی دفاع کند.
«اجتناب از هواهای نفس»؛ چه هوای نفس شخصی، چه هوای نفس گروهی؛ که حالا آقای رئیسجمهور گفتند و این نکتهی خوبی است. بحمداللَّه عناصر دولت به هیچ گروه و دسته و باند و جریانی وابسته نیستند؛ این خیلی نکتهی مهمی است. مراقب باشید حرکت، اظهارنظر و حرف، انتساب به یک جریان، به یک باند و به یک گروه را پیش نیاورد، که اگر اینطور شود، هوای نفس تقریباً انفکاکناپذیر است. هوای نفس گروهی هم مثل هوای نفس شخصی است؛ آن هم همینطور است. هوای نفس گروهی هم انسان را بیحساب و کتاب به این طرف و آن طرف میکشاند و از خرد و جادهی مستقیم منحرف میکند. این هم جزو لوازم اصولگرایی است.
«شایستهسالاری»، «نظارت بر عملکرد زیرمجموعه» و «تلاش بیوقفه برای این خدمات»، که انصافاً این مورد در این دولت برجسته است. این تلاش بیوقفه را حقیقتاً همه شاهدند و ما هم شاهدیم. این حرکت پُرتلاشی که همهی دولت - بخصوص شخص آقای رئیسجمهور - نشان میدهند، خیلی باارزش است. «قانونگرایی»، «شجاعت و قاطعیت در بیان و اعمال آنچه که حق است».
«انس با خدا»، «انس با قرآن» و «استمداد دائمی از خدا»؛ این آخری - که از شاخصههای اصولگرایی است - تضمینکنندهی همهی آن چیزهایی است که قبلاً عرض کردیم. انس با خدا یادتان نرود. ما بارها میگوییم که خدمات مسئولان نظام از هر عبادتی بالاتر است؛ این حرف درستی است و مبالغه هم در آن نیست. اما بدانید، این خدمات، آن وقتی خدمت خواهد شد و آن وقتی با خلوص و درخشش و شفافیت خود باقی خواهد ماند که شما دلتان با خدا مأنوس باشد. اگر دل از خدا غافل شد، اگر دل رابطهی خودش را با ذکر و توجه و خشوع از دست داد، همین خدمتی که ما میگوییم بالاترین عبادت است، همین خدمت، مشوب خواهد شد؛ اصلاً به کلی مشوب میشود و در آن اغراض و هواها میآید. جهاد در میدان جنگ و میدان نظامی که اینقدر عظمت دارد، اگر با اهداف خدایی نباشد و بدون ارتباط با خدا باشد، به یک چیز کمارزش یا بیارزش و گاهی هم ضد ارزش، تبدیل میشود! لذا من بر این امر تأکید و اصرار دارم؛ بخصوص حالا که ماه شعبان هم هست. در این صلوات ماه شعبان - صلواتی که وارد شده و اول ظهر خوانده میشود - «الّلهم صلّ علی محمّد و آل محمّد شجرة النبوّة و موضع الرّسالة»، تا میرسد به اینجا «و هذا شهر نبیّک سیّد رسلک شعبان الّذی حففته منک بالرّحمة و الرّضوان»؛ این ماه پوشیده و محفوفشدهی به رحمت و رضوان الهی است؛ آن وقت «الّذی کان رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله یدأب فی صیامه و قیامه فی لیالیه و ایّامه بخوعا لک فی اکرامه و اعظامه الی محل حمامه»؛ یعنی تا دم مرگ، پیغمبر این حالت را حفظ کرد؛ ماه شعبان که میشد، ماه صیام و قیام پیغمبر بود - قیام یعنی برخاستن در نیمههای شب و تضرع، ذکر و خشوع، و صیام هم که روزهی روز هست - این روش پیغمبر بود. ببینید پیغمبر با آن عظمت مقامش و با آن رسیدن به عالیترین مرتبهی عصمت، در عین حال از این تلاش و مجاهدتی که او را دائم به خدا نزدیکتر و متذکرتر کند، تا دم مرگ باز نمیایستاد. چون پیغمبر هم روزبهروز تکامل پیدا میکرد. پیغمبرِ سال اول بعثت با پیغمبرِ سال بیستوسوم بعثت، یکجور نبودند؛ پیغمبر بیستوسه سال در تقرب پروردگار جلو رفته بود. اما حتّی تا همان سال آخر هم - که مراحل عالی انسانیت که اصلاً در عقل هیچ انسانی نمیگنجد، او طی کرده بود - از ذکر و ارتباط و اتصال و خشوع غافل نمیماند. ماها که خیلی عقبیم، خیلی احتیاج داریم. ما بیشتر از آن بزرگوار احتیاج داریم؛ منتها همت ما آنقدر نیست. به هر حال، ارتباط با قرآن را، نماز اول وقت را، قرآن خواندنِ هر روز را، توجه و ذکر و استمداد از خداوند را، متوسل شدن در آن جاهایی که کار مشکل میشود، آن جاهایی که بار سنگین میشود و از خدا طلب کمک کردن، اینها را فراموش نکنید، اینها بسیار مهم است.
