• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1380/06/15

بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان‌

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

در ابتدا ایام ولادت با سعادت حضرت صدّیقه طاهره سلام‌اللَّه‌علیها را به همه آقایان محترم تبریک عرض میکنم. اجلاس شما با این ایام متبرّک مصادف شد؛ ان‌شاءاللَّه این نشستنها و گفتنها و شنیدنها، مشمول توجّهات آن بانوی معظّمه قرار گیرد.

از بیانات حضرت آقای مشکینی و حضرت آقای امینی تشکّر میکنم. آنچه را که حضرت آیةاللَّه مشکینی از نصایح و تبیین اهمیت حاکمیت اسلام و نظام اسلامی در کشور ما بیان کردند، همه مطالب درست و متین و مورد تأیید ماست؛ ایشان حرف دل ما را فرمودند. بد نیست بنده هم چند جمله‌ای در همین زمینه‌ها عرض کنم.

در آن بخشی که راجع به اهمیت حادثه بزرگ تشکیل نظام اسلامی مطالبی بیان فرمودند، باید عرض کنم که بزرگی و عظمت این حادثه به قدری است که مهمترین دستگاههای سیاسی دنیا، سالهاست که مشغولیت مهمّشان پرداختن به این قضیه است. علّت هم این است که با انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی، افق جدیدی در زندگی محیط اسلامی - مجموعه کشورها و ملتهای مسلمان - به‌وجود آمد و انقلاب و نظام اسلامی، آرمانهای جدیدی به آنها داد. طبیعت این آرمانها به گونه‌ای است که نظام استکباری را سراسیمه میکند؛ چون بنای نظام استکباری، بر تسلّط و سیطره اقتصادی و فرهنگی و سیاسی بر مناطقی است که کشورهای اسلامی در آن مستقرّند. حیات نظام استکباری به این مناطق وابسته است؛ چون هم به منابع و هم به بازارهای فروش آن احتیاج دارد. وقتی در این کشورها تفکّر اسلام و آرمان اسلامی احیاء شد، نظام استکباری احساس خطر کرد؛ چون آرمان اسلامی با سلطه این نظام، به‌شدّت مخالف است. در کشورهای اسلامی، ما عملاً بازتاب و انعکاس نظام اسلامی را مشاهده میکنیم و میبینیم که جوانان و روشنفکران و عامه مردمشان تحت تأثیر پیام طبیعی تشکیل نظام اسلامی قرار گرفته‌اند. اگر انسان حوادث دنیای اسلام را در این بیست سال تعقیب کند، علّت نگرانی و سراسیمگی امریکا و بقیه دستگاههای استکباری را به‌خوبی میفهمد. آنها احساس خطر میکنند و حق دارند که احساس خطر کنند. البته این به آن معنا نیست که نظام اسلامی تصمیم به جنگ با کشوری یا با نظام خاصّی در دنیا دارد؛ بلکه به این معناست که آوردن این فکر در میدان زندگی مردم، برای آنها خطرآفرین است. آنها توانستند با شعار دمکراسی، نظام مارکسیستی را در عالمِ نظریّه محکوم کنند؛ اما نمیتوانند نظام اسلامی را با این موج محکوم کنند؛ چون نظام اسلامی، یک نظام مردمی است و مردم‌سالاری در نظام اسلامی، حقیقیتر، واقعیتر، اصیلتر و ریشه‌دارتر از نظامهای غربی است. امروز نظامهای غربی که خودشان مدّعی مردم‌سالاریند، دچار تناقضند. با تحلیلهایی که خودشان ارائه میکنند، مردم‌سالاریشان مخدوش است؛ در حالی که نظام اسلامی، نظامی است که به رأی و فکر و اعتقاد مردم متّکی است. تبلیغات زیادی میکنند تا شاید بتوانند این حقیقت و این جانبِ مهمِ از جوانب جمهوری اسلامی را انکار کنند. این امواجی که امروز در دست و دهان تبلیغاتچیهای استکبار ملاحظه میشود - مثل نفی جمهوریّت - به خاطر مقابله با این حقیقت است. نظامی را که از اوّلِ پدیدآمدنش به آراء مردم متّکی بوده، نمیتوانند انکار کنند. اصل نظام را مردم انتخاب کردند؛ تدوین کنندگان قانون اساسی را مردم انتخاب کردند؛ قانون اساسی را مردم تصویب کردند؛ در دوره‌های متعدّد، مردم پای صندوقهای رأی رفتند و رؤسای جمهور و نمایندگان مجلس را آزادانه انتخاب کردند. این واقعیّتی است که وجود دارد. مجبورند به تأویلها و اشکال‌تراشیهای گوناگونی متشبّث شوند، بلکه بتوانند ذهنیّتها و افکار عمومی دنیا یا افکار عمومی داخل کشور را منحرف کنند. نظام مردمی - که مردمی بودنش، از دمکراسیهای رایج دنیا هم روشنتر و بارزتر و حقیقیتر و اصیلتر است - درعین‌حال توانسته آن خلأ بزرگی را که امروز دنیا با آن دست‌به‌گریبان است - یعنی خلأ معنوی - پُر کند.

