1385/03/14
بیانات در مراسم هفدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمدللَّه رب العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین سیّما بقیةاللَّه فی الأرضین.
قالاللَّه الحکیم فی کتابه: «بسماللَّه الرّحمن الرّحیم. الم تر کیف ضرب اللَّه مثلا کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السّماء. تؤتی اکلها کل حین بأذن ربها و یضرب اللَّه الامثال للناس لعلّهم یتذکّرون».
هفده سال از غروب این خورشید فروزان، از افق دید ما، گذشت؛ هفده سال از آن شب و روز اندوهبار - که ملت ایران را در ماتم فرو برد - گذشت. امام عزیز ما از چشم ما ناپدید شد؛ جسم او از میان ما رفت؛ ولیکن حقیقت امام، فکر امام، روح امام، درس امام و مکتب امام در میان ملت ما و در میان امت اسلامی باقی ماند. این شجرهی طیبه - همچنانی که در این آیهی شریفه تلاوت شد - شاخ و برگ بر سرتاسر فضای زندگی امت اسلامی گسترانید؛ روزبهروز ریشهدارتر شد؛ روزبهروز مستحکمتر شد. این کلمهی طیبه و شجرهی طیبهی «جمهوری اسلامی» است که محصول آن، بیداری در دنیای اسلام و مجد و عظمت و پیشرفت در کشور ما و میان مردم ما بود. ملت ما از این شجرهی طیبه، میوههای شیرینی را چید که برای یک ملت، این ثمرات شیرین، حیاتی است.
نکتهی اول این است که ما ملتی گمنام و دنبالهرو سیاست قدرتهای بیگانه بودیم؛ ملتی منفعل در مقابل تصمیمگیری دولتهای متنفذ بودیم؛ یک روز امریکا، قبل از آن انگلیس، یک روز روس؛ اما این شجرهی طیبه ما را به یکی از اثرگذارترین ملتهای عالم و اثرگذارترین کشور و ملت در این منطقه تبدیل کرد. این، اعتراف دشمنان ماست. ما ملتی بودیم خودباخته و به نیروهای درونی خودمان ناآشنا و بیاعتقاد، و به زرق و برق بیگانگان چشم دوخته و فریفته؛ ولی این شجره طیبه ما را به ملتی با ابتکار، با اعتماد به نفس، با حرفهای نو و تازه در زمینههای گوناگون تبدیل کرد. ثمرات شیرین این شجرهی طیبه، امروز هزاران محقق و پژوهشگر، هزاران عالم و دانشمند، هزاران مغز متفکر و سرانگشت کارآمد در انواع و اقسام عرصهها و صحنههاست؛ چه در علوم انسانی، چه در علوم تجربی، چه در مسائل اجتماعی، چه در سیاست و چه در دین. امروز ما کشوری هستیم با جمعیت غالباً جوان، پُرانگیزه، باایمان و دارای همهی شرایط پیشرفت.
ثمرات این شجرهی طیبه در همه جای دنیای اسلام هم قابل مشاهده است؛ مسلمانان جهان بیدار شدهاند و هویت اسلامی خودشان را بازیافتهاند؛ آنها از مسلمانی خودشان احساس عزت کردهاند. در کشورهای اسلامی، جوانان، دانشگاهیان، روشنفکران و نخبگان، دلشان مجذوب هدفهای اسلامی است و برای آن ارزش قائلند؛ برای آن تلاش میکنند. در دنیای اسلام، ملتهایی از برکت این شجرهی طیبه، هویت حقیقی و هویت ملی و اسلامی خودشان را بازیافتهاند و با اینکه در طول سالیان متمادی در پنجهی قدرت ابرقدرتها بودهاند، احساس قدرت کردهاند. امروز فلسطین یک نمونه است، عراق یک نمونه است، شمال آفریقا نمونههای متعدی دارد، لبنان یک نمونه است. آرمان، اسلام و استقلال در میان این ملتهاست و آنها امیدوارانه و پُرانگیزه تلاش میکنند. اینها ثمرات همان شجرهی طیبهای است که این مرد بزرگ، این عبد صالح، با قیام خود و با خصوصیات منحصربهفرد خود توانست غرس کند.
نکتهی دوم این است که عامل اصلی پیشرفت امام بزرگوار ما و موفقیت او این است که به یک اصل قرآنی، به یک حقیقت قرآنی، با همهی وجود، با همهی دل، ایمان آورد و با همهی توان در راه آن تلاش و کار کرد. آن اصل قرآنی همان چیزی است که در این آیهی شریفهی «ان تنصروااللَّه ینصرکم و یثبت اقدامکم» و در آیات متعدد دیگر از آن یاد شده و بر آن تأکید شده است: اگر خدا را نصرت کنید، خدا هم شما را نصرت خواهد کرد؛ اگر در راه خدا قدمی بردارید، خداوند متعال هم شما را دهها و صدها قدم جلو خواهد برد. این، اصل قرآنی و یک حقیقت است؛ یک قانونی الهی است. نصرت خدا به معنای نصرت دین اوست. دین خدا، فقط طهارت و نجاست نیست، فقط اعمال ظاهری دینی نیست؛ دین خدا یعنی برنامهی سعادت بشر در دنیا و آخرت. این برنامه همانطور که ضامن رشد و اعتلای معنوی جوامع بشری است، ضامن زنده کردن استعدادهای فکری و رشد دادن به شخصیت و تواناییهای آنها هم هست. دین خدا همچنانی که به معنویت نظر دارد، به زندگی دنیایی انسان هم نظر دارد و برای خوشبختی انسان برنامه دارد. امیرالمؤمنین (علیهالصّلاةوالسّلام) در نهجالبلاغه، هدف از بعثت نبی مکرم اسلام را اینگونه معین میکند: «لیثیروا لهم دفائن العقول»؛ تا گنجینههای خرد را در درون مردم استخراج کند و به فعلیت برساند. در زیارت اربعین سیدالشهداء (علیهالسّلام) هم میخوانیم: «لیستنقذ عباده من الجهالة و حیرة الضلالة»؛ قیام حسینی برای این است که ابرهای جهل و غفلت را از افق زندگی انسانها برطرف کند و آنها را عالم کند؛ آنها را به هدایت حقیقی برساند. نصرت خدای متعال در واقع معنایش این است که در جهت احیای سنتهای الهی قدم برداریم؛ در طبیعت و جامعه اثر بگذاریم؛ در بیدار کردن فطرتها اثر بگذاریم؛ برای نجات انسان از مجموعهی عوامل بدبختی و تیرهروزی تلاش کنیم. این، نصرت ماست برای دین خدا. امام برای نجات و رهایی کشور و ملت خود، این حقیقت قرآنی را به کار گرفت و خدا را نصرت کرد؛ قیام و اقدام کرد. خدای متعال هم او را نصرت کرد و به حرکت او برکت بخشید؛ به یک قدم او صد قدم پاسخ گفت. ما نصرتی را که خودمان دربارهی دین خدا میکنیم - نسبت این را - با نصرتی که خدا میکند، اگر بخواهیم بسنجیم، از نسبت یک به صد و یک به هزار هم بیشتر است. ما یک قدم برمیداریم؛ اما خداوند متعال نصرتش را وقتی شامل حال ما میکند، در حقیقت صد و هزار قدم ما را به جلو میبرد. بنابراین، فاصلهی بین نصرت ما و نصرت خدا، بسیار زیاد است.
برای نجات یک کشور، میلیونها عامل و فعل و انفعال لازم است: عوامل طبیعی، عوامل انسانی، عوامل بینالمللی، عوامل سیاسی و اقتصادی. مجموعهی این عوامل باید به کار بیفتد تا یک ملتی بتواند در زندگی خودش تحول ایجاد کند. این عوامل، دست ما انسانها نیست و با ارادهی ما ارتباط مستقیمی ندارد؛ اما ما وقتی که «قیام للَّه» میکنیم، خدای متعال با یک حرکت ما هزاران و میلیونها حرکت و فعل و انفعال را در فضای زندگی اجتماعی به وجود میآورد و تحول ایجاد میشود؛ عیناً مثل طبیعت. شما یک نهال کوچک را در خاک فرو میکنید - از شما فقط همین کار است. این، کار کمی است - اما این نهال با میلیونها فعل و انفعال در خاک و در خودِ بافت گیاهی، در فضا و هوا به یک درخت بزرگ تبدیل میشود؛ شاخ و برگ میدهد؛ میوه میدهد و نسبت به آن وضعیت اول، صدها و هزارها برابر تغییر پیدا میکند. کار شما در مقابل آن همه فعل و انفعالات هیچ است؛ اما اگر شما همان کار کوچک را که نشاندن این نهال در زمین است، انجام ندهید، این همه فعل و انفعالات انجام نمیگیرد. امام «قیام للَّه» کرد و خودش با همهی وجود وارد میدان شد. با فریاد خود، با تلاش خود، با قبول زحمات، ملت را پای کار آورد. با این حرکت و با این عزم راسخ، خداوند متعال آن میلیونها عامل و فعل و انفعال را بر این حرکت مترتب کرد و آنچه اتفاق افتاد، به یک معجزه شبیه بود؛ یعنی تشکیل نظامِ مبتنی بر اسلام در یک نقطهی حساس؛ به خاطر این حرکت امام، که البته آماج دشمنی و کینهی همهی صاحبان زور و زر در سرتاسر عالم است؛ اما بر خلاف نظر آنها، این حقیقت تحقق پیدا کرد.