خوب حالا چند نکته را عرض میکنم. خوشبختانه ارزیابی یک ساله را دولت شروع کرده و خود آقای رئیسجمهور در این زمینه پیشقدم شدند؛ این کار بسیار خوبی است. نقاط قوّت و ضعفتان را بسنجید و بدون تعصب داوری کنید. از نظرات افراد دلسوز در این داوری حتماً استفاده کنید. آن کسانی را که دچار ضعف یا عملکرد نامطلوب هستند، به طور طبیعی به شکلهای مختلف مورد تعرض قرار میدهید؛ اما در کنار آن، مدیری را هم که خوب عمل کرده، حتماً تشویق کنید؛ یعنی آن چیزی را که من اینجا میخواهم توصیه کنم، این است که، اخم به ضعفها و عملکردهای ضعیف را ما در عملکرد مسئولان و رئیسجمهور و بعضی دیگر مشاهده میکنیم؛ اما لبخند و تشویق و توجه به آن کسانی هم که خوب عمل کردهاند، این هم باید حتماً در کنارش باشد. پس ارزیابی و مترتب بر ارزیابی و تقویم عملکردها، باید برخورد متناسب با نوع و سطح عملکرد باشد.
نکتهی بعدی این است که بالأخره عمر دولت شما و امکاناتش هم محدود است. اگر چه امکانات کشور خیلی وسیع است؛ اما بالأخره نیازها و درخواستهایی که بعضی از گذشته متراکم شده است و بعضی هم بالفعل به طور طبیعی وجود دارد، اینها خیلی زیاد و وسیع است. از طرف دیگر، همت انسان مؤمن این است که همهی این مشکلات را برطرف کند؛ اما معلوم نیست واقعیتها اجازهی این را بدهد که بتوان همهی نقاط را در این مدتی که مسئولیت بر دوش این دولت است، برطرف کرد؛ بنابراین اولویتهای کاری را مشخص کنید؛ معنایش این نیست که به کارهای غیراولی نپردازید؛ نه، چند نقطهی برجسته را که میتواند در بخشهای دیگر اثر بگذارد و حالت سرفصل و چهارراه به خود میگیرد، اینها را مشخص کنید - چه در زمینههای اقتصادی، چه در زمینههای فرهنگی و چه در بقیهی زمینههایی که موجود است - و به طور مداوم روی آنها تکیه کنید؛ اگر امر دائر شد بین آنها و غیر آنها، آنها را مقدّم بدارید.