از اوّلِ انقلاب تا امروز، بسیار طبیعی بود که همه امکاناتِ مخرّب و بازدارنده خودشان را سرِ این نظام بریزند؛ برای این‌که یا آن را از میدان خارج کنند، یا مانع از پیشرفت آن شوند، یا در آن نفوذ کنند. این کارها و تلاشها را کرده‌اند و در همه موارد هم ناموفّق بوده‌اند. البته این به معنای آن نیست که نظام اسلامی ما چنان که باید و شاید - طبق انتظاری که از یک نظام اسلامی هست - پیش رفته؛ نه، این اشکالات بر مجموعه کسانی که در نظام دست‌اندرکارند - بخصوص کسانی که داعیه دین و معنویّت و روحانیّت دارند - وارد است. واقعاً اشکالاتی که ذکر میشود، در رفتارهای شخصی ما، در ممشای ما و در زمینه‌های گوناگون، همه وارد است. اگر این اشکالات نبود، امروز جلوه نظام و موفّقیتهایش در زمینه‌های مختلف، بیش از این بود. با این همه، اصالت نظام اسلامی و تأثیر احکام نورانی اسلام طوری است که به همان اندازه‌ای که خدای متعال توفیق داده است و مسؤولان این نظام توانسته‌اند عمل و حرکت کنند و مردم هم در هر زمینه‌ای که ما وارد شده‌ایم، با ایمان و رغبت، این مشی اسلامی را دنبال کرده‌اند، توفیقات بزرگی نصیب ما شده است. ما باید توفیقات عظیمی را که این نظام به دست آورده است، ببینیم؛ نظامی مستقل، نظامی متّکی به احکام نورانی اسلام، نظامی مبتنی بر شایسته‌سالاری حقیقی، نظامی که در آن مردم احساس دینداری میکنند. آینده به‌گونه‌ای است که ان‌شاءاللَّه تحقّق کامل احکام اسلامی باید در آن خودش را نشان دهد. همه، مسؤولیتهای بزرگی را برعهده داریم.

مطلبی که در ذهنم بود در این جلسه عرض کنم - که با همین مطالب هم پیوند میخورد - این است که امروز آن طوری که از حرف دلسوزان نظام فهمیده میشود، این معنا مسلّم است که دشمنان، هم در حال حمله هستند و هم در تدارک حملات آینده‌اند. این را دیگر امروز کسی نمیتواند انکار کند. صریح میگویند که میخواهند ریشه‌های نظام اسلامی را بکَنند! در اظهارات دشمنان ما در بیرون از این مرزها، این نکته به‌صراحت وجود دارد و نمیشود آن را انکار کرد. این‌که ما چشم خود را روی هم بگذاریم و همه اشکالات را به ساختار نظام اسلامی و به اسلامی بودن نظام برگردانیم - کاری که دشمنان آن را تلقین و القاء میکنند - و دشمنیها و تأثیر این دشمنیها را از سوی ابرقدرتها و مراکز مؤثّر و نافذ مالی و اقتصادی و سیاسی دنیا ندیده بگیریم، امروز حرف پذیرفته‌ای نیست. اگرچه تا چندی قبل، کسانی واقعاً این‌طور فکر میکردند و حرف میزدند؛ اما امروز روشن است. باید ببینیم توجّه حملات دشمن به کجاست؛ به چه چیزی دل و امید بسته است و آماج حملاتش چیست.