نکتهی سوم این است که یک واقعیت شگفتآوری در انقلاب ما وجود دارد که این انقلاب را یک حالت استثنایی میبخشد و آن این است که در قوانین علوم اجتماعی دربارهی انقلابها، میگویند انقلابها همچنانی که یک فرازی دارند، اوجی دارند، یک فرودی هم دارند؛ مثل سنگی که شما پرتاپ میکنید؛ تا وقتی که قدرت بازوی شما پشت سر این سنگ است، برخلاف جهت جاذبهی زمین حرکت میکند؛ اما وقتی این قدرت از جاذبهی زمین کمتر شد، این سنگ به سمت جاذبهی طبیعی زمین برمیگردد. آن قوانین میگویند تا وقتی شور و انگیزهی انقلابی در مردم هست، انقلابها به سمت جلو حرکت میکنند، اوج میگیرند، بعد هم بتدریج این شور و هیجان و این عاملِ حرکت به پیش، کم میشود و در مواردی تبدیل به ضد خود میشود؛ انقلابها سقوط میکنند و برمیگردند پایین. انقلابهای بزرگ دنیا که در تاریخ دویست سال اخیر ما اینها را میشناسیم، بنا بر همین تحلیل، همه با آن نظریه قابل انطباق هستند؛ اما انقلاب اسلامی از این تحلیل جامعهشناختی بکلی مستثناست. در انقلاب اسلامی پادزهرِ فرود انقلاب در خود این انقلاب گذاشته شده است. بارها عرض کردهایم که تجسم انقلاب در «جمهوری اسلامی» و در «قانون اساسی جمهوری اسلامی» است. نویسندگان قانون اساسی که از نظر امام و مکتب امام درس گرفته بودند، در خود این قانون عامل تداومبخشِ انقلاب را گذاشتهاند: پایبندی به مقررات اسلامی و مشروعیت بخشیدن به قانون، مشروط بر این که بر طبق اسلام باشد؛ و مسألهی رهبری.
من چند سال قبل در مقایسهی بین نظام جمهوری اسلامی و نظام شوروی سابق - که امریکاییها و غربیها توانستند نظام شوروی را مضمحل کنند و طمع بسته بودند که همان جریان را نسبت به انقلاب اسلامی انجام بدهند - گفتم که تفاوتهای این دو نظام، تفاوتهایی است که نمیتواند محکومِ یک قانون باشند. در نظام جمهوری اسلامی، اساس حرکت بر پایبندی به مبانی است. آن چیزی که به عنوان مبدأ مشروعیت این نظام محسوب میشود، یعنی ولایت الهی که منتقل میشود به فقیه، مشروط است به پایبندی بر احکام الهی. آن کسی که در رتبهی رهبری نشسته است، اگر نسبت به آرمانهای اسلامی، نسبت به قوانین اسلامی از لحاظ نظری یا عملی، بیقید شود، از مشروعیت میافتد و دیگر اطاعت او بر کسی واجب نیست، بلکه جایز نیست. این، در خود قانون اساسی، یعنی در خود سند اصلی انقلاب، ثبت شده است. بنابراین، شما اگر امروز به امواج دشمنی و کینهورزىِ دشمنان انقلاب اسلامی نگاه کنید، میبینید که مهمترین آماج دشمنی آنها با همین دو سه اصلی است که مربوط به این عامل تضمینکننده و نگهدارندهی انقلاب است. لذا این انقلاب شکستخوردنی نیست؛ این انقلاب فرود آمدنی نیست؛ این انقلاب از سیر و حرکت خود باز نمیایستد؛ چون جامعهی ما یک جامعهی مؤمن و دینی است و دین و ایمان اسلامی در اعماق دل مردم، از همهی قشرها، نفوذ دارد؛ مردم به معنای حقیقی کلمه به دین معتقدند. بنابراین، آن چیزی که جزو ارزشهای دینی باشد، برای مردم معتبر است و حراست از آن که در قانون آمده است، از نظر مردم یک وظیفه است. الان شما مشاهده میکنید که شانزده سال بعد از رحلت امام و بیستوشش سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، دولتی بر سر کار میآید که شعار اصلىِ آن، پیروی از آرمانهای اسلام و انقلاب و عدالت است و مردم هم رأی و دل و خواست و جهت حرکتشان همین است. هر چند دشمنان، مخالفان و کینهورزان بینالمللىِ این ملت و این انقلاب و نظام جمهوری اسلامی دربارهی این ملت جور دیگری فکر میکنند؛ اما ما مردم خودمان را میشناسیم و این مردم حقیقت خودشان، دل خودشان، جهتگیری خودشان را که همان جهتگیری عمیق اسلامی است، در انتخابهای خود و در حرکت و شعارهای خود بهروشنی نشان میدهند.
نکتهی چهارم این است که سرمایهای که امام برای کشور و ملت ما ذخیره کرده است، یک سرمایهی تاریخی و حیاتی است. این سرمایه و ذخیرهی ارزشمند، استقلال سیاسىِ ماست؛ خودباوری ملی ماست؛ خودباوری فرهنگی ماست؛ ایمان عمیق مردم ماست؛ شجاعت ملت و مسؤولان ما در مقابل تهدیدهای دشمن و فریب نخوردن در برابر تمجیدها و تطمیعهای اوست؛ اینها درسهایی است که امام عزیز ما در طول ده سال با نفس گرم خود، با روش خود، با ممشای خود، به ملت ما درس داد و فضای کشور ما پُر است از این درس ارزشمند. ما باید این ذخیره را نابود نکنیم؛ ما باید این ذخیره را نفروشیم؛ ما باید این ذخیره و سرمایهی ارزشمند را راکد هم نگذاریم و آن را مصرف روزانهی سیاسی خودمان هم نکنیم، بلکه باید این ذخیره را با دقت و مراقبتِ تمام حفظ کنیم و از سود این ذخیره و سرمایهی ارزشمند، آیندهی کشور و تاریخ خودمان را بسازیم.
عزیزان من! کشور ما در مسیر رشد و پیشرفت افتاده است و از آن حالت خوابآلودگی و رخوتی که در طول دهها سال بر او تحمیل شده بود، با انقلاب عظیم ما و نظام جمهوری اسلامی ما، بیرون آمده است. ما در کشورمان هم منابع طبیعی فراوان و هم منابع انسانی بسیار ارزشمندی داریم.
امروز هر حرکت علمی و تحقیقی که بخواهد در علوم مختلف در این کشور انجام بگیرد، استادان کار و محققان میتوانند دهها، صدها، هزارها ذهن آماده را برای افتادن در این کار پیدا کنند. ما امروز در همین مسألهی فناوری هستهای - که مسألهی روز ملت ما و مسألهی روز دنیاست - با اینکه سابقهای هم نداشتیم و از دیگران هم چیزی به وام نگرفتیم، توانستهایم صدها جوان مؤمن و اندیشمند و کارآمد، با مغزهای فعال و با سرپنجههای هنرمند و قدرتمند، گرد بیاوریم، تا بتوانند این بار سنگین را برای ملت ما بر دوش بگیرند و به پیش ببرند. و در همهی بخشها همینطور است. منابع طبیعی و منابع انسانی در کشور ما فراوان است. دولتهای قبلی زمینههای زیادی را فراهم کردند، امروز هم بحمداللَّه دولتِ کار و تلاش و مجاهدت بر سر کار است و باید از زمینههای آمادهشدهی قبلی حداکثر استفاده را بکنند؛ نقایص قبلی را باید جبران کنند و از هماهنگی و همدلی این ملت عظیم و قدرشناس حداکثر استفاده را بکند، تا کشور ما که در مسیر رشد و پیشرفت هست، باز هم جلو برود و گردنههای گوناگون را طی کند و خود را به قلهی زندگی - که حق ملت ایران است - نزدیک کند. اما آنچه برای بنای آیندهی ما لازم است:
اولاً، تقویت ایمان دینی است، که ستون اصلی کار است. بدون ایمان دینی - که دراین ملت دارای عمق هم هست - کاری پیش نمیرفت، بعد از این هم کاری پیش نمیرود. باید ایمان دینی تقویت شود.
دوم، عدالت، که بزرگترین نیاز انسانهاست. باید عدالت به عنوان یک پرچم برافراشته در دست مسؤولان قوای سهگانه و مسؤولان کشور باشد و به دنبال عدالت حرکت بکنند.
سوم، باید علم را - که مایهی اقتدار ملی است - همه جدی بگیرند و دنبال کنند. کشوری که مردم آن از علم بیبهره باشند، هرگز به حقوق خود دست نخواهد یافت. نمیشود علم را از دیگران گدایی کرد. علم، درونجوش است؛ درونزاست. باید استعدادهای یک ملت به کار بیفتد تا یک ملت به معنای حقیقی کلمه عالم بشود.
چهارم - علاوهی بر اینها - آنچه که زمینه و بستر به کار گرفتن ایمان و عدالت و علم است، اتحاد ملی و آرامش در سطح کشور است. اگر در کشور آرامش نباشد، نه از علم میشود بهرهبرداری کرد، نه از ایمان، و نه میشود عدالت را در جامعه مستقر کرد.
امروز دشمنان این ملت، بزرگترین جایزه را به کسی میدهند که بتواند این پایهها را متزلزل کند و با ایمان مردم بجنگد؛ ایمان به خدا، ایمان به مردم، ایمان به راه و ایمان به موفقیت را در دلهای مردم تضعیف کند. امام دارای این چهار ایمان بود: ایمان به خدا، ایمان به مردم، ایمان به این راه و ایمان به موفقیت حتمىِ آخر کار. این ایمانها در دل مردم، آنها را به حرکت، به اندیشیدن، به پیش رفتن، وادار میکند. آن کسانی که ایمان به خدا، ایمان به مردم، ایمان به این راه، ایمان به موفقیت را در مردم تضعیف کنند، برای دشمن کار کردهاند. دشمن، بزرگترین جایزه را به این افراد میدهد. همچنین آن کسانی که با حرکت علمی کشور مخالفند؛ آن کسانی که دانشگاهها، مراکز تحقیقی، مرکز علمی را میخواهند از علم و از تحقیق و پژوهش دور کنند، برای دشمن کار میکنند. دشمن، بیشترین جایزه را حاضر است به این افراد بدهد. آن کسانی که علیه امنیت ملت کار میکنند، وحدت ملی را مخدوش میکنند، به عنوان حمایت از اقوام، میخواهند وحدت ایرانی را - این اقوام، همه ایرانیاند؛ همه وفادار به ایرانند و همه خود را ایرانی میدانند و به آن مفتخرند - متزلزل کنند، برای دشمن کار میکنند.