نکتهی بعدی توجه دائم به سند چشمانداز است. این سند چشمانداز، مسئلهی مهمی است. نباید هم تصور شود که این سند یا سیاستهای کلی را کسانی نشستهاند و دارند تنظیم میکنند؛ نه. درست است که اینها یک فرایندی دارد و از یک جاهایی شروع میشود؛ لیکن آن کسی که در این زمینه کار و فکر میکند و تصمیم میگیرد، خودِ رهبری است؛ این سیاستها، سیاستهای رهبری است. اینها چیزهایی است که با توجه به همهی جوانب ملاحظه شده و این سند چشمانداز درآمده است و بر اساس سیاستهای کلیای که در این مدت وجود داشته، اعلام شده است. اینها باید در برنامهها رعایت شود و نباید تخلف شود. البته ممکن است بعضی از تاکتیکها به ظاهر با سیاستها متناسب نباشد؛ اما انسان دقت که بکند، میبیند این تاکتیک در نهایت به همان چیزی که در سیاستها یا در سند چشمانداز ترسیم شده است، برمیگردد. ما از این امتناعی نداریم. مثل اینکه شما با اتومبیل دارید به طرف شرق حرکت میکنید، یک جا جاده پیچ میخورد؛ اگر کسی آنجا نگاه کند، میبیند جاده به طرف غرب یا شمال یا جنوب میرود؛ اما این پیچ طبیعىِ جاده است. بعد از اینجا که عبور کردیم، باز به همان مسیر طبیعی میرسیم. اینطور حرکتها و مانورهای تاکتیکی و بینراهی را من ایراد نمیگیرم؛ اما جهتگیری حتماً باید جهتگیری سند چشمانداز باشد.
نکتهی بعدی این است که سرعت را با دقت همراه کنید. سرعت غیر از شتابزدگی است؛ شتابزدگی بد است. سرعت وقتی با دقت همراه شد، کار معقول و صحیح است. سرعتِ بدون دقت، میشود شتابزدگی. مواظب باشید در تصمیمگیریها و نوع کارها، شتابزدگی پیش نیاید و دستپاچهمان نکنند. گاهی اوقات دستپاچه کردنِ مسئولان به مسائل مختلف - گاهی بعضی از نخبگان، بعضی از آحاد مردم و بعضی از مرتبطین، آدم را سر یک کاری دستپاچه میکنند - آنها را عقب میاندازد. انسان وقتی که دستپاچه شد، حتّی گاهی همان کاری هم که در فرصت معینی میتوانست انجام بدهد، آن را هم نمیتواند انجام بدهد؛ یعنی تأخیر هم میافتد. علاوه بر اینکه خیلی اوقات کار هم غلط و همراه با ضایعه انجام میگیرد. من تأکید میکنم، این سرعت عملی که در رفتار دولت مشاهده میشود، چیز ممدوحی است؛ اما مراقب باشید این سرعت عمل، شکل شتابزدگی به خودش نگیرد؛ یعنی همیشه با دقت همراه باشد.
طبعاً تدبیر و درایت در تصمیمگیریها و اجرا، از جملهی توصیههای عمومی ماست.
نکتهی لازمی که باید عرض بکنم، این است که مردم به این وعدهها و به این سفرهای استانىِ پُربرکت، حقیقتاً امید بستهاند؛ کوشش کنید این امیدها برآورده شود. مبادا در هر بخشی از بخشها طوری عمل شود که مردم احساس کنند که امیدوار نیستند. الان خوشبختانه مردم امیدوارند؛ این را ما از طرق مختلف و با نشانههای گوناگون به دست آوردهایم. فقط به این جمعیت نگاه نمیکنم، ما در این سالها تجربهمان در این مسایل کم نیست؛ نه، از راههای مختلفی به دست آوردهایم که مردم خوشبختانه امیدوارند. این امید خیلی سرمایهی بزرگی است، آن را نباید از دست داد. چطوری از دست میرود؟ اینکه مردم تصور کنند که فلان کار، در فلان نقطه، فلان شکل تحقق پیدا میکند، بعد ببینند تحقق پیدا نکرد و مراجعه کنند ببینند که فایدهای نکرد، اینطور امید مردم از دست میرود. اگر یکبار هم حمل بر صحت کنند، وقتی تکرار شود، دیگر حمل بر صحت هم نخواهند کرد. این را مراقب باشید. حالا این که گفتند در معاونتها بخشی مخصوص پیگیری هست، این چیز خوبی است؛ این پیگیری را به طور جدی دنبال کنید. البته یکی از راههایی که این امیدواریها از بین نرود، این است که ما با مردم در همان آغاز کار بگوییم، آقا این کار را ما نمیخواهیم بکنیم یا این کار را نمیتوانیم بکنیم؛ مردم به رئیسجمهور و دولت اطمینان دارند، اگر یک وقت شما گفتید این کار را ما نمیتوانیم بکنیم، از شما قبول میکنند. یا بگویید بودجه و امکانات کشور برای این کار کافی نیست. اگر در مواردی اینطور هم برخورد بکنید، این هم ایرادی ندارد. این هم از همان مواردی است که گفتیم فشارها انسان را دستپاچه نکند.
