• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1395/01/15
سید حسن نصرالله در گفت‌وگو با المنار؛

آیت‌الله بهجت به روایت سید حسن نصرالله

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان در گفت‌وگو با شبکه‌ی تلویزیونی المنار در مورد چگونگی  آشنایی خود با آیت‌الله بهجت رحمةالله‌علیه اینچنین گفت: آشنایی من با ایشان به سال ۱۹۸۵میلادی برمی‌گردد که ما در قالب هیأت‌هایی به جمهوری اسلامی ایران سفر می‌کردیم و سن من در آن زمان حدود بیست‌وپنج سال بود. ما در آن زمان در دیدار با مقامات ایران، امور لبنان و منطقه به‌خصوص مسائل مقاومت را پیگیری می‌کردیم. وی همچنین در ادامه درباره‌ی ویژگی‌های شخصیتی، کرامات و خاطرات خود از ایشان سخن گفت. گزیده‌ای از این گفت‌وگو به گزینش KHAMENEI.IR تقدیم مخاطبین محترم می‌شود:
 
* توصیه‌های اخلاقی آیت‌الله بهجت رحمةالله‌علیه به مسئولان حزب‌الله
من در آن زمان که به‌همراه برخی از مسئولان و سران حزب‌الله به ایران سفر می‌کردم از آنها در سفر اول خواستم که به شهر مقدس قم مشرف شوم. اطلاعات ما در آن زمان از قم بسیار کم بود. آنها به من گفتند که اگر به قم مشرف شدید حتماً به دیدار آیت‌الله بهجت رحمةالله‌علیه هم بروید. اولین دیدار من با آیت‌الله بهجت رحمةالله‌علیه به‌همراه گروهی از سران حزب‌الله از جمله سید عباس موسوی رحمةالله‌علیه بود که من در آن زمان از همه کوچک‌تر بودم. در آن جلسه یکی از همراهان ما از آیت‌الله بهجت رحمةالله‌علیه دستورالعمل‌های اخلاقی خواست که ایشان در پاسخ فرمودند: به آنچه که می‌دانید عمل کنید. از گناه دوری کنید. در اول وقت نماز به‌جا بیاورید و ذکر صلوات را زیاد بر زبان بیاورید و بسیار استغفار کنید. ما در ابتدا به‌عنوان گروهی از مسئولان حزب‌الله لبنان که با اسرائیل می‌جنگند خدمت ایشان می‌رسیدیم و ما احساس کردیم که ایشان ما را به این دلیل که به این جنبش اسلامی و ایمانی و جهادی وابسته هستیم و به رهبری امام خمینی رحمةالله‌علیه نیز متعهد هستیم، پذیرفته‌اند.
 
مسئولان اصلی حزب‌الله همگی‌شان هرگاه فرصتی فراهم می‌شد خدمت ایشان‌ می‌رسیدند. البته  فرصت دیدار برای جوانان حزب‌الله و دیدار جمعیت زیاد با ایشان میسر نبود و وقت ایشان و شرایط چنین اجازه‌ای را نمی‌داد و ما نمی‌خواستیم مزاحم او شویم . اما وقتی ما با ایشان دیدار می‌کردیم و بر می‌گشتیم توصیه‌ها  و راهنمایی‌های ایشان را برای نیروهای حزب‌الله  نقل می‌کردیم.

این امر برای ما پس از رحلت امام خمینی رحمةالله‌علیه از اهمیت بیشتری برخوردار بود. وقتی ما می‌دیدیم که رهبر و ولی امر ما آیت‌الله خامنه‌ای هر وقت به زیارت قم مشرف می‌شدند به‌شدت علاقه داشتند که به دیدار آیت‌الله بهجت رحمةالله‌علیه بروند و از ایشان راهنمایی بخواهند پس ما که سربازان این رهبر هستیم حسابمان روشن بود.

ما در دیدارهایمان با آیت‌الله بهجت رحمةالله‌علیه گزارشی مختصر درباره‌ی اوضاع لبنان و وضعیت مردم مؤمن این کشور به ایشان می‌دادیم که ایشان به دقت به سخنان ما گوش می‌دادند و برخی راهنمایی‌هایی در این‌باره می‌کردند. ایشان بر رعایت ایمان، تقوا و داشتن اعتقادات محکم و عمل به آن تأکید می‌کردند که حزب‌الله اهتمام زیادی به آن داشت و دارد.
 
*پیش‌بینی آیت‌الله بهجت رحمةالله‌علیه از پیروزی حزب‌الله
چند ماه قبل از شروع جنگ سی‌وسه روزه یکی از برادران طلبه‌ی لبنانی که در قم درس می‌خواند پیش من آمد و گفت: آیت‌الله بهجت رحمةالله‌علیه فرمودند که از حالا به بعد این دعا را همیشه بخوان که آن دعا این بود: «اللّهُمَّ اجعَلنِی فِی دِرعِکَ الحَصِینَةِ الَّتِی تَجعَلُ فِیهَا مَن ترِید». سه بار در صبح و سه بار در شب. من گفتم که آیا این کار علت خاصی دارد؟ گفت که من نمی‌دانم؛ فقط ایشان به من گفتند که این پیغام را به شما بدهم. من در آن زمان فکر کردم که شاید اتفاقی قرار است بیفتد و ذهنم درگیر موضوعات امنیتی مثل احتمال انفجار و یا ترور شد اما پس از چند ماه جنگ روی داد و اسرائیلی‌ها از روز اول به دنبال راهی می‌گشتند تا مکانی را که من در آن حضور دارم پیدا کنند و آنجا را بمباران کنند. پس از عملیات بمباران سنگینی که در آن جنگ رخ داد، براساس گفته‌ی خود اسرائیلی‌ها آنها فهمیده بودند که من در کدام ساختمان هستم و اقدام به بمباران سنگین آن مکان کرده بودند. پس از آن من فهمیدم که این دعا برای حفاظت در زمان جنگ بوده است، نه قبل از جنگ.

