بیانات در جمع مردم استان اردبیل
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمدللَّه ربّ العالمین. والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین. الهداة المهدیّین. سیّما بقیةاللَّه فیالأرضین.
برای من دیدار مردم مؤمن، باوفا، پُرشور، انقلابی و بسیار عزیز شهر و استان اردبیل، بسیار مغتنم است. در طول سالهای انقلاب و قبل از انقلاب، شهر و منطقه شما در چشم ما دارای مقامی ارجمند و برجسته بوده. و همه حوادث و قضایایی که در طول این دوران، پیش آمده است، این دید درست در مورد اردبیل و مردم اردبیل را تقویت کرده است.
این دیدار صمیمی و پرشور را مغتنم میشمارم و عرایضی را در دو، سه بخش به شما برادران و خواهران عزیز، عرض میکنم.
بخش اوّل، در مورد شهر شما و سابقه شماست. اگرچه مردم اردبیل - بلکه بسیاری از مردم کشور - نقش اردبیل و سابقه اردبیل و بزرگان این شهر و منطقه را تا حدود زیادی میشناسند؛ اما من مایلم از زبان من، این گفته شود که اردبیل در طول دورانهای گذشته و در دوران انقلاب و در دوران نهضت اسلامی، نقشی مؤثّر و پایدار در آن راههایی که به صلاح ملت و این کشور منتهی میشده، ایفا کرده است.
در تاریخ گذشته، در دوران طلوع صفویّه، سرزمین اردبیل توانست دو خدمت بزرگ به این کشور بکند. اوّل این که توانست از کشوری که بخشهای آن از هم جدا و با هم در حال اختلاف و درگیری بودند، یک کشور متّحد، بزرگ و مقتدر، بهوجود آورد. قبل از طلوع صفویّه و بعد از دوران سلجوقیان، ایران کشوری بود که هر بخشی از آن آهنگ جداگانهای مینواخت و از عزّت و عظمت ایران در آن دورانها خبری نبود. این عزّت را صفویّه دادند. و صفویّه از اردبیل طلوع کردند و خاندان عرفای مجاهد و مبارز - یعنی اولاد شیخ صفیالدّین اردبیلی - توانستند این زمینه را به وجود آورند، تا فرزندان آنها ایران را به همه عالمیان در دنیای آن روز، متّحد، مقتدر، عزیز، سربلند و پیشرفته معرفی کنند.
خدمت دوم، عاملی بود که در واقع پشتیبانی معنوىِ عامل اوّل محسوب میشود؛ یعنی احیای مذهب شیعه، مذهب اهلبیت و ارادت به خاندان پیامبر. مردم - همین مردم شجاع، همین عشایر غیور - از این سرزمین با نام امیرالمؤمنین، با نام امام حسین، با نام شهدای کربلا، با نام ائمه معصومین علیهمالسّلام توانستند بروند و نام خدا، یاد اهلبیت و آئین مقدس اسلام و فقه متین جعفری را در سرتاسر این کشور، مستقر کنند و کشوری یکپارچه، محکم و مقتدر بهوجود آورند.
این اقتداری بود که از معنویت، از دین و از تعالیم اهل بیت بهوجود آمد. بزرگانی که در این مدت - در طول چند قرن - در اردبیل پرورش پیدا کردهاند، همه همین خط مستقیم را نشان میدهند. خودِ شیخ صفیالدّین اردبیلی، برخلاف آنچه که بعضی گمان میکنند، یک صوفیمسلک از قبیل آنچه که ادّعا میشود، نبود. یک عالم، یک عارف، یک مفسّر و یک محدّث بود. آنگونه که مرحوم علاّمه مجلسی - بنا بر آنچه از او نقل کردهاند - ذکر میکند، شیخ صفیالدّین اردبیلی در ردیف سیدبنطاووس و ابنفهد حلّی - علمای فقیه و درعینحال عارف - قرار داشت و کسی بود که در کنار علاّمه حلی - در دستگاه شاه خدا بنده - توانستند جوانههای شیعه را در قرن هفتم و هشتم در این کشور بهوجود آورند و پایه فقهی و متین و استدلالی آن را در حوزههای علمیه، رایج کنند.