نکتهی مهم دیگر این است که از برنامهها و اقدامهای بلندمدت به خاطر مشکلاتی که به صورت جاری و روزمره و همینطور متعاقب یکدیگر برای دولت مطرح میشود، غفلت نشود. همانطور که گفتیم، مطالبات متراکم از گذشته زیاد هست، که حالا یا کوتاهی شده یا نتوانستهاند یا به هر دلیل دیگر انجام نگرفته و مردم آنها را میخواهند؛ اما این موجب نشود که ما از کارهای مهم و زیربنایی و بلندمدت غفلت کنیم.
آن نکتهای که در مورد امید مردم عرض کردم، منظورم این است که تعهدات را با مقدورات تنظیم کنید و به مطالبات و توقعات ناممکن دامن نزنید. البته امروز یک عدهای به خاطر مخالفت با دولت این مطالبات را دامن میزنند! اینها مشهود و محسوس است و داریم میبینیم. خودشان میگویند که دولت چرا به توقعات دامن میزند؛ اما خودشان هم واقعاً توقعات را دامن میزنند و شعارهای بیخودی و کارهای ناممکن مطرح میکنند. شما هم از این اطمینانی که مردم به شما دارند، بیشترین استفاده را بکنید. آن جایی که واقعاً ممکن نیست، آن جایی که درست نیست و آن جایی که کار نشدنی است، به مردم صریح بگویید؛ بگویید این کار نمیشود و با امکانات کشور سازگار نیست؛ مردم از شما قبول میکنند. من در یک مورد خاصی به آقای رئیسجمهور گفتم این مورد را به مردم بگویید نمیشود؛ حتّی اگر پیش از شما هم وعدهای داده شده و حالا شما میبینید عملی نیست، به مردم بگویید آقا عملی نیست. مردم هم میپذیرند.
نکتهی بعدی، مسئلهی کارِ کارشناسی است. من بارها در دولتهای قبل و شاید با بعضی از شما دوستان هم در جلسات خصوصی و غیر خصوصی گفتهام که گاهی کارشناسیهای مغرضانه، پوست خربزه زیر پای مسئولان است. به عنوان یک کارشناس یک کاغذ را روی میز انسان میلغزانند و این میشود یک سندی که آدم باید دنبالش برود؛ اما آدم نمیفهمد از کجا آمده است. من از این قبیل دیدهام. اما این یک روی قضیه است؛ روی دیگر قضیه این است که همه به کار کارشناسی احتیاج داریم. کار بدون کارشناسی، ابتر و عقیم و خنثی خواهد بود. این حرف موجب نشود که ما به کار کارشناسی بیاعتنایی کنیم. کارشناسان صادق و خوب در دستگاهها و مجموعهی ظرفیت عظیم انسانی کشور هستند؛ حتماً از نظر کارشناسی این افراد صادق و مؤمن استفاده کنید. کار بدون کارشناسی نباید انجام بگیرد.