در نگاه واضحی که انسان به مسائل میکند، میتواند چند نقطه را به‌روشنی پیدا کند. یک نقطه، نظریّه حکومت اسلامی است. این، یکی از موارد آماج حملات دشمن است. یا به مبانی اسلام، یا به قانون اساسی و یا به برخی از بخشهای برجسته نظام اسلامی که علامت و شاخصه نظام است، تهاجم فکری و نظری میشود. این تهاجم از تهاجم عملی کم‌اهمیت‌تر نیست. چون - همان‌طور که آقایان اشاره کردند - تکیه نظام اسلامی به قدرت مردم است. قدرت مردم هم با ایمان آنهاست؛ اگر مؤمن باشند، دفاع خواهند کرد؛ اما اگر پایه ایمان سست شد، این پشتیبانی و این دفاع به مرور از بین خواهد رفت. بنابراین چیزی که ایمان و اعتقاد راسخ مردم را هدف گرفته است، نباید دست‌کم گرفت. علاج این کار، پیکار نظری است. یک حرکت علمی در این زمینه لازم است. البته ما دولت را از این مسؤولیت برکنار نمیکنیم. خطاب و عتاب ما در طول این سالها تا امروز به وزارت ارشاد و دستگاههایی که تبلیغات رسمی را برعهده دارند، به خاطر همین جهت بوده است. بالأخره دولت یکی از مهمترین مسؤولیتها را برعهده دارد؛ کمااین‌که صدا و سیما بخش مهمی از این مسؤولیت را بر عهده دارد؛ کمااین‌که همه دستگاههای هنری که به نظام اسلامی وابسته‌اند، مسؤولند؛ لیکن مسؤولیتهای دولتی را نباید نافی مسؤولیتهای علما و حوزه‌های علمیه گرفت. بالاخره تولید و تبیین و تدوین فکر، کار حوزه‌های علمیه است و حوزه‌های علمیه باید در این زمینه وارد میدان شوند.

البته امروز خیلی کار میشود. بنده از جمله کسانی هستم که تقریباً بیشترین اطّلاع را از آنچه که در سطح حوزه‌ها در این زمینه صورت میگیرد، دارم. از گوشه و کنار میآیند و ما کارهای آنها را میبینیم. البته حجم مطلق کارها خوب، اما حجم نسبی آنها کم است؛ یعنی نسبت به آنچه که باید باشد، هم از لحاظ کمیّت و هم از لحاظ کیفیت، کم است. امروز حکومت اسلامی و ولایت فقیه جزو واضحاتِ فقه اسلامی و اعتباراتِ عقلایی است؛ یعنی اگر انسان بخواهد با تکیه به اعتبارات عقلایی حرف بزند، این نظریّه جزو روشنترین و واضحترین و قابل دفاعترین نظریه‌هاست؛ اما این را با شیوه‌های گوناگون - با تشبیه آن به حکومت کلیسا و حکومت سلطنتی و غیره - در ذهنها مخدوش میکنند. اینها مبارزه لازم دارد.

من بارها این نکته را به دوستان گفته‌ام، به شما هم عرض میکنم: حجم مقابله و دشمنىِ دشمنان با ما، بسیار بالاست؛ اما قدرت و توانِ مقابله و مبارزه ما - چه مبارزه تهاجمی ما با دشمن و چه مبارزه دفاعی ما - نیز بسیار بالاست. اگر ما به مبارزه با تهاجم دشمن تصمیم داشته باشیم - بر این معنا تصمیم بگیریم و به خدای متعال اتّکال و از ظرفیت خودمان استفاده کنیم - توان دشمن بسیار کمتر از توان ماست. ما در بین مردمِ خودمان هستیم؛ ما با مردمِ خودمان مواجهیم، ما با زبان مردمِ خودمان حرف میزنیم؛ اما دشمن این امکانات را ندارد یا به قدر ما ندارد. لذا ما میتوانیم حتّی روی افکار عمومی دنیا اثر بگذاریم.

امروز کسانی که علیه ما و نظریّات اسلامی تبلیغات میکنند، در دنیا رسوایند. شما ملاحظه کنید ببینید امریکا چقدر در دنیا مطرود است. دستگاههای مالی و اقتصادی و همینهایی که امروز برای بیشتر بلعیدن دنیا، دنبال تفکّر جهانی شدن هستند، چقدر در دنیا محکوم و منفورند. تبلیغاتشان نیز همین‌طور است؛ اما وقتی در خلأ وارد میشوند و در فضای بیمعارض، تبلیغات میکنند، تأثیراتی را میگذارند. بنابراین ما میتوانیم روی افکار عمومی دنیا هم اثر بگذاریم.