بعد هم فرزندان او عرفای مجاهد بودند؛ لذا گفتهاند اردبیل «دارالارشاد» است. یعنی اینجا کسانی هستند که ارشاد به دین میکنند. بحث، بحث دارالارشاد است؛ بحث صوفیگری و کارها و سخنها و دعویهایی از این قبیل نیست. بحث بر سر معنویّت دین و معنویّت شیعه و خاندان اهل بیت است. لذا بعد از گذشت یکی دو قرن، در اوایل صفویّه - در قرن دهم - خورشید درخشان فقاهت شیعه - اوّل کس از بزرگانی که بعد از چند قرن در دنیای فقاهت اسلامی و شیعی از ایران درخشید - یعنی مرحوم ملااحمد محقّق اردبیلی - از این شهر سر بلند کرد. قرنها، فقهای شیعه از بلاد لبنان، شام، حِلّه و عراق بودند و علمایی از ایران در ردیف بزرگان فقهای شیعه، از بعد از قرون اول، تا قرنهای متوسط نداشتیم. اوّل کسی که در این میدان قدم گذاشته است، یک فحل اردبیلی است؛ یک عالم بزرگ، یک زاهد، یک عارف و یک محقّق.
خدا را شکر میکنیم که سلسله دیانت و شجاعت مردم و قوّت معنوی این مردم، در کنار سلسله پیشرفت علم و تقوا در طول زمان در این سرزمین امتداد پیدا کرده است. مردم اردبیل از قبل از دوران صفویّه هم جزو معدود مردمی در کشور ایران هستند که توانستند لشکریان مغول را دو مرتبه شکست دهند. لشکریان مغول، هرجا میرفتند، مردم را با ارعاب وادار به عقبنشینی میکردند. در اردبیل، لشکریان مغول، دو مرتبه از مردم شکست خوردند و عقبنشینی کردند. بعد هم این طوایف و ایلات شجاع و مردم مؤمن توانستند اینجا را نقطه شروعی قرار دهند که ایران بزرگ شیعی و مقتدر - در دوران صفویّه - به وجود آید.
البته به شما بگویم در دوران حکومت قاجاریه و حکومت پهلوی، صفویّه مورد بغض بودند و به دلایل معیّنی اردبیل هم مورد بیاعتنایی قرار گرفت. همان قدری که صفویّه به اردبیل پرداختند، قاجاریه و بعداً پهلوی، در این نقطه مرزی و دوردست، بیاعتنای کردند. آن چیزی که به یاد آنها نیامد، اردبیل بود! لذا این شهر و این منطقه سرسبز، حاصلخیز و بااستعداد که هم استعداد کشاورزی دارد، هم استعداد صنعتی، هم امکان بازرگانی سالم خارجی، یکی از مناطق فقیر و محروم، شمرده میشود.
چرا؟ به خاطر انتقامی است که بعضی از حکام بعد از صفویّه، میخواستند از این منطقه، از این مردم و از قبایل قزلباشی آن روز - که از آنها دل پُری داشتند و بخشی از آنها در اردبیل بودند - بگیرند.
خدا را شکر میکنیم که در دوران حکومت اسلامی، توجّه به اردبیل، همان توجّه شایسته شده است. حکومت و دولت اسلامی، وارث ویرانگریهای طولانی گذشته و مورد هجوم دشمنیهاست. درعینحال در این سالهای دو دهه گذشته، در همه مناطق محروم این کشور، از جمله در منطقه اردبیل، استان شدن، راه افتادن مراکز آموزشی عالی، احداث راهها و بسیاری از خدمات فراوان برای روستاها، به وجود آمده است.
البته همانطور که امام جمعه محترم - که فرمایشات ایشان کاملاً متین است - نکاتی را گفتند، من هم اشاره خواهم کرد که هنوز باید کارهای بسیاری در این استان انجام گیرد.
من فراموش نکنم، از علمای بزرگ این استان یاد کنم؛ از مرحوم حاج میرزا محسن آقا مجتهد، از مرحوم حاج میرزا علیاکبر مجتهد - مردان بزرگ - از مرحوم حاج سید یونس اردبیلی، که خود من در دوران جوانی در مشهد مقدس، آن مرد را از نزدیک میشناختم که عالم طراز اوّل بیمعارض در خراسان بود. اینها بزرگانی هستند که همگی در مقابل ظلم، در مقابل فساد و در مقابل سلطه حکومتهای ظالم، مقاومت و ایستادگی کردند. مرحوم حاج سید یونس یک بهگونهای، مرحوم حاج علیاکبر آقا به نحوی و دیگران به انحاء دیگر.
این، شهر و استان شماست. به فضل پروردگار، اینجا استان شد و امکان جذب کمکهای دولتی برای اینجا به وجود آمد.
