• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1387/06/25

دیدار شاعران ۸۷ | شعرخوانی آقای حمیدرضا حامدی

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif

دید در معرض تهدید دل و دینش را
رفت با مرگ خود احیا کند آیینش را

رفت و حتی کسی از جبهه نیاورد به شهر
چفیه و قمقمه‌اش، کوله و پوتینش را

رفت و یک قاصدک سوخته تنها آورد
مشت خاکستری از حادثۀ مینش را

استخوان‌های نحیفی که گواهی می‌داد
سن و سال کم و از بیست به پایینش را

ماند سردرگم و حیران که بگیرد خورشید
زیر تابوت سبک یا غم سنگینش را؟

بود ناچیزتر از آن که فقط جمجمه‌ای
کند آرام دل مادر غمگینش را

باز هم خنده به لب داشت، کدر کرد و کبود
تلخی غربت اگر چهرۀ شیرینش را

شب آخر پس از اتمام مناجات انگار
گفته بود از همه مشتاق‌تر آمینش را

ماجرای تو خدا خواست کند تازه عزیز
قصۀ یوسف و پیراهن خونینش را

کفن پاک تو سجّاده، پلاکت تسبیح...
ابتدا بوسه صبا بست کدامینش را؟