پس در درجه اوّل، یکی از کارهای مهم، کار نظری است که برعهده حوزه‌های علمیه و اندیشمندان است؛ چه تولید و چه هدایت کنند. امروز خوشبختانه گروههای دانشگاهىِ زیادی هستند که آنها هم از اسلام و انقلاب و مبانی اسلامی، جانانه دفاع میکنند. میشود حوزه‌های علمیه به آنها توجّه و کمک کنند؛ با آنها همکاری داشته باشند و از آنها حمایت نمایند؛ برای این‌که در تأمّل و نظر، از خطِّ صحیح انحراف پیدا نکنند.

یک نقطه دیگر، اختلال در عمل و کارِ نظام جمهوری اسلامی است که مقابله با آن عمدتاً با دولت است. ما در دیدار با مسؤولان دولتی، این نکته را به‌جدّ به آنها تفهیم کردیم و هشدار دادیم. وقتی ما با دوستانی که مسؤول امور اجرایی هستند، مواجه میشویم - البته بخش اجرائیات شامل بخش قضا هم میشود؛ فقط مخصوص قوّه مجریه نیست - این نکته را متذکّر میشویم که آنها باید در عمل، ابتکار و جدّیت و دنبالگیری و شوق و ذوقِ کار را در نظر داشته باشند. در همین زمینه، مواجهه با انحراف و خطا باید جدّی باشد. هم دولتیها و هم دستگاه قضایی اگر در جایی دیدند که انحراف و خطایی وجود دارد، باید با آن برخورد کنند. البته ما در آن نامه‌ای هم که به رؤسای محترم سه قوّه نوشتیم، بر این نکته تأکید کردیم که خطاهای کوچک را نباید بهانه برخوردهای سنگین قرار داد و اصلاً میشود از خیلی خطاهای کوچک اغماض کرد. خطای بزرگ است که در کارها اختلال ایجاد میکند؛ مثل قلوه سنگی که در مسیر کارخانه و کارگاهی بیندازند؛ علاوه بر این‌که کار را متوقّف میکند، چرخ و پَرِ آن کارخانه را هم نابود میکند و از بین می‌برد.

بزرگ بودن خطا به دو چیز است: یکی این‌که خودِ خطا بزرگ باشد - مثلاً فسادهای مالی بزرگ، خیانتهای بزرگ - یکی این است که خطاکننده، مسؤول یا مؤتمن باشد. گاهی سر زدن خطاهای کوچک از انسانهایی که از آنها امانت انتظار میرود، ضررش بسیار بیشتر از خطاهای بزرگ دیگران است. امین بودن موجب میشود که خطای صادر شده، بزرگ باشد. باید با این خطاها برخورد شود؛ این در کارایی نظام تأثیر دارد. اگر مسؤولان دولتی در جای خود و مسؤولان قضایی در جای خود، هر کدام با این انحرافات و خطاها برخورد کنند، هم کارایی مسؤولان دولت در زمینه‌های مختلف زیاد خواهد شد و هم این معضل اقتصادی - مشکل اشتغال، مشکل صادرات و واردات، مسائل مربوط به پول و غیره - عمدتاً حل خواهد شد. یعنی برخورد با فساد، هم موجب میشود که افراد، دقّت بیشتری بکنند، هم موجب میشود که دستهای خیانتکار بترسند و عقب بکشند. این دو عامل موجب خواهد شد که در کارهای اقتصادی و جاری کشور و دولت، پیشرفت به وجود آید. بنابراین علاج تهاجم به ناکارآمدی نظام، اثبات کارآمدی است؛ که اثبات کارآمدی هم این‌گونه است.