من فراموش نکنم و عرض کنم که در دوران جنگ تحمیلی، جوانان این مرز و بوم در قالب لشکرها و یگانهای مربوط به این منطقه، مجاهدت کردند و هزاران شهید و جانباز و آزاده و ایثارگر، از این منطقه، تقدیم انقلاب شد؛ همان کسانی که با شجاعت خودشان - مانند جوانان غیور در همه جای کشور - جلوِ دشمن را گرفتند و استقلال کشور و نظام اسلامی خود را با قدرت، حفظ کردند.
همچنان که مردم اردبیل دهها سال قبل و در قرن گذشته، در مقابل روسهای تزاری، در مقابل بلشویکها، در مقابل عثمانیها - آن وقتی که لازم بود - ایستادند؛ در مقابل مفسدین داخلی و دموکراتهای بیوطن نیز همین مردم بودند - مردم اردبیل و سایر شهرهای آن روز آذربایجان - که ایستادگی کردند. البته دیگران به نام خودشان تمام کردند؛ اما در حقیقت هنر شما مردم بود.
دین، وفاداری، غیرت، شجاعت و عشق و اخلاص به خاندان رسالت، از جمله خصوصیات شما مردم عزیز است که من آن را خوب میشناسم. بسیاری از مردم کشورمان هم عشق و ارادت شما به خاندان پیامبر، بخصوص به سیدالشهداء و حسینبنعلی علیهالسّلام را میشناسند.
بخش دوم عرض من، در مورد مسائل این استان است که مناسب است مسؤولان، مورد توجّه قرار دهند. این سفرهای ما اصلاً به همین خاطر است که با آمدن ما، توجّه مسؤولان کشور و مسؤولان خدمتگزار در دولت، به مسائل مناطق محروم جلب شود.
من قبل از سفر - از یک ماه، دو ماه قبل - هیأتهایی به اطراف این استان فرستادم؛ آمدند و گزارشهایی از نزدیک برای ما آوردند. دو چیز در این استان، برجسته است: یکی استعدادهای فراوان طبیعی و انسانی؛ یکی محرومیتها! اینجا آن نقطهای نیست که ما بتوانیم بگوییم کمبود آب، یا زمین، یا کمبود امکانات و کمبود انسانِ بااستعداد است؛ نه، اینجا مردم با استعدادند، زمین بااستعداد است، شرایط جوّی بااستعداد است، اعماق زمین هم با استعداد است و معادن و امکانات وجود دارد؛ اما درعینحال، محرومیت هم در اینجا هست!
البته مسؤولان، خلأها و کمبودها را مطالعه کردهاند. انصافاً تلاشهای فراوانی هم شده است؛ یعنی آن کاری که در این بیست سال دوران اسلامی انجام گرفته است، با همه دوران پهلوی و قاجار، قابل مقایسه نیست و بهمراتب بیشتر از آنهاست.
آنها اردبیل را فراموش کرده بودند، همچنان که بسیاری از نقاط دیگر کشور را فراموش کرده بودند! نقاط دورافتاده و محروم، مورد توجّه آنها نبود؛ نقاط نمایشی، مورد توجّه آنها بود؛ مثل مرکز و مراکز نزدیک به مرکز! در دوران اسلامی - به فضل پروردگار - کارهای زیادی شده، خلأها را سنجیدهاند، مشکلات را دیدهاند؛ اما آنچه باید بشود، چندین برابر آن چیزی است که تاکنون انجام گرفته است.
ما در این سفر، فرصت پیدا میکنیم که هم به مسؤولان استان توصیههای لازم را بنماییم، هم به فضل پروردگار به مسؤولان کشور. تربیت نیروی انسانی مستعد، جزو کارهای مهم است. پرداختن به کشاورزی در این استان، جزو کارهای مهم است. این زمینهای حاصلخیز و این مراتع سرسبز، میتواند کشاورزی و دامداری این استان را در اوج قابلیتهای خود مورد بهرهبرداری قرار دهد. تجارت حلال و قانونی با آن سوی مرز، میتواند راهگشای بسیاری از بنبستها باشد؛ بعلاوه جلوِ تجارتهای حرام و غیرقانونی و قاچاق و کارهای خلافی را هم که متأسّفانه در بخشی از گوشه و کنارها انجام میگیرد، بگیرد.
مطمئناً مسؤولان استان و مسؤولان کشور، با احساس مسؤولیتی که دارند، به امید خدا این کارها را با جدّیت دنبال خواهند کرد. در این چند سال اخیر، کارهای بسیار با ارزشی هم شروع شده است؛ اگر آن کارهایی که وعده آن داده شده، یا کارهایی که نیمهکاره مانده است، با همت مسؤولان شروع شود - که ما هم تأکید و توصیه خواهیم کرد - اینها خدمت واقعی به مردم این استان است.
