• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1388/06/14

دیدار شاعران ۸۸ | شعرخوانی آقای علیرضا قزوه

بی تو ای جان جهان ، جان و جهان را چه کنم؟
خود جهان می گذرد، ماندن جان را چه کنم؟
 
ماه شعبان ورجب، نم نم اشکی شد و رفت
خانه ابری ست خدایا ! رمضان را چه کنم؟
 
شانه بر زلف دعا می زنم و می گریم
موسی من! تو بگو روز و شبان را چه کنم؟
 
صاحب " حیّ علی ... "!  لقمه ی نوری برسان
سحر از راه رسیده ست، اذان را چه کنم؟
 
کاتبان تو مرا خطّ امانی دادند
کشته ی خال توام ، خط امان را چه کنم؟
 
کاشکی جرم عیان بودم و تقوای نهان
پیش تقوای عیان، جرم نهان را چه کنم؟
 
کاش می شد که سبک تر شوم از سایه ی خویش
آفتابا تو بگو! خواب گران را چه کنم؟
 
زخم شمشیر اگر قوت سحرگاه من است
وقت افطار ولی زخم زبان را چه کنم؟
 
رنجه از طعنه ی پیران پریشان نشدم
با چهل چله جنون پند جوان را چه کنم؟ 
 
غرقه ی موج رجز، گم شده ی بحر رمل
سینه خالی ز معانی ست ، بیان را چه کنم؟