1389/06/03
دیدار شاعران ۸۹ | شعرخوانی آقای علی اکبر رشاد

اسب مست و دشت مست و جاده مست
هم زره، هم تیغ، هم کبّاده مست
ساد و ساحل، دجله و دریا خمار
نخلها چون کوهها اِستاده مست
هم خودی، هم خصم جمله سرخوشند
آن یکی از باد، این از باده مست
یک طرف یوسفوشان قُدالقَمیص
مرگ را در برکشان آماده مست
یک طرف بهر دریدن گرگکان
صفکشان بیقید و بیقلّاده مست
یک طرف حنجر پر از نجوای ناب
یک طرف خنجر به کف جلّادِ مست
ساقی آنک گرم دستافشانی است
کفزنان کفّین از کف داده مست
آب در حسرت که او لب تر کند
او ولی از ناز «لن» سرداده مست
تشنگان فریاد نوشانوشزن
باده ناخورده سبو نستاده مست
هم قمر مدهوش، هم شمسالضّحی
هم شه اینجا مست، هم شهزاده مست
کودک و گهواره و قنداقه خوش
هم سهشعبه بال و پر بگشاده مست
هم قیام و هم رکوع اینجا خمار
سجده مست و ساجد و سجّاده مست
وصل اینجا خیزد از فصل و فنا
سر جدا، پیکر جدا افتاده مست
کیستند اینان؟ مگر اینجا کجاست؟
خیزد از هر شش جهت فریادِ مست
جملگی سوداگران «عن تراض»
شاهد دلبرده مست و عاشق دلداده مست
گرچه جمله مست مستند عاشقان
لیک اکبر هست فوقالعاده مست
توبه اینجا کار مسکر میکند
حر به پای شاه سر بنهاده مست
عقل اینک مست لایعقل شدهست
بیخود از خود، عشق هم افتاده مست
آری اینجا مِیسرای ماریهست
مِیسرای تا ابد آزاده مست