نکتهی بعدی - که این هم بسیار مهم است - مسئلهی تعامل با قواست. بالأخره شما و مجلس و قوهی قضائیه یک واحدید و یک کلّ هستید؛ ناچار باید با هم تعامل کنید. این هم نمیشود که این قوّه تقصیر را بر گردن آن قوه بیندازد و آن قوه تقصیر را بر گردن این قوه بیندازد. بالاخره در مجموع، حالا بنده که بر حسب قانون مسئولیت تنظیم قوا را بر عهده دارم، وقتی اینطور میبینم، به این نتیجه میرسم که یک خُرده تقصیر این قوّه است و یک خُرده تقصیر آن قوّه است. وقتی که اینطوری شد، طبعاً یک ذره این باید جلو بیاید، یک ذره آن باید جلو بیاید. بدون هماهنگی با قوای دیگر، شما نمیتوانید کار را پیش ببرید و حتماً بایستی این تعامل و هماهنگی و اعتماد را بهوجود آورید؛ که این اعتمادِ از یک طرف، اعتماد از طرف دیگر را هم به وجود بیاورد. البته بدیهی و طبیعی است که وقتی انسان با یک طرفی میخواهد تعامل کند که در آن طرف هم ارادههای مختلفی وجود دارد، نباید انتظار داشته باشد که همهی ارادهها و زبانها در آن طرف، به این اعتماد و خوشاخلاقیای که شما نشان دادید، توجه کنند؛ نه، حالا بالاخره یک گوشهای هم یک صدایی در میآید. اما اصل را بر این باید گذاشت؛ هم آنها باید به شما اعتماد کنند، هم شما باید به آنها اعتماد کنید. میثاق همهی ما قانون اساسی است و یک وظایف تعریفشدهای در قانون اساسی کشور وجود دارد. یک کاری بر عهدهی مجلس است که باید انجام بدهد، دولت ناگزیر بایستی از آن تبعیت کند. اختیاراتی هم بر عهدهی دولت گذاشته شده است، مجلس و قوای دیگر حق ندارند در آنها دخالت کنند. هر کدام یک محدودیت و مسئولیت تعریف شدهای دارند و بر اساس همین بایستی تعامل داشته باشید. بالاخره قانون و مجلس و اینها اهمیت کمی ندارند.
نکتهی بعدی، تعامل با نخبگان همفکر و بااخلاص است. آقای رئیسجمهور اشاره کردند در سرتاسر کشور نخبگان زیادی هستند - در تهران هم خیلی هستند، در جاهای دیگر هم هستند - باید با اینها تعامل کنیم. البته نشست و برخاست با نخبگان در سفرها خوب است؛ لیکن این کافی نیست، بیش از این لازم است. کسانی هستند که با شما همدلند و از جنس شمایند و حقیقتاً هم نخبهی فکری و دارای نظر صائب هستند. اصلاً نباید خود را از تعامل با اینها و استفادهی از وجود اینها محروم کرد؛ همچنان که از ظرفیت مدیریتی کشور نباید غافل شد. ما الان در طول این سالهای متمادی، بالأخره افراد زیادی داشتهایم که در این چرخهی مدیریتی کشور ورز خوردهاند؛ این ورز خوردن نیروها و ورزیده شدن آنها خیلی چیز باارزشی است. این ظرفیتی است و از این ظرفیت باید استفاده کرد. در هر ردهای از مسئولیتها که میتوانید اعتماد کنید، حتماً از این مدیریتها استفاده کنید؛ اینها به درد بخورند. البته یک وقتی آدمی است که عناد و دشمنی دارد، بنای بر اخلال و کارشکنی دارد، خوب، بدیهی است که از او نمیتوان استفاده کرد. اما وقتی یک مدیر شایسته و آدم بااخلاصی است و به کشور و اهداف کلان نظام و اینها علاقهمند هم است، از این ظرفیت مدیریتی حتماً استفاده کنید. اینها به تدریج جمع شدهاند و نباید آسان از دست داد.
یک نکتهی دیگر، مسئلهی سالمسازی دستگاه دولت است؛ یعنی آسیبزدایی، که به نظر من جزو کارهای خیلی سخت است. از جمله کارهایی که طبق تجربهی ما واقعاً سخت است، سالمسازی این دستگاه عظیم اداری و دیوانی و به اصطلاح بوروکراسی است که در کشور وجود دارد. اگر بتوانید این مشکل را یک طوری حل و علاج کنید، حقیقتاً کارِ کارستانی انجام دادهاید و خیلی باارزش است.
