1388/06/14
دیدار شاعران ۸۸ | شعرخوانی آقای قادر طهماسبی

مژده ای دل کز سر شب، صبح سر برمیزند
پنجۀ خورشیدی امشب حلقه بر در میزند
از تبار گل، گل سرخی شکوفا میشود
باز خورشیدی ز خورشید دگر سر میزند

باید آخر با یزید نفس خود بیعت کند
هر که نشناسد در این میدان امام خویش را

ز چشمِ بسته هلا مُهر خواب بردارید
به دفع فتنه قدم با شتاب بردارید
سپاه تفرقه بر طبل اتّحاد زدهست
ز پیش چشم جهانبین، حجاب بردارید
به نورِ بینشِ خورشیدِ رهبری آنک
ز چهرههای منافق نقاب بردارید
گذار ما به بیابان شور خواهد بود
هلا ز چشمۀ ایثار آب بردارید
در این مراجعه با درد و داغ همسفریم
به قدر تُنگِ کفایت شراب بردارید
بهراستی که در این استقامت خونین
مباد یک سر مو پیچ و تاب بردارید
به پشتوانۀ تعقیب تا شناسایی
چراغ شبشکن آفتاب بردارید
بس است لحظهشماری، به نامِ عدل علی
نقاب از رخ روز حساب بردارید
جُویی زیان نرساند به احتیاط اگر
در این محاکمه دار و طناب بردارید
به موجخانۀ دریای انقلاب آنک
قدم گذاشته چندین حباب بردارید
به اهل فتنه بگویید با صدای بلند
خیال بود که آب از سراب بردارید
فلات نور چراگاه گاوِ شیطان نیست
طمع ز مزرعۀ انقلاب بردارید
ز چشم اگر نستانید خواب را، فردا
سر بریده ز بالین خواب بردارید

روشنان را روشنی از آفتاب رهبریست
از گل خورشید گلدان سحر خالی مباد!