من یک نکته از مسائل کلّی کشور و انقلاب را هم عرض کنم؛ درباره آن چیزی که امروز کشور ما، مردم ما، جوانان و فرزانگان کشور به آن احتیاج دارند و باید فکر آنها روی آن متمرکز شود.
من دو هفته گذشته، صحبتی با مسؤولان کشور کردم - که احتمالاً شما آن را از رادیو و تلویزیون شنیدید و دیدید - میخواهم این نکته را بگویم که اگر مسؤولان کشور به پشتیبانی این مردم و به کمک این افکار عمومىِ بسیار مستعد و علاقهمند، یک مبارزه خستگیناپذیر را با عوامل انحطاط و عقبماندگی شروع کنند، هم موفّق خواهند شد، هم مردم را به هدفهای خودشان خواهند رساند، هم خدا را از خود راضی خواهند کرد و اصلاحات به معنای واقعی - به همان معنایی که دشمنان، آن را دوست ندارند؛ به آن معنایی که رسانههای بیگانه، از آن متنفر و بیزارند، اما دلهای مؤمن و مسؤول به آن علاقهمند است - اتّفاق خواهد افتاد. مسؤولان هم دلشان برای این مبارزه میتپد. کسی گمان نکند که مسؤولانِ بالای کشور نمیخواهند این مبارزه طولانی و دشوار را یا شروع کنند، یا ادامه بدهند؛ نه، همه میخواهند.
آماج این مبارزه، سه چیز است: یکی فقر است، یکی فساد است و یکی تبعیض. اگر با فقر و فساد و تبعیض در کشور، مبارزه شود، اصلاحات به معنای حقیقی - اصلاحات انقلابی و اسلامی - تحقّق پیدا خواهد کرد. مشکلات ما از این سه پایه شوم و از این سه عنصر مخرّب است. ناامنی هم که داریم، به خاطر همین است. بسیاری از ناامنی، به خاطر فقر است و بسیاری به خاطر فساد است.
با فقر، باید مبارزه شود؛ هم با فقر شخصی افراد و با کمبود مناشی درآمد و هم با فقر عمومی. انسانی که امکان زندگی در حدّ نیاز و ضروری را ندارد، مصداق حدیثی است که از قول پیامبر نقل شده است که «کاد الفقر ان یکون کفرا»! (۱) فقر، انسان را به فساد، به خیانت و به بسیاری از راهها میکشاند. البته انسانهای مؤمن، همیشه مقاومت میکنند؛ این مجوّزی نیست برای اینکه افرادی بخواهند به این بهانه از مسیر صحیح، منحرف شوند. اما فقر، این خطر را دارد.
فقر عمومی هم موجب میشود که شهری مثل اردبیل، دچار کمبود فرهنگستان، کمبود کتابخانه، کمبود ورزشگاه و کمبود سالنهای فرهنگی باشد و جوانها از این جهت دچار فقر عمومی باشند.
اینها همه، ناشی از فقر است. مبارزه با فقر، یعنی تلاش برای اینکه ثروت ممکنی که میشود از منابع ملی استخراج گردد و به دست آید، اوّلاً به شکل بهینه استخراج شود، و بعد به شکل بهینه مصرف شود و اسراف نگردد. فساد، یعنی فساد اخلاقی، فساد کاری، عدم احساس وجدان در تقدیم خدمات عمومی، عدم احساس مسؤولیت در مواجهه با افکار عمومی و با ذهنهای مردم. اینها شاخهها و شعبههای فساد است. مسؤولان، فرزانگان، دلسوزان و کسانی که با افکار عمومی، مواجهند، نباید بگذارند که دستهای بدخواه بیاید و میکربهای اختلاف را در فضای ذهنی تزریق کند. چه فایدهای برای مردم دارد!؟ چه کمکی به مردم است که شعارهای اختلافآمیز و شعارهای تفرقهانگیز در میانشان رواج پیدا کند!؟ نیاز واقعی مردم، اینها نیست؛ نیاز واقعی مردم چیز دیگری است.
یک کار مهم دیگر، مبارزه با تبعیض است. تبعیض، یعنی به جای ملاحظه قابلیتها، به جای ملاحظه استحقاق، به جای ملاحظه خدا و قانون، ملاحظه رابطهها بشود! نتیجه، این بشود که اگر به اهل یک روستا چند میلیون داده شود، زندگی یک روستا متحوّل میگردد و آن روستا محروم نمیماند؛ اما اشخاصی هم پیدا میشوند که میلیونها را صرف خواستههای حقیر و کوچک، صرف یک میهمانی، صرف یک کار تجمّلی، صرف یک کار غیرضروری - و احیاناً مضر - بکنند!