نکتهی بعدی که من باز مفید میدانم در اینجا عرض بکنم، مسئلهی تصدیگری دولت در غیر وظایف حاکمیت است. این از مسائل مهم است. باید حتماً تا آنجایی که میتوانید، در غیر وظایف حکومتی و حاکمیتی، از تصدیگری دولت اجتناب کنید؛ بگذارید کار دست مردم باشد. حالا در این مسئلهی اصل چهلوچهار - به اصطلاح این مصوبهای که به عنوان تفسیر و بیان اصل چهلوچهار ارائه شد - بند «ج» آن حالا محل بحث و کلام و ابلاغ است - که حالا ایشان اشاره کردند - اما آن بندهای «الف» و «ب» مصوبهی ما خیلی مهم است؛ آن جلوگیری از ورود دولت در سرمایهگذاریهای جدید و تصدیگریهای جدید است؛ نه اینکه دست دولت را به کلی کوتاه کنیم؛ اما یک حدودی در آنها مشخص شده است. به این توجه کنید.
یک مسئله هم تمرکززدایی است که جزوِ شعارهای این دولت است و شعار بسیار درستی هم هست؛ منتها مشخص کنید این تمرکززدایی چطوری است؛ مدل مشخصی لازم دارد. باید بالاخره به خصوصیات اقلیمی و قومىِ استانهای مختلف کشور توجه شود؛ طبق مسئلهی آمایش سرزمین، چه کارهایی را میخواهید به این منطقهی بخصوص محوّل کنید؟ ممکن است بر اساس طرح آمایش سرزمین، این کار اصلاً در این منطقه مصلحت نباشد؛ حالا استاندار یا نمایندهی مجلس یا امام جمعه یا برخی از مردم دائم اصرار دارند! خوب، در اینجا تمرکززدایی معنی ندارد؛ یعنی در طرح آمایش سرزمین، حتماً به خصوصیات اقلیمی و قومی در این تمرکززداییها و واگذاری مسئولیت به استانها توجه بکنید؛ همچنان که بایستی به قانون اساسی و سیاستها توجه بشود.
یک نکتهی دیگر هم کارهای خوبی است که در زمینهی اقتصاد انجام گرفته - مثل این سهام عدالت، ادامهی طرحهای نیمه تمام، نوع عدالت در ارائهی تسهیلات بانکی، صندوق مهر رضا و امثال اینها - محتوا و فواید این کارها را با شکل صحیح برای مردم بیان کنید تا معلوم شود این کارها انجام گرفته است. البته ما بارها گفتهایم آمدن و نشستن و پشت میکروفون یا جلوی دوربین حرف زدن، این کافی نیست؛ یک مقداری برنامهسازی و ارائهی مطلب، به شکل هنرمندانه لازم است.
مسئلهی دیگر، مبارزهی با فساد همراه با قاطعیت است. الان خوشبختانه رویکرد دولت و آقای رئیسجمهور طوری بوده که کسانی که تمایل به فساد دارند، مرعوبند؛ اما اگر کار صحیح و واقعی انجام نگیرد، کمکم این رعب شکسته میشود و این ابهت از بین میرود؛ میل به فساد در یک جاهایی وجود دارد. با فساد و تخلفات مالی بیمحابا برخورد کنید. البته عرض کردیم بیمحابا و با شجاعت و قاطعیت برخورد کردن، معنایش بیدرایتی در نوع برخورد نیست! اینها را باید با هم جمع کنید. هر دو طرفِ این کفهی متوازن بایستی دیده بشود.