وظیفهی دستگاههای مسؤول است که دشمنان ملت را درست بشناسند؛ ایادی دشمن را در میان مردم بدانند؛ جهتگیریهای دشمنان را بشناسند و از حق ملت دفاع کنند؛ از امنیت ملت دفاع کنند؛ از دانشپژوهی و پیشرفت علمی در کشور دفاع کنند؛ این وظیفهی دستگاههای مسؤول است.
نکتهی آخر: این شجرهی طیبهای را که امام بزرگوار غرس کرد و خدای متعال برکت بخشید و شاخ و برگ آن را اینچنین گسترده کرد، همه با هم باید حفظ کنیم؛ هم مسؤولان، هم آحاد مردم، هم نخبگان سیاسی، هم نخبگان علمی، هم اهل حوزه، هم اهل دانشگاه، هم کارگر و هم همهی قشرهای دیگر. این، وظیفهی همه است؛ همه، انقلاب و کشور را باید از خود بدانند؛ همه، نظام جمهوری اسلامی را باید از خود بدانند؛ همه، امت جمهوری اسلامیاند. ما آن کسانی را غریبه میدانیم؛ از این دایره خارج میدانیم، که برای دشمن کار میکنند. آن کسی که امام و راه امام و وصیتنامهی امام را قبول دارد، او «خودی» است؛ آن کسی که استقلال ایران برایش دارای اهمیت است و به آن پایبند است، «خودی» است؛ آن کسی که عزت این ملت و پیشرفت علمی این ملت را دنبال میکند، او «خودی» است. غریبهها کسانی هستند که مشتاق سلطهی امریکایند؛ آنها کسانی هستند که در خانه، برای دزدِ کمین گرفته کار میکنند و به نفع او اقدام میکنند. غریبه آن کسی است که بلندگوی افکار و اهداف دشمنان این ملت است. آن کسی که سخن ملت را میگوید، آن کسی که از زبان این ملت حرف میزند، آن کسی که با دشمنان این ملت دشمنی میکند، آن کسی که در راه مصالح این ملت در هر بخشی قدم برمیدارد، جزو سربازان جمهوری اسلامی است. آن کسانی که عمداً در قول و عمل، وحدت را میشکنند و حرکت در جهت خواست دشمن میکنند، اینها در مقابل جمهوری اسلامی صفآرایی میکنند. البته «خودی»ها مراقب باشند؛ غفلت نکنند. گاهی دیده میشود بعضی از «خودی»ها از سر غفلت و نادانی - گاهی هم بهندرت، بعضی ناجوانمردانه - تحت تأثیر کینههای شخصی، کارِ غریبهها را میکنند! این افراد باید بههوش باشند.
این ملت حرکت کرده است؛ این ملت قیام کرده است؛ این ملت بخش مهمی از این راه را پیش رفته است؛ این ملت اقتدار خود را به دشمنان خودش نشان داده است؛ این ملت همان ملتی است که بیستوهفت سال است همهی دستگاههای استکبار جهانی علیه او کمر بستهاند، تصمیم گرفتهاند، همقسم شدهاند و نتوانستهاند آن را شکست بدهند و به زانو دربیاورند.
این ملت شایستهی آن است که انسان برای او مجاهدت کند؛ تلاش کند؛ کار کند. این کشور استعداد مجد و عظمت دارد؛ این کشور میتواند به جایگاه تاریخی خود، که شعاع پراکندن به همهی دنیاست، برسد. ما در این راه حرکت کردهایم و این ملت راههای دشواری را پیموده است و باز هم با تلاش میتواند این راه را به پایان برساند. چند جمله دربارهی تبلیغات دشمنان عرض کنم:
این کولیبازیهای تبلیغاتی که علیه ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی در دنیا، عمدتاً امریکاییها و رسانههای صهیونیستی و امپراطوری خبری وابستهی به صهیونیسم، به راه میاندازند، روی چند نقطه دائم تأکید میکنند و دائم یاوهگوییهای خودشان را تکرار میکنند، برای اینکه شاید بتوانند جوّ دنیا را علیه نظام جمهوری اسلامی و علیه ملت ایران تحریک کنند. آن چند نقطه: اول، اینکه علیه ایران اجماع جهانی است! دوم، اینکه ایران تهدید جهانی است! سوم، اینکه ایران در صدد ساختن بمب و سلاح هستهای است! چهارم، اینکه ایران ناقض حقوق بشر است! همهی حرکت تبلیغاتی دشمن بر روی این چند جمله تکیه دارد و همینها را با زبانهای مختلف، با انواع ترفندها، در دنیا تکرار میکنند. البته حقیقت برای ملت ما و برای بسیاری از هوشمندان عالم هم روشن است؛ اما من به طور مختصر جملهیی عرض میکنم:
علیه ایران هیچ اجماعی وجود ندارد. این دروغِ امریکاییها و چند متحد امریکا در دنیاست. در حرکت شجاعانهی فناوری هستهای در ایران، صد و شانزده کشور غیرمتعهد از ایران حمایت کردند؛ سازمان کنفرانس اسلامی از ایران حمایت کرده است؛ دولتهای مستقل، همه از ایران حمایت میکنند. آن کسانی هم که با فشار امریکا و زیر رودربایستی با امریکا گاهی واسطه میشوند که حرفهای آنها را برای ما تکرار کنند، خودشان آهسته به ما میگویند این را امریکاییها از ما خواستهاند؛ نظر خود ما این نیست! کشورهای دنیا، کشورهایی که میخواهند آیندهی خودشان را تأمین کنند، همه با انحصار فناوری هستهای در چند کشور دنیا مخالفند. این که هیچ کشوری حق ندارد به فناوری هستهای دست پیدا کند، یعنی تا بیست سال دیگر همهی کشورهای گوناگون دنیا باید برای تأمین انرژی خودشان دست گدایی به سمت چند کشور غربی و اروپایی دراز کنند و از آنها انرژی بطلبند، برای اینکه بتوانند زندگی خودشان را اداره کنند. چه کسی، کدام کشور، کدام ملت، کدام مسؤول صادق یک کشور حاضر است این را بپذیرد؟! امروز ملت ما در این راه گام جلو گذاشته است و پیشقدم شده است؛ شجاعانه در این راه ایستاده است. ملتهای جهان هیچگونه علیه این کار انگیزهای ندارند، تا اجماعی داشته باشند؛ اجماع بین چند کشور انحصارطلبِ سیاسی است و اجماع اینها ارزشی ندارد. ملتها و کشورهای دنیا، همه در زبان و در دل، ملت ایران و حرکت نظام جمهوری اسلامی را در این راه تأیید میکنند و آن را میپسندند.
تبلیغاتچیهای امریکایی و صهیونیستی میگویند ایران یک تهدید جهانی است! ایران برای هیچ کشوری تهدید نیست؛ همه هم میدانند که واقعیت در مورد ایران این است. ما هیچ همسایهای را تهدید نکردهایم؛ ما با همهی کشورهای این منطقه روابط دوستانه و برادرانه داریم. روابط کشور ما و دولتهای ما با کشورهای اروپایی روابط سالم و خوبی است و در آینده که گاز در تأمین انرژی نقش بیشتری پیدا میکند، این روابط با اروپا بهتر هم خواهد شد؛ چون آنها به گاز ما احتیاج دارند. روابط ما با دنیای عرب، دوستانه و خوب است و مهمترین مسألهی ما در جامعهی عربی، فلسطین است. ما در این مسأله آنچه را که آنها در دلشان هست، بر زبان میآوریم و آن را با صراحت بیان میکنیم. ما در قضیهی فلسطین، یک موضع بسیار شفاف و روشنی داریم که ملتهای عربی این موضع را با همهی وجود دوست دارند و از اینکه ما آن را ابراز میکنیم، احساس عزت میکنند. همهی مسؤولان کشورهای عربی هم دلهایشان همین را میخواهد؛ اگر چه بر اثر بعضی از ضرورتها شاید نمیتوانند به این صراحت که ما ابراز میکنیم، بیان کنند. روابط ما با کشورهای گوناگون این منطقه و آسیا و مناطق دیگرِ جهان، روابط دوستانه است. آنها حق ایران، نقش ایران، تأثیر ایران را میدانند و برای آن اهمیت قائلند. روابط ما با روسیه هم روابط خوبی است. روسها بخوبی میدانند که اگر در ایران یک دولت طرفدار امریکا بر سر کار بود، چه به روز آنها میآمد. ما منافع مشترکی با آنها داریم؛ در آسیای میانه، در خاورمیانه و در خود این منطقه منافع مشترکی با آنها داریم. ما با دنیا مشکلی نداریم. ما هیچ تهدیدی برای دنیا نیستیم و این را همهی دنیا میدانند. امریکاییها با کولیبازىِ تبلیغاتىِ خودشان میخواهند مطلب را بر افکار عمومی دنیا مشتبه کنند. البته نتوانستهاند، باز هم نخواهند توانست.
