1362/06/08
سخنرانى در مراسم بزرگداشت شهیدان رجائى و باهنر
... رجائی یک خصوصیّت ممتازی داشت که این برای خود من همیشه بهعنوان یک سرمشق بوده -ادّعا نمیکنم که این سرمشق، چیزی است که من دائماً به آن عمل کردهام، امّا ادّعا میکنم که این سرمشق، چیزی است که من دائماً خواستهام به آن عمل کنم- در یک سخنرانی، خیلی صریح و روشن گفت که من طرفدار حزبالله هستم. آن روز اصطلاح «حزبالله» مثل امروز نبود؛ امروز همه افتخار میکنند حزباللهیاند، [امّا] آن روز آن کسانی که هنوز کاملاً از صحنهی ادارهی فکر و سیاست این مملکت کنار نرفته بودند، حزبالله را یک فحش میدانستند و یک بدگویی تلقّی میکردند. کلمهی حزبالله و حزباللهی میتوانست یک حوزهی انسانی و مردمیِ خاصّی را مشخّص کند. حزباللهی یعنی آن آدمی که در خدمت اهداف خدایی و انقلاب اسلامی، بیمحابا حرکت میکند و چیزی که از آن ملاحظه کند، یا ندارد، یا موجب ملاحظهاش نمیشود؛ این حزباللهی است. اگر جنگ است، میشتابد به جنگ؛ اگر صدقات است برای ادارهی حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی و پشت جبهه، هرچه دارد میریزد در طَبَق اخلاص؛ اگر راهپیمایی زیر آفتاب گرم یا در زمستان سرد است، اوّل صبح میآید بیرون و تا آخر هست؛ اگر پاسخ گفتن به ندای مسئولان کشور و همواره تکرار کردنِ شعارهایی است که رهبر بزرگ انقلاب به این مردم داده، او جزو یکی از بهترینها است و جزو کسانی است این شعارها را تکرار میکنند. واقعاً به معنای واقعی کلمه جزو امّت بزرگِ پشت سر امام است. این معنای حزباللهی است.
[البتّه] عدّهای هم هستند که اینها حرفی هم ندارند که برای اسلام و انقلاب، یکوقت یک کاری هم بکنند، امّا برایشان در درجهی اوّل، مسائل شخصی خودشان است یا چهره شدنشان؛ اینها حزباللهی نیستند. اینها کسانیاند که اگر انسان بخواهد طرفدار حزبالله باشد، به اینها در موارد زیادی بر خواهد خورد؛ یک جا به مالشان، یک جا به حیثیّتشان، یک جا به مکانت اجتماعیشان. شهید رجائی صریح گفت من طرفدار حزبالله هستم. بنده همان وقتیکه این حرف را از رجائی شنیدم -که در تلویزیون و رادیو داشت سخنرانی میکرد و من هم داشتم میشنفتم- با خودم گفتم که این مرد، عقل و دین را با هم آمیخت؛ چون یقین است که در یک جامعهای که سالیان درازی با حکومت تبعیض زندگی کرده، در آنِ واحد، دل همهی مردم را نمیشود بهدست آورد؛ باید انتخاب کرد، و رجائی انتخاب کرد؛ همان چیزی که در آن فرمان(۱) معروف امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) به مالک اشتر بود که به عامّهی مردم و به تودههای مردم رو بیاور و آنها را بطلب، آنها هستند که دلشان با خدا آشناتر و مأنوستر است، بیشتر در خدمت اهداف خداییاند، دنبال خواصّ مردم و گروهها و قشرهای ویژه نرو. عامّهی مردم هرجا هستند، آنجا اهداف الهی قابل پیاده شدن و تأمین شدن است و رهبران اسلامی این را همیشه به ما توصیه کردهاند.
۱) نهجالبلاغه، نامهی ۵۳
[البتّه] عدّهای هم هستند که اینها حرفی هم ندارند که برای اسلام و انقلاب، یکوقت یک کاری هم بکنند، امّا برایشان در درجهی اوّل، مسائل شخصی خودشان است یا چهره شدنشان؛ اینها حزباللهی نیستند. اینها کسانیاند که اگر انسان بخواهد طرفدار حزبالله باشد، به اینها در موارد زیادی بر خواهد خورد؛ یک جا به مالشان، یک جا به حیثیّتشان، یک جا به مکانت اجتماعیشان. شهید رجائی صریح گفت من طرفدار حزبالله هستم. بنده همان وقتیکه این حرف را از رجائی شنیدم -که در تلویزیون و رادیو داشت سخنرانی میکرد و من هم داشتم میشنفتم- با خودم گفتم که این مرد، عقل و دین را با هم آمیخت؛ چون یقین است که در یک جامعهای که سالیان درازی با حکومت تبعیض زندگی کرده، در آنِ واحد، دل همهی مردم را نمیشود بهدست آورد؛ باید انتخاب کرد، و رجائی انتخاب کرد؛ همان چیزی که در آن فرمان(۱) معروف امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) به مالک اشتر بود که به عامّهی مردم و به تودههای مردم رو بیاور و آنها را بطلب، آنها هستند که دلشان با خدا آشناتر و مأنوستر است، بیشتر در خدمت اهداف خداییاند، دنبال خواصّ مردم و گروهها و قشرهای ویژه نرو. عامّهی مردم هرجا هستند، آنجا اهداف الهی قابل پیاده شدن و تأمین شدن است و رهبران اسلامی این را همیشه به ما توصیه کردهاند.
۱) نهجالبلاغه، نامهی ۵۳