یک مسئلهی مهم، حفظ سرمایههای ملی است. بعضی از دوستان حالا به این ساخت و سازها و توسعهی شهرهای بزرگ و بخصوص تهران اشاره کردند. از پانزده، شانزده سال قبل که این ساخت و سازهای اطراف تهران، به صورت یک حرکت سرطانی آغاز شد، ما همینطور مکرر شهردارها - همهی شهردارهایی که در این مدت تا امروز آمدهاند - را مورد خطاب قرار دادیم و به آنها دائم مطالبی را گفتیم. بعد به این نتیجه رسیدیم که فقط مسئلهی شهرداریها نیست. متصدیان منابع طبیعی اینجا تخلفات بزرگی کردهاند؛ منابع طبیعی را با سفارش و رفاقت و با ملاحظه و برای جلب حمایت این و آن، همینطور بیدریغ در اختیار اشخاص و گروهها و مسئولان و عمامهای و غیرعمامهای و نهادهای انقلابی و ... قرار دادهاند. یعنی یک ملاحظه و مصلحت کوتاهمدت را در نظر گرفتهاند و دیگر نگاه نکردهاند. آدم وقتی به طرف شمال تهران و ارتفاعات میرود، واقعاً وحشت میکند؛ یک بخشهایی هست که بنده هر وقت میروم، با اینکه محیط حرکت و گردش و تحرک و ورزش است، با اعصاب ناراحت به خانه برمیگردم. هر دفعه میروم، میبینم باز یک کارهای جدیدی انجام گرفته است. این دولت به طور جدی مسئول است؛ هم وزارت مسکن، هم وزارت کشاورزی - که منابع طبیعی را در اختیار دارد - هم بقیهی دستگاهها و هم از جمله وزارت کشور و شهرداریها. نباید بگذارید این اتفاق بیفتد؛ دارد همه جا اتفاق میافتد. انسان در شهرهای مختلف میبیند؛ تهران که جلوی چشم ماست و من به طور متوالی میبینم؛ بعضی جاهای دیگر هم که رفتهایم، همینطور است. نگذارید این سرمایههای ملی را اینطوری ضایع کنند.
مسئلهی فرهنگ و قضایای فرهنگی خیلی مهم است که من حالا چون اهتمام شماها را به مسائل فرهنگ میدانم و بحمداللَّه احساس میکنم که وزرای فرهنگی ما اهتمام دارند، روی آن تکیه نمیکنم؛ والّا من سالهای گذشته در دیدارهای با دولتها، یکی از آن بخشهایی که بیشترین تکیه را روی آن میکردم، مسئلهی فرهنگ بود. اهمیت کار فرهنگی نباید مورد غفلت قرار گیرد. در کار فرهنگی هیچ وقفه و تعللی جایز نیست؛ چون بیشترین تلاش دشمنان بر روی جامعه و ملت و کشور ما، تلاش فرهنگی است. این مبالغه نیست! بیشتر و پُرحجمتر و مؤثرتر از تلاشهای سیاسی و امنیتی، تلاش فرهنگی است. علت هم این است که آنها میدانند اگر در تلاشهای فرهنگی علیه انقلاب موفق و پیروز شوند، بقیهی کارها برای آنها آسان خواهد شد؛ لذا روی این متمرکزند. ما مطلقاً نبایستی توقف داشته باشیم، باید پیش برویم. هیچ سطحینگری جایز نیست. ظاهرگرایی و عوامزدگی در کار فرهنگی جایز نیست. کار فرهنگی بایستی مدبرانه، عمیق، با حوصله و از سوی آدمهای باصلاحیت و کارشناسهای حقیقتاً وارد، در همهی شعبهها و شاخههای گوناگون فرهنگی مورد توجه قرار بگیرد.
در کنار این مسئلهی کار فرهنگی هم باید به مسئلهی تحقیق و علم و فناوری توجه کرد. که حالا ما در آن جلسهای که تقریباً دو هفتهی پیش با رؤسای دانشگاهها(1) داشتیم، من گزارشی داشتم که بودجهی تحقیقاتی از آنچه که در برنامه در نظر گرفته شده و ما تصور میکردیم که درصدی پیش رفته، تنزل کرده است! حالا در گزارشها من شنیدم: « برای کار تحقیقات داریم تلاش میکنیم»؛ نه، طبق آن گزارش من گفتم به ششدهم درصد رسیده، بنابراین بودجهی تحقیقاتیمان کمتر شده است؛ ما باید به یکونیم درصد میرسیدیم و تا آخر برنامه این بودجه باید به سه درصد برسد؛ نه فقط به یک و نیم درصد نرسیدیم، بلکه از یک درصد هم پایینتر رفته است! یا مثلاً بنیاد نخبگان که من آن روز هم گفتم و اعتراض کردم؛ این اعتراض به نظر من مهم است، باید به این برسید. یا صندوق حمایت از پژوهشگران؛ این صندوق حمایت از پژوهشگران و این سبک کارها، با اصرار و تأکید متوالىِ چند سالهی ما در دولتهای قبلی به وجود آمده است؛ اینها را نباید متوقف کرد؛ اینها کارهای بسیار لازم و مهمی است. یا دفتر ارتباط علم و صنعت که من در دورهی این پانزده، شانزده سالِ اخیر، با دو نفر از رؤسای محترم جمهور این را در میان گذاشتم و تأکید و اصرار کردم؛ اما نشد. باید این دفتر را راه بیندازید. این کارهای اساسىِ مهم، بین بخشی است؛ یعنی حتماً باید وابستهی به دفتر ریاست جمهوری باشد؛ نمیتواند به وزارت علوم یا وزارت آموزش و پرورش یا بقیهی بخشها وابسته باشد. این باید حتماً زیر نظر دستگاه ریاست جمهوری باشد و آنجا اداره بشود.