یکی از برادرانی که از قم آمده بود، در تماس با برادر دیگری، به من پیغام داد که آیت‌الله بهجت رحمةالله‌علیه به شما تأکید کرده‌اند که مطمئن باشید در این جنگ پیروز خواهید شد. این سخن در هفته‌ی اول جنگ و زمانی به گوش ما رسید که اصلاً افقی از پیروزی برای ما مشهود نبود. آیت‌الله‌ خامنه‌ای نیز در هفته‌ی اول جنگ با ارسال پیامی به من گفتند که این جنگ شبیه جنگ احزاب است و بدانید که شما براساس آیه‌ی قرآن در این جنگ پیروز شده و بلکه پس از جنگ به یک قدرت منطقه‌ای تبدیل خواهید شد. من نیز از روی مزاح به یکی از مسئولین بلندپایه که این پیام را برای من آورده بود گفتم: همین که ما از این جنگ سالم بیرون بیاییم کافی است، قدرت منطقه شدن را نخواستیم.

* ماجرای استخاره آیت‌الله بهجت رحمةالله‌علیه برای سید حسن نصرالله
من خاطره‌ای از ایشان دارم که به استخاره برمی‌گردد. در سال ۱۹۸۹ میلادی یعنی پس از رحلت امام خمینی رحمةالله‌علیه و برگزیده شدن آیت‌الله خامنه‌ای به‌عنوان رهبری امت اسلامی در آن زمان در تشیکلات حزب‌الله دبیرکل وجود نداشت. در آن زمان فقط یک شورای کوچکی بود که این شورا حتی رئیس هم نداشت. در آن زمان با توصیه‌‌ی آیت‌الله خامنه‌ای قرار شد تشکیلات حزب‌الله متحول و پیشرفته شود و یک دبیرکل برای خود انتخاب کند. کسی که مسئولیت‌ها را بپذیرد، برای مردم سخنرانی کند و با مسئولان دیگر دیدار کند. این برای ما امر تازه‌ای بود و اوضاع لبنان هم بسیار پیچیده بود و ما نیز دائما با جنگ و مسائلی از این قبیل مواجه بودیم و کارمان کاری فرهنگی نبود.
 
در آن زمان ما در تهران بودیم و من از همه کوچک‌تر بودم. یکی از برادران ما که فکر می‌کردیم این مسئولیت را بپذیرد و شخص معروفی هم بود گفت که بهتر است از سید حسن بخواهیم که این مسئولیت را بپذیرد. آنها نزد من آمدند و با اصرار از من خواستند که مسئولیت دبیرکلی حزب‌الله را بپذیرم که من در پاسخ گفتم از عهده‌ی این مسئولیت برنمی‌آیم چرا که من از همه‌ی شماها کوچک‌ترم و در میان شما بزرگ‌تر از من زیاد است و برخی از شماها استاد من هستید و من اصلاً خجالت می‌کشم که جلسه را مدیریت کنم. من نه از نظر شخصیتی و نه از نظر اخلاقی نمی‌توانم این مسئولیت را بپذیرم و از توانم خارج است. اما آنها به‌شدت اصرار می‌ورزیدند. من در پاسخ به آنها گفتم که باشد من ترسم از این است که این مسئولیت را بپذیرم و فردا شما من را تنها بگذارید و رهایم کنید. آنها در پاسخ گفتند که ما به تو قول می‌دهیم که به تو کمک می‌کنیم و با تو خواهیم بود. تو فقط این مسئولیت را بپذیر اما با این احوال من قبول نکردم  آنها هم گفتند که اصلاً امکان ندارد و باید این کار را قبول کنید. در نهایت آنها گفتند که ما استخاره می‌کنیم هر چه آمد قبول می‌کنیم. یکی از آنها گفت قرآن را بیاورید تا استخاره کنیم اما من گفتم که نه این کار حساسی است و من استخاره‌ی شما را قبول نمی‌کنم. گفتند باشد تو خودت استخاره کن باز هم نپذیرفتم و گفتم که من امشب یکی از دوستانم را به خدمت آیت‌الله بهجت رحمةالله‌علیه می‌فرستم و از ایشان استخاره می‌گیرم. طبیعتاً ایشان هیچ اطلاعی از بحث‌های ما نداشتند، شخصی هم که واسطه‌ی استخاره بود از جریان خبر نداشت. این دوست ما پس از گرفتن جواب استخاره قبل از طلوع خورشید با من تماس گرفت و گفت: آیت‌الله بهجت رحمةالله‌علیه سلام رساندند و گفتند که به فلانی بگویید: آنچه را که به شما پیشنهاد می‌کنند نپذیرید. برخی از کسانی که به شما وعده‌ می‌دهند که ما در کنار تو هستیم و به تو یاری می‌رسانیم به قول خود عمل نخواهند کرد. من فکر می‌کردم که جواب خاصی به من بدهند اما این جواب به‌گونه‌ای بود که گویا ایشان با ما در جلسه حضور داشتند. من هم نزد دوستان آمدم و با صراحت و بدون ترس و تعارف جواب استخاره را برای آنها خواندم و آنها بسیار تعجب کردند و با این استخاره بحث به پایان رسید و دیگر برای این کار سراغ من نیامدند. اوضاع و شرایطی که بعداً در لبنان و در حزب‌الله و علیه حزب‌الله به‌وجود آمد همه شاهدی بر نتیجه‌ی این استخاره بود. این استخاره صلاح دین و دنیا و آخرت من بود.