مطلب بعدی آنها این است که ایران دنبال بمب هستهای است! این، یک حرف نامربوط و غلط و دروغ محض است. ما بمب هستهیی لازم نداریم. ما هیچ آماج و هدفی نداریم که بتوانیم بمب هستهای را در آن جا مصرف کنیم. ما به کارگیری سلاح هستهای را با احکام اسلامی مخالف میدانیم؛ این را صریحاً بیان کردهایم. ما تحمیل هزینهی ساخت سلاح هستهای و نگهداری آن را بر ملت خودمان یک تحمیل بیجا و بیمورد میدانیم. ساخت چنین سلاحی و نگهداری آن، هزینههای زیادی دارد و ما به هیچوجه جایز نمیدانیم که این هزینه بر مردم تحمیل شود؛ ما احتیاجی نداریم. ما داعیهی تسلط بر دنیا، مثل امریکاییها، نداریم که بخواهیم سلطهی زور بر دنیا داشته باشیم و احتیاج به بمب هستهای داشته باشیم؛ بمب هستهای و قدرت انفجاری ما، ایمان ماست؛ و جوانان و مردم ما که در دشوارترین میدانها با کمال قدرت و با همهی ایمان ایستادهاند و باز هم خواهند ایستاد. پشت سر این تبلیغات دروغین و کمربستهی این دروغها، دستگاههای سیاسی و تبلیغاتی امریکاییها هستند و صهیونیستها هم همراه آنها و در کنار آنها به امریکاییها کمک میکنند. آنچه که هست، مربوط به آنهاست. من به مسؤولان امریکایی، به این تیم و گروهی که امروز ادارهی امریکا را در دست گرفتهاند و داعیهی رهبری دنیا را دارند، میخواهم دو سه مطلب را بگویم. ای کاش بشنوند؛ ای کاش فکر کنند؛ ای کاش بفهمند! من به آنها میگویم:
شما خودتان را با دولت ما مقایسه کنید؛ رئیسجمهورتان را با رئیسجمهور ما مقایسه کنید. دولت شما امروز در داخل امریکا منفورترینِ دولتها در تاریخ ایالات متحده است؛ این را در نظرسنجیهای خودشان به همهی دنیا اعلام کردهاند. امروز دولتی که در امریکا بر سر کار است، در تاریخ ایالات متحده، از همهی دولتها از نظر مردم امریکا منفورتر است. شما این را مقایسه کنید با دولت ما، که امروز دولت ما یکی از محبوبترین دولتها بعد از مشروطه تا امروز است؛ در طول این صد سال.
رئیسجمهور شما - آقای بوش - وارد هر جای دنیا که میشود، با تظاهرات مخالف مردم و با نفرت مردم مواجه میشود؛ در اروپا اینطور است، در آسیا اینطور است، در آفریقا اینطور است. در امریکای لاتین، دولتها با شعار مخالفت با امریکا سر کار میآیند. امروز شما نگاه کنید: در پرو، در اکوادور، در ونزوئلا، در بسیاری از کشورهای امریکای لاتین، داوطلبان ریاست جمهوری شعار ضد امریکایی که میدهند، مردم اینها را انتخاب میکنند. منفور بودن از این بالاتر؟! مردم امریکا در مکالمات معمولىِ تلفنىِ خودشان از ناحیهی دولتشان امنیت ندارند؛ یعنی به مردم خودشان آنقدر اطمینان ندارند که اجازه بدهند آنها آزادانه تلفن کنند؛ تلفنها را به صورت قانونی - قانون گذراندهاند که تلفنها را کنترل کنند! - کنترل میکنند. این، وضع شماست.
شما وضع خودتان را با وضع ما در داخل کشور مقایسه کنید؛ با سفرهای مسؤولان کشور ما مقایسه کنید؛ با سفر اندونزی رئیسجمهور ما و با سفرهای رؤسای جمهورىِ قبلىِ ما به لبنان، سودان، پاکستان و به جاهای دیگر مقایسه کنید و ببینید مردم در این کشورها چه شور و شوقی نسبت به رؤسای جمهور اسلامی ایران نشان میدهند. چرا اینها را نمیفهمید؟! چرا اعتراف نمیکنید؟ شما در عراق به اعتراف خودتان سیصد میلیارد خرج کردید، تا بتوانید دولتی بر سر کار بیاورید که دستنشانده و مطیع امر شما باشد - ملت عراق با آنها لج کرد - و نتوانستید. (این سیصد میلیارد، اعتراف خودشان است؛ اما احتمالاً بیش از اینها خرج کردهاند.) در فلسطین همهی تلاش خودتان را به کار بردید، تا دولت حماس بر سر کار نیاید؛ نتوانستید. ملت فلسطین علیرغم شما، دولت حماس را انتخاب کردند. فشارهای گوناگون از اطراف بر دولت فلسطین وارد کردید؛ ولی مردم فلسطین از لج شما همبستگیشان را با این دولت بیشتر کردند. در لبنان مأموران عالیرتبهی وزارت خارجهی امریکا به بیروت رفتند و چند ماه در آنجا ماندند، که شاید بتوانند لبنان را در پنجهی خودشان بگیرند و مقاومت را در لبنان تضعیف کنند و یک لبنانِ دنبالهرو اسرائیل به وجود بیاورند؛ نتوانستید. مردم لبنان با شما لج کردند. همه جای دیگر هم همینطور است. چرا آقای بوش اعتراف نمیکند که با رفتار خودش امریکا و ملت امریکا را در دنیا منفور کرده؛ چرا اعتراف نمیکنید که ضعیف شدهاید؟ چرا اعتراف نمیکنید که تیغتان در دنیا کُند شده است؟ باز هم تهدید میکنید.
پیام رئیسجمهور ما به رئیسجمهور امریکا را مقایسه کنید با پیام غیرمؤدبانه و سخیف امریکاییها - این پیام چند روز قبل در دنیا منتشر شد - که خارج از عرف دیپلماتیک و لبریز از تکبر حماقتآمیز، پُر از تهدید و حرفهای پوچ بود. شما اگر میتوانستید به جمهوری اسلامی آسیب بزنید، در این بیستوهفت سال یک دقیقه را هم تلف نمیکردید. وزیر خارجهی اسبق امریکا صریحاً گفت من باید ریشهی ملت ایران را بکَنم؛ او گور به گور شد؛ اما ملت ایران روزبهروز رشد بیشتری کرد.
شما از حقوق بشر حرف میزنید! شما از مخالفت با تروریسم حرف میزنید! دولتی که زندان گوانتانامو و زندان ابوغریب و جنایتهایی از قبیل جنایت حدیثه و جنایت اخیر کابل، دهها و صدها، در پروندهاش هست، غلط میکند راجع به حقوق بشر حرف بزند.
شما برای اینکه ایران را تهدید کنید، میگویید ما قادریم کاری کنیم که حرکت انرژی در این منطقه تأمین شود؛ اشتباه میکنید. دست از پا در مورد ایران خطا کنید، حتماً حرکت انرژی در این منطقه به خطر جدی خواهد افتاد؛ این را بدانید. و شما هرگز قادر نیستید امنیت انرژی را در این منطقه تأمین کنید.
ما شروع کنندهی جنگ نیستیم؛ ما با هیچ دولتی سر جنگ نداریم؛ ما آرمان بلندی داریم که همهی نیروی خودمان را میخواهیم صرف کنیم، تا به آن آرمان برسیم و آن، ساختن ایرانی است که خوشبختی مادی و معنوىِ این ملت را تأمین کند و بتواند الگویی باشد برای ملتهای دیگر. (ملتهای دیگر خودشان میدانند؛ خودشان تلاش میکنند.) ما میخواهیم این کشور بزرگ و این ذخایر عظیم انسانی و طبیعی را - که خدای متعال به دست این ملت و به دست مسؤولان سپرده است - در جای خود، به شکل صحیح خود، به کار بگیریم و این ملت را از زیر بار تحقیری که در طول چند صد سال نسبت به او انجام گرفته، خارج کنیم. این ملت احساس عزت میکند؛ احساس قدرت میکند، حق هم دارد؛ این ملت، عزت دارد؛ قدرت دارد؛ منتها ما را عقب نگه داشتهاند؛ هم دستگاههای استبداد و حکومتهای دیکتاتوری فاسد و هم پشتیبانان خارجی خبیث و بدخواه و بددل آنها. امروز ملت ما، ملت آزادی است. ما میخواهیم این راه را با قدرت، با چشم باز، با همبستگی ملی برویم و کاری به کسی نداریم؛ تهدیدی برای کسی نیستیم؛ اما به آرمانهای خودمان پابندیم؛ به منافع ملیمان پایبندیم و آن کسی که منافع ما را تهدید کند، تیزی خشم این ملت را خواهد دید.
پروردگارا! آنچه گفتیم، آنچه شنیدیم، برای خودت و در راه خودت قرار بده؛ آن را از ما قبول کن؛ ما را در راه خودت ثابتقدم بدار؛ ما را از بندگان شایسته و صالح خود قرار بده؛ نیتهای ما و دلهای ما را پاک و خالص کن؛ امام عزیز ما را در میان اولیاء و بندگان صالح خودت رتبهای ارجمند بده؛ شهدای عزیز ما را با شهدای صدر اسلام محشور کن؛ ملتهای مسلمان را از سختیها، بدبختیها، ذلتها نجات بده؛ ملت ایران را در راه پُربرکتی که در پیش گرفته است، روزبهروز بیشتر تأیید کن؛ قلب مقدس ولیعصر (ارواحنافداه) را از ما راضی و خشنود بگردان؛ مسؤولان خدمتگزار مردم را موفق و مؤید بدار؛ دشمنان این ملت را منکوب کن؛ شر آنها را به خودشان برگردان.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
الحمدللَّه رب العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین سیّما بقیةاللَّه فی الأرضین.