در زمینهی مسایل سیاسی هم کارهای زیادی شده و بیان هم کردند؛ ما هم تأکید و اصرار میکنیم همین مسئلهی تحرکت دیپلماسىِ جهتدار، برنامهدار، پخته، نافذ و اثرگذار باشد. ما هر چه در زمینهی دیپلماسی تحرکمان بیشتر باشد، بهتر است. این سفرهای خارجی، ملاقاتهای خوب و گفتگوهای تلفنی، همهاش کارهای لازم امروز ماست؛ هر چه حجم و کیفیت اینها را بالا ببرید، بهتر است. مسئلهی دیپلماسی مهم است؛ البته همینطور که گفتیم، دیپلماسی باید جهتدار باشد؛ باید بدانیم چه میخواهیم و دنبال چه هستیم. گاهی انسان با پنج، شش، ده تا کار متفرق به یک هدفی میرسد که ظاهراً هیچکدام از آن کارها، فی نفسه آن هدف را نشان نمیدهند؛ اما مجموع آن کارها، آن هدف را نشان میدهند. فرض کنید فلان موقعیت منطقهای یا فلان پیشرفت بینالمللی با پنج تا، شش تا، ده تا کار فراهم میشود. و دیپلماسی را باید به کار اقتصادی بینالمللی وصل کرد. یکی از ضعفهای عمدهی ما، هم زمان دولت قبل، هم زمان دولت ماقبلِ قبل، همین بود که دستگاههای اقتصادىِ ما به دستگاه وزارت خارجهی ما متصل نبودند؛ یعنی آنها برای خودشان کار میکردند؛ گاهی یک نفری میرفت از یک وزارتخانهای، در یک کشوری یک قرارداد مهمِ قابل توجهی هم میبست، آن وقت سفیر ما در آن کشور اصلاً مطلع نمیشد؛ خوب، این خیلی عیب بزرگی است. نباید بگذارید این کار در این دولت اتفاق بیفتد.
به هر حال، خداوند متعال کمککار شماست. آنچه را که ما داریم مشاهده و حس میکنیم، همین است و این را کاملاً نشان میدهد. یک به یک، این قدمها با حمایت و کمک الهی انجام میگیرد و پیش میرود. اوضاع بینالمللی، اوضاع منطقه و ضعف روزافزون دشمنِ معاندِ نظام جمهوری اسلامی - یعنی امریکا و صهیونیسم - اینها همه، چیزهایی است که جزوِ امدادهای الهی است؛ اینها را مغتنم بشماریم و از این فرصت، هر چه ممکن است بیشتر استفاده کنیم. ما هم که برای همهی شماها دعا میکنیم؛ جزوِ دعاهای همیشگی ما، دعای به آقای رئیسجمهور و شما و به مسئولان کشور است که بتوانید این بار سنگینی را که شانهتان را زیرش دادهاید، انشاءاللَّه به بهترین وجهی به منزل برسانید و کشور و انقلاب را یک قدم پیش ببرید.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
1) دیدار با رؤسای دانشگاهها (23/5/1385)