نقطه دیگرِ مورد توجّه این است که با تبلیغات، ناکارآمدی نظام را به صورت یک اصل مسلّم درآورند که به نظر من این از آن چیزهای خطرناکی است که گاهی دوستها و خودیها هم در این‌جا اشتباه میکنند. در مقامِ انتقاد از دستگاه و سازمان و مسؤولی، گاهی طوری حرف زده میشود که انعکاس آن در بیرون و در ذهن مخاطبانی که نشسته‌اند و به حرف ما گوش میکنند، به مراتب بیش از آن واقعیّت است! این را باید توجّه داشت. ما نباید با دشمنانِ نظام همصدا شویم. آنها مرتّب روی ناکارآمدی نظام تکیه میکنند و ما هم چه به صورت ناکارآمد جلوه دادن قوّه قضایّیه، چه به صورت ناکارآمد جلوه دادن دولت و چه به صورت ناکارآمد و یا بد جلوه دادن اشخاص امین و سالمی که در نظام مشغول خدمتند، دائماً آن را تکرار میکنیم! هر کدام از کارها باید در جای خود صورت گیرد: دنبالگیری فساد با روش صحیحِ قانونی در جای خود انجام گیرد؛ این‌طور فضاسازیهای کاذب هم نشود. اینها با هم منافاتی ندارند؛ لازم و ملزوم هم نیستند که اگر ما خواستیم با فساد مبارزه کنیم، پس حتماً باید فضایی نامطمئن و ناامن و همراه با سوءظن به همه به وجود آید. بعکس، بنده معتقدم اگر ما با فساد و مفسدِ واقعی برخورد حقیقی و جدّی کنیم، این کار باید به مردم احساس آرامش بدهد. این نباید تعمیم داده شود و بگویند پس همه این‌طورند! در بیان هم نباید چنین چیزی گفته شود.

نقطه دیگر، مسأله اتّحاد بین نیروهای مؤمن به اسلام و نظام جمهوری اسلامی است. البته ما بارها این را گفته‌ایم. از اوّلِ انقلاب، این مسأله مهمِّ نظام بوده است و امام رضوان‌اللَّه‌تعالیعلیه بارها و بارها میفرمودند؛ دلسوزان نظام هم همیشه این را گفته‌اند؛ اما در عمل آنچه که باید صورت گیرد، صورت نگرفته است. ما باید حقیقتاً مرز دوستی و دشمنی را مشخّص کنیم. امروز کسانی با هم مقابله و معارضه میکنند که به اصل اسلام، به حاکمیت اسلام، به برخاسته بودن دولت از دین - یعنی اتّحاد دین و سیاست - به اصول مبنایی قانون اساسی - مثل اصل چهارم و پنجم و مسأله ولایت فقیه - و دیگر چیزها حقیقتاً معتقدند. اینها با همدیگر سرِ جزئیات و قضایای کوچک، آن‌چنان معارضه‌ای میکنند و چنان جنجالی علیه هم راه میاندازند که دشمنیهای اصلی در حاشیه امن و دشمنان اصلی در سایه قرار میگیرند! دشمنان اصلی چه کسانیاند؟ کسانی که با اصلِ نظام اسلامی مخالفند. همان‌طور که فرمودند(1)، بزرگترین نعمت خدا وجود این نظام است و بزرگترین معروف، دفاع از این نظام است. این بزرگترین کاری است که باید انجام گیرد. عدّه‌ای برای مقابله با این نظام کمر بسته‌اند - چه از راه نظریّه‌پردازی و چه از راه تبلیغات سیاسی و موذیگریهای گوناگون - و در نظام خدشه وارد میکنند. مسأله آنها، انتقاد به نظام یا به مسؤولان نظام نیست؛ از نظر آنها انتقاد وسیله‌ای برای نابود کردن خودِ نظام است. کسانی که اهل فهم و درک موقعیّت هستند، این را به‌روشنی میفهمند و باید بفهمند.