قالاللَّه الحکیم فی کتابه: «بسماللَّه الرّحمن الرّحیم. الم تر کیف ضرب اللَّه مثلا کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السّماء. تؤتی اکلها کل حین بأذن ربها و یضرب اللَّه الامثال للناس لعلّهم یتذکّرون».
هفده سال از غروب این خورشید فروزان، از افق دید ما، گذشت؛ هفده سال از آن شب و روز اندوهبار - که ملت ایران را در ماتم فرو برد - گذشت. امام عزیز ما از چشم ما ناپدید شد؛ جسم او از میان ما رفت؛ ولیکن حقیقت امام، فکر امام، روح امام، درس امام و مکتب امام در میان ملت ما و در میان امت اسلامی باقی ماند. این شجرهی طیبه - همچنانی که در این آیهی شریفه تلاوت شد - شاخ و برگ بر سرتاسر فضای زندگی امت اسلامی گسترانید؛ روزبهروز ریشهدارتر شد؛ روزبهروز مستحکمتر شد. این کلمهی طیبه و شجرهی طیبهی «جمهوری اسلامی» است که محصول آن، بیداری در دنیای اسلام و مجد و عظمت و پیشرفت در کشور ما و میان مردم ما بود. ملت ما از این شجرهی طیبه، میوههای شیرینی را چید که برای یک ملت، این ثمرات شیرین، حیاتی است.
نکتهی اول این است که ما ملتی گمنام و دنبالهرو سیاست قدرتهای بیگانه بودیم؛ ملتی منفعل در مقابل تصمیمگیری دولتهای متنفذ بودیم؛ یک روز امریکا، قبل از آن انگلیس، یک روز روس؛ اما این شجرهی طیبه ما را به یکی از اثرگذارترین ملتهای عالم و اثرگذارترین کشور و ملت در این منطقه تبدیل کرد. این، اعتراف دشمنان ماست. ما ملتی بودیم خودباخته و به نیروهای درونی خودمان ناآشنا و بیاعتقاد، و به زرق و برق بیگانگان چشم دوخته و فریفته؛ ولی این شجره طیبه ما را به ملتی با ابتکار، با اعتماد به نفس، با حرفهای نو و تازه در زمینههای گوناگون تبدیل کرد. ثمرات شیرین این شجرهی طیبه، امروز هزاران محقق و پژوهشگر، هزاران عالم و دانشمند، هزاران مغز متفکر و سرانگشت کارآمد در انواع و اقسام عرصهها و صحنههاست؛ چه در علوم انسانی، چه در علوم تجربی، چه در مسائل اجتماعی، چه در سیاست و چه در دین. امروز ما کشوری هستیم با جمعیت غالباً جوان، پُرانگیزه، باایمان و دارای همهی شرایط پیشرفت.
ثمرات این شجرهی طیبه در همه جای دنیای اسلام هم قابل مشاهده است؛ مسلمانان جهان بیدار شدهاند و هویت اسلامی خودشان را بازیافتهاند؛ آنها از مسلمانی خودشان احساس عزت کردهاند. در کشورهای اسلامی، جوانان، دانشگاهیان، روشنفکران و نخبگان، دلشان مجذوب هدفهای اسلامی است و برای آن ارزش قائلند؛ برای آن تلاش میکنند. در دنیای اسلام، ملتهایی از برکت این شجرهی طیبه، هویت حقیقی و هویت ملی و اسلامی خودشان را بازیافتهاند و با اینکه در طول سالیان متمادی در پنجهی قدرت ابرقدرتها بودهاند، احساس قدرت کردهاند. امروز فلسطین یک نمونه است، عراق یک نمونه است، شمال آفریقا نمونههای متعدی دارد، لبنان یک نمونه است. آرمان، اسلام و استقلال در میان این ملتهاست و آنها امیدوارانه و پُرانگیزه تلاش میکنند. اینها ثمرات همان شجرهی طیبهای است که این مرد بزرگ، این عبد صالح، با قیام خود و با خصوصیات منحصربهفرد خود توانست غرس کند.
نکتهی دوم این است که عامل اصلی پیشرفت امام بزرگوار ما و موفقیت او این است که به یک اصل قرآنی، به یک حقیقت قرآنی، با همهی وجود، با همهی دل، ایمان آورد و با همهی توان در راه آن تلاش و کار کرد. آن اصل قرآنی همان چیزی است که در این آیهی شریفهی «ان تنصروااللَّه ینصرکم و یثبت اقدامکم» و در آیات متعدد دیگر از آن یاد شده و بر آن تأکید شده است: اگر خدا را نصرت کنید، خدا هم شما را نصرت خواهد کرد؛ اگر در راه خدا قدمی بردارید، خداوند متعال هم شما را دهها و صدها قدم جلو خواهد برد. این، اصل قرآنی و یک حقیقت است؛ یک قانونی الهی است. نصرت خدا به معنای نصرت دین اوست. دین خدا، فقط طهارت و نجاست نیست، فقط اعمال ظاهری دینی نیست؛ دین خدا یعنی برنامهی سعادت بشر در دنیا و آخرت. این برنامه همانطور که ضامن رشد و اعتلای معنوی جوامع بشری است، ضامن زنده کردن استعدادهای فکری و رشد دادن به شخصیت و تواناییهای آنها هم هست. دین خدا همچنانی که به معنویت نظر دارد، به زندگی دنیایی انسان هم نظر دارد و برای خوشبختی انسان برنامه دارد. امیرالمؤمنین (علیهالصّلاةوالسّلام) در نهجالبلاغه، هدف از بعثت نبی مکرم اسلام را اینگونه معین میکند: «لیثیروا لهم دفائن العقول»؛ تا گنجینههای خرد را در درون مردم استخراج کند و به فعلیت برساند. در زیارت اربعین سیدالشهداء (علیهالسّلام) هم میخوانیم: «لیستنقذ عباده من الجهالة و حیرة الضلالة»؛ قیام حسینی برای این است که ابرهای جهل و غفلت را از افق زندگی انسانها برطرف کند و آنها را عالم کند؛ آنها را به هدایت حقیقی برساند. نصرت خدای متعال در واقع معنایش این است که در جهت احیای سنتهای الهی قدم برداریم؛ در طبیعت و جامعه اثر بگذاریم؛ در بیدار کردن فطرتها اثر بگذاریم؛ برای نجات انسان از مجموعهی عوامل بدبختی و تیرهروزی تلاش کنیم. این، نصرت ماست برای دین خدا. امام برای نجات و رهایی کشور و ملت خود، این حقیقت قرآنی را به کار گرفت و خدا را نصرت کرد؛ قیام و اقدام کرد. خدای متعال هم او را نصرت کرد و به حرکت او برکت بخشید؛ به یک قدم او صد قدم پاسخ گفت. ما نصرتی را که خودمان دربارهی دین خدا میکنیم - نسبت این را - با نصرتی که خدا میکند، اگر بخواهیم بسنجیم، از نسبت یک به صد و یک به هزار هم بیشتر است. ما یک قدم برمیداریم؛ اما خداوند متعال نصرتش را وقتی شامل حال ما میکند، در حقیقت صد و هزار قدم ما را به جلو میبرد. بنابراین، فاصلهی بین نصرت ما و نصرت خدا، بسیار زیاد است.
برای نجات یک کشور، میلیونها عامل و فعل و انفعال لازم است: عوامل طبیعی، عوامل انسانی، عوامل بینالمللی، عوامل سیاسی و اقتصادی. مجموعهی این عوامل باید به کار بیفتد تا یک ملتی بتواند در زندگی خودش تحول ایجاد کند. این عوامل، دست ما انسانها نیست و با ارادهی ما ارتباط مستقیمی ندارد؛ اما ما وقتی که «قیام للَّه» میکنیم، خدای متعال با یک حرکت ما هزاران و میلیونها حرکت و فعل و انفعال را در فضای زندگی اجتماعی به وجود میآورد و تحول ایجاد میشود؛ عیناً مثل طبیعت. شما یک نهال کوچک را در خاک فرو میکنید - از شما فقط همین کار است. این، کار کمی است - اما این نهال با میلیونها فعل و انفعال در خاک و در خودِ بافت گیاهی، در فضا و هوا به یک درخت بزرگ تبدیل میشود؛ شاخ و برگ میدهد؛ میوه میدهد و نسبت به آن وضعیت اول، صدها و هزارها برابر تغییر پیدا میکند. کار شما در مقابل آن همه فعل و انفعالات هیچ است؛ اما اگر شما همان کار کوچک را که نشاندن این نهال در زمین است، انجام ندهید، این همه فعل و انفعالات انجام نمیگیرد. امام «قیام للَّه» کرد و خودش با همهی وجود وارد میدان شد. با فریاد خود، با تلاش خود، با قبول زحمات، ملت را پای کار آورد. با این حرکت و با این عزم راسخ، خداوند متعال آن میلیونها عامل و فعل و انفعال را بر این حرکت مترتب کرد و آنچه اتفاق افتاد، به یک معجزه شبیه بود؛ یعنی تشکیل نظامِ مبتنی بر اسلام در یک نقطهی حساس؛ به خاطر این حرکت امام، که البته آماج دشمنی و کینهی همهی صاحبان زور و زر در سرتاسر عالم است؛ اما بر خلاف نظر آنها، این حقیقت تحقق پیدا کرد.
