• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1394/04/10

دیدار شاعران ۹۴ | شعرخوانی آقای محمدرضا طهماسبی

در شب ولادت حضرت امام حسن مجتبی علیه‌السلام محفل شعرخوانی جمعی از شاعران کشور در حضور حضرت آیت‌الله خامنه‌ای برگزار شد. آقای محمدرضا طهماسبی از شاعران کشورمان در این دیدار شعری را درباره‌ی حضرت امام زمان عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف قرائت نمود که پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR متن و صوت این شعر را منتشر می‌کند.



https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_moharam2/images/home/rect-1-n.gif [دریافت فایل صوتی شعرخوانی ۳.۵ مگابایت]
 

شرار هجر تو بر جان عاشقان زده‌اند
بیا که نوبتی آخرالزمان زده‌اند

به زلف پنجره‌ها خاک مرده پاشیدند
به روی آینه‌ها سنگ ناگهان زده‌اند

بیا که تشت زر آورده‌اند و جام شراب
بیا که بر لب خورشید خیزران زده‌اند

به کربلا به همین خاور میانه بیا
ببین به پیکر حر نیزه و سنان زده‌اند

بخوان ز خوان فلسطین و میهمانانی
که نان خود همه بر خون میزبان زده‌اند

به افسران و مدال شجاعتی بنگر
که روی سینه ز کشتار کودکان زده‌اند

بخوان حکایت جانسوز آن شهیدانی
که رنگ سرخ بر این کهنه‌خاکدان زده‌اند

بخوان حماسه‌ی غواص‌های گمنامی
که خود شبانه ز کارون به بی‌کران زده‌اند

ز دست بسته بخوان و ز چشم باز بخوان
که زین مکان همگی راه لامکان زده‌اند

ببین چگونه هراسان حرامیان حریص
به گوشه‌گوشه‌ی شامات پادگان زده‌اند

بگو به این همه تردامنی که در نیرنگ
هزار طعنه به زنار و طیلسان زده‌اند -

که بر صفوف شما نیز عاشقان بزنند
چنان که بر صف صفین و نهروان زده‌اند

که از شراب هزار و دویست‌ساله‌ی تو
گرفته جرعه‌ی نور و به جام جان زده‌اند

سپاه شب همه در کهکشان وهم گم‌اند
به خاوران نه! که دزدان به کاهدان زده‌اند

به خرمن خودشان اوفتد نه بر تبریز
شرار فتنه که بر بلخ و بامیان زده‌اند

حریم آیه‌ی نفی سبیل این خاک است
که بانگ عز و شکوهش به آسمان زده‌اند

به پیش آمده دستی به دوستی سوی ما
به دست دیگر خنجر به گرده‌مان زده‌اند

ز پنجه‌ی چدنی‌شان چکد دمادم خون
اگرچه دستکشی مخملین بر آن زده‌اند

نه بازرس، همه جاسوس‌های موسادند
که بر جبین خود از بردگی نشان زده‌اند

بگو به کارشناسان خدعه و نیرنگ
که حدس بیهُده بر طوس و طابران زده‌اند

هر آن دهان که بلافد، یلان ایرانی
به این‌چنین دهنی مشتی آن‌چنان زده‌اند

قبیله‌ای که به خورشید خیره می‌نگرد
به آفتاب نه بر چشم خود زیان زده‌اند

که برکه‌اند اگر برکه‌ای گل‌آلودند
که جنگل‌اند اگر جنگلی خزان‌زده‌اند

اذان بگو و أرحنا که مسلمین امروز
به قله پرچم عزت از این اذان زده‌اند

شمیم دلکش صبح ظهور می‌شنوم
بیا که نوبتی آخرالزمان زده‌اند