باید هدف مبارزه، اینها باشد. اصلاحات حقیقی در کشور، اینهاست. آن اصلاحاتی که هر کسی در کشور - بخصوص در کشوری مثل کشور ما که مردم مؤمنند و پایبند به اصول و مبانی اعتقادی و اخلاقی هستند - دنبال آن است، جلو بیفتد و خود را آماده تحمّل مشکلات آن کند، مردم دنبال او خواهند بود و به او کمک خواهند کرد. هر دولتی، هر مسؤول دولتیای، هر انسان روشنبینی، هر عالم دینی و هر فرزانهای، اگر اینگونه اصلاحات را - مبارزه با فقر و فساد - دنبال کند، مردم یاری خواهند کرد.
اینها کارهای پیچیدهای است؛ کارهای سادهای نیست؛ اما کارهایی است که دستگاههای بزرگ کشوری میتوانند دنبال آن بروند و هدف خودشان قرار دهند. باید مطالبات انسانهای دلسوز و مسؤول، اینها باشد. اگر اینها شد، آن وقت بسیاری از مشکلات، حل و بسیاری از گرفتاریها و گرهها باز خواهد شد.
اختلافافکنی، ایجاد دغدغه و دلهره میان مسؤولان و میان مردم، خدمتی به مردم نمیکند. این انقلاب و این نظام اسلامی و این ملت بزرگ، از عوامل حقیقی اقتدار و بقاء برخوردارند.
شما نگاه کنید به این کشورهای منطقه ما و بسیاری از کشورهای دیگر دنیا، ببینید آن کشوری که پایههای مردمی بودنش به این استحکامی است که امروز در ایران اسلامی مشاهده میکنید، کجاست؟ در جاهای دیگر، بین مسؤولان و مردم، رابطه عاطفی و احساسی، رابطه عشق و محبت و رابطه ایمان دیده نمیشود. در ایران اسلامی، چون مردم مسؤولانشان را میشناسند و با آنها رابطه قلبی، رابطه ایمانی و رابطه عاطفی دارند، در انتخابات شرکت میکنند؛ در مبارزات و در سازندگی شرکت میکنند؛ در هرجا که مسؤولان کشور از آنها استمداد کنند، با میل و رغبت شرکت میکنند.
خوشبختانه کشور و جامعه ما هم کشور جوانی است. هم نظام ما جوان است، هم ترتیب جمعیتی ما جوان است و این فرصت بسیار بزرگی است. خدای متعال به این ملت در همه جای این کشور، بزرگترین لطف را کرده است. مایههای وحدت در بین ما زیاد است.
من اینجا لازم است عرض کنم بسیار کسان تلاش میکنند که بین قومیتهای این کشور، اختلاف بیندازند، به خیال اینکه میتوانند وحدت این ملت را خدشهدار کنند؛ غافل از اینکه همین انقلاب بزرگ و همین نظام اسلامی، یکی از مستحکمترین پایههایش در همین مناطق آذریزبان - در آذربایجان، در اردبیل، در آذربایجان غربی - نهاده شده است.
فداکاریهای این مردم، ایستادگی این مردم، شعارهای زنده این مردم و آن چیزی که امروز در زبان این مردم به عنوان شعار است، اوّل، از آذربایجان شروع شد و آمد - نام امام، نام ولایت و بیزاری از دشمنان - و این مردم آذربایجان بودند که در امتحانهای گوناگون توانستند دشمن را از خودشان مأیوس کنند.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، تفضّلات و مراحم خود را نسبت به این مردم، روزبهروز زیادتر کن. پروردگارا! این مردم مؤمن و باوفا را جزو یاران اسلام، جزو یاران اهلبیت و جزو یاران حقیقت، همیشه پایدار بدار. پروردگارا! لطف و تفضّل خود را بر این مردم نازل کن. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، گرهها را از کار این مردم باز کن. پروردگارا! مسؤولان را توفیق خدمتگزارىِ هرچه بیشتر به این مردم عنایت کن. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد تو را سوگند میدهیم که رابطه قلبی و این اخلاص و ارادتی که من به این مردم دارم و محبتی که این مردم به من دارند، روزبهروز بیشتر کن و ما را قدردان عواطف و محبتهای این مردم قرار بده.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
۱) امالی صدوق: ۲۴۳