1388/06/14
دیدار شاعران ۸۸ | شعرخوانی آقای علیرضا قزوه

بیتو ای جان جهان! جان و جهان را چه کنم؟
خود جهان میگذرد، ماندن جان را چه کنم؟
ماه شعبان و رجب نمنم اشکی شد و رفت
خانه ابریست، خدایا! رمضان را چه کنم؟
شانه بر زلف دعا میزنم و میگریم
موسی من! تو بگو روز شَبان را چه کنم؟
صاحب «حیَّ علی» لقمۀ نوری برسان
سحر از راه رسیدهست، اذان را چه کنم؟
کاتبان تو مرا خطّ امانی دادند
کشتۀ خال توام، خطّ امان را چه کنم؟
کاشکی جرمِ عیان بودم و تقوای نهان
پیش تقوای عیان، جرم نهان را چه کنم؟