نکتهی سوم این است که یک واقعیت شگفتآوری در انقلاب ما وجود دارد که این انقلاب را یک حالت استثنایی میبخشد و آن این است که در قوانین علوم اجتماعی دربارهی انقلابها، میگویند انقلابها همچنانی که یک فرازی دارند، اوجی دارند، یک فرودی هم دارند؛ مثل سنگی که شما پرتاپ میکنید؛ تا وقتی که قدرت بازوی شما پشت سر این سنگ است، برخلاف جهت جاذبهی زمین حرکت میکند؛ اما وقتی این قدرت از جاذبهی زمین کمتر شد، این سنگ به سمت جاذبهی طبیعی زمین برمیگردد. آن قوانین میگویند تا وقتی شور و انگیزهی انقلابی در مردم هست، انقلابها به سمت جلو حرکت میکنند، اوج میگیرند، بعد هم بتدریج این شور و هیجان و این عاملِ حرکت به پیش، کم میشود و در مواردی تبدیل به ضد خود میشود؛ انقلابها سقوط میکنند و برمیگردند پایین. انقلابهای بزرگ دنیا که در تاریخ دویست سال اخیر ما اینها را میشناسیم، بنا بر همین تحلیل، همه با آن نظریه قابل انطباق هستند؛ اما انقلاب اسلامی از این تحلیل جامعهشناختی بکلی مستثناست. در انقلاب اسلامی پادزهرِ فرود انقلاب در خود این انقلاب گذاشته شده است. بارها عرض کردهایم که تجسم انقلاب در «جمهوری اسلامی» و در «قانون اساسی جمهوری اسلامی» است. نویسندگان قانون اساسی که از نظر امام و مکتب امام درس گرفته بودند، در خود این قانون عامل تداومبخشِ انقلاب را گذاشتهاند: پایبندی به مقررات اسلامی و مشروعیت بخشیدن به قانون، مشروط بر این که بر طبق اسلام باشد؛ و مسألهی رهبری.
من چند سال قبل در مقایسهی بین نظام جمهوری اسلامی و نظام شوروی سابق - که امریکاییها و غربیها توانستند نظام شوروی را مضمحل کنند و طمع بسته بودند که همان جریان را نسبت به انقلاب اسلامی انجام بدهند - گفتم که تفاوتهای این دو نظام، تفاوتهایی است که نمیتواند محکومِ یک قانون باشند. در نظام جمهوری اسلامی، اساس حرکت بر پایبندی به مبانی است. آن چیزی که به عنوان مبدأ مشروعیت این نظام محسوب میشود، یعنی ولایت الهی که منتقل میشود به فقیه، مشروط است به پایبندی بر احکام الهی. آن کسی که در رتبهی رهبری نشسته است، اگر نسبت به آرمانهای اسلامی، نسبت به قوانین اسلامی از لحاظ نظری یا عملی، بیقید شود، از مشروعیت میافتد و دیگر اطاعت او بر کسی واجب نیست، بلکه جایز نیست. این، در خود قانون اساسی، یعنی در خود سند اصلی انقلاب، ثبت شده است. بنابراین، شما اگر امروز به امواج دشمنی و کینهورزىِ دشمنان انقلاب اسلامی نگاه کنید، میبینید که مهمترین آماج دشمنی آنها با همین دو سه اصلی است که مربوط به این عامل تضمینکننده و نگهدارندهی انقلاب است. لذا این انقلاب شکستخوردنی نیست؛ این انقلاب فرود آمدنی نیست؛ این انقلاب از سیر و حرکت خود باز نمیایستد؛ چون جامعهی ما یک جامعهی مؤمن و دینی است و دین و ایمان اسلامی در اعماق دل مردم، از همهی قشرها، نفوذ دارد؛ مردم به معنای حقیقی کلمه به دین معتقدند. بنابراین، آن چیزی که جزو ارزشهای دینی باشد، برای مردم معتبر است و حراست از آن که در قانون آمده است، از نظر مردم یک وظیفه است. الان شما مشاهده میکنید که شانزده سال بعد از رحلت امام و بیستوشش سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، دولتی بر سر کار میآید که شعار اصلىِ آن، پیروی از آرمانهای اسلام و انقلاب و عدالت است و مردم هم رأی و دل و خواست و جهت حرکتشان همین است. هر چند دشمنان، مخالفان و کینهورزان بینالمللىِ این ملت و این انقلاب و نظام جمهوری اسلامی دربارهی این ملت جور دیگری فکر میکنند؛ اما ما مردم خودمان را میشناسیم و این مردم حقیقت خودشان، دل خودشان، جهتگیری خودشان را که همان جهتگیری عمیق اسلامی است، در انتخابهای خود و در حرکت و شعارهای خود بهروشنی نشان میدهند.
نکتهی چهارم این است که سرمایهای که امام برای کشور و ملت ما ذخیره کرده است، یک سرمایهی تاریخی و حیاتی است. این سرمایه و ذخیرهی ارزشمند، استقلال سیاسىِ ماست؛ خودباوری ملی ماست؛ خودباوری فرهنگی ماست؛ ایمان عمیق مردم ماست؛ شجاعت ملت و مسؤولان ما در مقابل تهدیدهای دشمن و فریب نخوردن در برابر تمجیدها و تطمیعهای اوست؛ اینها درسهایی است که امام عزیز ما در طول ده سال با نفس گرم خود، با روش خود، با ممشای خود، به ملت ما درس داد و فضای کشور ما پُر است از این درس ارزشمند. ما باید این ذخیره را نابود نکنیم؛ ما باید این ذخیره را نفروشیم؛ ما باید این ذخیره و سرمایهی ارزشمند را راکد هم نگذاریم و آن را مصرف روزانهی سیاسی خودمان هم نکنیم، بلکه باید این ذخیره را با دقت و مراقبتِ تمام حفظ کنیم و از سود این ذخیره و سرمایهی ارزشمند، آیندهی کشور و تاریخ خودمان را بسازیم.
عزیزان من! کشور ما در مسیر رشد و پیشرفت افتاده است و از آن حالت خوابآلودگی و رخوتی که در طول دهها سال بر او تحمیل شده بود، با انقلاب عظیم ما و نظام جمهوری اسلامی ما، بیرون آمده است. ما در کشورمان هم منابع طبیعی فراوان و هم منابع انسانی بسیار ارزشمندی داریم.
امروز هر حرکت علمی و تحقیقی که بخواهد در علوم مختلف در این کشور انجام بگیرد، استادان کار و محققان میتوانند دهها، صدها، هزارها ذهن آماده را برای افتادن در این کار پیدا کنند. ما امروز در همین مسألهی فناوری هستهای - که مسألهی روز ملت ما و مسألهی روز دنیاست - با اینکه سابقهای هم نداشتیم و از دیگران هم چیزی به وام نگرفتیم، توانستهایم صدها جوان مؤمن و اندیشمند و کارآمد، با مغزهای فعال و با سرپنجههای هنرمند و قدرتمند، گرد بیاوریم، تا بتوانند این بار سنگین را برای ملت ما بر دوش بگیرند و به پیش ببرند. و در همهی بخشها همینطور است. منابع طبیعی و منابع انسانی در کشور ما فراوان است. دولتهای قبلی زمینههای زیادی را فراهم کردند، امروز هم بحمداللَّه دولتِ کار و تلاش و مجاهدت بر سر کار است و باید از زمینههای آمادهشدهی قبلی حداکثر استفاده را بکنند؛ نقایص قبلی را باید جبران کنند و از هماهنگی و همدلی این ملت عظیم و قدرشناس حداکثر استفاده را بکند، تا کشور ما که در مسیر رشد و پیشرفت هست، باز هم جلو برود و گردنههای گوناگون را طی کند و خود را به قلهی زندگی - که حق ملت ایران است - نزدیک کند. اما آنچه برای بنای آیندهی ما لازم است:
اولاً، تقویت ایمان دینی است، که ستون اصلی کار است. بدون ایمان دینی - که دراین ملت دارای عمق هم هست - کاری پیش نمیرفت، بعد از این هم کاری پیش نمیرود. باید ایمان دینی تقویت شود.
دوم، عدالت، که بزرگترین نیاز انسانهاست. باید عدالت به عنوان یک پرچم برافراشته در دست مسؤولان قوای سهگانه و مسؤولان کشور باشد و به دنبال عدالت حرکت بکنند.
سوم، باید علم را - که مایهی اقتدار ملی است - همه جدی بگیرند و دنبال کنند. کشوری که مردم آن از علم بیبهره باشند، هرگز به حقوق خود دست نخواهد یافت. نمیشود علم را از دیگران گدایی کرد. علم، درونجوش است؛ درونزاست. باید استعدادهای یک ملت به کار بیفتد تا یک ملت به معنای حقیقی کلمه عالم بشود.
چهارم - علاوهی بر اینها - آنچه که زمینه و بستر به کار گرفتن ایمان و عدالت و علم است، اتحاد ملی و آرامش در سطح کشور است. اگر در کشور آرامش نباشد، نه از علم میشود بهرهبرداری کرد، نه از ایمان، و نه میشود عدالت را در جامعه مستقر کرد.
امروز دشمنان این ملت، بزرگترین جایزه را به کسی میدهند که بتواند این پایهها را متزلزل کند و با ایمان مردم بجنگد؛ ایمان به خدا، ایمان به مردم، ایمان به راه و ایمان به موفقیت را در دلهای مردم تضعیف کند. امام دارای این چهار ایمان بود: ایمان به خدا، ایمان به مردم، ایمان به این راه و ایمان به موفقیت حتمىِ آخر کار. این ایمانها در دل مردم، آنها را به حرکت، به اندیشیدن، به پیش رفتن، وادار میکند. آن کسانی که ایمان به خدا، ایمان به مردم، ایمان به این راه، ایمان به موفقیت را در مردم تضعیف کنند، برای دشمن کار کردهاند. دشمن، بزرگترین جایزه را به این افراد میدهد. همچنین آن کسانی که با حرکت علمی کشور مخالفند؛ آن کسانی که دانشگاهها، مراکز تحقیقی، مرکز علمی را میخواهند از علم و از تحقیق و پژوهش دور کنند، برای دشمن کار میکنند. دشمن، بیشترین جایزه را حاضر است به این افراد بدهد. آن کسانی که علیه امنیت ملت کار میکنند، وحدت ملی را مخدوش میکنند، به عنوان حمایت از اقوام، میخواهند وحدت ایرانی را - این اقوام، همه ایرانیاند؛ همه وفادار به ایرانند و همه خود را ایرانی میدانند و به آن مفتخرند - متزلزل کنند، برای دشمن کار میکنند.
