1387/06/25
دیدار شاعران ۸۷ | شعرخوانی آقای بیژن ارژن

جنگل صحرا شد و به صحرا خفتهست
هیزمشکن پیر که تنها خفتهست
یک کیسه زغال گوشۀ دیوار است
شاید که سپیدار من آنجا خفتهست

قطره قطره شد آب آدمبرفی
شد آب در آفتاب آدمبرفی
آب از سر او گذشت اما هرگز
بیدار نشد ز خواب آدمبرفی

دنیا در دست خوابگردانها بود
صحرا مسخ سرابگردانها بود
مشتی تخمه دهانشان را بستهست
این قصۀ آفتابگردانها بود

در خواب هم انتظار من پیوستهست
چشمی باز است و چشم دیگر بستهست
با پانزده آمدی، مبارک عددیست
زیرا که شبیه گنبد و گلدستهست

دادند به حکمت و به لطفی به شما
از این همه سوره، سورۀ کوثر را
کوتاهترین سورۀ قرآن یعنی
کوتاهترین راه رسیدن به خدا

زهرا از هر چه گفتهآمد سر بود
ما دیگر گفتهایم و او دیگر بود
پیوند گلِ محمدی با سیب است
او سیب گلاب باغ پیغمبر بود