البته کسی که دشمن نظام است، این‌طور نیست که نمیتواند در این نظام زندگی کند؛ نه. مخالفان اسلام میتوانند در این نظام زندگی کنند؛ کسانی هم که اسلام را اصلاً قبول ندارند، میتوانند در این نظام زندگی کنند. اسلام نگفته که هر کس در ظلِ‌ّ نظام اسلامی زندگی میکند، باید معتقد به اسلام و مبانی اسلام باشد؛ نه. زندگی کنند و، از حقوق شهروندی و امنیّت هم برخوردار باشند. اگر دزدی درِ خانه یک غیر مسلمان را بشکند و برود دزدی کند، آن دزد را هم مجازات میکنند. در مجموع، بین کسانی که به نظام معتقدند و کسانی که مخالف نظامند، در حقوق شهروندی تفاوتی نیست. میتوانند زندگی کنند؛ اما حقِ‌ّ معارضه و مبارزه با نظام را ندارند. حقِ‌ّ تیشه برداشتن و زدن به ریشه نظام را ندارند. در این‌جا نظام باید جلوِ آنها را بگیرد. حال ما بنشینیم بحث کنیم که معنای براندازی چیست؟ آیا فلان مرحله جزو براندازی هست یا نه؟ کلمه براندازی که از آسمان نازل نشده است. کسی که با نظام معارضه میکند، باید در این معارضه به او کمک نکرد و جلوِ او را گرفت و اگر عمل او مصداق یکی از عناوین جرائم قانونی است، او را مجازات کرد. همه باید در این معنا متّفق باشند. آن‌گاه ما بیاییم با کسانی که نظام را قبول ندارند و عازم بر معارضه با نظامند، روزبه‌روز مرزهای خود را کمرنگ کنیم و دائماً با خودیها به جان هم بیفتیم! این درست نیست. این بحث خودی و غیرخودی را که ما دوسه سال پیش مطرح کردیم و عدّه‌ای را هم نگران کرد، معنایش همین است. معنای غیر خودی این نیست که او نباید در این کشور زندگی کند؛ نه. غیر خودی هم زندگی کند؛ منتها معلوم شود که او با نظام میانه‌ای ندارد؛ برای این‌که او در مواردی منشأ اثر خواهد بود. مرز حفظ شود، حرف او تکرار نشود، کار او مورد تأیید قرار نگیرد. این اساسِ قضیه است. جالب این‌جاست، خیلی از کسانی که گله میکنند که چرا گفتید خودی و غیرخودی، خودشان مسؤولان نظام و مردم مؤمن را خودی نمیدانند - غیر خودی میدانند - و به آنها اعتماد نمیکنند! عملاً خودِ آنها عامل به تقسیم افراد به خودی و غیر خودیاند! میگویند چرا به مردم میفهمانید که ما غیر خودی هستیم؟!

من علاج کار را در این میبینم: امروز نیروهای اسلامی و مؤمن کم نیستند؛ بحمداللَّه فراوانند. ما نمیتوانیم امروز را با اوّلِ انقلاب مقایسه کنیم. امروز چند برابر اوّلِ انقلاب، نیروی کارآمدِ مؤمنِ ارزشىِ اصیل داریم. آن روز خیلیها به نام نظام اسلامی و جمهوری اسلامی وارد میدان شده بودند که نه تجربه و نه اطّلاعات عمیقی داشتند. امروز ما چقدر جوانان مؤمن، مدیران خوب و نیروهای مخلص و علاقه مند در سرتاسر نظام داریم؛ پشت سر اینها هم نیروی عظیم مردم است. شما این نیروی عظیم مردمی و تظاهرات مذهبی آنها را ببینید؛ اقبال جوانان به مجالس دینی و تبلیغات دینی را ببینید. هرجا یک پرچم تبیین دینی بلند میشود، میبینید جوانان به آن‌جا هجوم می‌آورند. هرجا انسان فرزانه و دانشمندی وارد میدان بحث و صحبت میشود، میبینید جوانان میآیند و مینشینند. جوانان پاک، مؤمن و آینه‌وارند. بنابراین نیرو زیاد است؛ مردم هم بحمداللَّه پشتیبان این نظام هستند. امروز در کشورهایی که ما میشناسیم، جمهوری اسلامی از لحاظ پشتیبانی مردم از نظام و مسؤولان، انصافاً یا بی‌نظیر است یا کم نظیر. از این فرصت باید استفاده کرد. هم در زمینه نظریّه‌پردازیها و تحکیمِ نظریّه و هم در زمینه عمل، همّت و تلاش کنیم.

خدای متعال وعده داده که ما را نصرت خواهد کرد. وعده الهی راست است و با تأکید و قسم همراه است. او تخلّف نخواهد کرد. اگر ما خدا را نصرت کنیم - که همه ما بر این کار عزم داریم - جدّی و بیرودربایستی باشیم؛ ملاحظات غیرلازم نداشته باشیم و وارد شویم، بدون شک خدای متعال نصرت و حمایت خواهد کرد. به فضل پروردگار، آینده بسیار روشن و زمینه هم آماده است.

امیدواریم ان‌شاءاللَّه همه آقایان محترم، همه مسؤولان و همه ما مشمول ادعیه زاکیّه حضرت بقیةاللَّه ارواحنافداه باشیم و خدای متعال کمک کند تا بتوانیم به وظایف مهمّی که بر زبان میآوریم و در دلهای ماست، آن‌چنان که مورد رضای اوست، عمل کنیم.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

 

 


 1) اشاره به بیانات آیت‌اللَّه مشکینی است.