وظیفهی دستگاههای مسؤول است که دشمنان ملت را درست بشناسند؛ ایادی دشمن را در میان مردم بدانند؛ جهتگیریهای دشمنان را بشناسند و از حق ملت دفاع کنند؛ از امنیت ملت دفاع کنند؛ از دانشپژوهی و پیشرفت علمی در کشور دفاع کنند؛ این وظیفهی دستگاههای مسؤول است.
نکتهی آخر: این شجرهی طیبهای را که امام بزرگوار غرس کرد و خدای متعال برکت بخشید و شاخ و برگ آن را اینچنین گسترده کرد، همه با هم باید حفظ کنیم؛ هم مسؤولان، هم آحاد مردم، هم نخبگان سیاسی، هم نخبگان علمی، هم اهل حوزه، هم اهل دانشگاه، هم کارگر و هم همهی قشرهای دیگر. این، وظیفهی همه است؛ همه، انقلاب و کشور را باید از خود بدانند؛ همه، نظام جمهوری اسلامی را باید از خود بدانند؛ همه، امت جمهوری اسلامیاند. ما آن کسانی را غریبه میدانیم؛ از این دایره خارج میدانیم، که برای دشمن کار میکنند. آن کسی که امام و راه امام و وصیتنامهی امام را قبول دارد، او «خودی» است؛ آن کسی که استقلال ایران برایش دارای اهمیت است و به آن پایبند است، «خودی» است؛ آن کسی که عزت این ملت و پیشرفت علمی این ملت را دنبال میکند، او «خودی» است. غریبهها کسانی هستند که مشتاق سلطهی امریکایند؛ آنها کسانی هستند که در خانه، برای دزدِ کمین گرفته کار میکنند و به نفع او اقدام میکنند. غریبه آن کسی است که بلندگوی افکار و اهداف دشمنان این ملت است. آن کسی که سخن ملت را میگوید، آن کسی که از زبان این ملت حرف میزند، آن کسی که با دشمنان این ملت دشمنی میکند، آن کسی که در راه مصالح این ملت در هر بخشی قدم برمیدارد، جزو سربازان جمهوری اسلامی است. آن کسانی که عمداً در قول و عمل، وحدت را میشکنند و حرکت در جهت خواست دشمن میکنند، اینها در مقابل جمهوری اسلامی صفآرایی میکنند. البته «خودی»ها مراقب باشند؛ غفلت نکنند. گاهی دیده میشود بعضی از «خودی»ها از سر غفلت و نادانی - گاهی هم بهندرت، بعضی ناجوانمردانه - تحت تأثیر کینههای شخصی، کارِ غریبهها را میکنند! این افراد باید بههوش باشند.
این ملت حرکت کرده است؛ این ملت قیام کرده است؛ این ملت بخش مهمی از این راه را پیش رفته است؛ این ملت اقتدار خود را به دشمنان خودش نشان داده است؛ این ملت همان ملتی است که بیستوهفت سال است همهی دستگاههای استکبار جهانی علیه او کمر بستهاند، تصمیم گرفتهاند، همقسم شدهاند و نتوانستهاند آن را شکست بدهند و به زانو دربیاورند.
این ملت شایستهی آن است که انسان برای او مجاهدت کند؛ تلاش کند؛ کار کند. این کشور استعداد مجد و عظمت دارد؛ این کشور میتواند به جایگاه تاریخی خود، که شعاع پراکندن به همهی دنیاست، برسد. ما در این راه حرکت کردهایم و این ملت راههای دشواری را پیموده است و باز هم با تلاش میتواند این راه را به پایان برساند. چند جمله دربارهی تبلیغات دشمنان عرض کنم:
این کولیبازیهای تبلیغاتی که علیه ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی در دنیا، عمدتاً امریکاییها و رسانههای صهیونیستی و امپراطوری خبری وابستهی به صهیونیسم، به راه میاندازند، روی چند نقطه دائم تأکید میکنند و دائم یاوهگوییهای خودشان را تکرار میکنند، برای اینکه شاید بتوانند جوّ دنیا را علیه نظام جمهوری اسلامی و علیه ملت ایران تحریک کنند. آن چند نقطه: اول، اینکه علیه ایران اجماع جهانی است! دوم، اینکه ایران تهدید جهانی است! سوم، اینکه ایران در صدد ساختن بمب و سلاح هستهای است! چهارم، اینکه ایران ناقض حقوق بشر است! همهی حرکت تبلیغاتی دشمن بر روی این چند جمله تکیه دارد و همینها را با زبانهای مختلف، با انواع ترفندها، در دنیا تکرار میکنند. البته حقیقت برای ملت ما و برای بسیاری از هوشمندان عالم هم روشن است؛ اما من به طور مختصر جملهیی عرض میکنم:
علیه ایران هیچ اجماعی وجود ندارد. این دروغِ امریکاییها و چند متحد امریکا در دنیاست. در حرکت شجاعانهی فناوری هستهای در ایران، صد و شانزده کشور غیرمتعهد از ایران حمایت کردند؛ سازمان کنفرانس اسلامی از ایران حمایت کرده است؛ دولتهای مستقل، همه از ایران حمایت میکنند. آن کسانی هم که با فشار امریکا و زیر رودربایستی با امریکا گاهی واسطه میشوند که حرفهای آنها را برای ما تکرار کنند، خودشان آهسته به ما میگویند این را امریکاییها از ما خواستهاند؛ نظر خود ما این نیست! کشورهای دنیا، کشورهایی که میخواهند آیندهی خودشان را تأمین کنند، همه با انحصار فناوری هستهای در چند کشور دنیا مخالفند. این که هیچ کشوری حق ندارد به فناوری هستهای دست پیدا کند، یعنی تا بیست سال دیگر همهی کشورهای گوناگون دنیا باید برای تأمین انرژی خودشان دست گدایی به سمت چند کشور غربی و اروپایی دراز کنند و از آنها انرژی بطلبند، برای اینکه بتوانند زندگی خودشان را اداره کنند. چه کسی، کدام کشور، کدام ملت، کدام مسؤول صادق یک کشور حاضر است این را بپذیرد؟! امروز ملت ما در این راه گام جلو گذاشته است و پیشقدم شده است؛ شجاعانه در این راه ایستاده است. ملتهای جهان هیچگونه علیه این کار انگیزهای ندارند، تا اجماعی داشته باشند؛ اجماع بین چند کشور انحصارطلبِ سیاسی است و اجماع اینها ارزشی ندارد. ملتها و کشورهای دنیا، همه در زبان و در دل، ملت ایران و حرکت نظام جمهوری اسلامی را در این راه تأیید میکنند و آن را میپسندند.
تبلیغاتچیهای امریکایی و صهیونیستی میگویند ایران یک تهدید جهانی است! ایران برای هیچ کشوری تهدید نیست؛ همه هم میدانند که واقعیت در مورد ایران این است. ما هیچ همسایهای را تهدید نکردهایم؛ ما با همهی کشورهای این منطقه روابط دوستانه و برادرانه داریم. روابط کشور ما و دولتهای ما با کشورهای اروپایی روابط سالم و خوبی است و در آینده که گاز در تأمین انرژی نقش بیشتری پیدا میکند، این روابط با اروپا بهتر هم خواهد شد؛ چون آنها به گاز ما احتیاج دارند. روابط ما با دنیای عرب، دوستانه و خوب است و مهمترین مسألهی ما در جامعهی عربی، فلسطین است. ما در این مسأله آنچه را که آنها در دلشان هست، بر زبان میآوریم و آن را با صراحت بیان میکنیم. ما در قضیهی فلسطین، یک موضع بسیار شفاف و روشنی داریم که ملتهای عربی این موضع را با همهی وجود دوست دارند و از اینکه ما آن را ابراز میکنیم، احساس عزت میکنند. همهی مسؤولان کشورهای عربی هم دلهایشان همین را میخواهد؛ اگر چه بر اثر بعضی از ضرورتها شاید نمیتوانند به این صراحت که ما ابراز میکنیم، بیان کنند. روابط ما با کشورهای گوناگون این منطقه و آسیا و مناطق دیگرِ جهان، روابط دوستانه است. آنها حق ایران، نقش ایران، تأثیر ایران را میدانند و برای آن اهمیت قائلند. روابط ما با روسیه هم روابط خوبی است. روسها بخوبی میدانند که اگر در ایران یک دولت طرفدار امریکا بر سر کار بود، چه به روز آنها میآمد. ما منافع مشترکی با آنها داریم؛ در آسیای میانه، در خاورمیانه و در خود این منطقه منافع مشترکی با آنها داریم. ما با دنیا مشکلی نداریم. ما هیچ تهدیدی برای دنیا نیستیم و این را همهی دنیا میدانند. امریکاییها با کولیبازىِ تبلیغاتىِ خودشان میخواهند مطلب را بر افکار عمومی دنیا مشتبه کنند. البته نتوانستهاند، باز هم نخواهند توانست.
مطلب بعدی آنها این است که ایران دنبال بمب هستهای است! این، یک حرف نامربوط و غلط و دروغ محض است. ما بمب هستهیی لازم نداریم. ما هیچ آماج و هدفی نداریم که بتوانیم بمب هستهای را در آن جا مصرف کنیم. ما به کارگیری سلاح هستهای را با احکام اسلامی مخالف میدانیم؛ این را صریحاً بیان کردهایم. ما تحمیل هزینهی ساخت سلاح هستهای و نگهداری آن را بر ملت خودمان یک تحمیل بیجا و بیمورد میدانیم. ساخت چنین سلاحی و نگهداری آن، هزینههای زیادی دارد و ما به هیچوجه جایز نمیدانیم که این هزینه بر مردم تحمیل شود؛ ما احتیاجی نداریم. ما داعیهی تسلط بر دنیا، مثل امریکاییها، نداریم که بخواهیم سلطهی زور بر دنیا داشته باشیم و احتیاج به بمب هستهای داشته باشیم؛ بمب هستهای و قدرت انفجاری ما، ایمان ماست؛ و جوانان و مردم ما که در دشوارترین میدانها با کمال قدرت و با همهی ایمان ایستادهاند و باز هم خواهند ایستاد. پشت سر این تبلیغات دروغین و کمربستهی این دروغها، دستگاههای سیاسی و تبلیغاتی امریکاییها هستند و صهیونیستها هم همراه آنها و در کنار آنها به امریکاییها کمک میکنند. آنچه که هست، مربوط به آنهاست. من به مسؤولان امریکایی، به این تیم و گروهی که امروز ادارهی امریکا را در دست گرفتهاند و داعیهی رهبری دنیا را دارند، میخواهم دو سه مطلب را بگویم. ای کاش بشنوند؛ ای کاش فکر کنند؛ ای کاش بفهمند! من به آنها میگویم:
شما خودتان را با دولت ما مقایسه کنید؛ رئیسجمهورتان را با رئیسجمهور ما مقایسه کنید. دولت شما امروز در داخل امریکا منفورترینِ دولتها در تاریخ ایالات متحده است؛ این را در نظرسنجیهای خودشان به همهی دنیا اعلام کردهاند. امروز دولتی که در امریکا بر سر کار است، در تاریخ ایالات متحده، از همهی دولتها از نظر مردم امریکا منفورتر است. شما این را مقایسه کنید با دولت ما، که امروز دولت ما یکی از محبوبترین دولتها بعد از مشروطه تا امروز است؛ در طول این صد سال.
رئیسجمهور شما - آقای بوش - وارد هر جای دنیا که میشود، با تظاهرات مخالف مردم و با نفرت مردم مواجه میشود؛ در اروپا اینطور است، در آسیا اینطور است، در آفریقا اینطور است. در امریکای لاتین، دولتها با شعار مخالفت با امریکا سر کار میآیند. امروز شما نگاه کنید: در پرو، در اکوادور، در ونزوئلا، در بسیاری از کشورهای امریکای لاتین، داوطلبان ریاست جمهوری شعار ضد امریکایی که میدهند، مردم اینها را انتخاب میکنند. منفور بودن از این بالاتر؟! مردم امریکا در مکالمات معمولىِ تلفنىِ خودشان از ناحیهی دولتشان امنیت ندارند؛ یعنی به مردم خودشان آنقدر اطمینان ندارند که اجازه بدهند آنها آزادانه تلفن کنند؛ تلفنها را به صورت قانونی - قانون گذراندهاند که تلفنها را کنترل کنند! - کنترل میکنند. این، وضع شماست.
شما وضع خودتان را با وضع ما در داخل کشور مقایسه کنید؛ با سفرهای مسؤولان کشور ما مقایسه کنید؛ با سفر اندونزی رئیسجمهور ما و با سفرهای رؤسای جمهورىِ قبلىِ ما به لبنان، سودان، پاکستان و به جاهای دیگر مقایسه کنید و ببینید مردم در این کشورها چه شور و شوقی نسبت به رؤسای جمهور اسلامی ایران نشان میدهند. چرا اینها را نمیفهمید؟! چرا اعتراف نمیکنید؟ شما در عراق به اعتراف خودتان سیصد میلیارد خرج کردید، تا بتوانید دولتی بر سر کار بیاورید که دستنشانده و مطیع امر شما باشد - ملت عراق با آنها لج کرد - و نتوانستید. (این سیصد میلیارد، اعتراف خودشان است؛ اما احتمالاً بیش از اینها خرج کردهاند.) در فلسطین همهی تلاش خودتان را به کار بردید، تا دولت حماس بر سر کار نیاید؛ نتوانستید. ملت فلسطین علیرغم شما، دولت حماس را انتخاب کردند. فشارهای گوناگون از اطراف بر دولت فلسطین وارد کردید؛ ولی مردم فلسطین از لج شما همبستگیشان را با این دولت بیشتر کردند. در لبنان مأموران عالیرتبهی وزارت خارجهی امریکا به بیروت رفتند و چند ماه در آنجا ماندند، که شاید بتوانند لبنان را در پنجهی خودشان بگیرند و مقاومت را در لبنان تضعیف کنند و یک لبنانِ دنبالهرو اسرائیل به وجود بیاورند؛ نتوانستید. مردم لبنان با شما لج کردند. همه جای دیگر هم همینطور است. چرا آقای بوش اعتراف نمیکند که با رفتار خودش امریکا و ملت امریکا را در دنیا منفور کرده؛ چرا اعتراف نمیکنید که ضعیف شدهاید؟ چرا اعتراف نمیکنید که تیغتان در دنیا کُند شده است؟ باز هم تهدید میکنید.
پیام رئیسجمهور ما به رئیسجمهور امریکا را مقایسه کنید با پیام غیرمؤدبانه و سخیف امریکاییها - این پیام چند روز قبل در دنیا منتشر شد - که خارج از عرف دیپلماتیک و لبریز از تکبر حماقتآمیز، پُر از تهدید و حرفهای پوچ بود. شما اگر میتوانستید به جمهوری اسلامی آسیب بزنید، در این بیستوهفت سال یک دقیقه را هم تلف نمیکردید. وزیر خارجهی اسبق امریکا صریحاً گفت من باید ریشهی ملت ایران را بکَنم؛ او گور به گور شد؛ اما ملت ایران روزبهروز رشد بیشتری کرد.
شما از حقوق بشر حرف میزنید! شما از مخالفت با تروریسم حرف میزنید! دولتی که زندان گوانتانامو و زندان ابوغریب و جنایتهایی از قبیل جنایت حدیثه و جنایت اخیر کابل، دهها و صدها، در پروندهاش هست، غلط میکند راجع به حقوق بشر حرف بزند.
شما برای اینکه ایران را تهدید کنید، میگویید ما قادریم کاری کنیم که حرکت انرژی در این منطقه تأمین شود؛ اشتباه میکنید. دست از پا در مورد ایران خطا کنید، حتماً حرکت انرژی در این منطقه به خطر جدی خواهد افتاد؛ این را بدانید. و شما هرگز قادر نیستید امنیت انرژی را در این منطقه تأمین کنید.
ما شروع کنندهی جنگ نیستیم؛ ما با هیچ دولتی سر جنگ نداریم؛ ما آرمان بلندی داریم که همهی نیروی خودمان را میخواهیم صرف کنیم، تا به آن آرمان برسیم و آن، ساختن ایرانی است که خوشبختی مادی و معنوىِ این ملت را تأمین کند و بتواند الگویی باشد برای ملتهای دیگر. (ملتهای دیگر خودشان میدانند؛ خودشان تلاش میکنند.) ما میخواهیم این کشور بزرگ و این ذخایر عظیم انسانی و طبیعی را - که خدای متعال به دست این ملت و به دست مسؤولان سپرده است - در جای خود، به شکل صحیح خود، به کار بگیریم و این ملت را از زیر بار تحقیری که در طول چند صد سال نسبت به او انجام گرفته، خارج کنیم. این ملت احساس عزت میکند؛ احساس قدرت میکند، حق هم دارد؛ این ملت، عزت دارد؛ قدرت دارد؛ منتها ما را عقب نگه داشتهاند؛ هم دستگاههای استبداد و حکومتهای دیکتاتوری فاسد و هم پشتیبانان خارجی خبیث و بدخواه و بددل آنها. امروز ملت ما، ملت آزادی است. ما میخواهیم این راه را با قدرت، با چشم باز، با همبستگی ملی برویم و کاری به کسی نداریم؛ تهدیدی برای کسی نیستیم؛ اما به آرمانهای خودمان پابندیم؛ به منافع ملیمان پایبندیم و آن کسی که منافع ما را تهدید کند، تیزی خشم این ملت را خواهد دید.
پروردگارا! آنچه گفتیم، آنچه شنیدیم، برای خودت و در راه خودت قرار بده؛ آن را از ما قبول کن؛ ما را در راه خودت ثابتقدم بدار؛ ما را از بندگان شایسته و صالح خود قرار بده؛ نیتهای ما و دلهای ما را پاک و خالص کن؛ امام عزیز ما را در میان اولیاء و بندگان صالح خودت رتبهای ارجمند بده؛ شهدای عزیز ما را با شهدای صدر اسلام محشور کن؛ ملتهای مسلمان را از سختیها، بدبختیها، ذلتها نجات بده؛ ملت ایران را در راه پُربرکتی که در پیش گرفته است، روزبهروز بیشتر تأیید کن؛ قلب مقدس ولیعصر (ارواحنافداه) را از ما راضی و خشنود بگردان؛ مسؤولان خدمتگزار مردم را موفق و مؤید بدار؛ دشمنان این ملت را منکوب کن؛ شر آنها را به خودشان برگردان.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته